حاج آقا نورالله اصفهاني و انديشه ي استقلال اقتصادي

علماي شيعه در طول حيات پرافتخار خود همواره به شکوه جامعه ي اسلامي و استقلال بي نيازي آنان در مقابل بيگانگان انديشيده و عمل کرده اند. صائب بودن چنين انديشه اي در دوره ي تسلط استعمارگران بر ممالک اسلامي، بيش از
دوشنبه، 1 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حاج آقا نورالله اصفهاني و انديشه ي استقلال اقتصادي
 حاج آقا نورالله اصفهاني و انديشه ي استقلال اقتصادي

 

نويسنده: سعيد حصاري (1)




 

چکيده:

علماي شيعه در طول حيات پرافتخار خود همواره به شکوه جامعه ي اسلامي و استقلال بي نيازي آنان در مقابل بيگانگان انديشيده و عمل کرده اند. صائب بودن چنين انديشه اي در دوره ي تسلط استعمارگران بر ممالک اسلامي، بيش از پيش آشکار گرديد. از جمله اين علما حاج آقا نورالله اصفهاني است که عالمي پر تلاش در حوزه ي علوم ديني، سياست، اجتماع و اقتصاد بود. اين مقاله بر آن است با گذري از زندگي او به تبيين انديشه هاي وي در حوزه ي اقتصاد و استقلال اقتصادي بپردازد.

واژگان کليدي:

حاج آقا نورالله اصفهاني، استقلال اقتصادي، مشروطيت، اصفهان، شرکت اسلاميه، بازرگاني، روحانيت

پيشينه ي خانوادگي و تحصيلات ديني

نورالله نجفي به سال 1287 قمري مصادف با سال 1249 خورشيدي در شهر اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش آيت الله حاج شيخ محمد باقر نجفي، فرزند آيت الله شيخ محمدتقي اصفهاني، صاحب کتاب اصولي « هداية المسترشدين علي معالم اصول الدين » است ( فقيه حقاني 1384، 131 ). شيخ محمدتقي داماد آيت الله حاج شيخ محمدجعفر کاشف الغطاي نجفي صاحب اثر عظيم کاشف الغطاء است ( رسا 1384، 63 ). شيخ محمدباقر از اعاظم مراجع و فقيهان اصفهان است که در محضر درسش بزرگاني مانند آيات سيد محمد کاظم يزدي، سيد اسماعيل صدر، شيخ الشريعه اصفهاني، ميرزا محمد حسين ناييني و سيد مصطفي کاشاني شاگردي کردند ( نجفي 1378الف، 6 ). شيخ محمد باقر از شيخ مرتضي انصاري اجازه ي اجتهاد داشت. او با وجود مقام بالاي علمي و ديني در رويدادهاي سياسي حضوري فعال داشت. در قحطي سال 1288 ه. ق در اصفهان تمام اموال خود را براي کمک به مستمندان صرف کرد. همچنين در مقابله با فعاليت فرقه ي بابيه فعاليت مستمر داشت. همواره در برابر اجحافات و تعديات حاکم ظالم اصفهان، ظل السلطان حامي عامه ي مردم بود ( همو، 7 ). خانواده ي حاج آقا نورالله در اصل از ناحيه ي ايوان کيف ( ايوانکي ) بودند که به واسطه ي تدريس و نماز در مسجد شاه ( امام خميني فعلي ) اصفهان به مسجد شاهي نيز اشتهار داشتند ( بامداد 1384، 745 ).
تحصيلات مقدماتي نورالله در نزد پدر آغاز شد. با پايان دوران مقدمات، راهي حوزه ي علميه ي نجف شد و تحصيلات ديني خود را نزد علماي آن سامان به انجام رسانيد. در آن حوزه در محضر ميرزا حبيب الله رشتي و ديگر علما دروس منقول و معقول را آموخت. بعد از مدتي به سامرا عزيمت کرد و در حوزه ي درس ميرزاحسن شيرازي، صاحب فتواي تحريم تنباکو، شرکت نمود. او همچنين از ميرزا حبيب الله رشتي و ميرزاي شيرازي اجازه ي اجتهاد گرفت ( رسا 1384، 64 ). با اتمام تحصيلات ديني در نجف به عزم زيارت خانه ي خدا به مکه مشرف شد و بعد از آن به زادگاه خويش، شهر اصفهان، بازگشت. در اين مقطع از نامدارترين علماي شهر محسوب مي شد. به نوشته ي اعتماد السلطنه، از اجله ي فقها و کبراي علماي آن ديار بود ( اعتماد السلطنه 1363، 349 ). علاوه بر اساتيدش، برادرش، آيت الله شيخ محمد حسين نجفي صاحب تفسير معروف اصفهاني تأثير بسيار بر شخصيت او داشت ( نجفي 1378 الف، 8 ). حاج آقا نورالله در دوران تحصيل با بسياري از علماي نامي همدرس بود که برخي از آنان عبارت از: آيات صدر اصفهاني، ملا محمدکاظم خراساني و سيد محمد کاظم يزدي بودند ( رسا 1384، 64 ).
حاج آقا نورالله پنج برادر داشت. محمد حسين، محمدعلي و محمدتقي معروف به آقا نجفي، برادران تني، شيخ جمال الدين و شيخ اسماعيل، برادران ناتني او، بودند ( همو، 63 ). از حاج آقا نورالله فرزندي به يادگار نمانده است ( جابري انصاري 1321، 398 ).
از او اما تأليفاتي برجاي مانده است که برجسته ترين آن رساله ي مکالمات مقيم و مسافر است. علاوه بر رساله ي مزبور، خصال الشيعه، ديوان اشعار به عربي و فارسي و شرح حال برادرش، شيخ محمد حسين، از ديگر تأليفات او است ( شريف رازي 1352، 1: 234 ). او در اشعارش « نور » تخلص مي کرد ( بامداد 1384، 745 ).

زندگي سياسي

حاج آقا نورالله اصفهاني در بسياري از رويدادهاي سياسي و اجتماعي عصر خود نقشي مؤثر داشت. نخستين واقعه اي که او در آن حضور چشمگير داشت، مربوط به مقابله و سرکوب بابيان شهر سده ( خميني شهر فعلي ) است که در سال 1307 قمري برابر با 1268 خورشيدي رخ داد او به واسطه ي نقشي که در آن واقعه داشت، به دستور ناصرالدين شاه و با فشار دولت انگليس مدتي تبعيد شد ( نجفي 1378 الف، 9 ). زماني که در تهران بود، دخالت هاي عمّال انگليس در امور داخلي ايران را از نزديک شاهد بود. اين موضوع در انديشه ي سياسي او بويژه در دغدغه ي استقلال ملي بسيار مؤثر افتاد.
بسياري از فعاليت هاي او در اين دوران عمدتاً به همراهي برادرش آقا نجفي بود. اين دو برادر با وجود صميميت، در موقعيت هاي متفاوتي بودند. اطرافيان آقانجفي را که در مقام مرجعيت و رياست حوزه ي علميه ي اصفهان بود بسياري از علماي تراز اول، بازرگانان و مقلدين سرشناس تشکيل مي دادند، حال آنکه حاج آقا نورالله را بسياري از روشنفکران، آزادي خواهان، روزنامه نگاران و سران عشاير بختياري و قشقايي احاطه کرده بودند ( همو، 10 ). از ديگر سوابق او شرکت در جنبش تنباکو است. او در آن ايام با ايراد سخنراني هاي مهيج درباره ي جنبش تنباکو در آن برهه، به آگاه سازي مردم اصفهان پرداخت ( همو، 12 ).
آقانورالله و برادرش، آقانجفي، از حاميان جنبش مشروطه بودند که در اصفهان اهتمام بسيار در پيشبرد اهداف مشروطه خواهان داشتند. اينان زماني که علماي تهران در مهاجرت کبري بودند، به قم رفته و به مهاجرين پيوستند. با پيروزي مشروطه خواهان نيز به اصفهان بازگشتند. حاج آقا نورالله در اصفهان انجمن ملي را تشکيل داد و با همراهي بختياري ها به اداره ي امور منطقه پرداخت. فعاليت هاي او مورد حمايت آخوند ملامحمد کاظم خراساني بود ( همو، 22 ).
وي به منظور اداره ي امور اصفهان، اقدامات عمراني و فرهنگي قابل ملاحظه اي به انجام رسانيد که مهم ترين آنها عبارت بود از:
- تشکيل مجلس مردمي در چهلستون اصفهان. اين مجلس با حضور مردم که شاهد مذاکرات بودند، تشکيل مي شد.
- احداث مراکز عام المنفعه چون کتابخانه و قرائتخانه. در قرائتخانه هاي تأسيسي براي افراد بي سواد روزنامه خوانده مي شد.
- ساخت تعدادي بيمارستان و مدرسه.
- اهتمام در برقراري و حفظ امنيت راهها.
- تشکيل و انسجام اتحاديه ها و صنوف.
- نشر روزنامه هاي جهاد اکبر، الجناب، انجمن و اصفهان.
- برقراري يک سيستم اقتصادي ملي با اتکا به محصولات توليد داخل و عدم استفاده از کالاهاي خارجي که از مهمترين دغدغه هاي وي بود ( همو، 23 ).
با سقوط مشروطه ي اول و آغاز دوران استبداد صغير حاج آقانورالله دست از مبارزات خود نکشيد و با اقبال الدوله، حاکم اصفهان به مقابله برخاست. از آنجايي که با سران ايل بختياري در ارتباط بود و مقبوليت فراوان در صفحات جنوبي ايران داشت، موجبات فتح اصفهان و مقدمات فتح تهران را فراهم کرد. او به همراه برادرش، آقانجفي، با حمايت علماي سه گانه ي نجف، آيات خراساني، مازندراني و تهراني، مردم را به مبارزه با محمدعلي شاه فراخواند. بر مبناي همين نفوذ و جايگاه بود که عليقلي خان سردار اسعد بختياري بعد از بازگشت از اروپا با وي ديدار کرد. حاج آقا نورالله همچنين با ضرغام السلطنه بختياري که به تازگي توسط محمدعلي شاه از رياست ايل بختياري معزول شده و همچنين با صمصام السلطنه بختياري در ارتباط بود و طي مکاتباتي آنها را به فتح اصفهان دعوت کرد. وي به خان هاي بختياري وعده داد که با ورود به اصفهان ماليات شهر را در اختيار خواهند داشت و بودجه، حقوق و جيره ي افراد تحت فرماندهي آنان را تأمين خواهد کرد. بدين ترتيب در يازدهم دي ماه 1287 ضرغام السلطنه و در چهاردهم دي ماه صمصام السلطنه وارد اصفهان شده و مقدمات فتح تهران فراهم گرديد ( تقوي 1384، 320 ). وي در دوره ي دوم مجلس شوراي ملي به عنوان يکي از پنج مجتهد تراز اول براي نظارت بر قوانين موضوعه براي حضور در مجلس معرفي شد، اما از حضور در آن مجلس خودداري کرد. به گفته ي خودش « خائفاً يترقب » در سال 1329 قمري / 1289 خورشيدي به عتبات هجرت کرد و بعد از سه سال بازگشت ( نجفي 1387الف، 172 ). او در دوران حضور در عتبات از فرصت دوري از محيط ايران بهره برد و به تحقيق و مطالعه پرداخت ( همو، 180 ).
حاج آقا نورالله در طول جنگ نخست جهاني به واسطه ي مخالفت و مبارزه با استعمار انگليس و روس اقدامات مؤثري انجام داد. به اين منظور، در اصفهان گروههايي فدايي تشکيل داد. در اين گروهها علاوه بر مسلمانان، از يهود و مسيحي هم افرادي حضور داشتند. تعداد اين عده را حدود پنجاه هزار نفر اعلام کرده اند ( رسا 1384، 68 ). او درصدد بود مرکزيتي در اصفهان در برابر متجاوزان مرکب از ميهن دوستان شيراز، اصفهان و ديگر مناطق مرکز و جنوبي ايران تشکيل دهد. بر همين اساس در زمان حرکت کميته ي ملي از قم به اصفهان، کمک هاي فراواني به آنان کرد و خود نيز در کرمانشاه به آنان ملحق گرديد ( نجفي 1378 الف، 24 ). با خاتمه ي جنگ جهاني اول هم به اصفهان بازگشت.
حاج آقا نورالله هيچ گاه از سياست فارغ نشد. از همين رو با توجه به تظاهري که رضاشاه در تقيد به اصول و مباني مذهبي کرد و بسياري از علما نسبت به او نگاهي مثبت داشتند، او نيز با چنين نگاهي در مجلس مؤسسان وارد و از اعضاي مؤثر بود ( شريف رازي 1352، 1: 234 ). اما بعد از طرح و اجراي قانون وظيفه ي عمومي به مخالفت با آن پرداخت. با اجراي اين قانون در ابتداي سلطنت رضاشاه علماي اصفهان را به قم فرا خواند و با تدارک تحصن در مخالفت با اين قانون هراس شديدي در مقامات سلطنت رضاشاهي ايجاد کرد. همچنين بر اثر تشويق او بازار اصفهان به مدت سه ماه بسته شد. تحصن مهاجرين در قم از تاريخ 15 ربيع الاول 1346 مصادف با تيرماه 1306 آغاز گرديد ( همو ). در اين دوره دولت سعي کرد تيمورتاش، وزير دربار، و مهدي قلي خان هدايت ( مخبرالسلطنه )، رئيس الوزرا، را براي مذاکره به قم اعزام کند. اما مذاکرات به نتيجه نرسيد ( جابري انصاري 1321، 397 ).
علماي مهاجر در مدت تحصن در قم با صدور بيانيه اي تقاضاهاي خود را به سمع و نظر دولت و مردم رساندند. خواسته هاي علماي مهاجر عبارت بود از:
1. لغو يا اصلاح و تعديل نظام وظيفه.
2. اعزام پنج نفر از علما مطابق اصل دوم متمم قانون اساسي به مجلس.
3. جلوگيري کامل از منهيات شرعيه.
4. ابقا و تثبيت محاضر شرع.
5. تعيين يک نفر به سمت ناظر شرعيات در وزارت فرهنگ براي نظارت بر مطبوعات.
6. جلوگيري از نظر اوراق مضره و تعطيل مدارس بيگانه ( نجفي 1378 الف، 243 ).
با بيماري حاج آقا نورالله شعله هاي قيام نيز فروکش کرد و در نهايت پايان يافت. دکتر اميراعلم و لقمان الدوله ادهم از طرف دربار براي مداواي او به قم رفتند. معالجات اما نتيجه اي نبخشيد و حاج آقا نورالله در همان شهر در اول رجب 1346/ چهارم دي 1306 درگذشت ( رسا 1384، 150-151 ). جنازه ي او را به نجف منتقل کردند ( شريف رازي 1352، 1: 234 ). برخي محققين بر اين باورند شيخ نورالله به مرگ طبيعي از دنيا نرفت، بلکه توسط عمال رضاشاه به شهادت رسيد. به هر روي مرگ او رضاشاه را از خطر بزرگي رهايي داد. سيد حسن مدرس که از دوستان او بود، مجلس ترحيمي برايش برگزار کرد ( رسا 1384، 152 ).
امام خميني در اين باره معتقد است عمال حکومت علما و شيخ نورالله را اغفال کرده و با مسموميت او به اين قيام پايان دادند ( امام خميني 1378، 12: 239 و 8: 269 ). وي حاج آقا نورالله نجفي را از روحانيان پيشرو در مبارزه با استعمار و استبداد رضاشاه مي دانست ( همو، 1: 45 و 9: 399 ).

اوضاع اقتصادي و بازرگاني ايران

سياست و اقتصاد از مهم ترين مشغله هاي فکري و عملي حاج آقا نورالله در دوران حيات و مبارزه بود. اوضاع نابسامان اقتصاد ملي، فقر و فلاکت مردم در کنار اجحافات دربار و نيروهاي خارجي موجب شد علاوه بر مبارزات سياسي دغدغه ي تعالي اقتصاد ملي را سرلوحه ي فعاليت هاي خود قرار دهد. به منظور آشنايي و درک افکار اقتصادي او مي بايست با اوضاع اقتصادي ايران آن روز بيشتر آشنا شد.
تحول اصلي تجارت ايران در نيمه ي اول سده ي نوزدهم افزايش حجم تجارت با انگليس بود که از طريق ترکيه، خليج فارس و هند انجام مي شد. به گفته ي محققين، در سال هاي 1850 ميلادي بيش از نصف تجارت ايران در دست انگليسي ها بود. ميزان واردات ايران هم در آن روزگار به طرز قابل توجهي در حال افزايش بود ( عيسوي 1362، 109 ).
دولت انگليس توسط سرجان ملکم به سال 1801 طي قراردادي با ايران امتياز اقامت تجار انگليسي در همه ي مناطق ايران، جمع آوري قروض، ايجاد فروش و يا اجاره نامه و حق رفت و آمد بدون مزاحمت را به دست آورده بود. دولت روسيه هم طبق قراردادهاي گلستان در سال 1813 و ترکمانچاي در سال 1828 نفوذ بي بديلي در عرصه ي تجارت و اقتصاد ايران به دست گرفت. در نيمه ي دوم سده ي نوزده ازدياد بي سابقه ي افزايش سهم روسيه در اين زمينه از اسفناک ترين رويدادهاي اقتصادي کشور بود. در ميانه ي سال هاي 1860 و 1913 کل تجارت ايران با روسيه به ارزش روبل طلا، دوازده برابر افزايش يافت. در خلال جنگ جهاني اول روسيه حدود هفت درصد صادرات ايران و پنجاه درصد واردات آن را به خود اختصاص داده بود که تقريباً دو سوم کل تجارت ايران بود ( همو، 110-109 ).
واردات بي رويه، توليدات، تجارت و صنعت محدود داخلي را به طرز شديدي تحت تأثير قرار داده بود. مسيرهاي ورود کالاي خارجي به کشور از طريق زير بود:
1. از راه ارمنستان ترکيه از طرابوزان به تبريز
2. از راه ايالات قفقازي روسيه از پوتي تا تبريز
3. از راه ولگا به موازات درياي مازندران به رشت يا استرآباد
4. از کراچي از طريق خط قندهار به فراه و از آنجا يا از هرات به مشهد يا از قائن به بخش راه تهران - نيشابور
5. از بندرعباس از طريق يزد يا کرمان
6. از بوشهر از طريق شيراز و از آنجا از راه اصفهان - يزد
7. از بعضي از بنادر خليج فارس به غير از بندر بوشهر و بندرعباس
8. به موازات بعضي خطوط بين رأس خليج فارس و بغداد و از آنجا يا از راه فلات ايران از طريق کرمانشاه، شوشتر و يا به سمت شمال از طريق کردستان ( همو، 112 )
نتيجه ي اين واردات و نظام بازرگاني کشور و مجموع قراردادهاي بازرگاني ايران با دول خارجه از جمله انگليس، روسيه، فرانسه و ... اين بود که تجار ايراني که در معرض عوارض کمرشکن راهداري و ديگر تحميلات نيز بودند، به فلاکت افتادند. در حالي که تجار اروپايي بسياري از اين عوارض راهداري و تحميلات را نداشتند.
در دوره ي ناصرالدين شاه اقتصاد ملي به طور کلي رو به انحطاط رفت و سلطه ي بيگانگان بر مقدرات اقتصادي کشور به طور چشمگيري افزايش يافت. واگذاري امتيازات اقتصادي گوناگون به بيگانگان، تحميل هزينه ي مسافرت هاي خارجي دربار، سياست درهاي باز و عدم حمايت از اقتصاد ملي موجبات نابودي اقتصاد ملي و ورشکستگي بازرگانان را فراهم کرده بود. آشفتگي اوضاع گمرک ايران در اين دوره به حدي در فلاکت بازرگانان ايران مؤثر بود که نمايندگان سياسي انگليس که خود بيشترين منفعت را کسب مي کردند، به آن اشاره کرده اند. دبير سفارت انگليس در اين باره مي نويسد: « هر چقدر هم که موقعيت تجار خارجي در ايران نامساعد باشد، وضع آنان به هيچ وجه قابل مقايسه با طبقات پيشه ور و کشاورز ايراني نيست که به خاطر دلبخواهي بودن ماليات ها، نظام ويرانگر اخذ عوارض از کالاهاي عبوري در شهرها و عوارض راهداري قبادر به گسترش فعاليت هاي توليدي خود نيستند. به نظر من بايد عوارض گمرکي يکساني از تجار ايراني و تجار فرنگي اخذ شود. عوارض گمرکي کالاهاي عبوري از شهرها به کلي ملغي گردد. » ( زرگري نژاد 1374، 75 ).
در دوره ي مظفرالدين شاه اقتصاد ملي در معرض مهيب ترين حملات اقتصادي بيگانگان قرار گرفت. در چنين شرايطي بسياري از علما و روحانيان که شاهد اضمحلال اقتصاد ملي و وابستگي به بيگانگان بودند، اقدامات مؤثري در زمينه ي تحريم کالاهاي خارجي و تشويق مردم به استفاده از کالاهاي توليد کشور انجام دادند. تأليف و نشر رسالاتي در اين زمينه از ديگر تلاش هاي روحانيون بود. بايد توجه داشت که دغدغه ي استعمارستيزي علما شالوده ي ايدئولوژيکي و انديشگي داشت و از اعتقادات شيعي نشأ‌ت مي گرفت. و در اين زمينه به آيه ي « وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً » ( نساء، 141 ) استناد مي کردند ( همو، 76 ).
در سال هاي جنگ جهاني اول اوضاع وخيم تر و ميزان صادرات ايران به ميزان قابل توجهي کاهش يافت. به همان مقدار واردات نيز در حال افزايش بود ( عيسوي 1362، 230 ). از مهمترين دلايل همراهي علما با مشروطه خواهان نيز همين مسأله بود.
با توجه به اين شرايط، کسب استقلال سياسي و اقتصادي و مبارزه با استعمار انگليس و ديگر قدرت ها از مهمترين دغدغه هاي حاج آقا نورالله اصفهاني بود. تحريم کالاهاي خارجي که بعد از جريان تنباکو مطرح شد، برچيدن مدارس خارجي، مخالفت با رسم بست نشيني در سفارت بيگانه از اقدامات او در اين راه است. در جريان مبارزات مشروطه به شدت از متحصنين سفارت انگليس انتقاد کرد. همچنين وقتي که عده اي از سربازان ايل بختياري به دليل عدم دريافت مواجب به کسنولگري روسيه مراجعه کردند، از وزير جنگ حکم اخراج آنان را خواست ( نجفي 1378 الف، 13 ). از ديگر فعاليت هاي او در آن دوران مقابله با تعديات مسعود ميرزا ظل السلطان بويژه در جلوگيري از تخريب آثار باستاني اصفهان است ( همو، 72 ).

شرکت اسلاميه

بعد از پيروزي جنبش تنباکو که قدرت ملت و علما بيش از پيش آشکار گرديد و امپراتوري انگليس را به عقب نشيني واداشت، حاج آقا نورالله و برادرش،آقانجفي، به فکر گسترش تحريم تنباکو به کالاهاي ديگر افتادند و در راستاي خودکفايي ملي اقدامات خود را به انجام رساندند. اين انديشه شامل دو بخش بود: يکي، تحريم و عدم استفاده از کالاهاي خارجي و ديگر، تلاش براي افزايش توليدات داخلي و عدم نياز به کالاهاي بيگانه ( همو، 15 ).
حاج آقا نورالله با اين هدف در ذي القعده ي سال 1316 قمري شرکت اسلاميه ي اصفهان را تأسيس کرد. اين شرکت شعبه هايي در بيشتر شهرهاي ايران داير نمود و حتي در خارج از مرزهاي کشور نيز به فعاليت پرداخت. دايره ي فعاليت و استقبال بي نظير مردم در حمايت از فعاليت اين شرکت مقامات انگليسي را به هراس انداخت. اين هراس به گونه اي بود که روزنامه هاي انگليس رشد فعاليت شرکت را سکته به منافع انگلستان در کليه ي منطقه ي خليج فارس اعلام کردند ( همو، 31 ).
در اساسنامه ي شرکت کسب استقلال و بي نيازي از سلطه ي اقتصادي بيگانگان مهمترين علت آن شرکت ذکر شده بود. مؤسسان آورده بودند: « چنانچه ملاحظه مي کنيم که حال در ممالک متمدنه ي عالم از هر طبقه حتي کفاش و نجار و غيره تماماً کمپاني مي شوند و به دست آوردن فوايد را به اتفاق مي دانند، تا چه رسد به تجار و ساير شعب کسبي. حالي تصور کنيم شرکت به چه کار خواهد رسيد؟ بلي، همان است که آب رفته را به جوي آورده و رشته ي گسيخته ي تجارت داخله ي ما را محکم خواهد نمود. ملک و وطن ما را آباد و صنايع منقرض شده ي ما را حيات مي دهد. ما را از ذلت احتياج به امتعه ي خارجي مي رهاند، قماش ها قلب فاسد شده ي خارج که در عوضش روح و ثروت مملکت ما مي رود، موقوف دارد و صنايع استادان خودمان را که فعلاً جاذب انظار تمام صنعتگران عالم است و در تماشاخانه هاي خارجي به يادگار در کمال احترام نگه مي دارند، به حال اولين عود مي دهد ». ( همو، 32 )
فعاليت اصلي شرکت اسلاميه داد و ستد کالاهاي توليد داخل بود. در اين مورد در فصل بيست و يکم نظامنامه ي شرکت آمده است: « اين شرکت بکلي از داد و ستد متاع خارجه ممنوع است. فقط همّ خود را صرف ترقي متاع داخله و آوردن چرخ و اسباب و کارخانجات مفيده خواهند نمود و حمل متاع داخله به خارجه بر حسب اقتضا و بموقع خود در کشيدن راه شوسه و آهن اقدام خواهد کرد. » ( همو، 35 )
ترويج استعمال کالاهاي ساخت داخل از ديگر دغدغه هاي مؤسسان بود. در فصل بيست و چهارم نظامنامه ي شرکت ذکر شده است: « تمام اجزاء از رئيس و مرئوس و امناي شرکت حسب الشرط مجبورند لباس خود را از منسوجات شرکت و متاع داخله مصرف رسانند. » ( همو، 35 ) حاج آقا نورالله خود به منظور تشويق اهالي به استعمال کالاها و محصولات ساخت داخل، در حد امکان از استفاده ي کالاهاي خارجي استنکاف مي ورزيد و همواره ي از محصولات داخلي استفاده مي کرد. روزنامه ي زاينده رود در شرحي به مناسبت انتخاب او به عنوان يکي از علماي طراز اول توسط مجلس شوراي ملي ضمن بيان تکاپوهاي او در راه ترويج انديشه ي مشروطه خواهي درباره ي دغدغه هاي اقتصادي او نوشت: « هر روزه به منبر تشريف برده با زباني شيرين و بياني دلنشين که نزديک به فهم عامه بود، فوايد آزادي را به مردم حالي کرده، طباع اهالي را بدان مشروع مقدس جالب رغبت گرديده. حتي کتابي عاميانه به اسم مقيم و مسافر که حاوي نتايج مشروطه است، تصنيف کرده، مجاناً در ميانه ي مردم منتشر ساخت. تا وقتي که اهالي مقصود دانستند محض تقويت اين اساس اهالي را به انعقاد انجمن هاي خيري دعوت مي فرمود که از اثر تشويقات ايشان قريب پنجاه انجمن در اصفهان انعقاد يافت. يک مقصد مهمي را در نظر گرفته مشغول کار شدند. حتي بعضي براي ترويج صنايع وطنيه و رفع حاجت از خارجه تأسيس شده که خود آقا مشوق آنها بودند و محض تعليم کيفيت رفع حاجت خود لباس وطني پوشيده، در حاجات معاشيه حتي المقدور به صنايع وطنيه اکتفا و قناعت مي فرمود که تا اندازه اي اين دعوت مؤثر شد که منسوجات اهليه مصنوعات وطنيه تا حدي رواج يافت و مردمان بيکار به کار افتادند و نيز به جهت تقويت و محافظت اين اساس مقدس از شرور معاندين قشون داوطلب را در اصفهان مؤسس و باني شده. » ( رجايي 1382، 113 )
به نوشته ي روزنامه ي ثريا، استقبال مردم در خريد از شرکت اسلاميه در اصفهان مانند گياه بهاري روز به روز در تزايد بود ( نجفي 1378 الف، 54 ). اين وضعيت مقامات انگليسي را هراسان کرد. واکنش اولياي دولت هاي مغرب زمين بويژه انگليس که خود را در معرض زيان هاي مالي مي ديدند، مخالفت با فعاليت شرکت بود. سفارت انگليس طي يادداشتي به وزارت امور خارجه نوشت: « از قرار اطلاعاتي که از اصفهان مي رسد علماي آنجا بيشتر بر ضد تجارت خارجه مي باشند، علماي مزبور نه به ملاحظه ي تعصب مذهبي، بلکه صرفه ي شخصي به معيت بعضي رؤساي تجار که در شرکت اسلاميه شريک مي باشند، سعي بليغ در فروش امتعه ي خود و رد مال التجاره ي خارجه دارند. مخصوصاً مي گويند که امتعه ي خارجه نجس است. بلکه در مساجد و ساير نقاط علناً مي گويند که مردم نبايد امتعه ي خارجه را بخرند. علما از اشخاص معتبر که امتعه ي خارجي مي خرند، بد مي گويند. آنها هم از اين جهت جرأت خريد ندارند. » ( همو، 63 )
با اين حال، فعاليت شرکت با استقبال و حمايت علما مواجه شد. بسياري از علما طي مکاتبات و اعلاميه هايي ضمن حمايت از شرکت، مردم را به استعمال کالاهاي شرکت تشويق کردند. آيت الله آخوند خراساني در نامه اي به مظفرالدين شاه او را به حمايت از شرکت دعوت کرد.
آيت الله آخوند خراساني در اين باره به شاه نوشت:
« بسم الله الرحمن الرحيم. چه بسيار شايسته است که اعلي حضرت شاهنشاه اسلاميان پناه خلدالله ملکه بذل مراحم ملوکانه در مشيت شرکت اسلاميه که خشنودي حضرت امام عصر، ارواح العالمين له الفدا، و ترويج ملت بيضا و تقويت دولت عظمي و اسباب آسايش عموم عباد و ترقيات عامه و قاطبين بلاد محروسه ايران است، خواهند فرمود. خود آن وجود اقدس به شخصه الشخيص عز نصره در لبس البسه ي مصنوعه ي اسلاميه مقدم و به صدور امر ملوکانه در مساعدت اين مطلب مهم وزراي عظام و اولياي فخام دولت ابد مدت را مفتخر فرمايند و بر عموم رعايا و قاطبه ي مسلمين لازم و به مقتضاي ( الناس علي دين ملوکهم ) تأسي و متابعت نمايند و خلع لباس ذلت را از خود به لباس عزت البسه ي اسلاميه صاحب شرع را از خوشنود دارند. ( کهن جامه ي خويش پيراستن / به از جامه ي عاريت خواستن ) الحقير کاظم خراساني »
آيت الله ملاعبدالله مازندراني نيز در نامه اي نوشت: « اولاً، تورع از شبهات از مستحسنات عقليه و شرعيه است. ثانياً، ترويج و همراهي و همدستي و يک جهتي نمودن در رواج اين شرکت اسلاميه هر دو مقصد حاصل است. خداوند عالم تأييد و مدد و ياري نمايد کساني که به قدرت مالي و لساني ترويج اين شرکت اسلاميه ادا امهارب الريه مي نمايند. »
آيت الله سيد محمد کاظم طباطبايي يزدي با وجود تبايني که با علماي مشروطه خواه داشت، در اين باره بر اين باور بود که: « فوايد و منافع و عوايد اين انتظام کمال وضوع دارد و حسن اين نظم از بيان مستغني است ». ديگر علماي مذهبي از جمله آيات حاجي ميرزا حسين نجل تهراني، شربياني، ملامحمد حسن مامقاني، ميرزا محمدحسين نوري، صدر اصفهاني و ديگران در تأييد و حمايت از شرکت اسلاميه به صدور اعلاميه و نوشته اقدام کردند ( همو، 49-45 ).
کشف و استخراج معادن نيز از ديگر فعاليت هاي اقتصادي حاج آقا نورالله است. به نوشته ي روزنامه ي انجمن مقدس ملي اصفهان در سيزده جمادي الاول 1326 « به همت والاي آقاي ثقه الاسلام تشکيل کمپاني مرتبي گرديده فقط براي استکشاف معدنيات از فلزات و غيره، محض آسايش عموم اهالي. » ( رجايي 1382، 111 )

انديشه ي اقتصادي در رساله ي مکالمات مقيم و مسافر

حاج آقا نورالله نجفي به منظور نشر افکار سياسي و تبيين نظام مشروطه ي مورد نظر خود اقدام به تأليف يکي از پراهميت ترين رسالات در باب مشروطه کرد. رساله ي او تحت نام « رساله ي مکالمات مقيم و مسافر » با وجود اهميت فراوان چندان مورد توجه محققين قرار نگرفته است. تأليف اين رساله در غره ي شهر رمضان 1327 شروع و در رجب همان سال به پايان رسيد ( زرگري نژاد 1374، 417 ). اين رساله به مانند رساله ي « تنبيه الامه و تنزيه الملة » ميرزاي ناييني در تبيين نظام مشروطه ي اسلامي و حکومت از نگاه اسلام است. از مختصات اين رساله آن که با زباني ساده درصدد پاسخگويي به پرسش هاي مخالفان نظام مشروطه، اعم از مستبدين و روحانيان مخالف مشروطه است. در اين رساله استبداد داخلي و استعمار بيگانه دو عامل ضعف دنياي اسلام معرفي مي شوند که براي مقابله با آن مشروطيت به عنوان راه نجات تجويز مي شود ( فقيه حقاني 1384، 9-7 ). رساله ي مقيم و مسافر گفتگويي بين نمايندگان دو گروه فکري در عصر مشروطه است. در اين رساله گفتگويي فرضي ميان حاجي مقيم و آميرزا مهدي و با حضور آميرزا هدايت الله به طرح انديشه ها و نظريات خود مي پردازد. حاجي مقيم تاجر کاشي از نگاه ديني به مشروطه نگاه ترديد آميزي دارد. آميرزا مهدي حامي مشروطه و درصدد تبيين انطباق نظام سياسي مشروطه با مباني ديني است. ماحصل اين گفتگو نظريه ي حاج آقا نورالله است که تحت عنوان « دولت قدر مقدور » تبيين مي شود ( رسا 1384، 28 ). يکي از مزيت هاي رساله ي مقيم و مسافر بر رساله ي تنبيه الامة و تنزيه الملة ميرزاي ناييني، زبان ساده، سليس و روان آن است که براي همگان قابل فهم است. ديگر مزيت اين رساله بر اثر ناييني اين است که نويسنده در متن حوادث سياسي کشور حضور داشته، حال که ناييني سال ها از کشور دور بود و در جريان رويدادهاي سياسي اجتماعي حضور مستقيم نداشت.
حاج آقا نورالله در اين رساله استدلال کساني را که مشروطه را دستاورد غرب مي دانستند، رد کرده و انديشه ي يگانگي ديانت و سياست را مطرح مي کند. او در همه ي اين شرايط مشروطه و قانون را مطابق با قرآن و سنت دانسته و با صراحت اعلام مي دارد: « مشروطه عين اسلام است و اسلام همان مشروطه است و مشروطه خواهي، اسلام خواهي است. » ( نجفي 1378 ب، 150 )
با اين تفاسير پيداست عالمي که مباني انديشه و تئوري هاي خود در حوزه ي سياست و حکومت را از منابع ديني و اسلامي اخذ کرده است، لاجرم در ديگر حوزه ها نظير اجتماع، اقتصاد و ... نيز از همين منبع الهام استفاده خواهد کرد. او تمدن اسلامي را که بر پايه ي عدل، شورا، مساوات و اتحاد بوده است برتر از تمدن غربي مي داند و حتي توسعه ي دول اروپايي را برگرفته از تعاليم و دستاوردهاي مسلمين دانسته که در نتيجه ي جنگ ها و تماس هاي مختلف به غرب راه يافته است ( همو، 151 ).
حاج آقا نورالله علت نابودي اقتصاد و ورشکستگي بازرگانان را چنين بيان مي دارد: « اگر اندک تأملي شود همين اعمالي را که اسمش تجارت و صناعت گذارده ايم، اسباب فقر و فاقه ي دولت ما شده. چرا که تجار ما در واقع مزدور اجانب مي باشند. به اجرت بسيار مختصري، به علت اينکه در سال چندين هزار تومان ما را از طلا و نقره حمل به خارج مي نمايند و اجانب همين پول ها را اسباب محموله ي تجارت لايقه مي نمايند و سالي کرورها از مملکت ما جلب مي نمايند و در مقابل در سال چيزهايي که ابداً از عين آن باقي نيست، از قبيل قند و چايي و پارچه هاي بي دوام که قيمت هاي گزاف تجار ما وارد مي نمايند و در انظار جلوه مي دهند و ما هيچ تصور نمي کنيم که سر سال اينها که به ايران آورده اند از قبيل قند و چايي و ساير مشروبات که به ايران آورده اند علاوه بر خسارات مالي، کلي ضرر جاني براي ما داشته و از کليه کارها ما را باز داشته و ... پس معلوم مي شود که اين قسم تجارت دلالي اجانب بوده و جان کندن براي تحصيل نفع آنها است و هم صناعات، چون کارخانجات نداريم وقتي به دقت ملاحظه شود. جز رواج کار اجانب ابداً نتيجه اي ندارد. » ( زرگري نژاد 1374، 467 )
او مشخصاً تعادل و برابر ميزان واردات و صادرات را توصيه مي کند. خروج سرمايه و پول از کشور را موجب ضعف تجارت مي داند. با توجه به نبود بانک و ديگر مؤسسات مالي ملي در کشور، زمام امور مالي و پولي از قبيل چاپ اسکناس و اعطاي وام و ... عمدتاً در اختيار مؤسسه هاي خارجي بود. از همين رو حاج آقا نورالله خواهان جلوگيري از فعاليت بانک ها و مؤسسات خارجي بود. تأسيس بانک ملي پيشنهاد او به اين منظور است. او در اين قسمت به مبحث ماليات توجه کرده و آن را از اصول عمده ي ممالک دنيا مي داند که مي بايست اشخاص کاردان و دلسوز و ميهن دوست در رأس آن باشند. حاج آقا نورالله به درستي متوجه اهميت کشاورزي با توجه به اصول و قواعد علمي را توصيه کرده و مي نويسد: « فلاحت در واقع معدن معتبر ايران است و با اين استعداد آب و خاک اگر از روي قانون علمي استخراج اين معدن مي شد، اسباب هزارگونه ثروت مي شد ». توسعه و ترويج صنايع ملي و احداث کارخانه ها از مهمترين توصيه هاي او در راه اجراي انديشه هاي اقتصادي بود. در اين زمينه به صنعت بومي نساجي در کشور اشاره کرده و مي نويسد: « يکي از صنايع قديمه ي ايران نساجي است. اگر کارخانه ي ريسمان و نساجي داشتيم، چندين مقابل عمله جات از پهلوي آن نان مي خورديم. پارچه هم از خاک خودمان محلوجش عمل آمده، قهراً رفع حاجت و مزيد ثروت و ترقي مي شود. » ( نجفي 1387 ب، 163 )
حاج آقا نورالله هرگونه وابستگي به غرب را نفي و تسلط دول غربي را اشتباه مي دانست و تمسک به ديگر دول را به منظور رهايي از سلطه ي ديگر قدرت ها نادرست مي دانست. او به درستي دريافته بود دول بيگانه اعم از روس و انگليس و ديگران درصدد تسلط و حمله به مسلمين هستند. تبيين نظام صحيح اقتصادي از محورهاي رساله است. او يکي از عوامل نابودي اقتصادي را حکومت استبدادي مي دانست. مهمترين مبحث او در اين باره، موضوع امتيازات بيگانه است. او چنين استنباط مي کند مستبد نفع خود را در فروش امور تجارتي و بازرگاني به خارجيان مي بيند و در قبال دريافت مبالغي امتيازات اقتصادي گوناگون را به خارجيان مي دهد. اين کار علاوه بر ترويج کالا و عناصر بيگانه، بازرگانان، تجار و صنعتکاران ايراني را ورشکسته مي کند ( همو، 156 ). او اوضاع اقتصادي کشور را مورد انتقاد قرار داده و وضعيت تجار و بازرگانان را موجب نابودي اقتصاد کشور مي دانست و مي نويسد: « اين نوع داد و ستد که طلا و نقره به خارج رفته و کالاهاي غيرضروري و زايد وارد شود چيزي جز نابودي کشور نيست. » ( همو، 162 ) وي نخستين قدم در راه اصلاح اقتصاد کشور را اصلاح نظام سياسي مي دانست. حاج آقا نورالله بر اين باور بود که در صورت وابستگي و ضعف نظام حاکم، آنان فقر و بيچارگي مردم را بيشتر خواهانند. در واقع ساماندهي سيستم و اوضاع نامساعد اقتصادي را مستلزم دگرگوني در هيأت حاکمه و برقراري نظام سياسي مورد نظر خود بيان مي کند. جلوگيري از خروج سرمايه ها از ديگر دغدغه هاي او در اين مورد است.
وي نجات اقتصاد کشور را با برقراري مشروطه مي ديد. بر اين باور بود که نظام مشروطه از ابتدا در اسلام جاري بوده است، اما در زمان معاويه برچيده شده است. در اين رساله در پاسخ به پرسش علت تأخير علما در تلاش براي استقرار مشروطه از زمان ترک آن در زمان معاويه، تسلط بيگانگان بر امورات مسلمين ذکر کرده و چنين مي نويسد: « علت آن بود که هر چند ظلم از سلاطين اعصار و رجال دربار بسيار بود، لکن اصل اساس اسلام محفوظ و به واسطه ي قدرتي که سلاطين داشتند، هجوم اجانب و تسلط خارجه و اضمحلال محکمه ي اسلام بالکليه نمي شد. اما اين اوقات که سلاطين بيت المال مسلمين را خرج شهوتراني و مصارف مضره به اسلام و تضعيف مسلمين نمودند و ... ناچار به جهت حفظ اسلام در مقام احياي قانون مشروطه و اتحاد اتفاق احيا عدل مساوات که از اول امر همه مايه ي ترقي اسلام بود برآمد. » ( زرگري نژاد 1374، 426 )
او در اين رساله برقراري نظام مشروطه را باعث بهبود اوضاع اقتصادي کشور دانسته و اظهار مي دارد: « مشروطه مي گويد اين اموالي که به اسم ماليات و وجوهات از ملت فقير بيچاره و نتيجه ي يک ساله ي زحمت فقرا و ضعفا است مي گيرند، بايد صرف در امور و اصلاح خود رعيت بشود که رواج تجارت و صناعت آنها را بدهند. » ( همو، 432 )
يا در جايي ديگر: « مشروطه مي گويد بايد کاري کرد که در مملکت زراعت، تجارت و فلاحت ترقي کند و مردم صاحب ثروت و مکنت باشند که هم موجب مزيد ثروت پادشاه شود و هم اسباب سرافرازي او گردد. » ( همو، 440 )
همچنين مي آورد: « مشروطه مي گويد بايد اسباب کسب و تجارت داخله را فراهم آورد که از اول صادرات مملکت به قدر واردات باشد که اين قدر پول از ايران خارج نشود. نقره هم مثل طلا در ايران حکم عنقا را پيدا نکند و بالمره سرمايه تجارت از دست نرود. مستبده مي گويد هر تجارت و صنعتي که في الجمله نفع در آن متصور است بايد امتياز آن را به خارجه داد، وجه تقديمي دريافت نمود و اسباب رواج تجارت خارجه را در ايران تحصيل کرد. مي خواهد تجّار و صنّاع ايراني فقير شوند يا راه تجارت و صنعت آنها مسدود شود. تجار ايراني صاحب ثروت شود چه فايده دارد شايد ضرر به گمرک دولتي هم داشته باشد. » ( همو، 440 )
مشروطه از نظر او، بر توليدات داخلي مي افزود و کاهش فقر را موجب مي گرديد: « مشروطه مي گويد بايد تشکيل کمپاني هاي بزرگ تجارتي در مملکت کرد و از دولت مشروطه کمک به رعايا نمود و معادن را بيرون آورد. کارخانجات داير کرد، ثروت مملکت را بايد زياد کرد، به اهل کمک کرد، زراعت را توسعه داد، تجارت را ترويج کرد. هم براي بيکارهاي رعايا کار پيدا شود ... مشروطه مي گويد بايد به رعايا اطمينان داد که پول هاي خودشان را به کار بيندازند و اشخاصي که در خارج رفته اند تجارت و صناعت مي نمايند به مهماني و امنيت نامه به مملکت وارد کرد و آنها را تشويق کرد تا فوايد تجارت و صناعت آنها عايد مملکت شود نروند پول هاي خودشان را در بانک هاي خارجه از قرار صدي پنج بگذارند و در داخله پول نابود شود. اگر وقتي دولت محتاج به قرض شود مجبور باشد از خارجه قرض کند و دچار هزاران مشکلات بشود. » ( همو، 442 )
به اعتقاد حاج آقا نورالله مشروطه رفاهيت مادي و معنوي را در پي داشت. « مشروطه مي گويد در مطالب عادّيه و امور دولتي طريقه ي انتظام بلد و ولايت اسباب ترقي ملت تجارت، صناعت و زراعت خوب است صد نفر يا صد و پنجاه نفر از عقلاي هر مملکتي را که وکلايشان مي نامند در مجلس بنشينند به هر قسم صلاح ملت و مملکت را دانسته و رأي دادند رفتار نمايند و طريقه ي نجات ملت مظلوم را در تسلط خارجه و ساير حوادث معين و مهنا نمايند و به مقتضاي « وامرهم شورا بينهم » در ترقي ملت و راه ترقي ملت و راه ترويج تجارت صناعت فلاحت در اين مجلس که او را دارالشورا مي نامند مشورت کرده مجري دارند. » ( همو، 431 )
انديشه ي استقلال اقتصادي و بي نيازي از بيگانگان تا پايان حيات از مهمترين دغدغه هاي حاج آقا نورالله بود. وي در حمايت از اصناف و تجار و توليدکنندگان داخلي سعي وافر داشت و با صدور اعلاميه هاي گوناگون در اين راه قدم بر مي داشت. پاسخ وي به قطعنامه ي اتحاديه اصناف اصفهان که در خصوص تحريم ابتياع کالاهاي خارجه و استعمال توليدات ملي است، حاوي مهمترين علايق وي در ترفيع اقتصاد ملي و خودکفايي اقتصادي است که در پي مي آيد:

قطعنامه ي اتحاديه ي اصناف اصفهان « وطن در خطر است »

حس وطن پرستي که از نتايج حب ذات است، در وجود هر فردي موجود و همين حس است که وقتي در يک جامعه به سر حد کمال رسيد، آنها را به شاهراه سعادت و ترقي رهبري مي نمايد. هرگونه خطر و ضرر و هر نوع مصيبت و ذلت که به يک ملتي متوجه شود، تنها عاملي که مي تواند او را بر مخاطرات فائق و مستولي گرداند و در مقابل مصائب قوي و مستقيم سازد، همان حس وطن پرستي است و بس. ملتي که واجد احساسات وطن پرستانه باشد با همه گونه حوادث و پيش آمدهاي خطير مقاومت کرده و هيچ واقعه و حادثه اي هر قدر هم خطرناک باشد نمي تواند او را به زانو درآورد. ما از ميانه ي تمام وقايع تاريخي براي اثبات مدعاي خود تنها به يک واقعه قناعت کرده و به نتيجه مي پردازيم. در انقلاب فرانسه يک روز کار بر ملت به قدري سخت شد که مافوق آن متصور نبود. هرج و مرج به قسمي دامنه ي خود را وسعت داده بود که سارقين و قطاع الطريق از اطراف به شهر پاريس وارد شده، قحط [ و ] غلا به قدري شدت يافت که اهالي گوشت حيوانات مي خوردند. چندين دولت مقتدر براي محو آثار انقلاب عساکر خود را به خاک فرانسه تمرکز داده، در ميانه ي همه ي اين مخاطرات مهيب و طاقت فرسا، تنها چيزي که توانست ملت را نجات بخشد همان حس وطن پرستي بود که در اثر اين دو کلمه کوچک « وطن در خطر است » که سرلوحه ي يکي از جرايد ملي نوشته شده بود، طوري احساسات در دماغ و خون در عروق آنها به جوشش آمد که خود را براي فداکاري در راه وطن حاضر کردند و به پشتيباني همين احساسات از مراحل هولناک نجات يافتند. پس از اين مقدمات يک نظر عميق به جامعه ي ايران و مخاطراتي که از هر طرف ما را احاطه نموده انداخته و در وضعيت خودمان قدري دقيق شويم. البته مرگ را روبرو و مواجه خود خواهيم ديد. چه مرگي؟ مرگ اقتصادي که سخت ترين و ننگين ترين اقسام مرگ است. خواهيد پرسيد مرگ اقتصادي يعني چه؟ و چرا اين مرگ ننگين است؟

مرگ اقتصادي

از گرسنگي مردن است و چه ننگي از اين بالاتر که يک ملت شش هزار ساله که قبل از تمام ملل متمدن و صاحب اعتبار بوده در اثر تنبلي و لاقيدي در چنگال فقر جان بسپارد. ملت ايران در اثر غفلت متمادي و پيروي نکردن اصول تجدد از علم و صنعت و ثروت و همه چيز عقب مانده و بالنتيجه براي تهيه ي همه نوع حوايج طبيعي خود از غذا و لباس و مرکوب محتاج به اجنبي است. در مقابل همه چيز بايستي پول بدهد. به عبار ديگر همه چيز [ را ] از بازار دنيا مي خرد و هيچ چيز به آنها نمي فروشد و دقت کنيد اگر يک کاسب همه چيز را با پول بخرد و در مقابل هيچ چيز نفروشد، آيا سرانجامش جز مرگ چيز ديگري خواهد بود؟ سوء احوال و بدبختي ملت ايران از مشاهده ي تعرفه ي گمرکي و فزوني اقلام واردات به خوبي واضح مي شود و هيچ حسابي براي فلاکت آينده ي ما از اين حساب روشن تر نيست. ما وقتي به حساب واردات و صادرات مملکتي مراجعه نماييم، روي هم رفته به ضميمه وجوهي که به ثبت گمرک نمي آيد از قبيل خرج مسافرين به خارجه و حقوق مستشاران و غيره تقريباً سالي يکصد و چهل کرور کسر واردات داريم. بله يکصد و چهل کرور تومان يعني اين مبلغ صادرات از واردات زيادتر است. اگر ملت ايران زودتر از خواب بيدار نشده و اين وضعيت چند سال طول بکشد، جز ورشکست و افلاس و بالاخره مرگ ننگين، ما نصيب ديگري نمي توانيم داشته باشيم. در ميانه ي ملل دنيا هيچ ملتي به اندازه ي ما به حيات خود بي علاقه و لاقيد نيست. ملل ديگر براي رواج امتعه ي خود و حفظ و حمايت آنها چه وسايلي اتخاذ مي کنند و ما بي خردان ابواب خانه را براي ورود امتعه ي بي مصرف ديگران گشوده و از عاقبت وخيم آن انديشه نداريم. مگر نشنيده ايم که اجانب از چند فقره مال التجاره ي ايران که به خارجه مي رود مثل قالي و ترياک و تنباکو چه گمرک ها و تحميلات گزاف دريافت مي کنند؟ اينها براي چيست؟ براي اين است که امتعه ي ما گران وارد شود و از مشتريان بکاهد و در نتيجه ي امتعه ي خودشان به فروش برسد. اين است رويه ي آنها و اين است رويه ي ما که مبالغ گزاف پول وطن خود را براي تهيه ي اسباب لوکس و اشياي تجملي به جيب اجانب مي ريزيم و کسبه و صنعتگران وطن خود را تسليم چنگال فقر و نيستي مي سازيم. در صورتي که امروز تا درجه اي امتعه ي ايران و مخصوصاً منسوجات آن ترقي کرده و مي تواند به خوبي رفع احتياج جامعه را بنمايد و نظر به همين ملاحظات و نکات و براي رفع مخاطره ي هولناکي که از عدم توازن صادرات و واردات به وطن و ملت ما متوجه شده و براي فقر و مسکنتي که سخت گريبانگير جامعه شده و براي کسادي و بي رونقي بازار ايران و بالاخره براي نجات وطن مقدس از فقر اقتصادي، ما اعضاي اتحاديه ي اصناف اصفهان در جلسه ي 11 آذرماه 1305 به نام ترقي و تعالي ايران و حفظ شعائر اسلام تصميم قطعي نموديم که من بعد حتي المقدور از [ خريد ] امتعه ي اجانب احتراز کرده و با آنچه در وطن مقدس خودمان تهيه مي شود، قناعت نماييم و براي اجراي اين تصميم دين و شرافت و مقدسات ملي خود را گرو مي گذاريم که مادام الحيات تخلف ننماييم و از ساير هم وطنان و علاقه مندان به وطن مخصوصاً اتحاديه هاي محترم علماي اعلام و تجار ذوالاعزّه و فلاحين و غيره متضرعانه تقاضا داريم که در اين تصميم وطن پرستانه که آخرين علاج بدبختي و فلاکت جامعه است، با ما مساعدت فرموده و اين نظريه را نصب العين قرار دهند تا در سايه ي اتحاد و معاضدت برادرانه خود را از خطر فنا و اضمحلال حتمي که متوجه ما است نجات دهيم. در خاتمه اين تصميم خود را به برادران وطني خود که در ساير بلاد هستند اعلام نموده و يقين داريم ناله هاي جانسوز ما در وطن به مسامع آنها رسيده و به گوش دل صداي مؤثر و تکان دهنده ي « وطن در خطر است » را استماع کرده و معتقديم همين صداها آنها را از خواب گران برانگيخته و يک دل و يک صدا با ما هم آواز خواهند شد. اتحاديه ي اصناف اصفهان »

متن پاسخ حاج آقا نورالله اصفهاني

« خدمت اعضاي محترم اتحاديه ي اصناف دامت توفيقاتهم زحمت افزاست مدت ها بود که سير اخلاق و احساسات ملل دنيا مي نمودم و فوق العاده اسفناک بودم که ملل اجانب با اينکه از غيرت اسلامي بي بهره و فقط اظهار غيرت وطني مي نمايند، احساسات فوق العاده در ارتقا و تعالي و اخراج خود از تحت اسارت اجانب بروز و ظهور مي دارند، بلکه هر نوع مشقت بزرگي را تحمل مي نمايند که در اسارت و ذلت غيرواقع نشوند. ملت ژاپن خود را فاقد صنعت کفاشي ديدند، سال ها پابرهنه و از استعمال کفش خارجه خودداري نمودند تا زماني که خود را واجد صنعت کفاشي ديدند و ايرانيان با اينکه علاوه بر غيرت وطن خواهي، غيرت ديني و اسلامي دارند و مطابق فرمان و کتاب آسماني خود که فرمودند « وَ لَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً » که مذهباً نبايد راضي بشوند کفار بر آنها و مملکت آنها راه استيلايي داشته باشند و صنايع آنان بهتر از صنايع خارجه مي باشد چرا صنايع خود را متروک و صنايع اجانب را مرغوب مي نمايند و خود را اسير صنايع اجانب و آنها را با ثروت و مملکت مبتلا به فقر و فاقه نموده اند و از دستورات مذهبي خود تخلف نموده اند و هميشه آرزومند بودم که زماني غيرت اسلامي در شراشر عروق مسلمانان ايران به جوش آيد و زايد بر اين راضي به تعالي اجانب بر آنها و فقر و فاقه ي مملکت خود و عامل اسلامي نشوند تا در اين عصر که لايحه ي منتشره از اتحاديه ي اصناف تحت عنوان « وطن در خطر است » را ملاحظه نمودم چون فوق العاده اميدبخش بود تشکرات خود را تقديم مي نمايم و لزوماً اشاره به دو نکته مي نمايم که خواطر آن اعضاي محترم مجلوب به آنها باشد، اولاً: اين تصميم که فرموده ايد لابد نسبت به امتعه مي باشد که در مملکت ايران بدل دارد و مي توان بدلي براي آنها از داخله ي مملکت تحصيل نمود و ثانياً: فعليت اين غيرت اسلامي وقتي کاملاً بروز و ظهور مي کند که معاهده ي قولي فعلي بشود و از مرحله ي لفظ به فعل و عمل برسد. البته هرگاه اتحاديه ي اصناف اين امر مهم را از قول به فعل آورند ساير طبقات مسلمين هم تأسي به آنها نموده و شرکت در انجام و استقرار اين امر تأسي خواهند نمود و اميدوارم اول کسي که تأسي به آن هيأت محترمه نمايد اين جانب و هر کس بستگي به اين جانب داشته باشد، بوده باشند و رفته رفته امتعه ي داخله رواج و احتياجات از خارجه بالمرّه مقطوع و ثروت مملکت زياد و شوکت و اقتدار و عزت اسلامي و مسلمين فوق العاده بشود و توازن صادرات و واردات ايران کاملاً بشود و با اين حال بديهي است که اتحاديه ي اصناف اصفهان گوي سبقت را در اين امر بزرگ اساسي از بين ساير طبقات مسلمين ربوده اند و نام نيکي براي اصناف به يادگار باقي گذارده اند و هر کس در اين امر مهم با اصناف مساعدت نمايد، البته خير دنيا و ‌آخرت را براي خود خواسته. السلام علي من اتبع الهدي، شيخ نورالله » ( مختاري اصفهاني 1380، 1: 162-159 )

پي‌نوشت‌ها:

1- کارشناس ارشد تاريخ ايران دوره ي اسلامي.

منابع تحقيق:
1. اعتماد السلطنه، محمد حسن خان. 1363. المآثر و الآثار. تهران: اساطير.
2. امام خميني (رحمه الله). 1378. صحيفه ي امام. مجلدات 1، 8، 9 و 12. تهران: مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني.
3. بامداد، مهدي. 1384. شرح حال رجال ايران در قرن 12، 13 و 14 هجري شمسي. تلخيص ذبيح الله علي زاده اشکوري. تهران: فردوس.
4. تقوي مقدم، مصطفي. 1384. فراز و فرود مشروطه. تهران: مؤسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران.
5. جابري انصاري، ميرزا حسن. 1321. تاريخ اصفهان و ري و همه ي جهان. ناشر حسين عمارزاده.
6. رجايي، عبدالمهدي. 1382. « آيت الله حاج آقا نورالله نجفي اصفهاني در آيينه ي روزنامه هاي عصر مشروطيت ». فصلنامه ي تخصصي تاريخ معاصر ايران. شماره ي 30، تابستان.
7. رسا، اسدالله. 1384. قيام آيت الله حاج آقا نورالله اصفهاني. تهران: مؤسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران.
8. زرگري نژاد، غلامحسين. 1374. رسائل مشروطيت. تهران: کوير.
9. شريف رازي، محمد. 1352. گنجينه ي دانشمندان. جلد اول، تهران: کتابفروشي اسلاميه.
10. عيسوي، چارلز. 1362. تاريخ اقتصادي ايران. ترجمه يعقوب آژند، تهران: نشر گستره.
11. فقيه حقاني، موسي. 1384. رساله ي مکالمات مقيم و مسافر، نورالله نجفي. تهران: مؤسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران.
12. مختاري اصفهاني، رضا ( به کوشش ). 1380. اسنادي از انجمن هاي بلدي، تجار و اصناف. جلد اول، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
13. نجفي، موسي. 1378 الف. انديشه ي سياسي و تاريخ نهضت حاج آقا نورالله اصفهاني. تهران: مؤسسه ي مطالعات تاريخ معاصر ايران.
14. نجفي، موسي. 1378ب. تعامل ديانت و سياست در ايران، تهران: مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران.

منبع مقاله :
مرکز پژوهش، سنجش و اسناد رياست جمهوري، مديريت اسناد؛ (1391)، مجموعه مقالات تاريخ و اسناد؛ مجموعه ي اول: اقتصاد، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط