چكيده:
الكتاب سيبويه درباره ي نحو عربي است، امّا مباحث ديگري را نيز شامل مي شود. وي در فصلي از كتاب، به بررسي اصوات و حروف عربي مي پردازد. اهمّيت كتاب سيبويه از آن جهت است كه از زمان ابوالأسود ( د:69 ه ق. ) كه به دستور حضرت علي (ع) علم نحو را پايه گذاري نمود، تا زمان خليل بن احمد ( د:175ه ق. ) اثري قابل دسترس موجود نيست. با ظهور كتاب سيبويه، مجموعه اي از مباحث نحو و آراي آواشناسي وي در اختيار مسلمانان قرار گرفت و به كتاب سيبويه شهرت يافت.در اين مقاله ضمن بررسي روش كار سيبويه در آواشناسي آواهاي عربي به بيان ديدگاههاي آواشناسي او در زمينه ي جايگاههاي توليد آواهاي مسموع و نيز ديدگاههاي آواشناسي سيبويه در كيفيت آواهاي مسموع عربي خواهيم پرداخت.
كليدواژه ها: آوا، آواشناسي عربي، كتاب سيبويه، حرف.
كتاب سيبويه را مي توان از كهن ترين منابع آواشناسي عربي دانست. پس از وي، بيشتر دانشمندان لغت، ادبيات و علماي تجويد از او پيروي كردند و مبنا و اساس كار او را در تقسيمات حروف و جايگاه توليد هر يك، پذيرفته و عيناً آنها را روايت كرده اند. گاهي نيز نكات مختصري برآن افزوده اند. البتّه كتاب العين نيز شامل پاره اي از مصطلحات علم تجويد، در مبحث حروف است. العين، منسوب به خليل بن احمد فراهيدي، استاد سيبويه است. اگر اين نسبت صحيح باشد كتاب العين به عنوان قديم ترين سند در اين موضوع است كه به دست ما رسيده است.
سيبويه، در كتاب خود، به بررسي آواهاي عربي بر اساس جايگاه توليد آنها مي پردازد و به پيروي از استادش، خليل، نخست حروف حلقي و سپس حروفي را كه در دهان و زبان توليد مي شود، وصف مي كند. پس از آن از حروفي كه در لبها و خيشوم توليد مي شود، بحث مي كند.
دانشمندان اسلامي، نخست، حروف را براساس جايگاه توليد آنها طبقه بندي كردند و سپس با توجّه به كيفيت صدايي كه از آنها شنيده مي شود- كيفيت استماع- صفاتي را براي هر گروه آورده اند. مي توان گفت: در وصف و طبقه بندي حروف، به دو نكته توجه داشته اند: يكي كيفيت توليد حرف يا جنبه توليدي، و ديگري كيفيت استماع آن يا جنبه شنيداري.
آر.اچ. روبينز، درباره ي سير تاريخي بررسي آواها در زبان عربي و در دوره ي اسلامي مي نويسد: سيبويه براي حروف عربي به توصيف آواشناختي تازه اي راه برد كه مستقلاً از آن خود او بود. آن توصيف آواشناختي، به مراتب پيشرفته تر و كمال يافته تر از علم آواشناسي غربي، چه در دوره ي معاصر سيبويه و چه در دوره هاي پيشين بود، هر چند توصيف مزبور به پاي آثار هندي نمي رسيد. سيبويه و ديگر دانشمندان اسلامي، قادر بودند اندامهاي گفتار و شيوه ي توليد آواها را به روشي منظّم طرح و توصيف كنند. از ديدگاه آنها، ايجاد مانع بر سر راه عبور هوا در مجراي گفتار، باعث توليد آوا مي شود. اين موانع همان مخارج هستند. مخرج در لغت، محل بيرون رفتن است. در اصطلاح، محل خروج هوا و آوا در دهان است. دانشمندان اسلامي، كار توصيف آواها را از جايگاه پسين، يعني از حنجره و حلق شروع مي كردند و به جايگاه پيشين، يعني به لبها و خيشوم ختم مي نمودند. آنان قادر بودند با استفاده از اصطلاحات فنّي روشن و دقيق، آواهاي زبان عربي را با وضوح تمام توصيف كنند. همچنين به خوبي توانستند مختصّاتي از نوع نرم كامي شده را كه ويژه ي هم خوانهاي مُفَخَّم در زبان عربي است، بازشناسند و توصيف كنند. تنها كمبودي كه در كار آنها مشاهده مي شود، آن است كه به ساختار واك داري و بي واكي در هم خوانها پي نبردند. جالب توجه اينكه در همين راستا توانستند هم خوانهاي عربي را به درستي و بدون هيچ اشتباهي به دو دسته تقسيم كنند: مجهور و مهموس. از مشاهده همين كمبود، مي توان ترديد كرد كه سنّت زبان شناسي هندي هرگز در بررسيهاي مسلمانان در زمينه ي آواشناسي تأثيري نداشته است. قدر مسلّم اين است كه شيوه ي كار مسلمانان در زمينه ي آواشناسي با شيوه ي كار هنديان كاملاً همسو بوده است؛ زيرا مسلمانان نيز مانند هنديان، كار طبقه بندي آواها را بر مبناي توليد آن انجام داده اند. ترتيب آواها هم از پايين به بالا مي باشد. مسلّم است پيشرفتها و توفيقهاي مسلمانان در اين شاخه از پژوهشهاي زبان شناسي، به لحاظ دقّت و درستي در امر توصيف، به مراتب بيشتر از آن بود كه نصيب يونانيان و روميان شد. (2)
قواعد زبان يوناني كه بيشتر شامل اصول تلفّظ و توصيف حروف بود، در اواخر قرن سوم پيش از ميلاد در اسكندريه تدوين شد. (3) يونانيان حروف ملفوظ را برحسب كيفيت استماع مورد بحث قرار مي دادند و طبقه بندي مي كردند و به كيفيت حدوث و توليد حروف و نقشي كه اندامهاي صوتي در تلفّظ دارند، توجّهي نداشتند. افلاطون، آواهاي زبان يوناني را به دو گروه: واكه و هم خوان تقسيم كرد و در ميان هم خوانها، هم خوانهاي انسدادي را از هم خوانهاي سايشي جدا كرد و بيان نمود كه هم خوانهاي انسدادي را نمي توان تلفّظ كرد، مگر آنكه واكه اي در پس يا پيش آنها آمده باشد. (4) هنديان، به خلاف يونانيان، اساس كار خود را بر كيفيت حدوث و توليد حروف قرار داده بودند. به اين سبب، هنديها، آواهاي ملفوظ را بسيار دقيق تر از يونانيها توصيف كرده اند. (5)
اينك به ارائه ي شمّه اي از آراي آواشناسي سيبويه در كتابش مي پردازيم:
نظر سيبويه درباره ي تعداد و ترتيب آواهاي زبان عربي
سيبويه در باب « عدد الحروف و مخارجها » حروف عربي را به اين ترتيب آورده است:« ء، ا، ه، ع، ح، غ، خ، ك، ق، ض، ج، ش، ي، ل، ر، ن، ط،د، ت، ص، ز، س، ظ، ذ، ث، ف، ب، م، و ».
به اعتقاد وي حروف عربي29 حرف اند.اين در حالي است كه ابن سينا ترتيب ديگري از الفباي عربي را با 28 حرف ارائه كرده است:
« ء، ه، ع، ح، خ، غ، ق، ك، ج، ش،ض، س،ص، ز، ط، ت، د، ث، ذ، ظ، ل، ر، ف، ب، م، ن، و، ي ». (6)
جايگاه توليد آواهاي مسموع از نظر سيبويه
سيبويه درباره ي آواهايي كه در حلق توليد مي شوند بر اين اعتقاد است كه حلق سه مخرج دارد:دورترين قسمت حلق مخرج « ء »، « هـ » و « الف » است. وسط حلق مخرج « ع » و « ح » و نزديك ترين قسمت حلق به دهان مخرج « غ »، « خ » مي باشد. (7)
توضيح اينكه در حلق، سه جايگاه توليد يا مخرج وجود دارد كه بر اساس خروج هوا به ترتيب از پايين به بالا عبارت اند از:
1. اقصي الحلق: آخرين قسمت حلق كه در مجاورت سينه قرار دارد و جايگاه توليد « ء » و « هـ » است. سيبويه، جايگاه توليد اين دو حرف را يكي دانسته است. عدّه اي مانند ابوالعبّاس مبرّد و تابعان وي « ء » را قبل از « هـ » مي دانند. (8)
تحقيقات جديد آواشناسي ثابت مي كند « ء » و « هـ » مستقيماً در حنجره توليد مي شوند، كما اينكه ابن سينا، دانشمند بزرگ ايراني، نيز به اين حقيقت پي برده است. تني چند از قدما نيز محلّ تلفّظ « ء » را صدر دانسته اند كه با تحليل ما از دستگاه تكلّم انسان قابل انطباق با حنجره است.
2. وسط الحلق: قسمت مياني حلق است كه جايگاه تلفّظ « ع » و « ح » است.
ظاهر كلام سيبويه چنان است كه « ح » پس از « ع » قرار دارد. « ح » از حروفي است كه اختصاص به زبان عربي دارد و « ع » از حروفي است كه در عربي استعمال زيادي دارد و به ندرت در ديگر زبانها يافت مي شود. (9)
3. ادني الحق: نزديك ترين بخش حلق به دهان است كه جايگاه تلفّظ « غ » و « خ » مي باشد. در ترتيب سيبويه ابتدا « غ » و سپس « خ » ثبت شده است.
قدما با توجّه به جايگاه توليد حروف، آنها را در گروههايي قرار داده اند و براي هر يك القابي معيّن نموده اند، مانند: حروف جوفي يا هوائيه. به شش حرف « ء، هـ، ع، ح، غ، خ » حروف حلقي گفته اند. زيرا در نظر ايشان جايگاه و مخرج اين حروف، حلق است.
نظر سيبويه در وصف آواي « ق » و « ك »
به نظر سيبويه، مخرج « ق » اقصي اللسان است و قسمتي از كام كه روبروي آن قرار دارد. مخرج « ك »، كمي پايين تر ( به طرف جلوي دهان ) از موضع « ق » در زبان و آنچه روبروي آن از كام است، مي باشد. (10)ابن جنّي مخرج « ق » را بالاتر از حلق در ناحيه ي اقصي اللسان مي داند.
ابن جزري مي افزايد: شريح گفته است: مخرج « ق » از لهاة است كه مجاور حلق و مخرج « خ » قرار دارد. به اين حروف لَهَوي گويند؛ به دليل وابسته بودن به لهاة و آن بين دهان و حلق قرار دارد. (11)
نظر سيبويه در وصف آواي « ض »
به نظر سيبويه، « ض » از ما بين ابتداي حافة اللسان ( كناره ي زبان ) و قسمتي از اَضراس كه در كنار آن است، توليد مي شود. (12) ابن جنّي مي افزايد كه « ض » را هم از طرف راست دهان و هم از طرف چپ مي توان تلفّظ كرد. به نظر ابن يعيش « ض » از جايگاه « ج » و « ش » و « ي » مي باشد و داراي جايگاه واحدي است كه شامل اوّل حافة اللسان و قسمتي از اضراس مجاور آن است. تلفّظ « ض » از جانب راست يا چپ امكان پذير است. (13) ابن جزري مي افزايد كه كلام سيبويه بر اين دلالت دارد كه « ض » از دو طرف گفته مي شود. خليل گفته است كه « ض » از حروف شجريه است؛ يعني از مخرج سه حرف قبلي است: « ج، ش، ي ». (14)براساس وصف سيبويه از ضاد قديم، روشن مي شود كه ضاد قديم با ضاد مصري و شامي از دو جهت اختلاف دارد:
يكي اينكه ضاد مصري شديد و انفجاري است، در حالي كه ضادي كه سيبويه توصيف نموده داراي صفت رخاوت است.
ديگر اينكه مخرج ضاد مصري عبارت است از سر زبان با اصول دندان ثناياي بالا ( مانند دال ) امّا ضادي كه سيبويه توصيف كرده است، از اوّل كناره ي زبان و قسمتي از اضراس مجاور آن مي باشد. ضاد مصري در حقيقت همان صوت دال است كه با تفخيم و درشتي همراه است ( دال مُفخَّم ). (15)
نظر سيبويه در جهر حرف « ط »
در تلفظ « ط » انتهاي زبان به طرف انتهاي سقف دهان بالا مي رود و زبان حالت تقعّر به خود مي گيرد. به عبارت ديگر، انتهاي زبان به خاطر اطباق و تفخيم بالا مي رود و سر زبان نيز براي اتّصال به مخرج و حبس هوا بالا مي رود و وسط زبان پايين مي ماند كه حالت گودي و تقعّر ايجاد مي شود و اين همان اطباقي است كه علماي قديم از آن ياد كرده اند. (16)از نظر آواشناسان عرب، گويش كنوني « ط » در كشورهايي همچون مصر با گويش قديم آن تفاوت دارد. « ط » در گويش امروزي، صوتي مهموس است و دقيقاً نظير مفخّم « ت » مي باشد. در حالي كه « ط » در توصيف سيبويه داراي صفت جهر است. در توجيه اين اختلاف سه احتمال وجود دارد:
اوّل: بعيد نيست كه قدما در اينكه « ط » را مجهور دانسته اند، دچار اشتباه شده باشند. مؤيّد اين احتمال آن است كه قدما به عامل اساسي ايجاد جهر و همس، و به تارهاي صوتي و وظيفه و نقش آنها اشاره اي نكرده اند.
دوم: شايد تحوّلي در تلفظ « ط » به وجود آمده است. اين احتمال وجود دارد كه « ط » در تلفّظ قديم چيزي شبيه به « ض » مصري كنوني بوده است كه در حقيقت « دال مفخّم » مي باشد. البتّه ضاد قديم با ضاد كنوني مصري بسيار تفاوت داشته است و اثري از آن در لهجه هاي كنوني عرب شنيده نمي شود. مؤيّد احتمال دوم اينكه سيبويه تصريح كرده است: از مخرج « ض » هيچ حرف ديگري توليد نمي شود، در حالي كه ضاد مصري كه اكنون رايج است با « ت » و « د » و « ط » هم مخرج است.
سوم: شايد طائي كه در آن زمان رايج بود، شبيه آن چيزي باشد كه در حال حاضر در بعضي از لهجه هاي منطقه ي صعيد مصر و سودان شنيده مي شود. (17)
نظر سيبويه در جهر حرف « س »، « ص »، « ز »
به نظر سيبويه، مخرج « ز »، « س » و « ص » مابين سر زبان و قسمتي از بالاي ثنايا است. (18) ابن يعيش مي افزايد، اين حروف اَسَليه هستند. زيرا مبدأ اين حروف از اَسَله زبان است. اسله زبان همان سر و تيزي آن است. به اين حروف، حروف صفير نيز مي گويند. (19) ابن جزري، مخرج اين حروف را ميان سر زبان و كمي بالاتر از ثناياي پايين مي داند. (20) قسطلاني، مخرج سه حرف « ص »، « س » و « ز » را از سر زبان و كمي بالاتر از ثناياي پايين مي داند و نقل مي كند: در كتابهاي التجريد و نهاية الاتقان، مخرج اين حروف را از شكافي كه بين دو طرف زبان و ثناياي پايين وجود دارد، مي دانند. (21)با توجّه به تعريفهاي قدما معلوم مي شود كه در تشخيص دقيق محلّ تلفّظ « ص »، « س » و « ز » ميان آنان اختلاف وجود دارد.
نظر سيبويه در آواي مجهور و مهموس و علّت پديد آمدن جهر و همس
جهر در لغت به معني قوّت و آواي بلند و آشكار است، و در علم تجويد عبارت است از منع جريان نفس در تلفّظ حرف به دليل اعتماد و تكيه بر موضع آن، تا زماني كه صوت جريان يابد. به نظر سيبويه، در تلفّظ حرف مجهور، استقرار، اعتماد و تكيه بر موضع توليد حرف به گونه اي است كه موجب منع جريان هوا مي شود، امّا، پس از كاهش اين اعتماد و تكيه، صوت جراين مي يابد. وي معتقد است كه اين اعتماد و تكيه در حلق و دهان صورت مي گيرد، امّا در « ن » و « م » اعتماد در دهان و خيشوم است و باعث ايجاد غنّه مي شود. حروفي را كه داراي صفت جهر هستند مجهوره مي نامند كه مشتمل بر 19حرف « ء، الف، ع، غ، ق، ج، ي، ض، ل، ن،ر، ط، د، ز، ظ، ذ، ب، م، و » است.همس در لغت به معني خفاء است، و در علم تجويد عبارت است از جريان نفس در تلفّظ حرف به دليل ضعف اعتماد و تكيه بر موضع توليد حرف.
به نظر سيبويه، به خاطر ضعف اعتماد بر موضع توليد حرف و جاري شدن هوا، هنگام تلفّظ برخي از حروف صداي آنها ضعيف مي شود و در توصيف آن واژه ي همس را به كار برده است. (22)
حروفي را كه داراي صفت همس هستند، مهموسه مي نامند كه مشتمل بر 10 حرف « ه، ح، خ، ك، ش، ص، ت، س، ث، ف » مي باشد.
نظر سيبويه در آواي شديده و مرخوه و علّت پديد آمدن شدّت و رخوت
شدّت در لغت به معني قوّت است، و در علم تجويد عبارت است از منع جريان صوت در تلفّظ حرف. به نظر سيبويه و تابعان وي 8 حرف داراي صفت شدّه هستند كه به آنها شديده گفته اند: « ء، ق، ك، ط، ت، د، ب، ج ». در تلفّظ هر يك از اين حروف، صدا براي مدّتي كوتاه قطع مي شود، به خصوص وقتي ساكن باشند. سيبويه در توجيه صفت شدّه مي گويد: اگر كلمه ي « الحج » را بگويي و سپس بخواهي صدايت را بكشي، از اين كار عاجز خواهي بود،، برخلاف ساير حروف ( غير از حروف شديده ). (23)رخوه يا رخاوه در لغت به معني سستي و نرمي است، و در اصطلاح عبارت است از جريان صوت در تلفّظ حرف. حروف رخوه13 حرف اند كه عبارت اند از: حرف « ه، ح، غ، خ، ش، ص، ض، ز، س، ظ، ث، ذ، ف ».
سيبويه در توجيه اين صفت مي گويد: « ... وقتي كلماتي چون طسْ يا قصْ و مانند آنها را تلفّظ كني، اگر بخواهي مي تواني صدا را امتداد دهي ». (24)
بين الشدة و الرخوة: سيبويه معتقد است در تلفّظ پنج حرف « ل، ر، ن، ع، م » حالتي بين شدّت و رخوت پديد مي آيد؛ يعني نه آن گونه محكم تلفّظ مي شوند كه صدايشان قطع شود و نه آن قدر نرم و روان هستند كه صدا به طور كامل جريان داشته باشد، بلكه حالتي ميانه دارند. وي در توجيه اين پديده در مورد « ع » معتقد است كه در جريان دادن صداي « ع » و كشش آن صدايي شبيه به « ح » پديد مي آيد. حرف « ل » نيز داراي شدّت است، امّا نه مانند شدّتي كه در حروف شديده وجود دارد؛ زيرا مي توان صداي آن را كشيد. از طرفي مانند حروف رخوت هم نرم و روان نيست، زيرا سر زبان از موضع خود جدا نمي شود، بلكه صدا از دو طرف آن خارج مي شود ( صفت انحراف ). بنابراين، وضعيت زبان به گونه اي است كه نه موجب قطع صداست و نه موجب رواني و نرمي كامل، بلكه حالتي ميان شدّت و رخوت دارد. (25)
نتيجه
-تحقيقات نشان مي دهد كه پس از كتاب العين خليل بن احمد فراهيدي كتاب سيبويه مهم ترين اثر بر جاي مانده در آواشناسي عربي است.-سيبويه در كتابش به گونه اي روشمند به تبيين آراي آواشناسي خود در وصف آواهاي زبان عربي پرداخته است.
-آراي آواشناسي وي درباره ي ترتيب و يا توليد برخي از آواها و حروف عربي با آواشناسان پس از وي تفاوتهايي دارد.
-اگرچه به نظر مي رسد سيبويه در آواشناسي آواهاي عربي از روش مستقلّي استفاده كرده است، امّا روش آواشناسي سيبويه اعم از روش آواشناسي توليدي هندوان و روش آواشناسي شنيداري يونانيان بوده است.
منابع تحقيق:
ابن الجزري، محمّد، التمهيد في علم التجريد، تحقيق غانم قدوري حمد، بيروت، مؤسسة الرسالة، 1986م.
__، النشر في القراءات العشر، بيروت، دارالكتب العلميه، ( بي تا ).
ابن سينا، ابوعلي، أسباب حدوث الحروف، تحقيق پرويز ناتل خانلري، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1348ه ش.
ابن يعيش، ابوالبقاء، شرح المفصّل، تهران، ادارة الطباعة المنيرية، بي تا.
أنيس، ابراهيم، الأصوات اللغوية، قاهره، مكتبة الأنجلو، ط5، 1975م.
روبينز، آر.اچ، تاريخ مختصر زبانشناسي، ترجمه علي محمد حق شناس، تهران، سعدي، 1370ه ش.
سيبويه، ابوبشر عمروبن عثمان بن قنبر، كتاب سيبويه، بيروت، العالمية، 1967م.
عبدالتوّاب، رمضان، مباحثي در فقه اللغة و زبانشناسي عربي، ترجمه حميدرضا شيخي، مشهد، بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي، 1367ه ش.
الفراهيدي، خليل بن احمد، ترتيب كتاب العين، تحقيق مهدي المخزومي و إبراهيم السامرائي، قم، اسوه، 1414ه ق.
القسطلاني، شهاب الدين أحمد، لطائف الإشارات لفنون القراءات، قاهره، مطابق الأهرام، 1392ه ق.
كمال محمّد بشر، علم اللغة العام الأصوات، ط7، قاهره، دارالمعارف، 1980م.
پينوشت:
1. استاديار گروه علوم قرآن و حديث دانشگاه اصفهان.
2. روبينز، 62.
3. ابن سينا، 99.
4. روبينز، 62.
5. ابن سينا، 101.
6. همو، 102.
7. سيبويه، 488/2.
8. همو.
9. قسطلاني، 190/1.
10. سيبويه، 489/2.
11. ابن الجزري، 200/1.
12. سيبويه، 489/2.
13. ابن يعيش، 125/10.
14. ابن الجزري، 200/1.
15. انيس، 50.
16. كمال محمد بشر، 102.
17. همو.
18. سيبويه، 489/2.
19. ابن يعيش، 125/10.
20. ابن الجزري، 201/1.
21. قسطلاني، 193/1.
22. همو، 199/1
23. سيبويه، 490/2.
24. سيبويه، 490/2.
25. همو، 490/2.
باهر، محمّد؛(1391)، سيبويه پژوهي، تهران: خانه ي کتاب، چاپ اول