منشور روحانیت
( پيام تاريخى حضرت امام خمينى (ره) به روحانيت )
خدمت حضرات روحانيون سراسر كشور و مراجع بزرگوار اسلام و مدرسين گرام و طلاب عزيز حوزههاى علميه و ائمه محترم جمعه و جماعات دامت بركاتهم.
صلوات و سلام خدا و رسول خدا بر ارواح طيبه شهيدان خصوصا شهداى عزيز حوزهها و روحانيت . درود بر حاملان امانت وحى و رسالت پاسداران شهيدى كه اركان عظمت و افتخار انقلاب اسلامى را بر دوش تعهد سرخ و خونين خويش حمل نمودهاند. سلام بر حماسه سازان هميشه جاويد روحانيت كه رساله علميه و عمليه خود را بدم شهادت و مركب خون نوشتهاند و بر منبر هدايت و وعظ و خطابه ناس از شمع حياتشان گوهر شب چراغ ساختهاند.
افتخار و آفرين بر شهداى حوزه و روحانيت كه در هنگامه نبرد رشته تعلقات درس و بحث و مدرسه را بريدند و عقال تمنيات دنيا را از پاى حقيقت علم بر گرفتند و سبك بالان به ميهمانى عرشيان رفتند و در مجمع ملكوتيان شعر حضور سرودهاند.
سلام بر آنانكه تا كشف حقيقت تفقه به پيش تاختند و براى قوم و ملت خود منذران صادقى شدند كه بند بند حديث صداقتشان را قطرات خون و قطعات پاره پاره پيكرشان گواهى كرده است و حقا از روحانيت راستين اسلام و تشيع جز اين انتظارى نمىرود كه در دعوت بحق و راه خونين مبارزه مردم خود اولين قربانيها را بدهد. و مهر ختام دفترش شهادت باشد.
آنانكه حلقه ذكر عارفان و دعاى سحر مناجاتيان حوزهها و روحانيت را درك كردهاند در خلسه حضورشان آرزوئى جز شهادت نديدهاند و آنان از عطاياى حضرت حق در ميهمانى خلوص و تقرب جز عطيه شهادت نخواستهاند. البته همه مشتاقان و طالبان هم به مراد شهادت نرسيدهاند . يكى چون من عمرى در ظلمات حصارها و حجابها مانده است. و در خانه عمل و زندگى جز ورق و كتاب منيت نمىيابد و ديگرى در اول شب يلداى زندگى سينه سياه هوسها را دريده است و با سپيدى سحر عشق عقد وصال و شهادت بسته است و حال من غافل كه هنوز از كتم عدمها بوجود نيامدهام چگونه از وصف قافله سالاران وجود وصفى كنم، من و امثال من از اين قافله فقط بانگ جرسى مىشنويم. بگذارم و بگذرم ترديدى نيست كه حوزههاى علميه و علماى متعهد در طول تاريخ اسلام و تشيع مهمترين پايگاه محكم اسلام در برابر حملات و انحرافات و كجرويها بودهاند. علماى بزرگ اسلام در همه عمر خود تلاش نمودهاند تا مسائل حلال و حرام الهى را بدون دخل و تصرف ترويج نمايند. اگر فقهاء عزيز نبودند معلوم نبود امروز چه علومى بعنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بيت عليهم السلام به خورد تودهها داده بودند. جمع آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احاديث پيامبر بزرگوار و سنت و سيره معصومين عليهم السلام و ثبت و تبويب و تنقيح آنان در شرايطى كه امكانات بسيار كم بوده است و سلاطين و ستمگران در محو آثار رسالت همه امكانات خود را به كار مىگرفتند كار آسانى نبوده است كه بحمدالله امروز نتيجه آن زحمات را در آثار و كتب بابركتى همچون كتب اربعه و كتابهاى ديگر متقدمين و متأخرين از فقه و فلسفه، رياضيات و نجوم و اصول و كلام و حديث و رجال، تفسير و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشتههاى متنوع علوم مشاهده مىكنيم. اگر ما نام اين همه زحمت و مرارت را جهاد فى سبيل الله نگذاريم چه بايد بگذاريم. در بعد خدمات علمى حوزههاى علميه سخن بسيار است كه ذكر آن در اين مختصر نمىگنجد. بحمدالله حوزهها از نظر منابع و شيوههاى بحث و اجتهاد غنى و داراى ابتكار است. تصور نمىكنم براى بررسى عميق همه جانبه علوم اسلامى طريقهاى مناسبتر از شيوه علماء سلف يافت شود. تاريخ بيش از هزار ساله تحقيق و تتبع علماى راستين اسلام گواه بر اين ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. صدها سال است كه روحانيت اسلام تكيهگاه محرومان بوده است. هميشه مستضعفان از كوثر زلال معرفت فقهاى بزرگوار سيراب شدهاند. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان كه به حق از جهاتى افضل از دماء شهيدان است كه بگذريم آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسا دينى و ميهنى خود مرارتها و تلخىهائى متحمل شدهاند و همراه با تحمل اسارتها و تبعيدها زندانها و اذيت و آزارها و زخمزبانها، شهداء گرانقدرى را به پيشگاه مقدس حق تقديم نمودهاند.
شهداء روحانيت منحصر به شهداء مبارز و جنگ در ايران نيستند. يقينا رقم شهداء گمنام حوزهها و روحانيت كه در مسير نشر معارف و احكام الهى بدست مزدوران و نامردمان غريبانه جان باختهاند زياد است. در هر نهضت و انقلاب الهى و مردمى علماء اسلام اولين كسانى بودهاند كه بر تارك جبينشان خون و شهادت نقش بسته است. كدام انقلاب مردمى اسلامى را سراغ كنيم كه در آن حوزه و روحانيت پيشكسوت شهادت نبودهاند و بر بالاى دار نرفتهاند و اجساد مطهرشان بر سنگ فرشهاى حوادث خونين بشهادت نايستاده است. در پانزده خرداد و در حوادث قبل و بعد از پيروزى، شهداء اولين از كدام قشر بودهاند. خدا را سپاس مىگزاريم كه از ديوارهاى فيضيه گرفته تا سلولهاى مخوف و انفرادى رژيم شاه و از كوچه و خيابان تا مسجد و محراب امامت جمعه و جماعات و از دفاتر كار و محل خدمت تا خطوط مقدم جبههها و ميادين مين خون پاك شهداى حوزه و روحانيت افق فقاهت را گلگون كرده است و در پايان افتخارآميز جنگ تحميلى نيز رقم شهداء و جانبازان و مفقودين حوزهها نسبت به قشرهاى ديگر زيادتر است. بيش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دينيه در سراسر ايران در جنگ تحميلى شهيد شدهاند و اين رقم نشان مىدهد كه روحانيت براى دفاع از اسلام و كشور اسلامى ايران تا چه حد مهيا بوده است، امروز نيز همچون گذشته شكارچيان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاكستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ايران و اراضى اشغالى به سراغ شيردلان روحانيت مخالف شرق و غرب و متكى به اصول اسلام ناب محمدى (ص) رفتهاند و از اين پس نيز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران عليه يك روحانى پاك باخته است.
علماى اصيل اسلام هرگز زير بار سرمايهداران و پول پرستان خوانين نرفتهاند و همواره اين شرافت را براى خود حفظ كردهاند و اين ظلم فاحشى است كه كسى بگويد دست روحانيت اصيل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمايهداران در يك كاسه است و خداوند كسانى را كه اينگونه تبليغ كرده و يا چنين فكر مىكنند نمىبخشد.روحانيت متعهد به خون سرمايهداران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتى نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوى و رياضت درس خواندهاند و پس از كسب مقامات علمى و معنوى نيز به همان شيوه زاهدانه و با فقر و تهيدستى و عدم تعلق به تجملات دنيا زندگى كردهاند و هركز زير بار منت و ذلت نرفتهاند . دقت و مطالعه در زندگى علماى سلف حكايت از فقر و نهايتا روح پرفتوت آنان براى كسب معارف مىكند كه چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصيل كردهاند و با قناعت و بزرگوارى زيستند . و در ترويج روحانيت و فقاهت نه زور سرنيزه بوده است نه سرمايه پول پرستان و ثروتمندان . بلكه هنر و صداقت و تعهد خود آنان بوده است كه مردم آنانرا برگزيدهاند. مخالفت روحانيون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته صرفا بجهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى خصوصا فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود كه آنان با اختراعات و پديدهها برخورد احتياطآميز كنند. علماى راستين ازبسكه دروغ و فريب از جهان خواران ديده بودند، بهيچ چيز اطمينان نمىكردند و ابزارى از قبيل راديو و تلويزيون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود. لذا گاهى حكم به منع استفاده از آنها را مىدادند. آيا راديو و تلويزيون در كشورهائى چون ايران وسائلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند. و آيا رژيم گذشته از راديو و تلويزيون براى بىاعتبار كردن عقايد مذهبى و ناديده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمىنمودند؟
بهرحال خصوصيات بزرگى چون قناعت و شجاعت و صبر و زهد و طلب علم و عدم وابستگى به قدرتها و مهمتر از همه احساس مسؤليت در برابر تودهها روحانيت را زنده و پايدار و محبوب ساخته است و چه عزتى بالاتر از اين كه روحاينت با كمى امكانات تفكر اسلام ناب را بر سرزمين افكار و انديشه مسلمانان جارى ساخته است و نهال مقدس فقاهت در گلستان حيات و معنويت هزاران محقق به شكوفه نشسته است. براستى اگر كسى فكر كند كه استعمار روحانيت را با اين همه مجد و عظمت و نفوذ، تعقيب نكرده و نمىكند، ساده انديشى نيست؟
مسئله كتاب آيات شيطانى كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و ديندارى و در رأس آن اسلام و روحانيت است، يقينا اگر جهانخواران مىتوانستند ريشه و نام روحانيت را مىسوختند ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان اين مشعل مقدس بوده است و انشاءالله از اين پس نيز خواهد بود بشرط آنكه حيله و مكر و فريب جهانخواران را شناسيم، البته بدان معنا نيست كه ما از همه روحانيون دفاع كنيم چرا كه روحانيون وابسته و مقدس نما و تحجرگرا هم كم نبودند و نيستند در حوزههاى علميه. هستند افرادى كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعاليت دارند امروز عدهاى با ژست تقدسمآبى چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مىزنند كه گوئى وظيفهاى غير از اين ندارند خطر تحجر گرايان . مقدس نمايان احمق در حوزههاى علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظهاى از فكر اين مارهاى خوش خط و خال كوتاهى نكنند. اينها مروج اسلام آمريكائيند و دشمن رسول الله (ص) آيا در مقابل اين افعىها نبايد اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟
استكبار وقتى كه از نابودى مطلق روحانيت و حوزهها مأيوس شد دو راه را براى ضربه زدن انتخاب نمود. يكى راه ارعاب و زور، و ديگرى راه خدعه و نفوذ، در قرن معاصر وقتى حربه ارعاب و تهديد چندان كارگر نشد راههاى نفوذ تقويت گرديد، اولين و مهمترين حركت القاء شعار جدائى دين از سياست است كه متأسفانه اين حربه در حوزه و روحانيت تا اندازهاى كارگر شده است تا جائى كه دخالت در سياست دون شأن فقيه و ورود در معركه سياسيون تهمت وابستگى به اجانب را بهمراه مىآورد.
يقينا روحانيون مجاهد از نفوذ بيشتر زخم برداشتهاند گمان نكنيد كه تهمت وابستگى و افتراء بىدينى را تنها اغيار به روحانيون زده است، هرگز، ضربات روحانيت ناآگاه و آگاه وابسته بمراتب كارىتر از اغيار بوده و هست.
در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگوئى شاه خائن است بلافاصله جواب مىشنيدى كه شاه شيعه است. عدهاى مقدس نماى واپسگرا همه چيز را حرام مىدانستند و هيچكس قدرت اين را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلى كه پدرپيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختىهاى ديگران نخورده است وقتى شعار جدائى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهرا فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست حكومت دخالت نمايد حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعضى افراد روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد والا عالم سياس و روحانى كاردان و زيرك كاسهاى زير نيم كاسه داشت و اين را مسائل رايج حوزهها بود كه هر كس كج راه مىرفت متدينتر بود. ياد گرفتن زبان خارجى كفر و فلسفه و عرفان گناه و شرك به شمار مىرفت. در مدرسه فيضيه فرزند خرد سال مرحوم مصطفى از كوزهاى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند! چرا كه من فلسفه مىگفتم، ترديد ندارم اگر همين روند ادامه مىيافت وضع روحانيت و حوزهها وضع كليساهاى قرون وسطى مىشد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود .علماء دينباور در همين حوزهها تربيت شدند و صفوف خويش را از ديگران جدا كردند. قيام بزرگ اسلاميمان نشأت گرفته از همين بارقه است. البته هنوز حوزهها بهر دو تفكر آميختهاند و بايد مراقب بود كه تفكر جدائى دين از سياست از لايههاى تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرايت نكند و يكى از مسائلى كه بايد براى طلاب جوان ترسيم شود همين قضيه است، كه چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسين نافهم و ساده لوحان بىسواد عدهاى كمر همت بستند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانيت از جان و آبرو سرمايه گذاشتند. اوضاع مثل امروز نبود هركس صد درصد معتقد به مبارزه نبود، زير فشارها و تهديدهاى مقدس نماها از ميدان بدر مىرفت . ترويج تفكر «شاه سايه خداست» و يا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ ايستاد و اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون معقولين را چه كسى مىدهد؟ و از همه شكنندهتر، شعار گمراه كننده حكومت قبل از ظهور امام زمان عليه السلام باطل است و هزاران «ان قلت» ديگر مشكلات بزرگ و جان فرسائى بودند كه نمىشد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلو آنها را گرفت.
تنها راه حل مبارزه و ايثار خون بود كه خداوند وسيلهاش را آماده نمود علماء و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه بطرف اسلام شليك مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند. اولين و مهمترين فصل خونين مبارزه در عاشوراى پانزده خرداد رقم خورد. در پانزده خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها اين بود مقابله را آسان مىنمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حيله مقدس مآبى و تحجر بود. گلوله زخم زبان و نفاق و دوروئى بود كه هزار بار بيشتر از باروت و سرب جگر و جان را مىسوخت و مىدريد. در آن زمان روز نبود كه حادثهاى نباشد. ايادى پنهان و آشكار آمريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند.
حتى نسبت تارك الصلوة و كمونيست و عامل انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را بعهده داشتند مىدادند.
واقعا روحانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مىگريست كه چگونه امريكا و نوكرش پهلوى مىخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عدهاى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازى خورده و عدهاى وابسته كه چهرشان بعد از پيروزى روشن گشت. مسير اين خيانت بزرگ را همواره مىنمودند . آنقدر كه اسلام از اين مقدسين و رحانىنما ضربه خورده است از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت اميرالمؤمنين عليه السلام كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدس مأبى و دين فروشى عوض شده است.
شكست خوردگان ديروز سياست بازان امروز شدهاند. آنها كه بخود اجازه ورود در امور سياسى را نمىدادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند.غائله قم و تبريز با هماهنگى چپىها و سلطنت طلبان و تجزيه طلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مىتوانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از روحانى نماهائى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىسائيدند يكمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آنهمه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند ديروز مقدس نماهاى بىشعور مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است امروز مىگويند مسؤولين نظام كمونيست شدهاند تا ديروز مشروب فروشى و فساد و فحشاء و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفيد و راهگشا مىدانستند امروز از اينكه در گوشهاى خلاف شرعى كه هرگز خواست مسؤولين نيست رخ مىدهد فرياد وااسلاما سرمىدهند ديروز حجتيهاىها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را بنفع شاه بشكنند امروز انقلابىتر از انقلابيون شدهاند ولايتيهاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريختهاند و در عمل پشت پيامبر و اهلبيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مىخورند .
راستى اتهام آمريكائى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقى از چه كسى صادر مىشود؟ از آدمهاى لامذهب و يا از مقدس نماهاى متحجر و بىشعور؟ فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به مسخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايهها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص، خواص از چه گروهى از بظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزهها است و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است از يك طرف وظيفه تبيين حقايق و واقعيات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف ديگر مراقبت از نيفتادن سوژهاى بدست دشمنان كار آسانى نيست، با اينكه در كشور ما در اجراى عدالت بين روحانى و غير آن امتيازى نيست ولى وقتى با متخلفى از روحانيت خوش سابقه يا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مىشود فورا باندها فرياد مىزنند كه چه نشستهايد جمهورى اسلامى مىخواهد آبروى روحانيت را ببرد اگر احيانا كسى مستحق عفو بوده و بخشيده شود تبليغ مىكنند كه نظام بروحانيت امتياز بىجا مىدهد. مردم عزيز ايران بايد مواظب باشند كه دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفين از باصطلاح روحانيون سوء استفاده نكنند و با موج آفرينى و تبليغات اذهان را نسبت به روحانيون متعهد بدبين ننمايند و اينرا دليل عدالت نظام بدانند كه امتيازى براى هيچ كس قائل نيست و خدا مىداند كه شخصا براى خود ذرهاى مصونيت و حق و امتياز قائل نيستم اگر تخلفى از منهم سرزند مهياى مؤاخذهام حال بحث اين است كه براى جلوگيرى از تكرار آن حوادث تلخ و رسيدن به اطمينان از قطع نفوذ بيگانگان در حوزهها چه بايد كرد؟ گرچه كار مشكل است ولى چاره چيست؟ بايد فكرى كرد!
اولين وظيفه شرعى و الهى آن است كه اتحاد و يكپارچگى طلاب و روحانيت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاريك در پيش است و بيم موج و گردابى چنين هائل.
امروز هيچ دليل شرعى و عقلى وجود ندارد كه اختلاف سليقهها و برداشتها و حتى ضعف مديريتها دليل بهم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد. ممكن است هر كس در فضاى ذهن و ايدههاى خود نسبت به عملكردها و مديريتها و سليقههاى ديگران و مسؤولين انتقادى داشته باشد ولى لحن و تعابير نبايد افكار جامعه و آيندگان را از مسير شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرتها كه همه مشكلات و نارسائيها از آنان سرچشمهه گرفته است بطرف مسائل فرعى منحرف كند و خداى ناكرده همه ضعفا و مشكلات بحساب مديريت و مسؤلين گذاشته شود و از آن تفسير انحصار طلبى گردد كه اين عمل كاملا غير منصفانه است و اعتبار مسؤلين نظام را از بين مىبرد و زمينه را براى ورود بىتفاوتها و بىدردها بصحنه انقلاب آماده مىكند من امروز بر اين عقيدهام كه مقتدرترين افراد در مصاف با آنهمه توطئهها و خصومتها و جنگ افروزيهايى كه در جهان عليه انقلاب اسلامى است معلوم نبود موفقيت بيشترى از افراد موجود بدست مىآوردند .
در يك تحليل منصفانه از حوادث انقلاب خصوصا از حوادث ده سال پس از پيروزى بايد عرض كنم كه انقلاب اسلامى ايران در اكثر اهداف و زمينهها موفق بوده است و بيارى خداوند بزرگ در هيچ زمينهاى مغلوب و شكست خورده نيستيم حتى در جنگ پيروزى از آن ملت ما گرديد و دشمنان در تحميل آنهمه خسارات چيزى بدست نياوردند البته اگر همه علل و اسباب را در اختيار داشتيم در جنگ با اهداف بلندتر و بالاترى مىنگريستيم و مىرسيديم ولى اين بدان معنا نيست كه در هدف اساسى خود كه همان دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام بود مغلوب خصم شدهايم هر روز ما در جنگ بركتى داشتهايم كه در همه صحنهها از آن بهره جستهايم ما انقلابمان را در جنگ بجهان صادر نمودهايم ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نمودهايم ما در جنگ پرده از چهره تزوير جهانخواران كنار زديم ما در جنگ دوستان و دشمنانمان را شناختهايم ما در جنگ به اين نتيجه رسيديم كه بايد روى پاى خود بايستيم ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم ما در جنگ ريشههاى انقلاب پربار اسلاميمان را محكم كرديم ما در جنگ حس برادرى و وطن دوستى را در نهاد يكايك مردمان بارور كرديم ما در جنگ به مردم جهان و خصوصا مردم منطقه نشان داديم كه عليه تمامى قدرتها و ابرقدرتها ساليان سال مىتوان مبارزه كرد، جنگ ما كمك به افغانستان را بدنبال داشت جنگ ما فتح فلسطين را بدنبال خواهد داشت جنگ ما موجب شد كه تمامى سردمداران نظامهاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت كنند جنگ ما بيدارى پاكستان و هندوستان را بدنبال داشت تنها تنها در جنگ بود كه صنايع نظامى ما از رشد آنچنانى برخوردار شد و از همه اينها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق يافت.
همه اينها از بركت خونهاى پاك شهداى عزيز هشت سال نبرد بود همه اينها از تلاش مادران و پدران و مردم عزيز ايران در ده سال مبارزه با امريكا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت . جنگ ما جنگ حق بر باطل بود و تمام شدنى نيست جنگ ما جنگ فقر و غنا بود جنگ ما جنگ ايمان و رذالت بود و اين جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد چه كوته نظرند آنهايى كه خيال مىكنند چون ما در جبهه به آرمان نهايى نرسيدهايم پس شهادت و رشادت و ايثار و از خودگذشتگى و صلابت بيفايده است در حاليكه صداى اسلام خواهى آفريقا از جنگ هشت ساله ماست علاقه به اسلام شناسى مردم در آمريكا و اروپا و آسيا و آفريقا يعنى در كل جهان از جنگ هشت ساله ماست من در اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان بخاطر تحليلهاى غلط اين روزها رسما معذرت مىخواهم و از خداوند مىخواهم مرا در كنار شهداى جنگ تحميلى بپذيرد.
ما در جنگ براى يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم راستى مگر فراموش كردهايم كه ما براى اداى تكليف جنگيدهايم و نتيجه فرع آن بوده است ملت ما تا آن روز كه احساس كرد كه توان و تكليف جنگ دارد به وظيفه خود عمل نمود و خوشا به حال آنانكه تا لحظه آخر هم ترديد ننمودند، آن ساعتى هم كه مصلحت بقاى انقلاب را قبول قطعنامه ديد و گردن نهاد باز به وظيفه خود عمل كرده است آيا از اينكه به وظيفه خود عمل كرده است نگران باشد؟ نبايد براى رضايت چند ليبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقيدهها به گونهاى غلط عمل كنيم كه حزب الله عزيز احساس كند جمهورى اسلامى ايران چيزى بدست نياورده و يا ناموفق بوده است آيا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمىشود تأخير در رسيدن به همه اهداف دليل نمىشود كه ما از اصول خود عدول كنيم همه ما مأمور به اداى تكليف و وظيفهايم نه مأمور به نتيجه اگر همه انبياء و معصومين عليهم السلام در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند هرگز نمىبايست از فضاى بيشتر از توانايى عمل خود فراتر بروند و سخن بگويند. و از اهداف كلى و بلند مدتى كه هرگز در حيات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشيده است ذكرى به ميان آورند در حاليكه به لطف خداوند بزرگ ملت ما توانسته است در اكثر زمينههايى كه شعار داده است به موفقيت نائل شود ما شعار سرنگونى رژيم شاه را در عمل نظاره كردهايم ما شعار آزادى و استقلال را بعمل خود زينت بخشيدهايم ما شعار مرگ بر آمريكا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمانان در تسخير لانه فساد و جاسوسى آمريكا تماشا كردهايم ما همه شعارهايمان را با عمل محك زدهايم البته معترفيم كه در مسير عمل موانع زيادى بوجود آمده است كه مجبور شدهايم روشها و تاكتيكها را عوض نمائيم ما چرا خودمان و ملت و مسؤولين كشورمان را دست كم بگريم و همه عقل و تدبير امور را در تفكر ديگران خلاصه كنيم. من به طلاب عزيز هشدار مىدهم كه علاوه بر اينكه بايد مواظب القائات روحانى نماها و مقدس مآبها باشند از تجربه تلخ روى كار آمدن انقلابى نماها و بظاهر عقلاء قوم كه هرگز با اصول و اهداف روحانيت آشتى نكردهاند عبرت بگيرند كه مبادا گذشته تفكر و خيانت آنان فراموش و دلسوزيهاى بىمورد و سادهانديشيها سبب مراجعت آنان به پستهاى كليدى و سرنوشتساز نظام شود من امروز بعد از ده سال از پيروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىكنم كه بعضى تصميمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه كشور به گروهى كه عقيده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشتهاند اشتباهى بوده است كه تلخى آثار آن براحتى از ميان نمىرود گرچه در آن موقع هم من شخصا مايل به روى كار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحديد و تأييد دوستان قبول نمودم و الان هم سخت معتقدم كه آنان به چيزى كمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حركت به سوى آمريكاى جهانخوار قناعت نمىكنند در حاليكه در كارهاى ديگر نيز جز حرف و ادعا هنرى ندارند.
امروز هيچ تأسفى نمىخوريم كه آنان در كنار ما نيستند چرا كه از اول هم نبودهاند انقلاب به هيچ گروهى بدهكارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادها فروان خود را به گروهها و ليبرالها مىخوريم آغوش كشور و انقلاب هميشه براى پذيرفتن همه كسانى كه قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قيمت طلبكارى آنان از همه اصول كه چرا مرگ بر آمريكا گفتيد چرا جنگ كرديد چرا نسبت به منافقين و ضد انقلابيون حكم خدا را جارى مىكنيد چرا شعار نه شرقى نه غربى دادهايد چرا لانه جاسوسى را اشغال كردهايم و صدها چراى ديگر و نكته مهم در اين رابطه اينكه نبايد تحت تأثير ترحمهاى بيجا و بيمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفين و متخلفين نظام به گونهاى تبليغ كنيم كه احكام خدا و حدود الهى زير سؤال بروند من بعضى از اين موارد را نه تنها به سود كشور نمىدانم كه معتقدم دشمنان از آن بهره مىبرند من به آنهايى كه دستشان به راديو و تلويزيون و مطبوعات مىرسد و چه بسا حرفهاى ديگران را مىزنند صريحا اعلام مىكنم تا من هستم نخواهم گذاشت حكومت بدست ليبرالها بيافتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقين اسلام اين مردم بىپناه را از بين ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم كرد، تا من هستم دست ايادى آمريكا و شوروى را در تمام زمينهها كوتاه مىكنم.
اطمينان كامل دارم كه تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتيبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند كه علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نيز در راهپيمائى بيست و دو بهمن حقيقت آمادگى كامل خويش را به جهانيان نشان دادند و واقعا دشمنان انقلاب را شگفتزده كردند كه تا كجا حاضر به فداكاريند. من در اينجا خود را شرمنده و كوچكتر از آن مىدانم كه زبان به وصف و تقدير آنان بگشايم خداوند پاداش عظيم اينهمه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد. ولى به آنانكه ناآگاهانه مردم شريف و عزيز ما را متهم به روى گردانى از اصول و انقلاب و روحانيت مىكنند سفارش و نصيحت مىكنم كه در گفتار و كلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل كنند و برداشتها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند.
مسئله ديگر اينكه امروز مقابله و تجزيه روحانيت انقلاب به سود كيست؟ دشمنان از ديرباز براى اختلاف افكنى ميان روحانيون آماده شدهاند غفلت از آن همه چيز را بر باد مىدهد حال اختلاف بهر شكلى باشد بدبينى شديد نسبت به مسؤولين بالا باشد يا مرزبندى فقه سنتى و پويا و امثال آن اگر طلاب و مدرسين حوزه علميه با يكديگر هماهنگ نباشند نمىتوان پيشبينى نمود كه موفقيت از آن كيست و اگر بر فرض محال حاكميت فكرى از آن روحانى نماها و متحجرين گردد روحانيت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مىدهد. انشاءالله در بين جامعه مدرسين و طلاب انقلابى اختلافى نيست اگر باشد بر سر چيست؟ بر سر اصول يا بر سر سليقهها آيا مدرسين محترم كه ستون محكم انقلاب در حوزههاى علميه بودهاند نعوذ بالله به اسلام و انقلاب و مردم پشت كردهاند مگر همانها نبودند كه در كوران مبارزه حكم به غير قانونى بودن سلطنت دادند مگر همانها نبودند كه وقتى يك روحانى بظاهر در منصب مرجعيت از اسلام و رزمندگان پشتيبانى ننمودند اگر خداى ناكرده اينها شكسته شوند جه نيرويى جاى آنان را خواهد گرفت و آيا ايادى استكبار روحانى نماهائى را كه تا حد مرجعيت تقويت نموده است فرد ديگرى را برحوزهها حاكم نمىكنند و آيا آنها كه در طوفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث كمرشكن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره كشور را خوردهاند و نه از شهادت عزيزان متأثر شدهاند و با خيالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودهاند مىتوانند در آينده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند راستى شكست هر جناحى از علماء و طلاب انقلابى و روحانيون و روحانيت مبارز و جامعه مدرسين پيروزى چه جناحى و چه جريانى را تضمين مىكند جناحى كه پيروز شود يقينا روحانيت نيست و اگر آن جناح الزاما به روحانيت رو آورد راستى به سراغ كدام قشر و تفكر از روحانيت مىرود.
خلاصه اختلاف به هر شكلى كوبنده است وقتى نيروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پويا به مرز جبهه بندى برسند آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود جبهه بندى نهايتا معارضه پيش مىآورد هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مىكنند يكى متهم به طرفدارى از سرمايهدارى و ديگرى متهم به التقاطى مىشود كه من براى حفظ اعتدال جناحها هميشه تذكرات تلخ و شيرينى دادهام چرا كه همه را فرزندان و عزيزان خود مىدانم البته هيچگاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبودهام ولى نگران تقابل و تعارض جناحهاى مومن به انقلابم كه مبادا منتهى به تقويت جناح رفاهطلب بىدرد و نق بزن گردد. نتيجه مىگيرم كه اگر روحانيون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دير بجنبند ابرقدرتها و نوكرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه مىدهند. جامعه مدرسين بايد طلاب عزيز انقلابى و زحمت كشيده و كتك خورده و جبهه رفته را از خود بدانند حتما با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظريات آنان استفاده نمايند و طلاب انقلابى هم مدرسين عزيز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و باديده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طيف بىعرضه و فرصت طلب و نق زن يد واحده باشند و خود را براى ايثار و شهادت در راه هدايت مردم آمادهتر كنند حال جامعه و مردم طالب حقيقت باشند مثل زمان ما كه حقا مردم بيشتر از آنچه كه ما فكر مىكنيم وفادار به روحانيت بوده و خواهند بود، يا نباشند مثل زمان معصومين عليهم السلام اما مردم شريف ايران توجه داشته باشند كه نوعا تبليغاتى كه عليه روحانيت انجام مىپذيرد بمنظور نابودى روحانيت انقلاب است. ايادى شيطان در تنگناها و سختىها به سراغ مردم مىروند كه بگويند روحانيت مسبب مشكلات و نارسائيهاست آنهم كدام روحانى، روحانى بىدرد و بىمسؤوليت، نه، بلكه روحانيتى كه در همه حوادث جلوتر از ديگران در معرض خطر بوده است.
