ويژگي هاي ذاتي و عرضي تلويزيون و رابطه ي آنها با سکولاريسم و سکولاريزاسيون

هستي شناسي تلويزيون (1)

امروزه رسانه ها در تمامي زواياي زندگي ما حضور چشم گيري دارند و با توجه به چشم انداز آينده ي آنها، به عنوان گسترده ترين و مهم ترين مبادي معرفتي بشر، تأثيرهاي ژرفي در افکار و رفتار ما خواهند گذاشت.
يکشنبه، 16 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هستي شناسي تلويزيون (1)
 هستي شناسي تلويزيون (1)

 

نويسنده: حجت الإسلام والمسلمين حجت الله بيات




 

ويژگي هاي ذاتي و عرضي تلويزيون و رابطه ي آنها با سکولاريسم و سکولاريزاسيون

مقدمه

امروزه رسانه ها در تمامي زواياي زندگي ما حضور چشم گيري دارند و با توجه به چشم انداز آينده ي آنها، به عنوان گسترده ترين و مهم ترين مبادي معرفتي بشر، تأثيرهاي ژرفي در افکار و رفتار ما خواهند گذاشت.
از اين رو، شناخت جنبه هاي مختلف فن آوري رسانه، در چگونگي و قلمرو تعامل و به کارگيري آن، جايگاه مهمي دارد.
در ميان رسانه ها، تلويزيون، به دلايل گوناگون از جايگاه ويژه اي برخوردار است. از اين رو، بيشترين دغدغه ها، درباره ي اين رسانه ي فراگير و قدرتمند و رابطه اش با سکولاريسم است. با توجه به بحث هاي مختلفي که در اين زمينه مطرح شده است، تصميم داريم در اين مقاله در حدّ توان، به پنج سؤال زير پاسخ دهيم:
1. آيا اهداف و فلسفه ي توسعه ي تکنولوژي جزو ذات آن مي شود؟
2. ديدگاه اسلام درباره ي تکنولوژي چيست؟
3. انسان در فرآيند تکنولوژي چه جايگاهي دارد؟
4. ويژگي هاي ذاتي و عرضي تلويزيون کدامند؟
5. اين ويژگي ها چه نسبتي با سکولاريسم و سکولاريزاسيون پيدا مي کنند؟
واژگان کليدي: اسلام، تکنولوژي، رسانه ي تلويزيون، ويژگي هاي ذاتي، ويژگي هاي عرضي، سکولاريسم.
سکولاريسم (1)، از سکولاريس (2) به معناي « نامقدس » ، « غير روحاني » و « ناسوتي » گرفته شده است. اين اصطلاح، بيانگر نوعي شيوه ي تفکر و نگاه در برابر چگونگي تدبير زندگي اين جهاني است و سکولاريزاسيون، (3) تلاشي آگاهانه و از روي قصد براي بشري کردن اداره ي امور زندگاني، تأمين سعادت انسان در اين جهان و خارج کردن تدبيرهاي نظام هستي از دايره نفوذ و هدايت هاي آن جهاني و ديني است. (4) اين ديدگاه با انديشه هاي ديني در تعارض است، به ويژه با دين اسلام که منشأ تدبير امور جهان است و زندگي انسان را قدسي و ماورايي مي بيند و سعادت واقعي او را در سراي ديگري مي داند.
براي جامعه اي ديني همچون ايران که در سايه ي حکومت اسلامي، مسئوليت هاي گسترده ي ملّي و جهاني دارد و بايد در اوج عزّت و اقتدار - که لازمه اش بهره گيري از تمامي ظرفيت هاي سخت افزاري و نرم افزاري است - به مأموريت هاي خود جامه ي عمل بپوشاند، بررسي رابطه ي رسانه ي تلويزيون و سکولاريسم، به عنوان موضوعي مبنايي، جايگاه و اهميت ويژه اي دارد و نتايج آن مي تواند در تعامل با اين فن آوري و عملکرد رسانه اي ما بسيار مؤثر باشد.
بنابراين، بايد با نگاهي عملياتي پس از روشن شدن جنبه هاي اين مسئله، نظريه اي را که با مباني ديني و بومي ما سازگاري دارد، اصل قرار دهيم و براي روشن شدن ديگر زاويه هاي ناشناخته و راه ها و روش هاي اجرايي، گام برداريم.
از آنجا که رسانه ي تلويزيون، از مهم ترين نمودهاي تکنولوژي به شمار مي رود، پيش از آنکه به هستي شناسي اين رسانه ي تصويري بپردازيم، لازم است درباره ي کليّت تکنولوژي، نکاتي را مطرح کنيم که در همه ي بخش هاي آن مي توان استفاده کرد و ما را در شناسايي ويژگي هاي ذاتي و عرضي رسانه ي تلويزيون نيز کمک مي کند.
با توجه به آثار فرهنگي و زيست محيطي تکنولوژي و پي آمدهاي مثبت و منفي آن، از گذشته ميان دين داران، در چگونگي روبه رو شدن با فن آوري، به ويژه رسانه هاي ارتباط جمعي، اختلاف نظر وجود داشته است. با نگاهي به اين نظريه ها مي توان به سه واکنش و ريشه هاي آنها اشاره کرد:

1- طرد کردن

به نظر مي رسد اين واکنش، از نگاه هستي شناسي به تکنولوژي اثر پذيرفته است. افرادي چون هايدگر بر اين اعتقادند که فن آوري، ابزار صرف نيست، بلکه با ساختار وجودي انسان آميخته شده است. به بياني ديگر، از آن جا که محلّ پيدايش تکنولوژي، - آن هم با اهداف خاص مادي گرايي - دنياي غرب بوده، هدف ها و جهت گيري هاي انديشه هاي سکولاريسم، جزو ذاتيات تکنولوژي است.
اين اعتقاد براي دين داران که اعتقاد آن جهاني دارند، به ويژه با توجه به جنبه هاي منفي و تجربه هاي تلخ فن آوري که افرادي مثل پستمن، آشکارا و با شدّت از آن انتقاد دارند، راهي جز حذف فن آوري از عرصه هاي مختلف زندگي و بهره گيري محدود - آن هم از روي ناچاري - باقي نمي گذارد.
اين نگراني تا آنجا پيش رفته که برخي معتقدند همه ي قالب ها و شيوه هاي ساخته شده تمدن جديد و همه ي تکنولوژي هاي آن، به ويژه تکنولوژي رسانه اي، ميل به سواري گرفتن از انسان دارند، نه سواري دادن به او، و اگر اين قالب ها، شيوه ها و تکنيک ها در سعادت دنيوي و اخروي بشر نقش داشتند، به يقين، خداوند و سفيرانش، سازنده و ارائه دهنده ي آن مي شدند و اگر چنين اتفاقي از سوي آنان رخ نداده است، دليلي جز حکمت و رحمت نداشته است. (5)
روشن است که با پذيرش اين مبنا که به تعارض ذاتي تکنولوژي و دين داري مي انجامد، جايي براي ادامه ي بحث درباره ي بهره گيري حداکثري از اين فن آوري، متناسب با اهداف ديني، باقي نمي ماند. البته اين نوع نگاه به تکنولوژي، ابهام ها و لوازمي در پي دارد که هم از لحاظ فلسفي و تجربه ي عيني و هم از ديدگاه دين اسلام، پذيرفتني نيست.

2. تسليم شدن

اين کنش، حاصل نگاه فن آورانه صرف به تکنولوژي است. افرادي چون ارسطو، تکنولوژي را ابزاري خنثي مي دانند و معتقدند که پديده اي « لابشرط » است. بنابراين، مي توان آن را در موقعيت ديگري - که با هدف اصلي و مباني فلسفي پديداري آن تفاوت دارد - بدون آنکه پي آمدهاي ذاتي داشته باشد، به کار گرفت. نتيجه ي چنين مبنايي، به کارگيري تکنولوژي با نگاهي خوش بينانه و سپردن فرهنگ و تمامي جنبه هاي زندگي به دست تکنولوژي است. به نظر مي رسد، عاقبت اين ديدگاه افراطي که مدّتي است در جوامع غربي پي آمدهاي ناگوار فرهنگي را در پي داشته و آنها را وارد دوران « تکنوپولي » (6) کرده است. سرانجام پذيرش اين ديدگاه در جوامع اسلامي نيز، ورود آنها به نوعي حيرت و تکنوپولي، در آينده نه چندان دور است.

3. تدبير و تعديل کردن

اين رفتار، نتيجه ي نگاهي واقع بينانه و ميانه رو به تکنولوژي و شناخت دقيق ابعاد و ويژگي هاي ذاتي و عرضي آن است. ما بر اين باوريم که براي روبه رو شدن صحيح با تکنولوژي، مي توان با شناخت دقيق توانايي ها، محدوديت ها و پذيرش واقعيت هاي آن و برنامه ريزي دقيق، ضمن پاسداري از اصول فرهنگ ديني و پيکاري جدّي، از توانمندي هاي آن در جهت هدف هاي ديني بهره گرفت. البته با توجه به سايه سنگين سلطه ي دنيامداران بر تکنولوژي، کاري بس مهم و جهادي فرهنگي است و از آن جا که تلاشي پيوسته مي طلبد و مرز بين « جهاد اصغر » و « جهاد اکبر » است، براساس منابع اسلامي - اگرچه به طور مستقيم به آن اشاره نشده - مي توان آن را « جهاد اوسط » ناميد. (7)
با توجه به نگاه هاي متفاوتي که درباره ي تکنولوژي وجود دارد، مروري بر تاريخ پيدايي تکنولوژي و ماهيت و پي آمدهاي آن، به منظور شناخت، برخورد و بهره گيري از محصولات فراوان اين پديده ي بشري، ضروري به نظر مي رسد؛ زيرا نداشتن شناخت يا درک درست از فضاي حاکم بر مهد اين تمدّن، تنها يک چيز را به دنبال خواهد داشت و آن ناتواني در ارائه ي تحليلي واقعي از نمودار پيدايش، رشد و گاه، نابودي تمدّن و تکنولوژي مورد مطالعه است. (8) بنابراين، اگر ما چيزي را بپذيريم، طبيعي است که بايد منتظر پي آمدها و لوازم ذاتي آن نيز باشيم و براي سالم ماندن از نتايج منفي آن، هنگام بهره گيري، تدبير داشته باشيم.

1. تکنولوژي

از نظر اجتماعي، افزايش فشارها و تنش هاي جمعي، باعث اختراع ها و نوآوري هاي تازه اي مي شود که قادرند به عنوان عامل ضدّ تحريک عمل کنند. به همين دليل، برخي، جنگ و وحشت از آن را، محرّک هايي براي پيشرفت تکنولوژي مي دانند.
بنابراين، تنگناها عامل اصلي ايجاد احساس نيازند و احساس نياز، هميشه زمينه ساز و پديدآورنده ي انگيزه براي برون رفت از محدوديت هاست. ما از ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي، فراز و نشيب محاصره ها را، به ويژه در طول دفاع مقدس، به خوبي تجربه کرده ايم، پس مي توان آثار مثبت جنگ تحميلي و برکات آن را در اين بُعد نيز جست وجو و تحليل کرد.
لويس مامفورد، در اثرش به نام، شهر در تاريخ، تا به اين اندازه پيش رفته که مي گويد:
دوران پس از جنگ به مراتب غني تر از دوران قبل از جنگ است؛ چرا که فرهنگ موجود، بايد تمامي روابط احساسي خود را با شوک حاصل از فرهنگ مسلّط شده و فراگير، منطبق سازد. حاصل اين برخورد شديد ميان فرهنگ ها و مبارزات فکري، وسايل و اشکالي خواهند بود که بيشترين انرژي اجتماعي را آزاد مي سازند و پيشرفته ترين فن آوري ها را باعث مي شوند. (9)
در دوران ابزار نيز به محض اختراع جديد، جامعه ي آن روز، با پي آمدهاي آن روبه رو بوده است، چنان که پي از اختراع و استفاده از رکاب، از اسب تنها براي حمل و نقل جنگاوران استفاده مي شد، اما پس از آن، جنگيدن بر روي اسب نيز امکان پذير و زمينه ساز تغيير در نظامي گري شد. پس هر تکنولوژي، حتي در دوره ي ابزار، بر فرهنگ جوامع بشري اثرگذار بوده است.
نيل پستمن با نگاهي تاريخي، فرهنگ ها را به سه نوع، تقسيم مي کند: « فرهنگ ابزارها » ، « فرهنگ تکنوکراسي » و « فرهنگ انحصار تکنولوژي » که در حال حاضر نمونه هايي از هر يک را مي توان ديد. براي آشنايي بيشتر با تاريخ و تأثيرهاي تکنولوژي، اين سه دوره و ويژگي هاي آنها را از نگاه ايشان بررسي مي کنيم:

الف) دوران فرهنگ ابزارها

در اين دوران، تعاليم مذهبي و جهان بيني ديني، ايدئولوژي هدايت گر و کنترل کننده اي بود که کاربرد ابزار و چگونگي استفاده از آنها را تعيين مي کرد. به ديگر سخن، اين « ابزار » در خدمت ايدئولوژي قرار داشت. مربيان مذهبي قرون وسطي و عالمان ديني آن دوران، به طور مشروح و آشکار، با خدا، با طبيعت و با ديگر انسان ها و حتي با ابزاري که در اختيار دارد و به کار گرفته است، بيان کرده اند.
اولين و آخرين اصل اين مکتب ديني آن بود که همه ي دانش ها و خوبي ها از خداوند سرچشمه مي گيرد، به همين دليل، بايد همه ي تلاش و کوشش انسان ها در خدمت خداوند قرار گيرد و اين حکمت الهي افکار انسان ها را هدايت مي کند، نه تکنولوژي (10). در جامعه اي وابسته بر فرهنگ ابزار، مباني و باورهاي ديني آن، نظامي را تشکيل مي دهد که جامع و کامل، هماهنگ و برخوردار از نظمي است که جاي هر چيزي را مشخص کرده است.

ب) دوران فرهنگ تکنوکراسي

بديهي است که شناخت محلّ پيدايش و بلوغ هر پديده اي، مهم تر از بررسي اصل پديده است. تبيين ويژگي ها و فضاي حاکم بر چنين بستري، ضرورتي قطعي به شمار مي رود و جامعه نيز به عنوان زمينه ي عيني پيدايش دگرگوني ها و تکامل تکنولوژي، از اين قاعده مستثنا نيست. در اين دوره، ورود تکنولوژي به عرصه ي زندگي و تعارض هاي آن با سنّت، دگرگوني هاي فکري و اعتقادي عميقي در پي آورد.
در اين دوره، باور کساني که به مباني پيشرفت اعتقاد داشتند، بر پذيرش اين اصل بود که شناخت و درک هدف و مفهوم تلاش هاي بشري، نيازي به پديده ها و مباني اعتقادي و ستون هايي ندارد که مباني ساختمان الهيات مسيحيت را قوام بخشيده اند. از اين جهت، علم و تکنولوژي، دو ابزار مهم پيشرفتند و از آن جا که اين دو عنصر، پيوسته اطلاعات قابل اعتماد و خدشه ناپذيري درباره ي طبيعت مي دادند و روز به روز بر وسعت آن مي افزودند، اميد همگان بر آن بود که سرانجام اين دو عنصر، روزي خط پاياني بر جهل، خرافات و دردهاي بشري بکشد و بتواند همه ي اين گرفتاري ها را به پايان برساند.
در مجموع، ويژگي ها و عوامل شکل گيري و تکامل انقلاب صنعتي رنسانس را مي توان اين گونه برشمرد: اثرپذيري رنسانس از شکوفايي علوم در مشرق زمين، مذهب ستيزي و ماده گرايي، نوانديشي و ساختارشکني، مرزبندي ميان دو حوزه ي اعتقاد و عمل، پيدايش نظام دموکراسي، تفکر سکولاريسم، محدود شدن دين به عرصه ي فردي، توسعه ي علم به عرصه ي اجتماعي، تمسّک به عقلانيّت ابزاري، قدرت نظام سازي، زيباشناسي مادّي و تفاوت ماهوي ميان فطرت انساني و رنسانس مادي. (11)

ج) دوران تکنوپولي

از نگاه پستمن، دوران « تکنوپولي » موقعيتي است که فرهنگ جامعه، تسليم محض تکنولوژي شده است و ديگر توان دفاع از خود را ندارد. از نظر وي، جامعه ي آمريکا مدّتي است به چنين وضعيتي دچار شده است. پستمن، تغيير « ايدز فرهنگي » را براي چنين جامعه اي به کار مي برد و مي نويسد:
در دنيايي که در آن پيشرفت تکنولوژي جاي بشر را - به تعبير بيکن - اشغال کرده است، برطرف ساختن جهل و خرافه و دردهاي بشري هدف نيست، بلکه هدف غايي در اين خلاصه شده که خودت را با توقعات، تمايلات و لوازم تکنولوژي جديد هماهنگ سازيم. مسلّماً خواهيم گفت: اين هماهنگي، زندگي بهتري را براي ما به ارمغان مي آورد، ولي اين نظريه چيزي جز زبان بازي و چرب زباني هاي بازمانده از رخساره ي رنگ و روباخته و نقاب از چهره برداشته، چهره ي عصر تکنوکراسي نيست... .
بيشترين سازگاري را با تکنوپولي کساني دارند که به طور قاطع، توسعه ي صنعتي و تکامل تکنولوژيک را عالي ترين دستاورد و پيشرفت مي دانند و آن را ابزاري مي پندارند که مي تواند مسائل و مشکلات اوليه ي ما را حل کند... در نظام تکنوپولي، ما نه تنها به وسيله ي اعجاب آفريني و شگفتي ماشين احاطه مي شويم، بلکه بدان سو کشانده و تشويق مي شويم و اگر به انگيزه و ايده هاي نهفته و ذاتي آنها توجه نکنيم، دچار بيماري کوري مي شويم، قدرت بينايي خود را براي درک معاني ايدئولوژيک و دستاوردهاي تکنولوژي ازدست مي دهيم. (12)
ريشه ي اين وضعيت را مي توان چنين تحليل کرد که ارباب علوم و تمدّن مادي، چون از آغاز تولد بيمارگون رنسانس، اصول کاري خود را بر مباني اصيل ديني استوار نکردند، هيچ گاه نتوانستند بزرگ ترين بديهي جهان خلقت ( ذات مقدّس الهي ) را ببينند و از بستر تکامل تاريخ، تحليل مادي معتبري ارائه دهند.
بنابراين، مي توان نتيجه گرفت که مهم ترين عامل گرفتاري غرب، به ويژه ايالت متحده آمريکا، انکار مبدأ هستي و احساس بي نيازي به وحي بوده است و تنها راه نجات از اين گرداب هلاک کننده نيز، بازگشت به فطرت الهي و سرسپردن به آستان ربوبي است. ظرفيت روحي و فکري بشر مادي، هيچ گاه به بلوغ کامل نمي رسد، مگر آنکه هم نوايي زيباي خلقت را که بر فطرت الهي تکيه دارد، انتخاب کند. نمي توان هم بر فطرت خود پشت کرد و هم انتظار داشت، تحليل حرکت ها و رابطه هاي عيني، از استحکام منطقي برخوردار باشد. (13)
مؤيد اين واقعيت، سيره ي علمي مسلمانان است که در سايه ي آموزه هاي اسلام، با اينکه در دوره ي شکوهمندي علمي دنياي اسلام در رشته هاي گوناگون به سر مي بردند، دانشمندان اسلامي، هيچ گاه از نگاه ديني و توحيدي به پديده هاي نوظهور، غفلت نکردند و دچار دنياگرايي نشدند.

ماهيت تکنولوژي

در اينکه ماهيت تکنولوژي چيست، بحث هاي بسياري مطرح شده است. اينکه آيا تکنولوژي جديد، تداوم طبيعي و تکاملي تکنولوژي قديم است - که هر دو يک ماهيت دارند، اما يکي ساده تر و ديگري پيچيده تر است - و يا اينکه ماهيتي ديگر دارد؟
از مشهورترين نظريه هايي که در اين باره بيان شده، ديدگاه مک لوهان است. او همه ي اختراع ها و فن آوري ها را با ديدي رسانه اي، امتدادها يا خودتفکيکي هاي بدن مي داند. لباس را امتداد پوست مي داند که مي تواند حرارت بدن را تنظيم کند. او وسيله ي بيان موقعيت اجتماعي فرد، محلّ سکونت و در نهايت شهرها را نيز در امتداد پوست بدن مي داند و بازي ها را تظاهراتي از زندگي رواني ما مي پندارد که به شدّت، فشارهاي روحي را کاهش مي دهند. همچنين چرخ، ماشين و هواپيما را امتداد پاي انسان مي داند. (14)
براي روشن شدن ويژگي هاي ذاتي « تفکيک ناپذير » و ويژگي هاي عرضي (15) « تفکيک پذير » هر تکنولوژي، بايد به دو پرسش اصلي پاسخ داده شود؛ اول آنکه، خواص ذاتي هر آفريده فقط به خواص، مزيت ها و محدوديت هاي نسبي آن تکيه دارد يا اهداف پديدآورندگان و وضعيت محلّ پيدايش آن نيز جزو ذاتيات آن مي شود؟ نوع پاسخ به اين سؤال مهم و سرنوشت ساز، تعيين کننده ي چگونگي رابطه ي تکنولوژي، به ويژه رسانه ي تلويزيون، با سکولاريسم است.
نکته اي که درباره ي تکنولوژي، به ويژه فن آوري رسانه و به طور خاص تلويزيون مطرح مي شود و در بيشتر وقت ها جزو مفروضات آن دانسته مي شود، اين است که چون زادگاه تکنولوژي دنياي غرب بوده است، ويژگي هايي دارد که نتيجه ي اهداف و فلسفه حاکم بر آن جوامع است و هر فن آوري به صورت ذاتي، جهت دار است. اين اولين ادعاست و هنوز بر اينکه يک آفريده از اهداف پديدآورندگان، فلسفه و محيط آفرينش آن اثر پذيرد و آن ويژگي ها، جزو ذاتيات آن پديده شود، دليلي اقامه نشده و اثبات آن بسيار مشکل است؛ زيرا در اين صورت، نبايد نوآوري هاي هر مکتب و فرهنگي به راحتي مورد استفاده ي مکتب ها و فرهنگ هاي ديگر قرار گيرد. در حالي که در عمل چنين نيست و مي توان موارد نقض بسياري براي آن برشمرد.
اين تصور، به طور عمده، ناشي از تجربه هاي ناگواري است که در بي ايماني، سلطه ي غرب و جداسازي و غيردقيق ويژگي هاي ذاتي و عرضي، ريشه دارد. بنابراين، برخي ويژگي ها و پي آمدهاي هر تکنولوژي را بايد به ويژگي هاي ذاتي خود آن و خواصي که تدبيرکننده ي عالم در طبيعت اين نظام هستي قرار داده است مستند کرد، و نه عوامل ديگري چون اهداف، فلسفه و فرهنگ حاکم. برخي ديگر را نيز بايد متأثر از ويژگي هاي عرضي آن دانست. البته اينکه برخي از جلوه هاي تکنولوژي، گرايش اين جهاني دارند انکارناپذير است، اما اين خاصيت در تمامي امور مادي و دنيوي جريان دارد و آنچه به صورت اين جهاني جلوه مي يابد، مي تواند دامگه انسان آن جهاني و اسباب دنياگرايي او شود.
پس بر اينکه ما با جبر تکنولوژيک روبه رو هستيم و گرايش هاي موجود در تکنولوژي هاي جديد، ذاتي آنها و جدانشدني اند، دليلي وجود ندارد، ولي مسئله اين است که چون کارکردها و ويژگي هاي مربوط به خواص دروني و ماهوي آن به سمت و سويي ويژه گرايش دارند، نمي توان آنها را بي طرف پنداشت و با ساده انگاري به سراغشان رفت.
هر چيزي در نظام اين جهان، جز آنچه خير محض است، امتيازها و نقص هاي نسبي و کارکردها و کج کارکردهايي دارد. براي مثال، تکنولوژي اتومبيل، داراي توان مندي ها، محدوديت ها و پي آمدهاي مثبت و منفي در زندگي انسان است. حال پس از ورود اين تکنولوژي به عرصه ي زندگي، ممکن است ما به هر دليلي، اگر عاقلانه و ممکن باشد، از آن استفاده نکنيم. در اين صورت از پي آمدهاي منفي آن در امان و از آثار مثبت آن محروم خواهيم بود. اما نمي توان از اين فن آوري استفاده کرد، بدون آنکه هيچ پي آمد منفي، حتي آنچه مستند به خواص ذاتي اين وسيله است، مانند نوع سوخت، آلودگي هوا و... در امان بود؛ زيرا ويژگي ذاتي اشياء از آنها جدا نمي شوند، مگر آنکه يا وجود نداشته باشند، يا تغيير ماهيت دهند.
دومين سؤالي که در بحث تکنولوژي مطرح مي شود اين است که، « انسان » در توليد، توسعه و بهره گيري از تکنولوژي چه جايگاهي دارد؟ قطعاً نقش محوري را که انسان در آفرينش تکنولوژي دارد و با همين ابزار ساخته ي دست خود، طبيعت را به تسخير خويش در مي آورد، نمي توان ناديده گرفت. از اين رو، نبايد از محوري بودن نيروي انساني در توليد و توسعه ي تکنولوژي و پي آمدهاي منفي و مثبتي که او مي تواند به وسيله ي آن نصيب جوامع بشري کند، غفلت کرد.
ارتباط بين انسان و ابزار، از نوع رابطه ي علّت فاعلي با معلول خود است؛ چرا که با نبود انسان، به عنوان مهم ترين عامل تصرف در جهان طبيعي، توجيهي براي توليد ابزار، تکنولوژي و استفاده از منابع طبيعي، براي رفع نيازهاي بشري، معنا نخواهد داشت. همين نگرش نسبت به انسان، کافي است که وي را در جايگاه اصلي ساختار تکنولوژي قرار دهيم و مؤلفه هاي ديگر را به عنوان توابعي از اين مرکز تعريف کنيم؛ زيرا هر معلولي از علّت خود پيروي مي کند و انسان، ابزار و تکنولوژي را با دانش خود از درون طبيعت استخراج کرده، به آن شکل مي دهد و به عنوان ابزار براي رفع نياز از آن سود مي برد.
بنابراين، روند تکاملي تکنولوژي در مسير تکامل زندگي بشري تحليل مي شود و نياز انسان از سويي و حس کمال جويي او از سوي ديگر، زمينه ساز پيشرفت تکنولوژي شده است. پس تکنولوژي مانند ديگر آفريده هاي الهي، تيغي دو لبه است و بستگي دارد که چگونه به کار گرفته شود. اين بدان معنا نيست که ما پي آمدهاي ذاتي تکنولوژي را ناديده بگيريم، بلکه بايد به خوبي آنها را بشناسيم و هوشمندانه و با تمام توان از بيشترين ظرفيت هاي فن آوري، در مسير اهداف الهي بهره ببريم.
با توجه به مطالبي که درباره ي تاريخچه و ماهيت تکنولوژي مطرح شد، نتايج زير حاصل مي شود:
1. در همه ي دوران ها، نياز انسان، قدرت خلاقيت و روحيه ي کمال جويي او، عامل اختراع ها، تکامل و توسعه ي تکنولوژي بوده است.
2. بدون شک تکنولوژي، حتي در دوران ابزار نيز، به تناسب در زندگي انسان پي آمدهاي مثبت و منفي داشته است و به طريق اولي، تکنولوژي مدرن نيز پي آمدهايي متناسب با سرعت خود را، در پي دارد.
3. نگراني هاي افراطي و دغدغه هاي مطرح شده از سوي دانشمندان غربي و حتي اسلامي، از تجربه هاي تلخي ناشي مي شود است که جوامع غربي با آن روبه رو شده اند.
4. بيشتر پي آمدهاي تلخ تکنولوژي، به ويژه در دنياي غرب و حتي کشورهاي اسلامي، اثرپذير از فرهنگ و ايدئولوژي غربي، به ويژه تفکر ليبرال دمکراسي است.
5. هدف ها و فلسفه هايي که باعث پديدار شدن تکنولوژي مي شود، نه جزو ذاتيات آن است و نه موجب تغيير ماهيت و طبيعت آن مي شود.
6. آگاهي و شناخت دقيق ابعاد تکنولوژي، تأثير بسيار زيادي در کنترل و هدايت پي آمدهاي ذاتي، عرضي، مادي و معنوي آن دارد.
7. تکنولوژي، آثار بسيار مثبت و سازنده اي نيز در جوامع بشري داشته است و اين واقعيت را نمي توان انکار کرد.
8. در بهره گيري از تکنولوژي، معيار اصلي و اساسي بايد ايدئولوژي ها و ارزش هايي باشد که در هر موقعيتي، مبناي زندگي معنادار و هدفمند است و در صورت تعارض، بايد با محاسبه ي هزينه - فايده، با فن آوري تعامل کرد.
9. رشد تکنولوژي در غرب و عقب ماندگي جوامع شرقي، به ويژه اسلامي، دلايل و موانع گوناگون دروني و بيروني دارد. مهم ترين دليل دروني آن، توجه نداشتن به ظرفيت هاي فرهنگ ديني و اثرپذيري جوامع اسلامي است و مهم ترين دليل بيروني آن، سلطه ي مستکبران بر اين جوامع است.
10. پي آمدهاي تکنولوژي را از دو بُعد مي توان بررسي کرد؛ اول: پي آمدهايي که ناشي از ذات و ويژگي هاي تکنولوژي است؛ دوم: پي آمدهاي عرضي، که ناشي از نوع رفتار و ميزان بهره کشي و باور بهره گيران است.

2. تکنولوژي رسانه

خداوند به انسان قدرت بيان داده است تا بتواند معاني مورد نظر خود را با نشانه هاي ارتباطي به ديگران منتقل کند. قرآن کريم مي فرمايد: « الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَيانَ » . ( الرحمن: 1-4 ) از اين رو، انسان از اولين لحظه هاي زندگي، همواره براي برقراري ارتباط با ديگران، از تمامي امکانات موجود بهره مي گرفته است.
در قديم، پيام رساني گاهي به وسيله ي « ني » بوده که آن را در آب مي انداختند تا به مقصد برسد؛ گاهي هم خبر، به ويژه زمان جنگ، به وسيله ي پرتاب تير فرستاده مي شد؛ گونه ي ديگر اطلاع رساني، به وسيله ي نشانه هاي قراردادي بوده که بيشتر در درياها استفاده مي شد، مانند آينه و فانوس؛ گاهي هم پيام رساني به عهده ي پرندگان بوده است؛ (16) مديحه سرايان و جارچيان هم، کار رسانه هاي امروزي را انجام مي داده اند. البته چگونگي ارتباطات و ابزارهاي پيام رساني در اين دوران با گذشته متفاوت شده و بشر براي انتقال مفاهيم مورد نظر خود و ارتباط با ديگران، طي قرون گذشته، از کندي انتقال پيام از راه سنگ نوشته ها تا رسانه هايي که اطلاعات را با سرعت نور جابه جا مي کنند، فاصله ي زيادي را پيموده است.
وسايل ارتباط جمعي از دايره و مباحث مربوط به تکنولوژي خارج نيستند، ولي از جهاتي با ديگر تکنولوژي ها متفاوتند و به دليل اهميت ويژه اي که دارند، از مسائل استراتژيک به شمار مي روند. با نتيجه هايي که از بحث هاي قبل مطرح شد، رسانه ها را مي توان در دو زاويه ي مرتبط با يکديگر مورد بررسي قرار داد؛ اول: از منظر تکنولوژيکي و دوم: فرآيند پيام رساني.
مهم ترين ويژگي تکنولوژي رسانه، در مقايسه؛ ديگر بخش هاي فن آوري، توان مندي فوق العاده ي آن در « توليد » ، « ذخيره سازي » ، « ارسال » و « دريافت » پيام و اطلاعات است. اين خاصيت حاصل پويايي و جريان داشتن پي آمدهاي آن شده است. بدين ترتيب، پي آمدهاي تکنولوژي هاي ديگر، محدود، قابل شمارش و کنترلند. در حالي که رسانه هاي ارتباط جمعي، افزون بر آثار وضعي مربوط به خود، سلطان و سخن گوي تکنولوژي ها به شمار مي روند و زمينه هاي توسعه ي تمامي بخش هاي جامعه را در ابعاد گوناگون فرهنگي، اقتصادي، نظامي، سياسي، اخلاقي و... فراهم و آنها را جهت دهي مي کنند.
براي آنکه تصويري دقيق از روند رو به رشد رسانه ها، از ابتدا و حال و آينده داشته باشيم، تاريخ گذشته و سير تکامل ابزارهاي ارتباطي را با چهار مرحله تقسيم مي کنيم و براي هر کدام نمونه هايي مي آوريم:

مرحله ي اول: ابزارهاي ساده

در اين مرحله، انواع ابزارها و نشانه ها به صورت کاملاً ساده به کار گرفته مي شد و ارتباطات، با ابزارهاي طبيعي در فضايي واقعي اتفاق مي افتاد. اين مرحله، از ابتداي زندگي بشر تا پيش از ظهور گوتنبرگ (1453م ) و صنعت چاپ را شامل مي شود. (17)

مرحله ي دوم: رسانه هاي ترکيبي

در اين مرحله، صنعت چاپ موجب پيوند خوردن تصوير و خط شد و با اختراع « فتوگرافي » ، « تلگراف » و « تلفن » ، رسانه ها شکل ترکيبي بيشتري يافتند و امکان آميخته کردن نشانه هاي ديداري، گفتاري و نوشتاري، بيش از گذشته فراهم شد. چنان که « گرامافون » ، از ترکيب « تلگراف الکتريکي » و « تلفن » پديد آمد. در آغاز قرن بيستم، ميزان اطلاعات و اخباري که آميخته با کلام و تصوير بودند، رشدي فزاينده پيدا کرد. مهم تر از همه، « تلگرام » ، به همراه « فتوگرام » ، راه را براي توليد و انتشار اطلاعات در قالب هاي ترکيبي تر هموار کرد. (18)

مرحله ي سوم: رسانه هاي پويا

در اين مرحله، علاوه بر ترکيب رسانه ها با يکديگر، عنصر حرکت به کمک اين ابزارها آمد و باعث پويايي آنها شد. تکنولوژي چرخ، در دوره ي تکاملي خود، به موتور ارتقاء يافت که مهم ترين گام در جهت اختراع دوربين فيلم برداري و کمک به سينما بود. در ادامه ي اين روند پرشتاب، عناصر مختلف ديگري، چون: رنگ، نور، صدا، موسيقي و... در هم آميختند و به تدريج به پويايي رسانه ها و افزايش انرژي آنها در پيام رساني کمک کردند.
مک لوهان مي گويد:
از قديم گفته اند: به نظر شخص نابينا همه چيز به طور ناگهاني اتفاق مي افتد. رشد يا تلفيق رسانه ها و همچنين خرد شدن يا ممزوج شدن آنها نيز چنان انرژي آزاد مي سازد و نيروي عظيمي توليد مي کند که براي انسان، جز نابينا شدن در برابر آن باقي نمي گذارد، حتي اگر بداند که در اين ميان چيزهايي براي ديدن وجود دارد. (19)

مرحله ي چهارم: ابر رسانه ها

در اين مرحله، رسانه هاي مختلف در سايه ي تکنولوژي الکترونيک و فرستنده ها، قدرت و توسعه ي چشم گيري يافتند و گام هاي بزرگ تري در جهت توسعه ي ارتباطات برداشته شد. يکي از مهم ترين پيشرفت هاي بشر در توسعه ي ارتباطات، در سال 1860م، پس از دست يابي بشر به فضا بود که با فرستادن ماهواره، امکانات گسترده اي در جهت ارتباطات به وجود آمد. پيرو اين تحوّل بزرگ، شبکه هاي راديويي و تلويزيوني، گسترش يافت به گونه اي که امروز شاهدان هزاران شبکه ي راديويي، تلويزيوني و اينترنتي هستيم. (20)
بايد توجه داشت که هر فن آوري، حتي ساده ترين آن، داراي ويژگي هايي است که به ما اجازه نمي دهد هرگونه استفاده اي از آن بکنيم. محتوا و تناسب آن با رسانه نيز مي تواند در پي آمدهاي آن تأثير مستقيمي داشته باشد. پس بايد بررسي کنيم که در تحوّل، از رسانه ي شخصي گفتاري به رسانه ي جمعي پيچيده فن آورانه، چه روي مي دهد و چه تغييري در ماهيت رسانه ها پيش مي آيد. انتخاب رسانه ممکن است به دليل آنکه با اهداف و شرايط ارتباطات تناسب ندارد يا به دليل آنکه رسانه اي خاص مورد پسند مخاطبان نيست، مناسب نباشد؛ زيرا کليه ي رسانه ها مشخصات خاص و نقاط ضعف و قوّت خود را دارند.
به طور ايده آل، انتخاب رسانه ها بايد بر مبناي تحليل دقيق اهداف و شرايط رويداد ارتباطي ويژه صورت گيرد. چنين تحليلي بايد روشن کند که براي هر مورد خاص، کدام رسانه بهتر عمل مي کند. در عمل، انتخاب رسانه بر مبناي آموزش دقيق صورت نمي گيرد، بلکه بستگي به موجود بودن وسايل و مقبوليّت آن دارد. (21)
رسانه ها، به ويژه رسانه هاي تصويري، مانند تمام پديده هاي اين جهاني، از مزيّت ها و محدوديت هاي نسبي برخوردارند. تصويرها به عنوان نشانه هاي ديداري در ارتباطات غيرکلامي استفاده مي شوند. در بين رسانه هاي تصويري، تلويزيون از جايگاه ويژه اي برخوردار است.

الف) اهميت تلويزيون

تلويزيون در بين رسانه ها، با وجود محدوديت هاي نسبي، از ويژگي هاي منحصربه فرد و ظرفيت هاي بالايي برخوردار است. رسانه ي تلويزيون مي تواند نشانه ها و عناصر مختلف به کار بندد و از عناصر ديگري مانند نور، حرکت نيز بهره گيرد. « فيلم به عنوان صورتي غيرشفاهي از تجربه، درست مانند عکس، شکلي از سخنراني هاي بدون استفاده از قواعد صرف ونحو را داراست. فيلم مي تواند حجم عظيمي از اطلاعات را در خود حفظ کند و به موقع انتقال دهد. افزون بر اين، فيلم داراي قدرت تکرار صحنه ها و اطلاعات وسيع است؛ در حالي که يک نويسنده قادر نيست چنين حجمي از اطلاعات مشروح را طي يک قطعه ي نوشته شده به خواننده ي خود بدهد » . (22)
استفاده از سينما، مبتني بر خروج انسان از خانه و صرف هزينه و وقت است، در حالي که تلويزيون در خانه و دسترس همگان است. در همه جاي جهان ثابت شده که در برابر افزايش گيرنده ي تلويزيوني، مشتريان سينما کاهش مي يابند. هرچه برنامه هاي تلويزيوني جذّاب تر مي شود، سينما رونق خود را از دست مي دهد. زياد شدن کانال هاي تلويزيوني بر جذّابيّت آن مي افزايد و مشتري سينما را کاهش مي دهد. (23) تلويزيون گوي سبقت را از ديگر رسانه ها ربوده است و عمده ترين ورودي نظام فرهنگي جامعه به شمار مي رود. آگاهي از تلويزيون در تحليل معرفتي ديگر رسانه ها نيز تأثير دارد.
به عقيده گربنر و همکاران او: « دستگاه تلويزيون يک عنصر اصلي خانواده شده، کسي که بيشتر اوقات بيشتر داستان ها را مي گويد » . (24)
تلويزيون با به کار گرفتن تجربه هاي عميق زندگي فردي مردم، تصوير فروشنده ي مداح و فردگرا و همچنين تصوير خريدار مطيع و فرمان بردار را که راديو نشانگر آن بود، از ميان برد. فشردگي محتوا در رسانه ي سردي چون تلويزيون، به مراتب بيشتر از فشردگي محتواي گرمي چون سينماست... نيم دقيقه برنامه ي تلويزيوني به اندازه ي سه دقيقه تئاتر با آوازهاي قديمي، ارزش محتوايي دارد. (25)
تلويزيون داراي تأثيرهاي دوچنداني است؛ زيرا در طراحي برنامه هاي آن، از همه ي عناصر تحريک کننده و هيجان آور به کار گرفته مي شود و با تکرار نمايش، امري که در عالم واقع امکان وقوع ندارد، بر اثرگذاري آن در جهت اهداف مورد نظر مي افزايد. ديويد ويلسون مي گويد: « در يک زمان معيّن، نيروي بالقوه تلويزيون در دادن اطلاعات بيشتر، به مراتب زيادتر از هر رسانه ي ديگر، از جمله راديو و مطبوعات است » . (26)
تصويربرداري تلويزيون از صحنه هاي جهاني، مانند مسابقه هاي المپيک و پخش برنامه هاي زنده، باعث گسترش تقاضا براي اين رسانه نسبت به رسانه هاي ديگر شده است، (27) و چون از دو حس بينايي و شنوايي بهره مي گيرد، مي تواند از عناصر متعددي در توليد و پخش استفاده کند و قابليت هاي بيشتري براي ترکيب قالب ها و شيوه ها دارد به آموزش مفاهيم را به دليل تصويري بودن آسان مي کند و مي تواند تمامي نشانه هاي نوشتاري، شنيداري و ديداري را به خدمت درآورد و آنها را با رنگ، نور، حرکت و... ترکيب کند. بنابراين، از رسانه هاي ديگر جذّاب تر است و به همين دليل بايد تلويزيون را رسانه اي اسطوره ساز بناميم.
گيرايي يک برنامه ي تلويزيوني، در قياس با ديگر محصولات توليد شده در جامعه، بسيار بالاست. برتري تلويزيون نسبت به راديو و مطبوعات، قابل رؤيت بودن و تأثيرگذاري فوري آن است. رسانه هاي ديگر نمي توانند با تصويرهاي متحرّک و صدا، در انتقال به اتاق هاي خانه ي ما با صرف زحمت و هزينه ي اندک، رقابت کنند. (28)
با وجود مزيّت هاي تلويزيون، توجه به عيب ها و محدوديت هاي آن نيز مي تواند ما را در بهره برداري بهتر از آن کمک کند. يکي از محدوديت هاي تلويزيون، به عنوان يک رسانه ي اطلاعاتي، اين است که نسبت شنيدن صرف کلمه هاي محاوره اي از روند کندتري برخوردار است. تصويرهاي تلويزيوني، از طريق شبکه هاي نوراني که داخل قاب محدود صفحه تلويزيوني عمل مي کنند، پيوسته در حال تغيير هستند و فقط سايه اي از آنها در ذهن باقي مي ماند. مک لوهان مي نويسد:
سه ميليون نقطه ي نوراني در هر ثانيه بر صفحه ي تلويزيون ظاهر مي شوند که دريافت آنها به گونه ي يک تصوير شمايلي براي تماشاگر بسيار دشوار است؛ زيرا او قادر نيست بيش از حدود هفتاد عدد از اين نقاط را فرا گيرد. (29)
تلويزيون براي توليد و پخش به امکانات، سرمايه، فرصت و نيروي انساني فراوان و ويژه اي نيازمند است و از آنجا که رسانه اي تصويري است، محدوديت هايي در اطلاع رساني ايجاد مي کند. همچنين به دليل چهره پردازي و اسطوره سازي فوق العاده، نمي توان از آن در همه ي عرصه ها و موضوع ها بهره برد. شايد از اين جهت باشد که آن را غول خجالتي لقب داده اند.

پي‌نوشت‌ها:

1- Secularism
2- Secularis
3- Secularization
4- محمدرضا شاکرين، سکولاريسم، کانون انديشه ي جوان، 1384، ج1، صص13 و14.
5- نک: مهدي نصيري، اسلام و تجدد، کتاب صبح، 1381، صص329-346.
6- واژه « تکنوپولي » را پستمن، از دو کلمه ي « تکنولوژي » و « مونوپولي » ترکيب کرده و منظور او تکنولوژي بدون اخلاق است که بر اثر آن، تمام بنيان هاي فرهنگي و ارزشي فرو مي ريزد و انسان، منفعل و بنده محض تکنولوژي مي شود. پستمن در دو کتاب تکنوپولي و زندگي در عيش، مردن در خوشي، نگراني خود را از جوامعي که به اين « ايدز فرهنگي » دچار شده اند به ويژه جامعه ي آمريکا، ابراز مي دارد و به سرپرستان فرهنگي هشدارهاي جدّي مي دهد.
7- عن اَبي عبدالله اَنَّ النَّبيَّ (صلي الله عليه و آله و سلم) بَعَثَ بسَريةِ فَلَمّا رَجَعُوا قالَ: مَرحَبَاً بِقَومٍ قَضَوُا الجهَادَ الاَصغَرَ وَ بَقِيَ الجَهادُ الاَکبَرُ. قِيلَ يا رَسُولَ اللهِ وَماَ الجِهادُ الاَکبَرُ؟ قالَ جَهادُ النَّفسً. محمدباقر مجلسي، بحارالأنوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1403هـ.ق، ج19، ح31.
8- عبدالعلي رضايي، تحليل ماهيت تکنولوژي، نشر مجنون، 1383، ص58.
9- به نقل از: هربرت مارشال مک لوهان، براي درک رسانه ها، ترجمه: سعيد آذري، مرکز تحقيقات مطالعات و سنجش برنامه اي صداوسيما، 1379، چ1، ص54.
10- نيل پستمن، تکنوپولي، ترجمه: صادق طباطبايي، اطلاعات، 1375، چ2، صص49-53. شايد به همين دليل بود که لئوناردو داوينچي طرح خود را براي ساخت زيردريايي مخفي کرد؛ زيرا بر اين عقيده بود که ممکن است وسيله اي زيان بار باشد و با اين کار مي تواند خرسندي خدا را فراهم سازد.
11- تحليل ماهيّت تکنولوژي، صص74-87.
12- تکنوپولي، ص119. پستمن درباره ي جامعه ي آمريکا و سابقه ي آن در برخورد با تکنولوژي چنين مي نويسد: اين سرزمين، يک سلسله تجربه ها را پشت سر گذاشته که هر کدام، زمينه ي شگفتي جهانيان را فراهم ساخته است. سه تجربه از ميان همه ي اينها، به نظر من بيشترين اهميّت را دارا هستند:
الف- اواخر قرن هيجدهم اين سؤال مطرح بود: آيا يک ملّت خواهد توانست با افراد خود وسيع ترين آزادي هاي سياسي و مذهبي را عطا کند؟ با وجود اين، هويت و هدف خود را مي تواند حفظ کند؟
ب- در اواسط قرن نوزدهم اين سؤال مطرح شد: آيا يک ملّت مي تواند در عين حفظ انسجام و به هم پيوستگي خويش، دروازه هاي خود را به روي ديگر انسان ها از سراسر جهان بگشايد؟
ج- اينک نوبت به اين سؤال رسيده که: آيا اگر ملّتي خود را در همه ي ابعاد به حاکميّت محض و اراده ي مطلق جهان فکري تکنولوژي ترسيم کند، خواهد توانست تاريخ، اصالت و انسانيّت خود را حفظ کند؟ ( تکنوپولي، ص284 ).
13- تحليل ماهيت تکنوپولي، ص215.
14- براي درک رسانه ها، صص51، 141 و276.
15- منظور از ذاتي و عرضي در اينجا ويژگي هاي امور مصنوعي است که به هنگام استفاده، با آنها روبه رو مي شويم، به عبارت ديگر، رسانه ها داراي دو نوع ويژگي اند: ويژگي هاي تفکيک ناپذير و تفکيک پذير. ويژگي هاي تفکيک ناپذير، از اقتضائات ذاتي رسانه ها ناشي مي شوند و هميشه همراه آنهاست، برخلاف ويژگي هاي تفکيک پذير که به تناسب موقعيت هاي گوناگون، تغيير مي کنند.
16- در قصه ي حضرت سليمان، هدهد به عنوان وسيله ي ارسال پيام، استفاده شده است ( نمل: 27 و28 ).
17- مهدي محسنيان راد، ارتباط شناسي، سروش، 1382، چ5، صص115-118. در آن موقع که هنوز پانصد سال مانده بود تا اروپاييان سفر به کهکشان گوتنبرگ را آغاز کنند، ما در شهر ري کتابخانه اي با 117 هزار جلد کتاب خطي داشتيم. سندي در دست است که به موجب آن، حدود يک هزار سال پيش، کارگران چيني براي ساخت کاغذ در ايران به سر مي برده اند و در خراسان براي ايرانيان کاغذ کتاني مي ساخته اند. از دوران مادها ( 250 سال قبل از ميلاد ) تا حمله ي مغول به ايران، کتابخانه هاي بسياري تأسيس شد و فقط اسامي 144 کتابخانه شناخته شده است ( ارتباط شناسي، صص488 و498 ).
در آلمان ماشين چاپ با حروف متحرّک، با الهام از دستگاه هاي چاپ دستي که از قبل به وسيله ي مسلمانان اختراع شده بود، ساخته شد ( ارتباط شناسي، ص163 ).
18- براي درک رسانه ها، صص117 و321. زماني هم که تصوير ديداري از دقت و غناي زيادي برخوردار باشد، با افزودن صوت، کامل تر مي شود. به همين علّت؛ افزوده شدن صدا به سينما، دگرگوني شديدي در هنر ايجاد کرد ( براي درک رسانه ها، ص311 ).
19- همان، ص57.
20- ارتباط شناسي، ص162.
21- اَد برون بورن، بُعد فرهنگي ارتباطات براي توسعه، ترجمه: مهرسيما فلسفي، مرکز تحقيقات، مطالعات و سنجش برنامه اي صداوسيما، 1377، ص76.
22- همان، ص334.
23- نک: باقر ساروخاني، جامعه شناسي ارتباطات، اطلاعات، 1385، صص166-168.
24- ورنر سورين و جيمز تانکارد، نظريه هاي ارتباطات، ترجمه: علي رضا دهقان، تهران، دانشگاه تهران، 1381، ص39.
25- يارمحمد باي، چشم جهاني، سوره ي مهر، 1385، چ1، ص62.
26- ن.بس. يريوکف، تلويزيون و دکترين هاي آن در غرب، ترجمه: محمد حافظي، مرکز مطالعات و تحقيقات رسانه ي وزارت ارشاد اسلامي، 1372، چ1، ص13.
27- جامعه شناسي ارتباطات، ص167.

منبع مقاله :
جمعي از پژوهشگران؛ (1388)، مجموعه مقالات دومين هم انديشي سراسري رسانه ي تلويزيون و سکولاريسم، قم: نشر دفتر عقل، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.