اساتید شیعی او در علم کلام، عبدالله و صیف ناشی صغیر و ابن جنید اسکافی (381 ق) و در فقه جعفر بن محمد بن قولویه قمی (368 ق) است. او در سنین جوانی هنگامی که شیخ صدوق به بغداد رفته بود، از او نیز در حدیث بهره برده است. برای او اساتید و مشایخ زیادی که از آن ها استفاده کرده و تأثیر پذیرفته و یا روایت کرده، نقل کرده اند. (3)
شیخ شاگردان زیادی داشته است و درخشان ترین چهره های علمی شیعه، پرورش یافتگان مکتب اویند؛ ابوالقاسم علی بن حسین موسوی «سید مرتضی» (436 ق)، سید رضی ( 405 ق)، شیخ طوسی (460 ق)، نجاشی (450 ق)، محمد بن علی بن عثمان ابوالفتح کراجکی، سلّار بن عبدالعزیز دیلمی، ابویعلی جعفری (داماد شیخ) ابن قدامه، جعفر بن محمد دوریستی و ابویعلی حسین ابن حمزه، از مهم ترین شاگردان او هستند. (4)
شیخ در جمعه دوم یا سوم ماه رمضان 413 در بغداد وفات کرد. هشتاد هزار نفر- از موافق و مخالف- در تشییع جنازه اوحاضر شدند. سید مرتضی بر پیکرش نماز گزارد و جنازه اش در خانه اش دفن شد؛ بعدها آن را به کاظمین پایین پای امام جواد (علیه السلام) کنار قبر استادش ابن قولویه منتقل کردند. (5)
ویژگی های علمی و عملی
پیشگام و اثرگذار
ویژگی های انحصاری او موجب شده است بعد از گذشت هزار سال هنوز جزو چهره های معروف، شناخته شده و اثرگذار در تفکر اسلامی - شیعی باشد و آثارش همچنان جزو منابع دست اول اهل فکر و اندیشه به شمار بیاید.صحبان تراجم و رجال او را از سران علمی شیعه و یکی از بزرگان جهان تشیع دانسته و تصریح کرده اند که از لحاظ علمی، فکری، زیرکی و هوش، کمتر کسی به پایه او می رسید. تألیف ها و آثار او موجب حفظ دیدگاه ها و آرای شیعه و شرح و تفسیرش از آن ها موجب تقویت نیروی منطق آن ها شد.
تعبد و بندگی
مفید از حالت های معنوی خاصی برخوردار بود. صدقاتش بسیار، خشوع و فروتنی اش نیکو و بسیار نماز می خواند و روزه می گرفت. (6)تدریس و تربیت
او به تدریس و پرورش شاگردان توجه و عنایت ویژه ای داشت. (7) وی در مکتب خانه ها و کارگاه های بافندگی جست و جو می کرد و کودکان تیزهوش و بااستعداد را در نظر گرفته و گاه با دادن پول به پدر و مادران شان، آنان را به مکتب خانه برده و به آن ها دانش می آموخت. (8)داستان مادر سید مرتضی و سید رضی که آن دو را در سنین کودکی به مدرسه مفید برده تا نزد او درس بخوانند، (9) خود گواهی بر این مدعا است. تدریس شبانه ی او (10) می تواند بیانگر وجود مدرسه ای باشد که شیخ در ساعت های پایانی شب یا اولیه صبح برای افراد ساکن در آن به تدریس بپردازد. (11)
او در فقه و کلام، تألیفات خود یا دیگران را تدریس می کرد. التنبیه ابوسهل اسماعیل نوبختی، الاراء و الدیانات ابومحمد حسن بن موسی نوبختی، و الکر و الفرّ ابن ابی عقیل عمانی از جمله آن ها است. (12)
مناظره کننده ای موفق و اثرگذار
وجود تفکر و اندیشه با گرایش های متفاوت و گاه متضاد، شرایط مهیا شده آزاداندیشی در سایه حکومت شیعی «آل بویه»، زمینه مناسبی برای طرح دیدگاه ها و افکار رقیب بوجود آورده بود. هرچند شخصیت علمی و معنوی شیخ بیشتر حاصل تلاش های شخصی او بود، اما جامعیت علمی و فضای فکری - فرهنگی بغداد آن وقت از او شخصیتی قوی در بحث و مناظره ساخته بود.او علاوه بر تألیف های متعدد، مجادله ها و مناظره های فراوانی با پیروان دیگر مذاهب داشت. (13) برخورداری از قوت منطق و استدلال، موجب پیروزی او بر طرف مناظره می شد به گونه ای که حریفان از محاجه با او می ترسیدند و از طرف شدن با او شانه خالی می کردند. بلاغت بیان، حضور ذهن، اقامه ی برهان و قدرت اقناعی او در کلام تا آنجا بود که گروه های بسیاری را تحت تأثیر قرار داد و آن ها را به تشیع متمایل ساخت. (14)
شیخ مناظره های متعددی با اندیشمندان و عالمان مذاهب دیگر به ویژه معتزلی ها داشت. او با کسانی مثل ابوبکر باقلانی، رمانی، ابن اخشید، قاضی عبدالجبار، ابوبکر سیار و دیگران مناظره داشته است. توفیقات شیخ در این راستا به حدی بود که مخالفان او را به خشم می آورد، به گونه ای که برخی از اینان که در عرصه های فکری و عقیدتی مزه تلخ شکست را از وی تجربه کرده بودند، برای رهایی از این سرافکندگی فکری، همواره آرزوی مرگ وی را در دل داشتند.
خطیب بغدادی می گوید:
اگر او می خواست می توانست برای حریف خود ثابت کند که این ستون چوبی از طلا است. او یکی از پیشوایان ضلال و گمراهی بود و خلق بسیاری به وسیله او به هلاکت افتادند تا آنکه خداوند مسلمانان را از شر او راحت کرد. (15)
از طرف دیگر، مباحثه ها و مناظره های شیخ به گونه ای ارائه می شد که هرگونه کینه و دشمنی را از دل مخالفان منصف و بی غرض می زدود، به طوری که هنگام رحلت او، مردم بغداد از موافق و مخالف به شدت متأثر بودند و با شرکت گسترده خود در تشییع جنازه اش این تأثر را به نمایش گذاشتند. (16)
آثار و تألیفات
شیخ مفید از جمله محققان و مؤلفان پر کار است که از کمتر کسی این همه اثر در رشته های گوناگون علمی (17) به ثمر رسیده است! حاصل تلاش های پی گیر او، بیش از دویست کتاب و رساله است. (18)الف. ویژگی ها
آثار او از ویژگی هایی برخوردار است؛ مهم ترین (19) آن ها عبارتند از:1. دفاع از مکتب اهل بیت (علیهم السلام)
ویژگی مشترک و هدف اصلی آثار او دفاع از مکتب اهل بیت (علیهم السلام) و بر طرف کردن شبهه های مخالفان و زدودن اندیشه های ناصواب از تفکر کلامی - فقهی امامیه است. (20)او با تلاش و همت توأم با درایت خود سعی کرد شبهه های عقیدتی و فکری مخالفان را با گفتار و نوشتار پاسخ گوید. اوائل المقالات را در پاسخ این شبهه که تفکر شیعی متأثر از معتزله و برگرفته از آن است تألیف کرد. الفصول العشره را در پاسخ به اشکال ها و شبهه های غیبت امام عصر (علیه السلام) و فلسفه آن نوشته است. وی حدود بیست رساله در رد عالمان معتزلی و اندیشه های آنان تألیف کرده است.
2. توجه به نیازهای زمان
او با توجه به ارتباطی که با عالمان مذاهب دیگر و همچنین مردمان و شیعیان نقاط دور دست عراق و ایران داشت به برخی از نیازهای زمان آگاه می شد و بر همان اساس به تألیف و تدوین آثار اقدام می کرد. در موارد زیادی نیز افراد و ساکنان شهرهای دیگر با ارسال نامه نیازهای خود را مطرح کرده و از او پاسخ درخواست می کرده اند. به همین دلیل تعداد زیادی از نوشته هایش در پاسخ به پرسش های مردمان شهرهایی چون صاغان، شیراز، طبرستان، نیشابور، موصل، گرگان، رقّه، حرّان، ساری و ... است. (21)3. تأثیرگذاری بر دانشمندان
غنای آثار و استواری اندیشه و تأثیر شگرف آرا و دیدگاه های او بر دانشمندان و عالمان از همان زمان تاکنون مورد اعتراف همگان است. در این باره گفته اند: او بر گردن هر فرد شیعه امامی حق و منتی دارد. (22) این ویژگی نسبت به مسئله امامت بیشتر مورد توجه است چرا که کمتر دلیل و استدلالی می توان یافت که ریشه و اساس آن در تألیفات مفید طرح نشده باشد. (23)4. جامعیت
وی به خاطر اطلاعات گستره و عمیقی که داشته آثار پرارجی در زمینه های مختلف فرهنگ اسلامی از جمله کلام، فقه، اصول، تاریخ، علوم قرآن، حدیث، فلسفه، اخلاق، نجوم، تعبیر خواب و ... از خود بر جای گذاشته است. (24)5. تمرکز در مباحث فکری- کلامی
تمرکز در مباحث عقیدتی، فکری و برخورداری صبغه و نگرش کلامی از دیگر ویژگی های آثار و تألیفات او است.ضمن تقسیم بندی کلی آثار شیخ در سه دسته: الف. تألیفات مستقل در موضوع های مختلف ( 120 عنوان )؛ ب. آثاری در پاسخ به پرسش های گوناگون ( 45 عنوان )؛ و ج. تألیفاتی در نقض و رد آثار دیگران ( 35 عنوان )، و با بررسی اجمالی آن ها می توان به این نتیجه دست یافت که محور اساسی فعالیت های او در دو زمینه کلام و فقه است و کمتر به غیر از آن دو پرداخته است. فقط المزار و الامالی او در حدیث است (25) که اولی گرایش فقهی دارد و دومی گرایش کلامی، حتی الارشاد او نیز هر چند ظاهراً تاریخی است، اما با انگیزه های کلامی و برای اثبات امامت امامان (علیهم السلام) نوشته شده است. (26) برخی از رساله های فقهی او نیز مانند رساله المتعه و المسح علی الارجل، در دفاع از آرای فقهی امامیه نوشته شده است که طبیعتاً رنگ کلامی دارد. بنابراین اکثر کتاب های او کلامی است (27) و لذا به حق او را باید احیا کننده کلام امامی پس از دوره فترت تلقی کرد. (28)
ب. عناوین آثار (29)
با توجه به گستردگی و تنوع آثار شیخ، فقط به بیان فهرست اجمالی آثار او در موضوع های کلامی اکتفا می شود.1. در اصول دین: الارکان فی دعائم الدین، النکت الاعتقادیه، النکت فی مقدمات الاصول؛
2. موضوع های خاص کلامی: الکلان فی الانسان، کتاب جوابات ...، کتاب ایمان ابی طالب؛
3. درباره امامت: الافصاح؛
4. درباره غیبت: الفصول العشره و چهار رساله دیگر؛
5. رد برخی از متکلمان؛ الکلام علی الجبایی فی المعدوم، الرد علی ابن کلاب فی الصفات و...؛
6. شرح و تصحیح آرای دیگران: تصحیحی الاعتقادات؛
7. نقل آرا و انظار مختلف: اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات؛
8. مناظره و گفت و گو: الفصول المختاره.
النکت الاعتقادیه و شیخ مفید؟
یکی از آثاری که جزو مصنفات و مؤلفات شیخ به شمار آمده، الکنت الاعتقادیه است. کنگره ی هزاره ی شیخ مفید آن را در ردیف دیگر آثار او آورده و همراه با النکت فی مقدمات الاصول چاپ و منتشر کرده است. (30) نگارنده در درستی این انتساب تردید جدی دارد. دلایل این تردید چنین است:1. مصحح محترم کتاب که تعدادی دیگر از آثار شیخ مفید را تصحیحی کرده است، انتساب آن را به او صحیح نمی داند. (31)
2. مکدرموت که انصافاً کتابی که در خور شیخ مفید و اندیشه های اجمالی او به جای گذاشته است، در این انتساب تردید جدی دارد. (32)
3. نجاشی (450 ق ) که خود شاگرد شیخ بوده و آثار استاد را در حد تفصیل فهرست کرده است، (33) هیچ نامی از این کتاب نبرده است. چنانکه سید حسن خرسان که تعداد آثار شیخ را تا 194 اثر فهرست کرده، نامی از این اثر به میان نیاورده است. (34)
4.ابوالفتج کراجکی ( 499 ه ق ) شاگرد دیگر شیخ در کتاب کنزالفوائد مکرر از استادش یاد و مطالب متعدد و متنوعی را از او ذکر کرده است. (35) او رساله ای کوتاه با عنوان المقدمات فی صناعة الکلام دارد (36) که هیچ شباهتی به النکت الاعتقادیه ندارد؛ قطعاً اگر این کتاب از شیخ مفید بود حتماً او در محتوا یا تنظیم مباحث حداقل به صورت غیر مستقیمی از آن بهره می گرفت و بدان اشاره می کرد.
5. مقایسه ای بین برخی از اصطلاح ها و تعریف ها که در اوائل المقالات آمده است با النکت الاعتقادیه نشان می دهد که این دو هیچ شباهتی با هم ندارند. در حالیکه اوائل المقالات با النکت فی مقدمات الاصول همخوان و مطابق است. (37)
6. برخی از مبانی کلانی او در اوائل المقالات با النکت الاعتقادیه همخوان و سازگار نیست. مثلاً او در اوائل المقالات برهان بر وجوب لطف را جود و کرم می داند (38) اما در النکت الاعتقادیه حکمت را ملاک و معیار آن به حساب می آورد. (39)
7. چینش مطالب و اصطلاح های به کار رفته در النکت الاعتقادیه با متون رایج و متداول آن زمان همخوان نیست. مثلاً در آنجا مباجث به ترتیب التوحید، العدل، النبوة، الامامة و المعاد آمده است؛ هر چند تنظیم مباحث در النکت فی مقدمات الاصول و همچنین بحث کوتاه و مختصر ابتدای کتاب المقنعه (40) درباره واجبات عقیدتی تنظیم و چینشی نزدیک به همان دارد. اما کاربرد اصطلاح ها- مثلاً او المعاد را برای عنوان بحث در بخش پنجم به کار برده است، در حالی که آن زمان و حتی در آثار سید مرتضی و ابوالفتح کراجکی اصطلاح «الوعد و الوعید» به کار برده شده است.- و ورود و خروج مباحث آن متفاوت است در حالیکه اینگونه تنظیم با این اصطلاح ها از ویژگی های کلام شیعی در عصر خواجه نصیر الدین ( 672 ق ) و بعد از آن است، لذا برخی احتمال داده اند النکت الاعتقادیه اثر فخر المحققین ( 682-771 ق) فرزند علامه حلی باشد. (41)
روش کلامی مفید
در روش او استدلال عقلی جایگاه ویژه ای دارد. او نظر و استدلال را امری لازم می داند و معتقد است که نهی از استدلال و نظر صحیح نیست، چرا که کناره گیری و دوری از آن موجب افتادن در ورطه تقلید است که به اتفاق عالمان و نص قرآن و سنت، امری مذموم و ناپسند است. (42) لذا روایت هایی را که شیخ صدوق در نهی از استدلال و مناظره آورده، (43) توجیه کرده است. (44)او تقریباً در کلیه مسائل کلامی و امهات و اصول اعتقادی تقدم را با عقل دانسته و بیش از آنکه از نقل بهره بگیرد، از استدلال عقلی استفاده می کند (45) و تنها در جایی به نقل تمسک می کند که یا دلیل عقلی از آن ساکت بوده و برهان عقلی بر امتناع آن قائم نباشد و یا در موافقت با آن باشد که در این صورت نیز نقل به عنوان تأیید است نه دلیل. (46)
او به این نکته اساسی توجه داشته است که در جاهایی دست عقل کوتاه است و توان رسیدن به آن را ندارد، لذا بر خلاف معتزله به عقل گرایی افراطی دچار نشده است و روش فکری ابو القاسم بلخی که می خواست اصول دین و شریعت را با عقل و اجتهاد ببیند، مردود می داند. (47)
روش او در مباحث کلامی به سه گونه قابل تقسیم است:
1. مباحثی که عقلی محض بوده و نقل، اثباتاً و نفیاً در آن نقشی ندارد، مگر از باب تأیید و تأکید. تأویل ظاهر برخی از آیات و روایت ها که در ظاهر با حکم عقل همخوان نیست به همین جهت و با همین روش است. (48)
2. مباحثی که فاقد حکم ضروری عقلی هستند، یعنی عقل در اثبات ضروری و یا نفی و سلب وجودی آن حکمی ندارد، فقط جواز و امکان آن را اثبات کرده و از بیان ضرورت وقوعی آن ساکت است. مسائل «درون دینی» [ متفرعات اصول اعتقادی] که جهت اثبات ضرورت وقوعی و یا عدمی آن ها باید به «نقل» مراجعه کرد از این قبیل اند.
شیخ در این قبیل مسائل ابتدا عدم منع عقلی آنها را متذکر شده و سپس مقتضای مدلول دلیل نقلی یعنی آیات و روایت ها را بررسی کرده است که یا بر وقوع و اثبات آن مسائل دلالت می کند یا بر نفی و عدم وقوع آن رهنمون می شود.
مثلاً در بحث از ختم نبوت، او دلیل عقلی بر خاتمیت را قبول ندارد و به دلیل نقلی تمسک می کند چرا که معتقد است عقل از بعثت پیامبر دیگری بعد از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و نسخ شریعت وی منع نمی کند. همان طور که شرایع پیامبران قبل از آن حضرت نسخ شده، ممکن است شریعت او نیز نسخ شود و صرفاً اجماع و علم به این که بعثت جدید خلاف دین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است، از نسخ آن منع می کند. (49)
او همچنین در جواز تحریف قرآن به زیادی و نقص به عقل استناد کرده و معتقد است که عقل آن را محال نمی داند (50) هرچند بعد از بحث مبسوطی او خود به استناد نقل، قول به عدم تحریف قرآن را می پذیرد. (51)
3. مباحثی که نقلی محض بوده و صرفاً آنچه که در مقام استدلال کارایی و کاربردی تام دارد « دلیل نقلی» است و دلیل عقلی هیچگونه دخالتی در آن ندارد.
او برخی از صفات الهی را مانند سمع، بصر، مدرک و مرئی از این راه اثبات می کند. (52)
همچنین در باب افضل بودن ائمه (علیهم السلام) بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) می گوید:
هذا باب لیس للعقول فی ایجابه و المنع منه مجال. (53)
او موارد دیگری از جمله عدم تحریف قرآن را با همین نگرش می پذیرد.
جایگاه عقل در نگاه شیخ مفید
از مطالب گذشته معلوم شد؛اولاً شیخ مفید اهل استدلال است و از عقل بهره های زیادی می گیرد و در فهم مبانی دینی با نهایت دقت و تیزبینی و با توجه به بهره گیری از عقل و استدلال به تحقیق می پردازد.
ثانیاً او معتقد است که نقل هرگز از عقل جدا نیست؛ نقل غفلت را از عاقل می زداید و او را بر کیفیت استدلال آگاه می سازد و تصریح می کند که تحقق تکلیف در گرو وجود یک پیامبر و رسول الهی است. (54)
اما به نظر او جایگاه عقل چگونه است؟ آیا وی در کشف و شناخت معارف دینی به استقلال عقل عقیده دارد یا خیر؟
درباره نقش و کارکردهای عقل و چگونگی ارتباط آن با متون وحیانی، شش نقش متفاوت قابل تصویر است. (55)
نقش عقل در فهم معنای گزاره های دینی
نقش عقل در استنباط گزاره های دینی از متون و نصوص وحیانی
نقش عقل در انتظام بخشیدن به گزاره های دینی
نقش عقل در تعلیم گزاره های دینی
نقش عقل در اثبات گزاره های دینی
نقش عقل در دفاع از گزاره های دینی
عقل گرایان (56) و از جمله شیخ مفید به هر شش مورد عقیده دارند. (57) اما آیا او در مقام اثبات نیز برای عقل به استقلال قائل است و آن را در عرض کتاب و سنت می داند؟ یا فقط ابزاری برای شناخت و اثبات گزاره های دینی آن هم در راستای کتاب و سنت و در طول آن ها است؟
برخی معتقدند که او هیچ استدلالی برای عقل قائل نیست و بیشتر به عنوان یک «ابزار» به آن می نگرد؛ (58) یعنی در تطبیق فروع بر اصول، در فهم کتاب و سنت، اثبات حجیت کتاب و سنت در تخصیص و تقیید حکم از عقل استفاده می کند. (59)
این نظریه از سخنان او نیز استفاده می شود که معتقد است، اصول احکام عبارتند از کتاب خدا، سنت و سخنان معصومین (60) و راه رسیدن و شناخت این اصول نیز سه چیز است؛ اولین آن ها عقل است که راه فهم و شناخت حجیت قرآن و دلایل احادیث است. (61)
برخی دیگر می گویند: شیخ عقل را نه فقط ابزار بلکه «منبعی» برای شناخت می داند اما در حد یک منبع بالقوه ( نه بالفعل ) (62) یعنی تمامی احکامی که بر اساس احکام قطعی عقلی قابل کشف است در قرآن و سنت آمده است. هر چند عقل نیز قدرت و توان کشف آنان را دارد. (63)
بیان او در نقد و رد قیاس این نظریه را تأیید می کند:
کوشش های برگرفته از قیاس و اجتهاد رأی در حالت های جدید برای قیاس کننده و مجتهد مجاز نیست چرا که در خصوص هر حالت جدیدی که پیش می آید، نصی از معصومان (علیهم السلام) وجود دارد که باید به آن حکم کرد. (64)
به نظر برخی دیگر، او عقل را «منبع بالفعل» می داند و آن را در طول منابع دیگر به حساب آورده و معتقد است در مواردی که از کتاب و سنت حکمی به دست نیاید و عقل در آن مورد حکم قطعی داشت، آن حکم عقلی از حجیت و اعتبار برخوردار است. (65)
نتیجه
از تعداد برداشت های دیگران و تفاوت عبارت های شیخ مفید درباره جایگاه عقل در اندیشه او چند نکته قابل طرح است:1. رابطه عقل و نقل از دیدگاه او دو طرفه است. نقل غفلت را از عاقل می زداید و او را به چگونگی استدلال رهنمون می شود؛ عقل نیز حجیت و اعتبار نقل را بیان می کند.
2. حجیت و اعتبار عقل از نظر او فراتر از «ابزار» بودن است. چرا که نص گرایان نیز این حد را قبول دارند. هر چند شیخ در مواردی آنان و از جمله شیخ صدوق را در کم توجهی به کاربرد عقل در همان حد نیزمورد نقد قرار می دهد. (66)
3. او هرچند به استقلال عقل تصریح نکرده است که احتمالاً آن هم معلول شرایط نوپا بودن طرح این بحث در کلام و حتی فقه شیعی بوده است، ولی دیدگاه او زمینه ساز نظر صریح (67) ابن اردیس ( م 598 هـ ) در استقلال عقل به عنوان منبعی در ردیف منابع دیگر شده است. (68)
4.عبارت های مختلف او در تأیید هر یک از سه نظریه گفته شده به جهت خاصی ناظر است که چه بسا قابل جمع باشند. عنایت او به افراط و تفریط معتزله و اهل حدیث، (69) توجه به مخاطب به ویژه در پاسخ به پرسش های خاص، و اینکه متعلق بحث اصول یا فروع دین، کلیات یا جزئیات شرع باشد (70) از جمله آن جهات است.
5. این اختلاف در عبارت ها و تعدد برداشت ها بیانگر ابتدایی بودن بحث جایگاه عقل در کلام شیعی در عضر شیخ مفید است، اما بعد از او کراجکی (449 ق) و سپس ابن ادریس (595 ق) با صراحت عقل را در کنار منابع دیگر به حساب آوردند که تاکنون مورد تأیید و تأکید متکلمان و فقیهان امامی بوده است.
جایگاه تأویل در تفکر کلامی مفید
شیخ مفید به مقتضای پیروی از روش عقلانی در موارد متعددی به تأویل آیات و روایت ها می پردازد. هر چند تأویل گرایی او نیز به همان روش عقلی و نقلی محدود بوده و از هر گونه افراط، دوری می جسته است.مواردی از تأویل های او عبارتند از:
1. درباره سخن گفتن و شهادت اعضا و جوارح بدن در قیامت که خداوند متعال در قرآن بدان تصریح کرده است. (71) می گوید:
آنچه را که قرآن کریم در این باره فرموده است استعاره است و معنای حقیقی آن مقصود نیست چنانکه آن جایی که از قول آسمان و زمین فرموده است «که گفتند می آییم» (72) قطعاً گفتن آن دو با نطق و سخن گفتن نبوده است. (73)
2. روایت ها (74) مبنی بر حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیهم السلام) بر بالین محتضر، در این معنا ظهور دارند که او آن ها را با چشم سر می بیند، اما شیخ مفید آن را به «شناخت عقلی» (75) تأویل برده و می گوید:
رؤیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امام علی (علیه السلام) به وسیله محتضر، رؤیت حضوری نیست. چنانکه بیشتر شیعه برآنند محتضر با چشمان خود ابدان و اجسام آنان را نمی بیند، بلکه مقصود دیدن ثمره ولایت یا ثمره شک درباره آنان یا دشمنی با آن ها و یا تقصیر در حق آنان است و این از قبیل رؤیتی است که در آیه شریفه فَمَن یعمَل مِثقالَ ذَرَّة خَیراً یرَهُ وَ مَن یعمَل مِثقالَ ذَرَّة شَراً یرَه آمده است در اینجا مراد از رؤیت، آگاه شدن قطعی و یقینی بر نتایج کارها و اعمال در دنیا است که هیچ شک و تردید در آن نیست. (76)
ممکن است این برداشت شیخ مفید زمینه ساز نظریه «تجسم اعمال» باشد که بعدها توسط متکلمان با صراحت مطرح شده است. (77)
3. در بحث از صفات الهی مانند سمیع، بصیر، مدرک و مرئی، همه آن ها را به یک معنا «علم» تأویل می برد. (78)
پینوشتها:
1- جهت اطلاع بیشتر ر.ک: طبقات المتکلمین، ج2، صص 250-254، رجال النجاشی، صص 399-403 شماره 1067؛ اعیان الشیعه، ج9، ص 420؛ معجم رجال الحدیث، ج18، صص 213 و 224، قاموس الرجال، ج9، صص 552-556؛ حیاة الشیخ المفید، سلسلة مؤلفات الشیخ ( المقدمه )
2- مارتین مکدرموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص 13. در جلسه ای از کلاس درس این استاد مردی از اهل بصره از رمّانی پرسید که درباره روز غدیر و روز غار چه می گویی؟ او گفت خبر غار درایت است و خبر غدیر روایتی بیش نیست. روایت همسان درایت نیست. شخص بصری چیزی نگفت و رفت. مفید می گوید من از وی پرسیدم: نظر شما درباره کسی که با امام عادل قتال کند چیست؟ گفت او کافر نه، ولی فاسق است. گفتم نظرت درباره امیرمؤمنان (علیه السلام) چیست؟ گفتم امام است. گفتم درباره طلحه و زبیر چه می گویی؟ گفت آن ها توبه کردند. گفتم خبر جنگ جمل درایت است و خبر توبه آنان روایت. رمانی از پاسخ درماند. او سپس در نامه ای سفارش او را به ابوعبدالله جُعَل نموده و به او لقب مفید داد. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج18، ص 218؛ ابن ادریس حلی، السرائر، ج3، صص 648و 649.
3- فاضل محترم سید محمد جواد شبیری تا 71 نفر از اساتید او را نام برده است. ر.ک: مقالات فارسی کنگره مفید 55، صص 10-20.
4- ر.ک: همان، صص 33-37.
5- رجال النجاشی، 402؛ فلاسفه شیعه، صص 361 و 364. دفن فی داره سنین و نقل الی مقابر قریش بالقرب من السید ابی جعفر (علیه السلام). سیر اعلام النبلاء، ج13، ص 220.
6- لسان المیزان، ج5، ص 365؛ فلاسفه شیعه، ص 361؛ قاموس الرجال، ج9، ص 554.
ابویعلی جعفری، داماد شیخ می گوید: ما کان ینام من الیل الا هجعة ثم یقوم یصلی او یطالع او یدرس او یتلو القرآن.
7- ویژگی های تدریس او را ببینید، کیهان اندیشه، شماره 46، ص4، مقاله شیخ مفید در عرصه فقاهت و اجتهاد، آیت الله محمد ابراهیم جناتی و ادوار فقه، همو، صص 377 و 378.
8- سیر اعلام النبلاء، ج13، ص 220. کان من احرص الناس علی التعلیم یدور علی المکاتب و حوانیت الحاکة فیتلمَّحُ الصَّبی الفَتِنَ فیستأجره من ابویه... .
9- ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج1، ص 41، قاموس الرجال، ج9، ص 554.
10- فلاسفه شیعه، صص 360 و 361. طبقات المتکلمین، ج2، ص 251.
11- شیخ مفید نخستین کسی است که حوزه علمی منظمی را در بغداد بنیان نهاد و بعد از او دیگر عالمان در کمیت و کیفیت آن تکامل بخشیدند. ادوارد فقه و کیفیت بیان آن، ص 377.
12- رجال النجاشی، رقم های 68، 10، 148، 162، 318.
13- سید مرتضی در کتاب «الفصول المختارة» مجموعه ای از مناظره های او با دیگر عالمان و متکلمان مذاهب اسلامی را که در موضوع های گوناگون انجام گرفته است گردآوری کرده است که در جلد دوم سلسله مؤلفات الشیخ آمده است.
14- فلاسفه شیعه، ص 367؛ تاریخ بغداد، ج3، ص 450؛ دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج12، ص 368.
15- همان، صص 361 و 367.
16- تاریخ فقه و الفقهاء، ص 146، ر.ک: کیهان اندیشه46، ص5.
17- برخی آثار او را در ده رشته تقسیم و تنظیم کرده اند. ر.ک: مجله حوزه، ش 54، ص 262؛ معجم رجال الحدیث، ج18، صص 213-216.
18- سیر اعلام النبلاء، ج13، ص 220. نام آثار او را ببینید در: رجال النجاشی، صص 399-403.
19- برای اطلاع از دیگر ویژگی ها، ر.ک: مجله حوزه، ش54، صص 257-262؛ فلاسفه شیعه، صص 370 و 371.
20- ر.ک: فلاسفه شیعه، ص 367.
21- ر.ک: همان، صص 370 و 371.
22- ر.ک: شیخ عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج2، ص 665؛ طبقات المتکلمین، ج2، ص 254. (له علی کل امامی منةٌ ) لسان المیزان، ج5، ص 36، ش 8054 «له علی کل امام منّةٌ» احتمالاً عبارت دوم بهتر باشد.
23- ر.ک: مجله حوزه، ش54، صص276-285.
24- ر.ک: طبقات المتکلمین، ج2، ص 252.
25- برخی به طور جدی در انتساب «الاختصاص» به شیخ مفید تردید کرده اند. ر.ک: شیخ مفید و کتاب «اختصاص»، مقالات فارسی کنگره شیخ مفید، ش 55، صص 196-264.
26- اسم کامل کتاب «الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد» است و شیخ در مقدمه کوتاه کتاب هدف از نگارش آن را چنین بیان می کند: لتقف علی ذلک (تاریخ امامان) وقوف العارف بهم و یظهرَ لک الفرق مت بین الدعاوی و الاعتقادات فیهم فتمیز بنظرک فیه ما بین الشبهات منه و البینات و تعتمد الحقفیه اعتماد ذوی الانصاف و الدیانات. الارشاد ( سلسلة مؤلفات المفید ) 11، ص4.
27- مقالات فارسی کنگره مفید، ش56، ص 141، همچنین ر.ک: فلاسفه شیعه، ص 370.
28- دائرة المعارف بزرگ اسللمی، ج8، ص 426؛ هزار و یک کلمه، ج4، ص 436.
29- جهت اطلاع و آشنایی بیشتر با آثار او، ر.ک: سلسلة مؤلفات المفید، جلد «المقدمه» و مقالات فارسی کنگره مفید، ج56.
30- ر.ک: سلسلة مؤلفات المفید، ج10، صص 15-48.
31- ر.ک: همان، صص 3 و 4.
32- ر.ک: مارتین مکدرموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، صص 62-65.
33- ر.ک: رجال النجاشی، صص 399، 402، او نام 174 اثر از شیخ را ذکر کرده است.
34- ر.ک: تهذیب الاحکام، ج1، مقدمه؛ و همچنین مقدمه المقنعه ( سلسلة مؤلفات المفید ) 14، صص 15-20.
35- ر.ک: کراجکی، کنزالفوائد، ج1، صص 356، 285، 284 و 262؛ و ج2، صص 48، 49 و 210-214.
36- همان، ج1، صص 315-318.
37- ر.ک: اوائل المقالات( سلسلة مؤلفات المفید )، ج3، ص 94 در: تعریف جوهر، ص 97 در: تعریف جسم، ص99 در: تعریف عالم و ... .
38- ر.ک: همان، ص 59. ... ان ما اوجبه اصحاب اللطف من اللطف انما من جهة الجود و کرم، لا من حیث ظَنّوا اَنَّ العدل اوجبه و انه لو لم یفعله لکان ظالماً.
39- ر.ک: همان 10، ص 35. الدلیلی علی وجوبه توقف غرض المکلّف علیه فیکون واجباً فی الحکمة و هو المطلوب.
40- ر.ک: المقنعه، همان، 14، صص 29-34.
41- ر.ک: النکت الاعتقادیة، ج10، ص4، مقدمه ی صحیح.
42- تصحیح الاعتقاد، ج5، ص 72. لا یصح النهی عن النظر لانّ فی العدول عنه المصیر الی التقلید و التقلید مذموم باتفاق العلماء و نصِّ القرآن و السنة.
43- ر.ک: الاعتقادات، همان، ج5، صص 42 و 43، فصل 11.
44- ر.ک: تصحیحی الاعتقاد، همان، فصل: فی النهی عن الجدال، صص 68-73.
45- ر.ک: به دیدگاه های کلامی او در «النکت فی مقدمات الاصول» همان، ج10.
46- ر.ک: مقالات اسلامی ( پیامبر رهبر انقلاب به کنگره جهانی شیخ مفید )، ج2، ص 600؛ مقالات فارسی، کنگره جهانی مفید، 73، ص8. مقاله: گذری بر روش و اندیشه کلامی شیخ مفید.
47- الفصول المختارة، سلسلة مصنفات المفید، ج2، ص 105. خبّرنا عمکن اثبت الاصول عندک من جهة الاجتهاد و ابطل النص فیها و لم یعتمد علیه و زعم ان الاجتهاد هو طریق الی العلم بها ایکون النظر اصلا فی ابطال مَقالِهِ ام لا سبیل الی الرد علیه الامن جهة التوقیف.
48- بعداً درباره دیدگاه تأویلی او با بیان مصداق و مورد، بحث می شود.
49- اوائل المقالات، سلسلة مؤلفات الشیخ، ج4، ص 68. من یزعم ان احداً بعد نبینا (صلی الله علیه و آله) یوحی الیه فقد اخطاً و کفر لحصول العلم بذلک من دین النبی (صلی الله علیه و آله) کما انّ العقل لم یمنع من بعثة نبی بعد نبینا (صلی الله علیه وآله) و نسخ شرعه کما نسخ ما قلبه من شرایع الانبیاء و انما منع ذلک الاجماع و العلم بانه خلاف دین النبی (صلی الله علیه و آله) من جهة الیقین.
50- همان، ص 81. فان العقول لاتحیله و لا تمنع من وقوعه.
51- همان، صص 81 و 82. امیل الی عدمه ( التحریف ) و سلامة القرآن عنه و معی بذلک حدیث عن الصادق جعفر بن محمد (علیه السلام)
52- همان، ص 54. ان استحقاق القدیم سبحانه بهذه الصفات کلها من جهة السمع، دون القیاس و دلائل العقول.
53- همان، ص 71.
54- ر.ک: اوائل المقالات ( همان )، ج4، ص 44، از عبارت شیخ در اینجا رابطه یک طرفه عقل و نقل فهمیده می شود. عقل به نقل محتاج است و نیازمند، اما نقل چگونه است؟ آیا او هم به عقل نیازمند هست؟ آیا بدون عقل، نقل حجت و اعتباری می یابد. عبارات شیخ مفید از این طرف قضیه ساکت است. ر.ک: غلامحسین ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی، ج2، صص 39 و 40.
55- ر.ک: درآمدی بر کلام جدید، ص 31.
56- نص گرایان نیز برخی از این موارد را قبول دارند.
57- این برداشت از صریح عبارت شیخ مفید نیز به دست می آید که گفته است: نقش نقل ( وحی ) آن است که عقول غافل را بر چگونگی استدلال آگاه می کند. پس انسان می تواند معارف الهی و اصول تکالیف را با عقل استدلالی درک کند، البته این عقل استدلالی بدون خطاب خداوند و مواجهه با وحی پیدا نمی شود و در مسیر صحیح تفکر قرار نمی گیرد. بنابراینبا القای مبانی عقل آماده تفکر می شود. وحی عقل را بارور می کند و او را توانا می سازد و هنگامی که توانست به استدلال صحیح بپردازد به تبع آن به اثبات، دفاع و حتی تعلیم و استنباط نیز می پردازد.
58- غلامحسین ابراهیمی دینانی، ماجرای فکر فلسفی، ج2، صص 37 و 42؛ مارتین مکدرموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، صص 83، 493، فصلنامه نقد و نظر، شماره 3 و 4، ص 222.
59- فصلنامه حوزه، ش 54، صص 72 و 73؛ داود فیرحی، قدرت، دانشو مشروعیت در اسلام، ص 285.
60- التذکرة فی اصول الفقه ( سلسلة مؤلفات المفید ) 9، ص 28. الطرق الموصله الی علم المشروع فی هذه الاصول ثلاثة، احدها، العقل و هو السبیل الی معرفة حجیة القرآن و دلائل الاخبار.
61- همان، دو راه دیگر عبارتند از: لسان که راه شناخت مبانی کلام است و دیگری اخبار که راه اثابت کتاب و سنت و اقوال امامان (علیهم السلام) شمرده می شود.
62- ر.ک: مجله حوزه، ش54، صص 77-80.
63- الفتاوی الواضحه، ج1، ص98. و اما ما یسمی بالدلیل العقلی الذی اختلف المجتهدون و المحدثون فی انه هل یسوغ العمل به اولا فتحن و ان کنا نؤمن بانه یسوغ العمل له ولکنالم تجد حکماً واحداً یتوقف اثباته علی الدلیلی العقلی بهذا المعنی بل کل ما یثبت بالدلیل العقلی فهو ثابت فی نفس الوقت بکتاب او سنة.
64- اوائل المقالات، همان، ص 139. ان الاجتهاد و القیاس فی الحوادث لا یسوغان للمجتهد و لا للقائس، و ان کلّ حادثة ترد فعلیها نص من الصادقین (علیهم السلام) یحکم به فیها و لا یتعدّی الی غیرها بذلک جائت الاخبار الصحیحه و الاثار الواضحه عنهم. صلوات الله علیهم و هذا مذهب الامامیه خاصةً... .
65- ر.ک: مجله حوزه، ش54، ص85.
66- ر.ک: تصحیح اعتقاد، صص 49، 88، در صفحات بعد نوشتار مواردی از این عبارت ها نقل شده است.
67- ر.ک: محمد رضا المظفر، اصول الفقه، ج3، ص 110. اول من وجدته من الاصولیین یصرح بالدلیل العقلی الشیخ ابن ادریس. آیت الله عبدالله جوادی آملی، دین شناسی، ص 153. نخستین عالم اصولی که به دلیل عقلی تصریح کرد صاحب کتاب سرائر جناب «ابن ادریس» است. اما از عبارت صریح ابوالفتح کراجکی ( 449 هـ ) بر می آید که او آغازگر است. چنانکه می نویسد: و یجب ان تؤخذ معالم الدین فی الغیبة من ادلة العقل و کتاب الله عزوجل و الاخبار المتواتره عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) و عن الائمه (علیهم السلام) و ما اجمعت علیه الطائفة الامامیه و اجماعها حجة. کراجکی، کنز الفوائد،ج1، ص 251. رساله «البیان عن جمل اعتقاد اهل الایمان».
68- ر.ک: ابن ادریس حلی، السرائر، ج1، ص 46. فاذا فقدت الثلاثة- یعنی الکتاب و السنة و الاجماع- فالمعتمد عند المحققین التمسک بدلیل العقل فیها.
69- ر.ک: المعالم الجدیده، ص 35؛ مارتین مکدرموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص84.
70- ر.ک: آیت الله عبدالله جوادی آملی، دین شناسی، صص 171 و 172.
71- نور، آیه 24. یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانُوا یعملون.
72- فصلت، آیه 11.
73- اوائل المقالات، همان، ص 125. انّ ماتضمنّه القرآن من ذکر ذلک انّما هو علی الاتسعاره دون الحقیقة کما قال الله تعالی: « ثم استوی الی السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائینا طوعاً او کرهاً قالتا أتینا طائعین» و لم یکن منهما نطق علی التحقیق.
74- ر.ک: همان، ( تعلیقه انصاری )، صص 318 و 319، امام علی (علیه السلام) فرموده است: یا حار همدان من یمت یرنی.
75- مارتین مکدرموت، اندیشه های کلامی شیخ مفید، ص 360. آن چه که محتضر می بیند ثمره ولایت و دوست داشتن یا مشکوک بودن نسبت به ایشان است. سید مرتضی نیز همین عقیده را دارد. ر.ک: رسائل الشریف المرتضی، ج3، ص 133.
76- اوائل المقالات، همان، ص74. غیر انی اقول فیه ان معنی رویة المحتضر لهما (علیه السلام) هو العلم بثمرة ولایتهما او الشک فیهما و العداوة لهما او التقصیر فی حقوقهما علی الیقین بعلامات یجدها فی نفسه و امارات و مشاهدة احوال و معاینة مدرکات لایرتاب معها بما ذکرناه دون رؤیة البصر لاعیانهما و مشاهدة النواظر لا جسادهما باتصال الشعاع و قد قال الله عزوجل «فَمَن یعمَل مِثقالَ ذَرَةً خَیراً یرَهُ وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَةً شَراً یَرَهُ» ( نمل، آیه 90 ) و انما اراد جل شأنه بالرؤیه هیهنا معرفة ثمره الاعمال علی الیقین الذی لایشوبه ارتبابٌ.
77- مقالات فارسی، کنگره شیخ مفید، ش 73، ص 182.
78- اوائل المقالات، ص 54. و ان المعنی فی جمیعها العلم خاصة دون مازد علیه فی المعنی اذا مازاد علیه فی معقولنا و معنی لغتنا هو الحسن و ذلک مما یستحیل علی القدیم.
جبرئیلی، محمد صفر؛ (1389)، سیر تطور کلام شیعه، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.
/ج