درآمد
محمود مخبري با علاقه و پيگيري، پژوهش درباره تاريخ انقلاب، علي الخصوص تاريخ شفاهي را ادامه داده و در اين راستا، تحقيق درباره شهيد عراقي را جهت تهيه مجموعه اي داستاني از آن شهيد بزرگوار به عهده گرفته است. مقاله حاضر حاصل پژوهش ها و تجربه هاي او در اين زمينه است.
يکي دو روز بيشتر از پايان ماه مهماني خدا و عيد فطر نگذشته بود که سفير گلوله هاي خوارج کج فهم در محله زمرد، دل خيلي ها را تکان داد. مي گفتند: حاج مهدي را زدند. امام خميني(رحمت الله عليه) در اين زمان هنوز در قم مستقر هستند و چند کار را تدارک مي بينند و انجام مي دهند. اول آنکه در ازدحام جمعيت تشييع کننده پيکر شهيد عراقي و فرزند برومندش حسام و يک سرهنگ از نيروهاي مسلح که در سقز به شهادت رسيده بود، ايشان نيز از ميدان سعيدي تا نزديک صحن حرم مطهر حضرت معصومه(سلام الله عليها) حاضر مي شوند. دوم، خانواده شهيد عراقي را در ديداري مورد عنايت قرار مي دهند و سوّم، در آخر شب، در صحن مطهر حرم، بر سر مزار يار و همراه ديرينه خود حضور مي يابند. حضرت امام هنگامي که در ميان خانواده شهيد حاج مهدي عراقي زبان به سخن مي گشايند، به آشنايي حدود بيست ساله با حاج مهدي اشاره مي کنند و مي فرمايند: «مهدي عراقي يک نفر نبود او به تنهايي بيست نفر بود. حاج مهدي عراقي، برادر و فرزند خوب و عزيز من بود...»
در اين مقال که کوششي به منظور فهم بيشتر بيان فوق براي نگارنده است، خواننده محترم را نيز به ذکري در اين خصوص دعوت مي نمايد که آيا او به راستي، به تنهايي بيست نفر بود. شايد فعاليت هاي شهيد عراقي در طول سال هاي مبارزه، از زمان نواب صفوي تا زمان شهادت و نيز حضور او در برنامه هاي کاري آن قدر پر تعداد، پررنگ و پر محتواست که به جاي بيست نفر، کار انجام داده است. خداوند متعال در قرآن کريم نيز در خصوص غلبه مؤمنين صابر و پايدار بر اهل کفر چنين مي فرمايد: «اي پيامبر! مؤمنان را به جهاد برانگيز. اگر از [ميان] شما بيست تن شکيبا باشند، بر دويست تن چيره مي شوند و اگر از شما يک صد تن باشند، بر هزار تن از کافران پيروز مي گردند، زيرا آنان قومي اند که نمي فهمند.» (انفال آيه 65, ترجمه فولادوند).
هنگامي که همراهان، دوستان و نزديکان شهيد عراقي درباره ويژگي هاي فردي و اخلاقي او سخن مي گويند، روشن مي شود که او در زمره انسان هاي نخبه و برتر و داراي ويژگي هايي است که در ميان معاصران او کمتر ديده مي شود در ذيل به صورت اختصار به بيست شاخه و ويژگي ايشان اشاره مي شود.
1. فعاليت و شور مبارزه
حاج مهدي از دوران نوجواني و جواني، دنبال دستيابي به اخبار و اطلاعات روز جامعه و تحليل هاي بزرگان در هیأت ها بود. او همچنين نسبت به بي عدالتي و ظلم حاکم در جامعه بسيار حساس بود. رويدادهاي سال هاي آخر مدرسه سبب شد که با شخصيت و انديشه نواب صفوي و فداييان اسلام آشنا شود. اين آشنايي تا آنجا پيش رفت که مدتي بعد به عضويت مرکزي جمعيت فدائيان اسلام در آمد و حضور در فعاليت هاي اجتماعي را آغاز کرد، از آن جمله، در جريان تشکيل مجلس سنا و تغييرات قانون اساسي توسط محمدرضا پهلوي و انتخابات مجلس شانزدهم، عراقي و تعداد ديگري از فدائيان اسلام مانند امامي و ابوالقاسم رفيعي، با برخي افراد ديگر طرفدار مصدق به همراه خود مصدق جلوي کاخ دربار و خانه ملت مي آيند و به حمايت از مصدق مي پردازند. از نتايج اين کار، توافق مليون با شاه در متن اوليه و تأسيس جبهه ملي در همان روز بود که به افزايش مقبوليت عمومي و اجتماعي مصدق و ياران او ياري رساند. تقلب در نتايج آراي انتخابات مجلس شانزدهم به وسيله حاميان وکلاي دولتي فضايي را در کشور حاکم کرد که در 13 آبان 1328، به ترور هژير (نخست وزير و همکار انگليسي ها در ايران) انجاميد و دولت مجبور شد نتايج انتخابات را باطل اعلام کند. اين موضوع فرصتي را ايجاد کرد که بعدها مليون بتوانند در انتخاباتي سالم و جديد به مجلس شورا راه يابند.
2. اهتمام و پيگيري در امور مبارزان
در تيرماه سال 1329 رزم آرا به نخست وزيري مي رسد و در اظهاراتي، استعداد و توانمندي هاي ايراني ها را به باد تمسخر مي گيرد و به صورت پنهان و آشکار با نهضت ملي صنعت نفت به مخالفت مي پردازد؛ از اين رو با هماهنگي گروه هاي مبارز (فدائيان اسلام، آيت الله کاشاني، مصدق و مليون)، اعدام انقلابي رزم آرا توسط خليل طهماسبي (از اعضاي فدائيان اسلام) انجام مي پذيرد. عراقي که در تشکيلات عملياتي اين اعدام انقلابي حضور دارد، در پي دستگيري استاد خليل طهماسبي، نزد آيت الله کاشاني مي رود و همچون ديدارهاي پيشين درباره مسائل روز با ايشان صحبت مي کند و با اشاره به اتفاق رخ داده، از مواضع خود و همفکرانش دفاع و تلاش مي کند نظر آيت الله کاشاني را براي تلاش در جهت آزادي خليل طهماسبي (عبدالله رستگار!) جلب نمايد.
در پايان سال 1329 و اوايل سال 1330، در دوره حسين علاء، عده اي از فداييان اسلام دستگير مي شوند و در خرداد ماه همان سال نيز نواب صفوي در دوره دولت مصدق به زندان مي افتد.
در پي اين ماجرا، شهيد عراقي با انجام اقداماتي به ديدار آيت الله کاشاني مي رود و در صحبت با ايشان، تلاش مي کند نظرشان را براي آزادي فدائيان و جلوگيري از تبعيد آنها جلب نمايد. در دي ماه 1330، شهيد عراقي به همراه عده اي از همفکران فدائيان اسلام، به بهانه ملاقات با زندانيان، به زندان قصر مي رود و در آنجا تحصن مي کند که به دستگيري و زنداني شدن همه آنها مي انجامد و خود او هم حدود 7 ماه زنداني مي شود.
3. برنامه ريز و مدير
براي تببين اين ويژگي، از ميان رويدادهاي گوناگون فقط به چندمورد اشاره مي شود:
در جريان تصويب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي و به منظور اعتراض به رفراندوم شاهانه و بازپس گيري اين لايحه توسط دولت، به همت حاج مهدي عراقي، جلسات سخنراني افشاگرانه اي در مسجد حاج سيد عزيز الله بازار تهران برگزار شدند. اين نوع اقدامات مبارزان، در آگاه سازي مردم، تاثير قابل توجهي داشت.
در پي شکل گيري جمعيت موتلفه اسلامي در اوايل سال 1342 که از ائتلاف چند گروه همسو، با اهداف يکسان و با هدايت امام (رحمت الله عليه) به سرانجام مي رسد، عراقي که در يکي از اين گروه ها حضور دارد، به اتفاق بقيه افراد تصميم مي گيرد با توجه به نزديکي محرم، سخنران هاي انقلابي را دعوت کند و در کنار آن اعتراضات علني و جمعي را نيز برنامه ريزي و پس از اذن امام، راه پيمايي عاشوراي سال 42 را مديريت مي کند. در آن روز، مردم از مسجد حاج ابوالفتح در ميدان قيام تهران، با شعارها و نوحه هائي مناسب شأن عاشورا و با اشاره به مسائل روز، به سمت دانشگاه تهران حرکت مي کند. دراين مراسم، صحنه گردان اصلي، شهيد حاج مهدي عراقي است که درفواصل راه پيمايي سخنراني هايي را نيز ايراد و به رفراندوم قلابي شاه اشاره مي کند و مي گويد: «بيائيد رفراندوم حقيقي را ببينيد.» در مسير بازگشت، راه پيمايان در مقابل کاخ مرمر، عليه شاه شعار مي دهند و سپس چند نفر از جمله عراقي براي ارائه گزارش به امام، به قم مي روند.
لازم به ذکر است بعد از حادثه 15 خرداد سال 42 و در ايام بازداشت و تحت نظارت بودن امام (رحمت الله عليه) ، عراقي و برخي ديگر از ياران مبارز، طراحي و تشکيل جلسات روشنگرانه در ماه مبارک رمضان در مسجد جامع بازار تهران را تدارک مي بينند و با پيش بيني هايي، در خصوص سخنراني هاي پشتيبان، برنامه را تا حدود 27 شب اجرا و اداره مي کنند.
4. فدايي امام
دوم فروردين سال 1342، مصادف با سالروز شهادت امام جعفر صادق (عليه السلام)، مراسمي از سوي حضرت آيت الله گلپايگاني، در مدرسه فيضيه برگزار مي شود. در حين سخنراني خطيب،حادثه درگيري آغاز مي شود. شهيد عراقي و برخي ديگر از ياران امام (رحمت الله عليه) که در مراسم حاضرند، به حمايت از طلاب و حفاظت از منبر، تريبون و حضرت آيت الله گلپايگاني مي پردازند، ناگهان شهيد عراقي متوجه احتمال حمله به منزل امام مي شود و با همراهان خود به طرف منزل معظم له حرکت مي کند. در همين زمان، شهيد عراقي فردي را براي تهيه چاقو روانه بازار مي سازد. آنها وقتي به خانه امام (رحمت الله عليه) مي رسند، طبق نظر ايشان، کسي نبايد داخل خانه بماند، لذا ياران در کوچه مي مانند و شهيد عراقي به همراه ياري ديگر به زيرزمين منزل امام مي رود تا چوب هايي را از لبه آنجا به سمت حياط قرار دهند، بردارد. امام متوجه صدا و حضور افرادي در منزل مي شوند، در اتاق خود را باز مي کنند و به آنها تذکر مي دهند که مگر نگفتم برويد؟ در اين بين شهيد عراقي با بغضي در گلو، سريع پاسخ مي دهد: «وظيفه ما چيست؟» اين مکالمه ادامه مي يابد تا آنکه امام سکوت مي فرمايند و به داخل اتاق مي روند. عراقي و همراهش نيز از منزل خارج مي شوند و حراست از منطقه سکونت امام (رحمت الله عليه) را به دست مي گيرند.
5. نفوذ و گيرايي کلام
پيرو راه پيمايي روز عاشورا در خرداد سال 42، حاج مهدي به همراهي برخي ديگر از اعضاي مؤتلفه اسلامي، با برخي از سران خاص (الواط) در تهران ديدار مي کنند تا در پي تحريک رژيم، مراسم عاشورا را بر هم نريزند، از آن جمله با شهيد طيب حاج رضايي که برادرش (مسيح خان)، از همکاران حاج مهدي بود. شهيد عراقي در ملاقاتي حضوري، او را از اصل ماجرا و فرمايش امام (رحمت الله عليه) در مورد آنها باخبر مي سازد، طيب نيز دستور نصب عکس بزرگ حاج آقا روح الله را بر پرچم ها و دسته خود مي دهد و اين اتفاق، نقطه عطفي در زندگي او مي شود و او را وارد مسير آزادگي مي کند. همچنين حسين رمضون يخي را نيز براي جلوگيري از بي نظمي در مراسم، مطلع و آگاه مي سازند و حتي در روز راه پيمايي ناصر جگرکي و دسته همراه او را نيز در همان ابتداي مسير کنترل و هدايت مي نمايند و مراسم با نظم و برنامه به پايان مي رسد.
در ماجراي ديگر، براي طراحي سخنراني هاي متحدالکلام در ايام محرم سال 42، بايد شيخ الواعظين (مرحوم فلسفي) را نيز به موضوع آگاه و وي را هماهنگ مي سازند، لذا در جلسه اي شهيد عراقي، مرحوم فلسفي را مورد خطاب نافذ خود قرار مي دهد و ايشان نيز به حاج مهدي تفقد ويژه اي مي کند. بعد از مراسم راه پيمايي عاشوراي 42 نيز براي جلوگيري از سوءاستفاده و انحراف از برنامه و هدف اصلي، حاج مهدي با مرحوم آيت الله طالقاني تماسي برقرار مي کند و ايشان را نسبت به حرکات مشابه و جعلي آگاه مي سازد و در نتيجه اقدام مناسب آيت الله طالقاني در مسجد هدايت از توطئه جلوگيري مي شود.
6. پويائي
صبح روز پانزدهم خرداد سال 42، در بزنگاه اقدام شوم رژيم، نقش موثر عراقي و برخي ديگر از ياران امام (رحمت الله عليه) در موقعيت هاي مختلف بازار و بنگاه هاي کاري در تهران و برخي شهرستان ها موجب مي گردد که مردم و کسبه از دستگيري امام (رحمت الله عليه) در شب قبل، آگاه شوند و اين آغاز حرکت مردمي و قيام پانزده خرداد 1342 است.
7. غيرت
در اولين سالگرد قيام پانزده خرداد، راه پيمايي سال 43 تدارک ديده شد، اما در نزديک مسجد سپهسالار و چهارراه سرچشمه، مأمورين رژيم با راه پيمايان درگير مي شوند و حدود 38 نفر را دستگير و به شهرباني منتقل مي کنند. حاج مهدي که متوجه صحنه نامناسب زمين خوردن خانمي بچه در بغل مي شود، سريعا براي کمک به او بر مي گردد و در نتيجه، مجال گريختن از معرکه را از دست مي دهد و او نيز به صف دستگير شده ها اضافه مي شود.
8. تجربه و کارآمدي
ياران مؤتلفه اسلامي از جمله شهيد عراقي، از طريق رابطي در مجلس، تصويري از لايحه ننگين کاپيتولاسيون (طرح مصونيت مستشاران و اتباع امريکايي در ايران) را تهيه مي کنند و نزد امام مي برند و همين اقدام به سخنراني و بيانيه مهم امام در آبان سال 43 منجر مي شود. اعلاميه مذکور، شبانه و بي آنکه حتي يک نفر هم دستگير شود، توسط شهيد عراقي و يارانش در سراسر کشور توزيع مي شود و آنان جواب سختي به عاملين طرح مذکور مي دهند و مردم را از ماجرا باخبر مي کنند و متعاقب آن، دستگيري و تبعيد امام (رحمت الله عليه) در 13 آبان 1343 صورت مي گيرد.
9. تسلط بر مبارزات مسلحانه
در اوان دستگيري و تبعيد امام خميني(رحمت الله عليه) به ترکيه در آبان 43 و در پي شکل گيري شاخه نظامي موتلفه اسلامي، طرح اعدام انقلابي سران رژيم بررسي و در مورد حسن علي منصور، نخست وزير وقت، اجرا مي شود. سامان دهي و برنامه ريزي براي تمرين در عمليات مسلحانه شامل: تخريب، انفجارات و تيراندازي و...، از فعاليت هاي حاج مهدي عراقي و حاج صادق اماني و چند تن ديگر از اعضاي شاخه نظامي بود. در اول بهمن سال 43، حسن علي منصور که از مهره هاي اصلي رژيم و عامل تصويب کاپيتولاسيون در مجلسين (سنا و شورا) و همچنين باعث تبعيد امام از ايران بود، در اعدامي انقلابي و با گلوله هاي محمد بخارايي به سزاي خيانت خويش مي رسد.
10. حفاظت گفتار
در فروردين سال 42 وقتي در تشييع جنازه آيت الله سيد ضياء الدين حاج سيد جوادي در قزوين، عراقي و عده اي به واسطه پخش اعلاميه دستگير مي شوند و مورد بازجويي قرار مي گيرند. او در اين بازجوئي ها هيچ اشاره اي به سوابق مبارزاتي از زمان فدائيان اسلام نمي کند و موضوع پس از چند روز ختم به خير مي شود. مشابه به اين ماجرا در دستگيري او پس از اعدام انقلابي حسن علي منصور پيش مي آيد که به رغم بازجويي هاي شديد در زندان موقت (کميته مشترک بعدي) و کشيدن ناخن هاي دستش، قضيه تهيه اسلحه را به نحوي هدايت مي کند که فرد ديگري به خاطر آن دستگير نشود و مسئوليت تهيه اسلحه را متوجه خود مي سازد و مي گويد که اين اسلحه را شهيد نواب صفوي به او داده و پهلويش مانده است. وي نحوه تهيه و ساخت نارنجک ها را نيز به همين روش به يکي از اموات منتسب مي کند.
11. مبلّغ و متدين
پس از شهادت چهار محکوم اول پرونده منصور، در 26 خرداد 1344، شهيد عراقي و هاشم اماني و عده اي ديگر را که به زندان هاي ابد و 5 تا 15 سال محکوم شده بودند، به زندان مي فرستند. در ابتدا مسئولين زندان قصر آنها را به بند زندانيان عادي و غيرسياسي که قاچاقچي، سارق و قاتل در آن بودند، مي فرستند. عراقي به مسئولين زندان هشدار مي دهد، اما آنها وقعي نمي نهند. عراقي در بند 9 زندان، براي زندانيان، برنامه هاي مذهبي و انقلابي تدارک مي بيند، از جمله در خصوص آزادي دزدان واقعي و زنداني شدن پايين دستي ها و نيز ضرورت برپايي مراسم مذهبي مانند نيمه شعبان سخن مي گويد. پس از هماهنگي هاي او امکانات جشن و پذيرايي با شيرکاکائو و شيريني زبان براي بند 9 تهيه مي شود و با هماهنگي مسئولين زندان، پذيرايي بقيه بندها نيز به نوبت مشخص انجام و باعث رشد فکري و اعتقادي زندانيان مي شود. بعدها در بند زندانيان سياسي، بيدارکردن افراد به روش هاي جالب و اثرگزار براي نماز صبح از جمله کارهاي شهيد عراقي است.
12. از خودگذشته و ايثارگر
حاج مهدي با آنکه مي توانست اوقات زيادي را به مطالعه و يادگيري علوم، به ويژه علم اقتصاد که بسيار به آن علاقه داشت و کتب مربوطه را مي خواند و با يکي از زندانيان سياسي ديگر هم مباحثه بود و در اين يادگيري تلاش و علاقه فراواني داشت، ليکن با توجه به بد بودن غذاي زندان تصميم مي گيرد جيره زندانيان بند مربوطه را بگيرد و براي آنها غذا درست کند. چندي بعد اين موضوع براي کل زندان عملي شد و شهيد عراقي به عنوان آشپز و ناظر آشپزخانه، ساعات بسياري را صرف اين امر کرد و همين منش او باعث محبوبيت و مقبوليت بيشتر او نزد همه اقشار زندان شد.
13. مقاوم و پايدار
در دوران رياست سرهنگ زماني کج خلق بر زندان، چهار نفر از سران گروه هاي مبارز از جمله شهيد عراقي را براي زهرچشم گرفتن و شکنجه انتخاب مي کنند تا با کتک زدن، آنها را به "غلط کردن" بيندازند. از آن چهار نفر، سه نفر، کتک خورده يا نخورده، مي گويند "غلط کردم"، اما عراقي در زير ضربات مأموران شکنجه گر، سه بار غش مي کند و همواره نسبت به اظهار "غلط کردم" مقاومت مي کند تا سرانجام مي گويد: "براي چه بايد بگويم غلط کردم؟" که با توجه برخي از مامورين، شکنجه گران او را رها مي کنند.
از ديگر فعاليت هاي شهيد عراقي و همراهان او، دست برنداشتن از انتشار افکار خود در زندان بود که با پخش اعلاميه و با ورود و خروج آن از زندان در پوشش هاي مختلف، سعي بر زنده نگه داشتن روحيه مقاومت در ميان مبارزان داخل و خارج از زندان داشتند و هيچ گاه زير بار نوشتن يا گفتن ندامت نسبت به کارهاي خود نرفتند.
14. ياور نيازمندان
مادامي که زندانيان سياسي مسلمان مانند موتلفه اسلامي و حزب ملل اسلامي در يک بند حضور داشتند، صندوقي توسط عراقي تشکيل شد که هر فرد هر چه در توان داشت و مي خواست به آن بريزد تا براي کل بند و زندانيان نيازمند از آن هزينه شود. مثل اين روحيه زماني است که عراقي در سال 1358 در روزنامه کيهان به عنوان مسئول مالي فعاليت اساسي خود را شروع مي کند و فاصله طبقاتي بين مجموعه کارمندان کيهان را از بين مي برد و حاصل تلاش هاي او در همان مدت کوتاه، به خانه دار شدن بسياري از کارمندان روزنامه کيهان منجر مي شود.
15. صالح و بزرگوار
به قول بسياري از مبارزان، عراقي براي زندانيان چون يک مشاور، برادر و حتي پدري مهربان بود که با آنها سخن مي گفت و بر قوت قلب و ايمان و اميد آنها مي افزود. حتي در سال 54 و پس از آشکار شدن تغيير رويه سازمان مجاهدين (منافقين) در زندان، عراقي ضمن رعايت فتاوا و دستورات اسلامي، سعي بر جذب و برگرداندن برخي از عناصر آن سازمان به اسلام راستين داشت، هرچند در اوايل آن سال در پي يکي از ديدارهاي محسن رفيق دوست با او در زندان، عراقي به وي توصيه کرد که: " همه تخم مرغ هايتان را در سبد آنها (سازمان مجاهدين) قرار ندهيد.» اخلاق نيکوي حاج مهدي به حدي تاثير گذار بود که حتي برخي از ماموران زندان نيز به او علاقمند شده بودند و او را به بزرگواري مي شناختند.
عراقي هيچ گاه به مکه مکرمه مشرف نشد، اما در بين همگان با نام "حاج مهدي" شهرت داشت و جاي بسي تامل است براي اهل فکر که در اين گفته فرزند بزرگ او بينديشند که: «در سفر حج سال 1360، حدود 60 نفر به نيابت از حاج مهدي به حج مشرف شده بودند!»
16. ارتباطات گسترده
ارتباطات عراقي با گروه هاي اسلامي مانند: حزب ملل، منصورون، بشير، توحيدي صفدر داخل زندان و پس از آزادي در خارج از آن، نشان از حرکت مثال زدني او به پيروي از مراد خويش، حاج آقا روح الله داشت تا همه نيروهاي مبارز، متفکر و آزادانديش را در صفي واحد، براي هدف والاي امام (رحمت الله عليه) هماهنگ نمايد. از جمله آن ارتباط دادن شهيد محمد بروجردي با برخي از ياران موتلفه اسلامي بود تا جايي که در روز 12 بهمن سال 57، حفاظت جايگاه سخنراني امام (رحمت الله عليه) در بهشت زهراي تهران بر عهده همين مجموعه ها قرار گرفت. ارتباط ايشان با مرحوم شريعتي و داريوش فروهر و برخي از طبقات خاص نهضت آزادي به ويژه در سال هاي آخر مبارزه نيز براي همان اتفاق عظيم در بهمن 57 بوده است. در دوران شکل گيري نظام نيز مي توان به اقدامات ايشان مانند برقراري ارتباط برخي از نيروهاي موثر ارتش با امام (رحمت الله عليه) که منجر به احياي ارتش جمهوري اسلامي ايران مي شود و نيز به بسياري ديگر از امور اشاره نمود.
17. پاکباز
اين وصف در کلام رهبر معظم انقلاب در بيانات ايشان در سال 80 نسبت به شهيد عراقي آمده است.
در بهمن 1355، عراقي پس از تحمل 13 سال اسارت در بند رژيم پهلوي، حال بايد کمي هم به خانواده و کسب و کار خويش بپردازد، ولي پس از مدتي، با رفتن امام (رحمت الله عليه) از عراق به فرانسه، سفر کوتاه و چند روزه اي را براي ديدار مراد خويش تدارک مي بيند. شهيد بهشتي که از اقدام او با خبر شده، پيشنهاد مديريت بيت امام (رحمت الله عليه) در نوفل لوشاتو را به او مي دهد و اين سفر کوتاه به دو سفر بلند تبديل مي شود و حفاظت از بيت و محل اسکان امام (رحمت الله عليه) - قبل و بعد از حضور نيروهاي پليس فرانسه- تدارکات و پذيرايي همراهان و مهمانان نوفل لوشاتو، هماهنگي بسياري از امور خاص و جاري در محضر امام (رحمت الله عليه) و به عبارتي مديريت داخلي بيت معظم له بر عهده شهيد عراقي قرار مي گيرد و حتي تنظيم نهايي ليست مسافرين پرواز انقلاب با مشورت ايشان صورت مي پذيرد. عراقي که ساعات بسياري را در اطراف امام(رحمت الله عليه) ، در نوفل لوشاتو و براي محافظت از ايشان و هماهنگي امور مي گذراند، در دوازدهم بهمن سال 57 وقتي هواپيماي حامل امام(رحمت الله عليه) و ياران ايشان، به فرودگاه مهرآباد مي رسد، قبل از خروج معظم له از هواپيما، با نهايت خطرپذيري از هواپيما خارج مي شود و سپس داخل هواپيما مي رود تا امام خميني(رحمت الله عليه) در آن صحنه به ياد ماندني روي پلکان هواپيما پديدار شوند و اين همراهي پردغدغه از فرودگاه مهرآباد تا حفاظت و هماهنگي امور و ملاقات ها و... در مدرسه رفاه و علوي و از آنجا تا قم ادامه مي يابد.
18. تواضع و فروتني
او که در طول سال ها مبارزه و بند زندان هاي پهلوي، هر جا که احساس تکليف مي کرد، وارد ميدان مي شد و بارهاي مانده بر زمين را بر مي داشت، حال پس از پيروزي انقلاب؛ رسيدگي به امور زندان قصر را که خود سال ها عمرش را در آن سپري کرده بود، به حکم امام(رحمت الله عليه) پذيرفت و با انتصاب معظم له، به عضويت شوراي مرکزي بنياد مستضعفان درآمد. او حسب تکليف و ضرورت، همراه شهيد بهشتي، جزو اولين اعضاي حزب جمهوري اسلامي و شوراي مرکزي آن بود و سپس با پيشنهاد حسين مهديان (مدير وقت روزنامه کيهان) مسئوليت مالي روزنامه را متقبل شد و در آن سمت، از هيچ چيز دريغ نکرد و آرايش جديدي به هیأت تحريريه و قلم پردازان آن روزنامه داد. سرانجام صبح روز چهارم شهريور 1358 در مسير همين خدمت، وقتي با آخرين فرزند خود و مدير روزنامه و يک محافظ همراه بود، به معبود خويش (که از خرداد 44، پس از تعليق حکم اعدام و تبديل به حبس ابد، به تعويق افتاده بود) رسيد و ثمره دلش، حسام را نيز با خود به برين والا و در خط شهادت روانه ساخت.
19. خوش خلق و مستعد
به رغم تمام ابعاد اجتماعي و مبارزاتي اي که شهيد عراقي داشت، طبق گفته خانواده اش، فردي خوش اخلاق، خوش بيان، خوش قلم و خوش خط بود. او در رفتار با مردم، همسر و فرزندان هيچ گاه عصباني نمي شد و برخورد خشن نمي کرد، متن وصيت نامه او براي خانواده در آستانه حکم اعدام در سال 44 در زندان موقت و متن ها و دست نوشته هاي باقي مانده از او گواه اين زيبايي هاست.
20. عاشق امام و خادم اسلام
عراقي بعد از شهادت نواب و فترت مبارزين، اکنون پس از رحلت آيت الله العظمي بروجردي، در اولين برخورد با حاج آقا روح الله در قم، گوئي روح جديدي در کالبدش دميده مي شود و ديگر سر از پا نمي شناسد و همواره در اطاعت امام (رحمت الله عليه) انجام وظيفه مي کند. اين ويژگي در کلام استاد روحاني و مبارز خدوم، شهيد مظلوم آيت الله دکتر بهشتي آشکار است: «...مرحوم حاج مهدي عراقي با تمام نشيب ها و فرازهايي که گذراند، تا آخرين روزهاي زندگي اش، عشقش امام و آرمان امام و خط امام بود... چنان مشتاق و علاقمند به اين انقلاب و خط و آرمان انقلاب و رهبر انقلاب بود که در آخرين مقاطع زندگي اش نيز شيفته همين راه و فداکاري و ايثارگر همين راه بود».
اميد که با نثار اين جان هاي عزيز، انقلاب اسلامي در مسير حقيقي ظهور آخرين منجي تداوم يابد و در بلنداي افتخار جهان قرار گيرد. ان شاء الله.
منابع:
1. پيشکسوت انقلاب (ياران امام به روايت اسناد ساواک)، کتاب 12، مرکز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات.
2. ناگفته ها، خاطرات بيان شده شهيد عراقي در پاييز 1357 پاريس، موسسه خدمات فرهنگي رسا
3. آشنايي با جمعيت مؤتلفه اسلامي، بادامچيان، انتشارات انديشه ناب
4. شکوه پايداري، زندگي نامه شهيد حاج مهدي عراقي، معصومه انصاريان، سوره مهر
5. نقش فدائيان اسلام در تاريخ معاصر ايران، روح الله حسينيان، مرکز اسناد انقلاب اسلامي
6. روزنامه جمهوري اسلامي تاريخ هاي: 58/6/5- 63/6/3 – 80/6/6
7. صحيفه حضرت امام (رحمت الله عليه)
8. حديث ولايت
9. مسي به رنگ شفق (خاطرات و مبارزات سيد کاظم موسوي بجنوردي)، علي اکبر رنجبر کرماني، نشرني
10. مصاحبه با: همسر و فرزندان شهيد عراقي، حسين مهديان، ابوالفضل توکلي بينا، محسن رفيق دوست، ابوالفضل حاجي حيدري، هاشم اماني، حبيب الله عسگراولادي
11. روزشمار تاريخ ايران، باقر عاقلي، نشر نامک
12. هفت هزار روز تاريخ ايران و انقلاب (2 جلدي) غلامرضا کرباسچي، بنياد تاريخ انقلاب اسلامي
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 36