سينما و زمان ها و دنياهاي موازي

گروهي از فيلم ها داستاني را به تصوير مي کشند که در چند زمان موازي يا دنياي موازي رخ مي دهد. به اين توضيح که در زمان واحد دو دوره ي زماني يا دو دنياي متفاوت وجود دارد و شخصيت هاي داستان يا برخي از آن ها در ميان
سه‌شنبه، 5 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سينما و زمان ها و دنياهاي موازي
 سينما و زمان هاي و دنياهاي موازي

 

نويسنده: امين جواد خندقي




 
گروهي از فيلم ها داستاني را به تصوير مي کشند که در چند زمان موازي يا دنياي موازي رخ مي دهد. به اين توضيح که در زمان واحد دو دوره ي زماني يا دو دنياي متفاوت وجود دارد و شخصيت هاي داستان يا برخي از آن ها در ميان اين دنياها يا زمان ها جا به جا مي شوند و موقعيت زماني و مکاني خود را تغيير مي دهند.

يک. دنياهاي موازي

در داستان اين گونه از فيلم ها چندين دنيا وجود دارد که به واسطه ي راه هاي خاص به يکديگر ارتباط پيدا مي کنند. ممکن است در يک فيلم، شخصيت داستاني از زمان حال به زمان گذشته يا آينده برود و به همين دليل در دنياي قديم يا آينده قرار گيرد. اما اين گروه، دنياهاي موازي را شامل نمي شود؛ زيرا مکان آن ها همان کره ي زمين است که فقط زمان آن عوض شده است.
فيلم « قطب نماي طلايي(1) » نمونه اي روشن براي اين دسته است. ابتداي فيلم، چيستي و چگونگي وجود دنياهاي فراوان در سراسر کهکشان بيان مي شود که چگونه از ذرات ساخته شده اند. در هر دنيا ساکناني با ويژگي هاي متفاوت وجود دارد و بر همين اساس در برخي مکان ها موجودات غير انساني نيز زيست مي کنند. راه ارتباطي اين دنياها با يکديگر از طريق قطب نمايي طلايي مشخصي مي شود که تعداد اندکي از آن وجود دارد.
مجموعه فيلم هاي « دروازه ي ستارگان »(2) که سه قسمت از آن تاکنون اکران شده، انسان ها به دروازه اي باستاني دست مي يابند که رفتن به دنياهاي ديگر را ميسر مي سازد. گروهي ويژه متشکل از افراد نظامي و دانشمند براي بررسي از طريق آن به سياره اي مي روند که تفاوت هاي بسياري با کره ي زمين دارد و انسان هايي همچون دوره هاي بدوي زندگي مي کنند. اين انسان ها تحت تسلط و حکومت موجودات بيگانه ي فرا زميني قرار دارند و به عنوان بردگاني براي اين موجودات کار مي کنند.
« گاليور » در فيلم « سفرهاي گاليور »(3) که مسئول بايگاني در يک اداره است براي نوشتن داستان به جايي در اقيانوس مي رود و در آن جا به طور اتفاقي به دروازه ي دنياي ديگر وارد مي شود. اين راه همچون گرد بادي بزرگ است که او را در خود مي کشد و فرو مي برد. در اين دنيا انسان هاي بسيار کوچکي زندگي مي کنند. علاوه بر آن جايي ديگر وجود دارد که انسان هاي بسيار غول پيکري زيست مي کنند و گاليور، مدتي در آن جا زنداني مي شود.
يکي از شخصيت هاي اصلي در فيلم « لانه ي خرگوش »(4) به دليل يک تصادف و کشتن يک بچه، دچار مشکلات شديد روحي و عاطفي است. وي براي تسکين خود و کسب آرامش به تئوري وجود دنياهاي موازي، معتقد شده و آن را در قالب کتاب کميک به تصوير کشيده است. به اين توضيح که طبق اين نگرش، دنياهاي مختلفي وجود دارد که کره ي زمين يکي از آن ها است. هر انساني داراي چندين روح و بدن است که هر کدام از آن ها در يکي از اين دنياها زندگي مي کنند. کالبدهاي مختلف يک فرد با يکديگر ارتباطي ندارد؛ ولي اين امر تسکيني براي فرد محسوب مي شود که اگر دچار مشکلي در اين دنيا شده، اميدوار باشد که جسم ديگر او در دنياي ديگر بدون مشکل زندگي مي کند.
مقوله ي دنياهاي موازي در فيلم ها به دو صورت قابل تفسير است: نخست اين که دنياي جديد، مکاني ديگر از کهشکان باشد، به اين معنا که علاوه بر حيات در کره ي زمين، ديگر سيارات نيز داراي حيات باشد. اين تفسير شبيه نظريه ي « زيست فرازميني » (5) است که دانشمندان مختلف، سال ها آن را بررسي کرده اند. ولي با تمام پيشرفت هاي علمي هنوز وجود چنين امري ثابت نشده و در حد يک نظريه، باقي مانده است. اين نظريه از نظر ديني اشکال ندارد، مگر نگرشي که آن دنياي ديگر را خارج از محدوده ي خلقت خدا بداند که چنين امري هم در اين فيلم ها يافت نشده و به آن پرداخته نمي شود.
تفسير دوم از اين مقوله، آن است که مراد اين فيلم ها را دنيايي خارج از محدوده ي جهان شناخته شده بگيريم. به تعبير ديگر دنياي ديگري که به تصوير کشيده مي شود مربوط به هستي ديگري باشد و در مجموعه اي که ما با عنوان هستي يا جهان مي شناسيم وجود نداشته باشد. تفاوت اين حالت با تفسير پيشين اين است که تعبير نخست، دنيايي خارج از کره ي زمين اما در محدوده ي کهشکان ها و جهان است؛ ولي تفسير دوم، دنيا را خارج از تمام هستي درنظر ميگيرد. با لحاظ اين معنا همان مطالبي که در حالت قبل بيان شد، در اينجا هم مي آيد با اين تفاوت که فرض، بيش تر از حقيقت دور است.