كسى مدعى آن نيست كه مردم پابرهنهها مشكلى ندارند و همه امكانات در اختيار مردم است مسلم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مىشود و كمبودها و نيازها رخ مىنمايد. ولى من با يقين شهادت مىدهم كه اگر افرادى غير از روحانيت جلودار حركت انقلاب و تصميمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر امريكا و جهانخواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامى و انقلاب چيزى برايمان نمانده بود. لازم به يادآوريست كه ذكر شمهاى از وقايع انقلاب و روحانيت به معناى آن نيست كه طلاب و روحانيون عزيز در فرداى اين نوشته حركت تند و انقلابى بنمايند بلكه هدف علم و آگاهى به نكتههاست كه در انتخاب مسير با بصيرت حركت كنند و خطرها و گذرها و كمينگاهها را بهتر بشناسند اما در مورد دروس تحصيل و تحقيق حوزهها اينجانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جايز نمىدانم اجتهاد بهمان سبك صحيح است ولى اين بدان معنا نيست كه فقه اسلام پويا نيست زمان و مكان دو عنصر تعيين كننده در اجتهادند مسئلهاى كه در قديم داراى حكمى بوده است بظاهر همان مسئله در روابط حاكم بر سياست و اجتماع و اقتصاد يك نظام ممكن است حكم جديدى پيدا كند. بدان معنا كه با شناخت دقيق روابط اقتصادى و اجتماعى و سياسى همان موضوع اول كه از نظر ظاهر با قديم فرقى نكرده است واقعا موضوع جديدى شده است كه قهرا حكم جديدى مىطلبد، مجتهد بايد به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نيست كه مرجع و مجتهدش بگويد من در مسائل سياسى اظهار نظر نمىكنم. آشنائى به روش برخورد با حيلهها و تزويرهاى فرهنگ حاكم بر جهان، داشتن بصيرت و ديد اقتصادى، اطلاع از كيفيت برخورد با اقتصاد حاكم بر جهان، شناخت سياستها و حتى سياسيون و فرمولهاى ديكته شده آنان و درك موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايهدارى و كمونيزم كه در حقيقت استراتژى حكومت بر جهان را ترسيم مىكنند از ويژگىهاى يك مجتهد جامع است. يك مجتهد بايد زيركى و هوش و فراست هدايت يك جامعه بزرگ اسلامى و حتى غير اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوى و زهدى كه در خور شأن مجتهد است واقعا مدير و مدبر باشد حكومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زواياى زندگى بشريت است حكومت نشاندهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سياسى و نظامى و فرهنگى است فقه تئورى واقعى و كامل اداره انسان از گهواره تا گور است، هدف اساسى اين است كه ما چگونه مىخواهيم اصول محكم فقه را در عمل فرد و جامعه پياده كنيم و بتوانيم براى معضلات جواب داشته باشيم و همه ترس استكبار از همين مسئله است كه فقه و اجتهاد جنبه عينى و عملى پيدا كند و قدرت برخورد در مسلمانان بوجود آورد.
راستى به چه علت است كه در پى اعلام حكم شرعى و اسلامى موافق همه علماء در مورد يك مزدور بيگانه اينقدر جهان خواران برافروخته شدند و سران كفر و بازار مشترك و امثال آنان به تكاپو و تلاش مذبوحانه افتادهاند. غير از اين نيست كه سران استكبار از قدرت برخورد عملى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئههاى شوم آنان به هراس افتادهاند و اسلام امروز مسلمانان را يك مكتب بالنده و متحرك و پرحماسه مىدانند و از اينكه فضاى شرارت آنها محدود شده است و مزدبگيران آنان چون گذشته با اطمينان نمىتوانند عليه مقدسات قلم فرسائى كنند مضطرب شدهاند من قبلا نيز گفتهام همه توطئههاى جهانخواران عليه ما از جنگ تحميلى گرفته تا حصر اقتصادى و غيره براى اين بوده است كه ما نگوئيم اسلام جوابگوى جامعه است و حتما در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگيريم. ما نبايد غفلت بكنيم واقعا بايد به سمتى حركت نمائيم كه انشاءالله تمام رگههاى وابستگى كشورمان از چنين دنياى متوحشى قطع شود استكبار غرب شايد تصور كرده است از اينكه اسم بازار مشترك و حصر اقتصادى را به ميان بياورد ما درجا مىزنيم و از اجراى حكم خداوند بزرگ صرفنظر مىنماييم خيلى جالب و شگفتانگيز است كه اين بظاهر متمدنين و متفكرين وقتى يك نويسنده مزدور با نيش قلم زهرآگين خود احساسات بيش از يك ميليارد انسان مسلمان را جريحهدار مىكند و عدهاى در رابطه با آن شهيد مىشوند برايشان مهم نيست و اين فاجعه عين دمكراسى و تمدن است اما وقتى بحث اجراى حكم و عدالت بميان مىآيد نوحه رأفت و انساندوستى سر مىدهند ما كينه دنياى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همين نكتهها بدست مىآريم قضيه آنان قضيه دفاع از يك فرد نيست قضيه حمايت از جريان ضد اسلام و ضد ارزشى است كه بنگاههاى صهيونيستى و انگليس و آمريكا براه انداختهاند و با حماقت و عجله خود را روبروى همه جهان اسلام قرار دادهاند البته بايد ببينيم كه بعض دولتها و حكومتهاى اسلامى چگونه با اين فاجعه بزرگ برخورد مىكنند اينكه ديگر مسئله عرب و عجم و فارس و ايران نيست بلكه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تا كنون و از امروز تا هميشه تاريخ است و نتيجه نفوذ بيگانگان در فرهنگ مكتب اسلام است كه اگر غفلت كنيم اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاى خطرناك و قلم بدستان اجير شده در آستين فراوان دارد. ضرورتى نيست كه در چنين شرايطى ما بدنبال ايجاد روابط و مناسبات گسترده باشيم چرا كه دشمنان ممكن است تصور كنند كه ما بوجود آنان چنان وابسته و علاقمند شديم كه از كنار اهانت به معتقدات و مقدسات دينى خود ساكت و آرام مىگذريم.
آنانكه هنوز بر اين باورند و تحليل مىكنند كه بايد در سياست و اصول و ديپلماسى خود تجديد نظر نمائيم و ما خامى كردهايم و اشتباهات گذشته را نبايد تكرار كنيم و معتقدند كه شعارهاى تند يا جنگ سبب بدبينى غرب و شرق نسبت به ما و نهايتا انزواى كشور شده است و اگر ما واقعگرايانه عمل كنيم آنان با ما برخورد متقابل انسانى مىكنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمين مىگذارند اين يك نمونه است كه خدا مىخواست پس از انتشار كتاب كفرآميز آيات شيطانى در اين زمان اتفاق بيفتد و دنياى تفرعن و استكبار و بربريت چهره واقعى خود را در دشمنى ديرينهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهانديشى بدرآئيم و همه چيز را بحساب اشتباه و سوء مديريت و بىتجربگى نگذاريم و با تمام وجود درك كنيم كه مسئله اشتباه ما نيست بلكه تعمد جهان خواران به نابودى اسلام و مسلمين است والا مسئله فردى سلمان رشدى آنقدر برايشان مهم نيست كه همه صهيونيستها و استكبار پشت سر او قرار بگيرند روحانيون و مردم عزيز حزب الله و خانوادههاى محترم شهداء حواسشان را جمع كنند كه با اين تحليلها و افكار نادرست خون عزيزانشان پايمال نشود. ترس من اينست كه تحليلگران امروز ده سال ديگر بر كرسى قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواى اسلامى و حكم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده است يا خير و نتيجه گيرى كنند كه چون بيان حكم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترك و كشورهاى غربى عليه ما موضع گرفتهاند پس بايد خامى نكنيم و از كنار اهانت كنندگان به مقام مقدس پيامبر و اسلام و مكتب بگذريم . خلاصه كلام اينكه ما بايد بدون توجه به غرب حيلهگر و شرق متجاوز و فارغ از ديپلماسى حاكم بر جهان درصدد تحقق فقه عملى اسلام برآئيم والا ماداميكه فقه در كتابها و سينه علماء مستور بماند ضررى متوجه جهان خواران نيست و روحانيت تا در همه مسائل و مشكلات حضور فعال نداشته باشد نمىتواند درك كند كه اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه كافى نيست حوزهها و روحانيت بايد نبض تفكر و نياز آينده جامعه را هميشه در دست خود داشته باشند . چه بسا شيوههاى رايج اداره امور مردم در سالهاى آينده تغيير كند و جوامع بشرى براى حل مشكلات خود به مسائل جديد اسلام نياز پيدا كند علماء بزرگوار اسلام از هم اكنون بايد براى اين موضوع فكرى كنند.
نكته آخرى كه توجه به آن لازم است اينكه روحانيون و علماء و طلاب بايد كارهاى قضايى و اجرائى را براى خود يك امر مقدس و يك ارزش الهى بدانند و براى خود شخصيت و امتيازى قائل بشوند كه در حوزه ننشستهاند بلكه براى اجراء حكم خدا راحتى حوزه را رها كرده و مشغول به كارهاى حكومت اسلامى شدهاند اگر طلبهاى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم يا قضاوت در امور مسلمين را خالى ببيند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسؤوليت نپذيرد و يا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش كند در پيشگاه خداوند بزرگ يقينا مواخذه مىشود و هرگز عذر او موجه نيست ما اگر امروز به نظام خدمت نكنيم و استقبال بىسابقه مردم از روحانيت را ناديده بگيريم هرگز فرصت و شرائط بهتر از اين نخواهيم داشت اميدواريم از نصايح و تذكرات مشفقانه اين پدر پير و اين خدمتگزار حقير خود دلگير نشده باشيد و در مظان استجابت دعا با انفاس قدسيه و با دلهاى منور خود برايم دعا و طلب مغفرت نمائيد منهم از ياد و دعاى خير براى روحانيت اصيل و حوزههاى علمى غفلت نمىكنم خداوندا توان علماء و روحانيت را در خدمت به دين خود افزون نما. خداوندا حوزههاى علميه اين سنگرهاى پاسدارى از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پابرجا بدار. خداوندا شهداى روحانيت و حوزهها را از نعم بيكران و رزق حضور خويش بهرهمند فرما. خداوندا به جانبازانشان شفا مرحمت كن و به خانوادههاى شهداىشان صبر و اجر مرحمت فرما مفقودين و اسراءشان را هرچه زودتر به اوطانشان برگردان، خداوندا ارزش خدمت و خدمتگزارى بدين خود و به مردم را در دل و ديدگان ما افزون و جاودانه نما. انك ولي النعم.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
3 اسفند 67 روح الله الموسوى الخمينى
منبع : سایت حوزه الف