مترجم: محمد رضا بديعي
در 1987 و 1988، متنهاي مهم حماسه هاي هندي، رامايانا (1) و مهابهاراتا (2)، صبحهاي يکشنبه در تلويزيون به صورت سريال به نمايش در مي آمدند. در موقع نمايش اين سريالها، هندوها به صورت دسته جمعي در برابر تلويزيون گرد مي آمدند. آنهايي که تلويزيون نداشتند، به دوستانشان مي پيوستند يا به مکانهاي عمومي که تلويزيونهايي براي استفاده ي همگان تدارک ديده بودند، مي رفتند. با آنکه اين سريالها به زبان هندي بودند، هندوهايي که با اين زبان آشنايي نداشتند باز هم به تماشا ادامه مي دادند. آنها نمايش اين سريالها را به مثابه ي رويدادي ديني، فرصتي براي برخوردار شدن از دارشان (3)، « منظره اي » از اولوهيت، از طريق رسانه ي دور - دارشان (4)، «منظره ي دور»، يعني تلويزيون، تلقي مي کردند. در بسياري از مکانها، پيش از پخش هر سريال، تماشاگران به برگزاري آداب و مناسکي که به طور سنتي براي بزرگداشتِ تصاوير و تنديسهاي خدايان معمول است، مي پرداختند. به دستگاه هاي تلويزيون حلقه هاي گل نصب شده و پيشکش هايي نثارشان گشته بود. طبق گزارش روزنامه ها، به محض اينکه پخش اين سريالهاي ديني در تلويزيون شروع مي شد، به علت هجوم مردم براي تماشاي آنها، جريان امور در سراسر هند به حالت توقف در مي آمد.
اين داستانهاي حماسي، روايتهايي مرکبند که بر نبرد براي نظم جهان تأکيد دارند. در مهابهاراتا، دو تيره از يک خانواده ي سلطنتي براي فرمانروايي بر هند ( بهارات )(5) با هم رقابت مي کنند. رامايانا، داستانِ راما (6) ي نجيب زاده است، که بايد بر روح شيطاني راوانا (7) به خاطر برقرار ساختن دوباره ي صلح در جهان پيروز شود. در هر دو حماسه، حفظ نظم به خداياني که به هيئت جسماني در آمده و به جهان فاني وارد شده اند وابسته است؛ در اين داستانها اعمال خدا در طي تاريخ بشر تشريح شده اند. همچنين در آنها راجع به تعاليم الهي به مردم، براي گزينش راه صحيح امرار معاش، توضيحاتي درج گرديده است. مطالبي از اين حماسه ها در بحثهاي جديدِ مرتبط با هويت هندو، اصلاح ديني، اصلاح اجتماعي، و مليت گرايي مطرح مي گردند. از اين رو، با آنکه اين داستانها تقريباً بر خوردار از قدمتي دو هزار ساله اند، هنوز هم دلبستگيهاي امروزي مردم، انعکاس دارند.
متن فيلمنامه اي که به منظور سريال تلويزيوني رامايانا فراهم شد، بر تنوع غنيِ سنتهاي هندو، براي خلق روايتي جديد از اين حماسه که در بر گيرنده ي سراسر سرزمين هند باشد، مبتني بود. کهنترين ترجمه ي اين داستان منظومه اي است به زبان سنسکريت قديم، که حدوداً بين 200 قبل از ميلاد تا 200 پس از ميلاد تدوين شده است. [8] بعداً، ترجمه هايي به زبانهاي محلي از جمله ترجمه اي به زبان « تاميل» (9) به قلم « کامپان»(10)(احتمالاً قرن نهم تا دوازدهم ) و ترجمه اي به زبان هندي به نام رمچريتاماناها،(11) به قلم « تولسي داس»(12) در قرن شانزدهم انجام گرفتند. نسخه هاي جيبي اين متن قرون وسطايي در اکثر سالهاي قرن بيستم در شمار پرفروش ترين کتابها در هند بوده اند. ترجمه ي « تولسي داس» که به صورت متني براي رمنه گار رام ليلا،(13) يک ليلاي کبير، يا نمايش، در آمد، هر سال در شهر بنارس اجرا مي شد. در سراسر هند، تئاترهاي خياباني و نقالي به وسيله ي هنرپيشگان و نقالان حرفه اي برگزار مي شوند که در آنها اين حماسه، بدون توجه به اندازه ي سواد تماشاگران، به عموم مردم معرفي مي گردند.
اين جشنواره هاي نمايشي که بر مبناي رامايانا يا مهابهاراتا مدون شده اند، جزو رويدادهاي ديني به شمار مي آيند؛ در آيين هندو کارهاي نمايشي و تئاتري بخشي از حقيقت متعالي خدايان است. موقعي که رام ليلا به نمايش در مي آيد، خدا در جهان حضور مي يابد، عيناً همان گونه که او، در خودِ متنِ داستان است. کساني که در نمايشنامه نقشي ايفا مي کنند، به عنوان بازيگران و بينندگان، نوعي عکس العمل آني در قبال ادراک حالت معنوي از خود نشان مي دهند. در عين حال، بازيگراني که در سريالهاي تلويزيونيِ مزبور نقشي به عهده گرفته بودند، آنها را به عنوان نمادهاي خدايان تقديس کردند و کارگردان اين عمل را براي ايجاد شدن رفتار پاک و صميمانه در گروه بازيگران لازم مي شمرد. خود او در حين کارگرداني سيگار کشيدن و نوشيدن الکل را ترک کرد، و تمام بازيگران را به گرفتن رژيم گياهخواري وادار ساخت. يک بار، بانويي بازيگر، که نقش سيتا (14)، همسر راما (15)، را در نمايشنامه ي رامايانا بازي مي کرد، در يکي از مکانهاي عمومي سيگار مي کشيد، چند نفري که بازي اش را در تلويزيون ديده بودند، به ملامتش برخاستند، و به او گفتند که سيتا، نماد زن شايسته ، نبايد سيگار دود کند. در نظر بينندگان، ايفاگران نقشها مانندِ کاراکترهايشان، از هويتي يکسان برخوردار بودند و خدايان حماسه ها يک بار ديگر در دنيا براي بازي کردن نقششان به خاطر عموم مردم ظاهر شده بودند.
محبوبيت استثنايي سريالهاي حماسي تلويزيوني، نشانگر شور و سرزندگي آيين هندو بود. هيچ رمان يا فيلم مدوني چنين واکنشي را ايجاد نکرده بود. اما رسانه ي الکترونيکي جديد با توجه به اسطوره شناسي، درباره ي مقام و منزلت آيين هندو در دنياي مدرن، مطالب بسيار گفت. سنتهايِ کهن با زمانهاي جديد و رسانه هاي جديد وفق داده شدند. مردم با خاستگاه هاي فرهنگيِ متفاوت، توانستند در تماشاي يک اجراي نمايشي با همديگر سهيم شوند، و آن اجرا، فراتر از تکيه بر يک روايت واحد از داستان، توانست بر مبناي تنوع فراوان سنتهاي قابل دسترس، در مورد آفرينش يک رامايانا براي سراسر هند تلاش ورزد. فناوري جديد و موضوعهاي وحدت و کثرت گرايي از جمله ي نيروهاي پويا در هندوئيسم مدرن به شمار مي آيند. اين نيروها زماني نمودِ بيشتري پيدا مي کنند که در مي يابيم که سريالهاي تلويزيوني رامايانا و مهابهاراتا نه تنها در جنوب آسيا، که خاستگاه هندوئيسم است و در آنجا دين اصلي مردم است، به معرض نمايش در آمدند، بلکه در ديگر بخشهاي قاره ي آسيا، افريقا، کشورهاي درياي کارائيب، کل قاره ي امريکا، و اروپا نيز نمايش داده شدند. هندوها اکنون در سراسر جهان زندگي مي کنند، و سنت مدرن هندوئيسم، همراه با تجربه هاي کساني که در خارج از جنوب آسيا به سر مي برند، به انضمام تجربه هاي کساني که همچنان در سرزميني زندگي مي کنند که خدايان بزرگ هندو در آنجا در هيئتي دنيوي به اعمال حماسي خود ادامه مي دهند، در حال شکل گرفتن است.
هندوئيسم و هندوها
اصطلاح هندوئيسم داراي خاستگاهي جديد است، غربي ها غالباً اين اصطلاح را در مورد ديني که در هند از اکثريت برخوردار است، به کار برده اند. فقط گروه هايي که هويت غير هندويِ مشخصي داشتند، مانند جائين ها،(16)بودايي ها، پارسي ها ، مسلمان ها، يهودي ها، و مسيحي ها،جزو مقوله ي عام هندو به شمار نمي آمدند. به کار بردن يک عنوان ابداع شده از سوي بيگانگان، به اين دليل است که واژه اي بومي که معادلي براي اين مفهوم باشد، در جنوب آسيا وجود ندارد. در اين سرزمين، مردم معمولاً خود را برحسب «کاست» و جامعه ي محلي تعريف مي کنند و در ميان آنها، کتاب مقدس واحد، هويت، يا راهناي دينيِ مشترکي که بتوان جملگي را به عنوان اصول هندوئيسم در نظر گرفت، وجود ندارد. علت اين امر آن است که واژه ي هندوئيسم، از هندو مشتق شده است، نامي که توسط مسلمانان قرون وسطا به مردمي که در کرانه هاي رود سند (هند ) زندگي مي کردند اطلاق مي شد. بعداً اين نام به صورت يک اصطلاح تعميم پذير براي تمام ساکنان شبه قاره ي هند در آمد. از اين رو، هندوئيسم، با درنظر گرفتن بيشتر سنتهاي محلي که در هند نضج گرفته بود، براي هندي ها حالت يک اعتقاد دينيِ بومي را پيدا کرد. دينهاي هندي که خودشان را به عنوان غير هندو مشخص مي کردند، مانند آيين بودا و آيين جين (17)، براي متمايز شدن از هندوئيسم حد و مرزهاي مشخص ويژه ي خود را پيدا کرده بودند. اما خودِ هندوئيسم، هيچ گاه در سراسر شبه قاره چنين حد و مرزها و اعمالي ديني را که در بر گيرنده ي تنوع منطقه اي گسترده اي باشد، ابداع نکرد. ويژگي بي نظمي اصطلاح هندوئيسم، آن را به صورت عنواني مناسب براي تمام سنتهاي متنوعي که تقريباً هشتاد درصد مردم هند و جوامع همسنخشان را در سراسر دنيا در بر مي گيرد، در آورد. به هر حال، لازم به يادآوري است که اين اصطلاح يک ابداع جديد است و ديگر اينکه براي معرفي کردن دين « هندو» با توجه به خط سير زمان گذشته، به کار بردن يک مقوله ي ابداعي، به خاطر متمايز ساختن ريشه هاي هندوئيسم مدرن از ساير دينهاي هندي ضروري است.دهرمه (18)
مطلقاً يک اصطلاح بومي براي نامگذاري دين هندو وجود ندارد، همچنين واژه اي که برابر با مفهوم غربي "religion" باشد در دست نيست. شايد نزديکترين واژه براي اين مفهوم، دهرمه باشد. دهرمه به معني قانون، وظيفه، عدالت، و پرهيزگاري است. اين واژه مانند "morlity" غربي، هم به دين و هم به وظايف رفتار اجتماعي اشاره دارد. بدين لحاظ، اين اصطلاح مبين تأکيد بر روش معمول (19)، يا رفتارِ صحيح است، که در جهان بيني هندو رکن اساسي است. هندوئيسم ديني است که بر رفتار بيش از اعتقاد تأکيد مي ورزد. تنوع فراوان در اعتقادات موجود است، خدايان، فلسفه ها، راه و روشهاي گوناگوني وجود دارند، اما تمام اين ها مستلزم تبعيت از قوانين ويژه ي رفتارند.براي درک آنچه رفتار دهرمه اي (20) را تشکيل مي دهد، شخص بايد از جهان بيني هندو آگاهي يابد. نکته ي اساسي اين جهان بيني، بر اين اعتقاد متکي است که تقدس در جهان امري است ماندگار. جهان طبيعي، نظم اجتماعي، و زندگيِ خانوادگي، همگي با نظم الهي ارتباطهايِ دو جانبه دارند. اين به معناي آن است که جايگاه شخص در گستره ي نظم جهاني بر دهرمه ي شخص تأثير مي گذارد. اين ماندگاريِ تقدس در عين حال به اشيا و اموري - از قبيل مکانها، پديده ها، آدمها، و لحظه هايي از زمان - که ممکن است در سنتهاي غربي صبغه ي ديني نداشته باشند صبغه اي ديني ببخشد.
وحدت و تنوع
هندوئيسم به صورت يک سنت جهاني در آمده است. در جنوب آسيا، دينِ اصليِ کشورهاي هند و نپال است، اقليتي از پيروان اين آيين در سري لانکا، و چند گروهي نيز در پاکستان و بنگلادش زندگي مي کنند. در جنوب شرقي آسيا ، چند جزيره ي هندونشين، عمدتاً در جزيره ي بالي (21) اندونزي، از بقاياي جمعيتهايي انبوه که در قرون وسطا در اين مناطق رحل اقامت افکنده بودند، وجود دارند. همچنين جمعيتهايي در مراکز شهري سنگاپور و کوالالامپور سکني دارند. در خارج از آسيا، جوامع پر قدرت قديم التأسيس هندو در آفريقاي شرقي و جنوبي، در کشورهاي ساحلي خليج فارس، در جزيره ي فيجي (22) در کرانه ي شمال شرقي جنوب امريکا، در کشورهاي حوزه ي کارائيب، در شمال امريکا، و در اروپا وجود دارند. به رغم چنين جهاني شدني، هندوئيسم همچنان به نحوي تغيير ناپذير به فرهنگ جنوب آسيا وابسته است و هر گونه پژوهش و تحقيقي براي درک چگونگي سنت هندو بايد از سرزمين هند شروع شود.
مجموعه اي از اعتقادات و اعمال ديني که با اصطلاح کليِ هندوئيسم پوشش داده شده است، يکي از متنوع ترين دينها در تاريخ به شمار مي آيد. اين يک حالت طبيعي براي سنتي است که به طور اندام وار، بيش از هزاران سال است، صرف نظر از واکنشهاي متقابل مردمان مختلف که در جنوب آسيا رحل اقامت افکنده اند، گسترش يافته است. گنجينه ي تنوع در زبانهاي شبه قاره ي هند آشکار است. چهار خانواده ي متمايز زباني، هندو - اروپايي (23)، دراويدي (24)، تبيتو - بورمن (25) و آسترو - آسيايي، وجود دارند. از ميان اينها هفده زبان رسميِ معروف در هند نشئت گرفته اند، که هر کدام گويشهاي بي شمار خاص خود را دارد، و زبانهاي کوچکتر، به عنوان زبانهاي غير رسمي نيز در جنوب آسياي مدرن متداولند. زبانهاي هندو - اروپايي که از زبان سنسکريت مشتق شده اند، به انضمام زبانهايي مانند هندي، مراتي (26)، بنگالي و نپالي، در شمال هند و نپال رايجند. چهار زبان دراويدي، تاميل، تله گو (27)، مالايالام (28)، و کَنادا (29)، در چهار ايالت جنوبي هند معمولند. شمار سخنگويان دو خانواده ي زباني ديگر بسيار اندک است. به زبانهاي تيبوبورمن، در نواحي هيماليا و سرزمينهاي شمالي از قبيل دره ي کاتماندو صحبت مي شود. زبانهاي آسترو - آسيايي، همچنان زبان قبيله ها و طايفه هايي است که در بخشهاي مرکزي، شمالي، و جنوبي زندگي مي کنند.
اکثر اين زبانها مختص به منطقه هاي خاصي است. اين منطقه اي بودن، که يکي از نشانه هاي رسمي هندوئيسم است، از پيامدهاي جانبي وضعيت جغرافيايي جنوب آسياست. اين شبه قاره از لحاظ جغرافيايي داراي مناطقي مشخص است که فرهنگ هاي ويژه ي خود را دارند. مرز شمالي را رشته کوه هاي هيماليا تشکيل داده است. اين کوه ها، بويژه از جانب شمال غربي، مانع از مهاجرت نشده اند. مهاجراني که از اين سمت مي آمدند در کنار رودخانه ي دره هاي شمال سکونت اختيار مي کردند، و در منطقه ي مزبور با ساکنان قبلي متفقاً به کار و کوشش مي پرداختند. همچنان که اين مهاجران بتدريج به شيوه ي خاص خود در سراسرِ مناطق شرقي سرگرم کار و فعاليت مي شدند، فرهنگ هايشان نيز، پيوسته تغيير و تحول پيدا مي کرد. مثلاً موقعي که اخلاف يک قبيله ي هندو - اروپايي از سمت شمال غربي به هند وارد مي شدند، هنگام رسيدن به کرانه ي شرقي، فرهنگشان به نحوي چشمگير تغيير مي يافت. بدين ترتيب، در شمال غربي و شمال شرقي فرهنگهايي متمايز پديد مي آوردند؛ حتي وقتي که عوامل مؤثر که در هر منطقه خاستگاه هاي يکسان داشتند، در کنار هم قرار مي گرفتند.
داخل شبه قاره، فرهنگهاي جغرافيايي متمايز، براساس لزوم سازگار شدن با شرايط اقليمي خود شکل گرفته بودند. در جلگه هاي شمالي، جمعيتها، در کرانه هاي رودهايي که براي امور کشاورزي جزو منابع ضروري اند، گرد آمده اند. يکي از اين گونه منطقه ها در کرانه هاي رودخانه هاي پنجاب، در شمال غربي، واقع شده است، و يکي ديگر هم در کرانه هاي گنگ (30) و يامونا (31) در جلگه هاي شمالي قرار گرفته است. بيشتر مراکز شهري بزرگ هندِ مدرن در اين مناطق، از مراکز مقدس تاريخ هندو نيز به شمار مي آيند. فرهنگهاي منطقه اي مستقل در کوه هاي هيماليا، جاهايي که جريان زندگي بايد خود را با محيطهاي صعب و ناهموار هماهنگ سازد، در کرانه هاي روخانه ها، جاهايي که ماهيگيري يک ماده ي ديگر به مواد خوراکي غذاي روزمره اضافه مي کند، به حيات خود ادامه مي دهند. شمال و جنوب شبه قاره ي هند را کوه هاي ويندهيا (32) از هم متمايز ساخته اند. در جنوب، جايي که خانواده ي زبان دراويدي متداول است، فرهنگهاي منطقه اي خاصي در جلگه ي دکن و در ميان رشته کوه هايي که در کرانه هاي دريا امتداد يافته اند، وجود دارند. آب و هواي بخش جنوبي براي توليد فرآورده هاي کشاورزي گوناگون و دامداري، در مقايسه با جلگه هاي شمالي مناسبترند. بالاخره، گونه اي تنوع فرهنگي ديگر در ميان گروه هاي «قبيله اي » کوچک معمول است، قبيله هايي که بيشتر در نواحي فرعي، بويژه در کوهستانها، به سر مي برند.
محدوده ي هر منطقه ي فرهنگي، به سبب شرايط اجتماعي، گروه هاي شغلي متعدد وجود دارند. سه چهارم مردم هند هم روستايي اند، و بيشتر به کشاورزي اشتغال دارند. اما نواحي شهري در حال رشد هستند و تأثير فوق العاده اي بر سنتها گذاشته اند. طبقه ي متوسط جديدي در کشور به وجود آمده است که از لحاظ تعداد، تقريباً با جمعيت کل ايالات متحده امريکا برابر است. اين طبقه ي جديد متمدن و دانش آموخته، در حال تغيير دادن ويژگي هندوئيسم است. افزون بر اين، چون اکثر مهاجراني که در ديگر نقاط دنيا زندگي مي کنند از ميان طبقه ي شهري برخاسته اند، تأثير بسيار فراوان بر هندوئيسم جهاني گذاشته اند.
هر کدام از فرهنگهاي منطقه ايِ جنوب آسيا، زبان، غذا، هنر، موسيقي، معماري، خدايان، و مناسک عبادي خاص خود را دارند. سلسله مراتب اجتماعي و شيوه هاي زناشويي از منطقه اي به منطقه ي ديگر متفاوت است. در هر منطقه اي، جوامع محلي، خدايان، اسطوره ها، و سنتهاي خاص خود را دارند. خدايان و جشنهاي يک روستا ممکن است براي روستايي ديگر ناشناس باشند. به اين علت است که تعريف هندوئيسم بسيار دشوار است، مگر اينکه درباره ي آن گفته شود، همان طور که از خود اين عنوان به طور ضمني استنباط مي گردد هندوئيسم ديني است که در هند پديد آمد و بيشتر هندي ها و نپالي ها به دستورهاي آن عمل مي کنند.
پينوشتها:
1. Ramayana.
2. Mahabharata.
3. Darashan.
4. Dur-darshan.
5. Bharat.
6. Rama.
7. Ravana.
8. تعيين تاريخ براي آثار حماسي ( و بسياري ديگر از متون مربوط به جنوب آسيا ) دشوار است. يک نسخه ي کامل سنسکريت در نخستين سده ي ميلادي تدوين شد، اما اصل قصه ي رامايانا ممکن است به سده ي چهارم پيش از ميلاد يا حتي پيشتر مربوط باشد.
9. Tamil.
10. Kampan.
11. Ramcharitmanas.
12. Tulsi Das.
13. Ramnagar Ram Lila.
14. Sita.
15. Rama.
16. Jains.
17. Jainism.
18. Dharma.
19. Praxis.
20. Dharmic behavior.
21. Bali.
22. Fiji.
23. Indo- European.
24. Dravidian.
25. Tibeto-Burman.
26. Marathi.
27. Teleyu.
28. Malayalam.
29. Kannada.
30. Ganges.
31. Yamuna.
32. Vindhya.
شاتوک، سيبل؛(1388)، آئين هندو، ترجمه ی محمدرضا بديعي، تهران: مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم