سينما و چند گانگي در الوهيت

گروهي از فيلم ها بر خلاف نگرش توحيدي موجود در دين، جهاني را به تصوير مي کشند که در آن چندين الهه وجود دارد. به اين صورت که هر کدام از الهه ها تدبير بخشي از جهان هستي را بر عهده دارند. دسته اي از اين فيلم ها الهه
شنبه، 2 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سينما و چند گانگي در الوهيت
سينما و چند گانگي در الوهيت

 

نويسنده: امين جواد خندقي




 
گروهي از فيلم ها بر خلاف نگرش توحيدي موجود در دين، جهاني را به تصوير مي کشند که در آن چندين الهه وجود دارد. به اين صورت که هر کدام از الهه ها تدبير بخشي از جهان هستي را بر عهده دارند. دسته اي از اين فيلم ها الهه هايي برگرفته از اساطير يونان باستان را نشان مي دهند. در فيلم « برخورد تايتان ها » چندين الهه وجود دارد که « تايتان » نام دارند. مهم ترين اين الهه ها سه موجودند که با از بين بردن والدين شان به قدرت رسيده اند. سه الهه ي اصلي « زئوس » الهه ي آسمان ها و پر قدرت ترين الهه ي موجود، « پوزئيدون » الهه ي درياها و « هيديس » الهه ي دنياي مردگان اند. علاوه بر اين ها تعداد ديگري نيز وجود دارند که در محل فرماندهي در آسمان قرار دارند.
در فيلم « پرسي جکسن و المپ نشينان: دزد صاعقه »(1) مجموعه ي فراواني از الهه هاي يوناني ديده مي شود. الهه ها دراين فيلم گاهي به ميان انسان ها مي آيند و با انسان ها ازدواج مي کنند و فرزنداني دو رگه پديد مي آورند. فرزندان دورگه که نيمي الهه و نيمي انسانند، در ميان انسان هاي ديگر زندگي مي کنند و وقتي به سن کافي رسيدند، در کمپ ويژه تحت تعاليم خاص قرار مي گيرند.
در انيميشن هاي « يونيکو »(2) شخصيت اصي، اسبي بال دار و تک شاخ است که از افسانه ي الهه اي يوناني به نام « پگاسوس » يا « اسب بال دار » اقتباس شده است. اين موجود باعث شاديِ همه مي شود و به نحوي جادويي، غم افراد را برطرف مي کند. اين الهه شادي را براي ديگر موجودات فراهم مي کند و به همين دليل در برخي از بخش هاي داستان به وسيله الهه هاي ديگر به جاي دور تبعيد مي شود. در اين انيميشن ها الهه هاي مختلفي به عنوان شخصيت هاي داستاني حضور دارند.
دسته اي ديگر از اين فيلم ها الهه هاي ديگر فرهنگ ها و تمدن ها را به گونه هاي مختلف انساني يا فرا انساني به نمايش مي گذارند. در فيلم « آليس در سرزمين عجايب »(3) دختري به گونه اي شگفت آور به سرزميني جادويي مي رود و در آن جا قهرمان مردم مي شود و اژدها را شکست مي دهد. دراين سرزمين، الهه هاي گوناگوني به شکل حيوانات و موجودات مختلف وجود دارد که هر کدام در موضوعي قدرت دارند. شخصيت اصلي داستان براي رسيدن به هدفش در زمينه هاي مختلف از اين موجودات کمک مي گيرد.
در فيلم « اوتار »(4) درختي وجود دارد که زندگي تمام موجودات سياره ي پاندورا را تدبير مي کند. افراد پس از مردن، روح خود را به ريشه هاي آن مي سپارند تا در آرامش باشند. انسان ها مي توانند از طريق اين درخت به موجودات آبي رنگ تبديل شوند و روح شان را به بدن هايي مشابهِ بوميان انتقال دهند. اين درخت، منبع انرژي بسيار عظيمي دارد که تمام سياره و موجودات را تأمين مي کند و انسان ها به اين سياره آمده اند تا اين منبع را به دست آورند. بوميان آبي رنگ در اين سياره در اطراف اين درخت، مراسم مذهبي برگزار مي کنند.
فيلم « تروآ »(5) داستاني افسانه اي در باره ي جنگ ميان يونانيان وتروآ را روايت مي کند. در حمله ي يوناني ها به تروآ بارها ازالهه هاي گوناگون کمک خواسته مي شود و الهه هاي باستاني زيادي، تمجيد مي شوند. البته فيلم، بخشي از اين گونه کارها را خرافات مي داند؛ براي نمونه در ابتداي حمله ي يوناني ها به ساحل تروآ، به معبدي حمله مي کنند و فرمانده ي آنان مجسمه ي الهي را از بين مي برد و الهه اش را با تمسخربه مبارزه مي طلبد و هيچ اتفاقي رخ نمي دهد. توکل بر الهه هاي تروآ هم هيچ گاه ثمره اي براي آنان ندارد و تروآ به خاک و خون کشيده مي شود.
قهرمان اصلي و منجي انسان ها در فيلم « ثور »(6) يکي از الهه هاي باستاني اسکانديناوي به نام « ثور » است. او مانع بار شدن دروازه اي ستاره اي مي شود و کره ي زمين را از نابودي نجات مي دهد. هم چنين پدرش که يکي ديگر از الهه هاي اسکانديناوي به نام « اودن » است، پيش از اين انسان ها را از خطر انجماد مطلق به وسيله موجودات بيگانه، نجات داده بود. اين الهه ها در فيلم جادوانه اند و در سياره اي ديگر در آسمان زندگي مي کنند و از طريق پل هاي فضايي به مکان هاي مختلف مي روند. آن ها به دنبال ايجاد صلح و آرامش در تمام کهکشان هستند.
در سه گانه ي « موميايي »(7) به دليل اکتشافات در مناطق باستاني مصر يا چين، الهه هاي مصر باستان و چين احيا مي شوند و به دوران معاصر مي آيند. معمولاً اين موجودات، شر محسوب مي شوند و در پي تخريب جهان و تسلط بر انسان هايند.
در فيلم « آخرين کنترل کننده ي باد »(8) هر گروه از قبليه هاي چهار گانه ي انساني، يکي از عناصر اصلي حيات را کنترل مي کنند و نظم ميان قبايل نيز را انساني با قدرتي مافوق ديگران برقرار مي کند. در اين جهان الهه هايي نيز وجود دارند که هر کدام تدبير بخشي از هستي را بر عهده دارند و با از بين رفتن يکي از آنان نظم جهان بر هم مي خورد و جهان به نيستي، نزديک مي شود.
شخصيت اصلي در فيلم « پري دندان »(9) که يک بازيکن حرفه اي و خشن هاکي است، به دليل بي احترامي به مقوله ي پري دندان به سرزميني جادويي منتقل مي شود. اين سرزمين فضايي جدا از انسان ها است که برخي روياهاي بچّه ها را به حقيقت مي رسانند. در اين سرزمين الهه ي دندان وجود دارد و کنترل سرزمين جادويي را بر عهده دارد. هدف اصلي او از ايجاد و کنترل اين سرزمين، ايجاد باور به جادو و پري در ذهن کودکان است.
فيلم هايي با محويت موجودي به نام « ماترا »(10) که هيولايي شبيه پروانه است. به ظهور هيولاهاي باستاني عليه انسان ها مي پردازد. ماترا موجودي است که براي انسان ها عليه هيولاها مبارزه ميکند. اين موجود به عنوان الهه ي محافظ انسان ها است و گروهي از انسان ها در فيلم، آن را مي پرستند. انسان ها آن را دليل ايجاد نعمت و امنيت براي خود مي دانند. اين موجود در داستان هاي مختلف مجموعه فيلم هاي « گودزيلا »(11) نيز وجود دارد و براي انسان ها مي جنگد.
فيلم ها و انيميشن هاي « پسر دوزخي »(12) جهاني را به تصوير مي کشند که انسان ها در کنار موجودات ديگري از نوع ديو، جن و پري زندگي مي کنند. در ميان اين موجودات، الهه هاي گوناگوني وجود دارند که هر کدام وظيفه دارند بخشي از قوانين و امور را تنظيم کنند. در فيلم « پسر دوزخي 2: ارتش طلايي »(13) شخصيت اصلي در مبارزه زخمي شده و در حال مرگ است. براي نجات او به سراغ الهه ي مرگ مي روند. اين الهه، اختيار زمان مرگ او را به دست همسرش مي سپارد و در نهايت، وي را به زندگي باز مي گرداند و مرگش را به تأخير مي اندازد.
فيلم « قعر اقيانوس »(14) الهه هاي آب را به تصوير مي کشد که حيات غير خاکي دارند و در اعماق آب ها ساکن اند. اين موجودات علاوه بر تدبير آب هاي جهان، انسان ها را نيز زير نظر دارند و قصد دارند تمام انسان ها را به دليل فسادهاي فراواني که در زمين انجام داده اند، با ايجاد سونامي هاي بسيار عظيمي از بين ببرند.
در سه گانه ي « وقايع نگاري نارنيا »(15) سرزمين هاي ديگري غير از جهان کنوني وجود دارد. در اين سرزمين ها براي هر امري، مدبري جادويي به شکل حيوانات يا موجودات ديگر مشاهده مي شود. در ميان اين موجودات، الهه هاي خير و الهه هاي شر ديده مي شوند. مهم ترين آن ها شيري است که برترين الهه در اين سرزمين ها محسوب مي شود که بر تمام آن حکومت مي کند و در مواقع خطر با کمک نيروهايش، آن را رفع مي کند.
فيلم و انيميشن هاي « فانوس سبز »(16) کهکشان را به گونه اي به تصوير مي کشد که کرده ي زمين و انسان ها بخش بسيار ناچيزي از آن به شمار مي آيند. در ميان اين موجودات، الهه هاي فنا ناپذيري وجود دارند که براي حفظ کهکشان ها و موجودات ساکنش، حلقه هايي از نيروي اراده مي سازند. اين حلقه ها صاحبي را براي خود بر مي گزينند که به صورت مبارز در مقابل خطرها ايستادگي کنند. گروه الهه ها تصميم گيري هاي مهم در باره ي هستي و مديريت آن را بر عهده دارند. کتاب مقدسي که در فيلم وجود دارد، نوشته ي يکي از محافظاني است که حلقه، او را برگزيده است.
گروهي از فيلم ها نگاهي دوگانه به الوهيت دارند. به اين توضيح که دو الهه ي شر و خير در نظر مي گيرند. خدا درجانب خير و شيطان در جانب شر قرار دارد. اين گونه فيلم ها شيطان را به عنوان يک جن پليد و شرور معرفي نمي کنند؛ بلکه او را موجودي بسيار نيرومند مي دانند که حتي مقابل خدا ايستادگي مي کند و قصد تشکيل حکومتي شيطاني در جهان دارد.
فيلم « کنستانتين »(17) نمونه ي روشني براي اين دسته است. در اين فيلم حاکم بهشت و فرشتگان، خدا است و حاکم جهنم « لوسيفر » يا همان شيطان است. پسر لوسيفر با نام « مامون » قصد دارد پيش از اقدام پدر، حکومت شيطاني خود را در زمين ايجاد کند. او براي انجام اين کار به دو قلوها ، کمک جبرئيل فرشته و « نيزه ي سرنوشت »(18) نياز دارد که تمام آن ها را تهيه مي کند و جالب است که جبرئيل نيز در اين کار به وي کمک مي کند.
نيزه ي سرنوشت يا نيزه ي مقدس، همان نيزه اي که بنابر عقيده ي مسيحيان، حضرت عيسي (عليه السلام) با آن به شهادت رسيده است. طبق نگرش مسيحيان ايشان به واسطه ي مصلوب شدن شهيد نشد؛ بلکه توسط سرباز رومي بانيزه به شهادت رسيد و همين نيزه، نيزه ي سرنوشت نام دارد. پيش تر هم گذشت که اين عقيده در نگاه قرآني از اساس باطل است؛ چرا که حضرت مسيح (عليه السلام) اصلاً مصلوب نشد تا اين که به شهادت برسد؛ بلکه فرد مشابهي به جاي ايشان دستگير شده بود.
منجي بامامون مقابله مي کند؛ ولي موفق نمي شود. منجي در آخرين لحظات از خدا کمک مي خواهد؛ ولي نتيجه ي دلخواه را با خودکشي و آمدن لوسيفر به دست مي آورد و شيطان مانع پسرش مي شود و مي گويد: « هنوز وقتش نرسيده است ». درهمين بخش فيلم، شخصيت اصلي از شيطان مي خواهد خواهر يکي از دوستانش را از جهنم خارج کند و لوسيفر در چشم به هم زدني اين کار را انجام مي دهد. گويا حاکم و اختيار دار جهنم، او است وهم چنين مانع مي شود که خدا شخصيت اصلي را به بهشت ببرد و او را دوباره زنده مي کند تا در موقعي ديگر وي را به جهنم ببرد.
شيطان درکالبد يک پيرزن در فيلم « شيطان »(19) ظاهر مي شود تا انسان هاي فاسد را مجازات کند و جمعي از اين افراد را در يک آسانسور نگه مي دارد و تک و تک آنان را مجازات مي کند و مي کشد. شيطان بر اساس نگرش فيلم، مسئول مجازات انسان ها در دنيا است و گويا دو مُدبر در جان وجود دارد.
در فيلم « آه،خدايا! تو شيطاني »(20) خدا و شيطان در کالبدي انساني ديده مي شوند که از نظر شمايل دقيقاً مشابه هم هستند و قدرتي هم اندازه دارند. خدا براي آزاد کردن روح بنده اش با شيطان، پوکر بازي مي کند که در صورت پيروزي بتواند روح بنده اش را آزاد کند. پوکر نوعي ورق بازي است که به عنوان يکي از معروف ترين بازي هاي قمارخانه اي مطرح است. خدا و شيطان قدرت يکسان و دو حرکت جداگانه دارند.
شيطان در فيلم « سليمان کين »(21) مالک و صاحب جهنم است. او براي گرفتن روح فردي که گذشته ي پليدي داشته مأمور خود را مي فرستد. داستان فيلم، چگونگي درگيري آنان با يکديگر را به تصوير مي کشد.
در فيلم « توهمات دکتر پارناسوس »(22) شيطان از نيرويي فوق العاده برخوردار است و اين قدرت را دارد که حتي به انسان ها حيات ابدي بدهد. او با انسان ها در برابرِ بخشيدن قدرت هاي فوق العاده معامله مي کند و در صورت نياز آنان را مجازات مي کند. يکي از نکات قابل توجه فيلم، آن است که شيطان، فقط نيروي شر نيست و گاهي براي اصلاح و تربيت افراد فعاليت مي کند. وي در کالبدي انساني ظاهر مي شود و با افراد مختلف ارتباط برقرار مي کند.
مجموعه فيلم هاي « هري پاتر » جادوگر شري را نشان ميدهد که مبنع تمام شرارت ها دردنياي جادوگران و دنياي انسان ها است و درمقابلش جادوگري خير قرار دارد که در صدد نابودي او است. جادوگر شر، نمادي از شيطان است که در برابر خير مطلق يعني جادوگر خير - که رئيس مدرسه است - مقابله مي کند. در اين مجموعه همان گونه که گذشت علاوه بر اين رويکردِ دوگانه، الهه هاي گوناگوني در قالب اساتيد جادوگري وجود دارند.
دو فيلم « نگهبان شب »(23) و « نگهبان روز »(24) جهاني را به تصوير مي کشد که دو قطب مقابل يکديگر، آن را اداره مي کنند. اختيار و سلطه ي تمام جهان با دو گروه نور و تاريکي است که هر کدام سر دسته اي فنا ناپذير و ابدي دارد. اين دو گروه سال ها با هم جنگيده اند که در نهايت به صلح موقت منجر شده است گروه نور سعي مي کنند اين صلح را پايدار نگه دارند.
مضمون فيلمهاي اين دسته به يکي از مهم ترين مسائل حوزه ي کلامي يعني « توحيد » باز مي گردد. توحيد، جايگاهي بلند در شرايع آسماني دارد و اولين سخن تبليغي پيامبران دعوت به آن و رد دو گانه پرستي و شرک است.(25) توحيد مراتب مختلفي دارد؛(26) اما آن چه با مضمون اين دسته از فيل ها مرتبط است ، «توحيد در ذات» است که بحث هاي آن خواهد آمد.
مراد از توحيد در ذات دو چيز است: نخست آن که ذات الهي بسيط و فاقد جزء است و دوم آن که ذات الهي يکتا و بدون مثل و مانند است. اولي را احديتِ ذات الهي و دومي را واحديتِ ذات الهي نيز مي گويند. روشن است که بحث درباره ي واحديت ذات الهي براي نقد مضمون فيلمهاي ياد شده مناسب تر است؛ اما به هر دو بحث در حد نياز اشاره مي شود.

يک. احديت ذات الهي

ترکيب بر چند قسم است: 1. ترکيب از اجزاي عقلي مانند: ترکيب جنس و فصل؛ 2. ترکيب از اجزاي عقلي وخارجي مانند: ماده و صورت و اجزاي عنصري؛ 3. ترکيب از اجزاي مقداري مانند: خط و سطح.
ذات الهي بسيط است و تصور هيچ نوع ترکيبي در باره ي خدا امکان ندارد. دليل مرکب نبودن از اجزاي خارجي و مقداري، اين است که خدا از جسم و ماده منزه است؛ زيرا چيزي که جسم يا ماده دارد، ابعاد سه گانه (طول، عرض و عمق) دارد و از همين رو مستلزم ترکيب است. شيء مرکب به اجزاي خود نيازمند است و شيء نيازمند نمي تواند واجب الوجود باشد.
هم چنين ذاتِ الهي، مرکب از اجزاي عقلي نيست؛ زيرا « واجب الوجود بالذات » ماهيت ندارد و آن چه ماهيت ندارد، اجزاي عقلي يعني جنس و فصل ندارد. مراد از اين ماهيت، آن معنايي است که در جواب از سؤال به «ما» ي حقيقي مي آيد و « ذات » و « حقيقت » هم گفته مي شود. دليل انتفاي ماهيت از خدا آن است که ماهيت با قطع نظر از غير خود، نسبت به وجود و عدم يکسان است؛ پس هر ماهيتي ذاتاً ممکن الوجود است؛ بنابراين آن چه ممکن نيست ماهيت ندارد و خدا واجب الوجود بالذات است و ماهيت ندارد.

دو. واحديت ذات الهي

اگر واجب الوجود ديگري، غير از خدا موجود باشد، اين دو در واجب الوجود بودن مشترک خواهند بود و بايد به سبب چيز ديگري غير از اين امر مشترک، از يکديگر متمايز شوند. اين مطلب، مستلزم مرکب بودن هر يک از واجب ها از دو امر است: يکي وجه اشتراک و ديگري وجه امتياز آن دو. در حالي که پيش تر دانسته شد واجب الوجود بالذات، بسيط است و اجزاي عقلي يا خارجي ندارد.
هم چنين روشن شد که واجب الوجود بالذات ماهيت ندارد، وجود صِرف است و وجود او با نقص و فقدان مخلوط نيست. هرگاه حقيقتي از مخلوط شدن منزه بود و وجود صِرف داشت، امکان ندارد متعدد شود. بر اين اساس وجود خدا به دليل نداشتن ماهيت، وجود محض است تعدد نمي پذيرد؛ در نتيجه، خدا واحد است و نظير ندارد.
دليل ديگر اين است که خدا نامتناهي است و تعدد قبول نمي کند. به اين توضيح که محدوديتِ يک موجود، ملازم تلبس آن موجود به عدم است؛ چرا که هر موجود محدودي ابتدا و انتها دارد و بعد از انتها متلبس به عدم است. تلبس به عدم در ذات الهي امکان ندارد؛ زيرا محدوديت يا به واسطه ي ماهيت است يا به واسطه ي زمان و مکان داشتن که تمام اين امور از واجب الوجود منزه است.
دليل اين که نامتناهي تعدد قبول نمي کند به اين شرح است که فرض تعدد نامتناهي، مستلزم آن است که هر کدام از موجودات نامتناهي را از برخي جهات متناهي در نظر بگيريم تا بتوانيم بگوييم هر کدام، غير ديگري است. همان گونه که پيش تر هم آمد خدا نامحدود و غير متناهي است پس تعدد در آن راه ندارد. با بيان استدلال در باره ي احديت و واحديت ذات الهي، فساد مضمون اين فيلم ها مبني بر وجود دو يا چند خدا روشن مي شود.
شايد بگويند که وجود الهه هاي گوناگون در فيلم ها بر اساس اسطوره ها و افسانه هاي ملل مختلف است و از اين جهت اين فيلم ها در صدد رد وحدانيت خدا يا اثبات چند گانگي در الوهيت نيستند. پاسخ آن است که اين مطلب در باره ي تمام فيلم هاي ياد شده صادق نيست؛ زيرا داستان برخي از فيلم ها در دوران معاصر است و ارتباط معنايي و صوري با اسطوره ها و افسانه ها وجود ندارد. هم چنين در باره ي بخش ديگر فيلم ها که افسانه و اسطوره بر آن ها صدق مي کند، بايد گفت که انتقال مفهوم و تأثير بر مخاطب در رسانه هاي تصويري از جمله فيلم ها، تلازمي با واقع گرايي فيلم ها ندارد؛ به تعبير ديگر براي تأثير فيلم نياز نيست که حتماً گونه ي مستند باشد؛ بلکه وجود اسطوره ها، نمادها، نشانه ها و حتي افسانه ها در داستان انتقال مفاهيم را آسان تر مي کنند؛ زيرا پرداخت نمادين به مفاهيم، باعث درک بهتر مخاطب و ماندگاري بيش تر مي شود.
هم چنين بايد توجه داشت که پر شدن ذهن مخاطبان با توهمات و خيالات اين گونه، انسان را ازمفاهيم حقيقي در باره ي ذات اقدس الهي دور مي کند تا جايي که مفاهيم اشتباه، جاي خالي براي آموزه هاي صحيح، باقي نخواهند گذاشت.

پي‌نوشت‌ها:

1. Percy Jackson & the Olympians: The Lightning Thief.
2. Unico.
3. Alice in Wonderland.
4. Avatar.
5. Troy.
6. Thor.
7. The Mummy.
8. The Last Airbender.
9.Tooth Fairy.
10. Mothra.
11. Godzilla.
12. Hellboy.
13. Hellboy ll. The Golden Army.
14. The Abyss.
15. The Chronicles of Narnia.
16. Green Lantern.
17. Constantine.
18. Spear of Destiny.
19. Devil.
20. Oh, God! You Devil.
21. Solomon Kane.
22. The lmaginarium of Doctor Parnassus.
23. Night Watch.
24. Day Watch.
25. نحل، آيه 36.
26. ر. ک: سبحاني تبريزي، جعفر الإلهيات علي هدي الکتاب و السنة و العقل ، ج 2، صص 11- 107.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد، (1391)،دين در سينما گزاره هاي اعتقادي،قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.