از 1918 تا 1967

يهود ستيزي و صهيونيسم مسيحي ليبرال آمريكا

در اوايل قرن بيستم، به دنبال تلفات خانمان سوز جنگ جهاني اول و سپس ركود بزرگ، بنيادگرايي آمريكا به جاي آن كه به نظريات پيشگويانه بپردازد، بيش از پيش درگير تكذيب الاهيات ليبرال، بشارت اجتماعي و نظريه تكامل
شنبه، 29 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
يهود ستيزي و صهيونيسم مسيحي ليبرال آمريكا
يهود ستيزي و صهيونيسم مسيحي ليبرال آمريكا

 

نويسنده: استيون آر. سايزر
مترجمان: حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد



 

 از 1918 تا 1967

در اوايل قرن بيستم، به دنبال تلفات خانمان سوز جنگ جهاني اول و سپس ركود بزرگ، (1) بنيادگرايي آمريكا به جاي آن كه به نظريات پيشگويانه بپردازد، بيش از پيش درگير تكذيب الاهيات ليبرال، بشارت اجتماعي و نظريه تكامل دارويني بود. بين سال هاي 1910 تا 1915 مجموعه اي مشتمل بر 12 كتابچه به نام اصول مقدماتي (2) منتشر شد كه در آن 64 نويسنده ي مختلف حدود 90 مقاله در دفاع از موضع انجيلي محافظه كارانه (3) راجع به موضوعات اعتقادي و اخلاقي گوناگون نوشتند. (4)
هر چند گابلين مقاله اي راجع به جايگاه يهوديان در پيشگويي ارسال كرد، مقاله او اساساً دفاع از خطاناپذيري كتاب مقدس (5) بود. (6) انجيلي هاي محافظه كار (7) در حالي كه در ابتدا نسبت به پيشاهزاره گرايان « جديد»، بدگمان و با عقيده ي « عروج پنهاني» آنان مخالف بودند، رفته رفته در مقابل دشمن مشترك ليبرال، حمايت تدبيرگرايان را مغتنم شمردند و در نتيجه در ميان آنان، « نزديكي صفوف » پديد آمد. (8) اين آشتي (9) تأثير فراواني در موجّه سازي و گسترش قبول فرجام شناسي تدبيرگرا داشت. در طي سال 1901، نورمن كراوس (10) اظهار مي دارد كه، « تدبيرگرايان آن چنان به پيروزي كامل رسيدند كه تا پنجاه سال بعد عمدتاً دوست و دشمن تدبيرگرايي را با پيشاهزاره گرايي يكي مي دانستند». (11)
ارلينگ يورستاد (12) در تاريخ مشروحي از ظهور بنيادگرايي قرن بيستم آمريكا در پيش از 1970، به بررسي جناح راست مسيحي و دستور كار ضد كمونيستي و بيگانه ستيزانه (13) آن مي پردازد ولي حتي يك بار به اسرائيل اشاره نمي كند. (14)
همچنين جورج مارزدن در شرح مختصر تاريخ ظهور بنيادگرايي و جنبش پروتستان انجيلي در آمريكا اظهار مي كند كه به رغم بعضي از شواهد يهودستيزي، به نظر مي رسد كه در اوايل قرن بيستم، پروتستان هاي انجيلي محافظه كار تمايلي به يهوديان معاصر نداشته اند. (15) افراد ديگري نظير ديويد راوش شواهد يهودستيزي در ميان بنيادگرايان مسيحي را به طور مفصل تر دنبال كرده اند. (16)
به عنوان مثال، در 1919 وودرو ويلسون (17) با آگاهي از اين كه بريتانيا و فرانسه به دنبال تضعيف هدف خودمختاري او در سوريه هستند، چارلز كرين (18) عرب شناس ثروتمند آمريكا را به عنوان سرپرست كميته ي كينگ- كرين (19) براي بررسي خواسته هاي افراد بومي [ به آنجا ] اعزام كرد. ترديدهاي ابراز شده ي رهبران عرب و آمريكايي هاي مهاجر موجب آن شد كه كميته ي كرين به آمريكا توصيه مي كند كه از حمايت از تشكيل وطن يهودي صرف نظر كند، مهاجرت فزون تر يهوديان به شدت محدود شود و آمريكا با بريتانيا اداره فلسطين را به دست بگيرد. در حالي كه كرين همچنان براي تأمين هزينه اولين اكتشافات نفت در عربستان سعودي و يمن كمك مالي مي كرد، موافقتش با آلمان هيتلر، پشتيبان سياسي واقعي فرهنگ مسيحي، و نيز پاكسازي هاي ضد يهودي (20) استالين در روسيه شوروي موجب شد كه... تنفر زندگي نامه نويس وي اواخر عمر او را تحت تأثير « تعصب بسيار شديد... از [ و ] بي اندازه يهوديان » توصيف كند.
كرين سعي كرد تا رييس جمهور فرانكلين دي. روزولت (21) را متقاعد كند كه از نظرات فليكس فرانكفورتر (22) فاصله بگيرد و از گماردن يهوديان ديگر به مناصب دولتي اجتناب كند. كرين « تلاش جهاني يهوديان براي ريشه كني هرگونه حيات ديني را در نظر آورد و دريافت كه فقط ائتلاف مسلمانان و كاتوليك هاي رم براي شكست چنين نقشه هايي كاملاً نيرومند است». در 1933 وي حتي به حاج امين حسيني مفتي اعظم بيت المقدس پيشنهاد كرد كه براي برنامه ريزي مبارزه ي ضد يهودي با واتيكان وارد گفتگو شود. (23) استدلال مبلّغان آمريكايي براي مخالفت با تشكيل كشور اسرائيل استدلال پيچيده اي است. در سال 1948 هفته ها قبل از اين كه كشور اسرائيل اعلان شود، بايارد داج (24) كه دانشگاه آمريكايي بيروت را تأسيس كرده بود، در پرينستون نيوجرسي بازنشسته شد.
در آوريل 1948 او مقاله ي سرنوشت سازي (25) با عنوان « آيا جنگ در خاورميانه لازم است؟» را در ريدرز دايجست (26) نوشت. كاپلان (27) اين مقاله را « اظهار نظر قطعي» عرب شناسان آمريكايي درباره ي پيدايش كشور اسرائيل مي خواند:
هر چند كه داج هشدار داد كه، " همه يهوديان صهيونيست نيستند و تمام صهيونيست ها هم افراطي نيستند" ولي معتقد بود كه جنبش صهيونيستي بلايي است كه نمي تواند سرچشمه ي امر نيكي باشد. داج يهودستيز نبود... اظهار نظر داج عليه صهيونيست ها، نه ناشي از خط مشي سياسي اين جنبش، بلكه مبتني بر از مخالفت اعراب با آن بود كه اين امر از نظر داج برنامه صهيونيستي را غير منطقي و در نتيجه خطرناك مي ساخت. داج مي دانست كه تشكيل دولت يهود موجب سال ها و دهه ها منازعه خواهد شد. در نتيجه، داج نوشت: " تمام تلاش هاي صورت گرفته ي مؤسسات آمريكايي بشر دوستانه و غير انتفاعي ما در جهان عرب- مؤسسه ي خاور نزديك (28) ما، دفاتر مبلّغان اعزامي ما، انجمن مسيحي مردان جوان(29)، انجمن مسيحي زنان جوان، (30) مؤسسه كالج يسوعي بوستون (31) ما در بغداد، كالج هاي ما در قاهره، بيروت، دمشق- و نيز امتيازات نفتي ما در معرض شكست و زوال كامل قرار گرفته است"، سناريويي كه به گفته ي داج به نفع روسيه كمونيستي بود. سپس داج نقل كرد كه يك دوست " كارشناس آمريكايي خاورميانه" مي گويد كه " آنان ( روس ها ) درصددند كه هزاران نفر از يهوديان كمونيست روسيه را به كشور فلسطين يهودي وارد كنند." هر چند داج اشاره اي گذرا به [ = قتل عام يهوديان ] داشت ( كه در زمان هولوكاست (32) نگارش مقاله ي مزبور فقط سه سال از وقوع آن مي گذشت ) ولي ظاهراً وي از پيامدهاي رواني و تاريخي اين واقعه براي آوارگان يهودي اروپا در فلسطين غافل بود. اگر چه داج قبول داشت كه اعراب هرگز از يك دولت يهودي حمايت نمي كنند، يهوديان را تشويق مي كرد كه اسلحه ي خود را زمين بگذارند و وارد مذاكره شوند. مقاله با نقل قولي از كتاب مقدس به پايان مي رسد: « خداوند قادر متعال مي گويد نه با زور نه با قدرت بلكه با روح من» [ زكريا باب 4، آيه 6 ]. ظاهراً داج نمي دانست كه يهوديان فلسطيني گرفتار اردوگاه هاي مرگ با نگاهي متفاوت از نگاه يك مبلغ پروتستان، عهد عتيق را قرائت مي كنند. (33)
كاپلان اظهار داشته است كه ديدگاه هاي داج نشان دهنده ي ديدگاه هاي جامعه مهاجر و ميسيونري گسترده ي بيروت بود كه معتقد بودند آمريكا، بريتانيا و روسيه با تصويب عجولانه تقسيم فلسطين از طريق سازمان ملل متحد دچار اشتباه اخلاقي و سياسي شده اند. ريچارد كراسمن (34) يكي از اعضاي گروه انگليسي- آمريكايي بررسي كننده ي بحران فلسطين در سال 1947، اظهار كرد كه مبلّغان پروتستان آمريكايي « با اظهارات مقامات بريتانيايي در خاورميانه كه شديدترين حمايت را از اعراب به عمل آوردند، آرمان صهيونيستي را زير سؤال بردند. (35)
كاپلان نتيجه مي گيرد كه « جامعه آمريكايي لبنان از لحاظ روحي تقريباً مخالف كشور اسرائيل بودند. اما افراد معدودي به يهودستيزي روي آوردند». (36) هري ترومن نيز در خاطرات خود ادعا مي كند كه كارشناسان وزارت خارجه ي بعد از جنگ با ايده [ تشكيل ] يك دولت يهودي مخالف بودند زيرا آنان يا مي خواستند اعراب را راضي نگهدارند و يا اين كه يهودستيز بودند. (37)
در طول دهه 1930 و دهه 1940، هم قبل از تأسيس كشور اسرائيل و هم بعد از آن، مسيحيان پروتستان ليبرالي همچون پل تيليش (38)، ويليام اف. آلبرايت (39) و راينهولت نيبور (40) طرفداران اصلي صهيونيسم بودند كه شوراي مسيحي درباره ي فلسطين (41) را در سال 1942 تأسيس كردند. (42) نيبور به عنوان استاد اخلاق اجتماعي در حوزه ي علوم ديني اتحاد (43) به جاي استناد به دلايل ديني، بر اساس دلايل عمل گرايانه از صهيونيسم دفاع مي كرد. آزار يهوديان در اروپا همراه با قوانين دست و پاگير مهاجرت در آمريكا موجب شد كه نيبور « حق اخلاقي» يهوديان را نسبت به فلسطين به رسميت بشناسد تا آنان به عنوان يك ملت زنده بمانند. (44) او در 1946، در حضور كميته انگليسي- آمريكايي تحقيق (45) در واشنگتن به سود شوراي مسيحي درباره ي فلسطين شهادت داد. او ضمن اين كه حقوق متضاد اعراب و يهوديان فلسطين را مي پذيرفت، اظهار مي كرد:
با اين وصف، اين واقعيت كه اعراب داراي پس كرانه ي وسيعي (46) در خاورميانه هستند و اين واقعيت كه يهوديان جايي براي رفتن ندارند، حقانيت نسبي مطالبات آنان و آرمان هاي آنان را به اثبات مي رساند... حاكميت اعراب بر بخشي از اين سرزمين مورد منازعه بايد بدون ترديد براي ايجد وطني يهودي در جهان قرباني شود. (47)
نيبور در 1985، كه تا آن زمان با بيشتر رهبران ديگر پروتستان ليبرال اختلاف داشت، همچنان بر تعريف وسيع تري از صهيونيسم مسيحي اصرار مي ورزيد. نيبور در مقاله اي تحت عنوان « رابطه ي مسيحيان و يهوديان در تمدن غرب» نوشت: « بسياري از مسيحيان از اين حيث كه معتقدند قوم آواره به وطن نياز دارد، حامي صهيونيسم هستند؛ ولي زماني كه ادعاهاي مسيحيايي براي اثبات حق يهوديان بر وطن خاصي در فلسطين به كار گرفته مي شوند، ما به اندازه يهوديان مذهبي ضد صهيونيست احساس شرمندگي مي كنيم». (48) نيبور صرف نظر از اين كه مايل بود شاهد « دادن غرامتي ديگر» به اعراب باشد، ظاهراً از اين ديدگاه حمايت نمي كرد كه فلسطيني هاي آواره « به يك وطن نياز دارند».
« جنگ شش روزه» 1967، نقطه سرنوشت ساز مهمي براي علاقه مسيحيان انجيلي به اسرائيل و صهيونيسم بود. با الحاق كرانه باختري، پروتستان هاي ليبرال و سازمان هايي مثل شوراي جهاني كليساها به طور فزاينده از صهيونيستم فاصله گرفتند، در حالي كه همين رويدادها اشتياق بنيادگرايان و انجيلي ها را به سرزمين اسرائيل دوباره برانگيخت. (49)

پي‌نوشت‌ها:

1. Great Depression
2.The Fundamentals, 12 Volumes, (Chicago, Testimony Publishing Company. 1910-1915).
3. conservative evangelical position
4. از اين 90 مقاله، 21 مقاله به دفاع از کتاب مقدس و 31 مقاله ديگر به موارد عقيدتي نظير زايش عذرا، الوهيت مسيح و غيره پرداخته است. 30 مقاله باقيمانده معطوف به ميسيون، تبشيرگرايي و شهادت نامه هاي شخصي است. نک:
Ernest Sandeen, The Roots of Fundamentalism: British and American Millenarianism, 1800-1930. (Chicago, The University of Chicago Press, 1970).
5. Bible"s inerrancy
6.Arno C. Gaebelein, "Fulfilled Prophecy, A Potent Argument for the Bible.’ The Fundamentals, 11, (Chicago, Testimony Publishing Company. 1910-1915), pp55-86.
7.conservative evangelicals
انجيلي هاي محافظه كار، افراد و سازمان هايي هستند كه اولاً كتاب مقدس را منبع اصلي و معتبر نظرات خود مي دانند و ثانياً نسبت به مسيحي سازي جهانيان متعهدند و ثالثاً به بيانيه هاي فرهنگي و اقدامات سياسي مورد پذيرش جناح راست مذهبي متعهدند.
8. Kyle, op.cit.. p105.
9. rapprochement
10. Norman Kraus
11. C. Norman Kraus, Dispensationalism in America, (Richmond, John Knox Press, 1958). p104.
12. Erling Jorstad
13. Xenophobic
14.Erling Jorstad, The Politics of Doomsday, Fundamentalists of the Far Right, (nashvillc. Abingdom, 1970).
15. George Marsden, Fundamentalism and American Culture, The Shaping of Twentieth Century Evangelicalism 1870-1925, (New York, Oxford University Press, 1980).
16. براي بررسي دقيق تر اين که تعاليم مسيحي چگونه باعث شکل گيري نگرش هاي آمريکا نسبت به يهود شد؛ نک:
Charles Y. Glock and Rodney Stark, Christian Beliefs and Anti-Semitism, (New York, Harper & Row, 1966): David A. Rausch, Fundamentalists, Evangelicals and Anti-Semitism, (Valley Forge, Trinity Press International,
1993).
17. Woodrow Wilson
18. Charles Crane
19. King-Crane Commission
20.Anti-Jewish purges
21.Franklin D. Roosevelt
22.Felix Frankfurter
23.Robert Kaplan, The Arabists, The Romance of an American Elite, (New York, The Free Press, 1993), p71.
24. Bayard Dodge
25. watershed article
26. The Readers Digest
27. Kaplan
28. Near East Foundation
29. YMCA= Young Men"s Christian Association
30. YWCA= Young Women"s Christian Association
31. Boston Jesuit college
32. Holocaust
33.Ibid. p80.
34. Richard Crossman
35.Ibid. P81.
36.Ibid., p 185.
37.Ibid., p185.
38. Paul Tillich
39. William F. Albright
40. Reinhold Niebuhr
41. Christian Council on Palestine
42.Merkley, op.cit., pp 141-145
43. Union Theological Seminary
44.Reinhold Neibuhr. The Nation 21 Feburary (1942), pp214-216 and 28 February (1942), pp253-255, cited in Sharif, op.cit.. p113.
45. Anglo- American Committee of Inquiry
46. vast hinterland
47.US Department of State, ‘Hearings of the Anglo-American Committee of Inquiry", 14 January (1946), pl47. Cited in Sharif, op.cit., p113.
48.Reinhold Niebuhr. Pious and Secular America, (New York. Scribner"s, 1958), pp86-112, cited in Merkely. op.cit., p141).
49. Rosmary Radford Ruether & Herman J. Ruether, The Wrath of Jonah, The Crisis of Nationalism in the Israeli-Palestinian Conflict, (San Francisco, Harper, 1989). p173.

منبع مقاله :
سايزر، استيون آر؛ (1386)، صهيونيسم مسيحي، ترجمه ي حميد بخشنده، قدسيه جوانمرد، قم: نشر کتاب طه، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.