ديدگاه امام خميني (ره) نسبت به شرايط جنبش اسلامي معاصر

امام خميني (رحمه الله) شخصيتي متفاوت و برجسته در تاريخ معاصر اسلام است. امام خميني (رحمه الله) فقط به اين دليل برجسته نبود که يکي از بزرگترين انقلابهاي قرن بيستم را رهبري کرد و يا تغييرات عظيمي را در ميان جهان
چهارشنبه، 8 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ديدگاه امام خميني (ره) نسبت به شرايط جنبش اسلامي معاصر
ديدگاه امام خميني (ره) نسبت به شرايط جنبش اسلامي معاصر

 

نويسنده: رفعت سيد احمد



 

خلاصه مقاله

امام خميني (رحمه الله) شخصيتي متفاوت و برجسته در تاريخ معاصر اسلام است. (1) امام خميني (رحمه الله) فقط به اين دليل برجسته نبود که يکي از بزرگترين انقلابهاي قرن بيستم را رهبري کرد و يا تغييرات عظيمي را در ميان جهان امپرياليسم و جهان مستضعفين بوجود آورد. اهميت امام خميني (رحمه الله) را بايد بيشتر در آرا و انديشه هاي ايشان ملاحظه کرد که الگوي انقلابهاي آينده را بدست دارند.
به نظر نويسنده، امام خميني (رحمه الله) که ما امروز يکصدمين سال تولد مبارک او را گرامي مي داريم، آمد تا چهره پاک و زلال و انقلابي اسلامي را باز گرداند، و براي امت، اسلام ناب محمدي (صلي الله عليه و آله) را در مقابل اسلام دروغين ارائه دهد. بزرگترين نظريه فلسفي حضرت امام (رحمه الله) احياي اسلام و ارکان آن بوده است.
نويسنده در مقاله خود به تفصيل به رابطه اسلام با انقلاب، وظايف علما، ديدگاه امام نسبت به مشکلات اقتصادي جهان اسلام، ستيزه غرب با اسلام و مسأله فلسطين مي پردازد.

مقدمه

امام خميني (رحمه الله) چهره اي متمايز در تاريخ معاصر اسلام بود، نه تنها به خاطر رهبري يکي از بارزترين انقلابهاي قرن بيستم و آنچه که از طريق اين انقلاب براي موازنه ي قدرتها و درگيريها در شرق اسلامي و جهان مستضعفين ايجاد کرد بلکه مهمتر از اينها به خاطر آنچه که او از ديدگاه اسلامي ارائه و براي اين انقلاب و انقلابهاي پيرو آن آماده نمود، اياشن ديدگاهي به نام « اسلام ناب محمدي » را در پوشش صحيح آن و در پايان قرن بيستم ميلادي عرضه داشتند، آن هم پس از اينکه در دراز مدت اين پوشش با عملکرد حکومتهاي استبدادي، دشمن خارجي و آخوندهاي درباري دچار بيماريهاي متعدد شده بود.
امام آمد- او که امروز صدمين سالگرد ميلادش را گرامي مي داريم- او آمد تا چهره ي پاک و انقلابي را بازگرداند و به امت اسلامي، « اسلام ناب محمدي » را تقديم کند.
ديدگاه و فلسفه امام خميني (رحمه الله)، ابعاد متعددي دارد که ما در اينجا فقط راجع به يکي از آنها بحث مي کنيم و آن، بعد شرايط و ريشه هاي نهضت و احياي اسلام و ارکان نظام اسلامي آنگونه که امام آن را درک مي کرد، مي باشد. اين ديدگاه از آن جهت اهميت مي يابد که به مثابه ي نيروي دفاعي ثابت و هميشگي براي تمامي جنبش هاي جهان اسلام که تمايل به انقلاب و نهضت و احياء دارند مي باشد. اين ديدگاه در طي قرن 21 ( که در زماني نه چندان دور به استقبال آن خواهيم رفت ) توشه و راهنما و سردمدار همه ي مشتاقان رهايي و بيداري خواهد بود و از اينجا اهميت بررسي گوشه هايي از اين ديدگاه روشن مي شود.
در ابتدا بايد تأکيد کنيم که ايشان رهبري ديني بود و پيوسته فعاليتش در قضاياي احياي اسلامي و نيز در تمامي جريانات جامعه ي ايران مؤثر بود. (2) يکي از عواملي که در آمادگي مخالفت ديني براي رهبري توده هاي ايران کمک کرده است- برعکس بسياري از سرزمينهاي جهان اسلام- مربوط به طبيعت و ويژگيهاي مذهب شيعه مي باشد. مذهبي که در طول تاريخ اسلام، مخالفت و مبارزه ي سياسي با حکام داشته است. عامل ديگر ضعف روشنفکران در رهبري حرکت توده هاي مسلمان بوده است. حزب توده با ضربات شديد قدرت خود را از دست مي دهد. ابتدا در سال 1953 ( 1332 ) هنگامي که سه هزار نفر از اعضايش دستگير مي شوند و در سال 1954 شبکه ي نظامي اش با پانصد افسر کشف مي شود. در سال 1963 ( 1342( اوضاع مخالفت ديني به جنبش سياسي مستقلي تغيير يافت و با انقلاب آن سال در مخالفت با ديکتاتوري شاه، علماي ديني بويژه امام خميني (رحمه الله) که بيشترين مخالفت را با شاه داشت در رأس جنبش مردمي قرار گرفتند و غير از ايشان شخص ديگري پيشواي توده هاي ايران نبود. امام خميني (رحمه الله) ثابت کرد- در مورد آنچه که مربوط به اساس انقلاب در لحظه هاي اوج گيري آن بود- که از هر نيروي ديگري- حتي به گواهي کتابهاي روشنفکران مخالف انقلاب (3)- راديکالتر است. اين رهبري راديکال آيت الله خميني مي طلبد که به روزنه هاي عمومي ديدگاه سياسي ايشان و نظام سياسي و شرايط نهضت احياي اسلامي از نظر ايشان پرداخته شود که مي توان آن را در عنصر به صورت ذيل بررسي کرد:

1- ارتباط اسلام با انقلاب:

درباره ي ارتباط اسلام با انقلاب، امام خميني (رحمه الله) بيان مي کند که جوهر اسلام، انقلاب است و اسلام بدون انقلاب يافت نمي شود « اسلام دين مجاهديني است که خواهان حقيقت و عدالت مي باشند، دين کساني است که طالب آزادي و استقلال مي باشند. و کساني که مي خواهند کافران بر مؤمنان مسلط نباشند ». (4)
او معتقد است اسلام حکومت پادشاهي را از اساس رد مي کند و سپس توجه عموم را به گناهي جلب مي کند که مسلمانان در آن افتادند يعني زندگي در جوامع داراي حکومت پادشاهي را رد نکردند. او معتقد است در برابر مسلمان هيچ راهي وجود ندارد مگر راه نافرماني و انقلاب و مبارزه با حکومت ستمگر و برپايي عدالت اسلامي به وسيله ي انقلاب عليه طاغوتها، در سايه ي حکومت فرعوني. حاکم در جامعه فساد مي کند و اصلاح نمي کند، مؤمن متقي نمي تواند در اين جامعه زندگي کند و در عين حال ايمانش را حفظ کند؛ در مقابلش دو راه وجود دارد: يا از اعمال مردود حکومت خودداري يا بر حکومت طاغوت تمرد نمايد و با او به مبارزه برخيزد و در پي نابودي آن باشد يا حداقل از آثار آن بکاهد. ما طبق گفته ي امام راهي جز راه دوم نداريم:
« ما چاره اي نداريم مگر اينکه تلاش کنيم تا نظامهاي فاسد و مفسد از بين بروند و گروه خائنين و ستمگران درهم شکسته شوند. اين امر واجبي است که تمامي مسلمانان هر کجا باشند براي پيروزي يک انقلاب سياسي اسلامي تلاش کنند زيرا به آن مکلف هستند. » (5)
امام خميني (رحمه الله) به تمام مسلمانان و به خصوص شيعيان ميراث اماماني را يادآوري مي کند که انقلاب عليه ستم را مهمترين مسئوليت مسلمانان در زندگي مي دانند ايشان به طور واضح بيان مي کنند: « ما از چيزي نمي ترسيم. پيامبر (صلي الله عليه و آله) در برخي جنگها شکست مي خورد. ما با شمشير الهي مي جنگيم و حرکت را ادامه خواهيم داد. » (6)

2. وظيفه ي علماء:

در ابتدا شايسته است اشاره اي شود به اينکه نقش علما درون جنبشهاي احياي اسلامي در دهه ي 70 اهميت خاصي داشت بخصوص داخل مصر و ايران هنگامي که اکثر علماي ديني در مصر وابسته به جريان سياسي حاکم بودند استقلال علماي ديني ايران واضح بود. ملاحظه مي شود که وظيفه ي علماء از نظر امام اساسي است « استعمار، دشمن اول مسلمانان است که به وسيله ي کشتن دين در قلب علماي امت، مسلمانان را از آزادي شان منع مي کند و استقلالشان را از بين مي برد و ثروتهايشان را تاراج مي کند و شخصيت شان را محو مي نمايد. » (7)
همچنين امام خميني (رحمه الله) به شرايط اقتصادي و اجتماعي و حضور ظواهر استعماري جهت سيطره و محو فرهنگ ملي ملتهاي استعمار زده اشاره مي کند و شيوه هاي مختلف براي مقاومت نظامي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي در مقابله با اين استعمار تحليل مي نمايد و فقط به يک موضوع بسنده مي کند و آن تربيت علماي امت و آماده سازي فقها براي اين مسئوليت بزرگ مي باشد و تأکيد مي کند اين آمادگي برکندن حب دنيا از دلها و تربيت و تزکيه ي نفس و تهذيب سلوک و تنظيم راههاي زندگي و تربيت انسان است در نتيجه ي انقلاب اخلاقي نزد امام خميني (رحمه الله) شرط انقلاب سياسي و مقدمه ي آن است. (8)

3- ديدگاه امام نسبت به مشکلات اقتصادي جهان اسلام:

امام ايمان دارد که نظام اقتصادي مورد نظر ايشان بر قوانين بازار و ايجاد عسر متمرکز نيست (9) بلکه بر اخلاق متمرکز است. اخلاق در دفاع و اخلاق در معاملات. ايشان از ملت خود، بي اعتنايي بر سرمايه و سود را مي طلبد. (10)
شامليت ديدگاه امام خميني (رحمه الله) نسبت به اقتصاد جزيي از وسعت مشرب سياسي، اقتصادي و اجتماعي ايشان است ولي تنها مفاهيم برگرفته از اسلام حضرت ايشان را به حرکت درآورد.
کسي که هدفش هميشه هدفي نو و اخلاقي بوده است حتي مسايل اقتصادي را نيز مي خواهد با اخلاق حقيقي اسلامي حل کند.
طبيعي است که برخي تمامي دلايل و اسباب انقلاب اسلامي و احياي اسلامي را تنها در ايجاد آن خلاصه مي کنند تا نزد آنها « انقلاب خميني » يا «شيعي » شود. آنها به انقلاب همچون دشمن مي نگرند که ايجاد چنين رهبري در کشورشان دردناک است. (11)
احتمالاً اينها را تعصب مذهبي تنگ نظرانه اي به حرکت در مي آورد. درست در هنگامي که برخي مسلمانان از رهبري امام خميني (رحمه الله) براي جنبش احياي اسلامي در ايران موضعي خصمانه گرفته اند، در غرب کساني را مي يابيم که اين حقيقت را اقرار مي کنند که: حتي دشمنان خميني نيز نمي توانند پاکي او را منکر شوند. او شاه و طرفدارنش را با نحوه ي زندگي خويش رد مي کرد. هنگامي که امام در نوفل لوشاتو در تبعيد به سر مي برد زندگي اش را با عميق ترين سخنان به مردمش بخشيد: « از اينکه کشته شوم باکي نيست به شرط اينکه انقلاب پيروز شود. » (12)

4- غرب عليه اسلام:

ديدگاه امام خميني (رحمه الله) نسبت به غرب و ايالات متحده آمريکا، کاملاً واضح بود. مطابق گفته ي ايشان، نيروهاي استعمار تشبيه شده اند به « ريشه هاي تمامي مصائب » (13)
مي توان اين ديدگاه را در ويژگيهاي ذيل خلاصه نمود:
1- ماهيت غرب، استعماري است 2- غرب ميان مسلمانان تفرقه افکني مي کند 3- سرنوشت مسلمانان مبارزه عليه غرب است 4- غرب از نظر امام خميني (رحمه الله) به حق در آمريکا مجسم شده و تفصيل اين موارد به شرح ذيل است:
الف- ماهيت غرب، استعماري است. از قرون گذشته، غرب طبيعتش استعماري و دشمن اسلام و جنبش احياي اسلامي بوده است. در اين زمينه امام خميني (رحمه الله) به حجاج مکه در سال 1399 هـ. ق مي گويد: در مقابل دشمنان خود به ويژه آمريکا و صهيونيسم جهاني و قدرتهاي بزرگ شرقي و غربي بدون ترس و سستي بايستيد. سپس مي گويد: هدف اصلي دولتهاي استعماري، نابودي و محو قرآن و اسلام و روحانيت است و براي رسيدن به اين هدف، هر نغمه اي که بتوانند سر مي دهند و از دست نشاندگان خود استفاده مي کنند. آنها چهره ي خصمانه ي خويش را نسبت به اسلام، بيش از پيش نمايان ساخته اند. (14)
از ديدگاه ايشان، از 300 سال پيش هنگامي که استعمارگران به جهان اسلام راه يافتند شرايط نابود سازي اسلام را فراهم کردند. آنها اين هدف را براي سلطه ي مسيحيت دنبال نمي کردند چرا که به مسيحيت نيز ايمان نداشتند همانگونه که به اسلام ايمان نداشتند. ولي از هنگام جنگهاي صليبي حس کردند که آنچه مانع منافع مادي شان مي شود و تنها خطر منافع آنها محسوب مي گردد اسلام و تعاليم اسلامي است. بنابراين استعمارگر از نظر امام خميني (رحمه الله) « در پي نابودي اسلام و احکام مقدس قرآن مي باشد. » (15)
استعمارگران براي اين انديشه ي شوم، ابزار و شيوه هايي به کار بستند از جمله به نام ارزش گذاري به علم و دانش مدارس ديني و دانشگاهها را نابود کردند و به نام اسلام به احکام مقدس اسلام اهانت کردند. استعمار نزد امام خميني (رحمه الله) يکي است چه چپ باشد و چه راست. هر دو با هم يکي شده اند تا اسلام را نابود کنند و هر دو تلاش مي کنند دولتهاي اسلامي را نابود و تقسيم کنند و به بردگي خود بکشانند و ثروتهاي طبيعي آنها را به يغما ببرند. هر دو بر اين امر متفق هستند. (16)
ب- غرب استعمارگر ميان مسلمانان تفرقه افکني مي کند:
نزد امام خميني (رحمه الله) فقط تفرقه افکني نمي کند بلکه همه چيز را حتي مطبوعات و تلويزيون و مدارس را براي مصالح خود به خدمت گرفته است و پيدايش انقلاب اين حقيقت را ثابت کرد. (17)
در اين راستا امام خميني (رحمه الله) معتقد است که دستاني ناپاک ميان مسلمانان تفرقه افکني مي کنند:
« دستان ناپاکي که ميان شيعه و سني تفرقه مي اندازند در جهان اسلام نه شيعه هستند و نه سني بلکه دستان استعمار هستند که مي خواهند سرزمين هاي اسلامي را از ما بگيرند. دولتهاي استعماري و دولتهايي که مي خواهند ثروتهايمان را به حيله هاي مختلف از ما بگيرند آنها به نام تشيع و تسنن تفرقه افکني مي کنند. » (18)
ج- سرنوشت مسلمانان، مبارزه عليه استعمار غربي است:
ويژگي سوم از ويژگيهاي ديدگاه امام خميني (رحمه الله) اين است که گذشته و حال مسلمانان مرتبط با مبارزه عليه استعمار غربي است به اين معني که مبارزه در مقابل استعمارگر فعاليت هميشگي اسلام است حتي اگر ضعيف ترين لحظات را جهان اسلام طي کند. کشف اين ويژگي از سوي امام مستلزم وجود آگاهي اسلامي کامل از ايام پيامبر (صلي الله عليه و آله) مي باشد. و اينجا پي به آگاهي امام خميني (رحمه الله) نسبت به تاريخ نواحي مختلف اسلامي از جمله دولت عثماني مي بريم. مردان اين دولت صلاحيت و کفايت کافي نداشتند، برخي از آنها سرشار از فساد بودند و بسياري از آنها به عنوان حاکمي مطلق بر مردم حکومت مي کردند با اين حال استعمارگران مي ترسيدند حکومت به برخي از افراد داراي صلاحيت برسد. با ياري مردم، رهبري دولت عثماني با وحدت و قدرت و ثروت آن ادامه مي يافت و تمامي آرزوهاي استعمارگران و رؤياهايشان نقش بر آب مي شد. اما در پايان جنگ اول سرزمين ها به دولتهاي بسياري تقسيم شدند و براي هر دولتي دست نشانده اي قرار دادند. (19)
پس از اينکه استعمار در سيطره بر جهان اسلام و تجزيه ي آن موفق شد تمام تلاش خود را پس از غارت اقتصادي و سلطه ي نظامي به محو شخصيت و هويت فکري آنها متمرکز کرد که به قول امام خميني (رحمه الله) اين شخصيت و هويت از اسلام بوده است. به همين جهت استعمار، مدارس و مراکز تبليغاتي مربوط به انديشه و فرهنگ خويش را تأسيس کرد تا فرزندان امت اسلامي را در خود جاي دهد و انديشه هاي آنها را از کودکي مطابق ميل خود پرورش دهد. در ابتدا در مکاني مدرسه اي تأسيس کردند و ما هيچ حرکتي نکرديم و غافل مانديم و افرادي مثل ما نيز غافل ماندند و مانع اين نشدند. سپس امام خميني (رحمه الله) خطاب به مسلمانان هشدار مي دهد: « من به شما مي گويم اگر تنها دغدغه ي ما اين باشد که نماز بخوانيم و ياد خدا کنيم و پا را فراتر از آن نگذاريم. استعمار و تجهيزات دشمن هيچيک مخالف ما نيستند. هرچه مي خواهي نماز بخوان، هرچه مي خواهي انجام بده تا آنها هرچه را که خدا به تو داده است ببرند. آنها نفت تو را مي خواهند آنها دشمني ما را مي خواهند. مي خواهند بازارهاي ما را به روي کالاها و سرمايه هايشان باز کنند. » (20) آنها مي خواهند ما بر اختلافات و ضعف و سستي هايمان باقي بمانيم تا از ثروتها و معادن و اراضي و نيروهاي انساني ما استفاده کنند. (21)
د- غرب در ايالات متحده تجسم يافته است:
ويژگي آخر غرب از نظر امام خميني (رحمه الله) اين است که آن را خلاصه شده در ايالات متحده آمريکا مي دانند و از آن بر پايه ي فساد و شيطان اکبر تعبير مي کنند « تمامي مصيبت هايي که به ما رسيده و همه ي مشکلات ما از آمريکاست تمامي مصيبت ها و مشکلات ما از اسرائيل است. اينها نمايندگان آمريکا هستند همه ي آنها توسط آمريکا ياري مي شوند تا اين ملت مظلوم را نابود کنند و اقتصاد و تجار ايران را در فقر و بدبختي قرار دهند اما اصلاحات اين بوده که بازار سياسي براي آمريکا و اسرائيل گشودند. آمريکا بدتر از انگليس، شوروي از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و پليدتر اما سروکار ما امروز با آمريکاست.» (22)
او در تمثيل خويش به عمق و نوع رابطه اي مي نگرد که ميان رجال شاه و آمريکا برپا بود » آنها مردم ايران را از سگهاي آمريکا پست تر قرار دادند. اگر يکي از رجال مملکتي، سگي آمريکايي را با ماشين زير بگيرد هيچکس حتي شاه ايران نمي تواند او را از مجازات حفظ کند اما اگر آشپزي آمريکايي، شاه ايران را زير بگيرد هيچکس حق ندارد متعرض او شود. چرا؟ امام پاسخ مي دهد « چون مصونيت آشپز و تکنسين و کارگران فني آمريکايي لازم است اما روحانيون و وعاظ اسلام و خادمان اسلام بايد در زندانها و تبعيدگاهها باشند. » (23)
امام خميني (رحمه الله) در جايي ديگر تأکيد مي کند « ما توقع چيزي از آمريکا نداريم خصوصاً اينکه حکومت ايران نفت را از اسرائيل براي هميشه قطع کرده است و اسرائيل از نزديکترين دوستان آمريکاست. »
امام تأکيد مي کند که شمشير، عمل مسلمانان است چون امريکايي ها مي گفتند دين چيزي است و سياست چيزي ديگر و شايسته نيست روحانيون در کار ديگري دخالت کنند و نتيجه همان است که مي بينيد اين آرزوي آنان است. خداوند لعنت کند استعمارگران را که تنها وظيفه ما را « دعا » قرار دادند. کي دعا وظيفه ي ما بوده است؟ عمل ما شمشير است، عمل ما حکومت است. » (24)

5- امام و مسأله فلسطين:

ديدگاه امام خميني (رحمه الله) نسبت به مسأله فلسطين را مي توان با هر ويژگي زير مورد بررسي قرار داد:

الف- شناخت امام خميني (رحمه الله) از ماهيت درگيري با اسرائيل

ب- شيوه هاي مبارزه با اسرائيل از نظر امام

الف- شناخت امام خميني (رحمه الله) از ماهيت ديگري با اسرائيل: نويسنده ي اين مقاله ملاحظه مي کند که امام سه معنا براي ماهيت درگيري با اسرائيل در نظر گرفته اند: معني اول: اينکه آن، برخوردي است که چاره اي جز نابودي يکي از طرفين نيست معني دوم اينکه يک درگيري ديني ميان مسلمانان و يهوديان است معني سوم اينکه آن درگيري چند جانبه است و شاه و آمريکا مهمترين جنبه هاي آن هستند. البته اين معاني با هم تداخل مي کند و جدا نمودن آنها سخت است. با اين وجود نسبت به معني اول يعني سرنوشت درگيري مي بينيم امام معتقد است که « شکي نيست که تکليف ملت مسلمان فلسطين، تکليف همه ي مسلمانان در هر کجاي جهان مي باشد. مسلمانان همگي عليه هر کسي که تلاش در تحقير آنها دارد يد واحده هستند. » (25)
ايشان دائماً بر قطع دستان بيگانه تأکيد مي کردند. (26)
ايشان اتفاقات کمپ ديويد را خيانت به اسلام و مسلمانان و اعراب مي دانستند. (27)
در ارتباط با معني دوم يعني محتواي ديني درگيري، امام فقط به سخن گفتن اکتفا نکرده بلکه عمل نيز مي کردند و از پيروزي انقلاب سال 1979 جمعه ي آخر ماه رمضان هر سال را روز قدس اعلام نمودند و آن را کنگره اي جهاني براي قدس قرار دادند و کمکهاي مادي از سلاح گرفته تا مبارزيني را به مقاومت لبنان در جنوب که در پيشاپيش آن حزب الله قرار داشت فرستادن و اين نشانه ي تفکر ايشان است که درگيري اساساً ميان مسلمانان و يهود مي باشد و اينکه به عنوان مثال شايسته نيست مسلمانان مسجد اقصي را تجديد بنا کنند براي اينکه مسجد اقصي به همين شکل به عنوان سمبلي ابدي در برابر ديدگان امت اسلامي باقي بماند و همچون مکاني رهايي بخش براي بازپس گيري سرزمينهاي اسلامي فلسطين باشد. (28)
در رابطه با درگيري به معني سوم- از معاني شناخته شده ي امام براي ماهيت درگيري با اسرائيل- در مي يابيم که امام خميني (رحمه الله) آن را، هم از نظر پيدايش و هم از نظر تحول متعدد مي دانند ايشان معتقد است « اسرائيل زائيده ي توافق ميان دولتهاي استعماري شرق و غرب است و براي نابودي و استعمار دولتهاي اسلامي پديده آمده و تحت حمايت تمام استعمارگران بوده و هدف دولتهاي استعماري بزرگ از آفرينش اسرائيل فقط اشغال فلسطين نيست « اگر آنها فرصت بيابند براي تمامي دولتهاي عربي همان سرنوشت فلسطين يعني اشغال خواهد بود. » (29)
ب- شيوه هاي درگيري با اسرائيل از نظر امام خميني (رحمه الله) در رابطه با شيوه هاي درگيري با اسرائيل از نظر امام، نويسنده ي اين مقاله معتقد است که يک شيوه بيشتر وجود ندارد و آن شيوه ي مبارزه ي مسلحانه است يعني جنگ مردمي طولاني مدت و اين موضوع در تحليل تمامي سخنان امام درباره ي اسرائيل ديده مي شود. نويسنده ي اين مقاله هيچ شيوه ي ديگري مانند شيوه ي ديپلماتيک، درگيري سياسي يا دوره اي سياست و دوره اي جنگ در سخنان امام نيافت. کلمه ي برتر در سخنان سياسي امام، کلمه ي جنگ بود و کلمه ي ديگري يافت نمي شود مثلاً در سخنراني ايشان به مناسبت بيست و پنجمين سالگرد انقلاب الجزاير در 1979/10/2 مي گويد: « ما با مذاکرات مصر، آمريکا و اسرائيل روبرو هستيم که هدف آن درهم کوبيدن جنبش بزرگ مردم فلسطين مي باشد. اي رؤسا و نمايندگان کشورهاي اسلامي گرد آمده در الجزاير عزيز! بياييد متحد شويم و دست شرقي ها و غربي ها و در رأس آنها آمريکا و اسرائيل را قطع کنيم تا حقوق ملت فلسطين را باز گردانيم. » (30)
در سخنان ايشان به جنبش هاي آزاديبخش جهان در 1979/11/15 آمده است: برخيزيد و از کيان اسلام و از ملت و وطن خويش دفاع کنيد. ايشان مسلمانان را دعوت مي کنند « برخيزيد و از اسلام و مرکز وحي با مبارزه ي مسلحانه دفاع کنيد. » (31)

6- ديدگاههاي امام نسبت به نظام هاي استبدادي ( از جمله نظام شاه ):

در سخنان امام خميني (رحمه الله) توصيفات بسياري براي نظامهاي مستبد و به عنوان نمونه نظام شاه وجود دارد. مبارزه ي مستمر ايشان از سال 1963 (1342) تا پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1979 ( 1357) ادامه يافت. سخنان سياسي آيت الله خميني در سرزنش نظام شاه حتي پس از سقوطش ادامه يافت و شايد اين مورد به خاطر تأکيد شرعي بر انقلاب عليه حکومت سابق باشد تا انقلاب در نسل جديد نيز رسوخ کند.
با بررسي مهمترين سخنان امام درباره ي شاه- تنها حزبي که شاه ايجاد کرد يعني- حزب رستاخيز ملاحظه مي کنيم که امام خميني (رحمه الله) اعتراضش را با صراحت و با استناد به سخنان پيامبر (صلي الله عليه و آله) بيان مي کند: « شاه شاهان يا شاهنشاه نزد خداي متعال از القابي است که بسيار مورد بغض و خشم است. اسلام از اصل با- نظام شاهنشاهي موافق نيست و هر کس در نظام حکومتي نظر کند مي فهمد که اسلام آمد تا تمام کاخهاي شاهنشاهي را درهم بشکند. شاهنشاهي حکومتي ننگ آور و ارتجاعي است. » (32) و امام تأکيد مي کند « قرآن در نهايت جديت درباره ي انقلاب عليه سلاطين سخن مي گويد و نيز روايات متعددي نقل شده درباره ي قيام عليه سلاطين و ستمگران و کساني که به دين تجاوز مي کنند و اينکه از ابتداي تاريخ بشر، پيامبران و علماء هميشه به قيام عليه ستمگران و مبارزه عليه آنها مکلف بودند و اين سخن امام خميني (رحمه الله) است که شاه دوستي يعني تجاوز به احکام اسلام و تحريف قرآن کريم، شاه دوستي يعني سرکوبي روحانيون و تضعيف و محو آثار رسالت. چون از هنگامي که نظام شاهنشاهي در ايران ايجاد شد تا زمان حال خدا مي داند چقدر مصيبت به ما رسيده است و چقدر جرايم و جنايت مرتکب شده اند، جرائم پادشاهان ايران، چهره ي تاريخ را سياه کرده است شاهان ايران مجرم بوده اند آنها کساني هستند که دستور قتل عام مي دادند و از سر کشته شدگان مأذنه درست مي کردند. » (33)
بنابراين تصور طبيعي است که امام نظام شاه را نابود کند و اين به خاطر موصوف بودن راه و روش ايشان به چندين صفت مي باشد. به طوري که مي يابيم سنگ زير بناي راه و روش ايشان مخالفت کامل با شاه ( پهلوي ) و شاهنشاهي است ايشان حکومت اين خانواده را که مستمر و هميشگي است غير قانوني و غير شرعي مي داند و از اين انديشه خود در طول مبارزه اش با حکومت شاه دست برنداشت و دومين سنگ زير بنا که ايشان کشف کرد اين بود که اين نظام کاملاً دست آمريکا و اسرائيل است و جريان اسرائيل در ايران واقعاً عميق است به طوري که آمريکايي ها و اسرائيلي ها حکام فعلي ايران هستند و نقطه ي سوم در راه و روش امام، اصرار ايشان بر اصلاح قانون بود تا قانون شاه پذيرفته نشود.
امام شيوه ي درمان جبهه ي ملي به رهبري محمد مصدق را رد کرد. اين جبهه معتقد به شيوه ي اصلاح بود. جبهه ي ملي آماده ي همکاري با خانواده ي سلطنتي پهلوي بود. گمان رهبران جبهه ملي اين بود که کنار گذاشتن خانواده ي سلطنتي محال است و چاره اي نيست مگر اينکه براي مدتي خانواده ي سلطنتي را بپذيرند. به همين خاطر مانع ادامه ي سلطنت شاه نمي شدند و مي گفتند او را رها مي کنيم تا بدون حکومت سلطنت کند. اما امام خميني (رحمه الله) اين شيوه ي درمان را رد کرد و اصرار داشت که « او نبايد هرگز حکومت کند بلکه بايد بيرون برود. » (34)

7- ديدگاههاي امام خميني (رحمه الله) درباره ي بديل بودن اسلام

با تحليل سخنان امام براي نويسنده ي مقاله مشخص شد که اسلام- يعني حکومت و عقيده- بديلي است که آيت الله خميني پيشنهاد مي کند. او نه تنها حکومت اسلامي و پرستش خدا را در زمين مي خواهد بلکه ولايت فقيه را نيز به معناي وسيع سياسي اش مي خواهد. ايشان ويژگيهايي را به دقت مشخص مي کند که منحصر مي شود در:

الف- هدف، اسلام است.
ب- ايجاد حکومت اسلامي
ج- تحکيم مفهوم دولت محمدي
د- تصفيه ي تمامي ارکان نظام سابق

الف- هدف اسلام است:

در ابتدا مشاهده مي شود که هدف امام خميني (رحمه الله)، اسلام است و برنامه ها نيز اسلامي هستند و اين ويژگي در اعلان آشکار هدف ايشان ظاهر مي شود: « هدف، اسلام و استقلال وطن و طرد دست نشاندگان اسرائيل و اتحاد با دولتهاي اسلامي است. ما مسئول حفظ اسلام هستيم اين تکليف از مهمترين تکاليف شرعي است حتي از نماز هم مهمتر است. اين تکليفي است که شايسته است در راهش خونها ريخته شود. خون ما از خون امام حسين (عليه السلام) گرانبهاتر نيست که در راه اسلام ريخته شد اين ارزش اسلام است که بايد حفظ کنيم و به ديگران بياموزيم. » (35)

ب- ايجاد حکومت اسلامي:

از سوي ديگر امام هدفش ايجاد حکومت اسلامي که بدين منظور بايد رهبران آن- علما- از مساجد خارج شوند. امام براي اين حکومت ويژگيهايي مشخص مي کنند بطوري که هيچکس در آن بطور مطلق حکومت نمي کند. حکومت اسلامي، حکومتي شرعي است. « هيچکس حکومت نمي کند، شريعت حکومت مي کند، شريعت قانون الهي است ميان بشر و دولتهاي اسلامي که از پيامبر (صلي الله عليه و آله) و ساير خلفاء و ساير افراد گرفته شده است آنها کساني هستند که قانون نازل شده از سوي خداي متعال و جاري شده بر زبان پيامبر (صلي الله عليه و آله) را پيروي کردند و رئيس آن حکومت از مسجد مي آيد « رئيس مسلمان ما کسي است که در مسجد مي نشيند و حکم صادر مي کند و سپاه اعزام مي نمايد يا همانطور که روايت شده هنگامي که کسي واردمسجد مي شد نمي توانست پيامبر (صلي الله عليه و آله) خدا را بشناسد او نمي توانست پيامبر را از ديگران تشخيص دهد دولت با عدالت کامل اداره مي شد. » (36)
در نظر برخي، امام ولايت فقيه و بازگشت نظريه ي امامت را به عنوان بديل اسلامي مي خواهد. ايشان و ساير فقهاي شيعه، چيز جديدي اضافه نکرده اند. شيعيان 12 امامي، مقلد هستند فکرشان از هر نظريه ي منتقدانه اي نسبت به ميراث شيعه که معتقد است امر و سفارش خدا به امت، 12 امام مي باشند، خالي است.
سپس صاحبان اين نظر تأکيد مي کنند که امام با اين وجود توانست در موارد زير اجتهاد نمايد اولاً: تشخيص واقعيت هاي مأيوس کننده اي که مسلمانان در آن زندگي مي کنند ثانياً ابراز تناقض اين واقعيت ها با اسلام هم عملي و هم نظري و فکري. ثالثاً تأکيد بر عموميت ولايت فقيه همچون موضعي عملي درآميخته با انديشه ي نظري که شيعه به وسيله ي آن از جمودي که حرکت انقلابي شان را از غيبت امام دوازدهم کند کرده بود رهايي يافت. (37) در نظر برخي ديگر از مخالفين انديشه ي امام خميني (رحمه الله) درباره ي جانشين اسلامي، شيعه و در رأس آنان خميني معتقدند که اسلام در دولتي تجسم نمي يابد مگر در زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) و علي (عليه السلام) و مطابق نظر اين کتاب، امام خميني (رحمه الله) در سخنان خود نسبت به خلفاي راشدين غفلت کرده است. (38)
چون شيعيان معتقدند که آن خلافت غصبي و غير شرعي است و امور حکومت از امامان 12 گانه و از جانشين آنها گرفته شده است. بنابراين شيعه به خلافت اسلامي در دوره هاي مختلف تاريخ اسلام حمله مي کند و رافضي ها در گذشته و حال تعمداً قصد داشته اند که تاريخ اسلامي را به هر وسيله آشفته کنند. (39)
به همين خاطر مطابق نظر اين کتاب، امام خميني (رحمه الله) به خلافت در تاريخ اسلامي به کنايه با صراحت حمله کرده است. ما با نقطه نظرات پيشين اختلاف داريم چون امام خميني (رحمه الله) از اين اختلافات پس از انقلاب گذشت. در سخنراني روز 1979/4/1 امام به جانشين اسلامي که وي پيشنهاد کرده بود اشاره کرد. ايشان حکومت اسلامي را مي خواهد اما نه مستند به قوانين غربي. براي آن تشکيلاتي جهت امر به معروف و نهي از منکر در نظر مي گيرد. اين حکومت، پرچم اسلامي دولت محمدي (صلي الله عليه و آله) دارد. او مي خواهد تمامي وزارتخانه هاي نظام سابق را تصفيه کند. ايشان چيزي را مي خواهد که مردم مي خواهند يعني « جمهوري اسلامي » حکومتي با قوانين و مطبوعات و وسايل تحقيق و جستجو و وزارتخانه هاي اسلامي و به همين دليل معني محدود ولايت فقيه را رد مي کند. اين ديدگاه جامع با برگزاري انتخابات مجلس شورا به اجرا درآمد و جمهوري اسلامي به پا شد و حزب جمهوري اسلامي تأسيس گرديد. (40)

ج- تحکيم مفهوم دولت محمدي:

امام ذهنها را متوجه موضوع دولت محمدي کرد: همان موضوعي است که نظر مخالفينش را از ميان برد. « ما سعي مي کنيم دولت بنا کنيم. نبايد پرچم ايران، پرچم شاهنشاهي باشد، شعارها و نشانه ها نبايد شاهنشاهي باشند. بايد شعارها اسلامي باشند بايد علامت شير و خورشيد از تمام وزارتخانه ها و ادارات حذف شود. بايد پرچم ما پرچمي اسلامي باشد بايد آثار طاغوت از بين برود و آثار و نشانه ها اسلامي باشند. » (41)

د- تصفيه ي تمامي ارکان نظام سابق:

امام در دولت جايگزين شده ي اسلامي اش خواهان تصفيه ي همه ي ارکان نظام سابق مي باشد و معتقد است همه ي ادارات بايد تصفيه شوند. (42)
« در وزارتخانه ها خائنين طرد شوند اما همه خائن نيستند. نظاميان شريف باقي بمانند شما فرزندان ملت ايران هستيد شما در طول 55 سال برتمامي مصايب صبر کرديد اگر خطايي ديديد به مسئولين اطلاع دهيد. » (43)
امام در راه تصفيه ارکان نظام سابق و برقراري جايگزين اسلامي سه وسيله ي تحقق را بيان مي کند: نابودي حکومتهاي ستمگر از طريق برنامه هاي عملي، انقلاب سياسي منظم و سپس مقاومت طولاتي مدت. در رابطه با نابودي حکومتهاي ستمگر امام برنامه هايي مشخص مي کند که بايد به نکات زير اشاره شود:
قطع مؤسسات تابع حکومتهاي ظالم، سپس ترک همکاري با آنها و دوري از هر عملي که به سود آنهاست و تأسيس مؤسسات قضايي، مالي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي جديد. در رابطه با ضرورت انقلاب سياسي به عنوان شيوه دوم براي تشکيل حکومت اسلامي ديده مي شود که شرع و عقل بر ما واجب مي کنند که امور دولتي و حکومتي را ترک نکنيم و دلايل آن نيز واضح است اگر اين حکومتها در گمراهي شان به راه خود ادامه دهند نظام و احکام اسلامي تعطيل مي شوند. هنگامي که نصوص بسياري يافت مي شوند که نظام غير اسلامي را به شرک توصيف مي کند و حاکم آن را طاغوت مي نامند ما مسئول محو آثار شرک از جامعه ي مسلمانان هستيم و امام معتقد است که مقاومت طولاني مدت شيوه ي سوم است که حتي بعد از 200 سال هم مي تواند در رسيدن به هدف سهيم باشد. ما توقع نداريم که تعليمات و تلاشهايمان در زماني کوتاه ثمر دهد چون تحکيم پايه هاي حکومت اسلامي نيازمند وقت طولاني و تلاشهاي زيادي مي باشد و ما مي بينيم بسياري از عقلا سنگي مي نهند تا ديگران پس از 200 سال بر آن بنايي بسازند. (44)

8- ويژگيهاي ديدگاه امام خميني (رحمه الله) براي وحدت نيروي هاي جنبش احياي اسلامي:

وحدت مسلمانان يا وحدت نيروهاي جنبش احياي اسلامي ويژگي بيان شده ي هميشگي در سخنان سياسي امام- آيت الله خميني- مي باشد « هنگامي که هدفمان اسلام باشد اين هدف محقق نخواهد شد مگر با وحدت مسلمانان در تمام جهان و اتحاد با تمام دولتهاي اسلامي براي تشکيل صفي واحد در مقابل صهيونيسم و اسرائيل و تمامي دولتهاي استعماري. »
اين موضوع به مناسبت سالگرد قيام 15 خرداد 1342 در سخنان ايشان آمده است. از نقطه نظر ايشان اين وحدت اجتناب ناپذير است همچنين ايشان از همگان همکاري در ميان خود براي بسط عدالت اسلامي که تنها راه سعادت است را مي خواهد. » (45)
ايشان با صراحت به تمام مسلمانان جهان، اتحاد در برابر طاغوتها را اعلان مي کند و به نظر مي رسد که اين سخن از دقيق ترين شيوه هاست: « اي مسلمانان جهان، اي مستضعفين تحت سلطه ي ستمگران، بپا خيزيد و متحد شويد و از اسلام و از سرنوشت خود دفاع کنيد و از فرياد طاغوتها نهراسيد. اين قرن به اذن خداي قادر، قرن غلبه ي مستضعفين بر مستکبرين و غلبه حق بر باطل خواهد بود. » (46)
براي ايشان گشودن دست به سوي تمامي جنبش هاي آزاديبخش جهان اسلام کار سختي نيست « من دست خود را با گرمي به سوي تمامي مسلمانان که راه رهايي از استعمار را مي پيمايند و در راه استقلال سياسي صحيح و شکستن زنجيره هاي اسارت بيگانه تلاش مي کنند دراز مي کنم. (47)
همچنين اعلان مي کند « ما با تمامي مظلومان جهان مشارکت مي کنيم و تمامي مظلومان جهان را ياري مي دهيم » و نيز مي گويند « من پشتيباني خود را از تمامي جنبش هايي که براي آزادي از چنگال نيروهاي بزرگ چپ و راست مبارزه مي کنند اعلام مي کنم. » (48)

9- وصيت امام درباره ي شرايط نهضت و نظام اسلامي:

وصيت امام خميني (رحمه الله) که پس از وفاتش به عنوان پيمان سياسي وديني اعلام شد مجموعه اي بسيار مهم است قسمتهايي از آن را درباره ي شرايط نهضت و احياي اسلامي بيان مي کنيم. (49)

1- وصيت به ملتهاي اسلامي:

وصيت من به ملتهاي اسلامي آن است که انتظار نداشته باشيد که از خارج کسي به شما در رسيدن به هدف اسلام و پياده کردن احکام اسلام است کمک کند خود بايد به اين امر حياتي که آزادي و استقلال را تحقق مي بخشد قيام کنيد و علماي اعلام و خطباي محترم کشورهاي اسلامي دولتها را دعوت کنيد تا از وابستگي به قدرتهاي بزرگ خارجي خود را رها کنند و با ملت خود تفاهم کنند در اين صورت پيروزي را در آغوش خواهند کشيد و نيز ملتها را دعوت به وحدت کنيد و از نژاد پرستي که مخالف دستور اسلام است بپرهيزيد و با برادران ايماني خود در هر کشوري و با هر نژادي که هستيد دست برادري دهيد که اسلام بزرگ آنان را برادر خوانده و اگر اين برادري ايماني با همت دولتها و ملت ها و با تأييد خداوند متعال روزي تحقق يابد خواهيد ديد که بزرگترين قدرت جهان را مسلمين تشکيل مي دهند. به اميد روزي که با خواست پروردگار عالم اين برادري و برابري حاصل شود.

2- رد سرمايه داري غرب و مارکسيسم:

امام مي گويند: يکي از اموري که لازم به توصيه و تذرک مي باشد آن است که اسلام نه تنها با سرمايه داري ظالمانه و بي حساب و محروم کننده ي توده هاي تحت ستم و مظلوم موافق نيست بلکه آن را به طور جدي در کتاب و سنت محکوم مي کند و مخالف عدالت اجتماعي مي داند. گرچه بعضي کج فهمان بي اطلاع از رژيم حکومت اسلامي و از مسايل سياسي حاکم در اسلام در گفتار و نوشتار خود طوري وانمود کرده اند و باز هم دست برنداشته اند که اسلام طرفدار بي حد و مرز سرمايه داري و مالکيت است و با اين شيوه که با کج فهمي خويش از اسلام برداشت نموده اند چهره ي نوراني اسلام را پوشانيده و راه را براي مغرضان و دشمنان اسلام باز نموده که به اسلام بتازند و آن را رژيمي چون رژيم سرمايه داري غرب مثل رژيم آمريکا و انگلستان و ديگر چپاولگران غرب به حساب آورند.
در اينجا نيز يک دسته با کج فهميها و بي اطلاعي از اسلام و اقتصاد سالم آن در طرف مقابل دسته ي اول قرار گرفته و گاهي با تمسک به بعضي آيات يا جملات نهج البلاغه اسلام را موافق با مکتبهاي انحرافي مارکس و امثال او معرفي نموده اند و توجه به ساير آيات و فقرات نهج البلاغه ننموده و سر خود با فهم قاصر خود به پا خاسته و مذهب اشتراکي را تعقيب مي کنند و از کفر و ديکتاتوري و اختناق حمايت مي کنند.

3- وصيت به تمام مستضعفين جهان:

وصيت من به همه مسلمانان و مستضعفان جهان اين است که شماها نبايد بنشينيد و منتظر آن باشيد که حکام و دست اندرکاران کشورتان يا قدرتهاي خارجي بيايند و براي شما استقلال و آزادي را تحفه بياورند. ما و شماها لااقل در اين صد سال اخير که بتدريج پاي قدرتهاي بزرگ جهانخوار به همه ي کشورهاي اسلامي و ساير کشورهاي کوچک باز شده است مشاهده کرديم يا تاريخهاي صحيح براي ما بازگو کردند که هيچيک از دول حاکم بر اين کشورها در فکر آزادي و استقلال و رفاه ملتهاي خود نبوده و نيستند بلکه اکثريت قريب به اتفاق آنان يا خود به ستمگري و اختناق ملت خود پرداخته و هرچه کرده اند براي منافع شخصي يا گروهي نموده يا براي رفاه قشر مرفه و بالانشين بوده و طبقات مظلوم کوخ و کپرنشين از همه ي مواهب زندگي حتي مثل آب و نان و قوت لايموت محروم بوده و آن بدبختان را براي منافع قشر مرفه و عيانش بکار گرفته اند و يا آنکه دست نشاندگان قدرتهاي بزرگ بوده اند که براي وابسته کردن کشورها و ملتها هرچه توان داشته اند بکار گرفته اند و با حيله هاي مختلف کشورها را بازاري براي شرق و غرب درست کرده و منافع آنان را تأمين نموده اند و ملتها را عقب مانده و مصرفي بار آوردند و اکنون نيز با اين نقشه در حرکتند. و شما اي مستضعفان جهان و اي کشورهاي اسلامي و مسلمانان، بپاخيزيد و حق را با چنگ و دندان بگيريد و از هياهوي تبليغاتي ابرقدرتها و عمال سرسپرده ي آنها نهراسيد و حکام جنايتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزيز تسليم مي کنند از کشور خود برايند و خود و طبقات خدمتگزار متعهد زمام امور را به دست گيريد و همه در زير پرچم پر افتخار اسلام مجتمع و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخيزيد و به سوي يک دولت اسلامي با جمهوريهاي آزاد و مستقل به پيش رويد که با تحقق آن همه ي مستکبران جهان را به جاي خود خواهيد نشاند و همه ي مستصعفان را به امامت و وراثت ارض خواهيد رساند. » در پايان اين بحث سخني شيواتر از سخنان امام خميني در قسمت پاياني وصيتنامه شان نمي يابم که اداي معاني عميق و تواضع شاياني است که جز علما و رهبران بزرگ در تاريخ امت ها کسي چنين سخن نمي گويد:
با دلي آرام و قلبي مطمئن و روحي شاد و ضميري اميدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوي جايگاه ابدي سفر مي کنم و به دعاي شما احتياج مبرم دارم و از خداي رحمان و رحيم مي خواهم که عذرم را در کوتاهي خدمت و قصور و تقصير بپذيرد و از ملت اميدوارم که عذرم را در کوتاهي و قصور و تقصيرها بپذيرند و با قدرت و تصميم اراده به پيش روند و بدانند که با رفتن يک خدمتگزار در سد آهنين ملت خللي حاصل نخواهد شد که خدمتگزاران بالا و والاتر در خدمتند والله نگهدار اين ملت و مظلومان جهان است.
خداوند امام را مورد رحمت وسيع خويش قرار دهد و ما را از علم و جهاد ايشان سودمند فرمايد.

پي‌نوشت‌ها:

1- دکتراي علوم اسلامي، مدير مرکز مطالعات و پژوهشهاي يافادر مصر.
2- Donald, N. Wiber, Iran past and present pp. 332-351.
درباره ي رهبري ديني ايران نگاه کنيد به:
Apipi, Bakshayshi, Ten Decdes, ulama's strujjle Tehran: Islamic Pryajation organiziation 1985 pp. 5-30.
3- اسامه غزالي حزب، بعد اسلامي انقلاب ايران، مجله سياسات دولتي، شماره 61، 1980 قاهره، مرکز مطالعات سياسي و استراتژيک اهرام، ص 126.
4- آيت الله خميني، حکومت اسلامي، ترجمه دکتر حسن حنفي، قاهره، 1983، ص8.
5- دکتر محمد عماره، انديشه ي رهبر انقلاب ايران، قاهره، دار ثابت، 1985، ص 28.
6- فتحي عبدالعزيز، خميني راه حل و جانشين اسلامي، دارالمختار اسلامي، قاهره، 1979، ص7.
7- همان، ص 25-10.
8- دکتر حسن حنفي، امام خميني (رحمه الله)، جهاد نفس يا جهاداکبر، قاهره، ص 13.
9- مرتضي کتيبي و جان ليون فاندرون، جامعه و دين نزد امام خميني (رحمه الله) در ايران، 1900 تا 1980، بيروت، 1985، ص 126-25.
10- همان، ص 125.
11- شيخ محمد منظور نعماني، انقلاب ايران در ترازوي اسلام، قاهره، 1985، ص 28.
12- مرتصي کتبي و جان ليون فاندون، پيشين، ص 216.
13- محمد جواد مهري، جنبه هايي از انديشه هاي امام خميني، تهران، ص 107-124.
14- سخنان امام خميني (رحمه الله) در 23 رمضان 1391 قمري، نويسنده براي سخنان امام خميني (رحمه الله) به منبع زير مراجعه کرده است: سخنان برگزيده ي امام خميني (رحمه الله) ( 4 بخش ) مترجم محمد مهري، انتشارات وزارت ارشاد اسلامي، تهران 1402 قمري.
15- نامه امام خميني (رحمه الله) به مراکز علمي در 8 محرم 1378 قمري.
16- نامه ي امام خميني (رحمه الله) به طلاب و دانشجويان مسلمان در امريکا به تاريخ 28 جمادي الثاني 1312.
17- براي بررسي دقيق حوادث انقلاب و مداخلات غرب و آمريکا در زندگي مسلمانان شيعه و از طريق وسايل ارتباط جمعي نگاه کنيد به:
Ervond Abreahamian: Iran Between Tovo revolution
18- سخنراني امام 2 جمادي الاولي 1348 قمري.
19- آيت الله خميني، حکومت اسلامي، منبع سابق، ص 14 تا 35.
20- منبع سابق، ص 21 و 22.
21- دکتر محمد عماره، انديشه رهبر انقلاب ايران، منبع سابق، ص 18.
22- سخنان تاريخي عليه امتيازات بيگانه در ايران، دکتر ابراهيم الدسوقي، انقلاب ايران، ريشه هاي ايدئولوژيک، قاهره، ص 144.
23- محمد جواد مهري، راهنمايي هاي امام خميني به مسلمانان، تهران، وزارت ارشاد اسلامي، 1403، ص57.
24- منبع سابق، ص 159.
25- سخن امام خميني (رحمه الله) درباره ي کمک به مسأله فلسطين روز 3 رمضان 1392 قمري، تفضيل اين بيانات را ببينيد در خضر نورالدين: امام در مقابل صهيونيسم، تهران، انتشارات مرکز تبليغات پنجمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي.
26- منبع سابق، ص 24 تا 55.
27- منبع سابق، ص 87.
28- منبع سابق، ص 81 تا 85.
29- منبع سابق، ص 85 تا 91.
30- منبع سابق، ص 96.
31- منبع سابق، ص 102.
32- دکتر ابراهيم دسوقي شتا، انقلاب ايران، ريشه هاي ايدئولوژيک، منبع سابق، ص 148.
33- منبع سابق، ص 148-149.
34- دکتر کليم صديقي، جنبش اسلامي، منبع سابق، ص81.
35- دکتر ابراهيم دسوقي شتا، انقلاب ايران، شاخه هاي ايدئولوژيک، منبع سابق، ص163.
36- منبع سابق، ص 165.
37- دکتر محمد عماره، انديشه رهبر، منبع سابق، ص 12.
38- منبع سابق، ص 13.
39- شيخ محمد منظور نعماني، منبع سابق، ص 181 و 182.
40- Rayimond N. Habiby, fariborz chavidel: khumayni's Islamic republic, pp. 139-151.
41- تفصيل اين نظر در خطاب تاريخي امام در روز 1979/4/1 آمده است نگاه کنيد به محمد جواد مهري: رهنمودهاي امام خميني (رحمه الله) به مسلمانان، منبع سابق، ص 7 تا 13.
42- منبع سابق، ص 7 تا 13.
43- منبع سابق، ص 9.
44- تفصيل اين مطالب در صفحات کتاب حکومت اسلامي آمده است، منبع سابق، ص 111.
45- پيام به اتحاديه دانشجويان مسلمان در اروپا، 1398/3/5، قمري، محمد جواد مهري: جنبه هايي از انديشه ي خميني، ص 111.
46- منبع سابق، ص 113.
47- سازمان تبليغات اسلامي، پيرامون وحدت اسلامي، تهران، چاپخانه سپهر، 1404، قمري، ص 14.
48- منبع سابق، ص 14.
49- متن کامل وصيت نامه را ببينيد دکتر رفعت سيد احمد، وصيت امام، دارالشرقيه، 1989، قاهره.

منبع مقاله:
گروه نويسندگان؛ (1385)، ايدئولوژي، رهبري و فرآيند انقلاب اسلامي، تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (رحمه الله)، چاپ دوم.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط