مروري بر کتاب « دولت و انقلاب هاي اجتماعي »

کتاب اسکاچپل مشتمل بر يک مقدمه، دو بخش با شش فصل و يک نتيجه گيري است. مؤلف در مقدمه ي کتاب به بيان چارچوب تئوريکي خود با توجه به نقد و بررسي ديدگاه پيشين در بررسي انقلاب هاي اجتماعي و نقد روش شناسي
دوشنبه، 31 فروردين 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مروري بر کتاب « دولت و انقلاب هاي اجتماعي »
 مروري بر کتاب « دولت و انقلاب هاي اجتماعي »

 

نويسنده: تقي آزاد ارمکي




 

کتاب اسکاچپل مشتمل بر يک مقدمه، دو بخش با شش فصل و يک نتيجه گيري است. مؤلف در مقدمه ي کتاب به بيان چارچوب تئوريکي خود با توجه به نقد و بررسي ديدگاه پيشين در بررسي انقلاب هاي اجتماعي و نقد روش شناسي پرداخته است. بخش اول کتاب مشتمل بر دو فصل با عناوين « دولت هاي رژيم سابق در فرانسه، شوروي و چين » و « ساخت هاي کشاورزي و شورش هاي دهقاني » است. هدف آن بيان علل انقلاب هاي اجتماعي در کشورهاي فرانسه، شوروي و چين است. در اين بخش به طورکلي، ريشه هاي انقلاب ها ذکر شده، از طريق وضعيت رژيم هاي سابق، ساختار طبقاتي، شرايط بين المللي که رژيمهاي سابق در آن قرار گرفته اند و چگونگي دست يابي اين رژيم ها به بحران سياسي و در نهايت وضعيت طبقه ي دهقان مورد بررسي قرارگرفته است. او در اين بخش عوامل فوق را باعث بروز انقلاب هاي اجتماعي دانسته است. بخش دوم مشتمل بر چهار فصل است با عناويني چون « چگونه انقلاب ها رخ مي دهند، تمرکز بر ساخت دولت »، « پيدايش دولت مدرن در فرانسه »، « پيدايش يک حزب دولت ديکتاتوري در روسيه » و « رشد يک حزب دولتي با تحرک توده اي در چين » . هدف، بيان چگونگي ايجاد نظم و ثبات سياسي اجتماعي دولت هاي جديد پس از انقلابه ها، علاقه مندي و توجه رهبران انقلاب ها بر استقرار دولت، ساخت هاي جديد، و فعاليت هاي سازمان هاي دولتي است. فصل نهايي، نتيجه گيري کتاب مي باشد که مؤلف، نتايج به دست آمده در هر دولت جديد را پس از انقلاب بازگو کرده است.
اسکاچپل در ميان جامعه شناسان به عنوان مارکسيست جديد قلمداد گرديده است. زيرا افکار او به طور اساسي متأثر از مارکس مي باشد ولي بعضي از مباحث در جامعه شناسي مارکس و افکار خود مارکس را از قبيل علل تحولات اجتماعي، طبقه ي اجتماعي، جايگاه دولت، رابطه ي دولت انقلاب و اجتماعي، سازمان هاي سياسي و شرايط بين المللي و ملي را مورد تجزيه و تحليل انتقادي قرار داده است. قلمداد کردن اسکاچپل به عنوان يک جامعه شناس مارکسيست جديد بي مورد نيست. و به لحاظ همين تعلق مارکسيستي اوست که طرح مباحثي چون تأثير عوامل فکري، فرهنگي و ايدئولوژيکي در شکل گيري انقلاب ها از ديدگاه او به دور مانده است و اين تعلق او را واداشته است که اصرار بسيار به جبر تاريخي داشته باشد و انقلاب ها را حرکت هاي جبري و خود به خودي- ساختي نه ارادي- بداند و براي اراده و عمل انساني در تحقق آن نقشي قائل نباشد. اسکاچپل غفلت خويش را با طرح بي فايده بودن نظريه ي کارکردگرايي ساختي و بيان نقش عوامل فرهنگي در انقلاب هاي اجتماعي توجيه مي کند.
اسکاچپل در بررسي انقلاب هاي اجتماعي اصرار بر تعريف و بيان منظور خويش از انقلاب، انقلاب اجتماعي و انقلاب سياسي دارد و ارائه ي تعريفي روشن از انقلاب اجتماعي و وجود تمايز آن را از انقلاب سياسي ضروري قلمداد کرده است. از نظر او انقلاب اجتماعي عبارت است از: « تغييرات سريع و اساسي در دولت، جامعه و ساخت اجتماعي که در اثر حرکت طبقه ي دهقان از پايين در يک شرايط مشخص اجتماعي- سياسي و بين المللي ايجاد مي گردد. ( Mead, G.Herbret, 1934 ) انقلاب سياسي عبارت است از تغييرات تند در ساختار دولت ها که در ساختار اجتماعي و تنازعات طبقاتي تأثير نداشته باشد و طبقه ي دهقان نيز در آن نقشي ندارد. بدين ترتيب با تأکيد بر نوع تغيير ( اجتماعي يا سياسي )، نيروي انقلابي ( يک گروه يا طبقه ي دهقانان )، تنازعات ( ساده ي سياسي يا بنياني طبقاتي ) به بيان تفاوت ميان انقلاب سياسي و انقلاب اجتماعي پرداخته است. به نظر او انقلاب اجتماعي با انقلاب سياسي در ماهيت، نيروي انقلابي، حوزه و شرايط انقلاب و نوع تخاصمات متفاوت مي باشد. او تأکيد دارد که انقلاب اجتماعي يک مجموعه ي بسيار پيچيده است که دربردارنده ي نتايج موفقيت آميز اجتماعي و سياسي، مانند تغيير واقعي در دولت و ساختار طبقاتي جامعه مي باشد. ( Blumer, Herbert, 1969 )
منبع مقاله :
آزاد ارمکي، تقي؛ ( 1389 )، نظريه هاي جامعه شناسي، تهران: سروش ( انتشارات صدا و سيما )، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.