1- فضاي سخن سوره مبارکه حجرات
براي تشخيص فضاي سخن هر سوره، در حرکتي گام به گام از جزء به کل پيش مي رويم. به عنوان مثال در سوره اي مانند حجرات، ابتدا فضاي مطالب، سپس فضاي کلام ها و بعد از آن فضاي سوره تشخيص داده مي شود. ديگر آنکه در تشخيص فضاي سخن، بايد به ظواهر آيات استناد کرد و مبناي اين استناد، اعتقاد به صدق إخبار و به جا بودن انشاء در قرآن کريم است. اينک براي تشخيص و تبيين فضاي سخن سوره مبارکه حجرات، همراه مي شويم: اين سوره مبارکه، داراي سه کلام است: کلام نخست، آيات 1 تا 8؛ کلام دوم، آيات 9 تا 13؛ و کلام سوم، آيات 14 تا 18؛1-1- فضاي سخن کلام 1. آيات 1 تا 5
اين کلام داراي دو مطلب است: مطلب اول، آيه 1؛ مطلب دوم، آيات 2 تا 5؛1-1-1- فضاي سخن مطلب 1. آيه 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِيا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَينَ يدَي اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ«1»
1. به جا بودن نهي «لَا تُقَدِّمُوا ...» (2) خطاب به مؤمنان، حاکي از فضاي پيشي گرفتن برخي از مؤمنان بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) در حکم است.
2. به جا بودن امر «اتَّقُواْ اللّهَ» در سياق نهي پيشين، حاکي از فضاي کم تقوايي در رعايت اين نهي است.
جمع بندي فضاي مطلب 1:
کم تقوايي برخي از مؤمنان در پرهيز از پيشي گرفتن بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) در مقام حکم، فضاي اين مطلب است.2-1-1- فضاي سخن مطلب 2. آيات 2 تا 5
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ«2» إِنَّ الَّذِينَ يغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ«3» إِنَّ الَّذِينَ ينَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يعْقِلُونَ«4» وَلَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيهِمْ لَكَانَ خَيرًا لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ«5»1. به جا بودن دو نهي «لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ ...» و «لَا تَجْهَرُوا لَهُ ...» خطاب به مؤمنان، حاکي از فضاي عدم رعايت جايگاه والاي رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در معاشرت با ايشان، از سوي برخي از مؤمنان است. بدين بيان که گاهي صداي بعضي از مؤمنان در سخن گفتن با رسول حق (صلي الله عليه و آله وسلم)، از صداي ايشان بالاتر مي رود و يا ايشان را همانند يکديگر با جهر در گفتار، مخاطب قرار مي دهند.
2. صدق تعليل «أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ» براي دو نهي مذکور، مشعر به غفلت مؤمنان نسبت به آثار معنوي منفي رفتارهاي منهي عنه در اين آيه است.
3. صدق دو جمله خبري «إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ ...» و «إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ ...» در يک وزان، حاکي از وجود دو جريان متفاوت در جامعه ايماني، نسبت به فرهنگ معاشرت با پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) است. جريان نخست، اهل غض صوت در پيشگاه رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) هستند که خداي متعالي قلوب ايشان را براي رعايت تقوا آماده کرده است؛ و جريان دوم، اهل رعايت جايگاه رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در معاشرت با ايشان نيستند و به عنوان نمونه، از پشت اتاق هاي آن حضرت با صداي بلند، ايشان را به سوي خود دعوت مي کنند. به قرينه تقابل، جريان دوم آمادگي قلبي رعايت تقوا را ندارد. حال براي روشن تر شدن فضا، بايد به اين پرسش پاسخ داد که مراد از آمادگي يا عدم آمادگي قبلي رعايت تقوا در اين دو جريان چيست؟ در مطلب نخست، مؤمنان از پيشي گرفتن بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) نهي شدند و در همان سياق به تقوا فرمان داده شدند (: ... لا تقدموا ... و اتقوا ...) با توجه به وحدت سياقي مطلب دوم يا مطلب اول، تقواي مورد نظر در عبارت «أولَئِكَ الّذينَ امْتَحَنَ اللهُ قُلُوبَهُم لِلتَّقْوَى»، همان تقوا در پيشي نگرفتن بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) است. نتيجه آنکه، مؤمنان اهل غض صوت در پيشگاه رسول حق (صلي الله عليه و آله وسلم)، آمادگي قلبي لازم براي رعايت تقوا در پيشي نگرفتن بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) را دارند، اما مؤمناني که آداب لازم در برخورد با پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) را به طور کامل رعايت نمي کنند، در معرض بي تقوايي نسبت به پيشي نگرفتن بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) هستند. اين واقعيت، امري معقول است، زيرا عدم رعايت جايگاه والاي رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) در معاشرت با ايشان، موهم برابري آن حضرت با مؤمنان است و اين توهم، خطر پيشي گرفتن بر ايشان در مقام حکم را تقويت مي کند و برعکس؛
جمع بندي فضاي مطلب 2:
وجود دو جريان در جامعه ايماني:1. جرياني که در معاشرت با رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) جايگاه والاي ايشان را مورد توجه قرار مي دهد و در نتيجه آمادگي قلبي رعايت تقوا در پرهيز از پيشي گرفتن بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) در حکم را دارد.
2. جرياني که به خاطر عدم رعايت جايگاه والاي رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در ارتباط با ايشان، آمادگي قلبي لازم براي رعايت تقوا در دوري از تقدم بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) در مقام حکم را ندارد.
***
اينک که فضاي دو مطلب اين کلام مشخص شد، مي توان فضاي کلام را تشخيص داد: در بررسي فضاي مطلب دوم، از وجود دو جريان مثبت و منفي در جامعه ايماني نسبت به رعايت جايگاه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) آگاه شديم. اما قرائني از مطلب اول و دوم اين کلام، حاکي از آن است که اين سياق، قصد تأثيرگذاري بر جريان دوم را دارد. اين قرائن عبارت است از:
1. مقصود از نهي و امر مطلب نخست، تأثيرگذاري بر همين جريان است.
2. مقصود از دو نهي مطلب دوم، تأثيرگذاري بر همين جريان است.
جمع بندي فضاي کلام 1:
برخي از مؤمنان در معاشرت با رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) ايشان را همانند يکي از افراد جامعه ايماني در نظر گرفته و جايگاهي ويژه براي ايشان قائل نيستند و در نتيجه آمادگي قلبي لازم براي رعايت تقوا در پرهيز از پيشي گرفتن بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) در حکم را ندارند.2-1- فضاي سخن کلام 2. آيات 6 تا 13
اين کلام، داراي چهار مطلب است: مطلب اول، آيات 6 تا 8؛ مطلب دوم، آيات 9 و 10؛ مطلب سوم، آيات 11 و 12؛ و مطلب چهارم، آيه 13؛1-2-1- فضاي سخن مطلب 1. آيات 6 تا 8
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَينُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِينَ«6» وَاعْلَمُوا أَنَّ فِيكُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ يطِيعُكُمْ فِي كَثِيرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَيكُمُ الْإِيمَانَ وَزَينَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَيكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ«7» فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَنِعْمَةً وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ«8»1. به جا بودن امر مشروط به «إِن جَاءكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَيَّنُوا ...» حاکي از آن است که مؤمنان با خبري از سوي يک فاسق، آماده نبرد قومي شده اند، بي آنکه نسبت به صحت خبر او تبين کرده و عدم پشيماني آينده خود را بر اين عمل احراز کرده باشند.
2. به جا بودن توجه دادن به حضور رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در ميان مؤمنان (: و اعلموا ...)، در سياق امر مشروط قبلي، حاکي از آن است که مؤمنان در تصميم براي نبرد با يکي از اقوام بر اساس خبر فاسق، به حضور پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) در ميان خود و لزوم پيروي از ايشان توجه لازم را ندارند.
3. صدق خبر «لَوْ يُطِيعُكُمْ ...» مي فهماند که برخي از مؤمنان نه تنها به حضور پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در ميان خود و لزوم پيروي از ايشان توجه لازم را ندارند، بلکه توقع اطاعت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) از خود را دارند. يعني انتظار دارند آن حضرت تصميم ايشان را تأييد کرده و آنان را در نبرد با قوم مذکور همراهي کند.
جمع بندي فضاي مطلب 1:
برخي از مؤمنان بر اساس خبر يک فاسق و بدون تبين نسبت به صحت خبر او براي نبرد جاهلانه و ندامت آور با قومي ديگر آماده شده اند، بي آنکه حضور پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) را در بين خويش محترم شمرده و به فکر اطاعت از ايشان باشند. آنان نه تنها متوجه جايگاه آن حضرت نيستند، بلکه توقع دارند رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) از تصميم آنان اطاعت کرده و با آنان همراهي فرمايد.2-2-1- فضاي سخن مطلب 2. آيات 9 و 10
وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَينَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يحِبُّ الْمُقْسِطِينَ«9» إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ«10»1. به جا بودن امر مشروط «وَإِنْ طَائِفَتَانِ ... فَأَصْلِحُوا ...» حاکي از فضاي تنش و قتال بين طوايف مختلف مؤمنان است.
2. به جا بودن تمهيد «فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا ... فَقَاتِلُوا ...» حاکي از آن است که برخي از تنش ها بين طوايف مؤمنان، به حدي است که ممکن است حاضر به پذيرش صلح نباشند و تجاوزگري کنند.
3. توصيه مؤمنان به اصلاح عادلانه (: فأصلحوا بينهما بالعدل ...) حاکي از احتمال جانب داري متعصبانه طوايف از يکديگر بدون رعايت عدل و قسط است.
4. به جا بودن تأکيد بر اخوت مؤمنان و امر به ايشان براي اصلاح بين دو برادرشان (: إنما المؤمنون ...) حاکي از آن است که احتمال غفلت مؤمنان از برادر بودن دو طايفه متخاصم با هم و برادر بودن خود با آنان وجود دارد. غفلتي که مي تواند جانب داري متعصبانه از يک طرف را در پي داشته باشد.
5. به جا بودن امر «اتَّقُوا اللَّهَ» در سياق دستور به اصلاح، حاکي از احتمال کم تقوايي در اين خصوص است و با توجه به فضاي مستفاد در دو بند 3 و 4، اين کم تقوايي، همان جانب داري و اقدام به اصلاح متعصبانه به نفع يکي از دو طرف متخاصم، بدون رعايت حق عدل و قسط و بدون توجه به اقتضاي برادري با هر دو طرف نزاع است.
جمع بندي فضاي مطلب 2:
فضاي مستفاد از آيات اين مطلب، داراي دو بعد است:1. فضاي تنش و قتال بين برخي از طوايف در جامعه ايماني که گاهي تا حد بغي و تجاوزگري برخي از طوايف درگير نسبت به برخي ديگر پيش مي رود.
2. فضاي کم تقوايي و جانب داري متعصبانه طوايف ديگر از يک طرف درگير که به دور از رعايت قسط و عدل و برادري با طرفين متخاصم صورت مي پذيرد.
3-2-1- فضاي سخن مطلب 3. آيات 11 و 12
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يكُونُوا خَيرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يكُنَّ خَيرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ«11» يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ«12»1. به جا بودن نهي «لاَ يَسْخَرْ ...»، «لا تَلْمِزُوا ...» و «لا تَنَابَزُوا ...» خطاب به مؤمنان، حاکي از فضاي تمسخر يکديگر، عيب جويي از هم و نهادن اسامي و القاب مشعر به فسق بر يکديگر، در ميان برخي از مؤمنان است.
2. جمله خبري «وَمَن لَّمْ يَتُبْ...» نشان دهنده فعليت في الجمله فضاي مذکور در بند قبل است.
3. به جا بودن فرمان «اجْتَنِبُوا ...»، نهي «لا تَجَسَّسُوا ...» و «لا يَغْتَبْ ...» خطاب به مؤمنان، حاکي از فضاي سوء ظن نسبت به يکديگر، تجسس منفي در امور يکديگر به قصد کشف عيوب و غيبت و بدگويي پشت سر همديگر در ميان برخي از مؤمنان است.
4. به جا بودن امر «اتَّقُوا اللَّهَ ...» در سياق نواهي قبل، حاکي از کم تقوايي برخي از مؤمنان در اين امور است.
جمع بندي فضاي مطلب 3:
کم تقوايي برخي از مؤمنان در روابط اجتماعي، موجب فعليت يافتن في الجمله فضاي تمسخر يکديگر، عيب جويي از هم، نهادن اسامي و القاب مشعر به فسق بر يکديگر، سوء ظن نسبت به همديگر، تجسس عيب جويانه در امور يکديگر و غيبت و بدگويي پشت سر برادران ايماني، در ميان بعضي از مؤمنان شده است.4-2-1- فضاي سخن مطلب 4. آيه 13
يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ«13»(3)1. تأکيد بر خلق شدن انسانها از يک پدر و مادر (: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم ...) و بيان فلسفه جعل شعوب و قبائل مختلف انساني در اين سياق (: وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا ...)، حاکي از فضاي تعدد شعوب و قبائل در جامعه ايماني و غفلت برخي از مؤمنان نسبت به حقيقت برابري شعوب و قبائل انساني به لحاظ حسب و نسب است. بدين بيان که حسب و نسب همه طوايف به يک پدر و مادر بر مي گردد، ولي برخي غافلند.
2. جمله مؤکد «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ...» در اين سياق، حاکي از آن است که برخي از مؤمنان امري غير از تقوا، مانند حسب و نسب و مانند آن را معيار برتري و کرامت مي پندارند.
جمع بندي فضاي مطلب 4:
فضاي اين مطلب، تعدد شعوب و قبائل در جامعه ايماني و برتري طلبي برخي از اين قبائل بر ديگران با استناد به معيارهايي مانند حسب و نسب است.***
حال با استفاده از فضاي چهار مطلب مذکور، فضاي کلام دوم تبيين مي شود: از مطلب اول، دوم و چهارم، استفاده مي شود که فضاي اين سياق، آثار و تبعات منفي برتري طلبي هاي قومي قبيله اي است. از اين رو مطلب سوم نيز در همين فضا قابل بررسي است، هر چند به فضاي قومي قبيله اي تصريح نداشته باشد. البته از خود اين مطلب هم مي توان قرينه اي بر وجود اين فضا در آن مطرح کرد: نخستين نهي اين مطلب، نهي از مسخره کردن يکديگر است که ابتدا با عبارت «لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ» آمده است. اگر «قوم» در اين آيه به معني متبادرش لحاظ شود که نساب قرينه بودن آن براي ادعاي مذکور، کامل است؛ و اگر طبق نظر برخي از مفسران، کلمه «قوم» در اين جمله به قرينه تقابل با کلمه «نساء» در جمله و «وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء»، به معني «مردان» دانسته شود، باز هم يک پرسش باقي است: چرا به جاي واژه «رجال» از واژه «قوم» استفاده شد؟ پاسخ: ممکن است خداي سبحان با يک تير دو نشان زده است. هم مردان و زنان را به تفکيک، از مسخره کردن يکديگر نهي فرموده و هم اقوام را نسبت به مسخره کردن يکديگر نهي فرموده است. در اين صورت باز هم عبارت مذکور، نساب قرينه بودن بر ادعاي مطرح شده را خواهد داشت. البته ناگفته نماند که اثبات فضاي قومي قبيله اي براي مطلب سوم، نافي استفاده فرهنگ ميان آحاد مؤمنين از اين مطلب نيست.
بايد توجه داشت که ترتيب منطقي تبيين فضاي اين کلام، از مطلب چهارم به مطلب اول است و اين مسئله در جمع بندي روشن خواهد شد. إن شاء الله تعالي.
جمع بندي فضاي کلام 2:
تعدد شعوب و قبائل در جامعه ايماني و برتري طلبي برخي از اين قبائل بر ديگران با استناد به معيارهايي مانند حسب و نسب، باعث کم تقوايي مؤمنان در روابط اجتماعي و موجب فعليت يافتن في الجمله فضاي تمسخر يکديگر، عيب جويي از هم، نهادن اسامي و القاب مشعر به فسق بر يکديگر، سوءظن نسبت به همديگر، تجسس عيب جويانه در امور يکديگر و غيبت و بدگويي پشت سر برادران ايماني، در ميان برخي از مؤمنان شده است. اين امر در برخي از موارد، فضاي تنش و قتال بين برخي از طوايف در جامعه ايماني را ايجاد کرده که گاهي با روحيه بغي و تجاوزگري برخي از طوايف درگير مرتبط است. از سوي ديگر، بعضي از طوايف غير متخاصم نيز گرفتار فضاي کم تقوايي و جانب داري متعصبانه از يک طرف درگير، به دور از رعايت قسط و عدل و برادري با طرفين متخاصم هستند. اين فضاي پر تنش، از عدم رعايت جايگاه رهبري رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) متأثر است و اين امر از مطلب نخست استفاده مي شود.3-1- فضاي سخن کلام 3. آيات 14 تا 18
اين کلام، داراي دو مطلب است: مطلب اول، آيات 14 تا 17؛ و مطلب دوم، آيه 18؛1-3-1- فضاي سخن مطلب 1. آيات 14 تا 17
* قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ«14» إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ«15» قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيءٍ عَلِيمٌ«16» يمُنُّونَ عَلَيكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَي إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يمُنُّ عَلَيكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ«17»
1. صدق خبر «قَالَتِ الْأَعْرَابُ ...» حاکي از فضاي ادعاي ايمان گروهي مشخص از اعراب است.
2. صدق خبري «قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَ ...» حاکي از آن است که اعراب مدعي ايمان، در واقع ايمان نياورده اند، بلکه تسليم شده اند و هنوز ايمان در قلوب آنان وارد نشده است.
3. به جا بودن «وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ...» خطاب به اعراب مدعي، حاکي از اکتفاي آنان به ادعا و عدم اطاعت ايشان از خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) است.
4. تعريف حصري مؤمنان با ويژگيهايي مانند ايمان به خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) و عدم ترديد پس از ايمان؛ و جهاد در راه خدا با مال و جان (: إنما المؤمنون ...)؛ به ضميمه خبر «أوْلَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ» در اين سياق، حاکي از آن است که ادعاي اعراب به خاطر فقدان ويژگيهاي مذکور، صادقانه نيست. يعني آنان پس از ايمان ترديد کرده اند و اهل جهاد با مال و جان در راه خدا نيستند، پس ادعاي ايمانشان صادقانه نيست.
5. به جا بودن پرسش توبيخي «قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ ...» خطاب به اعراب، حاکي از آن است که ايشان نه تنها مدعيان غيرصادق ايمان هستند، بلکه مي خواهند با استناد به سيره عملي خودشان (: دينکم)، مقصود خودشان را به خدا آموزش دهند و از آن دفاع کنند. يعني ادعا و سيره رفتاري آنان به منزله آن است که مي خواهند به خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) او بفهمانند که حقيقت ايمان همين است که ما داريم!
6. صدق خبري «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا ...» حاکي از آن است که اعراب مدعي ايمان، به خاطر اسلام آوردن خود بر رسول خدا منت مي گذارند.
جمع بندي فضاي مطلب 1:
گروهي مشخص از اعراب (باديه نشينان)، مصرانه مدعي ايمان واقعي هستند، در حالي که در اين ادعا صادق نيستند، چون ويژگيهاي مؤمنان خالص، يعني عدم ترديد پس از ايمان و مجاهدت با مال و جان در راه خدا در ايشان نيست. حقيقت ايمان هنوز به قلب آنان وارد نشده است، بلکه تنها تسليم شده اند و به همين دليل، روحيه سر باز زدن از اطاعت خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) را دارند.2-3-1- فضاي سخن مطلب 2. آيه 18
إِنَّ اللَّهَ يعْلَمُ غَيبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ«18»* به جا بودن اخبار از علم خداي متعالي به غيب آسمانها و زمين و بصيرت او به اعمال مخاطبان (اعراب) (: إن الله يعلم ...)، حاکي از پنهان بودن ماهيت تو خالي اين اعراب بر ديگران است. يعني پيش از اين کلام و اين سوره، مؤمنان از ماهيت اينان آگاه نبودند و خدا اين ماهيت را افشا فرمود.
جمع بندي فضاي مطلب 2:
فضاي اين مطلب، تنها در يک بند مطرح شده و نيازمند جمع بندي نيست. از اين پس، در چنين مواردي از عنوان جمع بندي استفاده نخواهد شد و فضاي مستفاد در تک بند مذکور، به جاي جمع بندي در مراحل بعدي مورد استفاده قرار خواهد گرفت. إن شاء الله تعالي.اينک مي توان به تشخيص فضاي کلام پرداخت:
به نظر مي رسد فضاي دو مطلب اين کلام در يک جهت است.جمع بندي فضاي کلام 3:
گروهي مشخص از اعراب، مصرانه مدعي ايمان واقعي هستند، در حالي که در اين ادعا صادق نيستند، بلکه تنها تسليم شده اند و به همين دليل، اهل سر باز زدن از اطاعت خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) را دارند. اعراب مدعي ايمان با اصرار بر سيره رفتاري خود، به منزله آن است که در صدد آموزش حقيقت داري به خدا هستند. ايشان به سبب اسلام خويش بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) منت مي نهند.***
اينک که فضاي سخن هر سه کلام اين سوره مبارکه شناسايي شده است، مي توان با نگاهي جامع، فضاي سخن سوره را تشخيص داد: فضاي نخستين کلام سوره، کم توجهي به جايگاه ويژه رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در معاشرت با ايشان است که کم تقوايي در لزوم پيشي نگرفتن از آن حضرت در مقام حکم را به دنبال دارد. يعني عدم رعايت آدابي مانند بالا نبردن صداي خود از صداي رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) و مخاطب قرار ندادن ايشان با جهر در گفتار همانند يکي از افراد هم تراز خود، سبب شده است که برخي از مؤمنان تقواي لازم در تبعيت از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) را نداشته و حتي در مقام حکم بر ايشان پيشي بگيرند؛ فضاي دومين کلام، طرح اثر نامطلوب فضاي کلام نخست آغاز مي شود. آري، اگر مؤمنان جايگاه رهبري پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در ميان خود را محترم نشمارند و در مرحله اتخاذ تصميم از جانب ايشان، مطيع نباشند، و مانند اهرم فشار بر رهبري عمل کنند، يکي از تبعاتش آن است که از سر جهالت با يکديگر درگير مي شوند و اين امر نتيجه اي جز زحمت و پشيماني براي خود ايشان به دنبال نخواهد داشت. اين کلام در ادامه، فضاي تعدد شعوب و قبائل در جامعه ايماني و برتري طلبي برخي از اين قبايل بر ديگران با استناد به معيارهايي مانند حسب و نسب را به تصوير کشيده است. مشکلي که باعث کم تقوايي مؤمنان در روابط اجتماعي و موجب فعليت يافتن في الجمله فضاي تمسخر، عيب جويي، نهادن اسامي و القاب مشعر به فسق، سوء ظن، تجسس عيب جويانه و غيبت و بدگويي در ميان برخي از مؤمنان شده است و اين امر در برخي از موارد، فضاي تنش و قتال بين برخي از طوايف مؤمن را ايجاد کرده است. از سوي ديگر برخي از طوايف غير متخاصم نيز گرفتار فضاي کم تقوايي و جانب داري متعصبانه از يک طرف درگير، به دور از رعايت قسط و عدل و برادري با طرفين متخاصم هستند. در نگاهي جامع به فضاي کلام دوم و کلام اول و با لحاظ ذکر درگيري جاهلانه طوايف به عنوان عاقبت عدم رعايت جايگاه پيغمبر (صلي الله عليه و آله وسلم) در ابتداي کلام دوم، مشخص مي شود که رفتارهاي سوء اجتماعي، تنش، درگيري و جانب داري متعاصبانه در ميان طوايف، با عدم رعايت جايگاه رهبري اسلامي رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) در ارتباط است. پس تا اينجا روشن شد که فضاي اين سوره، با دو مشکل مرتبط در جامعه ايماني همراه است. نخست، رابطه مؤمنان با پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) و دوم، رابطه مؤمنان با يکديگر؛ اولي، بايد رابطه رهبر و امت باشد که در اين زمينه کامل نيست و دومي، بايد رابطه برادري باشد که آن هم کامل نيست و اين دو مشکل با هم مرتبط است، زيرا فقدان رابطه برادري طوايف و افراد امت اسلامي با يکديگر، خود نتيجه عدم رعايت جايگاه رهبري واحد امت است و اين ادعا با مطلب اول کلام دوم اثبات مي شود. البته بايد توجه داشت که رعايت جايگاه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) شرط لازم و زيربنايي اخوت افراد و طوايف مؤمن است، اما کافي نيست. از اين رو فضاي کلام دوم در عين ارتباط با فضاي کلام اول، مستقل است. فضاي سومين کلام سوره، افشاگري و مقابله با جريان غير مؤمن مدعي ايمان و منت گذار بر پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) به خاطر اسلام آوردن است. اگر حيثيت ادعاي مصرانه بر ايمان به رغم فقدان حقيقت ايمان در دل افراد اين جريان و همچنين حيثيت منت گذاري بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) به خاطر اسلام آوردن از جانب اينان مورد مطالعه قرار گيرد و با کلام اول و دوم مقايسه شود، روشن مي شود که کلام سوم، ريشه نابساماني هاي مطرح شده در دو کلام نخست سوره را به تصوير کشيده است. فضاي کم توجهي به جايگاه ويژه رهبري رسول حق (صلي الله عليه و آله وسلم) و کم تقوايي در لزوم پيشي نگرفتن بر ايشان در حکم، محصول حضور جرياني مدعي و اهل منت بر پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) است که با ادعاي ايمان آوردن با منت گذاري بر تسليم شدن، رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) را موظف به اطاعت از خود مي داند و از جايگاه والاي ايشان، يعني مقام حکم، غافل است. معاشرت افراد اين جريان با پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) تفاوتي با معاشرت آنان با ديگران ندارد و خود را به اندازه رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) و شايد بالاتر از او مستحق حکم دادن، رهبري کردن و تصميم گيري مي دانند. همينان که از تقواي لازم براي اطاعت از رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) بي بهره اند، با استناد به معيارهاي ملي، قومي، قبيله اي و ...، فضاي ناامن اجتماعي و تنش سياسي ميان اقوام و طوايف ايماني را دامن مي زنند. از اين رو فضاي کلام سوم، معرفي اين جريان با ابعاد منفي آن است. گفتني است که وجود اين جريان در جامعه ايماني، آثار و تبعاتي قابل توجه در ميان مؤمنان هم دارد، زيرا قبل از اين سوره، جرياني شناخته شده و رسوا گشته نبودند و رفتار و گفتارشان در مؤمنان هم مؤثر بود.
جمع بندي فضاي سوره:
فضاي اين سوره مبارکه بحران برتري طلبي ناشي از اعراب است که رابطه مؤمنان با پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) و با يکديگر را به مخاطره انداخته است. اين فضا در چند بند مرتبط قابل تبيين است:1. عدم رعايت جايگاه رهبري و حکم راني رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در معاشرت با ايشان از سوي برخي از مؤمنان که کم تقوايي در لزوم پيشي نگرفتن بر آن حضرت در مقام تصميم گيري و حکم راني را در پي دارد و درگيري جاهلانه و ندامت آور طوايف مؤمنان، از آثار منفي آن است.
2. درگيري برخي از طوايف مؤمن با يکديگر و جانب داري متعصبانه برخي از طوايف نسبت به يک طرف درگير در نتيجه عدم رعايت برادري و برابري در حسب و نسب و سوء رفتارهاي اجتماعي مانند تمسخر و بدگويي و ...؛ که اين هم به نوبه خود تابعي از فضاي مذکور در بند نخست است.
3. فضاي مطرح شده در دو بند نخست، از سوي گروهي از اعراب مدعي ناراستين ايمان و منت گذار بر پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) دامن زده مي شود. کساني که از سر تکبر، اسلام آوردن خود را موجب حق تصميم گيري و رهبري براي خود مي دانند و خواسته يا ناخواسته، از اين حق براي به جان هم انداختن افراد و طوايف مؤمن بر پايه برتري طلبي هاي قومي قبيله اي استفاده مي کنند.
2- سير هدايتي سوره مبارکه حجرات
پس از مشخص شدن فضاي سخن سوره، اينک زمان تبيين سير هدايتي سوره رسيده است. سير هدايتي، محتوا و برنامه اي است که خداي متعالي براي رفع مشکلات، دفع تبعات و پيش برد حرکت تکاملي حق در فضاي سوره ارائه داده است. گفتني است فضاي سخن سوره، اختصاصي به زمان نزول ندارد و به همين دليل، سير هدايتي سوره نيز محدود در زمان نزول نيست. با اين مقدمه، سير هدايتي سوره مبارکه حجرات بر اساس فضاي سخن آن تبيين مي شود. إن شاء الله تعالي؛2-1- غرض کلام 1. آيات 1 تا 5
خداي سبحان، ابتدا مؤمنان را از پيشي گرفتن بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) در مقام حکم نهي مي فرمايد و ايشان را به رعايت تقوا در اين خصوص فرمان مي دهد (: يا أيها الذين آمنوا لا تقدموا ... و اتقوا الله ...) آنگاه آداب لازم براي تحقق اين تقوا را به ايشان گوشزد مي کند. تا با رعايت اين آداب، رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در موقعيت مساوي با ساير مؤمنان نباشند و جايگاه رهبري ايشان در ميان مؤمنان نهادينه شود. بالا نبردن صداي خود بر صداي ايشان و همتا نپنداشتن آن حضرت در مقام مخاطبه با ايشان، مواردي از اين آداب است (: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ ... وَلَا تَجْهَرُوا ...). بدين ترتيب اين کلام با بياناتي به اصلاح و پيش برد تکاملي فضاي موجود اقدام فرموده و عنوان مناسب براي آن عبارت است از:«امر مؤمنان به رعايت تقوا در پرهيز از پيشي گرفتن بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در رهبري و حکم راني، از طريق تبيين آداب ويژه معاشرت با پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) به عنوان حاکم جامعه اسلامي»
2-2- غرض کلام 2. آيات 5 تا 13
يکي از تبعات مهم کم تقوايي مؤمنان در رعايت موقعيت رهبري و تصميم گيري پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) آن است که بر اساس خبر يک فاسق و بر پايه نيات فاسقه او، آماده نبرد با قومي ديگر شده اند، بي آن که صحت خبر او را تبين کرده و به حضور پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در ميان خود توجه کنند. خداي متعالي به طور مشخص مؤمنان را متوجه حضور پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) فرموده و فضاي توقع اطاعت پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) از مؤمنان را در هم مي شکند و به مؤمنان گوشزد مي کند که خدا به زحمت ايشان راضي نيست، بلکه بالاتر از آن، ايمان را محبوب ايشان قرار داده و کفر و فسوق و عصيان را در قلب آنان زشت قرار داده است (: يا أيها الذين آمنوا ... فتبيوا ... و اعلموا ... لو يطيعکم ...)؛ در ادامه، مؤمنان را به اصلاح ميان طوايف متخاصم دعوت فرموده (: وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا...) يعني نه تنها در سايه رهبري رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) باشيد و به جان هم نيفتيد، بلکه بالاتر از آن به اصلاح ميان طوايف درگير بپردازيد. آنگاه با پيش بيني روحيه بغي و تجاوزپيشگي برخي از طوايف درگير، مؤمنان را به قتال با طايفه متجاوز تا گردن نهادن به فرمان خدا امر فرموده است (: فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا ... فَقَاتِلُوا ا ...) خداي سبحان به مؤمنان امر فرموده است که هر دو طرف تخاصم را برادر يکديگر و هم چنين برادر خود دانسته و جانب داري متعصبانه از يک طرف نداشته باشند و بدين ترتيب بر اساس قسط و عدل به اصلاح ذات بين بپردازند (: فَإِن فَاءَتْ ... فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا... إنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا ...)؛ حضرت حق در ادامه اين سياق، به جهت ارتباط فضاي تنش ميان طوايف با سوء رفتارهاي اجتماعي، مؤمنان را به تفصيل از اين سوء رفتارها نهي فرموده و آنان را به تقوا در اين زمينه فرمان داده است (: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ ... وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ ... وَلا تَنَابَزُوا ... وَمَن لَّمْ يَتُبْ ... يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ ... وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَب بَّعْضُكُم بَعْضًا ... وَاتَّقُوا اللَّهَ ...)؛ تعدد شعوب و قبائل در جامعه ايماني و تصور خام برخي، مبني بر بالاتر بودن قومي از قوم ديگر به خاطر حسب و نسب، موجب برتري طلبي برخي از اين قبائل بر ديگران و در نتيجه، باعث کم تقوايي مؤمنان در روابط اجتماعي شده بود. از اين رو، خداي سبحان با بياني متين همگان را فرزند يک پدر و مادر معرفي کرده (: يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ...) و فلسفه تعدد شعوب و قبائل را بيان فرموده است (: وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ ...) و با تأکيد اعلام داشته که تنها معيار برتري در نزد خدا، تقواست (: نَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم) همان تقوايي که در طول سوره همگان به آن توصيه شدند. يعني تقوا در رعايت جايگاه رهبري واحد امت اسلام (صلي الله عليه و آله وسلم)، تقوا در اصلاح ميان طوايف و تقوا در رعايت آداب معاشرت با برادران ايماني؛ بدين ترتيب اين کلام هم به اصلاح و پيش برد تکاملي فضاي موجود اقدام فرموده و عنوان مناسب براي آن عبارت است از:«امر مؤمنان به رعايت تقوا در حفظ برادري ميان افراد و طوايف مختلف جامعه ايماني، از طريق:
1. فرمان به پرهيز از درگيري در پرتو توجه به رهبري رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم)
2. امر به اصلاح ذات بين بر اساس برادري و قسط و عدل؛ و نبرد با طوايف تجاوز پيشه که دست از بغي بر نمي دارند، تا گردن نهادن به فرمان خدا
3. توصيه به رعايت آداب برادري مانند پرهيز از تمسخر و ...
4. توجه دادن به اينکه تنها معيار برتري تقواست و حسب و نسب معيار برتري نيست»
3-2- غرض کلام 3. آيات 14 تا 18
گروه مشخصي از اعراب، مصرانه مدعي ايمان واقعي بودند. خداي سبحان، به پيامبرش (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود که به ايشان بفرمايد شما ايمان نياورده ايد، بلکه تسليم شده ايد و هنوز ايمان در دلهاي شما وارد نشده است (: قَالَتِ الْأَعْرَابُ ... قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا ...) و همچنين آنان را به اطاعت از خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) توصيه کند (: وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ ...)؛ اعراب مدعي ايمان به سبب اسلام خويش بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) منت مي نهادند. خداي سبحان باز هم به رسولش (صلي الله عليه و آله وسلم) فرمود که به ايشان بفرمايد به سبب اسلام خويش بر من منت نگذاريد، بلکه خداي متعالي به سبب ايمان بر شما منت مي گذارد، اگر در ادعاي ايمان صادق باشيد (: يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ ...) يعني اولاً، اسلام منت ندارد، ايمان منت دارد؛ ثانياً، رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) هيچ يک از دو طرف منت نيست، بلکه يک طرف شماييد و طرف ديگر خداست؛ ثالثاً، آن کس که بايد منت بگذارد خداست، نه شما؛ و رابعاً، همه اين حرفها در صورت صدق ادعاي ايمان است و ربطي به شما مدعين نا راستين ايمان ندارد. بدين ترتيب اين کلام، عدم تطابق ادعاي ايمان اين جريان مدعي با واقعيت را بيان کرد و فضاي منت گذاري آنان را در هم شکست و در عين حال از باب شفقت و نصيحت، آنان را به اطاعت از خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) دعوت کرد. عنوان مناسب براي اين کلام، عبارت است از:«افشاگري مشفقانه خداي سبحان درباره جريان ناراستين مدعي ايمان و در هم شکستن فضاي منت گذاري ايشان بر رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم)»
***اينک که سير هدايتي هر سه کلام سوره مشخص شده است، مي توان با توجه به رابطه فضاي اين سه کلام با يکديگر، سير هدايتي کل سوره را تشخيص داد: نقش هدايتي سوره نسبت به فضاي نخستين کلام روشن است. اين کلام با تمهيداتي، فضاي عدم رعايت جايگاه رهبري و حکم راني رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) در معاشرت با ايشان از سوي برخي از مؤمنان را در هم مي شکند و فرهنگ لازم الاتباع در رابطه مؤمنان با رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) را ترسيم مي کند، تا با مراعات اين فرهنگ الهي، قلوب مؤمنان بر تقواي لازم در اطاعت از رهبري واحد امت اسلامي، يعني رسول الله (صلي الله عليه و آله وسلم) و پيش نيفتادن از آن حضرت در مقام حکم راني آماده شود و در نتيجه ي آن شرط انتفاء فضاي درگيري جاهلانه و ندامت آور طوايف مؤمنان فراهم گردد و زمينه رابطه برادرانه مؤمنان حاصل شود. آنگاه کلام دوم، وارد ميدان هدايت شده تا فضاي درگيري برخي از طوايف مؤمن با يکديگر و جانب داري متعصبانه برخي از طوايف نسبت به يک طرف درگير را در هم شکند. پس از ارائه فرهنگ در خصوص رابطه امت با رهبري، اينک شرط اساسي يک زندگي اجتماعي بر محور ايمان، حفظ مراتب برادري و برابري بين افراد و طوايف جامعه ايماني است و به همين جهت، اين کلام فرهنگ لازم در اين باره را تبيين فرموده است. نابساماني رابطه برخي از مؤمنان با رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) و نابساماني رابطه برخي از گروه هاي مؤمن با يکديگر، يعني موضوع دو کلام اول، از سوي گروهي از اعراب مدعي ناراستين ايمان و منت گذار بر پيامبر (صلي الله عليه و آله وسلم) دامن زده مي شد. کساني که از سر تکبر، اسلام آوردن خود را موجب حق تصميم گيري و رهبري براي خود مي دانستند و خواسته يا ناخواسته، از اين حق براي به جان هم انداختن افراد و طوايف مؤمن بر پايه برتري طلبي هاي قومي قبيله اي استفاده مي کردند. و کلام سوم سوره، اين ريشه فاسد را افشا کرده و در مقام اصلاح آن بر آمده است. تا افزون بر راهنمايي هاي لازم به مؤمنان در دو کلام نخست، تدابير لازم براي جلوگيري از فرهنگ فاسد در رابطه امت با رهبر و آحاد و طوايف امت با يکديگر فراهم آيد. بدين ترتيب سوره مبارکه حجرات، فرهنگ متقيانه معاشرت امت با رهبري واحد امت اسلامي را با زير بناي اطاعت امت از رهبري و پرهيز امت از پيشي گرفتن بر رهبري در مقام حکم راني ترسيم فرموده و با بناي اين فرهنگ، زمينه رابطه برادرانه آحاد امت با يکديگر را فراهم آورده است. در ادامه فرهنگ متقيانه معاشرت آحاد و طوايف امت با يکديگر را با زير بناي عدل و قسط و برادري و نفي برتري طلبي هاي جاهلانه برپايه حسب و نسب، ترسيم فرموده است. سوره عزيز حجرات، به اين امر نيز اکتفا نکرده و ريشه فاسد نابساماني فرهنگ رابطه امت با رهبري الهي و رابطه آحاد و طوايف امت با يکديگر، يعني جريان مدعي ناراستين ايمان و اهل منت به خاطر اسلام را افشا نموده و در صدد اصلاح آن بر آمده است. اگر اصلاح پذيرفتند که نعم المطلوب و اگر نه اشتباهشان، دامن امت را نگيرد و تار و پود جامعه اسلامي، يعني اتصال امت و رهبر و برادري امت را از هم نگسلد. بدين تريتب عنوان مناسب براي سير هدايتي اين سوره عبارت است از:
«تقويت اتحاد مؤمنان بر محور اطاعت از رهبري واحد الهي از طريق:
1. ترسيم فرهنگ رابطه امت با رهبري الهي بر مبناي اطاعت و پيشي نگرفتن از ايشان در مقام حکم راني؛
2. ترسيم فرهنگ رابطه آحاد و طوايف امت ايماني با يکديگر بر مبناي قسط و عدل و برادري؛
3. اقدام به آسيب زدايي از اين دو فرهنگ اصيل»
پينوشتها:
1- سوره ي نساء، آيه 82.
2- مقصود از «لَا تُقَدِّمُوا ...»، نهي مؤمنان از پيشي گرفتن بر خدا و رسول (صلي الله عليه و آله وسلم) در مقام حکم است. براي توضيح بيشتر، ر.ک. الميزان، جلد 18، صفحه 305؛
3- با توجه به سابقه سوره، مقصود از خطاب «يَا أَيُّهَا النَّاسُ» مؤمنان هستند و دليل تغيير منادا از «الذين آمنوا» به «الناس»، سخني است که خطاب به منادا گفته شده است، زيرا خلق از پدر و مادر واحد اختصاصي به مؤمنان ندارد و امري مشترک بين همه انسانهاست و اگر تنها خطاب به مؤمنان گفته مي شد، موهم برداشتي غير از اين بود.
منبع مقاله :
طرح راهنماي مربي تدبر در سوره هاي قرآن کريم 3 و 4، دبيرخانه ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دبيرخانه ي شوراي تخصصي توسعه فرهنگ قرآني، بهار 1388
/ج