زيارتگاه هاي هندو

سرمشقهاي اصلي رفتار فرد هندوي دوران جديد، با زندگيِ دينيِ موصوف در پورانه ها هماهنگ باقي ماند. تارکان دنيا به مکاشفه مي پردازند و از قلمرو اجتماعي قطع علاقه مي کنند، روحانيان دعا مي خوانند و نذورات تدارک مي بينند،
چهارشنبه، 16 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زيارتگاه هاي هندو
 زيارتگاه هاي هندو

 

نويسنده: سيبل شاتوک
مترجم: محمد رضا بديعي



 

سرمشقهاي اصلي رفتار فرد هندوي دوران جديد، با زندگيِ دينيِ موصوف در پورانه ها هماهنگ باقي ماند. تارکان دنيا به مکاشفه مي پردازند و از قلمرو اجتماعي قطع علاقه مي کنند، روحانيان دعا مي خوانند و نذورات تدارک مي بينند، و رؤساي خانواده ها در خلوت و جلوت به ستايش خدايان سرگرمند. گروه اخير اکثريت را تشکيل مي دهند و در اين فصل به آنها پرداخته مي شود. عبادتشان در دو حوزه انجام مي گيرد: حوزه ي معبد و حوزه ي خانوادگي. مناسبت زماني بيشتر اعمال ديني در چارچوب هر کدام از اين حوزه ها بدقت تنظيم شده است. در سطح فردي، مناسک عبادي ممکن است براي نشان دادن مراحل تغيير در زندگي يک شخص يا واکنشها در قبال موقعيتهاي خانوادگي باشند. در يک سطح کلي تر، مناسک عبادي در مواقع خاص روز، ماه، و سال، برحسب تقويم شمسي - قمري که بر هندوئيسم ناظر است، برگزار مي شود.

معبد

معماري

يکي از تمايزهاي مهم بين سنت ودايي قديم و هندوئيسم، منطقه بندي ديني، هنگامي که معابد دايمي براي مراکز برگزاري نيايش بنا مي شدند، است. محل برگزاري مناسک ودايي قابل انتقال بود، اين مناسک ممکن بود در هرجا که يک محراب آتش (1) به نحوي مناسب بنا مي شد برگزار شود. اما در دوران کلاسيک (در حدود 320 - 500 م)، معابد به صورت کانون برگزاري مناسک در آمده بودند، و به جاي خداياني که در فضا اقامت داشتند و بايد به ميانجي گري آتش که نذورات را به آسمان مي بردند، ستايش شوند، اکنون خدايان را در محلهاي ويژه مستقر ساخته بودند. امروز اين معابد، اقامتگاههاي خدايان شده اند، اماکني که خدا در آنها در عالم فاني حلول کرده است. هر معبد يک خدا يا بانو - خدايِ سرپرست دارد، غالباً همراه با ديگر خدايان متحد باهم، و معمولاً يک معبد مبتني بر خلق اين داستان که مي گويد چگونه خداي مزبور براي سرپرستي به آن مکان آمد وجود دارد. به اين ترتيب، سرزمين هند، سرزميني است که خدايان، خودشان را در آنجا متجلي ساخته اند.
پيش از سده ي بيستم، معمولاً معابد بنا مي شدند و با ضمانت اعضاي خاندان سلطنتي و حاميان ثروتمند، تداوم پيدا مي کردند. حاميان مزبور، پول، جواهرات، محصولِ کشاورزي، و زمين اهدا مي کردند. به سبب همين هدايا، معابد عمومي غالباً بخوبي از مال و ثروت بهره مند مي شدند. معابد بزرگ هنوز هم املاک وسيعي دارند و هدايايي را از مؤمنان دريافت مي کنند. در اعصار جديد، از اموال معبد براي حمايت از نهادهاي خيريه مؤسسه هاي آموزشي، و بيمارستانها استفاده مي شود. همچنين سرپرستان برخي از معابد در هند، به احداث معابد در کشورهاي خارجي براي استفاده ي هندوهاي خارج از جنوب آسيا اقدام مي ورزند.
تنوع منطقه اي زيادي در معماري معبد هندو وجود دارد، اما اين بناها را مي توان برحسب دو نوع معمول از نقشه ها، سبک جنوبي و سبک شمالي، طبقه بندي کرد. در هر دو سبک، طرح معبد با کيهان و با هيئت الهي (2) همبستگي دارد. سبک جنوبي داراي يک زيارتگاه مرکزي است که در يک محوطه ي سرباز ساخته شده است. زيارتگاه مزبور را ديواري با چهار دروازه ي داراي برج - گوپورام ها (3) - که در چهار جهت اصلي بنا شده اند، فرا گرفته است. گوپورام ها معمولاً به شکل لايه هاي پلکاني (4) ساخته شده اند، با تصاويري از خدايان که سطوح آنها را زينت داده اند. اين برجها ممکن است بسيار بزرگ باشند، و در هوا به اندازه ي دويست فوت قد کشيده باشند. معابد بزرگتر به شهرهاي کوچک شباهت دارند. مؤمنان از ميان دروازه به حياط داخلي وارد مي شوند و در آنجا زيارتگاه هاي کوچکي را با خدايان متنوع ملاحظه مي کنند که زيارتگاه مرکزي را که دارنده ي سرپرست اصليِ خدا يا بانو - خداست، احاطه کرده اند. طرح معماري با طرح ينتره (5)، که در صفحات پيش توصيف شد، ملازمه دارد، با چهار جهت مشخص و زيارتگاه هاي داخلي که بدقت تعبيه شده اند، به طوري که تمام کانون تدريجاً به سوي تنديس اصليِ خدا، که بيندو (6)، نقطه اي در مرکز، است، معطوف شده است. بدين نحو، نمودي است از کيهان.
زيارتگاه هاي هندو
معبد راجاراني در بونه وشنار، اُريسه، شمال هند.
معابد شمالي غالباً با يک گنبد مخروطي به نام شيکره (7) شاخص گرديده اند. در معابد اوليه، فقط يک شيکره وجود داشت، که بالاي تنديس اصلي سربرافراشته بود. بعداً، حجمِ شيکره براي فرا گرفتن کل معبد افزايش پيدا کرد و آنگاه معبد با اضافه کردن نواحي مقابل زيارتگاه که در آنجا نيايشگران مي توانستند گرد آيند، توسعه ي بيشتري يافت. نواحيِ ضميمه شده را با سقفي مسطح يا با يک شيکره ي کوچکتر ديگر مي پوشاندند. بسياري از معابد، به مرور زمان داراي چندين شيکره شدند، که ارتفاعي بيشتر داشتند، بسان يک رشته کوه به سوي آسمان سربرافراشته بودند.
معابد، همچنين ممکن است يک ناحيه ي منضم به خود را، به مناسک آتش افروزيِ وداييِ سنتي اختصاص دهند. مناسک مزبور بندرت فقط، در خلال قرون جديد برگزار مي شدند. بانيِ بسياري از آنها به لحاظ تاريخي اعضاي خاندان سلطنتي بودند و در مواقع مخصوص مربوط به حاکميت به مرحله ي اجرا در مي آمدند، و همين که حکومتهاي سلطنتي منقرض شدند، ديگر برگزاري اين مناسک لزومي نداشت. چند خانواده ي برامين هنوز هم از دانش دوران باستان حفاظت مي کنند و بنيادهاي تحقيقاتي سعي دارند اجراي مناسکي را که بتوان بعداً آنها را به صورت ويدئويي ضبط کرد، برعهده بگيرند تا اعمال ديني عهد کهن به طور کامل به بوته ي فراموشي سپرده نشوند. توجه مجدد براي رونق بخشيدن به سنت، ضمناً در بر دارنده ي مساعي القا شده جهت هر چه بيشتر متقبل شدن تلويزيوني اجراهاي مناسک ديني عهد کهن است.

تنديسهاي معبد

خواه در سبک شمالي و خواه در سبک جنوبي، قلب هر معبد گربهه - گريهه (8)، « زهدان - خانه »(9)، يا « تخمک - خانه »(10) است، جايي که تنديس مرکزي خدا در آن سکونت دارد. از نظر جسم، خدا در داخل گربهه - گريهه به شکل مورتي، تنديس معبد، حضور دارد. معمولاً معابد شيوا از لينگم هاي شيوا به مثابه ي مورتي هاي مرکزي شان برخوردارند. معابد ويشنو، داراي تنديسهاي ويشنو يا اَوَه تارَه هاي ويشنو در هيئت انساني اند، و معابد دي وي ممکن است داراي اشياي تنديسي يا غير تنديسي باشند. پيروان براي دارشن، ديدار، به معبد مي آيند، تا اينکه خدا را ببينند و خدا نيز آنان را ببيند. اين امر که خدا در مورتي حضور دارد، به اين معني نيست که خدا در تنديس مقيد شده است. خدا نامتناهي است و قادر است به هر هيئتي در آيد، بي آنکه وجودش هرگز کاهش يابد. تنديس جسماني در معبد، هيئتي است که براي بهره مند شدن پيروان تدارک ديده شده است.
البته، بعضي از هندوها، ستايش مورتي را نمي پسندند. آنان استدلال مي کنند که خدا نامتناهي و بي شکل است، از اين رو، هر شيء جسماني، چيزي بيش از يک تصوير نمادين نيست. شونگکره، فيلسوف بزرگ ودانتيستي، با تأمل درباره ي اين دو نظرگاه يادآور مي شود که ستايش يک تنديس راهي بود براي تمرکز حواس شخص مؤمن و آماده شدن جهت ستايش عاليتر مطلق بي شکل. بنابراين، قابل توجه است که حتي ودانتيست ها هم به ستايش زيارتگاه ها تمايل نشان مي دادند.
معابد، افسانه هايي درباره ي چگونگي پيدايش خود دارند که در آنها چگونگي سکني گزيدن خدايان در چنين اماکني توصيف شده است. بسياري از اين افسانه هاي مربوط به پيدايش، با حماسه و روايات پورانه اي مرتبطند. يکي از پر طرفدارترين معابد ويشنو در تيريوپتي (11) واقع است. در اينجا خدا، و نکته شَوَره (12) - خداي تپه ي و نکته (13) - ناميده مي شود. مطابق روايت، موقعي که خدا تصميم گرفت در آنجا به استراحت بپردازد - بعد از اينکه او به صورت گرازي نر در آمده بود تا زمين را از غوطه ور شدن در آبهاي عالم نجات بخشد - اين تپه به جايگاه فعلي اش به فرمان ويشنو آورده شد. برخي از افسانه هاي مربوط به معابد حاکي از آن است که چگونه خدا يا بانو - خدا در معبدي به سبب عبادت يک قديسِ خاص متجلي شده اند. يک معبد ممکن است به اين دليل بنا شده باشد که استغاثه کرده و از خدا خواسته است که به طور دايم در مکاني خاص حضور يابد و خدا هم صلاح ديده است که اين درخواست را محترم شمارد. غالباً، در يک معبد مختص شيوا، افسانه وار نقل مي شود که چگونه شيوا به آن مکان آمد و با بانو - خداي محلي ازدواج کرد. چنين موردي درباره ي معبد ميناکشي (14) واقع در مدوري (15) نقل مي شود. شيوا براي ازدواج با ميناکشي، ملکه ي قلمرو پانديان (16)، به مدوري آمد، و به عنوان ساندره شَوَره (17)، دستيار ملکه شد. ازدواج خدايان را همه ساله در معبد جشن مي گيرند. زيارتگاه هاي معيني را که وقف دي وي (18) شده اند با داستان مُثله کردن سَتي مربوط دانسته اند. معابد، همچنين ممکن است در موقعي که يک خداي محلي به خانه اي نو نياز دارد، ساخته شوند. در ناحيه ي کانکويِ تاميل نادو (19)، بانو - خدايِ کالي (از لحاظ محلي با عنوان کالي ياتا (20) معروف است) با خانواده اي ديدار کرد و خواستار شد که معبدي براي او بنا شود. او قبلاً در يک باغ نارگيل ساکن شده بود، جايي که يک تريشوله (21) ( نيزه ي سه شاخه (22))، تجسم نمادين حضورش بود. اما همين که شهر وسعت يافت، باغ جايش را به خانه سازي داد و اين بانو - خدا به علت ناپديد شدنِ اقامتگاهش تقريباً فراموش گشت.
از اين رو، با تأسيس يک معبد، وي صاحب خانه اي نو شد.

هنر تمرکز

معبد، دنياي فاني را با قلمرويِ الوهيت مرتبط مي کند. ارتباط مزبور از چند طريق قابل درک است. در مهمترين سطح، معبد اقامتگاه خداست، محلي که خدا متجلي شده است و در دسترس مردم قرار گرفته است. اما ساختارِ خودِ معماري نيز مقدس شمرده مي شود. علت اين امر آن است که نمودارِ (23) کف معبد، يک مدل مادي از نظم کيهان است.
طرح معبد را به مثابه ي مدلي از کيهان، مي توان با نگاه کردن به معماري معبد سبک جنوبي تصوير کرد. نقشه ي زمين، يک مندَله (24) است که از روي کيهان الگوبرداري شده است. اين نقشه مربعي است که به صورت شبکه اي شطرنجي تقسيم بندي شده است. بخش مرکزي، مکان حرم داخلي، با يک خداي سرپرست مانند برهما، خداي آفريننده، تشخص يافته است. برهماي محاط شده، قلمرو قدسي است، که در آن خدايان دنيوي و اولياي هدايتگر ساکن شده اند. بخش ديگر جايگاه انسانهاست. در آن سوي جايگاه انسان ها، بخش ديوها (25) واقع شده است. در يک زيارت نمادين، زائران از دنياي خارجي زندگيِ فاني عبور مي کنند و به قلمرو دي وي ها (26) قدم مي گذارند، تا به جايگاه مقدس داخلي، در مکاني که خدا اقامت دارد، برسند. فعاليت جسماني ظاهري شخص براي نزديک شدن به خدا، منعکس کننده ي سفر باطني از کانوني در زندگيِ دنيوي به سوي جذب در نيايش است.
در عين حال ارتباطات ميان انسان و قلمروهاي قدسي، توسط تصويرهاي معبد از قبيل يک کوه و بدن پوروشه نشان داده مي شوند. تصوير کوه، بيشتر در شمال متداول است، منطقه اي که برخي از معابد به نام کوه هاي بزرگ اساطيري مرو (27) و کائيلاسا (28) نامگذاري شده اند. مي گويند که خدايان بر چکاد اين کوه ها اقامت دارند، از اين رو، ديدار از معبد، جايگزيني است براي سفر به کوه ها. شيکره ي کوه - مانند، در بالاي گريهه - گريهه، مکان تنديس اصلي و مرکز قدرت معبد، قد برافراشته است. نوک شيکره و مرکز مقدس، در امتداد يک محور مرکزي با هم مربوط شده اند، امتدادي که نورِ قدرت خدا از آن ساطع است. درجه ي صعود در امتداد محور مزبور، در جهت نوک شيکره به عنوان هدفِ غاييِ رهايي يافتن از تولد مجدد، با پيشرفت به سوي روشن نگري يکسان تلقي شده است. در تصوير سازي کيهاني، آسمان اين محور را نگاه داشته است. در تصوير سازي انسان واره (29)، محور مزبور ستون فقراتِ پوروشه، که بدنش کيهان است، محسوب مي شود. همچنين اين محور با ستون فقرات ظريف اعمال تنتره اي، امتدادي که کان دلي ني - شاکتي (30) در درون شيوا مستهلک مي شود، مطابقت دارد.
زيارتگاه هاي هندو
نقشه ي کف معبر برهادشوره، هند، نشان مي دهد که چگونه کف معبد براساس يک مندله طرح دار شده است.
کليد:
1. جايگاه مقدس(براما)
2. راه طواف (قلمروهاي خدايان)
3. ديوار پيرامون (قلمرو آدميان)
4. ايوان (قلمرو اهريمنان)

مناسک معبد

مناسک داخل معابد را روحانيان حرفه اي برگزار مي کنند. هسته ي اصلي مناسک پوجا (31)، پرستش مورتي، است. در پوجا، با خدا به عنوان يک مهمان شاهانه رفتار مي کنند. خدا را شست و شو مي دهند، با پوشاندن لباس و حلقه هاي گل مي آرايند، و به او غذا و نوشابه تعارف مي کنند. موقعي که تنديسهاي قابل حمل مخصوص، در حرکت دسته جمعي حمل مي شوند، بالاي سرِ خدايان چتر مي گيرند. براي سرگرمي آنها مي نوازند و مي رقصند. روحانيان به خدايان، ميوه، گل، يا نارگيل پيشکش مي کنند. بخش پاياني مراسم را آره تي (32) تشکيل مي دهد، که روحانيان در طي آن چراغهاي روشن و مشعلهاي آغشته به کافور را پيشاپيش مورتي ها تکان مي دهند. در جريان آره تي، بسياري از پيروان دستهايشان را در حالي که کف آنها را به هم فشرده اند، به نشانه ي احترام، به سوي پيشاني خود بالا مي برند.
آنگاه شخص روحاني، مشعل آغشته به کافور را در برابر جمعيت مي گيرد و مردم دستهايشان را گرد مشعل به صورت کاسه در مي آورند و بعد آنها را به چشمانشان مي کشند. به واسطه ي اين اداي احترام، قدرت و لطفِ نگهدارنده ي خدا، به پيروان انتقال داده مي شود. بعد از پوجا، پيروان پرهَ سادَه (33) دريافت مي دارند، که به طور تحت اللفظي به معني «لطف» است. پرهَ سادَه، ممکن است از ميوه يا گلهايي باشد که به مورتي پيشکش شده بود يا آب و ديگر مايعاتي که در مراسم شست و شو دادنِ خدا مورد استفاده قرار گرفته بود. در معابد شيوا، پرهَ سادَه اغلب خاکستر سفيد است، ماده اي که مخصوصاً با خداي مزبور ارتباط داده شده است. غذا خورده مي شود، آب ممکن است روي سر پاشيده شود و مقداري از آن نيز نوشيده شود، و خاکستر معمولاً به پيشاني ماليده مي شود، گرچه اندکي از آن هم امکان دارد بلعيده شود. تمام اين مواد با خدا در طي پوجا مرتبط هستند، بنابراين با قدرت و لطف الهي آغشته گشته اند و سپس به هواخواهي که آنها را دريافت مي دارد، انتقال مي يابند. پرَه سادَه، نقطه ي اوج مناسک پوجاست.
صحنه ي داخل يک معبد که پوجاي مزبور در آن برگزار مي شود با عبارت دسته جمعيِ کليساي مسيحيان بسيار متفاوت است. پيروان به صورت گروهي واحد، و به طور همزمان، براي دعا و نيايش گرد نمي آيند. اگرچه آنان موقعي که روحانيان به تقديم کردن نذورات مي پردازند، براي تماشا جمع مي شوند، اما پرستش داخل معبد، عمدتاً جنبه ي خصوصي دارد. هنگامي که مردم به خدا، براي نيايش، دريافت دارشن و شنيدن سخنان روحانيان، نزديک مي شوند، هدايايي تقديم معبد مي کنند، و پرَه سادَه دريافت مي دارند، و تمام اينها نيز جنبه ي فردي دارند. اين بدان معنا نيست که مؤلفه ي اجتماعي براي مناسک عمومي وجود ندارد. در معبد، به طور مداوم فعاليت انجام مي شود. نه فقط روحانيان مناسک عبادي را هر روز، سه بار در برابر هر تنديس انجام مي دهند، بلکه گروه هاي مردم دايماً به معبد داخل و از آنجا خارج مي شوند. در معبد عده اي از مردم در پيش پاي خدا سجده مي کنند و به نيايش مي پردازند، در حالي که عده اي ديگر آرام نشسته و به مراقبه مشغولند. گروه هايي نيز ممکن است گرد هم آيند و به خواندن سروده هاي ديني بپردازند. افراد بيمار با شکيبايي در معبد مي نشينند و منتظر مي مانند تا خدايان آنان را شفا دهند. هنگامي که بزرگان در گوشه و کنار معبد به خواندن متون مقدس سرگرمند، کودکان يا با دوستان خود گپ مي زنند و يا بازي مي کنند. معبد جايي است شلوغ و پر جنب و جوش، اما ارتباط متقابل ميان پيرو و خدا به صورت خصوصي تحقق مي پذيرد.
به طور کلي، پوجا براي خشنود کردن خدايان انجام مي پذيرد. اگر خدايان به شايستگي محترم شمرده شوند، جامعه در پناه خدا رونق مي گيرد و، برعکس، اگر خدايان ناراضي گردند، ممکن است مصيبتي پيش آيد. برخي از روحانيان اظهار مي دارند که مشکلات جديد از نتايج اجراي مناسک به طور نادرست است. اما آنان بي درنگ خاطر نشان مي کنند، که در عين حال اگر مناسک بسيار خوب انجام پذيرد، خدا مجبور نمي شود به شيوه اي خاص عمل کند. آدميانِ فناپذير، نمي توانند بر خدايان تسلط يابند.
با آنکه نيايش، به طور ايده آل، به خاطر عشق به خدا انجام مي گيرد، اما در واقع بيشتر مردم براي درخواست نعمات از خدايان به معابد مي روند. خدايان در ايام خشکسالي، آمدن سيل، قحطي، يا شيوع بيماريِ همه گير، براي کمک به جامعه قدم پيش مي گذارند. همچنين از آنان براي ياري رساني به اموري خصوصي در ارتباط با مواردي از قبيل بيماري، باروري، و مسائل معيشتي خانواده، تقاضاي کمک مي شود. اما غالباً گفته مي شود که اين امور روزمره براي خدايان بزرگ بسيار کم اهميت است و پرداختن به چنين مواردي را در غالب اوقات به خدايان محلي محول مي کنند. بنابراين، چنين امري به مقوله ي پرستش خانوادگي مربوط مي شود.
***

پرستش خانوادگي

زيارتگاه ها

پرستش خانوادگي داراي بسياري از همان ويژگيهاي مربوط به رسم و آيين معبد است. هر خانه داراي بخشي است که به خدايان خانگي اختصاص داده شده است، خواه در اتاقي مخصوص يا در تاقچه اي در يک اتاق. محراب خانگي معمولاً چندين تنديس دارد، زيرا که هر کدام از افراد خانواده ممکن است خدايان متفاوتي را پرستش کند. هر فرد داراي يک ايشتَه دي وَتا (34)، « خداي برگزيده»، است که با او ارتباط ويژه اي دارد. يک خانواده ممکن است شيوا را به عنوان خداي حامي خود برگزيده باشد، اما، در عين حال امکان دارد يک برادرزن از خانواده اي برخاسته باشد که به بانو - خدا دورگا (35) معتقد است و برادر ديگر ممکن است به کريشنا اعتقاد داشته باشد. بنابراين، هر سه خدا ممکن است در محراب خانگي به شکل تنديس يا تصوير، قرار داده شوند. ساير خدايان با وظايف ويژه مانند گنه شه (36)، برطرف کننده ي موانع، و سَرَوَتي (37)، بانو - خداي دانش امکان دارد در کنار تنديسهاي اصلي قرار گيرند. همچنين ممکن است، در کنار آنها تصويرهايي از قديسان بزرگ گذاشته شود. وجود تصاوير غير طبيعي مانند لينگمِ شيوا (38) و سنگِ شَلَه گرمه (39)، که در بر دارنده ي اثري از يک ماهي فسيل شده مي باشد که نماد ويشنو است، در خانه ها معمول است. شَلَه گرمه در محفظه اي نقره اي که به شکل ماري بزرگ ساخته شده، قرار گرفته است که ويشنو به همان صورت که در اساطير پوراني آمده، در آن مي خوابد.
خدايان و بانو - خدايان محلي در پرستش خانگي بيشتر برجسته اند، تا ويشنو، شيوا، و دي وي، زيرا بسياري از هندوها بر اين باورند که خدايان اخير، عمدتاً به آفرينش، حفاظت، و نابوديِ کيهان مربوط مي شوند، در حالي که، خدايان محلي به امور روزمره ي مردم توجه دارند. خدايان و بانو - خدايان مزبور معمولاً به يک مکان مشخص اختصاص دارند. بيشتر روستاها يک خداي، معمولاً يک بانو - خدا، محافظ دارند. همچنين ممکن است خدايان اختصاصي به گروه هاي خويشاوندي ويژه مرتبط باشند. اين خدايان، به سبب پيوند استوارشان با مکان و مردم، به طور جدي با خير و صلاح جامعه مرتبطند، از آنان براي وضع هوا و محصول درخواست کمک مي شود و بويژه در هنگام بيماري و باروري مفيدند.
برخي از بانو - خدايانِ محلي، ارتباطات خاص با بيماريها دارند. سيتَله (40)، در شمال، و مَريه من (41)، در جنوب، بانو - خدايانِ آبله اند ( 42) (اکنون ريشه کن شده است ) اين دو بانو - خدا داراي پيروان منطقه اي هستند، که فقط به روستاهاي خاص محدود نمي شوند، اما سراسر - هندو (43) نيستند. نظريه ي درجه ي حرارت مربوط به شعاير ديني (44)، نقشي مهم در تشريح کردن بيماريهاي همه گير ايفا مي کند. بانو - خدايان روستا که با بيماري هاي همه گير ارتباط يافته اند، ممکن است از لحاظ جسمي و روحي بشدت گرم شوند. اگر آنان شديداً داغ و احساساتي گردند، خشم پرحرارتشان امکان دارد به صورت بيماريهاي تب زا بروز کند. کساني که به بيماري مبتلا گشته اند، گمان مي کنند که توسط بانو - خدا تسخير شده اند و مي گويند براي کمک به او بايد از فشار گرما، که تحمل آن بتنهايي برايش بسيار دشوار است، کم کنند. آسيب ديدگان با برگزاري مناسک دينيِ سرد کننده به نيايش مي پردازند و براي تسکين دادن و خنک کردن بانو - خدا به قرباني کردنِ حيوانات اقدام مي ورزند.
به طور کلي، بين نوع هداياي تقديمي به خدايان در معابد سبک برامين (45) و در مراسم محليِ روستا تفاوت وجود دارد. خدايان و بانو - خداياني که در معابد بزرگ زندگي مي کنند، معمولاً هداياي گياهي دريافت مي دارند، در حالي که خدايان روستاها ممکن است خواستار هدايايي از نوع الکل و خون قربانياني از قبيل جوجه، بز، و در بعضي اوقات گاوميش باشند. اگر خداي يک روستا، پيروان بيشتر به دست آورد و در يک معبد سنتي برخوردار از معنويت پذيرفته شود، به جاي خون، بديلهايي (46) مانند آب رنگين، براي اين گونه هداياي غير گياهي تدارک ديده خواهد شد. تفاوتِ ميان خدايان گياهي و غير گياهي، بوِيژه در مورد بانو - خدايي که در بعضي اوقات هر دو نوع هدايا را دريافت مي دارد، در طي يک جشنواره، دي وي ممکن است به دو صورت نشان داده شود: يکي به صورت غير طبيعي، مانند يک کوزه ي آب، و ديگري به صورت يک مورتيِ مفرغي (البته موارد استثنايي هم وجود دارد). خون قربانيها به کوزه اختصاص داده خواهد شد، در حالي که تنديس مفرغي، فقط هداياي گياهي دريافت مي کند. به اين ترتيب، مراسم محلي و اعمال روحاني در کنار هم برگزار مي شوند.
زيارتگاه هاي هندو
جشن زيارتگاه هاي مذهبي خدايان محلي را مي توان در هر گوشه از دهکده ها و شهرهاي هند مشاهده کرد.
خدايان بزرگ ممکن است بي اندازه گرم شوند و درست مانند بيماري محليِ بانو - خدايان، نيازمند کمک انساني گردند. در سر بالاييِ معبد پَلَني (47)، و موروکن (48) خداي تاميل به عنوان يک شفادهنده مورد ستايش قرار گرفته است. اما کيفيات شفا بخشيِ خداي مزبور، از راه تأثيرات فصلي و سماوي، و همچنين به لحاظ توجه داشتن به التماسهاي بيش از حد پيروان بي شمار، مي تواند مؤثر واقع شوند. دو جشنواره، يکي در سردترين فصل و يکي درگرمترين فصل سال، براي کمک به تعادل درجه ي حرارت خدا برگزار مي شود. در فصل گرم، زائران از رود کاوري (49)، که گفته مي شود به خنکي آب رود گنگ است، کوزه هاي آب براي شست و شوي مورتي مي آورند. در طي جشنواره ي زمستاني، زائران به موروکن هدايايي از شکر تصفيه نشده، با اين اعتقاد که ماده اي است گرمابخش، عرضه مي دارند.
برخي از خدايان محلي، آدمهايي هستند که از ميان قهرمانان يا ارواح تسکين داده شده (50)، به مقام خدايي رسيده اند. (51) قهرمانان ممکن است قديساني باشند که عمرشان را صرف زهد و عبادت کرده اند، يا از سلحشوراني باشند که به خاطر دفاع از جامعه مرده اند، و يا، جزو زناني باشند که دهرمه ي همسري را با سَتي شدن در حد نهايي اش ابراز کرده اند، يعني از راه اقدام به خودکشي در هنگام مراسم سوزاندن شوهر. چنين افرادي با خلوصِ اعمالشان در زندگي به مقام الوهيت نايل مي گردند. آنگاه اين افراد قادر مي گردند به کساني که براي آنان احترام قايل مي شوند، کمک کنند. مردم، به خاطر خاستگاه هاي انساني آنان، گمان مي کنند که اين گونه خدايان به امور دنياي فاني علاقه ي خاص دارند، بويژه نسبت به کساني که در جامعه ي سابقشان زندگي مي کنند. از سوي ديگر، ارواح را براي اينکه آنان را از آسيب رساني باز دارند، مي پرستند. ارواح بدخواه، ارواح مردمي است که به مرگهاي بد دچار مي شوند، مانند قتل، خودکشي، حادثه، بيماري، سرزا رفتن، يا هر واقعه اي که موجبات مرگ زودرس را فراهم مي آورد. قرباني بدون احساس رضايت مي ميرد، و از اين رو، ناراضي است و احتمالاً موجب رنج کساني که از ارثيه ي شخص متوفا برخوردار گشته اند، مي شود. بنابراين، به عنوان مثال، زناني که بدون بچه دار شدن مي ميرند، ممکن است به صورت ارواحي که براي کودکان مضرند، در آيند. با تقديس و پرستش روح، روح بدخواه را مي توان مهار کرد و حتي سودمند گردانيد. معمولاً چنين پرستشي، همراه با اعضاي خانواده ي شخص متوفا برگزار مي شود، اما اگر روحِ به مقام خدايي رسيده، به دست قادر بودن براي ياري رساني به مردم، شهرتي کسب کند، امکان دارد، پيروان بيشتري به دست آورد.
خدايان محلي، بعضي اوقات داراي معابدي کوچکند که براي آنان وقف شده اند، اما معمولاً در زيارتگاه هاي خارج از معبد، نسبت به آنان اداي احترام مي شود. مورتي ها در اين زيارتگاه ها غالباً داراي شکل غير طبيعي اند: ممکن است کوزه اي آب، يک درخت، يک نيزه ي سه شاخه به نام تريشوله، يا يک تخته سنگ رنگ شده باشند. زيارتگاه مختص بانو - خداي روستا، امکان دارد در نقاط مرزي روستا ساخته شود، در جايي که او بتواند پيروانش را از دستِ نيروهاي بدِ خارجي محافظت کند. اشخاص به مرحله ي خدايي رسيده، معمولاً در کنار گورهايشان مورد پرستش قرار مي گيرند.

پي‌نوشت‌ها:

1. Fire altar.
2. Divine body.
3. Gopurams.
4. Stepped layers.
5. Yantra.
6. Bindu.
7. Shikara.
8. Garbha - griha.
9. womb - house.
10. Egg - house.
11. Tirupati.
12. Venkateshwara.
13. The Lord of venkata hill.
14. Minakahi temple.
15. Madurai.
16. Pandyan kingdom.
17. Sundareshwara.
18. Devi.
19. Konku region of Tamil Nadu.
20. Kaliyatta.
21. Trishula.
22. Trident.
23. The temple floorplan.
24. Mandala.
25. Demons.
26. Devas.
27. Meru.
28. Kailasa.
29. Anthropomorphic imagery.
30. Kundalini - shakti.
31. Puja.
32. Arati.
33. Prasada.
34. Ishtadevata.
35. The goddes Durga.
36. Ganesha.
37. Sarasvati.
38. Shiva lingam.
39. Shalagrama stone.
40. Sitala.
41. Mariyamman.
42. Goddesses of smallpox.
43. Pan - Hindo.
44. The theory of ritual temperature.
45. Brahmin - run.
46. Substitutions.
47. Palani.
48. Murukan.
49. Kaveri.
50. Deified people.
51. Placated ghosts.

منبع مقاله :
شاتوک، سيبل؛(1388)، آئين هندو، ترجمه ی محمدرضا بديعي، تهران: مؤسسه ی انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط