چرا اسلام در عقد ازدواج، مهريه را شرط کرده است؟
آيا مهريه قيمت زن و توهين به مقام انساني زن نيست؟ (1)
گفته شده است که اگر زن و مرد حقوق متساوي انساني داشته باشند و صحبت از مالکيت و مملوکيت نباشد و ازدواج نظير خريد خانه، باغ، حيوان و وسيله نباشد، ديگر نيازي به قرار دادن مهر و پرداخت مهر و نفقه در ازدواج نيست. اين ها سنن جوامع واپس مانده و وحشي است که براي زن و مرد ارزش انساني يکسان قائل نبوده اند و همان گونه که اين امور در مورد مرد مطرح نيست در مورد زن هم نبايد وجود داشته باشد.بعضي اين گونه اند که اگر هنگام ازدواج به زن مهري پرداخت نشود، مردان را ظالم و طلبکار مي دانند و اين عمل را نشانه ي بي احترامي و بي اعتنايي به زن مي دانند و اگر مهريه پرداخت شود، آن را بي حرمتي به زن مي دانند و اين عمل را از مقوله ي خريد و فروش تلقي مي کنند و برخوردي غير انساني مي دانند و ... !
در مورد تاريخچه ي مهريه سخناني گفته مي شود که اگر چه خالي از حقيقت هم نيستند، نمي توانند قطعي هم باشند. مي گويند برهه اي از تاريخ، مرد طفيلي زن بوده و در خدمت او کار مي کرده است. در دوراني مرد بر زن حکم مي رانده و هنگام ازدواج، زن را از قبايل ديگر مي ربوده است. در مرحله ديگر، مرد براي زن گرفتن، مدتي نزد پدر زن کار مي کرده است و در دوراني از تاريخ نيز مبلغي به عنوان پيشکش به پدر زن تقديم مي کرده است. (2)
اسلام فصل نويني را در امر ازدواج و مهر پايه گذاري کرد. برنامه ريزي اسلام دراين زمينه به عرصه هاي ديگر حيات ديني کاملاً مربوط است زيرا مسائل ديني مکمّل يکديگرند.
پديد آمدن مهر نتيجه ي تدبير ماهرانه اي است که در آفرينش براي تعديل روابط زن و مرد و پيوند آن ها با يکديگر به کار رفته است. مهر از آن جا پيدا شده که نقش زن و مرد در مسأله ي عشق، مغاير نقش ديگري است. قانون خلقت، جمال و غرور و بي نيازي را براي زن و نيازمندي و طلب و عشق را براي مرد قرار داده است. ضعف زن در مقابل قواي بدني مرد تعديل شده است و مرد را علي رغم قدرت بيش تر به طلب زن خوانده است، بلکه مردان را به رقابت با يکديگر وادار کرده است. مرد در مقابل غريزه ي جنسي ناتوان تر از زن است – چه شهوت مرد بيش تر باشد، چنان که برخي گفته اند و چه شهوت زن بيش تر باشد، چنان که در برخي از روايات آمده است – اين خصوصيت، همواره به زن فرصت داده است تا در پي مرد نرود و به سرعت تسليم او نشود و برعکس، مرد را وادار کرده است به زن اظهار نياز کند و براي جلب رضاي او با نثار هديه اي اقدام کند، همچنان که همواره در طبيعت جنس نر است که براي تصاحب جنس ماده به جنگ و ستيز با هم جنس خود برخيزد.
مهر با حيا و عفاف زن گره خورده است. زن به الهام فطري دريافته که عزّت و احترام او در آن است که خود را رايگان در اختيار مرد قرار ندهد. تأثير زن در مرد بيش از تأثير مرد بر زن است. مرد بسياري از هنرنمايي ها، شجاعت ها، نبوغ ها و فعاليت هاي خود را مديون زن و حيا، عفاف، لطف و کمک اوست.
زن مرد را مي سازد و مرد اجتماع را، آنگاه که حيا، عفاف و خودداري زن از ميان برود و زن بخواهد در نقش مرد ظاهر شود، نخست نقش زن به فراموشي سپرده مي شود و بعد مرد مردانگي خود را فراموش مي کند و سپس اجتماع منهدم مي گردد. مهر، ماده اي است از يک آيين نامه ي کلي که طرح آن در متن خلقت ريخته شده و با دست فطرت تهيه شده است. مهر از احساسات رقيق و عطوفت آميز مرد ناشي شده، نه از احساسات خشن و مالکانه ي او. مهر به زن شخصيت مي دهد؛ در واقع ارزش معنوي مهر براي زن بيش از ارزش مادي آن است. (3)
در سوره ي مبارکه ي نساء آيه 4 مي فرمايد:
صِداق و مهريه زنان را که به خود آن ها تعلّق دارد ( نه به پدران يا برادران آن ها ) و عطيه و پيشکشي است از جانب شما به خودشان بدهيد.
پس، از ديدگاه اسلام اوّلاً: مهريه، صِداق يا صَدُقه، نشانه ي صدق و راستي مرد است در عشق و ازدواج خود. ثانياً: مهريه از آنِ زن است نه ديگري. ثالثاً: مهريه به عنوان هديه و پيشکش داده مي شود. (4)
در روايات اسلامي آمده است که پدر نه تنها حقّي در مهر ندارد، بلکه اگر در عقد ازدواج براي پدر به عنوان امري جداگانه چيزي شرط شود و مهر به خود دختر داده شود، باز هم صحيح نيست. (5) از نظر اسلام، پدر زن حق ندارد مهر را متعلق به خود بداند، هر چند غرضش صرف آن براي دختر و جهيزيه وي باشد، بلکه اختيار مهر و مالکيت آن به دست زن است. اين امر به روشني نشان مي دهد که مهر، قيمت دختر نيست که به صاحب جنس داده شود.
مهر از جهتي يک امتياز مالي است که در قبال زحمات زن در خانه و براي خانواده و نيز براي جبران محروم شدنش از فعاليت هاي اقتصادي به دليل وظايف همسري به او داده مي شود. (6)
نکته ديگر: اگر به شخصيت زن توجه نمي شد و او را هم چون کالا خريد و فروش مي کردند، چنان که برخي به ناروا چنين نسبت داده اند، رضايت دختر و زن در ازدواج حرف اصلي و نهايي نبود، بلکه ديگران براي او تصميم مي گرفتند.
مطلب بعد که شايسته ي توجه است اين که، مرد در غيرِ امور زناشويي براي رسيدن به آرامش جسمي و رواني و آمادگي براي اداره ي اجتماع، نمي تواند به زن خود دستوردهد، (7) نيز اگر زن کاري کند که به موجب آن ثروتي به او تعلّق گيرد، مرد نمي تواند بدون رضاي زن در آن ثروت تصرّف کند. از اين جهت زن و مرد وضعي مساوي دارند. برخلاف رسم معمول در اروپا که تا اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم رواج داشت، زن شوهردار از نظر اسلام در معاملات و روابط حقوقي خود تحت قيمومت شوهر نيست. همه ي اين ادلّه و شواهد نشان دهنده ي آن هستند که مهريه به هيچ وجه مخالف شخصيت زن و براي تحقير او يا به معني کالا دانستن او نيست. اگر مهر محل اشکال است پس منتقدان بايد بگويند هر پولي که کسي به کسي مي دهد، قصد خريد او را دارد و بايد رسم هديه و بخشش و پيشکش را منسوخ کنند. (8)
مسؤوليت هاي مالي مرد همچون مهر و نفقه و مانند اين ها اگر چه اهرمي براي کنترل مشکل طلاق هستند، امّا اين بدان معنا نيست که اگر احتمال طلاق در کار نباشد، مهر فلسفه ي وجودي خود را از دست مي دهد، بلکه مهر همچنان به عنوان ابراز علاقه و وفاداري مرد به همسر و همدم و همراه خود و به شکل يک سنّت طبيعي و الهي نقش خود را ايفا مي کند.
نکته ي ظريف ديگري که رويکرد اسلام به مسأله ي مهر را بيش تر روشن مي کند آن است که اسلام از سويي بر اصل تعيين و پرداخت مهر در عقد تأکيد مي کند و از سوي ديگر به نحو استحبابي سفارش مي کند که مهر را سنگين نگيرند – متأسفانه برخلاف آنچه امروزه بين بسياري از خانواده هاي مسلمان و متدين رايج است - و به زنان توصيه مي کند که متقابلاً مهر خود را به شوهر ببخشند که پاداشي بزرگ دارد. همه ي اين سفارشات و بسياري احکام ديگر در جهت استحکام الفت و اظهار مودّت در زندگي زناشويي است. (9)
اگر مهر، وثيقه ي مالي در مقابل حقّ طلاق مرد بود، در ازدواج پيامبران و معصومين (عليهم السلام) و اولياي کامل خدا که ظلم و خطا نمي کنند، نبايد مهر واجب مي بود يا صِداقي تعيين مي شد، در حالي که پيامبر و ائمه (عليهم السلام) هم براي زنان خود مهر قرار مي دادند. بله، مي توان يکي از حکمت هاي حکم مهريه را ايجاد مانع براي طلاق، دست کم در برخي موارد، دانست.
در پايان ذکر اين امر لازم است که در صدر اسلام، برخلاف امروز، معمولاً ميزان مهريه هر چه بود، نقداً توسط مرد پرداخت مي شد و براي تهيّه جهيزيه يا از همان مهر استفاده مي شد يا شوهر وسايل زندگي را فراهم مي کرد، امّا امروزه در ميان مردم ما مهر بر ذمّه ي مرد باقي مي ماند که شرعاً اشکالي ندارد، امّا بعضي ها برخلاف ميل و سفارش اسلام ميزان مهر را بالا مي برند (10) و به چشم وثيقه به آن مي نگرند. ممکن است برخي هم به عنوان خريد و فروش کالا به قضيّه نگاه کنند، امّا همه ي اين برخوردهاي غلط، عمل بعضي مسلمين است و نبايد آن را به حساب اسلام و تعاليم آن گذاشت.
وقتي بنيان ازدواج و جامعه براساس تعاليم اسلام شکل نگيرد، با بالا بردن مهر نمي توان کانون خانواده را گرم کرد و جلوي طلاق را گرفت.
پينوشتها:
1.مهر انگيز منوچهريان، انتقاد قوانين اساسي و مدني و کيفري ايران از نظر حقوق زن، سازمان داوطلبان حمايت خانواده، چ 2، 1342 ش، ص 35، « هم چنان که براي داشتن باغ يا خانه يا اسب و استر مرد بايد مبلغي بپردازد، براي خريد زن هم بايد پولي از کيسه خرج کند و هم چنان که بهاي خانه و باغ و اسب بر حسب بزرگي و کوچکي و زشتي و زيبايي و بهره و فايده متفاوت است، بهاي زن هم بر حسب زشتي و زيبايي و پول داري و بي پولي او تفاوت مي کند. »
2.مرتضي مطهري: نظام حقوق زن در اسلام، ص 194، بحث تاريخچه ي مهر.
3.مرتضي مطهري: نظام حقوق در اسلام، صص 203 – 199.
4.همان، صص 204 و 203.
5.همان، ص 207.
6.محمد تقي مصباح يزدي، پرسش ها و پاسخ ها، ج 5، صص 53 – 51.
7.مرتضي مطهري: نظام حقوق زن در اسلام، ص 227.
8.مرتضي مطهري: نظام حقوق زن در اسلام، ص 214.
9.همان، ص 216.
10.محمد بن حسن عاملي: وسائل الشيعه، ج 15، أبواب المهور، باب 5.
کريمي، حميد، (1387) حقوق زن، تهران: انتشارات کانون انديشه جوان، چاپ چهارم.
/ج