فلسفه ي امنيت و آموزه انتظار

از گذشته هاي دور تا به امروز " امنيت " از مقوله هاي مهم و رايج زندگي بشر بوده است و گذشت زمان نه تنها از اهميت آن نكاسته، بلكه روز به روز بر اهميت آن افزوده و ابعاد وسيع تري پيدا كرده است؛ به طوري كه انجام هر كاري به
چهارشنبه، 3 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسفه ي امنيت و آموزه انتظار
 فلسفه ي امنيت و آموزه انتظار

 

نويسنده: مجتبي گودرزي




 

مقدمه

از گذشته هاي دور تا به امروز " امنيت " از مقوله هاي مهم و رايج زندگي بشر بوده است و گذشت زمان نه تنها از اهميت آن نكاسته، بلكه روز به روز بر اهميت آن افزوده و ابعاد وسيع تري پيدا كرده است؛ به طوري كه انجام هر كاري به روش درست و كامل بدون وجود امنيت متصوّر نيست و در فقدان امنيت، واژه هاي مهم ديگري همچون عدالت و آزادي و... قابل تحقق نيست، به هر جهت، نعمت امنيت از نعمت هاي بزرگ و ارزشمندي است كه هيچ كس از آن غافل نيست.
هر انساني در هر مذهب و آييني دوست دارد كه مال و جان و ناموس و آبرويش از خطر و آسيب محفوظ باشد. اگرچه اين آرزو هنوز براي جوامع بشري به طور كامل و درست تحقق نيافته است و ما در اعتقادات خود اجراي كامل آن را در عصر حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) مي دانيم. و بشارت آيات و روايات اسلامي درباره آينده، از امنيتي عظيم و فراگير است آن چنان كه انسان ها بدون هيچ خوفي و هراسي به زندگي خود ادامه مي دهند.
آري، امنيت و صلح واقعي و آرامش كه همان گوهر ناياب زندگي انسان هاست از ويژگي هاي جهاني و فراگير حكومت امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) است، اما در اين نوشتار سخن از امنيت و فلسفه ي آن در عصر غيبت و ارتباط آن با آموزه ي انتظار است. به عصري كه از شاخصه هاي اصلي آن ظهور و بروز ناامني و چيره شدن آن بر جهان است.
اين مطلب در بسياري از روايات منقول از پيامبراكرم ( صلي الله عليه و آله ) و ائمه معصومين ( عليه السلام ) وجود دارد. و از بروز ناامني، بي عدالتي، جنگ هاي متعدد، هرج و مرج ها و فتنه هاي فراوان به عنوان يكي از ويژگي هاي عصر غيبت ياد شده است. در اين عصر مؤمنين و منتظران ظهور به اموري چون ترس، گرسنگي، مال و جان مورد آزمايش و امتحان قرار مي گيرند. (1) با قطع نظر از روايات، در تاريخ جهان اسلام تا به امروز مشاهده مي شود تهديدها، حملات پي در پي عليه دين، كينه توزي ها و درگيري با معارضان و مخالفان، كم نبوده اند. و تهاجم مغول، جنگ هاي تحميلي صليبي، هجوم گسترده و همه جانبه استعمار غربي به جهان اسلام و اشغال مستقيم بلاد اسلامي، تثبيت ناامني، تخريب بنيان هاي فرهنگي و اجتماعي و... فقط نمونه هايي از آن است.
امروزه نيز سلاح هاي اتمي، درگيري هاي نظامي، ايجاد تفرقه در ميان صفوف مسلمين و جنگ شيعه و سنّي از مظاهر ناامني است. و اما وجود مشتاقان و منتظران ظهور حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) و نيز تعاليم ديني، در اين ميان نورافشاني مي كنند. و با وجود تاريكي ها و ظلمت ها در پي زمينه سازي ظهورند.
بدين جهت در اين نوشتار پس از مفهوم شناسي امنيت و فلسفه ي آن آموزه ي انتظار و بيان جايگاه امنيت در اسلام و ذكر فلسفه امنيت به تبيين رابطه يا ترابط فلسفه امنيت با آموزه ي انتظار خواهيم پرداخت.
واژگان كليدي: امنيت، فلسفه امنيت، انتظار، عصر غيبت، منتظران.

امنيت

امنيت يكي از مقوله هاي اساسي است كه وجودش در تمام ابعاد زندگي انسان قابل لمس است و از ديرباز تاكنون در حيات انساني منشأ تحولات فراواني شده است.
ريشه لغوي اين واژه از ثلاثي مجرد « امن » و با مشتقاتي مانند: ايمان، ايمني و استيمان است. كه به مفهوم اطمينان و آرامش در برابر خوف، ترس و اضطراب و نيز مترادف با آرامش قلب است. مفهوم امنيت شامل دو بُعد ايجابي و سلبي است؛ يعني از يك سو اطمينان، آرامش فكري و روحي و از سوي ديگر فقدان خوف، دلهره و نگراني است.
اين واژه كه در فارسي و عربي به صورت امنيت و امنيه كاربرد دارد در متون اسلامي موجود نيست بلكه به شكل ثلاثي مجرد و مشتقات آن استعمال شده است. از سوي ديگر امنيت داراي دو بُعد ذهني و عيني است. به عبارت ديگر، امنيت هم شامل اطمينان و آرامش فيزيكي مي شود و هم آرامش روحي و رواني را دربر مي گيرد.
به همين جهت برخي در تعريف امنيت آورده اند: « امنيت عبارت است از: حفاظت در برابر خطر و احساس ايمني و رهايي از ترديد ». (2) نيز برخي معتقدند: امنيت درواقع توقع يك شهروند از نظام سياسي و دولت است. و به مفهوم گسترده آن به معناي حفظ جان، مال و حيثيت تك تك افراد و تأمين آزادي فردي و اجتماعي، داشتن شغل و مسكن و... است. (3)
گرچه امنيت در اين نوشتار شامل آرامش عيني و ذهني افراد جامعه و فراغت از جنگ و درگيري مسلحانه و فقدان برخوردهاي خشونت آميز و درنهايت دست يابي به صلح است. كه بدون ترديد، شامل وجود امنيت و فراگيري تمام ابعاد و اقسام آن در زندگي انسان مي شود.
به عبارت ديگر، امنيت عمومي، قضايي، شخصي و فردي، اجتماعي و سياسي و... همه را دربرمي گيرد. چرا كه امنيت در يك جامعه به صورت جهاني، اجتماعي، فردي و منطقه اي قابل تصور است. البته امنيت مطلق در عصر غيبت دست يافتني نيست، زيرا هيچ نوع نظم اجتماعي نمي تواند تمام بي ثباتي ها، خطرها، و ناامني ها را از بين ببرد، ولي شرايط متفاوت مي تواند امنيت نسبي كمتر يا بيشتري را به وجود آورد.
از سوي ديگر، تحقق امنيت بستگي دارد به پيروي مردم از مرام و عقيده واحد و پاي بندي به اخلاق و ارزش ها و گسترش جريان عدالت در جامعه (4) كه به هر مقدار بيشتر باشد زمينه ي تحقق امنيت بيشتر خواهد بود.
نكته ديگر اين است كه با مطالعه روايات درباره ظهور حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) و تشكيل حكومت مهدوي و شاخصه هاي آن و فراگير شدن امنيت و آرامش، مي توان به مفهوم امنيت در عصر غيبت با توجه به فرهنگ مهدويت پي برد، چرا كه براساس روايات، امنيت و آرامش واقعي در دولت امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) به معناي زايل شدن خوف، حفظ جان، مال و آبروي اشخاص و ريشه كن شدن اختناق، استبداد، استكبار و استضعاف و برچيده شدن حكومت هاي طاغوتي و رفع ستم و ايمني تمام راه ها و فقدان آزار و اذيت است. (5) به گونه اي كه حتي ضعيف ترين مردم اگر از مشرق به مغرب سفر كند از احدي آزار و اذيت نبيند. (6)
بنابراين امنيت در عصر غيبت ( پيش از ظهور ) بايد داراي چنين خصوصياتي باشد. البته به طور نسبي و در حد توان و ظرفيت، با عنايت به عوامل ايجاد امنيت ( فردي و اجتماعي ) ‌بديهي است كه امنيت كامل و واقعي وعده ي الهي است و با مجري عادل و كامل در زمان معين به اذن خداوند متعال، محقق مي شود. و اين از ويژگي هاي زمان ظهور امام ( عليه السلام ) است.
اما امنيت پيش از ظهور نسبي است؛ يعني گرچه دورنماي آن با نگاهي كلي و اجمالي همان گسترش ظلم و ناامني و هرج و مرج است، ولي امنيت داراي شدت و ضعف است و ممكن است در بعضي نقاط امنيت بيشتر از ديگر نقاط باشد. و زمينه براي رشد و پرورش منتظران ظهور وجود خواهد داشت.

جايگاه امنيت

امنيت در منابع اسلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار است و آيات و روايات زيادي درباره ي اهميت و جايگاه آن در تمام ابعاد زندگي بشر وارد شده است و مي توان آن را يكي از نعمت هاي الهي به شمار آورد. امنيت ريشه همه نعمت ها و بزرگ ترين پاداشي است كه به اهل حق داده مي شود. (7) امنيت گواراترين نعمت (8) و اساسي ترين نياز مردم است. (9) اگر امنيت از ميان برود مواهب مادي و معنوي نيز به خطر مي افتد در يك محيط ناامن نه اطاعت خداوند مقدور است، نه زندگي همراه با عزت و سربلندي و نه تلاش و جهاد در جهت پيشبرد اهداف اجتماعي. (10)
مفهوم امنيت در منابع اسلامي، داراي قلمرو و عرصه ي وسيعي است و شامل امنيت فردي، اجتماعي، داخلي، خارجي، فكري و روحي، اخلاقي و اعتقادي، دنيوي و آخرتي مي شود.
در آيات قرآن كريم امنيت، نعمت بي بديل الهي (11) و منتّي بزرگ بر مؤمنان تحت ستم (12) و نعمتي بزرگ كه قيامت از آن سؤال خواهد شد (13)، محسوب مي گردد.
قرآن يكي از اهداف برقراري حاكميت خدا و جانشيني صالحان و طرح كلي امامت را تحقق امنيت معرفي كرده است (14). و نيز امن دانستن خانه كعبه توسط خداوند متعال بيانگر اهميت امنيت است كه اين بناي مقدس با آن توصيف شده است. اين صفت در آيات زيادي تكرار شده است مانند، ‌سوره تين كه از مكه و شهر كعبه به " بلد امين " ياد شده است. هم چنين در قرآن، شهري كه برخوردار از امنيت باشد به عنوان سرزميني آرماني و مثالي معرفي شده، كه از نظر خداوند متعال الگو و نمونه است، زيرا از امنيت و آرامش و اطمينان برخوردار است. (15)
قرآن در بيان داستان حضرت يوسف ( عليه السلام ) مي گويد: هنگامي كه خانواده ي آن حضرت وارد مصر شدند، يوسف ( عليه السلام ) به پدر و مادر و برادرانش مي گويد: « ادْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ‌ » داخل مصر شويد كه ان شاءالله در امنيت خواهيد بود. (16) با عنايت به آيه شريفه، در ميان تمامي مواهب و نعمت هاي موجود در مصر، يوسف ( عليه السلام ) به امنيت اشاره مي كند و اين نشان مي دهد كه نعمت امنيت ريشه همه نعمت هاست. و نيز در روايات از امنيت به عنوان امري لازم ياد شده است به گونه اي كه فقدان آن باعث پريشاني خاطر و نوعي كمبود تلقي شده است.
در حديثي از امام صادق ( عليه السلام ) چنين نقل شده است: پنج چيز است كه اگر كسي فاقد آن باشد زندگي اش دچار كمبود و قلبش پريشان و ناآرام خواهد بود:
سلامت بدن، امنيت، روزي وسيع، همدم همراه و آسودگي. (17)
و نيز در روايتي از پيامبراكرم ( صلي الله عليه و آله ) نقل شده كه فرمود: « نعمتان مكفورتان الأمن و العافية؛ دو نعمت پوشيده شده اند: يكي امنيت و ديگري سلامتي ». (18) و در جاي ديگر فرمود: امنيت و سلامت دو نعمتي هستند كه بسياري از مردم در آن مغبونند. (19)
در روايتي ديگر از امنيت در كنار عدالت و فراواني به عنوان سه نياز اساسي مردم ياد شده است. (20) هم چنين از امام علي ( عليه السلام ) در بيان نقش و اهميت امنيت نقل شده است كه فرمود: « رفاهية العيش في الامن »؛ رفاه زندگي در امنيت است و « لا نعمة أهنأ من الأمن »؛ هيچ نعمتي گواراتر از امنيت وجود ندارد.
بنابراين با عنايت به آيات و روايات فوق، جايگاه والا و بالاي امنيت در اسلام، مشخص و نمايان مي گردد. و به همين جهت است كه فراگيري امنيت در زمان ظهور امام مهدي ( عليه السلام ) يكي از وعده هاي خداوند و نعمتي از نعمت هاي او و هديه اي براي بشريت به واسطه وجود آن حضرت و انسان هاي مؤمن و صالح خواهد بود.

امنيت در عصر غيبت

در عصر غيبت به ويژه در جهان معاصر جوامع انساني در شرايط سختي از نظر فقدان امنيت و آرامش زندگي مي كنند. سرقت اموال و جنايات و فقدان آرامش و آسايش تنها نمونه اي كوچك از ناامني هاي اجتماعي است و زورگويي ها و جنگ هاي كشورهاي قوي عليه كشورهاي ضعيف و اسلامي و ايجاد ناامني اجتماعي، اقتصادي و سياسي نمونه هاي بارز ناامني در عصر غيبت است.
با نگاهي گذرا به روايات اسلامي، خصوصاً روايات مهدوي كه بيانگر اوضاع و احوال جوامع انساني در عصر غيبت است، معلوم مي گردد كه بروز ناامني و بي عدالتي و فراگير شدن آن يكي از شاخصه هاي اصلي دوره پيش از ظهور حضرت مهدي ( عليه السلام ) مي باشد. همان طور كه فراگيري امنيت و عدالت در تمام ابعاد زندگي بشر از شاخصه هاي حكومت آن حضرت پس از ظهور ايشان است.
پيامبراكرم ( صلي الله عليه و آله ) در تبيين اوضاع اجتماعي پيش از ظهور فرمود: « ظهور مهدي ( عليه السلام ) هنگامي خواهد بود كه دنيا آشفته و هرج و مرج گردد. و گروهي به گروه ديگر يورش برند. نه بزرگ به كوچك رحم كند و نه نيرومند بر ضعيف ترحم نمايد ». (21) اين هرج و مرج در اثر تجاوز قدرت هاي بزرگ و تجاوز آن ها به حقوق ملت هاست.
دامنه هرج و مرج به راه ها نيز كشيده خواهد شد و راه ها ناامن و بي رحمي گسترش خواهد يافت. و با اين كه ستمگران در طول تاريخ دست به جنايت بي شمار زده اند، جنايات پيش از ظهور از هولناك ترين جناياتي است كه مي توان تصور كرد. سوزاندن كودكان و دريدن شكم زنان باردار توسط سفياني، فقط نمونه اي از آن است كه امام علي ( عليه السلام ) آن را در عباراتي ترسيم كرده است. (22)
ناامني و خوف و ترس و فتنه ها در اين عصر به قدري خواهد بود كه امام باقر ( عليه السلام ) در توصيف آن فرمود: به گونه اي اين مصائب و بلايا بر جامعه حاكم مي گردد كه هركس از آنچه مي بيند هر شب و روز آرزوي مرگ مي كند. (23)
در روايتي ديگر، حذيفة بن يمان مي گويد: « پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) ضمن برشمردن مشكلاتي كه مسلمانان با آن رو به رو خواهند شد فرمود: اي حذيفه! گرفتاري بر اهل آن دوران ادامه مي يابد به گونه اي كه مأيوس مي شوند و به فرج و گشايش گمان بد مي برند. در اين موقع خداوند مردي از پاكان عترت من و نيكان فرزندانم را مي فرستد تا... ». (24)
به هر جهت با عنايت به روايات فوق و نشانه هاي ناامني در عصر غيبت همچون مرگ هاي ناگهاني، نااميدي مردم از نجات، جنگ و كشتار (25) و...، امنيت در عصر غيبت حاكم نيست و درواقع امنيت در عصر انتظار يعني قبل از ظهور ( كه مورد بحث ما مي باشد ) ‌دچار چالش است و در نظر بدوي با آموزه انتظار رابطه اي ناسازگار دارد. ولي در ادامه اين نوشتار به چگونگي سازگاري آن با آموزه ي انتظار و مؤلفه هايش اشاره كرد و به بررسي آن خواهيم پرداخت.
از سوي ديگر حوادث فوق به طور قطع معلول، عللي است كه سبب بروز ناامني و فراهم شدن زمينه هاي آن در جهان اسلام شده است. انحراف از مسير ولايت اهل بيت ( عليه السلام ) و وجود حركت هاي منافقانه و رياكارانه كه همواره مايل نگراني پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله ) بود و نيز ماجراي سقيفه و تبديل خلافت به ملوكيت و شرايط نامساعدي كه منجر به غيبت امام عصر ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) گرديد. هم چنين تهديدها و حملات عليه اسلام و عدم اتحاد مسلمين، مواردي است كه در آسيب شناسي و مباحث تاريخ تحليلي مورد بحث قرار مي گيرد، ولي از جهت كلامي و اعتقادي اراده و اختيار انسان را سلب نمي كند و درواقع اين انسان است كه مي تواند در مسير امنيت، موانع را اصلاح و آن را تقويت كند. (26)

فلسفه امنيت

اولين سؤالي كه در اين قسمت به ذهن مي رسد سؤال از معنا و مفهوم فلسفه امنيت است؛ به عبارت ديگر، فلسفه امنيت به چه معنايي است؟ و مراد از فلسفه در اين عنوان چيست؟ آيا تركيب فلسفه با امنيت تركيب عطفي است يا وصفي يا اضافي؟ آيا مفهوم فلسفه همان چرايي است يا براي چه؟
فلسفه امنيت در مقابل فلسفه مطلق است، زيرا از نوع اضافي است و به معناي پژوهشي درباره امنيت است. بدون اين كه در مقام اثبات يا نفي باشد. مانند اين كه مي گوييم امنيت يعني چه؟ امنيت براي چيست؟ البته عنوان فلسفه در اين جا كه به صورت مضاف است بيشتر ناظر به روش و متدلوژي است؛ يعني يك روش آزاد، همان گونه كه در فلسفه تاريخ، حقوق و فلسفه فقه سخن از روش بررسي مسائل است. بنابراين تركيب دو واژه ي فلسفه و امنيت عطفي نيست، زيرا در صدد مقايسه كردن اين دو واژه با هم نيستيم و نيز تركيب وصفي نيست، زيرا فلسفه ي امنيت غير از فلسفه امنيتي است. يعني قصد نداريم نگاه امنيتي به جهان داشته باشيم. هم چنين تركيب اضافي نيست، زيرا در اين نوع تركيب كلمه « في » در تقدير است و معنايش چنين مي شود: فلسفه اي كه به بحث درباره مفاهيم امنيت و دلايل آنها مي پردازد.
بنابراين منظور از فلسفه امنيت، بحث در امنيت و مسائل آن با روش آزاد و عقلي است كه در آن از غايت و غرض يا فايده امنيت و آثار آن بحث مي شود. مثل: فلسفه روزه و حج در اين نوشتار نيز مراد از فلسفه امنيت، همان غرض و غايت است يعني سخن از علت غايي است. گرچه در بحث از رابطه ي فلسفه امنيت با انتظار، به علت فاعلي نيز اشاره خواهد شد.
اما با اين كه امنيت خود از اهداف تشكيل حكومت ها شمرده مي شود با نگاهي اجمالي و گذرا از موارد ذيل به عنوان فلسفه ي امنيت ياد شده است و آنها عبارتند از:
1. رسيدن به تكامل و سعادت همه انسان ها.
2. تعليم، تعلّم و تربيت انسان هاي مستعد و پيشرفت در زمينه هاي علمي، اقتصادي و... .
3. ايجاد و فراهم ساختن فرصت هاي يك سان براي همه، جهت برخورداري و بهره مندي بهتر و انجام امور فرهنگي، سياسي و... .
4. ايجاد رفاه و آسايش و آرامش كه در سايه آن، تشكيل حكومت اسلامي ميسّر شود تا حدود و قانون خداوند جاي گيرد.
5. زمينه سازي در جهت رسيدن همه انسان ها به عدالت و آزادي.
موارد فوق و ديگر موارد كه به جهت اختصار ذكر شده اند، همه بر اثر وجود امنيت حاصل مي گردند.
و از آن جا كه عوامل امنيت و ايجاد آن يا فردي است و يا اجتماعي و حكومتي، تلاش در هريك، امنيت و آرامش متناسب با آن را به وجود مي آورد. در زمينه عوامل فردي اگر بر انسان، خشم، شهوت، حرص، طمع، بخل و ديگر صفات رذيله، حكومت كند هرگز به امنيت و آرامش دست نمي يابد و از سوي ديگر اين امنيت است كه زمينه ي پرواز انسان را در عالم ملكوت مهيا مي سازد و انسان مي تواند در سايه ي امنيت به دستورها و قوانين الهي عمل كند و به سعادت برسد. و نيز در سايه امنيت مي توانند در زمينه هاي علمي و تربيتي پيش بروند و به طور قطع انسان هايي كه ناامني دروني دارند و اسير و وابسته هستند در اين مسير درمانده اند.
اسلام معتقد است كمترين عامل و كاركرد امنيت، تربيت انسان است در فرهنگ قرآن امنيت خالص از آن مؤمنين است. همان گونه كه فرمود:
« فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ‌ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ‌ » (27)؛ اگر مي دانيد بگوييد كه كدام يك از اين دو گروه به ايمني سزاوارترند؟ كساني كه ايمان آورده اند و ايمان خود را به شرك نمي آلايند، ايمني از آن ايشان است و ايشان هدايت يافتگانند.
امام علي ( عليه السلام ) مي فرمايد: « من آمن أمن »؛ كسي كه ايمان داشته باشد امنيت دارد.
بديهي است كه ايمان امنيت مي آورد ولي از سوي ديگر امنيت عامل تقويت و استحكام ايمان نيز مي شود. اما در زمينه ي امنيت اجتماعي و حكومتي كه مي تواند به موارد ياد شده در فلسفه امنيت كمك كند و آن را در ابعاد وسيع تري گسترش دهد و به عبارت ديگر غرض و غايت امنيت ايجاد و تقويت و گسترش موارد مذكور باشد.
قرآن كريم مثالي از يك قريه مي زند و مي فرمايد:
« ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْيَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيهَا رِزْقُهَا رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ » (28)؛
خداوند قريه اي را مثال مي زند كه امن و آرام بود و روزي مردمش به فراواني از هرجا مي رسيد، اما كفران نعمت كردند و خداوند به كيفر اعمالشان به گرسنگي و وحشت مبتلايشان ساخت.
وجود امنيت در يك كشور و جامعه باعث اطمينان خاطر، سرمايه گذاري، رفاه اقتصادي و پيشرفت است. حكومت ها با وجود امنيت مي توانند به عدل و قسط در ميان مردم و نهادينه كردن آزادي بر اساس قانون الهي برسند. امنيت است كه توانايي ارائه ي نمونه اي از حكومت الهي موعود را دارد و مي تواند زمينه ساز و مقدمه اي براي امنيت كامل و واقعي باشد.
از اين جاست كه فلسفه ي امنيت در عصر غيبت براساس تعاليم اسلامي و فرهنگ مهدويت چهره ي خود را نشان مي دهد و پرسش، فلسفه ي امنيت چيست را به خوبي پاسخ مي دهد.

انتظار

براي واژه انتظار تعاريف و معاني گوناگوني نقل شده است. ولي چون فهم معناي انتظار وجداني است و تا كسي به آن مبتلا نشود به واقع آن را درك نمي كند. غالباً اين تعاريف، لوازم و يا ملزومات مفهوم انتظار است و معناي « چشم به راه بودن » كه در اكثر كتاب ها براي واژه ي انتظار آمده است صرفاً ترجمه ي لفظ از عربي به فارسي است، و نمي تواند به عنوان تعريف تلقي شود. و اساساً امري كه كاملاً وجداني است هرگز با توصيفات ذهني، حقيقت آن فهميده نمي شود. مانند: گرسنگي و تشنگي، شادي و خشم، حب و بغض كه تنها راه درك آنها، داشتن آن حالات است در انتظار نيز تا كسي حالت انتظار را نچشيده باشد نمي تواند آن را درك كند. البته توصيفات متعدد، زمينه سازي مي كند تا شخص به حقيقت معنا نزديك شود به هر جهت ما نيز با ذكر اوصاف و لوازمات و يا ملزومات انتظار، ‌به واقعيت آن نزديك مي شويم.
انتظار در برخي عبارت ها به يك حالت قلبي و نفساني معرفي شده است. و يكي از مهم ترين لوازم آن تهيو و آماده شدن ذكر شده است. اين نوع آماده شدن يك حالت قلبي است ولي داراي آثار خارجي نيز مي باشد؛ مثلاً آراستن خود و منزل و تهيه ي غذاي مطلوب و مورد علاقه ي كسي كه انتظار آمدنش را مي كشيم.
صاحب مكيال المكارم در اين باره مي گويد:
معناي انتظار... هو كيفيهٌ نفسانيهً ينبعث منها التّهيّؤ لما تنتظره... فكلّما كان الانتظار أشدٌّ كان التهيؤ آكدَ. الاتري إنّه اذا كان لك مسافرٌ تتوقّع قدومه ازداد تهيُّوك لقدومه كلّما قَرُب حينه (29)؛
معناي انتظار عبارت است از يك حالت قلبي و روحي كه از آن آماده شدن براي چيزي كه در انتظارش هستي برمي آيد... پس هر قدر انتظار شديدتر باشد آماده شدن هم بيشتر مي شود آيا نمي بيني كه وقتي مسافري داشته باشي كه منتظر آمدنش هستي هرچه زمان آمدنش نزديك تر مي شود آمادگي تو براي اين امر بيشتر مي شود.
برخي ديگر نيز انتظار را اين گونه معنا كرده اند: انتظار به حالت كسي گفته مي شود كه از وضع موجود ناراحت است و براي ايجاد وضع بهتر تلاش مي كند؛ مثلاً بيماري كه انتظار بهبودي مي كشد و از وضع فعلي خود ناراحت است.
پس انتظار داراي دو عنصر نارضايتي از وضع موجود و تلاش و اميد براي دگرگون شدن اين وضع است. بدون ترديد، انتظار در فرهنگ مهدويت به معناي عام آن يعني انتظار فرج از خدا به معناي اميد و انتظار گشايش كار و امداد الهي نيست كه ضدّ آن يأس و نااميدي از خداست كه از گناهان كبيره شمرده شده است بلكه به معناي خاص آن يعني انتظار فرج ظهور امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) ‌است.
گرچه غيبت امام زمان ( عليه السلام ) خود بزرگ ترين گرفتاري عصر براي بشريت به ويژه براي مشتاقان و عاشقان آن حضرت است، لذا به معناي عام نيز داراي معنا و مفهوم است به هر جهت اگر آن دو جنبه ي نفي و اثبات كه در مفهوم انتظار است در روح انسان جاي گزين شود. منشأ دو رشته اعمال دامنه دار خواهد شد.
اين دو رشته اعمال عبارتند از: ترك هرگونه همكاري با عوامل ظلم و فساد و حتي مبارزه با آنها از يك طرف و خودسازي و كسب آمادگي هاي جسمي و روحي، مادي و معنوي براي شكل گرفتن آن حكومت موعود جهاني از سوي ديگر كه هر دو قسمت، سازنده و عامل تحرك و آگاهي و بيداري است.
بنابراين درست است كه انتظار يك حالت قلبي و دروني است، ولي داراي آثار خارجي است و يك بعد آن در صحنه عمل ظهور و بروز مي كند. از اين روست كه روايات در بيان جايگاه انتظار و ترغيب و تشويق به آن، انتظار را از سنخ عمل دانسته و آن را افضل عبادات معرفي كرده اند. (30)
بدين جهت انتظار در عالم خارج و با توجه به متعلّق خود كه انسان منتظر مي باشد. ابعاد و زوايا و آثار خود را نشان مي دهد كه از آنها به مؤلفه هاي انتظار نيز ياد مي شود. و از اين جاست كه جايگاه و مقام و شأن منتظران آن گونه كه در روايات آمده، نمايان مي شود. (31)

ابعاد و آثار انتظار

از آن جا كه آموزه ي انتظار يكي از تعاليم اساسي و مهم در فرهنگ مهدويت است. و انتظار ظهور حضرت مهدي ( عليه السلام ) انتظار مصلح جهاني، و تحقق همه ي خوبي ها و امنيت و صلح فراگير به معناي واقعي آن است. اين انتظار به همراه خود، ‌شور و نشاط، شوق ياري و همراهي، تحرك و پويايي، ظلم ستيزي و حركت به سوي كمال و سعادت انساني و ايجاد امنيت فردي و اجتماعي را دارد، چرا كه ابعاد مختلف انتظار آن حضرت منتظران را در ابعاد متفاوت هدايت مي كند و عاملي مهم و تأثير گذار در همه ابعاد زندگي منتظران است كه نتيجه ي آن آثار و بركات فراوان در زندگي و جامعه منتظران است.
انتظار در بُعد فكري و نظري كه زيربناي اعمال و رفتار انسان است، باورهاي اساسي حيات آدمي را در حصار خود حفظ مي كند و باعث تقويت و استحكام بنيان هاي اعتقادي و فكري منتظران مي شود. به طوري كه دچار انحرافات فكري نشده و دچار يأس و نااميدي نگردند.
امام باقر ( عليه السلام ) در اين زمينه فرموده است: « روزگاري بر مردم خواهد آمد كه امام ايشان غايب خواهد شد. پس خوشا به حال آنان كه در آن زمان بر امر ما ثابت و استوار بمانند ». (32)
انتظار در بُعد عملي نيز به اعمال و رفتار انسان جهت مي دهد. و باعث مي شود كه منتظران در بُعد فردي و اجتماعي تلاش كنند. از نظر فردي به حيات روحي و رواني و كسب فضائل اخلاقي و تقويت بنيه ي جسمي و روحي بپردازند و به عبارت ديگر خودسازي را سرلوحه كار خود قرار دهند. و از نظر اجتماعي مراقب حال ديگران بوده، و علاوه بر اصلاح خود در اصلاح ديگران نيز كوشا باشند. چرا كه آن نهضت جهاني و برنامه ي عظيم كه همه ي برنامه هاي آن مانند امنيت، عدالت و... در حدكمال است يك برنامه ي فردي نيست بلكه جمعي و همگاني است. از اين رو براي تحقق چنين انقلابي، مرداني بزرگ، مصمّم، شكست ناپذير و پاك و داراي بينش عميق و گرايش هاي متعالي لازم است.
بنابراين انتظار يك مصلح جهاني به معناي آماده باش كامل فكري و اخلاقي، مادي و معنوي در تمام ابعاد آن براي گسترش عدل و امنيت و اصلاح همه ي جهان است.
بدين جهت در روايات ما براي منتظران واقعي اوصافي نظير، يقين، ايمان، معرفت و شناخت، تقوا، خودسازي و دگرسازي و... گفته شده است. و منتظران را به سوي كسب آن صفات تشويق كرده اند. (33) هم چنين مواردي مانند: ورع، حسن خلق، امر به معروف و نهي از منكر، عمل به آداب و تعاليم ديني و... را به عنوان وظايف منتظران برشمرده و امر به عمل كردن به آنها كرده اند. (34)
به هر جهت روشن و واضح است كه اگر به درستي مفهوم انتظار درك شود و به آن عمل شود، آثار و بركات فراواني از آن به دست مي آيد كه امنيت فردي و اجتماعي براي رسيدن به غايات و اهداف عالي، تنها يكي از ثمرات آن مي باشد.

فلسفه امنيت و آموزه ي انتظار

پس از بيان مفهوم امنيت، جاي گاه آن در اسلام است و فلسفه امنيت و نيز انتظار و ابعاد و آثار آن، مي توان به رابطه يا ترابط فلسفه ي امنيت با آموزه ي انتظار پي برد. و اين ارتباط به دو صورت متصوّر است:
1. ميان آنها ترابط و رابطه ي دو طرفي است و اين رابطه از دو طرف از نوع علت و معلول است. به اين بيان كه با عنايت به مفهوم و آثار انتظار، انتظار بستري است، ‌براي ايجاد امنيت، چرا كه امنيت يكي از ثمرات آموزه ي انتظار است و نسبت به آن در حكم معلول است. بدين صورت كه آموزه ي انتظار به منتظران مي آموزد كه بايد نسبت به منتظر ايمان قوي داشته باشند و براي داشتن لياقت و صلاحيت و حضور در گروه منتظران بايد به دستورهاي و تعاليم ديني عمل كنند، و اين امر در جاي خود ثابت شده است كه ايمان براي فرد و جامعه امنيت مي آورد.
چگونه ممكن است كسي كه عامل به احكام و دستورهاي اسلام است به خود و ديگران ظلم كند و در درون خود و جامعه اي كه زندگي مي كند اختلال به وجود آورد و ايجاد ناامني كند و دست به شرارت و زورگويي و سلب آسايش از ديگران بزند؟ و يا در زمينه ي اقتصادي مرتكب احتكار، گران فروشي، خيانت در امانت، رانت خواري و در يك كلام ناامني اقتصادي شود؟ و موجبات انحراف ديگران را فراهم كند؟ و يا اشاعه فساد و فحشا و ترغيب ديگران به منكرات شود؟
خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد:
« وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ... وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً » (35)؛ خدا به كساني از شما كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته كرده اند وعده داده كه در روي زمين آنها را جانشين ديگر انسان ها كند، هم چنان كه مردمي را كه پيش از آنها بودند جانشين ديگران كرد. و دينشان را كه خود برايشان پسنديده است استوار سازد. و وحشتشان را به ايمني بدل كند.
در اين آيه ايمان و عمل صالح سبب امنيت و ‌آرامش است و آموزه ي انتظار بستر مناسبي است براي تجديد و تقويت ايمان و عمل به تعاليمي كه شخص به آن ايمان آورده است. و از سوي ديگر ممكن است امنيت در حكم علت براي انتظار و آثار آن باشد به اين بيان كه تا امنيت نباشد، تربيت انسان هاي مؤمن و مذهبي و تعليم آنها به نحو احسن امكان ندارد.
جامعه اي كه در آن مشكلات متعددي از جمله ناامني وجود داشته باشد نمي تواند انتظار « يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِکُونَ بِي شَيْئاً » را داشته باشد، خداوند در آخر آيه ي فوق مي فرمايد: « اگر حكومتي الهي بود و امنيت ايجاد شد و كسي عبادت خدا را نكرد، زيان كار هستند »: « وَ مَنْ كَفَرَ بَعدَ‌ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الفاسِقُونَ »، پس زمينه ساز عبوديت و سير در مسير انتظار، با امنيت امكان پذير است. البته اگر كسي اشكال كند كه سخن ما از امنيت و فلسفه ي آن در عصر غيبت است و در اين دوران امنيت كامل و واقعي ممكن نيست علاوه بر اين كه روايات وارده ويژگي اين عصر را هرج و مرج، جنگ و خونريزي، اختلاف و درگيري و ناامني، دانسته و از حوادث هولناك آن خبر داده است.
در جواب مي گوييم: سخن از امنيت در عصر غيبت، امنيت نسبي است؛ به گونه اي كه امكان حركت در راه خدا و كسب فضائل و تعليم و تعلم براي پيروان و منتظران امكان داشته باشد. و اگر روايات، دلالت بر هرج و مرج و ناامني در اين عصر را دارند، منظور ناامني مطلق و فراگيري نيست كه امكان زندگي و عمل به دستورهاي الهي براي تمام انسان ها نباشد.
تاريخ اين مسئله را به خوبي نشان داده است كه با وجود حكام ظالم و سلاطين جور، كم نبوده اند كساني كه در مسير عبوديت پيشرفته و به قلّه هاي كمال و سعادت رسيده اند و از منتظران واقعي امام ( عليه السلام ) بوده اند. از سوي ديگر روايات موجود در اين باب در مقام بيان علائم و خصوصيات چنين دوره اي است كه تمام آنها منوط به خواست و اراده ي انسان هاست. و به عنوان مثال اگر مردمي تصميم گرفتند كه حكومتي الهي و اسلامي تشكيل دهند تا زمينه ي كمال و پيشرفت براي آنها هموار گردد و در مسير معرفت و شناخت خداوند براساس قوانين اسلامي حركت كنند « مانند انقلاب اسلامي ايران »، و زمينه ساز حكومت جهاني حضرت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) باشند، كه به طور طبيعي امنيت لازم براي رسيدن به اهداف نيز به وجود مي آيد، اينها منافاتي با آن روايات ندارند. و از جهت كلامي امكان بداء در اين گونه گزارش ها و اخبار وجود دارد.
2. صورت دوم اين است كه: امنيت و انتظار هر دو علت هستند و ثمرات و غايات آنها معلول، به عبارت ديگر هر دو، كاركردشان يكي است؛ يعني همان گونه كه فلسفه ي امنيت، سعادت انسان ها و آرامش روحي و رواني فرد و جامعه و آسايش آنها و فراهم شدن زمينه هاي تعليم و تعلّم و معرفت و... است.
ثمره ي انتظار و كاركرد آن نيز همين موارد است. به عبارت سوم، همان طور كه فلسفه ي امنيت زمينه سازي براي خودسازي و دگرسازي است، آموزه ي انتظار نيز اين گونه است. بنابراين ميان فلسفه امنيت و آموزه ي انتظار همراهي و هماهنگي است.

نتيجه گيري

امنيت در اين نوشتار با توجه به ويژگي ها و خصوصيات آن در زمان پس از ظهور به اين معناست كه آرامش و آسايش افراد جامعه و فقدان جنگ و خونريزي و نبود برخوردهاي خشونت آميز البته به طور نسبي نه مطلق، به گونه اي كه زمينه تكامل و رسيدن به سعادت براي مشتاقان و منتظران وجود داشته باشد. و چون سخن از امنيت در عصر غيبت است از ظهور اين معنا با رواياتي كه هرج و مرج و ناامني در عصر پيش از ظهور مي دهند منافات ندارد، زيرا اولاً: مراد روايات، ناامني به طور مطلق به گونه اي كه سدّ راه منتظران شود نيست و ثانياً: اين روايات سلب اختيار از انسان نمي كنند و انسان مي تواند به قدر توان خود ايجاد امنيت كند. ثالثاً: از نظر كلامي و اعتقادي امكان بداء در چنين رواياتي كه از آينده گزارش مي دهند وجود دارد.
اما فلسفه امنيت به معناي بحث درباره ي امنيت و مسائل آن با روش آزاد و عقلي است و مراد از آن همان غرض وغايت از امنيت است؛ يعني ناظر به علت غايي است، لذا اضافه ي واژه ي فلسفه به امنيت نه عقلي است و نه وصفي و نه اضافي مصطلح.
به هر جهت با نگاه اجمالي مواردي را مي توان به عنوان فلسفه ي امنيت برشمرد و آنها عبارتند از:
1. رسيدن به تكامل و سعادت انسان ها.
2. تعليم، تعلّم و تربيت انسان هاي مستعد و پيشرفت در عرصه هاي علمي، اقتصادي، فرهنگي و...
3. ايجاد و فراهم ساختن فرصت هاي يك سان براي همه جهت برخورداري و بهره مندي بهتر در انجام امور فرهنگي، سياسي و...
4. ايجاد رفاه و آسايش و آرامش كه در سايه ي آن تشكيل حكومت اسلامي ميسّر شود تا قانون خداوند در جامعه جاري گردد.
5. زمينه سازي براي رسيدن همه ي انسان ها به عدالت و آزادي و... .
اين امور در زمينه هاي فردي و اجتماعي و حكومتي امكان پذير است.
از سوي ديگر انتظار كه يك حالت قلبي است داراي آثار خارجي نيز مي باشد. و به همين اعتبار روايات، آن را از سنخ عمل دانسته اند. لذا آثار آن در دو بعد نظري و عملي آشكار مي شود و تمام آثار انتظار در دو محور خودسازي و دگرسازي خلاصه مي گردد. و از درون اين محور امنيت فردي و اجتماعي بيرون مي آيد و به عبارت ديگر يكي از ثمرات آن امنيت است.
و از آن جا كه فلسفه ي امنيت با آثار و نتيجه ي انتظار صحيح و واقعي قرين هم هستند. ارتباط آنها به دو صورت متصور است:
1. ترابط و رابطه ي دو طرفي آن هم از نوع علت و معلول يعني از يك طرف انتظار بستر و علت امنيت و فلسفه ي آن است و از طرف ديگر امنيت در حكم علت است براي انتظار و آثار آن.
2. امنيت و انتظار هر دو علت اند و ثمرات و غايات آنها در حكم معلول است. به عبارت ديگر فلسفه امنيت هرچه باشد، انتظار هم همان را به عنوان آثار به همراه دارد يعني هر دو كاركردشان يكي خواهد بود.

پي نوشت ها :

1. بحارالانوار، ج 36، ص 322.
2. آينده جهان، ص 67.
3. همان، ص 307.
4. تلخيص از: نگين آفرينش، ص 207.
5. ر. ك: بحارالانوار، ج 52، ص 316، ج 10، ص 104، و منتخب الاثر، باب 43.
6. منتخب الاثر، ص 308.
7. غررالحكم، ص 99.
8. همان، ص 100.
9. تحف العقول، ص 334.
10. تفسير نمونه، ج10، ص 84.
11. قريش، ر. ك: تفسير مجمع البيان، ص 5441.
12. انفال، آيه 26.
13. تكاثر، ‌آيه 8، و روايت امام صادق ( عليه السلام ) كه در ذيل اين آيه فرمود: مقصود از آن نعمت ها امنيت و سلامتي و ولايت حضرت علي ( عليه السلام ) است.
14. نور، آيه 55.
15. نحل، آيه 112.
16. يوسف، آيه99.
17. وسائل الشيعه، ج 14، باب 14، ج 7، ص 31.
18. بحارالانوار، ج 81، ص 170. البته اين حديث به صورت ضرب المثل در ميان مردم مشهور شده و مي گويند: نعمتان مجهولتان الأمن و العافيه.
19. سيدعبدالله جزايري، التحفة السّنيه، ص 67.
20. بحارالانوار، ج 81، ص 169: «الامن و العافيه نعمتان مغبون فيهما كثيرٌ من الناس».
21. همان، ج 52، ص 154 و عقد الدرر، ص 152.
22. عقدالدرر، ص 94.
23. بحارالانوار، ج 52، ص 348 و غيبت نعماني، ص 235.
24. ابن طاووس، ملاحم، ص 132.
25. ينابيع الموده، ص 440 و غيبت نعماني، ص 271.
26. چگونگي آن در مطالب بعدي توضيح داده خواهد شد.
27. انعام، ‌آيه 81 و 82.
28. نحل، آيه 112.
29. مكيال المكارم، ج 2، ص 152، باب 8.
30. بحارالانوار، ج 52، ص 131 و خصال، ج 2، ص 616.
31. ر. ك: اصول كافي، ج 1، ‌ص 433 و كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 33، ص 39.
32. كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 602.
33. ر. ك: اصول كافي، ج 1، باب 84 و غيبت نعماني، باب 10.
34. ر. ك: غيبت نعماني، باب 11؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 45 و بحارالانوار، ج 52، باب22.
35. نور، آيه 55.

منابع :
1. آمدي، عبدالواحد بن محمد تميمي، غرر و درر، دفتر تبليغات اسلامي، 1366ش.
2. الشافعي، يوسف بن يحيي، عقدالدرر، مسجد جمكران، چ اول 1416ه.
3. ابن طاووس، الملاحم و الفتن، مؤسسه الاعلمي، بيروت، چ دوم، 1423ه.
4. جزايري، سيدعبدالله، التحفة السّنيّه.
5. حائري و ديگران، محمدمهدي، نگين آفرينش، بنياد فرهنگي حضرت مهدي ( عليه السلام )، چ اول 1383ش.
6. حراني، ابن شعبه، تحف العقول، جامعه مدرسين، 1404ه.
7. حرعاملي، وسائل الشيعه، آل البيت، قم، 1409ه.
8. حنفي قندوزي الحافظ سليمان بن ابراهيم، ينابيع الموده، الشريف الرضي، ج دوم، 1417ه.
9. صافي گلپايگاني، لطف الله، منتخب الاثر، مطبعه سپهر، چ اول، 1419ه.
10. صدوق، محمد بن علي بن بابويه، كمال الدين، مسجد جمكران، چ دوم، بهار 1382ش.
11. طبسي، نجم الدين، چشم اندازي از حكومت مهدي ( عليه السلام )، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، چ دوم، 1377ش.
12. قرآن كريم.
13. كارگر، رحيم، آينده جهان، بنياد فرهنگي حضرت مهدي ( عليه السلام )، چ اول، 1383ش.
14. كليني، محمد بن يعقوب، اصول كافي، ترجمه سيدجواد مصطفوي، گلگشت، چ اول.
15. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، دارالتعارف بيروت، چ اول، 1421ه.
16. محمد بن علي بن بابويه، خصال، جامعه مدرسين، 1403ه.
17. مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دارالكتب الاسلاميه، چ هيجدهم، 1379ه.
18. موسوي اصفهاني، سيدمحمدتقي، مكيال المكارم، ترجمه سيد مهدي حائري، انتشارات بدر، چ پنجم، 1421ه.
19. نعماني، ابن ابي زينب، الغيبه، ترجمه محمدجواد غفاري، صدوق، ج اول، 1363ش.

منبع مقاله :
مكارم شيرازي، حائري شيرازي و عميد زنجاني؛ مقاله ها خداداد سليميان... [ و ديگران]، ( 1387 )، گفتمان مهدويت: سخنراني و مقاله هاي گفتمان نهم، قم: مؤسسه بوستان كتاب ( مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.