نظریه ی کاریزما و جنبش اجتماعی

ماکس وبر چشم انداز دیگری درباره ی چگونگی پیدایش شرایط رفتار جمعی و بسیج اجتماعی به روی ما گشوده است. از دیدگاه او رفتار جمعی به طور کلی از تعهد به نوعی نظام عقیدتی برمی خیزد. گروههای اجتماعی خود را متعهد به
پنجشنبه، 10 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظریه ی کاریزما و جنبش اجتماعی
 نظریه ی کاریزما و جنبش اجتماعی
 

نویسنده: دکتر حسین بشیریه




 

ماکس وبر چشم انداز دیگری درباره ی چگونگی پیدایش شرایط رفتار جمعی و بسیج اجتماعی به روی ما گشوده است. از دیدگاه او رفتار جمعی به طور کلی از تعهد به نوعی نظام عقیدتی برمی خیزد. گروههای اجتماعی خود را متعهد به تعاریفی کلی از خود و جهان ساخته و می کوشند جهان خود را براساس این تعاریف تغییر دهند. بنابراین برای فهم جنبش های اجتماعی باید این تعاریف را شناخت. از نظر وبر فهم رفتارهای اجتماعی نیازمند « تفهم » معنائی است که بازیگران اجتماعی از اعمال خود در نظر دارند. رفتارهای اجتماعی در جهت معانی خاصی صورت می گیرند و برای دریافت آن رفتارها شناخت وجه معنا و ارزش ضرورت دارد. از چنین دیدگاهی است که وبر به جنبش های اجتماعی می نگرد.
بحث وبر درباره ی منابع سه گانه ی مشروعیت و اقتدار سیاسی یعنی سنت، قانون و کاریزما ربط مستقیمی با بحث او درباره ی جنبش های اجتماعی دارد. اقتدار سنتی مبنای وضعیت متعادل اجتماعی است اما دو نیروی مخل ممکن است این وضع را به هم بزنند: یکی نیروی عقلانیت و دیگری نیروی کاریزما. به نظر وبر « عقلانیت می تواند نیروی انقلابی درجه ی یکی برضد سنت باشد و اغلب هم چنین بوده است ». (1) نیروی عقلانیت نخست موجب تغییر محیط اجتماعی و سپس دگرگونی جهان بینی مردم می گردد. کاریزما، برعکس عقلانیت که نخست نظامات و روشها را دگرگون می کند، در وهله ی اول زندگی درونی فرد را متحول می سازد. به این معنا کاریزما نیروی خلاقه ی عمده ای در تحول تاریخ بشمار می رود. لفظ کاریزما را رودلف سوم ( Sohm ) مورخ مذهبی آلمانی در توصیف رهبران الهام گرفته از خداوند بکار گرفت اما وبر به آن معنائی غیر مذهبی نیز افزود. به گفته ی او « اصطلاح کاریزما در مورد نوع خاصی از شخصیت فردی بکار برده خواهد شد که به موجب آن از انسانهای معمولی متمایز می شود و دارای قدرتها یا ویژگیهای فوق طبیعی، فوق انسانی و یا حداقل استثنائی و نادری تلقی می شود ». (2) و بر انواع گوناگونی از شخصیتهای کاریزمائی مانند پیامبران، منجیان، قهرمانان و سلحشوران تمایز می دهد. در همه ی موارد اصل، اعتقادی است که پیروان به ویژگی خارق العاده ی شخص کاریزما تیک دارند. بدون پیروی دلبخواهانه و آزاد پیروان از رهبر کاریزمائی، کاریزمائی وجود نخواهد داشت. (3) از این رو کاریزما رابطه ای درونی میان پیرو و رهبر است و رهبری کاریزمائی تنها به صورت جنبش کاریزمائی آشکار می شود: « رهبر کاریزمائی تنها رهبری نیست که به خاطر ویژگیهای خارق العاده اش مورد ستایش بی حد بوده و آزادانه مورد اطاعت قرار گیرد، بلکه کسی است که چنین ویژگیهائی را در فراگرد دعوت مردم برای پیوستن به جنبش جهت تغییر و رهبری این جنبش آشکار می کند ». (4) وبر می گوید: « از نظر روانشناختی این « شناسائی » امری است مربوط به وفاداری کاملاً شخصی پیرو نسبت به دارنده ی ویژگی کاریزمائی و ناشی از شوق یا نومیدی و امید است ». (5) اقتدار کاریزمائی خارج از ساخت های مستقر و سلسله مراتب آمریت و ملاحظات عقلانیت قرار دارد و خود متضمن ابداع و انقلابی و پیامبرگونه است. تحول اجتماعی در تاریخ، محصول فوران کاریزماست.
برعکس اقتدار سنتی و قانونی، اقتدار کاریزمائی براساس روابط « غیر عقلانی » و عاطفی قرار دارد. وبر در جامعه شناسی تفهمی رفتار اجتماعی، چهار نوع رفتار را بررسی می کند که با نوع سلطه و اقتدار سیاسی رابطه دارند: رفتار سنتی که براساس اطاعت ناآگاهانه فرد از سنت ها صورت می گیرد پایه ی سلطه و مشروعیت سنتی است؛ رفتار عاطفی که از نظر جامعه شناسی متضمن عناصر « غیر عقلانی » و درنیافتنی است و رفتار عقلانی معطوف به ارزش، که براساس اصول و ارزشها و بدون مقایسه میان اهداف گوناگون صورت می گیرد، مبنای سلطه ی شخصی و کاریزمائی هستند؛ و سرانجام رفتار عقلائی معطوف به هدف، پایه ی سلطه و مشروعیت قانونی و عقلانی است. (6)
سرسپردگی پیروان به رهبر کاریزمائی مبتنی بر رفتار عاطفی است. در اقتدار کاریزمائی رسالتی وجود دارد که براساس آن « مخاطبین شخصیت کاریزمائی وظیفه دارند که او را به عنوان رهبر کاریزمائی خود بپذیرند ». (7) پیدایش کاریزما موجب تغییر مسیر عادی زندگی سیاسی می شود. رهبر کاریزمائی مریدانی به گرد خود جمع می آورد و نظام و قدرت مستقر را به زیر سؤال می کشد و معنای جدیدی از امور عرضه می دارد. کار رهبر کاریزمائی ترغیب و تهییج ابعاد غیر عقلائی یا عاطفی ذهن مردم است و او باید برای حفظ رابطه ی خود با پیروان همواره پویا و فعال باشد و خطر کند. از این رو کاریزما نیازمند جنبش دائمی است. « اقتدار کاریزمائی در چهارچوب ادعاهای خود گذشته را نفی می کند و به این معنی نیروئی بویژه انقلابی است ». (8) این اقتدار « در دوره های فشار و اضطرار روانی، فیزیکی، اقتصادی، اخلاقی، مذهبی، سیاسی پیدا می شود ». (9) بنابراین جنبش های اجتماعی متشکل از گروههائی از مردم هستند که در زمینه ای از نارضائی نسبت به محیط اجتماعی مستقر به نحوی به نظام عقیدتی واحدی اعتقاد پیدا می کنند و براساس آن اعتقاد، به صورت جمعی عمل می کنند و به وسیله پیام اجتماعی خود جامعه را بسیج می نمایند. البته همه ی سلطه های کاریزمائی انقلابی نبوده و همه انقلابها کاریزمائی نیستند. اما نکته اصلی بحث وبر این است که مکانیسم اصلی جنبش های اجتماعی، خواه انقلابی یا غیر انقلابی، پیدایش نظام عقیدتی و رهبری کاریزمائی است.
بر روی هم اقتدار کاریزمائی دارای این ویژگیهاست: شدیداً شخصی است؛ منبعث از قدرتهای خارق العاده دانسته می شود؛ ممکن است مذهبی یا غیر مذهبی باشد؛ رابطه ای عاطفی یا غیر عقلائی میان پیرو و رهبر است؛ متضمن رسالتی است که ممکن است احیای عقیده ای منسوخ یا عرضه ی آرمانی نو باشد؛ در زمان بحران اجتماعی احتمال ظهور آن افزایش می یابد؛ عموماً موجب تغییرات اجتماعی و فکری می گردد. گفتیم که از دیدگاه وبر تحول تاریخی یا محصول فوران کاریزما و یا گسترش عقلانیت است. وبر درباره ی شرایط پیدایش کاریزما در تاریخ به تفصیل و بروشنی سخن نمی گوید. مطالعه ی تطبیقی او درباره ی تمدنها که موضوع اصلی آثار او را تشکیل می دهد، مربوط به چگونگی گسترش نیروی عقلانیت است. در همین مورد نیز آثار و بر فاقد نگرشی جامع و همبسته است. تصور وبر از روند گسترش عقلانیت در غرب تصور تحولی است که از تلاقی و ترکیب تحولات مستقل و مجزا در یک زمان فراهم می آید. مثلاً در پیدایش دولت مدرن، پیدایش و تلاقی حقوق عقلائی، اقتصاد پولی و تمرکز وسایل ارتباطی دخیل بوده اند. درباره ی شرایط اجتماعی پیدایش جنبش های کاریزمائی و بر تنها به این گفته اکتفا می کند که رهبری کاریزمائی در دوره های فشار و اضطرار روحی، طبیعی، اقتصادی، اخلاقی، مذهبی و سیاسی ظهور می کند. احساس وفاداری پیروان از فشار روحی و شوق و شور آنها برمی خیزد و در مقابل، قدرتهای کاریزمائی ضمانت می دهند که چاره ای برای فشارهای موجود بیندیشند. به طور کلی از نظر وبر منشاء جنبش های کاریزمایی پیدایش « خلاء معنایی » است که در نتیجه ی عدم کفایت سنتها و نظام فکری مستقر برای تبیین تحولات نو ایجاد می شود. از این رو جنبش های کاریزمایی اغلب به منظور رفع این « خلاء معنا » به تجدید سنت می پردازند. و بر حول تعاریف جدیدی که از واقعیت اجتماعی به دست می دهند، پیروان را بسیج می کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1 - M. Weber. Wirtschaft und Gcsellschaft. Tubingen. 1972, p. 657, quoted in Tilly. op. cit. p. 38.
2 - M. Weber, The Theory of Social and Economic Organization, edited by T. Parsons, New York. 1964, pp. 358 - 9.
3 - Genii and C. Wright - Mills, op. cit. p. 295.
4 - See R. Tucker, "Theory of Charismatic Leadership**, in Daedalus, vol. 97, 1968, p. 737.
5 - Weber. Theory of Social and Economic Organization p. 359.
6 - Gerth and Wright - Mills, op, cit. pp. 56 - 578.
7 - Ibid. 246 - 7.
8 - ibid. p. 245.
9 - Ibid. p. 250.

منبع مقاله :
بشیریه، حسین؛ (1390)، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران: مؤسسه ی انتشارات دانشگاه تهران، چاپ هشتم



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.