مشاور امير افغانستان

مخزومي در کتاب خاطرات سيد، چاپ بيروت، نوشته است که سيد جمال الدين، پس از پايان تحصيلات علوم اسلامي، به هندوستان رفت و يک سال و چند ماه در آنجا ماند و رياضيات جديد را فراگرفت و براي اداي مراسم حج به حجاز
چهارشنبه، 26 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مشاور امير افغانستان
 مشاور امير افغانستان

 

نويسنده: مرتضي مدرسي چهاردهي




 

مخزومي در کتاب خاطرات سيد، چاپ بيروت، نوشته است که سيد جمال الدين، پس از پايان تحصيلات علوم اسلامي، به هندوستان رفت و يک سال و چند ماه در آنجا ماند و رياضيات جديد را فراگرفت و براي اداي مراسم حج به حجاز شتافت. يک سال مسافرت حج طول کشيد، زيرا از شهرستاني به باديه اي و از باديه اي به شهري ديگر سفر مي کرد، تا در سال هزار و دويست و هفتاد و سه هجري قمري به مکه مشرف شد و خانه ي خدا را زيارت کرد. در اين سفر به بسياري از عادات و شئون اجتماعي ملل اسلامي آگاه گشت، به ريشه هاي اخلاقي و بدبختي شرق پي برد، از هر خرمني خوشه اي چيد، و از هر دانشي گلي به دست آورد.
پس از پايان مراسم حج، با کاروان افغان به افغانستان رهسپار شد و در زمان حکومت اميردوست محمد خان، وارد دستگاه دولتي شد. هنگامي که اميردوست محمدخان به هرات حمله کرد، تا آن ديار را از سلطان احمدشاه که پسر عمويش بود بستاند، سيد در جرگه ي همراهان و لشکريان در محاصره، همراه او بود. پس از مدت زيادي که از محاصره گذشت، دروازده ي شهر هرات را باز کردند و فتح نصيب آنان شد. تا وفات امير، سيد همراه و همکارشان بود. امير فرمانروايي را به وليعهدش، امير شير علي خان، در سال هزار و دويست و هشتاد هجري، برابر با 1864 م. سپرده بود.
محمدرفيق خان، وزيرش، به امير تازه کار پيشنهاد کرد که برادران خود، مخصوصاً برادر بزرگتر، را زنداني کند و اگر کوتاهي نمايد، فتنه و آشوب در افغان خواهد افتاد و آنها براي به دست آوردن حکومت، توليد فساد و انقلاب خواهند کرد. در جرگه ي لشکريان هرات، سه نفر از برادران امير بودند: محمداعظم خان، محمداسلم خان، و محمدامين خان. بزرگتر از همه محمدافضل خان بود که نيروي نظامي او بيشتر از ديگران بود و محبوبيت بسياري نيز در بين مردم داشت.
بنا به مقتضيات و اوضاع و احوال، سيد جمال الدين به محمد اعظم خان کمک مي کرد. هنگامي که سه برادر دانستند که تدبير امير با مشورت وزير خائنش از چه قرار است، راه فرار را در پيش گرفتند، در شهرها و کوهها و بيابانها پراکنده گشتند، هر يک به شهري که در زمان پدر حاکم بودند شتافتند، و آن ديار را پناهگاه قرار دادند. فتنه ها آغاز شد، شعله هاي انقلاب داخلي روز به روز دامنه پيدا کرد تا کار محمداعظم خان و برادرزاده اش امير عبدالرحمن خان بالا گرفت و به کمک و راهنمايي سيد جمال الدين پايتخت را تصرف کردند. اميرمحمد افضل، پدر امير عبدالرحمن خان، از زندان غزنه بيرون آمد و امير افغانستان شد، سالي از حکومتش نگذشت که وفات کرد. محمداعظم جانشين او شد. مقام و منزلت سيد روز به روز در نزد وي زيادتر گشت و وي را به جاي وزير اول خود، که در حقيقت صدر اعظم بود، قرار داد.
چون سيد از خاندان رسالت بود، علم و تقوا و شجاعت و شهامت وي در آن ديار بي مانند بود. از آغاز کار، در ترقي و پيشرفت اميرمحمد اعظم کوشش و فداکاري کرد. امير نيز در تمام کارها با سيد مشورت مي کرد و او را در جريان مي گذاشت.
ساير اميران افغان که مستبد بودند با کارکنان دولت مشورت نمي کردند. در تاريخ افغانستان تنها اين امير بود که با سيد مشورت مي نمود. گويند هرگاه بدگماني او نبود، با حسن تدبير سيد جمال الدين افغانستان به سوي خوشبختي و کمال مي رفت و از کاروان فرهنگ و تمدن دور نمي افتاد.

الهام از آثار سيد

چنانکه پس از ساليان دراز، مي بينيم و مي شنويم و مي خوانيم، جوانان پر شور و دانشمندان افغان، مانند ساير برادران اسلامي، هنوز به کلمات و سخنان سيد جمال الدين مترنم مي شوند و براي دردها و دواهاي اجتماعي خود از نوشته ها و آثار او الهام مي گيرند.

اختلاف در حکمرانان افغانستان

افسوس که امير بسياري از کارهاي بزرگ کشور را به خويشاوندان جوان، بي تجربه، و بي سواد سپرد. از بي تجربگي آنان دامنه ي جنگ و ستيز زيادتر گرديد. يکي از آنان که حاکم قندهار و در مقام و منزلت، برابر شرعلي خان، حاکم هرات، بود (و جز نامي از حکومت نداشت) در انديشه ي خام افتاد که نزد پدر و ساير برادران، بزرگتر جلوه گر شود. از اين رو، از در جنگ وارد شد و در عرصه ي کارزار با کمال تهور و شهامت پيش رفت، به صد سرباز سلحشور حمله ور گرديد و صف دشمن را پراکنده ساخت و ترس و وحشت در دل لشکريان دشمن راه يافت. در آن گير و دار عرصه ي نبرد، فرمانده ي نيروي امير شيرعلي خان ناگهان متوجه شد که برادرزاده ي اميرش با نهايت غرور و تهور از لشکريان قندهار جدا شده است. با چيره دستي دستگيرش کرد و قندهاريان پراکنده شدند. نيروي لشکر امير شيرعلي خان جان گرفت و به سوي قندهار شتافت تا آنجا را تصرف کند. جنگ دوباره آغاز شد و بيگانگان شيرعلي خان را کمک نمودند، زر و سيم مابين رؤسا و اميران اميرمحمد اعظم خان پخش کردند و پيمانشان را با پول شکستند. خيانتها صورت گرفت. پس از جنگهاي پي در پي، امير شير علي خان فاتح گرديد. ناچار امير محمد اعظم خان و برادرزاده اش امير عبدالرحمن خان فرار کردند. سپس امير عبدالرحمن خان به سوي بخارا شتافت و امير محمد اعظم خان به ايران آمد. پس از چند ماه اقامت در خراسان به مقصد تهران حرکت و در نيشابور وفات کرد. او را در کنار تربت بايزيد بسطامي در شاهرود به خاک سپردند. او امري خردمند و عادل بود. گويند مقتضيات گاهي او را وادار به ستمکاري مي نمود.

احترام مردم نسبت به سيد

سيد جمال الدين در کابل ماند. به مناسبت سيادت و احترام مردم به خاندان نبوت و ترس از آشوب مسلمانان، که به سادات خصوصاً به سيد جمال الدين، علاقه مند بودند وي را ناديده گرفتند. اما رجال دولت از دورويي منصرف نشدند و در پي بهانه اي بودند که رفتار و گفتار سيد را به زشتي جلوه دهند تا مردم کم کم از او گريزان شوند و انتقامي از او بگيرند.

سيد اگر از افغانستان به ايران مي آمد چه مي شد؟

سيد ناچار چنان مصلحت ديد که به سوي خانه ي خدا بشتابد؛ به شرط آنکه از راه ايران مسافرت نکند تا مبادا امير محمد اعظم خان را، که در آن هنگام در نيشابور به سر مي برد، ملاقات کند. (1) بزرگان دولت افغانستان گمان مي کردند که سيد جمال الدين با کمک اميرمحمد اعظم خان و دولت ايران ممکن است بر افغانستان تاخته و امير محمد اعظم خان را امير افغانستان کند. زيرا هزاران بربري که در خراسان سکونت داشتند، به سلحشوري و جانبازي مشهور بودند (چون شيعيان پاک علي عليه السلام بودند). سيد جمال الدين هم سيد حسيني و روحاني بزرگ و مرد سياسي هنرمندي بود و ممکن بود که از نيروي بربريان استفاده ي شاياني کند و به سوي خاک افغانستان بشتابد!
شايد اگر به سيد اجازه مي دادند که به ايران بيايد، ممکن بود کهن مسير تاريخ و تحولات کشور افغانستان عوض شود يا کشور ايران زودتر در راه بيداري و آزادي پيش رود. چنانکه مي دانيم با ورود سيد به تهران نغمه ي آزادي، برادري، و مساوات در سرتاسر ايران پيچيد و کشور ما به سوي مشروطيت گام برداشت. ولي سيد ناچار شد مانند سياح دانشمندي راه هند را پيش گيرد، و ظاهراً افغان و افغانستان را به حال خود گذاشت. رفت تا در چهره هاي ديگري براي بيان دردها و دواهاي اجتماع اسلام جلوه گري کند.

تاريخ افغانستان تأليف سيد

هنگامي که در مصر بود، رساله اي دقيق در اوضاع و احوال تاريخي و جغرافيايي و سياسي افغانستان نوشت که در سال 1318 ه‍.ق. در مصر چاپ شد. در اين رساله تاريخ تحولات سياسي زمان خود را تشريح نمود که چگونه بيگانگان با مقدرات افغانستان بازي مي کردند. (2)
سيد در مجموعه ي مقالات فارسي و عربي خود مخصوصاً در روزنامه ي مخصوصش العروة الوثقي، چاپ پاريس، توجه خاصي به اوضاع و احوال افغانستان دارد و تا پايان دوره ي زندگاني سياسي، به نام سيد جمال الدين حسيني افغاني خود را معرفي مي نمود؛ از اين جهت شايسته است که برادران افغاني ما سيد بزرگوار و دانشمند بزرگ اجتماعي را از خود دانند و به نام او مترنم شوند.

پي‌نوشت‌:

1. آرامگاه محمد اعظم خان در کنار آرامگاه بايزيد بسطامي در بسطام است. زايران افغاني اي که به زيارت تربت سلطان بايزيد مي روند گاهي بر سر تربت امير افغان به روان او درود مي فرستند. ن.
2. کتاب تتمة البيان في امة الافغان تأليف سيد جمال الدين افغاني را محمد امين خان خوگياني، مدير جريده ي انيس، در سال 1311 به فارسي ترجمه کرده و در افغانستان چاپ شده است.

منبع مقاله :
مدرسي چهاردهي، مرتضي؛ (1381)، سيد جمال الدين و انديشه هاي او، تهران: مؤسسه ي انتشارات اميرکبير، چاپ هشتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما