تدبر در سوره ي مبارکه غافر (2)

پايان يافتن داستان مربوط به موسي ( عليه السلام ) و مؤمن آل فرعون و فرعون و هامان و قارون، روشن ترين دليل گسست کلام 6 از کلام 5 است.
جمعه، 3 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تدبر در سوره ي مبارکه غافر (2)
 تدبر در سوره ي مبارکه غافر (2)

 

مجري طرح: علي صبوحي طسوجي




 

6-1-1- کلام ششم. آيات 51 تا 55

گسست کلام 6 از کلام 5:

پايان يافتن داستان مربوط به موسي ( عليه السلام ) و مؤمن آل فرعون و فرعون و هامان و قارون، روشن ترين دليل گسست کلام 6 از کلام 5 است.
إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ (51) يَوْمَ لَا يَنفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ (52) وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْهُدَى وَأَوْرَثْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ الْكِتَابَ (53) هُدًى وَذِكْرَى لِأُولِي الْأَلْبَابِ (54) فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ (55)

پيوستگي آيات کلام 6:

ربط آيه 52 به آيه 51 مشخص است، اما ارتباط آيات 53 و 54 با آيات قبل نيازمند توضيح است: در آيه 55 پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به صبر فرمان داده شده و اين فرمان با تبيين حقانيت وعده خداي متعالي تعليل شده است، توجهي به آيات قبل مي فهماند که وعده مذکور، ياري رسولان الهي و مومنان به ايشان و لعنت و سوء عاقبت ظالمان است، که در آيات 51 و 52 مطرح شد، پس آيه 55 به نحو مشخصي بر محتواي آيات 51 و 52 متفرع است، حال مي توان با بيان شفاف تري ارتباط آيات 53 و 54 با آيات قبل را مطرح کرد. اين دو آيه، بياني از سابقه نصر خدا نسبت به پيامبران و مؤمنان در مورد حضرت موسي ( عليه السلام ) و قوم بني اسرائيل است که به عنوان شاهدي براي سنت مذکور در آيات 51 و 52 ذکر شده است و تعليل امر به صبر در آيه 55 را عيني تر مي کند.

غرض کلام 6:

آيات اين کلام، ابتدا ياري رسولان و مؤمنان به آنها و لعنت و سوء عاقبت ظالمان را به عنوان سيره و سنت مستمره خدا معرفي مي کند، سپس جريان اين سنت را در مورد حضرت موسي ( عليه السلام ) و قوم بني اسرائيل بيان مي دارد و مي فهماند که نصر و ياري خدا براي انبيا و مؤمنان، به ماندگاري هدايت و کتاب الهي منتهي مي شود و در نهايت پيامبر اکرم ( صلي الله عليه و آله و سلم ) را به صبر فرمان مي دهد و اين فرمان را با تأکيدي دوباره بر حقانيت وعده خدا در خصوص ياري مؤمنان و لعنت ظالمان تعليل مي کند، بنابراين تبيين سيره و سنت خدا در ياري رسولان و مؤمنان و لعنت ظالمان سخن اصلي اين کلام است که حمايت خدا از موسي ( عليه السلام ) و بني اسرائيل به عنوان شاهدي براي آن آمده و فرمان صبر خطاب به رسول مکرم اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) نيز به عنوان نتيجه هدايتي ذکر اين سنت و استشهاد براي آن ذکر شده است، در نتيجه عنوان متناسب با اين کلام عبارت است از:

« تببين و تأکيد سيره و سنت حق خدا در حمايت از رسولان و مؤمنان به آنها و لعنت و سوء عاقبت ظالمان، در جهت فرمان خدا به پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) براي صبر »

7-1-1- هم بستگي ظاهري کلام هاي فصل 1

اين فصل داراي شش کلام است. در بررسي هم بستگي اين شش کلام، مشاهده مي شود که شدت هم بستگي سه کلام نخست و شدت هم بستگي سه کلام انتهايي بيشتر است، اما در نهايت، اين دو مجموعه، يعني سه کلام نخست و سه کلام دوم، هم بسته است و به همين دليل به عنوان دو فصل از هم جدا نشده است. در ادامه، ابتدا هم بستگي سه کلام نخست، سپس هم بستگي سه کلام دوم و در پايان هم بستگي اين دو مجموعه مطرح مي شود:

هم بستگي سه کلام نخست

هم بستگي کلام اول و کلام دوم: در آيه سوم کلام نخست، خداي متعالي با اوصافي مانند « غافر الذنب »، « قابل التوب »، « شديد العقاب » توصيف شده است، در پنجمين آيه همان کلام با تفصيل با وصف « شديد العقاب » بودن خداي سبحان مواجه مي شويم، اما تفصيل دو وصف « غافرالذنب » و « قابل التوب » در نخستين آيه کلام دوم مشاهده مي شود، آنجا که فرشتگان در دعاي براي مؤمنان بدين جا مي رسند که عرضه مي دارند: « فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ ... »؛ اين يکي از وجوه هم بستگي ميان کلام نخست و کلام دوم است. وجه ديگر هم بستگي ميان اين دو کلام آن است که کلام نخست، به بررسي مسئله مجادله با آيات الهي، با عنوان « الذين کفروا » پرداخت و کلام دوم، با استفاده از عناويني مانند « الذين کفروا »و « الذين آمنوا » همان فضا را ادامه مي دهد.
هم بستگي کلام دوم و کلام سوم: اول آنکه کلام سوم، با ضمير « هو » آغاز شد، ضميري که مرجع آن « الله » در انتهاي کلام دوم است. دوم آنکه در انتهاي کلام دوم، دانستيم که ريشه شقاوت کافران آن است که وقتي خدا به يگانگي خوانده شود، کفر مي ورزند و زماني که براي خدا شريک قرار داده شود، ايمان مي آورند: « ذَلِكُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِيَ اللَّهُ وَحْدَهُ كَفَرْتُمْ وَإِن يُشْرَكْ بِهِ تُؤْمِنُوا »، در مقابل اين ويژگي ننگ آور، کلام سوم همگان را به توحيد ناب به رغم خوش آيند کافران دعوت مي کند: « فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ »

هم بستگي سه کلام دوم

هم بستگي کلام پنجم با کلام چهارم: اول آنکه کلام پنجم به کلام چهارم عطف شده است. دوم آنکه کلام چهارم، همگان را به مطالعه عاقب قدرتمندان و ثروتمندان اهل جدال آيات الهي در طول تاريخ دعوت مي کند و کلام پنجم نيز نمونه اي از عاقبت اين صاحبان ثروت و قدرت، مانند فرعون و هامان و قارون را بيان مي کند. ديگر آنکه در انتهاي کلام چهارم فرمود: « ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانَت تَّأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَكَفَرُوا ... » و در ابتداي کلام پنجم نيز فرمود: « وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُّبِينٍ إِلَى فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ وَ قَارُونَ فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ » چنانکه مي بينيم واژه « رسلهم » با « أرسلنا »؛ عبارت « بِالْبَيِّنَاتِ » با عبارت « بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُّبِينٍ » و عبارت « فَكَفَرُوا »؛ با عبارت « فَقَالُوا سَاحِرٌ كَذَّابٌ » هم نواست و همين امر يکي از وجوه هم بستگي ميان اين دو کلام است.
هم بستگي کلام ششم با کلام پنجم: واژه « رسلنا » در ابتداي کلام ششم با واژه « رسلکم » در انتهاي کلام پنجم؛ محتواي « يَوْمَ لَا يَنفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ » در ابتداي کلام ششم، با « وَ مَا دُعَاءُ الْكَافِرِينَ إِلاَّ فِي ضَلاَلٍ » در انتهاي کلام پنجم از عوامل هم بستگي ميان اين دو کلام است.
هم بستگي سه کلام نخست با سه کلام دوم: عطف سه کلام دوم به سه کلام نخست بوسيله « و » و برگشت ضمير از ابتداي سه کلام دوم به « الظالمين » يا « اَلَّذِينَ کَفَرُوا » در سه کلام اول، عوامل هم بستگي اين دو مجموعه با يکديگر در قالب يک فصل است.

8-1-1- هماهنگي غرضي کلام هاي فصل 1

توجه به اغراض کلام هاي اين فصل، هماهنگي غرضي آنها را مشخص مي کند: کلام نخست، بيان ناکامي کافران در مجادله با قرآن کريم است، کتابي که از آيات الهي است و کافران بر اساس سيره مستمره تاريخي خويش با آن سر مقابله و مجادله دارند، اما ره به جايي نمي برند و همواره در اين جدال، ناکامند. کلام دوم، تبشير مؤمنان و انذار کافران، از رهگذر تبيين استغفار مستجاب فرشتگان براي مؤمنان؛ و قهر و خشم جاودانه خدا نسبت به کافران است. بررسي اين کلام در ارتباط با کلام قبل مي فهماند که اهل مجادله با آيات الهي، مشمول قهر و غضب خداي سبحان هستند و مؤمنان به آيات الهي، مشمول دعاي مستجاب فرشتگان و در نتيجه غرق در درياي رحمت و غفران ربوبي هستند. کلام سوم اين فصل، دعوت به پرستش خداي يگانه، حاکم مطلق روز جزا؛ و بازداري منذرانه از پرستش غيرخدا، به خيال خام شفاعت و حمايت در روز جزا است. توجه به غرض اين کلام در ارتباط با اغراض کلام هاي قبل مي فهماند که مجادله کنندگان با آيات الهي، درصدد بازداري مؤمنان به آيات الهي، از پرستش خداي يگانه اند و اين رفتار آنان، ريشه در خيال خام شفاعت و حمايت غير خدا در روز جزا دارد، در حالي که خداي سبحان حاکم مطلق روز جزاست و بر همين اساس، مؤمنان بايد تنها او را بخوانند، هرچند اين عمل به رغم خوش آيند کافران باشد. کلام چهارم، دعوت انذارآميز کافران اهل مجادله با آيات الهي، به مشاهده عاقبت پيشنيان، به منظور تأکيد بر بي تأثيري زور و زر در حفظ کافران به بينات، از عذاب الهي است و کلام پنجم عذاب دنيا و آخرت را، تنها ثمره مجادله با آيات خدا و مقابله با بينات رسولان، از ناحيه متکبران مسرف دانسته و حمايت خدا در دنيا و آخرت را نيز، محصول ايمان و مقاومت مؤمنان در فضاي جدال صاحبان زور و زر با حقيقت دانسته است و در نهايت کلام ششم تبيين و تأکيد سيره و سنت حق خدا در حمايت از رسولان و مؤمنان به آنها و لعنت و سوء عاقبت ظالمان است و از اين تبيين در جهت فرمان دادن پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به صبر استفاده کرده است.
با توجه به توضيحات بالا مي توان فهميد که مسئله مورد بحث اين فصل از آيات سوره مبارکه غافر، مجادله با آيات الهي و در عصر اسلام مجادله با آيات قرآن کريم است. اين جدال از ناحيه کافران صاحب قدرت و ثروت رهبري مي شود، زيرا قدرتشان، آنان را به تکبر و ثروتشان، به روحيه اسراف کاري کشانده و اين دو خصيصه زشت، سبب جسارت آنان در مجادله با آيات الهي شده است. بيشتر کلام هاي اين فصل، هر کدام با بياني در مقام تهديد اين کافران مجادله کننده با آيات الهي به بي ثمري تلاش آنان در اين جدال و عذاب دنيا و آخرت به شمار مي آيد. کلام نخست عقاب و عذاب دنيوي اقوام مشابه پيشين را يادآوري کرده و در بياني وجيز همه کافران اهل مجادله با آيات الهي را به عذاب آتش تهديد کرده است. کلام دوم، ايشان را مشمول قهر و غضب خدا دانسته و بيان داشته است که در روز جزا راهي براي گريز از عذاب حتمي خدا ندارند. کلام سوم، خيال خام ايشان براي شفاعت و حمايت غير خدا را نشانه رفته و تخطئه کرده است و کلام چهارم آنان به مطالعه عاقبت کافراني که ثروت و قدرت بيشتري داشتند دعوت کرده و کلام پنجم نمونه اي تاريخي از اين صاحبان غره به زور و زر را به تصوير کشيده و عاقبتشان را گوشزد کرده است و کلام ششم آنان را مشمول لعنت خدا دانسته است.
اين فصل به موازات رويکرد بالا، از مؤمنان به آيات الهي نيز سخن به ميان آورده و ايشان را به مقاومت در فضاي مجادله قدرتمندان و ثروتمندان کافر و زورگو ترغيب کرده است. کلام دوم مؤمنان را مشمول حمايت و عنايت خداي سبحان در دنيا و آخرت دانسته است و کلام سوم ايشان را به خداپرستي خالصانه به رغم خوش آيند کافران خوانده است و کلام پنجم، نمونه اي از حمايت خدا درباره مؤمني مقاوم در فضاي مجادله و مقابله زورگويان زرپرست مجادله کننده با آيات الهي را به تصوير کشيده و در نهايت کلام ششم مؤمنان به انبياي الهي را مشمول نصر و ياري خدا دانسته است.
رويکرد ديگر هدايتي اين فصل خطاب به رسول مکرم اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) و پس از ايشان خطاب به رهبران الهي است. برخي از کلام هاي اين فصل با تبيين و تأکيد بر سنت حمايت خدا از رسولان، ايشان را به صبر و مقاومت در برابر مجادله کافران قدرتمند متکبر و ثروتمند مسرف دعوت کرده است. کلام نخست، رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) را فرمان مي دهد که شوکت و قدرت آنان تو را نفريبد. کلام چهارم از موسي ( عليه السلام ) ياد مي کند که در برابر مکر فرعون به خدا پناه برد و کلام ششم سنت حمايت از رسولان و مؤمنان به ايشان را يادآوري کرده و پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) را پس از وعده نصر، به صبر فرمان مي دهد.
بر اين اساس اين فصل پيرامون مسئله مجادله با آيات اليه، سه رويکرد هدايتي را در پيش گرفته است: نخست، تخطئه و تهديد و انذار مجادله کنندگان کافر متکبر مسرف؛ دوم، وعده ياري و حمايت مؤمنان و دعوت ايشان به مقاومت در فضاي مجادله با آيات الهي و سوم، وعده نصر رسولان و رهبران الهي و دعوت ايشان به توکل و صبر در اين فضا. عنوان جامع غرض اين فصل را مي توان اين گونه ارائه داد:

« مقابله با پديده شوم مجادله با آيات الهي، از طريق نهي کافران از مجادله با آيات الهي، با تهديد ايشان به بي ثمري مجادله و عذاب دنيا و آخرت ترغيب مؤمنان به مقاومت در فضاي مجادله با آيات الهي، بر اساس حمايت خدا و تشويق رهبران الهي به توکل و صبر، در فضاي مجادله، بر اساس سنت ياري خدا »

2-1- فصل دوم. آيات 56 تا 68

اين فصل داراي دو کلام است: نخست، آيات 56 تا 59؛ دوم، آيات 60 تا 68.

جدايي فصل 2 از فصل 1:

عامل جدايي فصل دوم از فصل نخست، انفصال لفظي مستمري است که در آيات فصل دوم نسبت به فصل اول مشاهده مي شود، بدين معني که: داستان مربوط به موسي ( عليه السلام )، مؤمن آل فرعون، فرعون، هامان و قارون و نتيجه گيري از آن، پايان يافته و با شروع آيه 56، با گسستي مواجه مي شويم که به وسيله اتصالات لفظي جبران نمي شود، يعني هيچ عاملي براي عطف يا هر نوع ربط ادبي، مانند اسم اشاره و برگشت ضمير و ...، ميان دو فصل وجود ندارد. تکرار واژگان، عبارات اسلوب ها، در انتهاي فصل نخست و ابتداي فصل دوم مي توانست مانع از جدايي دو فصل شود، اما اين تکرار نيز به چشم نمي خورد.

1-2-1- کلام نخست. آيات 56 تا 59

إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ إِن فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَّا هُم بِبَالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (56) لَخَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ (57) وَمَا يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَلَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا مَّا تَتَذَكَّرُونَ (58) إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يُؤْمِنُونَ (59)

پيوستگي آيات کلام 1:

آيه 56، کبر را ريشه مجادله کافران، با آيات دانست و آيه 57 در پاسخ به اين کبر موهوم از بزرگتر بودن خلق آسمان و زمين نسبت به خلق انسانها سخن گفت. واژه « کبر » در آيه 56 و واژه « اکبر » در آيه 57 عامل اتصال لفظي اين دو است. آيه 58 به آيه 57 عطف شده است و به لحاظ محتوايي در ارتباط با آخرين عبارت آيه 57 است که فرمود: « وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ». آيه 59 از حتميت برپايي قيامت سخن مي گويد و آن روزي است که تفاوت روشن بينان و کوردلان آشکار خواهد شد، همان تفاوتي که طبق آيه 58 انسانها کمتر نسبت به آن متذکر بودند.

غرض کلام 1:

نخستين آيه اين کلام، کبر را ريشه مجادله با آيات الهي دانسته و ضمن تأکيد بر بي نتيجه بودن آن، رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) را به استعاذه فرمان داده است، سپس در مقام تخطئه کبر کافران، از بزرگتر بودن خلق آسمان و زمين نسبت به خلق انسانها سخن به ميان آورده است، تا بدانند کبر آنان بي جاست. سپس گام را فراتر نهاده و فرموده است که مجادله کنندگان نه تنها توهم کبر دارند که بدتر از آن، به بزرگتر بودن آسمان بالاي سر و زمين زير پايشان توجه ندارند، و نسبت به کوچکي خودشان کورند و اين بر مراتب حقارت ايشان مي افزايد، زيرا بين کوردلان و روشن بينان تفاوتي زياد است، هرچند که انسان ها نسبت به اين تفاوت هم غافلند، اما قيامت به زودي برپا مي شود و اين تفاوت آشکار مي گردد؛ چنانکه مشاهده مي شود، بعد از آيه نخست، مفاهيم ساير آيات در ارتباط با همين آيه و در راستاي تبيين موهوم بودن و بي ثمر بودن کبر مجادله کنندگان با آيات الهي است، بنابراين عنوان متناسب با اين کلام عبارت است از:

« ريشه مجادله کافران با آيات الهي، کبري بي ثمر است که محصول ناآگاهي، غفلت و بي ايماني کافران است »

2-2-1- کلام دوم. آيات 60 تا 68

گسست کلام 2 از کلام 1:
ريشه يابي مجادله با آيات الهي در کلام قبل پايان يافت و اين کلام، آغاز فرمان انسان ها به عبادت خداست. تغيير سياق مخاطبه با رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به سياق مخاطبه با عموم انسانها، نشانه اي از گسست اين دو کلام است.
وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ (60) اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ (61) ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لَّا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (62) كَذَلِكَ يُؤْفَكُ الَّذِينَ كَانُوا بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ (63) اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاء بِنَاء وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ وَرَزَقَكُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَتَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ (64) هُوَ الْحَيُّ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (65) قُلْ إِنِّي نُهِيتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءنِيَ الْبَيِّنَاتُ مِن رَّبِّي وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ (66) هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (67) هُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ (68)

پيوستگي آيات کلام 2:

آيات اين کلام داراي دو مطلب است: نخست، آيات 60 تا 65؛ و دوم، آيات 66 تا 68. پيوستگي آيات مطلب نخست، بدين بيان قابل طرح است: آيات 61 و 62 در مقام معرفي « ربکم » در آيه 60 و پوشش دادن فرمان « ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ » در آن آيه است. آيه 63 در ارتباط با عبارت « أَنَّى تُؤْفَكُونَ » در آيه 62 است. آيات 64 و 65، به لحاظ ارتباط سياقي، در وزان آيات 61 و 62 است. پيوستگي آيات مطلب دوم نيز بدين شرح است: آيات 67 و 68، معرفي « رب العالمين » در انتهاي آيه 66 است. ارتباط سياقي دو مطلب اين کلام نيز بدين بيان است: هر دو مطلب، دعوت به عبادت خالصانه خداست. در مطلب نخست، خداي متعالي مي فرمايد که تنها مرا بخوانيد و بپرستيد و در مطلب دوم، پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) از جانب خداي سبحان مأمور مي شود که بگويد خدا مرا از پرستش غير خودش نهي کرده است.

غرض کلام 2:

براي کشف غرض اين کلام، ابتدا بايد معني منسجم هر يک از مطالب آن تشخيص داده شود و سپس با توجه به ارتباط آنها غرض کلام به دست آيد:
نخستين مطلب اين کلام، بياني از پروردگار انسانها، خطاب به ايشان است که مرا بخوانيد تا شما را استجابت کنم، آنان که از عبادت من استکبار مي ورزند، به زودي در نهايت خواري و ذلت به جهنم داخل خواهند شد. آيات اين مطلب در ادامه با برشماري برخي از تفضلات الهي، نسبت به انسانها، اکثر ايشان را ناسپاس معرفي کرده است، بدين ترتيب فهمانده است که استکبار ورزيدن از عبادت پروردگار، ناسپاسي در برابر تفضلات بي دريغ اوست. آيات بعدي با تأکيد بر خالقيت مطلق خدا، از يگانگي او سخن به ميان آورده و مستکبران از عبادت او را به خاطر گريختن از پرستش او توبيخ کرده و اين گريز را نتيجه جحد با آيات خدا دانسته است. ايات 64 و 65 فراز ديگري از محتواي اين مطلب است که پس از معرفي برخي از الطاف پروردگار عالميان بار ديگر بر وحدانيت او تأکيد کرده و همگان را بر اساس آن به پرستش خالصانه او دعوت کرده است؛ بدين ترتيب، صدر و ذيل اين مطلب به طور هماهنگ، دعوت به خواندن و پرستش خالصانه خداي يگانه است و متن آن، سرباز زدن از اين پرستش را نتيجه روحيه استکبار و آن را نيز محصول روحيه ناسپاسي انسان ها دانسته است. پس معني منسجم اين مطلب عبارت است از: « دعوت به پرستش خالصانه پروردگار يگانه و معرفي استکبار و ناسپاسي به عنوان عوامل رد اين دعوت »
خداي متعالي در آيات دومين مطلب اين کلام، پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) را فرمان مي دهد که بگويد از پرستش غير خدا نهي شده است، زيرا براي او بيناتي از جانب خدايش آمده است و هم چنين بگويد که مأمور است تا در برابر پروردگار عالميان تسليم باشد. ادامه مطلب در دو آيه با طرح ربوبيت خدا نسبت به انسان از مرحله اي که نطفه بودن تا حيات پس از مرگ او، « رب العالمين » بودن خداي متعالي مطرح مي شود، تا وجه امر به تسليم و نهي از پرستش غير خدا مشخص گردد. در نتيجه معني منسجم اين مطلب، با اين عنوان قابل بيان است: « ماموريت پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به اعلان دوري از پرستش غير خدا و تسليم بودن در برابر پروردگار جهانيان »
حال که معني منسجم هر يک از مطالب اين کلام مشخص شد، مي توان غرض اين کلام را به دست آورد: مطلب نخست، دعوت همگان به پرستش خالصانه پروردگار يگانه و معرفي استکبار و ناسپاسي به عنوان عامل رد اين دعوت است و مطلب دوم، بيان مأموريت پيامبر اسلام ( صلي الله عليه و اله و سلم ) به اعلان دوري از پرستش غير خدا و تسليم بودن آن حضرت در برابر پروردگار جهانيان است. در نتيجه غرض هر دو مطلب، با اين عنوان قابل بيان است:

« دعوت به پرستش خالصانه پروردگار و دوري از استکبار و ناسپاسي و شرک در عبادت »

3-2-1- هم بستگي ظاهري کلام هاي فصل 2

موارد هم بستگي دو کلام اين فصل را مي توان به اين ترتيب بيان کرد:
1. کلام دوم به کلام نخست، عطف شده است.
2. تبيين رفتار اکثريت انسانها در هر دو کلام مشاهده مي شود: « لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ »، « لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ »، در کلام نخست؛ و « َلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ » در کلام دوم.
3. مسئله کبر و استکبار از مشترکات هر دو کلام است: « إِن فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ » در کلام نخست؛ و « يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي » در کلام دوم.

4-2-1- هماهنگي غرضي کلام هاي فصل 2

توجه به اغراض دو کلام اين فصل، از هماهنگي آنها پرده برمي دارد: کلام نخست، ريشه مجادله کافران با آيات الهي را، کبري بي ثمر دانسته که محصول ناآگاهي آنان از بزرگتر بودن خلق آسمان و زمين، غفلت آنان از ناآگاهي خويش و بي ايماني ايشان به برپايي روز جزاست. کلام دوم نيز پس از دعوت به پرستش خالصانه پروردگار، روحيه استکبار و ناسپاسي را، عامل شرک در عبادت دانسته و همگان را از آن نهي کرده است. بدين ترتيب اين فصل، در راستاي درمان کبر و استکبار کافران است، دردي که محصول ناسپاسي آنان در برابر تفضلات الهي و بي توجهي آنان به ربوبيت مطلق پروردگار عالميان است و باعث کفر و شرک و در نتيجه مجادله بي ثمر ايشان با آيات الهي شده است. بنابراين عنوان متناسب با اين کلام عبارت است از:

« دعوت به پرستش خالصانه خدا، در مقابل کبر و استکبار کافران از پرستش خدا که آنان را به مجادله اي بي ثمر با آيات الهي کشانده است. »

3-1- فصل سوم. آيات 69 تا 85

اين فصل داراي سه کلام است: نخست، آيات 69 تا 78؛ دوم، آيات 79 تا 81؛ و سوم، آيات 82 تا 85.

جدايي فصل 3 از فصل 2:

فقدان هم بستگي بين آخرين آيات فصل دوم و اولين آيات فصل سوم و به تعبير ديگر، گسست مستمر لفظي، باعث جدايي اين دو فصل از يکديگر است، از سوي ديگر هيچ عامل ربط ادبي، اعم از عطف و ... ميان دو فصل مشاهده نمي شود.

1-3-1- کلام اول. آيات 69 تا 78

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ أَنَّى يُصْرَفُونَ (69) الَّذِينَ كَذَّبُوا بِالْكِتَابِ وَبِمَا أَرْسَلْنَا بِهِ رُسُلَنَا فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ (70) إِذِ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ وَالسَّلَاسِلُ يُسْحَبُونَ (71) فِي الْحَمِيمِ ثُمَّ فِي النَّارِ يُسْجَرُونَ (72) ثُمَّ قِيلَ لَهُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تُشْرِكُونَ (73) مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُو مِن قَبْلُ شَيْئًا كَذَلِكَ يُضِلُّ اللَّهُ الْكَافِرِينَ (74) ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ (75) ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (76) ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (77) وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاء أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ (78)

پيوستگي آيات کلام 1:

آيات اين کلام داراي دو مطلب است: نخست، آيات 69 تا 76؛ و دوم، آيات 77 و 78. ارتباط آيات درون هر يک از اين مطالب روشن است، بنابراين نوشتار کنوني به تبيين ارتباط سياقي ميان دو مطلب اين کلام مي پردازد: مطلب دوم، به وسيله « فا » با مطلب نخست، مرتبط شده است و در اين مطلب فرمان به صبر ( فاصبر ) با جمله « إن وعدالله حق » تعليل شده است و مراد از وعده خدا، همان تهديداتي است که در مطلب نخست تبيين شد، بدين ترتيب ارتباط سياقي اين دو مطلب برقرار مي شود.

غرض کلام 1:

مطلب نخست اين کلام، تهديد مجادله کنندگان با آيات الهي، به خاطر روي گرداني و تکذيب کتاب و آيات بينات رسولان الهي است، با اين بيان که به ايشان گفته مي شود، شما حتماً به آتش جهنم وارد خواهيد شد و آنچه با خدا شريک قرار مي داديد به داد شما نخواهد رسيد؛ سپس آيات مطلب دوم، با تأکيد بر حقانيت وعيد خدا نسبت به کافران مجادله کننده پيامبر ( صلي الله عليه و اله و سلم ) را به صبر فرمان مي دهد. نحوه شروع مطلب نخست نشان گر آن است که اين مطلب نيز خطاب به رسول گرامي اسلام ايراد شده است، هرچند که محتواي آن تهديد کافران است، پس مي توا ننتيجه گرفت که هدف اين کلام توصيه پيامبر ( صلي الله عليه و آله و سلم ) است و اين مهم را از رهگذر تهديد کافران مجادله کننده و تاکيد بر حقانيت اين تهديد پيش مي برد. عنوان متناسب با اين کلام عبارت است از:

« امر رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به صبر،

از رهگذر تأکيد بر حقانيت وعيد خدا درباره مجادله کنندگان مشرک متکبر »

2-3-1- کلام دوم. آيات 79 تا 81

گسست کلام 2 از کلام 1:

فقدان ارتباط ادبي و محتوايي آيات 79 تا 81 از آيات قبل، دليل گسست اين کلام از کلام قبل است، به تعبير ديگر، سياق تأکيد بر تهديد و تحقق وعيد الهي نسبت به مجادله کنندگان، به منظور فرمان دادن رسول خدا ( صلي الله عليه و اله و سلم ) به صبر، پايان يافته و هيچ عامل اتصال سياقي آن را جبران نکرده است.
اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعَامَ لِتَرْكَبُوا مِنْهَا وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ (79) وَلَكُمْ فِيهَا مَنَافِعُ وَلِتَبْلُغُوا عَلَيْهَا حَاجَةً فِي صُدُورِكُمْ وَعَلَيْهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ (80) وَيُرِيكُمْ آيَاتِهِ فَأَيَّ آيَاتِ اللَّهِ تُنكِرُونَ (81)

پيوستگي آيات کلام 2:

پيوستگي سياقي اين آيات روشن است و نياز به تبيين ندارد.

غرض کلام2:

دو آيه نخست اين کلام، ايجاد امکان سوار شدن بر چهارپايان و خوردن از آنها و نفع بردن از ايشان و موارد ديگري از بهره مندي از آنها محصول لطف خدا دانسته و آيه آخر در بياني تطبيقي، اين امور را نشان دادن آيات خدا معرفي کرده و در ادامه با پرسشي توبيخي، منکران را به خاطر انکار نسبت به آيات الهي، مؤاخذه کرده است. عنوان متناسب با اين کلام عبارت است از:

« برشماري برخي از آيات آشکار الهي، به منظور توبيخ منکران آيات الهي »

3-3-1- کلام سوم. آيات 82 تا 85

گسست کلام 3 از کلام 2:

تغيير بيان خطابي به بيان غايبانه و سياق توبيخ به خاطر انکار به سياق دعوت به مطالعه عاقبت پيشينيان دلايل گسست اين کلام از کلام قبل است.
أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ (82) فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون (83) فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ (84) فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ (85)

پيوستگي آيات کلام 3:

پيوستگي آيات اين کلام روشن است و نيازي به تبيين ندارد.

غرض کلام 3:

آيات اين کلام، دعوت مجادله کنندگان با آيات الهي به مطالعه عاقبت کساني است که ثروت و قدرتشان از ايشان بيشتر بود، اما در برابر اراده خدا سودي به ايشان نبخشيد. کساني که چون رسولان خدا با بينات روشن به سوي ايشان آمدند، به علم خويش دل خوش کردند و آنان را به استهزاء گرفتند، پس چون عذاب خدا را ديدند، ايمان آوردند، اما ديگر دير شده بود و ايمانشان سودي به حالشان نداشت؛ بنابراين مي توان گفت که اين کلام درصدد است تا مجادله کنندگان با آيات الهي از عاقبت پيشينيان درس بگيرند و ايمان را تا زمان رويت عذاب به تاخير نياندازند، زيرا ايمان در آن هنگام ثمربخش نيست. عنوان متناسب با اين کلام عبارت است از:

« دعوت منذرانه مجادله کنندگان با آيات الهي، به عبرت گرفتن از عاقبت پيشنيان و صاحب قدرت و ثروت بيشتر که به هنگام عذاب خدا ايمان آوردند، اما سودي نداشت »

4-3-1- هم بستگي ظاهري کلام هاي فصل 3

هم بستگي ظاهري کلام هاي اين فصل در محورهاي زير قابل تبيين است:
هم بستگي کلام اول و کلام دوم: کلام نخست، درباره مجادله کنندگان با آيات الهي است: « الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ » و کلام دوم، درباره منکران آيات الهي است: « فَأَيَّ آيَاتِ اللَّهِ تُنكِرُونَ »
هم بستگي کلام دوم و کلام سوم: « أَفَلَمْ يَسِيرُواْ فَيَنظُرُواْ » در کلام سوم به منکران آيات الهي مستفاد از کلام دوم برمي گردد.
هم بستگي کلام اول و کلام سوم: تهديد کلام نخست، نسبت به مجادله کنندگان مبتني بر اين حقيقت است که آنچه با خدا شريک قرار مي دادند، به هنگام عذاب قيامت به دادشان نخواهد رسيد: « أَينَ مَا کُنتُم تَشکُرونَ مِن دُونِ اللَّهِ قَالُوا ضَلُّوا عَنَّا بَل لَّمْ نَكُن نَّدْعُو مِن قَبْلُ شَيْئًا » و در کلام سوم، مي فرمايد که ايشان به هنگام مشاهده عذاب دنيوي نيز متوجه اين حقيقت مي شوند: « فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ »

5-3-1- هماهنگي غرضي کلام هاي فصل 3

چنانکه گذشت، کلام نخست، امر رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) به صبر، از رهگذر تأکيد بر حقانيت وعيد خدا درباره مجادله کنندگان مشرک است. کلام دوم، برشماري برخي از آيات آشکار الهي، به منظور توبيخ منکران آيات الهي است و در نهايت کلام سوم، دعوت منذرانه مجادله کنندگان با آيات الهي، به عبرت گرفتن از عاقبت پيشينيان صاحب قدرت و ثروت بيشتر است که به هنگام عذاب خدا ايمان آوردند، اما سودي به حالشان نداشت. همانطور که مشاهده مي شود عامل هماهنگي اين سه کلام، انذار مجادله کنندگان با آيات الهي است. نخستين کلام با تأکيد بر حقانيت وعيد خدا درباره ايشان، رسول خدا ( صلي الله عليه و آله و سلم ) را به صبر فرمان داده است، کلام دوم، با بر شماري آيات الهي، ايشان را به خاطر انکار آيات توبيخ کرده است و کلام سوم، با يادآوري عاقبت دردبار کافران پيشين، ايشان را با لحني انذارآميز به عبرت گرفتن دعوت کرده است. توجهي به محتواي اين کلام ها مي فهماند که ايشان به خاطر مجادله با آيات بينات الهي و انکار آنها؛ و مقابله با رسولان الهي و تکذيب ايشان؛ و شريک قائل شدن براي خداي متعالي؛ و در نهايت فرح و مرح و تکبر، توبيخ شده اند. با توجهي به محتواي کلام نخست، ارتباط منطقي اين اوصاف مشخص مي شود. ابتدا از اينان با وصف مجادله کنندگان ياد مي شود، سپس بر مخالفت آنان با کتاب و آيات بينات رسولان تأکيد مي شود و در ادامه از بي ثمري شريک قائل شدن براي خدا سخن به ميان مي آيد و در نهايت با وصف فرح و مرح و تکبر توبيخ و تهديد مي شوند. از اين ترتيب مي توان نتيجه گرفت که مجادله با آيات بينات الهي، محصول شرک است و آن نيز نتيجه فرح و مرح و تکبر؛ مي دانيم که اوصافي مانند فرح و مرح و تکبر برآمده از غره شدن به ثروت و قدرت است، از اين رو کلام سوم، از عاقبت کساني سخن مي گويد که نسبت به اين کافران، ثروت و قدرت بيشتري داشتند، اما برايشان سودي نداشت و عذاب خدا را از آنان دور نکرد، آنها زماني متوجه اشتباه خويش شدند که دير شده بود. بدين ترتيب اين فصل براي تهديد و انذار مجادله کنندگان با آيات الهي به طور جامع عمل کرده است. از عاقبت تلخ مجادله با آيات بينات نازل شده با رسولان الهي، خبر داده؛ از بي ثمري شرک سخن گفته و عاقبت فرح و مرح و تکبر را نيز گوشزد کرده است و در نهايت غره شدن به ثروت و قدرت، يعني مبناي همه اين بدبختي ها را تخطئه کرده و کافران را به عبرت گرفتن از بي فايدگي انبوه ثروت و قدرت در برابر اراده خدا دعوت کرده است. عنوان متناسب با اين فصل عبارت است از:

« تهديد و انذار مجادله کنندگان مشرک و متکبر و غره به قدرت و ثروت، با تأکيد بر عاقبت مجادله، بي ثمري شرک، عذاب ناشي از تکبر و بي فايدگي ثروت و قدرت در دفع عذاب خدا »

4-1- تناسب سه فصل سوره مبارکه غافر

اينکه غرض هر سه فصل سوره مشخص شد، به راحتي مي توان تناسب ميان سه فصل سوره و آخرين حلقه انسجام سوره درک کرد: فصل اول، مقابله با پديده شوم مجادله با آيات الهي است و براي اين مهم به ترتيب اولويت، سه رويکرد هدايتي را مورد توجه قرار داده است:
1. نهي کافران از مجادله با آيات الهي، با تهديد ايشان به بي ثمري مجادله و عذاب دنيا و آخرت
2. ترغيب مؤمنان به مقاومت در فضاي مجادله با آيات الهي، بر اساس حمايت خدا
3. تشويق رهبران الهي، به توکل و صبر، در فضاي مجادله، بر اساس سنت ياري خدا
فصل دوم، دعوت به پرستش خالصانه خدا، در مقابل کبر و استکبار کافران از پرستش خداست، کبري که آنان را به مجادله اي بي ثمر با آيات الهي کشانده است. تناسب اين دو فصل در آن است، که فصل دوم با دعوت مذکور، درصدد خشکانيدن ريشه مجادله و تقويت ريشه ايمان و مقاومت است و اين ريشه ها چيزي جز پذيرش يا رد خداپرستي خالصانه نيست.
فصل سوم، تهديد و انذار مجادله کنندگان مشرک و متکبر و غره به قدرت و ثروت، با تأکيد بر عاقبت مجادله، بي ثمري شرک، عذاب ناشي از تکبر و بي فايدگي ثروت و قدرت در دفع عذاب خدا است. تناسب اين فصل با فصل قبل نيز روشن است، زيرا مباني تکبر و شرک و مجادله را زير سؤال برده و نسبت به آنها تهديد مي کند.
بر اين اساس نخستين گام هدايتي سوره، در هم شکستن فضاي پيچيده مجادله صاحبان زور و زر با حق و حقيقت است. گام دوم، ريشه يابي مجادله و درمان آن و تبيين ريشه مقاومت و تقويت آن است و گام آخر، انذاري جامع نسبت به کافران اهل جدال با آيات بينات است.
منبع مقاله :
طرح راهنماي مربي تدبر در سوره هاي قرآن کريم 3 و 4، دبيرخانه ي شوراي عالي انقلاب فرهنگي، دبيرخانه شوراي تخصصي توسعه فرهنگ قرآني، بهار 1388



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.