القاب حضرت فاطمه زهراء (س) (1)
مهم ترین القاب حضرت فاطمه زهراء(سلاماللَّهعليها) که با توجه به احادیث مربوطه به شرح آنها می پردازیم عبارتند از:
انسيه، بتول، تقيه، حبيبه، حُرَّة، حوراء، حوريه، راكعه، رشيده، رضيه، ريحانه، زهره، ساجده، سيده ، شهيده، صابره، صادقه، صدوقه، طيبه، عارفه، عاليه، عزيز، عليمه،عديله،فاضله،فريده،كريمه،كوثر، كوكب،مبشره، محموده، مطهره، معصومه، ملهمه، ممتحنه، منصوره، مهديه، مؤمنه، ناعمه، نقيّه، والهه، وحيده .
انسيه
أَنِسَ- أَنَسَ- أَنَسَ- تَأَنَّسَ: صار إنساناً،إِنْسِي و أَنْسي: البشر أو غير الجن والملاك.
حضرت فاطمهى زهراء(عليهاالسلام) الگوى تمامى انسانها از زن و مرد بوده و هست، زيرا در انسانيت به تمام درجات كمال رسيده بودند، امّا چون نصيبى از بهشت داشت، او را حوراء انسيه مىگويند، يعنى انسانى فرشته صفت.
فاطمه ، انسانى بهشتى
... قال رسولاللَّه (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) :«... ففاطمة حوراء «انسية» فإذا إشتقت إلى الجنة شممت رائحة فاطمة (عليهاالسلام) ،
پيامبر اکرم(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) فرمودند: هرگاه مشتاق بهشت مىشوم، فاطمه (عليهاالسلام) را مىبويم. فاطمه (عليهاالسلام) بوى بهشت مىدهد. او فرشتهاى در پوست انسان است.» (1)
فاطمهى زهرا عليهاالسلام فرشتهاى در قالب انسان
عن أسماء بنت عميس قالت:«قال رسولاللَّه(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) و قد كنت شهدت فاطمة (عليهاالسلام) و قد ولدت بعض ولدها فلم أر لها دماً فقال (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) : إن فاطمة خلقت حورية في صورة «إنسية.»
اسماء بنت عميس مىگويد: پيامبر اكرم(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) فرمودند: من زايمان فاطمه(عليهاالسلام) را در تولد بعضی از فرزندانش ديدهام، او از زايمان، هيچ خونى نديد، زيرا فاطمه(عليهاالسلام) فرشتهاى در صورت انسانهاست.» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 5، ر 5 از عللالشرايع.
2- بحارالانوار ج 43، ص 7 ر 8 از كشفالغمه.
بتول
بَتَلَ- بَتْلاً: قطعه و أبانه عن غيره،البَتُول: من إنقطع عن الزواج
در لغت، «اَلْبَتْل» بريدن شىء را معنا مىدهد و «بتول» در لغت، دختر و دوشيزهاى را گويند كه رغبت و حاجت خود را از مردان بريده باشد. كسى كه به خاطر خدا از دنيا بريده است و كسى كه از ازدواج خوددارى مىكند، همچنين به زنى كه خون حيض نبيند، بتول گفته مىشود.
فاطمه زهراء عليهاالسلام هيچگاه خون حيض نمىديد
عن علي(عليه السلام) :«إنّ النبي(عليه السلام) سئل: ما البتول؟ فإنّا سمعناك يا رسولاللَّه! تقول: إنّ مريم بتول و فاطمة(عليهاالسلام) بتول. فقال(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) : البتول التى لم تر حمرة قطّ، أي، لم تحض فإنّ الحيض مكروه في بنات الأنبياء،
اميرالمؤمنين(عليه السلام) فرمودند: از پيامبر اکرم(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) سؤال شد: بتول يعنى چه؟ ما از شما شنيدهايم كه مريم و فاطمه، بتول هستند. پيامبر اکرم(صلى اللَّه عليه و آله و سلم) فرمودند: بتول، يعنى زنى كه خون عادت ماهانه نبيند، و هيچگاه حيض نشود، زيرا حيض در دختران پيامبران پسنديده نيست.» (1)
فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) هر شب باكره مىگشت
عن النّبي (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) :«سميت فاطمة «بتولاً» لأنّها تبتلت و تقطعت عمّا هو معنا العورات فى كل شهر، و لأنّها ترجع كل ليلة بكراً. و سميت مريم بتول لأنّها ولدت عيسى بكراً،
پيامبر اكرم (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) فرمودند: فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) بتول ناميده شد، زيرا از آنچه زنان بر آن عادت دارند (حيض شدن در هر ماه) بريده شده بود و ايشان هر شامگاه باكره مىشدند. حضرت مريم نيز بتول ناميده شد، زيرا عيسى (عليه السلام) را در حالى كه باكره بود به دنيا آورد.» (2)
تذكرى لازم:
قانون حاكم بر نظم جهان، قانون علت و معلول است و در فرمايش امام صادق (عليه السلام) آمده است كه خداوند هر عملى را از راه خودش و از طريق سبب مخصوص خودش انجام مىدهد، (3)
و همان گونه كه در بخش پيشين ذكر شد يكى از سنتهاى خداوند متعال، سير تولد يك فرزند است، يعنى قرار گرفتن نطفهى مرد در رحم زن و سپرى شدن مدتى و رشد و نمو و سپس زايمان و تولد آن فرزند. اگر خداوند سنتى را اين چنين به وجود آورد و مدتى از آن گذشت، ما بر آن سنت عادت مىنماييم و قبول نمودن اين سنت در قالبى ديگر كمى دشوار خواهد بود. گرچه در قرآن نيز سنن الهى، غير قابل تبديل و تغيير معرفى مىشود، لكن در همين كتاب آسمانى، مسائلى را مىبينيم كه از مجارى عادى خود صورت نگرفته است. مراد اين نيست كه اين مسائل، بدون علت به وجود آمدهاند، بلكه از راه علل عادى به وجود نيامدهاند. مثلاً قرآن تولد حضرت عيسى را كه بيان مىكند، ايشان را فرزند زنى مىداند كه ازدواج نكرده است و فقط با ارادهى خداوند باردار گرديده است و بنابر روايات، پس از زايمان هنوز حضرت مريم (علیها السلام) باكره بودهاند، لذا او را بتول و عذراء مىنامند. و يا آن كه همسر حضرت زكريا (عليه السلام) در حالى كه عقيم است، باردار مىگردد و حضرت يحيى (عليه السلام) را به دنيا مىآورد. ساره، همسر حضرت ابراهيم(عليه السلام)، پيرزن يائسهاى است كه از تمام عوامل طبيعى براى باردارى مأيوس است، لكن خداوند بر او و همسرش، حضرت ابراهيم (عليه السلام) تفضل كرده و حضرت اسحاق (عليه السلام) را به آنان عطا كرد.
اين امور گرچه خارقالعاده مىباشد، اما حكايت از بىنظمى جهان ندارد، بلكه برهانى روشن بر منظم بودن جهان هستى است. توجه به اين نكته لازم است كه تمام عوامل طبيعى و عادى در طول ارادهى حضرت حق، منشأ اثر مىشوند، يعنى آتش سوزنده است، چون ارادهى خداوند بر اين امر تعلق گرفته است، و اگر ارادهى خداوند بر سوزندگى تعلق نگيرد آن آتش سلام و سرد مىگردد.
از اين رو اگر در جايى عملى تحقق يافت و ارادهى خداوند نبود، بىنظمى وجود خواهد داشت، اما اگر ارادهى خداوند موجود بود، اما برخلاف راه طبيعى، عملى صورت گرفت، مانند: بيرون آمدن شتر از ميان كوه و سنگ در داستان حضرت صالح(عليه السلام)، ديگر بىنظمى نخواهد بود كه عين نظم و قدرت خداوند است.
پس از بيان آنچه گذشت، روشن مىشود كه اگر خلقت زن به نحوى است كه براى توليد مثل، بايد خون حيض ببيند و اين خونريزى رحم را آماده باردارى گرداند، اين تنها راه توليد مثل نيست، بلكه اين راه طبيعى و عادى باردارى و زايمان است و چون ذهن ما با اين سنت الهى مأنوس شده است، خلاف آن را امرى عجيب و غريب از ذهن مىپنداريم. اگر فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) ، نه پيش از باردارى و نه حين باردارى و نه پس از باردارى خونى نمىبيند، نه تنها نقص نيست، بلكه نوعى كرامت است. حيض و نفاس نقصى براى زن محسوب نمىشود، بلكه جزئى از خلقت زن است و خداوند انگيزهاى براى ناقص آفريدن موجودى نداشته و هر موجود در جاى خود كامل آفريده شده است، (4)
لكن حيض و نفاس ذاتاً حالتى است كه زنها آن را دوست نمىدارند و بنابر روايات، اين حالت براى دختران انبيا ناپسند است، لذا هيچ يك از دختران پيامبران، خون حيض يا نفاس نمىديدند و اين تفضّلى است كه خداوند به اين زنان نموده است كه آنان را از اين حالت ناپسند به دور داشته است. خداوند هر فايدهاى را كه در اين حالات، براى زن مقرر داشته از راهى ديگر به آنان عنايت مىكند. (5)
پس طهارت حضرت فاطمهى زهرا(عليها السلام) و باكره بودن ايشان در تمامى عمر، نوعى تفضل الهى به شمار مىرود كه خداوند به ايشان ارزانى داشته و در حقيقت نوعى كرامت است.
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 43، ص 15، ر 13 از عللالشرايع و معانىالاخبار.
2- فاطمه الزهراء بهجة قلب المصطفى، ج 1، ص 158 از احقاقالحق ج 10، ص 25 نقلاً عن العلامة الكشفي الحنفى فى المناقب المرتضوية، ص 119.
3- عن ابىعبداللَّه (عليه السلام) انه قال: «ابَى اللَّه ان يجرى الاشياء الاباسباب فجعل لكل شىء سبباً، و جعل لكل سبب شرحاً، و جعل لكل شرح علماً، و جعل لكل علم باباً ناطقاً. عرفه من عرفه، و جهله من جهله، ذاك رسولاللَّه (صلى اللَّه عليه و آله و سلم) و نحن. الكافى، ج 1، ص 183، ر 7.
4- بنابراين اگر در بعض روايات از ناقصالعقل بودن زن، سخن به ميان آمده است بايد به معناى صحيح خود حمل گردد، زيرا اين سخن با مبانى مسلم كلامى و فلسفى ما در تضاد است.
5- شيعه معتقد است كه هركس در اين دنيا به هر مقدار رنج و سختى در راه خداوند تحمل نمايد خداوند بر خود لازم كرده است بيش از رنج و زحمتى كه بنده تحمل مىكند به او پاداش عنايت فرمايد والا بنابر مبانى كلامى شيعه، اين خدا ظالم در حق بنده خواهد بود، لذا براى كسانى كه زحمت حالت حيض و نفاس را تحمل مىكنند پاداشى وافر در انتظار است.
تقيه
زنى را كه اهل پرهيزكارى و تقوا باشد «تقيه» گويند. آيا كسى از صدّيقهى طاهره (عليهاالسلام) در ميان زنان پرهيزكارتر مىشناسيد؟فاطمهى زهرا عليهاالسلام الگوى تقوا
زيارة فاطمة (عليهاالسلام) فى الروضة، تقف في الموضع المذكور و تقول.«السلام على البتولة الطاهرة والصديقة المعصومة والبرة «التقية» سليلة المصطفى و حليلة المرتضى و امالأئمة النجباء. اللهم إنّها خرجت من دنياها مظلومة مغشومة، قد ملئت داء و حسرة و كمداً و غصة تشكو إليك و إلى أبيها ما فعل بها. اللهم إنتقم لها و خذلها بحقها...،
در زيارتنامهى حضرت فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) مىخوانيم: درود بر تو اى زن پاكيزه از هر بدى و آلودگى! سلام بر تو اى زن بسيار راستگو، دور از هر گناه،نيكوكار، باتقوا، فرزند مصطفى (پيامبر اكرم)، همسر مرتضى (اميرالمؤمنين) و مادر پيشوايان گرامى و با كرامت. خداوندا! فاطمهى زهرا (عليهاالسلام) در حالى كه مورد ظلم و ستم دشمنان قرار گرفته بود از اين دنيا رفت، لبريز از درد و حسرت و آه و غم و اندوه بود كه شكايت اين قوم را در پيشگاه تو و پدرش نمود. خداوندا! انتقام او را بگير و حق مسلم ايشان را بازگردان.» (1)
«السلام عليك أيّتها «التقية» النقية، دورد بر تو اى زن پاكدامن و با تقوا!» (2)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج 100، ص 197، ر 15 از مصباحالزائر.
2- بحارالانوار ج 100 ص 199 ر 20 از الاقبال ص 100.
ادامه دارد...