دو. زمان هاي موازي

در اين گروه از فيلم ها انسان ها در زمان حرکت مي کنند و به گذشته يا آينده مي روند؛ به گونه اي که زمان گذشته و حال، يا آينده و حال، هر دو به موازات يکديگر پيش مي روند و مي توان بارها درميان آنها سفر کرد. اين زمان ها در همديگر تأثير مستقيم دارند به اين توضيح که وقوع رخدادي در گذشته، در حال و وقوع امري در حال، در آينده مؤثر خواهد بود.
انتشار ويروسي کشنده در فيلم « دوازده ميمون »(6) بيش تر انسان ها را از بين برده است. سازمان مخفي با فرستادن زندانيان به زمان گذشته به دنبال کشف عامل انتشار ويروس و جلوگيري از آن است. در اين پروژه، زندانيان براساس صلاحيت ها انتخاب و با سيستمي پيشرفته به گذشته فرستاده مي شوند.
در مجموعه فيلم هاي « نابودگر »(7) که چهار قسمت از آن تاکنون اکران شده، جنگي بزرگ ميان ماشين ها و انسان ها در مي گيرد و بيش تر انسان ها نابود مي شوند يا به بردگي ماشين ها در مي آيند. رايانه ي اصلي کنترل کننده ي ماشين براي نابودي رهبر جريان مقاومت انسان ها مقابل ماشين ها، روبات هايي پيشرفته را از زمان آينده به زمان حال مي فرستد تا مادرِ اين فرد را پيش از تولد از بين ببرند. پس از شکست اين مأموريت دوباره براي نابودي اين فرد در نوجواني و پس از آن جواني روبات هاي ديگري فرستاده مي شود. رهبر انسان ها هم براي محافظت ازخودش روبات هايي به گذشته مي فرستد.
فرمانده ي نظامي، همراه نوکرش در فيلم « فقط ديدار »(8) به واسطه ي جادو از قرون وسطا به زمان معاصر مي آيند تا مدتي از توطئه درامان باشند. اين افراد پس از مدتي دوباره به زماني پيش از روز سفرشان به دوران معاصر باز مي گردند؛ يعني فيلم داستان را در سه دوره ي زماني پيش مي برد.
در فيلم « بازگرداننده »(9) گروهي از تبه کاران، سفينه اي فضايي را مي دزدند و باعث جنگي عظيمي ميان موجودات فرازمين و انسان ها مي شوند. دختري از اين زمان به گذشته مي آيد تا مانع اين سرقت شود تا بتواند مانع اين جنگ خونين شود. سپس دوباره به آينده باز مي گردد.
شرکتي خصوصي در فيلم « صداي رعد » (10) فناوري سفر در زمان را به دست مي آورد و با استفاده از آن، افراد ثروتمند را براي شکار موجودات پيش از تاريخ به گذشته مي برد. شکارچيان براي حرکت روي زمين در زمان گذشته، روي فضايي خاص حرکت مي کنند تا با حضور در گذشته، آسيبي به تاريخ وارد نيايد؛ اما يکي از افراد از اين دالان بيرون مي آيد و پروانه اي کشته مي شود. همين امر باعث بروز مشکلات فراوان زيست محيطي در زمان حال مي شود.
به دليل مشکلي که آمريکا با اقتصاد ژاپن دارد در فيلم « گودزيلا عليه کينگ گيدورا »(11) گروهي از آمريکايي ها مأموريت پيدا مي کنند به گذشته بروند و با بيدار کردن دوباره ي هيولاهاي باستاني، ژاپن را از بين ببرند تا سلطنت آينده ي اقتصاديِ اين کشور محقق نشود.
شخصيت اصلي فيلم « ماشين زمان » (12) پس از مرگ همسرش، ماشين سفر در زمان را مي سازد تا براي نجات او به گذشته برود؛ اما موفق به نجات همسرش نمي شود. پس از آن، خود را به آينده مي فرستد و در آن جا با وقايعي هولناک روبه رو مي شود.
در فيلم « شاهزاده ي ايران: ماسه هاي زمان » (13) شخصيت هاي مختلف از طريق ماسه ها و خنجري جادويي به گذشته مي روند. يکي از وزراي ايراني که برادر پادشاه نيز است قصد دارد با رفتن به گذشته، مانع سلطنت برادرش شود و خودش جاي او را بگيرد؛ اما قهرمان داستان با استفاده از همين خنجر و ماسه هاي زمان مانع او مي شود.
وجود زمان هاي موازي و جا به جايي در اين زمان فقط مي تواند يکي از تخيلات انسان معاصر باشد که به دليل جذابيت هايش به عنوان دست مايه ي فيلم ها قرار گيرد. هم چنين وجود مايه ي طنز در شخصيتي که از يک زمان با فرهنگي متفاوت به زمان ديگر مي رود، باعث شده پرداخت به اين موضوع در قالب طنز نيز آثار فراواني داشته باشد.
دليل اين که نمي توان اين امر را جز در تخيلات معنا کرد اين است که با مقوله ي زمان که مربوط به فلسفه است به هيچ عنوان هم خواني ندارد. صدرالمتألهين دقيق ترين تعريف از زمان را بيان کرده که عبارت است از: بُعد و امتدادي گذرا که هر موجود جسماني علاوه بر ابعاد مکاني ناگذرا ( طول، عرض و عمق ) دارد.
هم چنين زمان، ظرف مستقلي براي اشيا و پديده ها نيست؛ بلکه همانند حجم اجسام، صفتي ذاتي و دروني براي آن ها است و به طبع، هر پديده اي، زماني مخصوص به خود خواهد داشت که از شئون وجودش به شمار مي رود.(14)
بر اين مبنا زمان و حرکت، دوگانگي وجود ندارند (15) و حرکت هم چيزي جز خروجي تدريجي از قوه به فعل نيست.(16) پس هنگامي که وجود در حرکت از قوه به فعل مي رسد، زمانِ همراه با آن ذات نيز امتداد مي يابد. اکنون چگونه ممکن است امر بالفعل ( زماني که گذشته و بالفعل شده ) دوباره بالقوه شود و موجود، دوباره در آن امتداد زماني به فعليت برسد؟

پي‌نوشت‌ها:

1. The Golden Compass.
2. Stargate.
3. Gulliver"s Travels.
4. Rabbit Hole.
5. Extraterrestrial life.
6. Twelve Monkeys.
7. The Terminator.
8. Just Visting.
9. Returner.
10. A Sound of Thunder.
11. Godzilla vs. King Ghidorah.
12. Thde Time Machine.
13. Prince of Persia: The Sands of Time.
14. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، ج2، صص 156 و 157.
15. همان، ص 156.
16. طباطبائيي، سيد محمد حسين، نهاية الحکمة، ج2، ص 87.

منبع مقاله :
امين خندقي، جواد، (1391)،دين در سينما گزاره هاي اعتقادي،قم: ولاء منتظر(عج)، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.