داستان کوتاه
عماربن حيان گفت:
به حضرت صادق عليه السلام گفتم كه اسماعيل پسرم به من نيكي ميكند،
حضرت فرمود من او را دوست ميداشتم ولی اكنون محبتم زيادتر شد.
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله خواهري رضاعي داشت روزي همان خواهر بر ايشان وارد شد همين كه نظر پيغمبر بر او افتاد مسرور گرديد و رو انداز خود را براي او پهن كرد، و در صورت او ميخنديد تا از خدمت حضرت مرخص شد و رفت،
اتفاقاً همانروز برادرش نيز آمد، ولي حضرت رسول صلي الله عليه و آله آن نحو رفتاري كه با خواهرش نمودند. با او انجام ندادند.
بعضي از صحابه عرض كردند يا رسول الله با خواهرش سلوكي كرديد كه با برادر آن را به جا نياورديد با آن كه او مرد بود؟ (يعني سزاوارتر به آن محبت بود)
حضرت فرمود: علت زيادي احترام من اين بود كه آن دختر به پدر و مادر خويش بيشتر نيكي ميكند. (1)
مهر و قهر، ناشر مركز فرهنگي شهيد مدرس، محل چاپ اصفهان، سال چاپ 1385، نوبت چاپ ششم، صفحه 98 .
www.irc.ir
عماربن حيان گفت:
به حضرت صادق عليه السلام گفتم كه اسماعيل پسرم به من نيكي ميكند،
حضرت فرمود من او را دوست ميداشتم ولی اكنون محبتم زيادتر شد.
پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله خواهري رضاعي داشت روزي همان خواهر بر ايشان وارد شد همين كه نظر پيغمبر بر او افتاد مسرور گرديد و رو انداز خود را براي او پهن كرد، و در صورت او ميخنديد تا از خدمت حضرت مرخص شد و رفت،
اتفاقاً همانروز برادرش نيز آمد، ولي حضرت رسول صلي الله عليه و آله آن نحو رفتاري كه با خواهرش نمودند. با او انجام ندادند.
بعضي از صحابه عرض كردند يا رسول الله با خواهرش سلوكي كرديد كه با برادر آن را به جا نياورديد با آن كه او مرد بود؟ (يعني سزاوارتر به آن محبت بود)
حضرت فرمود: علت زيادي احترام من اين بود كه آن دختر به پدر و مادر خويش بيشتر نيكي ميكند. (1)
پينوشتها:
1.منتهي الامال، ج 2، ص 324.
منابع مقاله :مهر و قهر، ناشر مركز فرهنگي شهيد مدرس، محل چاپ اصفهان، سال چاپ 1385، نوبت چاپ ششم، صفحه 98 .
www.irc.ir
/ج