ابن ميثم و اثبات برتري مال بر علم

ابن ميثم بحراني (شيخ مفيد الدين) صاحب شرح نهج البلاغه و كتاب‌هاي ديگر كه در علوم مختلفه يد طولائي داشته در اوائل حال گوشه‌گير و در خفا بود و كسي او را نمي‌شناخت. فضلاء عراق به او نوشتند: عجب است كه تو با آن همه
شنبه، 16 اسفند 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ابن ميثم و اثبات برتري مال بر علم
ابن ميثم و اثبات برتري مال بر علم

 






 

داستان کوتاه

ابن ميثم بحراني (شيخ مفيد الدين) صاحب شرح نهج البلاغه و كتاب‌هاي ديگر كه در علوم مختلفه يد طولائي داشته در اوائل حال گوشه‌گير و در خفا بود و كسي او را نمي‌شناخت. فضلاء عراق به او نوشتند: عجب است كه تو با آن همه مهارت در علم، در جامعه قدر و قيمتي نداري. آن بزرگوار در جواب نوشت:
طلبت فنون العلم ابغي بها العلي ... فقصّرني عما سموت به العقل
تبيّن لي ان المحاسن كلّها ... فروع و انّ المال فيها هو الاصل
چون اين اشعار به دست علماء رسيد به او نوشتند كه تو در اين اشعار خود را در معرض خطا و خطر انداخته‌اي و حكم به اصالت مال نموده‌اي. آن وقت ابن ميثم در تأييد حكم خود اين اشعار شاعري قديم را نوشت و فرستاد:
فقلت قول امرء حكيم ... ما المرء الا بدر هميه
من لم يكن درهم لديه ... لم يلتفت عرسه اليه
و چون دانست كه اين اشعار هم آنها را قانع نخواهد كرد متوجه عراق شد و جامه كهنه به يكي از مدارس عراق كه مملو از جمعيت طلاب بود وارد گرديد و سلام كرد و در كفش كن مدرس نشست آن جماعت هيچ توجه و التفاتي به او نكردند. در اثناء درس در اطراف مسأله‌اي كه مشكل بود زياد صحبت و بحث كردند ولي مذاكرات به جايي نرسيد. ابن ميثم بالبداهه شروع كرد به بيان آن مسأله و نُه جواب براي آن مسأله گفت پس از آن حضّار به طور استهزا آميز گفتند: عجب، تو هم طالب علمي. بعد از آن طعام آوردند و او را به سر سفره راه ندادند. بلكه در ظرفي سفالي مقداري از غذا براي او جدا كرده در همان كفش كن به نزد او نهاده و خود با همديگر سر سفره غذا خوردند.
چون مجلس منقضي شد او نيز از مدرسه بيرون رفت و يك دست لباس نو و گران قيمت از عمامه و عبا تهيه كرده و فرداي آن روز پوشيد و به درس حاضر شد. چون او را از دور ديدند جهت تعظيم او برخاستند و او را در صدر مجلس جاي دادند و چون درس شروع شد ابن ميثم مسئله‌اي را مطرح كرد و دلائلي سست و بي‌پايه كه در نزد عقل و شرع اعتباري ندارد در اثبات مدّعا ذكر كرد. ايشان حرف‌‌هاي او را قبول كرده و او را تحسين نمودند بعد از آن چون طعام حاضر شد طلاب با كمال ادب او را مقدم داشته در بالاي سفره طعام نشاندند.
ابن ميثم در موقع غذا خوردن آستين گشاد قباي خود را در ظرف طعام گذاشته گفت: بخور اي آستين من بخور! طلاب تعجب كرده گفتند اين چه حركتي است؟! ابن ميثم در جواب گفت: شما اين طعام را براي اين لباس من آورده‌ايد نه براي نفس من و گرنه من ديروز هم در مجلس با شما بودم سخنان حقّي هم گفتم به من اعتنايي نكرديد و مرا به جرگه خود راه نداديد ولي امروز كه با اين لباس‌هاي نو آمده‌ام و در لباس فقرا نيستم اين چنين احترام مي‌كنيد و حرف‌هاي باطن مرا تحسين كرديد و در سر سفره بهترين غذاها را براي من آماده مي‌كنيد پس معلوم شد حق با من است كه آن اشعار را فرستادم و شما مرا تخطئه مي‌كرديد. من ابن ميثم بحراني هستم كه اين راه را آمده‌ام تا عملاً بر شما ثابت كنم كه در ادعاي خود درباره اهميّت مال بر حقم. (1)

پي‌نوشت‌:

1. قصص العلماء ص 420.

منبع: www.irc.ir
منبع مقاله :
مردان علم در ميدان عمل، سيد نعمت‌الله حسيني، ناشر چاپخانه دفتر انتشارات اسلامي، محل چاپ قم، سال چاپ 1375، نوبت چاپ ششم، جلد اول، صفحه 475 ـ 477،



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما