نوشته آيت الله محمد هادي معرفت (ره)

روش شناسي کتاب التفسير الاثري الجامع (2)

آنچه که تفاسير قرآن را از همديگر متمايز مي کند، روش تفسيري هر مفسر است. از اين رو شناخت روش مفسّر اهميت ويژه اي دارد. در اينجا لازم است که مقدمه اي بيان و روش هاي تفسيري را به صورت خلاصه معرفي کنيم؛ سپس ديدگاه نويسنده
جمعه، 11 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روش شناسي کتاب التفسير الاثري الجامع (2)
 روش شناسي کتاب التفسير الاثري الجامع (2)

 

نويسنده: محمدعلي رضايي اصفهاني (1)




 

 نوشته ي آيت الله محمدهادي معرفت (ره)

چهارم: روش شناسي التفسير الاثري الجامع

آنچه که تفاسير قرآن را از همديگر متمايز مي کند، روش تفسيري هر مفسر است. از اين رو شناخت روش مفسّر اهميت ويژه اي دارد. در اينجا لازم است که مقدمه اي بيان و روش هاي تفسيري را به صورت خلاصه معرفي کنيم؛ سپس ديدگاه نويسنده محترم حضرت آيت الله معرفت را نيز در باب روش هاي تفسيري بيان نماييم، آنگاه به بررسي روش کتاب التفسير الجامع الاثري بپردازيم تا جايگاه اين کتاب در بين روش هاي تفسيري روشن تر شود.

الف. نگاهي گذرا به روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن

تفسير قرآن کريم که از عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و به دستور وحي شروع شد، (2) سپس توسط اهل بيت (عليهم السلام) و صحابيان و تابعان تکامل يافت و در طول تاريخ اسلام با فراز و نشيب هايي توسط مفسران گرانسنگ قرآن ادامه يافت.
در قرن اول هجري، تفسير رنگ روايي داشت و همين رنگ را تا حدود قرن چهارم هجري با اندکي تغيير در دوره تابعان، ادامه داد. تفاسير شيعي همچون تفسير عياشي و تفسير قمي و تفسير فرات کوفي و تفاسير اهل سنت همچون تفسير اصفهاني ( 211 ق ) و تفسير جامع البيان طبري ( 310 ق ) که در اين دوره نوشته شد، همگي از روش روايي پيروي کرده اند.
اما از حدود قرن چهارم با ظهور تفسير تبيان شيخ طوسي و مجمع البيان طبرسي در شيعه و تفسير کبير فخر رازي در اهل سنت، روش اجتهادي در تفسير آغاز شد. در طول تاريخ اسلام، گرايش ها و روش هاي مختلفي در تفسير شکل گرفت که مهم ترين روش هاي تفسيري عبارتند از:
1. روش تفسير قرآن به قرآن، مثل تفسير الميزان علامه طباطبايي و التفسير القرآن للقرآن، عبدالکريم خطيب.
2. روش تفسير روايي، مثل تفسير البرهان، محدث بحراني و نورالثقلين، عروس حويزي و صافي، فيض کاشاني و الدرّ المنثور سيوطي. ( 911 ق )
3. روش تفسير عقلي، همچون تفسير قرآن کريم، ملاصدراي شيرازي و العقل و القرآن، نورالدين اراکي.
4. روش تفسير اشاري ( عرفاني - باطني - رمزي ) همچون لطائف الاشارات، قشيري و تفسير کشف الاسرار ميبدي.
5. روش تفسير علمي (3) ( علوم تجربي ) همچون تفسير الجواهر، طنطاوي جوهري.

تذکر:

البته در اين ميان دو روش تفسيري ديگر وجود دارد:
اول. روش تفسير اجتهادي که به نوعي بر تمام روش هاي تفسيري، جز روش تفسير روايي صرف، سايه مي افکند، و مي تواند به صورت روش تفسير اجتهادي جامع ارائه شود که شامل تمام روش ها و گرايش هاي تفسير آيه بشود. (4)
دوم. روش تفسير به رأي که شيوه اي باطل در تفسير قرآن است و در احاديث اسلامي مورد نکوهش واقع شده است. (5)
و مهم ترين گرايش هاي تفسيري عبارتند از:
1. مذاهب تفسيري همچون تفسير شيعه، اثني عشري اسماعيليه و...
2. مکاتب تفسيري همچون تفسير معتزله، اشاعره و...
3. سبک هاي تفسيري، همچون تفسير ادبي، فقهي، فلسفي، اجتماعي، اخلاقي، تاريخي و...
4. جهت گيري هاي تفسيري همچون تفسير جهادي، تقريبي، سياسي و... (6)

ب. تقسيم بندي روش هاي تفسيري از ديدگاه آيت الله معرفت

ايشان روش هاي تفسيري را به دو روش اصلي تقسيم مي کنند:

اول. تفسير اثري

که شامل روش هاي زير مي شود:
1. تفسير القرآن بالقرآن؛ 2. تفسير القرآن بالسنة؛ 3. تفسير القرآن بقول الصحابي؛ 4. تفسير القرآن بقول التابعي. (7)

تذکر:

مقصود مؤلف از تفسير اثري، اعم از چهار روش فوق است و از هر چهار روش در کتاب التفسير الأثري الجامع استفاده کرده است. ( ادامه همين مقاله )

دوم. تفسير اجتهادي

اين تفسير شامل شيوه هاي زير مي شود:
1. تفسير ادبي؛ 2. تفسير فقهي؛ 3. تفسير کلامي؛ 4. تفسير فلسفي؛ 5. تفسير عرفاني رمزي و صوفي اشاري؛ 6. تفسير اجتماعي؛ 7. تفسير علمي؛ 8. تفسير جامع.
سپس اين شيوه هاي تفسير اجتهادي را « الوان » تفسير مي خوانند (8) و براي هر کدام مثال مي زنند.

تذکر:

البته مؤلف محترم روش تفسير به رأي را محکوم مي داند و آن را به دو نوع استبداد به رأي در تفسير آيات الهي و تطبيق آيات بر مذهب و نظر خويش، تقسيم مي کند. (9)

ج. جايگاه التفسير الاثري الجامع در روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن

هر چند که گرايش غالب اين تفسير شيوه تفسير اثري ( = نقلي ) است، اما با دقت در آن متوجه مي شويم که در اين تفسير از روش هاي متنوع استفاده شده است؛ همانطور که تفسير اثري نيز کاربردهاي متنوعي دارد يعني احاديث تفسيري همگي به يک صورت به توضيح آيه نمي پردازد، بلکه گاهي مصداق آيه را بيان مي کند، گاهي تخصيص يا تقييد آيه است و گاهي بطن و تأويل آيه را بيان مي کند.
اينک به بررسي جزئي اين موارد در تفسير برخي آيات از کتاب فوق مي پردازيم:

1. روش تفسير قرآن به قرآن

استاد معرفت در مقدمه تفسير يادآور مي شود که اولين گام او در تفسير، استفاده از تفسير قرآن به قرآن يعني ردّ متشابهات به محکمات است که مورد تأکيد قرآن و روايات است. (10)
در اين تفسير در موارد متعددي از اين روش استفاده شده است. از جمله در مورد تفسير آيه صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ (11) به آيه وَمَن يُطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِم مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً (12) استدلال شده است.
سپس با استفاده از آيه طه / 81 و نحل / 106 و ممتحنه / 1 و بقره / 108 توضيح مي دهند که صراط مستقيم راه ميانه است که غلو و تقصير در آن نيست. (13)
و نيز در تفسير اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (14) به آيه توبه / 72 و حديد / 27 استشهاد کرده اند. (15)

2. روش تفسير قرآن با سنت پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام)

مرحوم آية الله معرفت در مقدمه تفسير بيان کرده که گام دوم ايشان در تفسير هر آيه، استفاده از روايات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم)، اهل بيت (عليهم السلام) و صحابه است. (16)
در جلد اول اين کتاب مجموعاً 623 روايت نقل شده که بسياري از آن ها از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) است. صاحب کتاب در مقدمه تصريح مي کند که روايات پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت معصوم او حجت است (17) ولي همانطور که اشاره شد، اين احاديث يکسان نيستند، بلکه هر کدام بعدي از ابعاد آيه را بيان مي کند؛ از جمله:

1. 2. بيان مصداق آيه

براي مثال در حديث 580/1 و 581/1 و 582/1 از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) حکايت شده است که مقصود از الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ يهود هستند و منظور از « الضَّآلِّينَ » مسيحيان هستند. (18)
البته روشن است که يهود و مسيحيان از مصاديق آيه هستند.
وگرنه در احاديث ديگر ( مثل 599/1 ) از امام رضا (عليه السلام) حکايت شده که غاليان نيز از مصاديق آيه هستند. (19)
نيز در حديث 547/1 از امام صادق (عليه السلام) حکايت شده که مقصود از صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) و ذريّه او هستند. (20) که در اينجا نيز مصاديق کامل آيه بيان شده است که راه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) است، وگرنه در احاديث ديگر ( 545/1 ) از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) حکايت شده که مقصود از صراط مستقيم راه پيامبران الهي است. (21)

2. 2. توضيح معناي آيه

براي مثال در حديث 525/1 از اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) در مورد آيه اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (22) حکايت شده که فرمودند:
« ادم لنا توفيقک الذي به اطعناک في ما مضي من ايامنا حتي نطيعک کذلک في مستقبل اعمارنا... » (23)
در اينجا معناي « هدايت » را روشن ساخته که ادامه توفيق اطاعت الهي است.

3. 2. بيان برخي احکام خاص

براي مثال در احاديث متعددي از شيعه و اهل سنت ذيل آيه بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ نقل شده است که بلند گفتن آن در نمازهاي واجب لازم است.
اين احاديث از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و امام صادق (عليه السلام) است و برخي نيز عمل پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را در نماز بيان مي کند. (24) که حکم فقهي از آن به دست مي آيد.

3. تفسير قرآن با اقوال صحابي

مؤلف، تفسير صحابي را از نظر علمي و عملي معتبر مي داند و آن را يکي از منابع اصلي تفسير مي شمارد. البته با دو شرط: اول صحة الاسناد و دوم اينکه صحابي از افراد بلند مرتبه صحابيان باشد؛ (25) البته ايشان در جاي ديگر، اقوال صحابيان معصوم را حجت مي داند. (26)
او در لا به لاي تفسير آيات سوره حمد مکرر از احاديث صحابيان بزرگ استفاده کرده اند از جمله: از ابن مسعود ( 531/1 و 530/1 و... ) و ابن عباس ( 528/1-535/1 و... ) جابر بن عبدالله ( 536/1 و... )
البته مؤلف محترم در مورد احاديث ضعيف و مجعول هشدار داده (27) و لزوم پرهيز از اين گونه احاديث که به صحابيان نسبت داده اند را گوشزد کرده و وضع حديث را از آفات تفسير دانسته و به علل آن اشاره کرده است. (28) وي در موارد متعدد به نقد احاديث نقل شده پرداخته است؛ از جمله: ذيل روايت 33/1-36/1-503/1-619/1-620/1 و...

4. تفسير قرآن با اقوال تابعين

مؤلف محترم بحث مفصلي در مورد مدارس تفسيري و اعلام تابعين دارد و 27 نفر از آن ها را معرفي مي کند، سپس به اتباع التابعين مي پردازد و 35 نفر از آنان را معرفي مي کند، آن گاه به عظمت تابعين اشاره کرده و اينکه حجم زيادي از ميراث تفسيري مسلمانان از تابعين است و آنان واسطه نقل اقوال صحابه و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هستند و به زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نزديک تر بوده اند. و علوم خود را از منابع اصلي گرفته اند که به منبع وحي منتهي مي شود.
بنابراين توجه به اقوال تابعين براي تحقيق و رسيدن به حقيقت لازم است، هرچند که تعبد در مورد اقوال آن ها و تسليم در برابر ديدگاه هاي آن ها جايز نيست. (29)
مؤلف محترم در تفسير، به دفعات از اقوال تابعين بهره برده است.
مثلاً در تفسير الْعالَمِينَ در سوره حمد، از عکرمة نقل مي کند که مقصود « جن و انس » هستند ( 473/1 ) و از سعيد بن جبير ( 474/1 ) و مجاهد ( 477/1 ) و فراء و ابوعبيده ( 478/1 ) زيد بن اسلم ( 479/1 ) و... روايت هايي حکايت مي کند و گاهي به بررسي و نقد آراي تابعين مي پردازد.

5. روش تفسير اشاري ( رمزي و عرفاني و باطني )

روش تفسير اشاري شامل شيوه هاي فرعي مي شود (30) که مؤلف کتاب التفسير الأثري الجامع به اکثر آن ها اشاره و گاهي از آن ها استفاده يا تأييد و رد کرده است. از جمله:

الف. شيوه تفسير باطني

مؤلف محترم در مقدمه تفسير، مطالب مفصلي در مورد تأويل و بطن ارائه و ديدگاهي جديد در مورد بطن ( = تأويل ) ابراز کرده است و آن را معناي التزامي آيه و پيام عام و قاعده کلي مي داند که با الغاي خصوصيت از آيه به دست مي آيد. (31)
سپس آيه:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُوحِي إِلَيْهِمْ فَسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُم لاَ تَعْلَمُونَ. (32)
را بيان مي کند که ظاهر آيه در مورد مشرکان و اهل کتاب است، اما پيام عام، آيه قاعده کلي « رجوع جاهل به عالم است » است که شامل همه اعصار مي شود که عموم مردم به متخصص رجوع کنند. (33)

ب. شيوه تفسير رمزي

در اين مورد به تفسير حروف مقطعه قرآن مثال زده اند که برخي از ابن عباس حکايت کرده اند که در « الم » الف « الله » و لام « جبرئيل » و ميم « محمد » است. (34)
سپس از شاطبي حکايت مي کند که اين نوع از تفسير مشکل است، چون اين شيوه استفاده در کلام عرب مرسوم نبوده است. آن گاه تلاش مي کند که وجهي براي صحت اين اقوال بيابد که بگوييم مقصود اين افراد اين نبوده که اين مطالب تفسير آيه باشد، بلکه نوعي اعتبار ناظر به آيه است. (35)
البته مؤلف محترم در بحث حروف مقطعه معتقد است که اشاره هاي رمزي و اسراري بين خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است که ممکن است حکمت ها و فوايدي داشته باشد. (36)
او در عين حال در تفسير سوره حمد، برخي از تفاسير اشاري رمزي را حکايت کرده است، از جمله در مورد تفسير « اَلْحَمْدُ لِلّهِ » از تفسير حقائق التفسير، السلّمي از امام صادق (عليه السلام) حکايت مي کند:
في قوله « اَلْحَمْدُ لِلّهِ » فقال: من حمده بجميع صفاته کما وصف نفسه فقد حمده. لانّ الحمد، حاء و ميم و دال. فالحاء من الوحدانية و الميم من الملک، و الدال من الديمومة فمن عرف بالوحدانية و الملک و الديمومة فقد عرفه. (37)
سپس مؤلف مي نويسد:
و هذا من الرموز عند اهل الاشارة (38)
و هيچ نقدي نسبت به اين تفسير بيان نمي کند.

ج. شيوه تفسير عرفاني و صوفي

مؤلف محترم تحت عنوان التأويل عند ارباب القلوب مباحثي پيرامون تفسيرهاي عرفا و صوفيه بيان و تلاش کرده است راه آنان را از باطنيه ي جدا سازد؛ چرا که عرفا تفسيرهاي اهل شريعت را در اخذ به ظاهر قرآن قبول دارند و آن را اصل در نزول قرآن مي دانند، اما در مورد آيات قرآن، ذوق هاي عرفاني لطيفي دارند که نوعي واردات قلبي و الهامات قدسي به شمار مي آيد.
از اين رو در تفسير کشف الاسرار ميبدي بين ظاهر و باطن جمع کرده است. (39)
سپس مؤلف محترم تلاش مي کند که با توجيهي نوين، اين اشارات قلبي و عرفاني را قابل قبول جلوه دهد.
ايشان معتقد است که اينها از باب تداعي معاني است نه تفسير اصطلاحي؛ براي مثال در مورد آيه:
اذْهَبَا إِلَى‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى‏. (40)
که خطاب به موسي و هارون است و مسأله مبارزه با فرعون مطرح شده است.
برخي عرفا به ذهنشان رسيده و تداعي معاني شده که: تهذيب نفس و جلوگيري از طغيان و سرکشي آن قبل از هر چيز است. پس به خود خطاب کرده که: چرا از فرعونيت نفس خود غافل هستي، به سوي او برو و به تهذيب آن بپرداز که طغيان کرده است.
اما اين عارف نمي خواهد که قرآن را تفسير کند و بگويد مقصود از فرعون در آيه نفس اماره است و نمي گويد که مقصود از موسي و هارون، هر انسان خردمند و حکيم است، بلکه به ذهنش خطور کرده که از نجواي آيه براي وعظ و تذکر نفس استفاده کند. بنابراين تفسير به رأي نخواهد بود. (41)
اما در عين حال برخي از تأويلات بدون ضابطه را بي اعتبار معرفي مي کند و مثال هايي از محي الدين ابن عربي در فتوحات و فصوص و تفسيرش مي آورد. (42)
مؤلف محترم در ضمن تفسير، گاهي احاديث و اقوال مفسران را که به تفسيرهاي عرفاني آيات اشاره دارد، بيان مي کند. از جمله: در تفسير اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (43) روايتي از امام صادق (عليه السلام) حکايت مي کند ( 564/1 ) که:
ان الصورة الانسانية هي الطريق المستقيم الي کل خير و الحبس الممدود بين الجنة و النار (44)
سپس کلام فيض کاشاني را در تفسير صافي در توجيه عرفاني اين حديث بيان مي کند. (45)

6. روش تفسير اجتهادي

هر چند که شيوه غالب و گرايش تفسيري کتاب التفسير الاثري الجامع، شيوه نقلي و اثري است و اکثر مطالب آن را احاديث و روايات سلف تشکيل مي دهد، اما به نظر مي رسد که مؤلف محترم در موارد متعددي از روش تفسير اجتهادي استفاده کرده که نمودها و شواهد زير از آن جمله است:

اول:

مؤلف محترم در موارد متعددي، در مورد احاديث اظهارنظر و آن ها را نقد و بررسي مي کند و يا توضيحاتي در مورد آن ها مي دهد. همانطور که در مورد حديث هاي 33/1-36/1-503/1-619/1-620/1 و... گذشت.
اين شيوه فقط با تفسير اجتهادي سازگار است، وگرنه در تفسير نقلي محض، گرد آورنده احاديث، از اظهارنظر دوري مي کند که در اين شيوه، مفسّر از نيروي فکر و قوه عقل ( عقل ابزاري و مصباحي ) در تفسير استفاده مي کند.

دوم:

هدف کتاب، نقد و بررسي روايات تفسيري و جداسازي اخبار ضعيف و صحيح در پرتو کتاب و سنت و با روش فني است، [56] که اين هدف جز با شيوه تفسير اجتهادي سازگار نمي افتد.

سوم:

مؤلف محترم در برخي موارد به تفسير قرآن به قرآن و نتيجه گيري اقدام مي کند. ( همانطور که گذشت ) و البته روشن است که روش تفسير قرآن به قرآن، نقلي صرف نيست.

چهارم:

هدف کتاب، نقد و بررسي تفسير يک آيه با آيه ديگر به اجتهاد نياز است.

پنجم:

مؤلف محترم در انتخاب و چينش احاديث اجتهاد کرده است. و به صورتي احاديث را گردآوري و تنظيم کرده که خواننده به طور طبيعي ديدگاه صحيح را از آن ها برداشت کند.
اين مطلب با مطالعه احاديث جهر و اخفات بسم الله (46) و نيز احاديث مربوط به « آمين » (47) کاملاً روشن مي شود.

ششم:

مقدمه طولاني کتاب در جلد اول، نشان دهنده شيوه تفسيري مؤلف است. ايشان با نظريه پردازي در مورد بطن قرآن و زبان قرآن و اسلوب قرآن و حجيه ي ظواهر و روش نقد و بررسي روايات، (48) نشان مي دهد که صاحب نظرانه وارد تفسير مي شود و در تفسير اثري بين روايات فريقين به داوري مي نشيند.

تذکر:

ايشان روش تفسير به رأي را نيز در کتاب ذکر مي کند و آن را توضيح داده، سپس مردود اعلام مي کند و در مورد پرهيز از تفسير به رأي هشدار مي دهد. (49)

پنجم: اسلوب شناسي التفسير الاثري الجامع

تفسير ترتيبي يا موضوعي؟

تفسيرهاي قرآن کريم در طول تاريخ اسلام با دو روش تفسير ترتيبي و موضوعي انجام گرفته است. يعني اکثر مفسرين براي تفسير قرآن از آغاز قرآن يا آغاز يک سوره شروع و آيه به آيه آن را تفسير کرده اند. مثل تفسير مجمع البيان، تبيان، الميزان و...
ولي برخي از تفاسير به ويژه در قرن حاضر به اسلوب تفسير موضوعي روي آورده اند يعني يک موضوع خاص را در تمام آيات قرآن که مربوط به آن موضوع بوده، مورد بررسي قرار داده اند. مثل تفسير پيام قرآن، مکارم شيرازي، منشور جاويد، آيت الله جعفر سبحاني و تفسير موضوعي قرآن مجيد، آيت الله عبدالله جوادي آملي. (50)
مؤلف محترم در التفسير الاثري الجامع، غالباً از شيوه تفسير ترتيبي استفاده کرده است. براي مثال در جلد اول، تفسير حمد را از بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ آغاز و به وَلاَ الضَّآلِّينَ ختم کرده است. (51)
اما گاهي تا حدودي از اسلوب تفسير موضوعي نيز بهره برده است از جمله:

1. در مورد « استعاذه »

در اين بحث، آيات و روايات مربوط به استعاذه ( اعوذ بالله من الشيطان الرجيم گفتن در آغاز قرائت ) بيان شده، و در مورد استجابت آن، مکان آن و نوع قرائت آن مباحث کاملي بيان شده است. (52)

2. در مورد « بسلمه »

در اين بحث، آيات و روايات مربوط به بِسْمِ اللّهِ، بيان شده و مباحث مفصلي در مورد اينکه آيه قرآن است و سرآغاز هر سوره ( غير برائت ) است و نيز تفسير آن و جهر و اخفات و کتابت آن مطالبي بيان شده که از حد تفسير ترتيبي فراتر رفته (53) و به نوعي نيز موضوعي کرده است.

3. در مورد « آمين »

در اين مورد نيز روايات شيعه و اهل سنت و اقوال صحابه و تابعان و فقهاي فريقين آورده شده، سپس به نقد و بررسي آن ها پرداخته است؛ سپس نتيجه مي گيرد که « آمين » لفظي است که از خارج حوزه اسلام وارد مسلمانان شده و حتي در مورد جهر و اخفات آن نيز روايات و اقوال فقها را آورده است. (54)

4. در مورد برخي موضوعات ذيل آيات

يکي از شيوه هاي جالب در تفسير، جمع بين تفسير ترتيبي و موضوعي است؛ يعني اينکه مفسر ذيل هر آيه به مناسبت آن يک بحث موضوعي ارائه کند و بقيه موارد را به آن ارجاع دهد.
علامه طباطبايي رحمة الله عليه در تفسير الميزان از اين شيوه استفاده کرده است. مثلاً بحث اعجاز قرآن را در جلد اول ذيل آيات آغاز سوره بقره و بحث رؤيا را ذيل آيات سوره يوسف آورده اند.
مؤلف محترم کتاب التفسير الاثري الجامع نيز تا حدودي همين شيوه را در پيش گرفته است، از جمله ذيل آيه اَلْحَمْدُ لِلّهِ (55) مباحثي در مورد « حمد و شکر » آورده است که از تفسير آيه فوق فراتر است. (56)
همچنين ذيل آيه 6-7 / حمد مباحثي پيرامون « صراط مستقيم » آورده است که فراتر از بحث تفسير ترتيبي است. (57)

ششم: نقاط قوت و نوآوري هاي « التفسير الاثري الجامع »

از مباحث گذشته بسياري از نقاط قوت و نوآوري هاي اين تفسير روشن شد و اينک آن ها را در اينجا فهرست وار بيان مي کنيم.

الف. تفسير تطبيقي ( سبک نوين در تفسير روايي )

اين مطلب از چند جهت قابل توجه است:
1. در اين تفسير براي اولين بار روايت هاي تفسيري فريقين ( شيعه و اهل سنت ) در کنار همديگر قرار گرفته و به نقد و بررسي و داوري بين آن ها پرداخته شده است.
2. در اين تفسير علاوه بر استفاده از احاديث پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام)، از اخبار صحابه و تابعين نيز استفاده شده است.
3. در اين تفسير از اقوال مفسران شيعه و اهل سنت به مناسبت مباحث استفاده شده است.

تذکر:

در مطالب پيشين نمونه هايي از اين موارد ذکر شد و در مبحث منبع شناسي نيز منابع تفسيري و روايي شيعه و اهل سنت آن بيان شد.

ب. رويکرد تقريبي در تفسير

سبک نويني که مؤلف در تفسير خود برگزيده، رويکرد تقريبي را شکل داده است. يعني استفاده از احاديث و اقوال مفسران فريقين در کنار هم، بدون توهين به آن ها، همراه با نقد و بررسي محترمانه و عالمانه و منصفانه، رويکرد جديدي را در تفسير شکل داده است که از آن با عنوان تفسير تقريبي ياد مي شود که جهت گيري تفسيري را نشان مي دهد.
نگاه تقريبي به تفسير در عصر حاضر، زمينه ساز وحدت مسلمانان و استفاده همگان از احاديث اهل بيت (عليهم السلام) و پي بردن به نقاط قوت روايات فريقين و رفع نقاط ابهام و ضعف مي شود. اين رويکردي است که مسلمانان در عصر حاضر بيش از هر چيز بدان نياز دارند.

ج. نظريه پردازي هاي نوين در حوزه تفسير و علوم قرآن

مؤلف محترم در ضمن مقدمه وزين و علمي خويش و نيز در ضمن تفسير، نظريه هاي جديدي عرضه کرده که هر کدام در جاي خود قابل بررسي و استفاده است؛ از جمله:

1. نظريه بطن

ايشان در مورد تأويل و بطن، ديدگاه خاصي ارائه مي کنند و آن را مدلول التزامي آيه مي دانند که با الغاي خصوصيت به دست مي آيد. يعني پيام کلي آيه بر همه عصرها قابل تطبيق است. (58) مؤلف محترم با اين شيوه، بسياري از احاديث پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) را توجيه و تفسير مي کند. (59)
اين ديدگاه مي تواند تحولي نوين در تفسير قرآن به شمار آيد و رمز جاودانگي قرآن باشد، به طوري که قصه ها و آيات قرآن را از حالت يک کتاب تاريخي خارج مي سازد و به صورت يک دستور زندگي براي همه زمان ها و مکان ها و پاسخ گويي نيازهاي جديد بشر و با پديده هاي نو قابل انطباق مي سازد.
توضيح اين نظريه در مباحث گذشته به صورت مختصر آمد و توضيح مفصل آن نيازمند مقاله مستقل است.

2. نظريه تداعي معاني در تفاسير عرفاني

ايشان استفاده هاي عرفاني از آيات قرآن را خارج از حوزه تفسير و از نوع تداعي معاني مي داند، در نتيجه تفسير به رأي نخواهد بود. (60)
توضيح اجمالي اين نظريه نيز در مباحث گذشته بيان شد و مجال توضيح مفصل آن نيست.

3. نظريه زبان قرآن

در مورد زبان قرآن اختلاف است که آيات، زبان عام ( عرف عام ) است يا زبان خاص ( براي ژرف انديشان ) است؟ مؤلف محترم نظريه اي ارائه مي کند که زبان قرآن داراي مراتب مختلف است، چرا که ظاهري سطحي و باطني عميق دارد و براي هر دسته از مخاطبين، مطلب ارائه مي کند و حتي براي مخاطبين آينده در طول زمان بهره اي خواهد داشت. (61)

د. توجه به مباني تفسير قبل از شروع به تفسير

در اين مورد ايشان به چند بحث توجه کرده و آن ها را به صورت مفصل در مقدمه مورد بررسي قرار داده است؛ از جمله:
1. تفسير و تأويل و ضابطه آن و راهکار روايات تأويل. 2. بحث تفسير به رأي و بطلان آن. 3. زبان قرآن. 4. اينکه الفاظ قالب آيات قرآن از وحي است. 5. اسلوب قرآن. 6. حجيت ظواهر قرآن. 7. حجيت سنت پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام). 8. ارزش و اعتبار سنت صحابه و تابعين.

ه‍. توجه به آفات تفسير و راهکارهاي آن ها

مؤلف در مقدمه به مبحث وضع - اسباب وضع حديث - بحث فضائل سوره ها - بحث خواص قرآن - اسرائيليات در تفسير - بحث اسباب النزول، توجه کرده اند.

و. خرافه زدايي از تفسير و احاديث

ايشان بحث هايي در مورد خرافات در تفسير دارند از جمله برخي از احاديث خرافي را نقل و نقد مي کنند؛ از جمله داستان « کلاه عجيب » ملک روم و ارسال آن براي مأمون را نقل و نقد مي کنند. (62)

ز. مباني فهم و نقد حديث

ايشان در مقدمه تفسير، بحث مبسوطي در مورد نقد سندي و محتوايي احاديث و معيارهاي آن آورده اند، سپس نمونه هايي از نقدها را بيان مي کنند. (63)
ح. مبحث حروف مقطعه را در اول کتاب آورده و نقد و بررسي کرده اند. و نظر نهايي خود را بيان کرده اند مبني بر اينکه اين ها اسراري بين خدا و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است. (64)
ط. در اول هر سوره قرائت هاي مختلف آن را نقد و بررسي کرده اند؛ از جمله ابتداي سوره حمد. (65)

ک. بررسي نظم هر سوره به صورت مستقل

ترتيب آيات و ارتباط آن ها با همديگر و اهداف کلي سوره به طور ضمني بحث شده است.

ل. بررسي فضيلت هر سوره به صورت مستقل

همراه با نقد و بررسي روايات آن.

م. تفاسير موضوعي ضمن تفسير

در اين مورد توضيحات کافي بيان شد.

ن. توجه به قواعد تفسيري

مؤلف محترم در مقدمه کتاب برخي قواعد تفسيري از جمله قاعده « سياق » را توضيح داده اند و شرايط آن را بيان کرده اند. (66)

پي‌نوشت‌ها:

1. استاديار جامعة المصطفي العالمية.
2. وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ. ( نحل آيه 44 )
3. ر.ک: محمدعلي رضايي اصفهاني، درامدي بر تفسير علمي قرآن و پژوهشي در اعجاز علمي قرآن.
4. ر.ک: منطق تفسير (2) روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، از نگارنده، ص 171.
5. ر.ک: محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج 89، ص 107؛ محمد بن عيسي بن سوره ترمذي، سنن ترمذي، ج 5، ص 199.
6. ر.ک: درسنامه روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، نگارنده، صص 38 و 464-415.
7. محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 2، صص 28-21.
8. همان، صص 353-351.
9. همان، صص 351-350.
10. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، ص 247.
11. حمد، آيه 7.
12. نساء، آيات 70-69.
13. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، ص 390.
14. حمد، آيه 6.
15. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، ص 381.
16. همان، ص 248.
17. همان، ص 98؛ محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 1، ص 307.
18. همان، ص 393.
19. همان، ص 396.
20. همان، ص 386.
21. همان، ص 385.
22. حمد، آيه 6.
23. همان، ص 382.
24. همان، صص 353-350 ( حديث ج 1، صص 351 و 368 )
25. همان، صص 98 و 105.
26. محمدهادي معرفت، التفسير و المفسرون في ثوبه القشيب، ج 1، ص 307.
27. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ص 105.
28. همان، صص 129-128.
29. همان، ج 1، صص 121-106.
30. ر.ک: منطق تفسير قرآن (2) روش ها و گرايش هاي تفسيري قرآن، نگارنده، مبحث روش تفسير اشاري.
31. همان، ج 1، صص 37-29.
32. نحل، آيه 43.
33. همان، ص 31.
34. همان، ص 37.
35. همان، صص 39-38.
36. همان، ص 192.
37. حقائق التفسير، ج 1، ص 33.
38. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، ص 364.
39. همان، ص 43.
40. طه، آيه 43.
41. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، صص 48-46.
42. همان، ص 52.
43. حمد، آيه 6.
44. الصافي، ج 1، ص 127.
45. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، صص 389-388. 56) همان، ص 6.
46. همان، ص 350 به بعد.
47. همان، ص 399 به بعد.
48. همان، صص 31، 56، 63، 70، 219.
49. همان، ص 55.
50. براي اطلاع از تفاوت هاي رو تفسير موضوعي و ترتيبي ر.ک: منطق تفسير قرآن [2] روش ها و گرايش هاي تفسير قرآن، نگارنده، ص 483؛ روش ها و گرايش هاي تفسيري، حسين علوي مهر.
51. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، صص 398-363.
52. همان، صص 306-295.
53. همان، صص 362-307.
54. همان، صص 406-399.
55. حمد، آيه 2.
56. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، ج 1، صص 372-363.
57. همان، صص 397-381.
58. محمدهادي معرفت، التفسير الاثري الجامع، صص 36-29.
59. همان، ص 49.
60. همان، صص 47-43.
61. همان، صص 57-56.
62. همان، ص 173.
63. همان، صص 248-219.
64. همان، صص 216-181.
65. همان، صص 285-271.
66. همان، صص 87-71.

منبع مقاله :
نصيري، علي؛ (1387)، معرفت قرآني ( يادنگار آيت الله محمدهادي معرفت (ره)) جلد سوم، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط