تجدد و روشنفکری در دوران مشروطه

"تاریخ مشروطیت ایران شامل دو مبحث اصلی است: یکی تاریخ بیداری افکار و نشر عقاید سیاسی و مدنی جدید که در حقیقت مقدمه‌ی هوشیاری ملی و نهضت آزاد ی است. و دیگری شرح انقلاب مشروطه از زمان صدور فرمان
يکشنبه، 30 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تجدد و روشنفکری در دوران مشروطه
تجدد و روشنفکری در روران مشروطه
 

نویسنده:آیناز نجفی*
منبع:راسخون




 

مقدمه:

"تاریخ مشروطیت ایران شامل دو مبحث اصلی است: یکی تاریخ بیداری افکار و نشر عقاید سیاسی و مدنی جدید که در حقیقت مقدمه‌ی هوشیاری ملی و نهضت آزاد ی است. و دیگری شرح انقلاب مشروطه از زمان صدور فرمان مشروطیت (1326) تا قیام ملی که به خلع محمد علی شاه انجامید." (آدمیت، 1340: مقدمه)
تحلیل این انقلاب بسیار دشوار است. چنانچه فراستخواه نقل می کند از نظر توطئه شناسان و اجنبی ستیزان،"مشروطه دسیسه ای بیش نبود. کفار فرنگ بر ضد ما دسیسه چیده، روشنفکر مابان گمراه ما نیز مفتون، سرسپرده و ستون پنجم آنان گشته ... سرانجام آش مشروطه در دیگ سفارت انگلیس برای ما پخته شده است."(فراستخواه،1373: 311)
از سوی دیگر هم مرحوم جلال آل احمد معتقد بود مشروطه را انگلیسی ها به راه انداختند تا بختیاری ها به کمک مشروطه خواهان بشتابند و منطقه را خالی کنند. (آل احمد،1341: 39)
اما آنچه در هیچ کدام از این تحلیل ها به چشم نمی خورد نقش انسان هاست. مردمی که برای تحقق آرزوها، آرمان ها، تجدد خواهی، کمال جویی و ابتکارشان تلاش و پیکار کردند. بیداری افکار ایرانیان ثمره‌ی آشنایی با دانش و تمدن مغرب زمین بود. بسط سیاسیت ممالک اروپایی در ایران و همجواری با روسیه و عثمانی، ایران را در معرض تماس دائمی با دنیای مغرب قرار داد. قبل از آن مدت ها بود که جامعه‌ی ایرانی از سیر ترقیات مادی و علمی اروپا بی خبر مانده بودند. در این مقاله سعی بر این شده است که به عوامل و سیر بیداری افکار ایرانیان و نشر عقاید سیاسی جدید پرداخته شود و محوریت موضوع بر پایه‌ی نقش روشنفکران و تجددخواهان این انقلاب مورد بررسی قرار گیرد.

سیر فلسفه‌ی آزادی و بیداری ایرانیان:

"حکومت دموکراسی یا حکومت مردم نوعی از حکومت است که در آن اداره‌ی امور هیئت اجتماع بر عهده‌ی یک فرد یا اقلیت محدود نباشد. بلکه همه‌ی افراد در تعیین سرنوشت جامعه سهیم و شریک باشند...به عبارت دیگر حکومت دموکراسی مظهر اراده‌ی جمهور ملت است... و جوهر دموکراسی آزادی و مساوات است. در تعریف آزادی گفته اند نبودن مانع و قید و بند است در آنچه لازمه‌ی نمو شخصیت آدمی و نیکبختی اوست. آزادی خود مفهومی کلی است. آزادی قلم و آزادی اجتماع اجزائ اصلی آن و آزادی معتقدات دینی و آزادی مطبوعات و امنیت مالی و جانی از متفرعات آن."(آدمیت،1340: 2-1)
اصولا در دوره‌ی قاجار ایران به بیمار زار و نزاری می مانست که امیدی به بهبودی آن نمی رفت. آن همه تحولات بزرگ و تاریخ ساز در اروپا، هیچ کدام مستبدین این مملکت را به فکر اصلاح و ترقی نینداخت. دوران ناصرالدین شاه، چهارمین و قدرتمندترین پادشاه قاجار، سرشار از وقایع سرنوشت ساز در تاریخ کشور ماست. بزرگترین اصلاح طلبان دویست سال اخیر در دوره‌ی حکومت وی بودند که درخشیدند و خاموش شدند.
ناصرالدین شاه این اقبال را داشت که از وزیری مدبر و وطن دوست مثل میرزا تقی خان امیر کبیر برخوردار شود. ایجاد مدرسه‌ی دارلفنون و انجام بسیاری از اصلاحات دیگر به اشارت امیر انجام شد.
آنگونه که از تاریخ بر می آید، ناصرالدین شاه شخصا مردی تجدد طلب بود. مسافرت های سه گانه اش به اروپا و بهره گیری از همکاری کسانی مثل سپهسالار و ملکم خان و مراوده های او با سید جمال الدین اسد آبادی، گواه این امر است. اما علاوه بر روی دیگر شخصیت او که حامی اصلی استبداد بود و همچنین وجود موانع داخلی و رقابت بین دو رقیب قدرتمند روس و انگلیس، اجازه‌ی ادامه‌ی این اصلاحات را نمی داد.
توده‌ی مردم نیز در آن عصر، منشا هیچ اثری نبودند. لیکن چند اتفاق به ظاهر ساده، همانند نهضت تنباکو و غیره، برای اولین بار ملت ایران را به صحنه‌ی سیاسی کشید. (اکبری بیرق،1379: 15)
در دوره‌ی سلطنت ناصر الدین شاه به تدریج قشر کوچکی به نام "روشنفکر" در ایران شکل گرفت. اعضای این گروه کوچک را طیفی از روشنفکران مذهبی مثل سید جمال و روشنفکران غیر مذهبی مثل ملکم خان تشکیل می داد.
اگرچه در قرن سیزدهم، روشنفکران صرفا یک قشر را تشکیل می دهند نه یک طبقه. زیراکمتر و نامتجانس تر از آن بودند که بتوانند یک طبقه‌ی اجتماعی تشکیل بدهند. بعضی اشرافی و حتی شاهزاده، بعضی لشکری و کشوری، وبعضی کارمند و تاجر بودند. (آبراهامیان،1374: 56)
می توان گفت اولین کانون آزادی طلبی و عدالت خواهی در دربار خاندان قاجار یعنی مرکز استبداد بوجود آمد. پیشروان نهضت آزادی ایران یعنی میرزا حسین خان سپهسالار، میرزا میکم خان ناظم الدوله و میرزا یوسف خان متشارالدوله، جملگی در زمره‌ی نمایندگان سیاسی دولت وقت بودند. (آدمیت،1340: 199)
با مرگ ناصرالدین شاه، فرزندش مظفر میرزا برای احراز سلطنت فرا خوانده شد. این شاهزاده به داشتن تمایلات آزادی خواهانه مشور بود. لیکن به شدت تحت نفوذ روس ها بود. او در انتشار روزنامه‌ی "اخبار ناصری" در تبریز یاری کرد و روزنامه‌ی "قانون" متعلق به میرزا ملکم خان که توزیع آن در ایرام ممنوع بود را می خواند. (اکبری بیرق،1379: 16)
اما بذر اندیشه های متجددانه از سال ها پیش توسط روشنفکران و قلم به دستان تحصیل کرده در اذهان مردم پاشیده شده بود. این واقعیتی است غیر قابل انکار که نوشته ها و اعمال کسانی مانند سپهسالار، مستشارالدوله، آخوند زاده، طالبوف، آقاخان کرمانی، ملکم خان، زین العابدین مراغه ای و سید جمال بود که ریشه ها و زمینه های فکری نهضت مشروطه خواهی را پدید آورد.
روشنفکران مهم ترین عامل برای بیداری دولت و ملت در عصر قاجار بودند. منورالفکری یک پدیده‌ی غربی است. اگرچه در ایران اصلا قابل تطبیق با تعاریف روشنفکران عصر روشنگری اروپا نیست. (همان،89) اما می توان گفت که نوشته های طالبوف تبریزی و حاج زین العابدین مراغه ای در انقلاب ایران همان اثر را داشتنید که نوشته های مونتسکیو و ژان ژآک روسو در انقلاب کبیر فرانسه. چنانچه آدمیت می نویسد:"فکر آزادی و مشروطه خواهی در درجه‌ی اول حاصل کار روشنفکران بود...و ملایان مشروطه طلب تحت تاثیر جریان روشنفکری به مشروطیت گرویدند."(آدمیت،1335: 148)
انقلابی که در ایران به نام مشروطه خواهی به وقوع پیوست، اگرچه در اثر بیداری افراد مختلف جامعه بود، لیکن از سنخ انقلاب هایی همچون انقلاب کبیر فرانسه نبود. کشوری که بیش از 99% مردم آن سواد خواندن و نوشتن نداشتند، نمی توانستند ایده هایی اصیل و مستحکم برای حرکت خود داشته باشند. (اکبری بیرق،1379: 53)
با مطالعه‌ی اسناد و مدارک عهد انقلاب به سهولت می توان دریافت که مردم نمی دانستند چه می خواهند. عامه‌ی مردم تحت این کلمه یعنی مشروطیت، فقط حکومتی می خواستند که خوب باشه و ظلم و اجحاف نکند...بعضی آن را از علائم آخرالزمان می دانستند و مردم را به توبه و عبادت می خواندند. و در بعضی از شهرها و قصبات دسته هایی برای امر به معروف و نهی از منکر به راه افتاد.
نمونه‌ی دیگر نامه‌ی تاریخی ناصرالملک، نخستین تحصیل کرده‌ی ایرانی در دانشگاه آکسفورد انگلستان و از دولتمردان بنام آن دوره به بهبهانی است که احمد کسروی ذکر کرده است:"این حرف ها (مشروطه و برپایی مجلس) که در همه جای دنیا عصاره‌ی سعادت است، به عقیده‌ی بنده در ایران امروز، مایه یهرج و مرج و خرابی و ذلت و عدم امنیت و هزاران مفاسد دیگر خواهد بود. زیرا که برای استقرار و اجرای ترتیبات جدیده هنوز علم و استعداد نداریم...بریا مجلس و ترتیبات جدید حکومتی، شما لااقل به هزار نفر فرد تحصیل کرده و عالم نیاز دارید ولی آیا شما می توانید حتی دویصت نفر را بشمارید که آگاهی لازم برای پیشبرد مملکت را داشته باشد؟"(کسروی 1330: 95-90)
اما با همه‌ی این تفاسیر، باز هم پایان عهد ناصری حکایت از نوعی حرکت و جنبش در میان مردم داشت. سخن میرزا رضا کرمانی با این عنوان که:"مردم انسان شده اند. چشم و گوششان باز شده است." نشان دهنده‌ی بیداری کم و بیش مردم است. (اکبری بیرق،13 65)

زمینه های بیداری:

زمینه های بیداری و تجدد خواهی ایرانیان بسیار متنوع و پیچیده بود: 1-ارتباط با دنیای غرب. 2-سفرنامه ها. 3- تاسیس مدارس جدید. 4-ترجمه‌ی آثار غربی. 5-مطبوعات. 6- روشنگری روشنفکران که در این مقاله تاکید بر این قسمت شده است.

ارتباط با دنیای غرب:

در نتیجه‌ی ارتباط با دنیای غرب و اعزام دانشجویان به فرنگ و تداوم تماس های مکرر با دنیای غرب، طبیعی بود که کسانی که در آن محیط تنفس کرده بودند پس از بازگشت، نیروی نوگرا و جوانی را ایجاد کردند که با اندیشه های کهنه و و فرتئت به مقابله برخاست.
ایرانیان در اتولین برخورد با مظاهر مدنیت مغرب زمین، عقب ماندگی مادی و اجتماعی خود را دریافتند و شیفته‌ی ترقیات صنعتی اروپا شدند. از طرفی با آمدن هیئت های مختلف خارجی به ایران و از طرف دیگر سیر و سیاحت ماموران ایرانی در دنیای متمدن، ضرورت آموختن علوم و فنون جدید روزبروز در ایران بیشتر محسوس گردید. (آدمیت،1340: 40)
یکی از مهم ترین سفرنامه ها که در شکل گیری افکار نو در ایران نقش اساسی داشت، سفرنامه‌ی میرزا صالح شیرازی است. وی سخن خود را از توصیف روسیه آغاز می کند: از مدارس و آیین مملکت داری و بیمارستان ها و کارخانه ها و تماشاخانه ها و نیز مختصر از اصلاحات پتر کبیر.
اما وقتی به انگلستان می رسد، سخت مبهوت و متحیر شده، با اشتیاق و حسرت تمام از حکومت و پارلمان، دانشگاه و مدرسه‌ی طب و جراحی، تجارت و کشاورزی، کشتی سازی، اختراع چراغ گاز، دستگاه قضاوت، مالیات، آبله کوبی عمومی، مدارس آکسفورد و کمبریج، یتیم خانه و مدرسه‌ی کوران، کتابخانه‌ی لندن، رصد خانه، کشف ینگه‌ی دنیا و جنگ استقلال آمریکا صحبت می کند. (همان،27- اکبری بیرق،1379: 71)
در واقع اولین اشاره ای که راجع به خبر یافتن ایرانیان از نهضت انقلاب آزادی فرانسه شده در همان سفرنامه‌ی میرزا صالح است که به طور خیلی ناقصی شرح کرده است. (آدمیت،1340: 36)
همچنین برخلاف آنچه بعضی از نویسندگان پنداشته اند عقاید دموکراسی مستقیما از اروپا و خاصه فرانسه به ایران راه یافت نه از طریق عثمانی، باید گفت البته همسایگی با عثمانی در هوشیاری ملی و سیر تعقل اجتماعی جدید ایران تاثیر بسیار بخشید. خاصه میرزا حسینخان سپهسالار در بسیاری از تشکیلات مدنی و اصلاحات اجتماعی ایران از "تنظیمات" تازه‌ی مملکت عثمانی تقلید کرد. ولی باید دانست که ملکم خان و مستشارالدله یعنی اولین کسانی که در مسئله‌ی حکومت و حقوق اساسی فرد آثاری به فارسی نوشتند، اندیشه های نو را مستقیما از حکمای فرانسه گرفتند. (همان،200)

مدارس:

اهمیت این مدارس در ایجاد نو اندیشی و نهضت فکری مردمان ایران بسیار است. تاسیس این مدارس از سال 1262 ق. به دست مبلغان مسیحی آمریکایی در ارومیه آغاز شد و سپس در تبریز و اصفهان و تهران نیز به کارهای آموزشی پرداختند. بدینگونه بود که یکی دیگر از مظاهر و لوازم جنگ و تمدن وارد ایران شد. تاسیس مدارس جدید فرصتی برای استعدادهای بالقوه‌ی جوانا فراهم ساخت تا در راه اصلاحات قدم بردارند و رفته رفته عادات ذهنی خود را- که گاه با خرافات دینی نیز همراه بود- به کناری نهاده و به مبارزه با موهومات بپردازند. نشر اندیشه های آزادی خواهانه در عصر ناصری و مظفری تا حدود زیادی از برکت تعلیم و تربیت همین طبقه‌ی تحصیلکرده بود که در نهایت به خیزش مشروطه انجامید. (اکبری بیرق،1379: 78-71)
شور و شوق مردم در تاسیس جدید مایه‌ی حیرت و شگفنی است. شور وطن پرستی تا حدی بود که در آن بحبوحه‌ی فقر و ناتوانی، در مدتی کوتاه سی و شش باب مدرسه آن هم فقط در تهران تاسیس گردید. مخارج این مدرسه ها هم از کیسه‌ی فتوت افراد نیکوکار تامین می شد.

ترجمه‌ی کتب غربی:

اما یکی از مهم ترین وسایل انتقال فرهنگ غرب و به تبع آن روحیه‌ی تجددطلبی به ایران، ترجمه‌ی کتب فرنگی بود. عده ای از تحصیل کردگان و اندیشه وران به سراغ ترجمه‌ی متون فرنگی به زبان فارسی رفتند و تعجب حاصل از آن، شیفتگی مفرط و از خود بیگانگی شدید به دنبال آورد. این اولین بار بود که علوم جدید، به رغم مخالفت های متعصبان در اختیار جوانان ایرانی قرار می گرفت. مانند کتاب تشریح بدن انسان نوشته‌ی دکتر پولاک و کلیات طب فرنگی و کتب دیگر.
جدا از کتاب های درسی، به نقل و ترجمه‌ی رمان های تاریخی هم پرداخته شد و داستان های سه تفنگدار، کنت دو مونت کریستو، ملکه گارکو، سرگذشت حاجی بابای اصفهانی اثر جیمز موریه و بلاخره حتی رمان های علمی ژول ورن و امثال اینها را به قالب فارسی درآوردند. همچنین ترجمه‌ی نمایشنامه های مولیر در پیشرفت نمایش و نمایشنامه نویسی که تا آن روز تقریبا در ایران ناشناخته بود تاثیر بزرگی داشت. (اکبری بیرق، 1379: 79-81)

مطبوعات:

یکی دیگر از مهم ترین عوامل توسعه‌ی سیاسی اجتماعی در هر جامعه ای مطبوعات است. درباره‌ی اهمیت آن همین بس که امروز جامعه شناسان، رکن چهرم دموکراسی اش لقب داده اند.
از قدیمی ترین روزنامه های فارسی که در خارج از محیط پر اختناق ایران منتشر می شد، "اختر" بود. نشریه ای که نخستین شماره‌ی آن در سال 1292 در اسلامبول منتشر شد و بیست سال مخفیانه در ایران توزیع می شد. در میزان تاثیر این روزنامه در جنبش نوین آن دوره همین بس که روشنفکران را در آن روزگار "اختری مذهب" می نامیدند. انتشار اختر در عثمانی موجبات همکاری آزادی خواهان ایران ساکن در آن دیار را فراهم می ساخت. همین روزنامه بود که 30 سال پیش از نهضت مشروطه، خوانندگان ایرانی خود را با نوع حکومت مشروطه آشنا کرد. (همان،83)
خلاصه این که روزنامه نگاری در صدر مشروطه به یک باره بازار گرم و رایجی یافت. این روزنامه ها بودند که مسئولیت آشنایی ایرانیان با علم و تمدن و اخلاق و پیشرفت های ملل اروپایی و ژاپن را داشتند. مطبوعات با نهضت مشروطه دو گونه نسبت پیدا کرد: از طرفی خود معلول تحولات بیداری بود و از طرف دیگر علتی بر آگاهی های اجتماعی مشروطه.

روشنگری روشنفکران:

و اما مهم ترین مسئله ای که می توان به آن پرداخت، روشنگری روشنفکران است. تاریخ غرب آنان را اقناع کرده بود که پیشرفت انسان نه فقط ممکن و لازم است، بلکه قابل حصول نیز هشت. به شرطی که سه زنجیر استبداد سلطنتی، تعصب روحانیت و امپرالیسم بیگانه را بگسلند. روشنفکران بدین سان، مشروطیت- دنیویت- ناسیونالیسم را سه وسیله‌ی حیاتی برای توفیق در ایجاد ایرانی نوین دانستند. و چنین می گفتند که اولی قدرت ارتجاعی سلطنت، دومی نفوذ سنتی روحانیت و سومی چنگال های استثمارگر امپریالیست ها را از بین میبرد. (آبراهامیان،1379: 57)
در حالی که احزابی مانند کمیته‌ی انقلابی، جامع آدمیت، حزب اجتماعیون عامه و مرکز غیبی را روشنفکران متجدد تشکیل داده بودند، انجمن مخفی اعضای خود را عمدتا از طبقه‌ی متوسط سنتی برگزید. که ناظم الاسلام کرمانی عضو موسس آن است. (همان،73)
روحانیون به عنوان نمایندگان اندیشه های دینی نوعی تحرک و فضای ضد اجنبی را به عصر مشروطه انتقال دادند ودر مقابل روشنفکران، شوق تجدد و رفع عقب ماندگی ورسیدن به قافله‌ی تمدن را به ارمغان آورده بودند. (اکبری بیرق،1370: 57)
سید جمال الدین اسدآبادی را می توان مصداق بارز روشنفکری دینی در جهان اسلام و ایران دانست. میرزا ملکم خان نماینده‌ی روشنفکران سیاست باز بوده و طالبوف مظهر منورالفکرانی است که در دوراهی سنت و تجدد متحیرند و بلاخره آخوند زاده را می توان نماینده‌ی روشنفکران غربزده و دین گریز دانست. اکنون به طور مختصر به معرفی برخی ازین روشنفکران می پردازیم.

سید جمال الدین اسد آبادی:

وی نخستین کسی بود که مباحثی چون پاک کردن اسلام از خرافات، لزوم آشنایی مسلمانان با ترقیات علمی و فنی جدید و وحدت مسلمانان را مطرح کرد.
پاسخ سید جمال به حمله‌ی سختی که رنان در 29 مارس 1883 علیه اسلام کرده بود تا دشمنی اسلام را نسبت به تحقیق و تفکر علمی اثبات کند این چنین بود که: "جامعه‌ی مسلمان هنوز خود را از قیمومیت دین آزاد نکرده است. لکن با توجه به اینکه دین مسیحیت چندین قرن بر اسلام تقدم دارد، نمی توانم از این امید صرف نظر کنم که جامعه‌ی محمدی سرانجام روزی موفق خواهد شد که قیود خود را بشکند و به پیروی از سرمشق جامعه‌ی غربی در راه تمدن گام بردارد. زیرا که دین مسیح به رغم سختگیری و تعصب آن هرگز مشکلی حل ناشدنی عرضه نکرده است و نه من نمی توانم اجازه دهم که اسلام این امید را ناروا بشمارد. (الگار،1369: 296)
همچنین سید جمال در اروپا با خاورشناسانی که ذهنیت "غیر علمی" اعراب را سبب زوال دین اسلام می دانستند اظهار داشت که علت را نه در نژاد که در تعصب مذهبی آنان باید جست. (آبراهامیان،1379: 58)

آخوند زاده:

میرزا فتحعلی آخوند زاده (95-1227) یکی از مورجین غرب گرایی یا نوگرایی در ایران و نخستین مسلمانی بود که جنبه های ضد اسلامی مشروطه دموکراتی را به شیوه ای بسیار آشکارذ و روشن بیان کرد. او نیز همانند دیگر روشنفکران ایرانی آن دوره از طریق ورود به دنیای پر زرق و برق فرهنگ و تمدن غربی، شیفته و مسحور آن شد و اندیشه یاصلاح به سرش زد. در کل اندیشه‌ی دینی را قابل اصلاح نمیدانست و دین زدایی از اندیشه‌ی ایرانی را ترجیح می داد. آخوند زاده از نظام آموزش سنتی و محرومیت زنان انتقاد و در عوض روش های نو در آموزش علوم جدید و نظام آموزش اجباری را پیشنهاد می کرد و لاخره اروپا کعبه‌ی آمال او بود. (اکبری بیرق،1379: 94-93)
آخوندزاده مشروطه ای را پیشنهاد میکرد که خود مردم با انقلاب به کف آرند، نه اینکه صرفا از رهبران نو گرا سرچشمه گیرد. و برای رهایی از استبداد، تشکیل انجم های سری را پیشنهاد می کرد:"ای ایرانیان اگر می توانستید منافع آزادی و حقوق بشر را دریابید، هرگز بردگی و فروتنی را نمی پذیرفتید. شما به آموختن دانش ها می پرداختید و انجمن های سری بنیاد می کردید و با یکدیگر متحد می شدید که خود را از استبداد مستبدین رها سازید." او در نقد بر کتاب یک کلمه، نابرابری را که میان زن و مرد، مسلمان و نامسلمان، برده و آزاد در فقه اسلامی وجود داشت در نظر گرفته و اصول قانون مجازات اسلامی را سخت مورد حمله قرار داد. زیرا به نظر او آن قوانین با روح یک نظام قانونی و دمکراسی غربی منافات دارد. (صالحی،1378: 35-34)

میرزا یوسف خان مستشارالدوله:

مستشارالدوله نیز در زمره‌ی مصلحت گرایانی قرار دارد که همچون ملکم خان راز پیشرفت ایران را حول محور قانون می داند. او در رساله‌ی یک کلمه‌ی خود، منظوراز یک کلمه را همان قانون می داند. (سجادی و رضوانی،1363: 13) وی در این رساله سعی دارد اندیشه‌ی ساسی-اجتماعی اسلام را با مفاهیم تازه و جدید غربی پیوند بزند. از جمله مجلس شورا را به مشورت در اسلام، برابری را با مفهوم مساوات طلبی، آزادی بیان را با امر به معروف و نهی از منکر، و اندیشه های حقوق غرب را با فقه اسلامی با ارائه‌ی اختلافاتی در میان کتب دینی و قوانین فرانسه بیان می کند.

میرزا ملکم خان:

تصور شده است که اصطلاح فراموشخانه را میرزا ملکم خان وضع کرده و نخستین کسی بوده که تعمیمات مربوط به فراماسون ها در ایران را تبلیغ کرده است. او در نوشته های خود و طرح اصلاحات ایران، اهمیت زیادی به تاسیس مدارس عالیه داده و از آنان به "کارخانه های آدم سازی" تعبیرکرده است.
مهم ترین نوشته های میرزا ملکم خان، رساله ها و انتقادات اجتماعی اوست. شامل موضوعات متنوعی مانند تنزل اخلاقی درباریان، معتقدات خرافی و اوهام پرستی مردم؛ و بلاخره اصلاح خط فارسی. (آدمیت،1340: 169)
او را باید در زمره‌ی روشنفکران سیاست باز به حساب آورد، چنانکه از جمله سیاست های او این بوده است که او آشکارا به نفوذ علما حمله نمی کرد. او میخواست از نفوذ آن ها در راه انجام هدف هایش استفاده کند. بناراین اصلاحات پیشنهادی در جلسات فراموشخانه، می بایست نه تنها موافق با اسلام معرفی شود بلکه در واقع اسلام آنان را مقرر کرده باشد. این برای تاثیر اصلاحات و همکاری علما ضرورت داشت. نه فقط این پندار وجود داشتکه همکاری علما برای هموار کردن راه اصلاح ضروری است، بلکه از دشمنی آنان نیز هراس داشت. چنانچه آخوند زاده دوست ملکم، به سبب عقایدی که در کتاب افسانه ای "نامه های کمال الدوله" اظهار کرده بود تکفیر شده بود و ملکم خان به ظاهر می خواست از دچار شدن به سرنوشت او خود را برکنار دارد. (الگار،1369: 287-286)
میرزا ملکم خان به خوبی واقف بود که در ایران آن زمان سخن راندن از حقوق طبیعی مردم و نظام پارلمانی و آزادی های لازمه آن به آسانی امکان پذیر نیست. ازین روی بر خلاف آخوند زاده با مذهب مردم به طور علنی مخالفت نکرد، بیلکه اندیش هایش را در لفافه‌ی دین عرضه می کرد. او معتقد بود:" ملاحظات فناتیک اهل مملکت لازم است برای پیشرفت این امر عظیم. جوانان فرزانه و اندیشمندی میبایست که از علوم مذهبیه ما و قوایم فرانسه و... و وضع ترقی آنان استحضار کامل داشته باشند. بفهمند کدام قاعده فرانسه را باید اخذ کرد و کدام را به اقتضای حال مملکت باید اصلاح کرد. (آدمیت،1351: 64)
باید دانست که ملکم و مستشارالدوله یعنی اولین کسانی که در فلسفه‌ی حکومت و حقوق اساسی فرد آثاری به فارسی نوشتند، اندیشه های نو را مستقیما از روشنفکران فرانسه گرفته اند. در ترویج اصول آزادی اعتقاد ملکم بر این بود که باید زعمای قوم اعم از زمامداران و پیشوایان دینی را با افکار سیاسی و اجتماعی جدید آشنا ساخت. بدین مقصود بود که فراموشخانه ها را بر پا داشت. (آدمیت،1340: 201-200)

اصول عقاید ملکم:

اصول عقاید او بر این پایه بود که اشاعه‌ی مدنیت غربی در سراسر جهان نه تنها امری است محتوم تاریخ؛ بلکه این تحول از شرایط تکامل هیئت اجتماع و موجد خوشبختی و سعادت آدمی است. پس شرط فرزانگی و خردمندی آن است که آیین تمدن اروپایی را از جان و دل بپذیریم و جهت فکری خود را با سیر تکامل تاریخ و روح زمان دمساز کنیم.
می گفت در اخذ اصول تمدن جدید و مبانی ترقی عقلی و فکر حق نداریم در صدد اختراع باشیم. بلکه باید از فرنگی سرمشق بگیریم و "در جمیع صنایع از باروت گرفته تا کفش دوزی، محتاج سرمشق غیر بوده و هستیم." (همان، 113)
به عقیده‌ی ملکم شرط اول بلااول اخذ تمدن اروپایی، ایمان و اعتقاد به علوم و فنون جدید است. او تصادم دو نیروی مخالف تجدد خواهی و ارتجاع را امری کاملا طبیعی می دانست. ولی معتقد بود کامیابی در اقدامات اصلاحخ طلبانه و شکستن قدرت محافظین منوط به ایستادگی و مقاومت ترقی خواهان و حامیان علم و فرهنگ جدید است. (همان،117)
ملکم خان با جلب نظر شاه برای دربار "دفتر تنظیمات" تهیه کرد. این دفتر که آشکارا ملهم از جنبش تنظیمات معاصر در امپراتوری عثمانی بود، یکی از نخستین پیشنهادهای نظام یافته برای اصلاحات بود که در قرن نوزدهم به نگارش درآمد. اما پس از اینکه مقامات مذهبی در تهران مفهوم قانون را "بدعت" دانستند و فراماشخانه‌ی ملکم خان را متهم کردند، به عثمانی تبعید شد. آنجا بود که اثرش را درباره‌ی تحصیلکردگان سنتی با عنوان خاطرات یک سیاح نوشت. در این اثر، از یک سو روشنفکران، منشیان و شاعران درباری را به خاطر چاپلوسی و از سوی دیگر مقامات مذهبی را به دلیل جهل و تعصب و استفاده از عربی نامفهوم به سخره گرفت. (آبراهامیان،1379: 61-60)
ملکم در دفتر تنظیمات می گوید مقایسه‌ی دستگاه دیوان ایران با دستگاه حکومت اروپایی مثل مقایسه‌ی زورق های ترکمنی است با کشتیهای صد و بیست توپی. (آدمیت،1340: 124)
او طرح اصلاحات حکومت ایران را با بحث در لزوم استقراتر حکومت قانون آغاز می کند. در دفتر قانون می گوید:"به جهت تنظیم ایران اول باید دستگاه قانون بر پا نمود. بعد از آنکه اصل مطلب را قبول نمودیم، شرح فروع آن مطلب آسان خواهد بود." او در نکوهش بی قانونی در روزنامه‌ی قانون (رجب 1307) می آورد:"پست ترین قوانین بهتر از بی قانونی است."(همان،127)

نقشه‌ی اصلاح و توسعه‌ی اقتصادی ملکم:

طرح او برای اصلاح و توسعه‌ی اقتصادی ایران شایان توجه است. ملکم عمران و احیاء ایران را منوط به تغییرات ریشه داری در اساس اقتصاد آن می دانست. و چاره را در این می دید که باید از مدیران و مشاوران و کمپانی های خارجی مدد خواست و انجام امور ایران را به دست آنان سپرد تا آیین جدید مملکت داری به ایرانیان بیاموزند. اعتقاد داشت که باید پای کمپانی های خارجی را به ایران باز کرد و با اعطای امتیازات اقتصادی سرمایه های خارجی را درایران به کار انداخت.
نقشه‌ی اقتصادی او انقلابی به نظر می رسید. با وجود اینکه می دانست در معرض تهمت اجنبی پرستی قرار خواهد گرفت. (همان،151-150)

ادبیات مشروطه:

ادبیات هر ملتی را می توان آیینه‌ی تمام نمای فرهنگ، اخلاق، سیاست، اقتصاد و حتی آمال و آرزوهای تک تک افراد آن دانست. بنابراین تا جهان بینی و خودشناسی ملتی متحول نشود، محال است که تحرک و دگرگونی محسوسی در ادبیاتش پیدا شود. وطن پرستی و افکار ناسونالیستی به معنای غربی آن در ادبیات مشروطه، شاید یکی از رایج ترین مضامین برای نویسندگان و شاعران بوده است. اکنون می پردازیم به برخی از ادیبان و شاعران روشنفکر در عصر مشروطه.
محمد تقی بهار به عنوان شاعری منتقد، علت اصلی مشکلات ایران را نه در دسیه های بیگانگان، بلکه در ضعفهای ساختاری درونی همچون روحیه‌ی عقل گریزی، علم گریزی و نوستیزی ایرانیان می دانست:
"این دود سیه فام که از بام وطن خاست/ از ماست که بر ماست." (اکبری بیرق،1379: 142)
همچنین مبارزه با خرافات مذهبی که اصولا ریشه ای در دین مبین اسلام نداشت، از مضامینی بود که مقارن عصر مشروطه در ادبیات آن دوره پدیدار گشت. مثلا زین العابدین مراغه ای که در سیاحتنامه اش با نام سیاحت نامه‌ی ابراهیم بیگ، بارها بدین موضوع پرداخته و از رواج خرافات در میان عامه به شدت انتقاد می کند. درضمن یکی ازبخش های این سیاحتنامه ازشیوع آبله در روستایی حکایت می کند:
"...گفتم مگر آبله کوبی نکرده بودید. گفت ای بابا، چه آبله کوبی، این ها هم قول فرنگیان است. مشیت الهی بدین تعلق گرفته بود. گفتم این جهالت تا به کی، این ها چه حرف است. بدین اعتقاد سست، سبب فوت این همه اطفال معصوم شده اید بس نیست؟..."(همان، 143)
از دیگر پیشاهنگان شعر نوین انقلابی ایران، باید عارف قزوینی را نام برد که از نخستین روزهای نهضت مشروطه در ایران، همراه ملت بود. او ضمن تهنیت به خلق به پا خاسته در نخستین غزل های انقلابی خود، مستقیما مساعی ملت را در راه آزادی با مشروطه هواهی مرتبط می سازد. او در اشعار خود مانند دیگر شاعران روشنفکر، از راه ندادن خارجیان به کشور، از عدم برابری اجتماعی و از وضع برده وار زنان صحبت می کند. او معتقد است که تمام این عوامل را فقط در جریان مبارزه‌ی دلاورانه‌ی ملت می توان از میان برد، نه بوسیله‌ی اصلاحات دولتی. (گامین،2537: 29)

نتیجه گیری:

به رغم تمام نظرات و دیدگاه های مختلفی که درباره‌ی انقلاب مشروطه بیان شده، باید این واقعیت را پذیرفت که انقلاب مشروطیت ایران نه تنها یک انقلاب سیاسی و تحول در قدرت حاکمه بود، بلکه یه انقلاب عظیم فرهنگی بود که همانند یک زلزله، ذهن و فکر و دیدگاه ایرانی را نسبت به خود، حاکمیت و محیط پیرامونی اش تغییر داد. شاه که تا پیش از آن به منزله‌ی سایه‌ی خدا بر روی زمین از اختیارات نامحدود برخوردار بود، هم اکنون قدرت و اختیاراتش در چهارچوب مجلس و قانون کنترل می شد. همچنین ورود زنان به عرصه های سیاسی و اجتماعی و به خصوص گشایش مدارس دخترانه و فعالیت زنان در عرصه‌ی مطبوعات، نشان دهنده‌ی بهبود یافتن موقعیت زن ایرانی در پی این انقلاب بود.

پی‌نوشت‌ها:

* دانشجوی کارشناسی تاریخ دانشگاه اصفهان

کتابنامه
-آبراهامیان، یرواند: ایران بین دو انقلاب از مشروطه تا انقلاب اسلامی، ترجمه کاظم فیروزمند-حسن شمس آوری- محسن مدیر شانه چی، چاپ سوم، نشرمرکز، تهران، 1379
-اکبری بیرق، حسن: مبانی فکری ادبیات مشروطه، نشر پایا، تهران، 1379.
-آل احمد، جلال: غربزدگی، بی نا، تهران،1341
-الگار، حامد: دین و دولت در ایران-نقش عالمان در دوره‌ی قاجار- ترجمه ابولقاسم سری، نشر توس، بی جا، 1369
-آدمیت، فریدون: ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، نشر پیام، تهران، 1335
-آدمیت، فریدون: فکر آزادی و مقدمه‌ی نهضت مشروطیت ایران، نشر سخن، بی جا، 1340.
-آدمیت، فریدون: اندیشه‌ی ترقی و حکومت قانون در عصر سپهسالار، نشر خوارزمی، تهران، 1351
-سجادی، صادق-رضوانی، هما: یک کلمه (رساله)، نشر تاریخ ایران، تهران، 1363
-صالحی، روح الله: تعارض در انقلاب مشروطه، نشر گزینش، تهران، 1378
-فراستخواه، مقصود: سرآغاز نو اندیشی معاصر-دینی و غیر دینی- شرکت سهامی انتشار، تهران، 1373
-کسروی، احمد: تاریخ مشروطیت ایران، نشر امیر کبیر، تهران،
-گامین، گ، گ: عارف شاعر مردم، ترجمه غلامحسین متین، نشر آبان، تهران، 2537



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط