درباره ي فيلم « سيزده »

از خودبيگانگي يک ضد سينما!

« هومن سيدي » در همان نخستين فيلم خود آفريقا نشان داده بود که به سينماي شبه آوانگارد و ضد مخاطب تمايل دارد. فيلم سيزده نيز درست همين طور است. فيلمي که بدون ساختار و با لحني ضد سينما شکل گرفته است به طوري که
شنبه، 29 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از خودبيگانگي يک ضد سينما!
 از خودبيگانگي يک ضد سينما!

 

نويسنده: آرش فهيم





 

 درباره ي فيلم « سيزده »

کارگردان:

هومن سيدي

تهيه کننده:

سعيد سعدي

سال توليد:

1391

بازيگران:

امير جعفري، آزاده صمدي، ريما رامين فر، امير جديدي، نويد محمد زاده و ويشکا آسايش

خلاصه ي داستان:

داستان پسر 13 ساله اي است در سن رشد، پدر و مادرش از هم جدا مي شوند. او به دليل تنهايي و عقده هايي که برايش به وجود آمده به جوان هاي بزرگتر از خودش پناه مي برد...
 
« هومن سيدي » در همان نخستين فيلم خود آفريقا نشان داده بود که به سينماي شبه آوانگارد و ضد مخاطب تمايل دارد. فيلم سيزده نيز درست همين طور است. فيلمي که بدون ساختار و با لحني ضد سينما شکل گرفته است به طوري که حتي قواعد متداول درام در آن ديده نمي شود و ماهيت فيلم از بازي هاي فرمي و اطوارهاي تصويري تشکيل شده است.

مشکل کارگردان فيلم سيزده و فيلم سازاني چون او در اين است که به عناوين و القاب اهدايي منتقدان و مجلات سينمايي قانع هستند. گويي همين قدر که عده اي آن ها را فيلم سازاني مستقل و تجربه گرا خطاب مي کنند. برايشان راضي کننده و کافي است. به همين دليل هم در فيلم هاي خود- به ويژه در همين فيلم سيزده - همه ي اجزا و عناصر لازم براي يک فيلم را فداي لقب کذايي مي کنند!

 از خودبيگانگي يک ضد سينما!


اشتباه استراتژيک به کار رفته در ساخت فيلم سيزده اين بوده که ابتدا يک فرضيه و طرح کلي از پيش تعيين شده، سر لوحه ي کار قرار گرفته و سپس بدون هيچ گونه قاعده مندي و رعايت منطق درام، سعي شده تا قصه اي منطبق با ايده و طرح مفروض به نمايش درآيد. اما تا پايان، چيزي به نام داستان در فيلم پديدار نمي شود. بلکه مخاطب، تنها تماشاگر گزارشي تصويري در معرفي طرح نظري مورد نظر کارگردان فيلم ا ست.
اين فيلم، به طور آشکار از افکار « فرويد » الهام گرفته است. « فرويديسم »، نوعي ايدئولوژي است که همه چيز را در غريزه ي جنسي تقليل مي دهد. افراط در اين نوع انسان پنداري تا حدي است که حتي عشق مادر و فرزندي نيز به اين غريزه مربوط و محدود مي شود! فيلم سيزده نيز نظريات فرويد را کليشه قرار داده و ماجرايي را بر اساس فرويدسيم به تصوير کشيده است؛ پسر نوجواني در کشاکش دوران بلوغ با يک بحران خانوادگي مواجه مي شود. دعواي والدين و قهر مادر، پسر نوجوان را تبديل به موجودي از خود بيگانه و بي خويشتن مي سازد. به محض خروج مادر از خانه، رفتارهاي هنجار شکنانه ي پسر بروز مي يابد. در اين ميان، او وارد يک گَنگِ جوانانه مي شود. گرايش عاطفي پسر به يک زن فعال در اين گنگ بر بحران او مي افزايد و منجر به بروز رفتارهاي عصيانگرانه تري در وي مي گردد. بازداشت او توسط پليس بار ديگر مادر را به زندگي بر مي گرداند و... .
همان طور که از اين خلاصه گوياست، ما بيش از آن که با يک قصه و درام مواجه باشيم، شاهد يک روايت ايدئولوژيک هستيم. به بياني بهتر، همه ي اجزا و عناصر درام، به ويژه شخصيت پردازي و کشمکش هاي داستاني، قرباني اين طرح خاص روان شناسانه و انسان شناختي شده اند. نتيجه اينکه آدمهاي فيلم، به شدت تصنعي و باور ناپذير از آب درآمده اند و حوادث، بي پشتوانه و فاقد معنا چون پرداخت شخصيت و وقايع مربوط به آن ها به هيچ وجه سينمايي نيست بلکه نوع بازنمايي شخصيت ها - به ويژه پدر وپسر - تنها در چارچوب جهان بيني فرويديستيِ حاکم بر فيلم فاقد شخصيت انساني هستند و بيشتر به روبات هاي برنامه ريزي شده اي شباهت دارند که تنها بايد براي ارائه ي فرضيات مد نظر، رفتار کنند. اين است که حمل چاقو در مدرسه توسط نوجوان و يا ارتباط عاطفي او با دختر باند خلافکار و بعداً نفرتش از او و يا تعامل چشمي وي با زن همسايه، هيچ کدام وجه منطقي ندارد و تنها کارکردي در جهت اثبات پيش فرض هاي سازندگان فيلم يافته اند.

 از خودبيگانگي يک ضد سينما!


نتيجه اين که تنها مولفه ي خاص فيلم، متفاوت و نامتعارف بودن آن است که اين ويژگي هم به شدت خود نمايانه مي نمايد. وگرنه سيزده فيلمي است خالي از جاذبه هاي دراماتيک و مبتلا به آشفتگي روايي که هم براي مخاطب بزرگسال و هم براي جوانان و نوجوانان، بيش از حد کشدار و خسته کننده به نظر مي رسد. چون اين فيلم حتي از حداقل استانداردهاي لازم براي يک فيلم قابل تحمل نيز خالي است.
يکي از مشکلات فيلم هاي جريان به اصطلاح مستقل سينماي ايران که در فيلم سيزده نيز به وضوح به چشم مي خورد، ناتواني در بازسازي واقعيت و دنياي واقعي است اين در حالي است که در هاليوود، تفاوت اصلي ميان سينماي مستقل و سينماي غالب، نزديکي به واقعيت است. يعني فيلم هاي جريان مسلط در سينماي آمريکا، بيشتر در گريز از واقعيت ها و شکل دادن دنيايي فانتزي و مجازي شکل مي گيرند اما فيلم سازان مستقل آمريکايي برخلاف جريان حاکم، به بازنمايي واقعيت هاي ناديده و ناگفته ي جامعه ي آمريکا و ترسيم درونيات آدمها تمايل دارند. جايي آن سوي کاج ها و محبوسان که هر دو از فيلم هاي مطرح مستقل سينماي هاليوود در سال هاي اخير هستند- نشان مي دهند واقعيات جامعه ي مبدأ آن ها تا چه حد متفاوت است با آن چه که ساير فيلم ها در حال نمايش آن هستند. اما در سينماي ما اين ماجرا کاملاً برعکس است. چنان چه فيلمي مانند سيزده نه رئال به نظر مي آيد و نه سوررئال و آنچه مي بينيم، به کلي از واقعيت و زندگي واقعي به دور است. فيلمي که از خود بيگانگي را روايت مي کند اما خودش هم گرفتار از خودبيگانگي است!.
منبع مقاله :
نشريه نقد سينما، شماره 69.




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط