امام راحل و خانواده

نامه اي از حضرت امام خميني (رحمة الله عليه) به همسرش زماني که فرزندشان سيد مصطفي 3 ساله بود: همسر عزيزم؛ تصدقت شوم؛ الهي قربانت بروم؛ در اين مدتي که مبتلا به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم، متذکر شما هستم و صورت زيبايت در آيينه ي قلبم منقوش است. عزيزم؛ اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتي باشد مي گذرد ولي بحمد الله تاکنون هر چه پيش آمده،
دوشنبه، 30 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امام راحل و خانواده
امام راحل و خانواده
امام راحل و خانواده






نامه اي از حضرت امام خميني (رحمة الله عليه) به همسرش زماني که فرزندشان سيد مصطفي 3 ساله بود:
همسر عزيزم؛ تصدقت شوم؛ الهي قربانت بروم؛ در اين مدتي که مبتلا به جدايي از آن نور چشم عزيز و قوت قلبم گرديدم، متذکر شما هستم و صورت زيبايت در آيينه ي قلبم منقوش است. عزيزم؛ اميدوارم خداوند شما را به سلامت و خوش در پناه خودش حفظ کند. (حال) من با هر شدتي باشد مي گذرد ولي بحمد الله تاکنون هر چه پيش آمده، خوش بوده، الان در شهر زيباي بيروت هستم. حقيقتاً جاي شما خالي است. فقط براي تماشاي شهر و دريا، خيلي منظره ي خوش دارد. صد حيف که محبوب عزيزم، همراهم نيست که اين منظره ي عالي به دل بچسبد. به هر حال امشب، شب دوم است که منتظر کشتي هستيم. از قرار معلوم و معروف يک کشتي فردا حرکت مي کند .... خيلي سفر خوبي است. جاي شما خيلي خيلي خالي است. دلم براي پسرت قدري تنگ شده .... ايام عمر و عزت مستدام تصدقت؛ قربانت روح ا...

سيره عملي امام خميني رحمة الله عليه

احترام ايشان به خانم بسيار زياد بود و تا آخرين ساعات عمرشان اين احترام در اعمال و رفتارشان مشهور بود و به همه حتي پسرشان نيز حفظ اين روحيه را توصيه مي کردند. امام هيچ وقت دستور انجام کاري را به خانم نمي داند. خانم مي گويند: «وقتي يک دکمه پيراهنشان مي افتاد، مي گفتند» مي شود اين را هم بدوزيد؟ نمي گفتند«خودت بدوز» يا احيانا اگر روز بعد دوخته نشده بود نمي گفتند: «چرا اندوخته ايد؟» مي گفتند: کسي نبود بيايد بدوزد؟ تا آخر عمرشان هيچ وقت به خانم نگفتند «يک ليوان آب به من بده» اما خودشان مکررا اين کار را انجام ميدادند، چون مي دانستند که خانم يادشان ميرود قرصشان را بخورند و به اين ترتيب يادآوري مي کردند. از يک طرف اين نحوه رفتار در زندگي امام مطرح بود، ولي از طرف ديگر قيودي نيز داشتند. مثلاً خانم مي گفتند که وقتي با خانواده اي جديد رفت و آمد کنند بايد با امام مشورت مي کردند. امام به ايشان گفته بودند که ابتدائا و به طور ناشناس خانه کسي نروند، چون ممکن است مناسب نباشد، يا اگر مي خواهند بيرون بروند به ايشان بگويند که کجا مي خواهند بروند. امام اين قيدها را در رابطه با خارج از خانه داشتند، ولي در داخل خانه آزادي مطلق وجود داشت. از ابتدا هم به خانه گفته بودند که ملاکشان خلاف شرع نکردن و عمل به واجبات است. مثلاً در آن زمان پوشيدن لباس آستين کوتاه در خانه براي دختر روحاني پسنديده نبود. ولي امام مي گفتند که در خانه اشکال ندارد، چون خلاف شرع نيست. اما در بيرون از خانه بايد کاملاً پوشيده باشيد. يا پوشيدن لباس زرد، سرخ ، آبي و ... را در خانه مسأله اي نمي دانستند و مي گفتند: «در رنگ قيدي ندارم در خانه هر طور مي خواهيد بپوشيد. ولي به شرط آنکه خلاف شرعي در آن نباشد.» انسان با ديدن اعمال و رفتار امام احساس مي کرد که ظاهر و باطنشان يکي است. اگر مي خواستند به ما بگويند که دروغ نگفتيم، با اعمالشان نشان مي دادند که دروغ مذموم و کار آدم زبون و پست است.
نقل از سرکار خانم طباطبايي عروس گرامي حضرت امام رحمة الله عليه
منبع: فصلنامه يادگاران ماندگار شماره 15





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط