نويسنده: هومن خشنديش
« مي خواهي چه کني؟ » حتماً گاهي اين پرسش را از خود پرسيده ايد اما پيشنهاد مي کنم پيش از يافتن پاسخي براي اين رپسش به اين سوال فکر کنيد که: « مي خواهي چه باشي؟ » چون تصوير و روياي ما از آنچه که مي خواهيم باشيم در نهايت تعيين کننده آن چيزي است که انجام مي هيم. در واقع مقصد راهي که در زندگي مي رويم، بستگي به تصوري دارد که از آن مقصد در ذهن داريم:
ما در هيچ بعدي از ابعاد وجودي دنياي خود و پيرامون مان خلاصه نمي شويم. اگر پاسخ شما به پرسش « مي خواهي چه کني؟ » به « مي خواهم پزشک شوم »، « مي خواهم معمار شوم »، « مي خواهم ثروتمند شوم » و ... ختم مي شود، خود را در معرض اين خطر قرار داده ايد که روزي کسي از شما بپرسد « خب بعدش چه؟ » و آن زمان است که تصور شما از مقصد فرو خواهد ريخت.
پيش از تعيين اهداف شخصي خود در زندگي بايد به اين پرسش اساسي پاسخ داده باشيد که « مي خواهم چگونه انساني باشم؟ » و البته پاسخ اين پرسش آسان به دست نخواهد آمد. شايد زماني طولاني با تجربه ها و دانشي عميق لازم باشد تا آرام آرام تصوير شما از « خودآرماني » واضح شود؛ در اين زمان است که هر چيز ديگر در زندگي در راستاي همين « خودآرماني » تعريف مي شود و شما به ميزاني که از اين « خود » فاصله مي گيريد، غمگين و افسرده هستيد و به ميزاني که در جهت آن گام بر مي داريد، خشنود و سرشار از انرژي پيش مي رويد.
آنچه در ادامه مي خوانيد راهنمايي است براي آنها که به دنبال تعيين اهداف شخصي خود بر اساس آرزوها و اميال باطني شان هستند؛ راهنمايي براي عبور از افسردگي هاي ناشي از « به هيچ جا نرفتن » و رسيدن به شادکامي ناشي از حس « رو به راه بودن ».
اهداف شخصي خود را در زندگي شناسايي کنيد
بسياري از ما در زندگي احساس سرگرداني و سرگشتگي داريم. مدام و سخت کار مي کنيم اما به جايي نمي رسيم که برايمان ارزش داشته باشد. شايد دليل اصلي اين است که براي فکر کردن به خودمان و اينکه از زندگي چه مي خواهيم، وقت کافي صرف نکرده ايم. چگونه مي شود گام در راه سفري گذاشت وقتي تصوري از مقصد وجود ندارد؟تعيين اهداف شخصي، روشي براي تفکر درست درباره آينده است و به ما کمک مي کند انگيزه لازم براي محقق کردن تصوير خودمان از آينده با همان مقصد را به دست آوريم. فرآيند تعيين اهداف شخصي به ما کمک مي کند که بدانيم در زندگي مي خواهيم به کجا برويم و چگونه بايد تلاش هايمان را براي رسيدن به اهدافمان متمرکز کنيم. اين فرآيند همچنين به ما کمک مي کند، موانع رسيدن به اهدافمان را شناسايي و رفع کنيم.
بسياري از افراد موفق، فرآيند تعيين اهداف شخصي را دانسته يا نادانسته طي کرده اند و اين فرآيند به آنها کمک کرده که دورنماي بلند مدت و انگيزه هاي کوتاه مدت خود را در زندگي مشخص کنند و با تنظيم زمان و امکانات خود بر اساس اين اهداف، بيشترين استفاده مفيد را از دوران زندگي خود داشته باشند.
اين فرآيند همچنين پس از دستيابي به هر هدف کوتاه مدت، احساس رضايت رسيدن به يک « خواسته » و « در مسير بودن » را به ما مي دهد و باعث مي شود مقاصدي که تا پيش از اين دور به نظر مي رسيدند، برايمان دست يافتني تر شوند و ما با اعتماد به نفس بيشتر به سوي اهدافمان پيش برويم.
مراحل تعيين اهداف شخصي
فرآيند تعيين اهداف شخصي در زندگي شامل سه مراحل اصلي است:مرحله اول:
در اين مرحله شما بايد تصوير بزرگي از آنچه مي خواهيد در زندگي خود انجام دهيد داشته باشيد، مثلاً در 10 سال آينده. همچنين اهداف اصلي و بزرگ خود را که مي خواهيد طي اين مدت به آنها برسيد شناسايي کنيد.مرحله دوم:
در مرحله دوم شما بايد اهداف بزرگ و اصلي خود را آنقدر کوچک کنيد که در نهايت اهداف کلان شما به اهداف کوچک تر در زندگي روزمره تبديل شود.مرحله سوم:
در اين مرحله شما ديگر مي دانيد بايد با زندگي خود چه کنيد و حالا بايد براي رسيدن به هر کدام از اهداف خود، تلاش و مسير درست رسيدن به هر کدام را تعيين کنيد و دست از پيگيري برنداريد. بنابراين فرآيند تعيين اهداف شخصي از نگاه کلي به زندگي و خواسته ها و آرزوها و در کل « آنچه مي خواهيم باشيم » شروع مي شود و در ادامه به صورت عيني به « آنچه مي خواهيم در 10 سال آينده بشويم » تبديل مي شود. در ادامه اين 10 سال به اجزاي کوچک تر پنج ساله، دو ساله، يک ساله، شش ماهه و ... تقسيم مي شود.حالا بياييد به اين مراحل سه گانه نگاه دقيق تري بيندازيم:
تعيين اهداف بزرگ در زندگي
در اين مرحله شما تعيين مي کنيد که مي خواهيد در طول زندگي يا لااقل بخش مهمي از سال هاي پيش رو چه کنيد و اين تصميم گيري، نمايي کلي از زندگي را براي شما ترسيم مي کند که خود مي تواند مشخص کننده تمام وجوه ديگر تصميم گيري هاي شما باشد. در اين مرحله شما مفهوم کلي آنچه مي خواهيد باشيد را در ابعاد مختلف زندگي خود پيش بيني مي کنيد و با ايجاد يک طبقه بندي به تعيين اهداف خود در هر کدام از اين طبقه ها مي پردازيد. اين طبقه بندي براي نمونه مي تواند شامل مواردي مانند وضعيت شغلي، تحصيلات، وضعيت مالي، خانواده، افکار و انديشه ها و... باشد.در اين مرحله شايد به بارش افکار و جمع آوري اهداف مختلف خود نياز داشته باشيد تا در ادامه بتوانيد از ميان آنها اهدافي را که بيشتر بازتاب دهنده « آنچه مي خواهيد باشيد » هستند انتخاب کنيد. در اين فرآيند بايد حواستان باشد که آنچه به عنوان هدف انتخاب مي کنيد واقعاً انعکاس خواسته ها و آرزوهاي خودتان باشد و نه لزوماً آنچه ديگران از شما انتظار دارند.
تعيين اهداف کوتاه مدت
در اين مرحله زمان آن رسيده که اهداف زندگي خود را که قبلاً در يک چشم انداز 10 ساله تعيين کرده ايد به برنامه هاي کوتاه مدت تر پنج ساله، يک ساله، شش ماهه و ... تبديل کنيد. اين اهداف کاملاً بر مبناي اهداف کلان و به شکلي که قابليت انجام داشته باشند تعيين مي شوند.در راه بمانيد
حالا وقت آن رسيده برنامه هايتان را به اجرا درآوريد و به سوي مقصدي که در جنبه هاي مختلف زندگي تعيين کرده ايد حرکت کنيد شما براي « در راه ماندن » بايد مدام اهداف خود را مرور در صورت لزوم به روز کنيد.اهداف شخصي خود را بنويسيد
حال که بامراحل تعيين اهداف شخصي آشنا شديد، بد نيست با نحوه نگارش اين اهداف نيز آشنا شويد نگارش اهداف شخصي مي تواند به عنوان روشي براي تعيين اين اهداف هم در نظر گرفته شود چون شما مجبوريد براي نگارش اهداف شخصي بر اساس يک فرآيند مرحله بندي شده پيش برويد که اين فرآيند، مراحلي را در بر مي گيرد که قبلاً به آنها اشاره کرديم.در روشي که در ادامه به آن اشاره خواهيم کرد، نحوه مرور و پيگيري اهداف نوشته شده نيز بررسي مي شود که مي تواند بسيار مفيد باشد. مراحل نگارش و مرور اهداف شخصي بر اساس روش ياد شده به دو مرحله اصلي تقسيم مي شود که هر مرحله چهار بخش دارد.
آغاز نگارش اهداف شخصي
مرحله اول- بخش يک: اهدافي را که هميشه در زندگي داشته ايد مرور کنيد.
به سال هاي گذشته خود برويد و ببينيد کدام بخش هاي گذشته خود را مي خواهيد نگه داريد، بهتر کنيد يا تغيير دهيد؟ اين نحوه تفکر مي تواند پايه رسيدن به اهداف شخصي براي شما باشد. بايد پس از مرور علايق و آرزوهايتان و از ميان چيزهايي که به ياد مي آوريد، آنهايي را که عملي تر و مهم تر هستند بيابيد و در فهرست اهداف شخصي خود قرار دهيد. البته سه نکته را در اين بخش به ياد داشته باشيد: اول اينکه بايد زندگي خود را در همه ابعاد شغلي، تحصيلي، عاطفي، فکري و... در نظر داشته باشيد و در هر جنبه نقاط مقصد خود را مشخص کنيد. دوم اينکه بايد پرسش هايي را از خودتان بپرسيد و سعي کنيد به آنها پاسخ دهيد؛ پرسش هايي مثل « آيا مي خواهم تحصيلم را ادامه دهم؟ »، « مي خواهم ازدواج کنم؟ »، « زمينه هاي اصلي مطالعاتي من کدام است؟ » و ... سوم اينکه اگر اهداف بسيار کلي در ذهن داريد، تلاش کنيد اين هدف کلي را به اهداف ريزتري که شما را به سوي آن هدف مي کند تبديل کنيد.مرحله اول - بخش دو: اهداف شخصي خود را اولويت بندي کنيد.
حالا که به فهرستي از اهداف مختلف خود دست پيدا کرده ايد بايد آنها را اولويت بندي کنيد. به هر حال زمان و فرصت آنقدر نيست که بخواهيد به همه آنها برسيد يا همه را هم زمان با هم دنبال کنيد، پس از ميان اين فهرست آنهايي را که برايتان مهم تر هستند انتخاب کنيد. يکي از کارهايي که به شما در اين مرحله کمک مي کند اين است که بتوانيد اهداف اصلي و فرعي خود را از هم جدا کنيد.مرحله اول- بخش سه: اهداف شخصي خود را عملياتي کنيد.
منظور اين است که در برنامه هاي روزانه خود اقدامات عملي را در جهت اهداف اصلي شخصي تان برنامه ريزي کنيد يا جنبه هايي از فعاليت هاي روزانه خود را که نزديکي بيشتري با اهداف شخصي شما دارد تقويت کنيد طبيعي است به اين ترتيب برخي کارهاي روزانه شما که متناسب با اهداف تان نيستند حذف يا کمرنگ خواهند شد.مرحله اول - بخش چهار: چارچوب زماني را مشخص کنيد.
تعيين اهداف بدون مشخص کردن زمان حدودي دستيابي به آنها شايد چندان مفيد نباشد و بايد زمان تقريبي رسيدن به هر کدام از اهداف شخصي خود را مشخص کنيد. به فهرست اقدامات عملي که در بخش قبل براي هر کدام از اهداف اصلي خود تهيه کرديد نگاه کنيد و براي هر کدام جدول زماني روزانه، هفتگي، ماهانه يا حتي سالانه درست کنيد. شما بايد به اين جدول زمان بندي وفادار باشيد اما انعطاف پذيري را نيز فراموش نکنيد. گاهي لازم است تغييرات کوچکي در برنامه زمان بندي خود بدهيد.نگهداري از اهداف شخصي
مرحله دو - بخش يک: تصويرسازي کنيد.
يکي از راه هاي حفظ انگيزه براي دنبال کردن اهداف شخصي، تصور کردن خودتان در شرايطي است که در رسيدن به اين اهداف موفق شده ايد. جاي آرامي را پيدا کنيد، نگاهي به فهرست اهداف اصلي خود بيندازيد و تصور کنيد در صورت رسيدن به هر کدام از آنها چه احساسي داريد. حتي درباره برنامه هاي عملياتي روزانه خود نيز مي توانيد از همين روش تصويرسازي براي حفظ انگيزه ها استفاده کنيد.مرحله دو - بخش دو: با انگيزه بمانيد
بدانيد که حفظ ميزان ثابتي از انگيزه براي دنبال کردن اهداف شخصي کار آساني نيست و بايد براي مقابله با مشکلات پيش رو خود را آماده کنيد. اول اينکه با خودتان صادق باشيد. مي توانيد يک دفتر يادداشت روزانه براي خود داشته باشيد و درباره برنامه هاي روزانه تان در آن بنويسيد. همچنين هر ماه براي خود جلسات ارزيابي تشکيل دهيد و ببينيد در جهت هر کدام از اهداف شخصي خود چه کرده ايد. يادتان باشد هميشه راه حلي براي مشکلات پيش رو وجود دارد. البته گاهي هم ممکن است در برنامه ريزي هايتان واقع بيني را در توانايي ها و امکانات خود در نظر نگرفته باشيد که در اين شرايط بايد برنامه هاي عملياتي خود را مطابق با واقعيات تغيير دهيد.مرحله دو - بخش سه: زمان استراحت را فراموش نکنيد
زمان استراحتي براي ذهن خود در نظر بگيريد. لااقل هر ماه زماني را براي « هيچ کاري نکردن » انتخاب کنيد و يادتان باشد هرگز تفريح و سرگرمي نبايد از برنامه روزانه شما حذف شود.مرحله دو - بخش چهار: از ترس هايتان عبور کنيد
ترس از شکست، بزرگ ترين دشمن شماست.اگر مي خواهيد به موفقيت برسيد بايد گاهي هم شکست در رسيدن به اهداف خود را تجربه کنيد. هرگز از تجربه شکست ها نااميد نشويد و جنبه هاي منفي را براي خود بزرگ نکنيد. در چنين شرايطي تصويرسازي موفقيت مي تواند توصيه خوبي باشد.
چند نکته مهم
* برنامه هايي که براي رسيدن به اهداف شخصي خود تعيين مي کنيد بايد واقع بينانه و قابل ارزيابي باشند. در مرحله تدوين برنامه عملياتي از کلي گويي پرهيز کنيد؛ مثلاً اگر تقويت روابط خانوادگي را به عنوان يکي از اهداف خود انتخاب کرده ايد براي آن برنامه عملياتي زمان بندي شده مشخص داشته باشيد که بتوانيد در مرورهاي ماهانه، انجام شدن يا نشدن آن را ارزيابي کنيد.* در نگارش اهداف کلان و برنامه هاي عملياتي مربوط به آن از جملات مثبت استفاده کنيد. مثلاً به جاي نوشتن « ديگر تمام شب را صرف نشستن پاي تلويزيون نمي کنم » بهتر است بنويسيد « هر شب حداقل يک فصل از يک کتاب را مي خوانم ».
* برنامه عملياتي روزانه بايد شامل اهداف کوچک و قابل انجام باشد. مخصوصاً در ابتدا موفقيت در به انجام رساندن تکاليف کوچک مهم تر از اهميت خود تکليف است. موفقيت در انجام امور تعيين شده روزانه حس رضايت و اعتماد به نفس را براي انجام تکالف مهم تر در شما تقويت خواهد کرد.
* اهداف شخصي شما و به ويژه برنامه هاي عملياتي مربوط به آنها بايد بر مواردي متمرکز شود که شما کنترل بيشتري بر آنها داريد و عواملي که کنترل و اراده اي بر آنها نداريد نتوانند مانع موفقيت شما شوند. در صورتي که به هر حال عاملي خارج از اختيار شما مانع از موفقيت تان شد بايد بر نحوه عملکرد خود متمرکز شويد نه نتيجه به دست آمده.
* موفقيت هايي که در رسيدن به اهداف تعيين شده به دست مي آوريد، مي تواند چراغ راه آينده شما باشد؛ مثلاً اگر رسيدن به يک هدف براي شما آسان بوده بايد در گام بعدي تکليف مشکل تري را انتخاب کنيد و البته برعکس. همچنين اگر با وجود موفقيت، متوجه کمبود مهارت و توانايي خود در يک کار مشخص شده ايد، شما نقطه ضعف خود را شکار کرده ايد و بايد آن را برطرف کنيد. مثلاً ممکن است ما در يک آزمون قبول شويم ولي در عين حال مي دانيم که در کدام بخش از آن درس ضعيف تر بوده ايم؛ در اين حالت نبايد بگذاريم اين نقطه ضعف همچنان وجود داشته باشد.
* هر چه اهدافي که انتخاب مي کنيد هم جهت تر و متمرکزتر باشند. امکان موفقيت خود را افزايش داده ايد. توجه داشته باشيد که اهداف گوناگون شما بايد بتوانند مکمل هم باشند تا در نهايت به تشکيل آن « انساني که مي خواهيد باشيد » کمک کنند.
* هر روز را بايد به حساب بياوريد و دست از فکر کردن درباره گذشته برداريد. شما زندگي خود را تمام و کمال در اختيار داريد و بايد تصميم بگيريد که مي خواهيد با آن چه کنيد. اين زندگي در زمان حال جريان دارد.
* در اين شکي وجود ندارد که شما بايد توانايي هاي خود را افزايش دهيد پس پيش از آغاز هر کاري زماني را براي مطالعه و کسب اطلاعات بيشتر درباره آن اختصاص دهيد. همچنين بايد بتوانيد توانايي هاي عمومي خود را به ويژه در مسائلي مانند کنترل احساسات و دانشي که به خودشناسي کمک مي کند افزايش دهيد.
* اگر به دنبال موضوعي براي مطالعه که به فرآيند پيگيري اهداف شخصي تان کمک مي کند مي گرديد، يک پيشنهاد خيلي خوب مطالعه درباره « معني زندگي » است. اين معني براي هر فرد مقوله اي شخصي است که بر اساس آن آرمان هاي شخصي خود را پي ريزي مي کند.
منبع مقاله :
نشريه بهداشت زنان، شماره 48