هم سنجي فيلم هاي ديني كوير و قدمگاه

استفاده از رسانه ي سينما براي القاي پيام ها و مفاهيم ديني بخشي از فعاليت هاي رسانه اي جهان معاصر است. اين استفاده گاه به صورت بسيار سطحي و ساده انديشانه و گاه ناشي از درك عميقي از دين و رسانه و ضروريات هر يك
يکشنبه، 20 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هم سنجي فيلم هاي ديني كوير و قدمگاه
 هم سنجي فيلم هاي ديني كوير و قدمگاه

 

نويسنده: اعظم راودراد




 


استفاده از رسانه ي سينما براي القاي پيام ها و مفاهيم ديني بخشي از فعاليت هاي رسانه اي جهان معاصر است. اين استفاده گاه به صورت بسيار سطحي و ساده انديشانه و گاه ناشي از درك عميقي از دين و رسانه و ضروريات هر يك است. در حالت اول، فيلم ديني محدود به يك دين خاص و مضمون آن شعاري مي شود. در حالت دوم، فيلم ديني دربردارنده ي وجه مشترك پيام هاي عميق الهي و بشري مشترك در همه اديان است و بنابراين براي طيف وسيع تري از مخاطب قابل استفاده مي شود، بدون اينكه با شعارهاي سطحي آنان را دلزده مي كند.
در اين مقاله ضمن مقايسه ي تحليلي فيلم هاي ايراني كوير؛ به عنوان نمونه اي از سينماي نوع اول، و قدمگاه؛ به عنوان نمونه اي از سينماي نوع دوم، به دنبال تأييد اين ادعا هستيم كه سينماي ديني نوع دوم با ويژگي چند لايه و هنري بودن سينمايي موفق و تأثيرگذار در جهت اهداف آن است، در حالي كه سينماي نوع اول، بر ضد خود و اهدافش عمل مي كند و با دلزده كردن مخاطب، در حقيقت وي را به دور شدن از دين سوق مي دهد.

چارچوب نظري

چارچوب نظري اين تحقيق برگرفته از رويكرد شكل دهي است كه مي گويد هنرها و رسانه ها با نمايش واقعيت به شيوه هاي خاص بر درك مخاطب از آن اثر مي گذارند و به اين وسيله رفتارهاي آتي او را تعيين مي كنند. به عبارت ديگر در اين رويكرد هنرها بر جامعه اثر دارند و تحولات آن را اعم از كلي و جزيي تحت تأثير قرار مي دهند. يكي از تأثيراتي كه در اين مقاله مورد نظر ماست، تأثير در شناخت مخاطب از پديده هاست. در ارتباط با اعتقادات ديني، « ترنس تيلي » و « آنجلا زوكوسكي » معتقدند كه رسانه ها از راه توليد روايت ها بر روي حس ديني افراد يا فرهنگ ها تأثير دارند. به عقيده ي آنها اگر سواد و ارتباطات الكترونيكي خودآگاهي انسان را تحت تأثير قرار مي دهند، پس اين دو بايد همچنين شيوه ي تفكر مردم را درباره ي تجربه ي مذهبي تغيير دهند ( به نقل از سوكاپ، 2002، ص: 48 ). آنها در بحث خود به شيوه هايي كه نظام هاي رسانه اي، با تصورات، ارتباطات كلامي و غيركلامي، نظام هاي گفتماني و مانند آن سازنده ي نظام هاي اجتماعي مي شوند، اشاره كرده اند و معتقدند اينها هم تجربه ي مذهبي مردم را تحت تأثير قرار مي دهند.
رسانه ها زمينه ي فرهنگي را فراهم مي آورند كه اعمال مذهبي در آن بازتاب مي شود. اين رسانه ها زمان و وقت مردم را تسخير كرده اند و تصاوير و مفاهيمي كه دنياي آنها را تعريف مي كند، فراهم مي آورند و حوزه هاي مورد توجه را برجسته مي كنند. بنابراين دين شناساني كه در پي تبليغ دين و روشن سازي ابهامات آن در ميان مردم هستند، مي توانند از رسانه ها به بهترين وجهي استفاده كنند. اما اين استفاده نبايد خام و مستقيم باشد. برعكس لازم است مقتضيات، ويژگي ها و كاركردهاي رسانه ها به خوبي شناخته شود و محتواهاي ديني براي رسيدن به مردمي كه بيشترين وقت خود را با اين رسانه ها صرف مي كنند، به شيوه هاي مناسب درون آنها گنجانده شود. آشنايي مذهبيون به شيوه هاي جديد رسانه اي، نقش مهمي در رسانه اي كردن دين دارد. در غير اين صورت اين رسانه ها هستند كه صرف نظر از خواست آگاهانه ي رهبران ديني، چگونگي و نوع آگاهي ديني مردم را تعيين مي كنند.
نتيجه اينكه رسانه ي ديني و محتواي رسانه اي ديني، حداقل بايد دو ويژگي مهم داشته باشد. اول اينكه سازندگان و دست اندركاران، شناخت جامع و كاملي از خود رسانه و خلاقيت هاي لازم براي كار در آن داشته باشند؛ دوم اينكه مفاهيم ديني را به خوب بشناسند و شيوه ي رسانه اي كردن آنها را نيز مدنظر داشته باشند. اين دو موضوع در مورد رسانه ي سينما كه اغلب بر روايت و روايت پردازي متكي است، بيش از ديگر رسانه هاي ارتباط جمعي اهميت دارد. بنابراين در مطالعه ي جنبه ي ديني سينما، محقق بايد از يك طرف فيلم را براي ديدگاه ديني آن- تصاوير، اسطوره ها، ايده ها و مفاهيم- كه در فيلم نمود يافته، نگاه كند و از طرف ديگر به تكنيك هاي فيلم سازي آن نيز توجه كند.

روش تحقيق

روش تحقيق در اين پژوهش، مشاهده ي غيرمستقيم با تكنيك تحليل نشانه شناختي است. در اين مقاله با تكيه بر محتواي فيلم هاي ايراني مورد بررسي و چگونگي طرح مضامين ديني در آنها، بر مفهوم امام زمان متمركز شده ايم و دو فيلمي را كه اين موضوع و مفهوم را دستمايه ي روايت پردازي خود قرار داده اند، تحليل مي كنيم.
فيلم هاي ديني را از يك منظر مي توان به دو دسته تقسيم كرد. دسته ي اول فيلم هايي كه هم به لحاظ هنري ضعف دارند و هم به مفاهيم سطحي و عوامانه ي ديني تكيه مي كنند. دسته ي دوم فيلم هايي كه هم به لحاظ هنري قوي هستند و هم به مفاهيم عميق و جهان شمول ديني مي پردازند. يك فيلم از هر دسته در اينجا تشريح و با هم مقايسه مي شوند. براي توضيح دسته ي اول، فيلم « كوير » ساخته ي مسعود نوايي و براي توضيح دسته ي دوم، فيلم « قدمگاه » ساخته محمدمهدي عسكرپور انتخاب شده اند. هر دو فيلم در ظرف زماني مشابهي در سال 1384 پس از گذشت چند سال از اكران آنها در سينما و حوالي نيمه ي شعبان، در تلويزيون ايران به نمايش درآمدند.

يافته هاي تحقيق

خلاصه ي فيلم كوير

فيلم، داستان كارواني از حجاج است كه در سال 1346 در راه بازگشت از خانه ي خدا هستند. اين كاروان شامل بيست اتوبوس مسافربري است كه در دل كوير به دنبال هم در حركت هستند و اتوبوس اولي را فردي كه بلد راه است، هدايت مي كند. مشكل از آنجا آغاز مي شود كه راننده ي ماشين آخر از گرد و خاك ايجاد شده توسط اتوبوس هاي جلويي عصباني مي شود و تصميم مي گيرد با سرعت و سبقت گرفتن، خود را به جلوي صف برساند و چون در اين كار موفق نمي شود، تصميم مي گيرد كه در اين كوير از راه ميان بر برود تا از جلوي صف اتوبوس ها سردرآورد. مدير كاروان حجاج كه او نيز در همين اتوبوس است مخالفت مي كند، ولي در نهايت با حمايت برخي از مسافران، راننده ي اتوبوس راه خود را كج مي كند. اتوبوس در كوير گم مي شود در حالي كه باك بنزين آن سوراخ و خالي شده است و در نهايت ميان ماسه هاي حاصل از توفان شن گير مي كند و به كلي از رفتن باز مي ماند.
يكي دو روزي در سرماي شب و گرماي روز كوير سپري مي شود. آب و آذوقه ي آنها تمام مي شود و همه به حال مرگ مي افتند. هر كس گودالي در زمين حفر مي كند كه اگر مرد، ديگران وي را دفن كنند. يعني تا اين حد از زندگي نااميد مي شوند. سرانجام در صبح آخرين روز مرد سفيدپوشي به همران يك شتر كه زنگوله اش صدا مي كند، از راه مي رسد و آنها را به سمت واحه ي آبي هدايت مي كند كه در نهايت منجر به پيدا كردن راه مي شود. اين كار با نمايش اعمال خارق العاده از جانب اين مرد صورت مي گيرد. مانند اينكه دستور حركت اتوبوس بدون بنزين را مي دهد و نيز جاده بدون آبي را پر آب مي كند. اين مرد سفيدپوش كسي نيست جز امام زمان ( عج ) كه مدير كاروان در جاي جاي فيلم پيوسته در حال دعا و استغاثه و استمداد از وي نشان داده شده است.

كيفيت هنري فيلم كوير

فيلم به لحاظ كيفيت و ارزش هاي هنري فيلم ضعيفي است. استفاده از شخصيت هاي كليشه اي با ظاهر كليشه اي، همچون شخصيت مذهبي سيدي كه مدير كاروان است و شخصيت دو روي يكي از مسافران كه در تغيير مسير، نقش مهمي دارد. داستان را از همان ابتدا قابل پيش بيني مي كند. شخصيت هاي فيلم در حد تيپ، تيپ هاي وابسته به شناخت اجتماعي ما از آدم ها باقي مي مانند و شخصيت پردازي مناسبي از آنها صورت نمي گيرد. ريتم فيلم كند است و در حالي كه داستان از همان ابتدا لو رفته، حوصله ي مخاطب را سر مي برد. داستان گم شدن در كوير و تلاش براي پيدا كردن راه و چالش هايي كه مسافران با هم پيدا مي كنند، قسمت اعظم فيلم را به خود اختصاص مي دهد.
از نظر روايت نيز فيلم ضعيف است. روايتي تك لايه كه گروه خاصي در آن وجود ندارد، دعواهاي كوچكي كه رخ مي دهد، خيلي مبناي باورپذير ندارد و در نهايت تذكر دائمي مدير كاروان كه بايد از امام زمان ياري خواست، تنها اين انتظار را در مخاطب به وجود مي آورد كه منتظر ديدار وي باشد و مطمئن باشد كه اين جمع از گرسنگي و تشنگي نخواهند مرد و همين هم مخالف مفهوم ايجاد گروه و تعليق براي انتظار بازشدن آن است.
از نظر جزييات روايي نيز همين بس كه پيرمردان و جوانان كاروان كه از حج واجب برگشته اند، همه فقط عرقچين حجاج بر سر دارند. در حالي كه موهايشان بلند است و حتي فيلم ساز به خود زحمت گريم مسافران به شكل لازم را نداده است. فيلم كمترين اشارات بصري را دارد و تكيه ي اصلي روايت فيلمي بر عهده ي ديالوگ هاست، به طوري كه مي توان فيلم را با چشمان بسته نگاه كرد و آن را فهميد.

محتواي فيلم كوير

پيام فيلم كه در جمله اي توسط سيد مدير كاروان ادا مي شود اين است كه « امام زمان ياور گم شده هاست » و « بايد دعا كنيم كه آقا امام زمان خودش يك فرجي بكند ». داستان و پيام آن همين است. نتيجه اي كه براي مخاطب از تماشاي اين فيلم حاصل مي شود، اين است كه يك منجي وجود دارد كه در مواقع سخت و بحراني مي توان به او متوسل شد و نجات پيدا كرد، بحران هايي كه عمده ي علت ايجاد آنها هم خود ما هستيم. منجي هميشه حاضر است تا اشتباهات ما را جبران كند و در اصل براي همين هم وجود دارد. اين همان نتيجه اي است كه حاصل شناخت سطحي از دين اسلام و مذهب شيعه و به ويژه نقش و كاركرد علت وجودي هستي يعني امام زمان است. اين نتيجه اما، چهره اي شعاري و غيرواقعي از دين ارائه مي كند كه تنها دينداران موروثي را قانع مي كند و دينداران با شناخت صحيح نسبت به موضوع را، دلزده و نااميد مي كند.
از طرف ديگر، ساخت ضعيف فيلم به لحاظ تكنيكي هيچ گونه جاذبه اي را نيز براي دسته هاي ديگر مخاطب ايجاد نمي كند. فيلم با اين موضوع سطحي كه نقش امام زمان را تنها در جبران اشتباهات ديگران تعريف مي كند، نه تنها موجب دلزدگي مي شود، بلكه كوچك ترين شناخت مذهبي درستي از واقعيت امام زمان و باورهاي ديني معتبر درباره ي وي به مخاطب نمي دهد، تنها او را در جهل و خرافات از پيش موجود فروتر مي برد. ضمن اينكه از نظر جنبه ي سرگرم كنندگي سينما نيز جاذبه ندارد و به همين دليل مخاطب محدودي را نيز هدف مي گيرد.
پخش چنين فيلمي از تلويزيون جمهوري اسلامي ايران كه ديدگاه هاي ايدئولوژيكي و مذهبي حاكم بر آن براي مخاطب روشن است، مهر تأييدي است از جانب نظام مذهبي اي كه اين رسانه در زمينه ي آن مشغول فعاليت است. در بهترين حالت، ترويج نوعي عوام فريبي ديني با تحريك احساسات و عواطف مذهبي مخاطب است كه چون در قالب روايت و داستان صورت مي گيرد، اثرات جانبي و ناخودآگاه بر وي مي گذارد و جهت گيري شيوه و رفتار ديني او را تعيين مي كند. با اين جهت گيري، شناخت سطحي حاصل شده به وسيله ي رسانه، در عمل نيز تقويت مي شود و اگر چه مخاطب را در ظاهر با دين آشنا مي كند، ولي در حقيقت وي را هرچه بيشتر از آن دور مي كند و انسان را به ياد اين روايت از معصوم مي اندازد كه در « آخرالزمان اسلام همچون پوستين وارونه خواهد بود ». اين جملات آخر سيد به هنگام راز و نياز است كه پس از آن امام مي آيد:
« آقاجان اگر در اينجا به فرياد ما نرسي، پس كجا مي خواهي برسي، ديگه كجا؟ اگر از تو نخوام، از كي بخوام؟ اي ياور گمشده هاي بي پناه، به دادمان برس، دل هاي خسته ي ما راضي به مرگه ولي نه در اينجا و در غربت، يا امام زمان ادركني ». در زير جدول نشانه هاي فيلم و معناي آنها در رابطه با مفهوم امام زمان ترسيم مي شود.

جدول شماره ي 42: نشانه ها و معناي آنها در فيلم « كوير »

معنا

نشانه

عرب بودن امام زمان

مردعرب به همراه شتر

نشانه نور، روشنايي و هدايت

لباس سفيد عربي مرد

آواي هدايت گمگشتگان به راه راست

بانگ جرس به همراه مرد عرب

معجزه ي امام زمان

حركت اتوبوس بدون بنزين

معجزه ي امام زمان

پرشدن چاه كوچك در بيابان از آب

تأكيد بر معجزه بودن پر شدن چاه از آب

خشك شدن مجدد چاه پس از عبور كاروان

تأكيد بر خارق العاده بودن كمك رسيده

ناپديدشدن شتر پس از پيدا شدن آبادي

لزوم توسل به امام زمان براي رفع مشكلات

استمداد مكرر مدير كاروان از امام زمان

تأكيد بر خارق العاده بودن نوع حضور امام زمان

پيدا و ناپيدا شدن غيرمنتظره ي مرد


نتيجه اي كه از نشانه ها و معاني آنها در رابطه با اين فيلم گرفته مي شود اين است كه نخست، اولياء الهي شخصيت هاي خارق العاده اي هستند كه كارشان را با معجزه پيش مي برند و شباهتي با انسان هاي معمولي ندارند. اين در حالي است كه خداوند در قرآن حتي به پيامبر خود مي گويد: بگو من هم انساني هستم مثل شما مگر اينكه بر من وحي شود. با خارق العاده نشان دادن اعمال امام زمان، فيلم ايشان را چنان دور و جدا از مردم معرفي مي كند كه گويي تنها در مواقع استثنايي با مردم ارتباط برقرار مي كنند. ضمن اينكه نشانه هاي مردم عرب، بيابان و شتر، تصوير كليشه اي از مسلمانان به دست مي دهد كه در فرهنگ غرب ايجاد شده و به عنوان نشانه ي عقب ماندگي مسلمانان شناخته مي شود. استفاده از چنين تصوير كليشه اي با اين بار معاني منفي، خود نقطه ي ضعف اين فيلم است؛
دوم، نشانه هاي فيلم مي گويند كه انسان ها حق دارند اشتباه كنند و خداوند مرجعي را قرار داده است كه در صورتي كه اين انسان هاي خطاكار به او اعتقاد و ايمان داشته باشند و از وي طلب ياري و مساعدت كنند، به آنها كمك و خطاهاي آنها را جبران خواهد كرد و اين مرجع كسي نيست جز امام زمان كه ياور گم شده هاي بي پناه است. شناختي كه فيلم از مفهوم امام زمان ارائه مي كند، در همين حد سطحي و عوامانه است.

خلاصه ي فيلم قدمگاه

« قدمگاه » روايت جواني سر راهي به نام رحمان است كه در روستايي زندگي مي كند. او در جست و جوي پدر و مادر خود نذري ده ساله كرده است تا هر سال به هنگام نيمه ي شعبان به قدمگاه برود. در آخرين سال نذرش، خواب مي بيند كه بايد به ده برگردد و از همين جا پرده برداري از راز سر به مهر بيست ساله ي روستا آغاز مي شود. با باز شدن گره هاي كوچك به دنبال هم، در پايان فيلم در نهايت گره اصلي گشوده و معلوم مي شود كه رحمان پسر سر راهي نيست، بلكه فرزند رحمان و گوهر است كه چون بچه دار نمي شده اند به امام زمان متوسل مي شوند. رحمان در حادثه اي مي ميرد درحالي كه حاجت وي برآورد شده و گوهر باردار است.
زنان روستا به تصور اينكه بچه ي گوهر حرامزاده است، به شوهران خود مشكوك مي شوند و براي راحت شدن خيالشان، گوهر را زير ضربات مشت و لگد قرار مي دهند. شوهران هم براي تبرئه ي خود در اين كار مشاركت مي كنند. سرانجام گوهر با بدني زخم خورده فرزند خود را به دنيا مي آورد و مي ميرد. ولي رحمان پس از بزرگ شدن، آنقدر به پدر خود شبيه مي شود كه اهالي متوجه اشتباه خود مي شوند، ولي ديگر پشيماني سودي ندارد و تهمت ناروا كار خود را كرده است. از آنجا كه تولد رحمان و مرگ گوهر در روز نيمه ي شعبان رخ داده است، اهالي روستا در اين روز طاقت نگاه كردن به چشم هاي رحمان را ندارند. به همين دليل به بهانه ي نذر ده ساله، هر سال در اين روز، او را از روستا دور مي كنند، و به قدمگاه مي فرستند تا خود با خيالي آسوده به برگزاري جشن بپردازند. اما سال آخر سال آشكار شدن راز روستاست و رحمان پس از پي بردن به ماجرا، مردم روستا را مي بخشد، ولي روستا را نيز ترك مي كند.

كيفيت هنري فيلم قدمگاه

فيلم « قدمگاه » از نظر به كارگيري رمزهاي سينمايي و كيفيت هنري بسيار قوي است. استفاده هاي به جا و مناسب از اندازه ي نماز، زاويه ي دوربين، حركات دوربين و به ويژه نماهاي درشت، تأثير شگرفي بر بيننده مي گذارد و موقعيت سوژه و سوژه هاي آن را به نحوي بصري براي مخاطب باز مي نماياند. با ذكر چند مثال اين ادعا تقويت مي شود.
1) در سكانس آغازين فيلم وقتي رحمان در قدمگاه نماز مي خواند، نما طوري گرفته شده كه تصاوير رسم شده از اهالي ده روي ديوار پشت سر او ديده مي شوند، گويي همه ي آنها به رحمان اقتدا كرده اند. از همين آغاز اهميت نقش رحمان در حيات اجتماعي روستا، به لحاظ بصري نشان داده مي شود؛
2) در سكانسي از فيلم، رحمان وارد حجره ي حاج خالقي مي شود. در اين سكانس پشت سر رحمان فرشي با طرح شمائل امام علي ( ع ) ديده مي شود، كه در معرفي چهره ي معصومانه و بر حق وي نقش اساسي ايفا مي كند و به لحاظ بصري رحمان را با ائمه مرتبط مي كند. اين در حالي است كه پشت سر حاج خالقي فرشي با نقوش گل و گياه ديده مي شود كه نشانه ي توجه او به دنياست؛
3) بلايي كه از جانب اهالي روستا بر سر مادر رحمان آمده است نيز در فلاش بك هاي سياه و سفيد و با وضوح ملايم، به وسيله ي زوم كردن در چهره ي تك تك افراد كه ماجرا را به ياد مي آورند، به خوبي نمايش داده مي شود و ديالوگ هاي آخر فيلم تنها به كامل شدن اين تصوير كمك مي كند و نقش تكميلي دارد؛
4) محل زندگي رحمان در كنار قبرستان روستا و در كنار محوطه ي حفاظت شده ي باستاني است. همچنين او در پي كشف حقيقت و پي بردن به گذشته هاست. رحمان با گذشته ها زندگي مي كند. از طرف ديگر در صحنه هاي آخر، وقتي رحمان عَلَم را بلند مي كند، شاهد محو شدن جمعيت در كنار او هستيم. گويي مردم كنار او محو و فنا شدند ولي او همواره باقي خواهد بود. از مجموع اين صحنه ها، مي توان نتيجه گرفت كه رحمان مردي متعلق به گذشته، حال و آينده است.

محتواي فيلم قدمگاه

پيام اين فيلم در دو لايه ي روايتي شكل گرفته است. در لايه ي اول به نظر مي رسد كه داستان، داستان تهمت ناروا زدن به زني بيگناه و كشته شدن وي در زير ضربات مشت و لگد اهالي و سرانجام، بزرگ شدن فرزند همين زن، به عنوان يك كودك سر راهي، در ميان همين مردم است. بعد از مرگ گوهر ( مادر رحمان ) همه ي كساني كه در حق وي بدي كرده بودند به نحوي تقاص پس مي دهند و آه گوهر دامنشان را مي گيرد. دختر حاجي خالقي بيمار مي شود، حسن گرفتار زهرماري ( شراب خواري ) مي شود، ريحانه از حسن كتك مي خورد، مردان با پسر خوانده اش، ناسازگاري دارد و مش نجف با برادرش بر سر ارث و ميراث پدري قهر است. پيام فيلم در لايه ي روايي اول آن، در جايي از دهان حاج نجف خارج مي شود كه پس از ملاحظه ي ترس و وحشت اهالي از امكان برملا شدن راز مي گويد: « فكر مي كنيد تهمت زد و بعد آسوده زندگي كرد؟ ». بنابراين روايت فيلم در لايه ي اول روايت ظلم مردم روستا به يكي از اهالي و برملا شدن اين ظلم پس از بيست سال است و اينكه بالاخره ماه زير ابر پنهان نمي ماند و حقيقت روزي آشكار خواهد شد.
اما لايه ي دوم فيلم كه به نظر مي رسد مهم تر از لايه ي اول است، پيامي متفاوت دارد. فيلم در لايه ي دوم، در پي به تصوير كشيدن رنج هاي امام غائب و ويژگي هاي والاي شخصيت او در مقابل جفا و نامهرباني هاي مردمان است. اين كار از راه تشبيه روستا به اين جهان و رحمان به امام زمان محقق ساخته است. امامي كه با علم به نامهرباني مردم، آنها را مي بخشد و به آنها عشق مي ورزد. امامي كه در يك كلمه خلاصه مي شود: رحمان.
در اين فيلم ما با دو عنصر اساسي روبه رو هستيم، يكي شخصيت رحمان و ديگري روستا و مردمان آن. رحمان در فيلم به عنوان انسان مقدسي به تصوير كشيده شده است. انساني كه آرزوي نجات مردم را در سر مي پروراند و براي همه دعا مي كند؛ از حاج خالقي گرفته تا حنانه، اما براي خود هيچ دعايي نمي كند. او براي خود چيزي نمي خواهد و در دعاهايش ديگران بر او رجحان دارند. ديگراني كه به او و مادرش جفا كردند. حتي در صحنه اي مي بينيم كه نقش مرد اسب سواري را بازي مي كند كه بچه هاي يتيم را بر ترك خود مي نشاند، تا از آنها مراقبت كند.
او با همه ي روستا مهربان است هرچند در آخر متوجه مي شود كه آنها در حق او بدترين اعمال را مرتكب شده اند، ولي با اين حال آنها را مي بخشد، درست همانند رابطه ي مردمان اين جهان و امام زمان. همه ي ما به نوعي در حق اماممان قصور كرده ايم، ولي او آنقدر بخشنده است كه نه تنها از ما دلگير نمي شود بلكه براي تك تك ما نيز دعا مي كند.
از شباهت هاي ديگر رحمان با امام زمان اينكه وي مردمان را بهتر از خودشان مي شناسد، به طوري كه موجبات تعجب مأمور سرشماري را فراهم مي آورد. مردم را از خود مي دانند و زنان روستا تا به آنجا او را چشم پاك يافته اند كه وقتي وارد جايي مي شود، از او رو نمي گيرند. او مردي است با اين برتري كه در هر خانه اي را باز كند و بدون اجازه وارد آن شود. نقطه ي مشترك ديگر رحمان و امام زمان به لحاظ نمادين وجود اسب سفيد است. اسبي با موهايي حنابسته، درست به همان شكلي كه در روايات مذهبي ما آمده است.
اوج تشابه را در صحنه هاي آخر شاهديم در صحنه اي كه رحمان پي مي برد به مردمي محبت مي كرده است كه مادرش را كشته اند و بر پهلويش لگد زده اند. با ديدن اين صحنه در ذهن مخاطب، داستان پهلوي شكسته ي حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نقش مي بندد. امام زمان نيز به مردماني محبت مي كند كه بر پهلوي مادرشان لگد زده اند و بر امام جفاي بسيار كرده اند.
روستا نيز به اين دنيا ماند شده است. روستايي پر از آشفتگي که در آن هر كسي با خود مشكلي را يدك مي كشد. روستايي كه از همان ابتدا با فريادهاي ايوب معرفي مي شود و دلالت بر ناآرامي آن دارد. دنيايي كه در آن حاج خالقي هاي بي شماري وجود دارند كه تصور مي كنند آقا به آنها و همه ي عاشقان خود بدهكار است، زيرا هر سال براي تولدش جشن هاي مفصل مي گيرند. رحمان همان طور كه خود مي گويد، همه ي مردم را خانواده ي خود مي داند و معتقد است آنها دوستش دارند، ولي ايوب در جواب مي گويد « آنها دلشان به حال خودشان سوخته نه تو ». در اين صحنه شباهت اهالي روستا به مردم جهان به وضوح ديده مي شود، چراكه امروزه نيز بسياري از مردم براي امام زمان دعا مي كنند با اين تصور كه او را دوست دارند، ولي در اصل دلشان به حال خودشان سوخته است تا او بيايد و همه ي مشكلات آنها را حل كند.
همه ي مردم روستا با وجود بي توجهي به رحمان و ناديده گرفتن او، به هنگام مشكلات از او مي خواهند كه برايشان دعا كند. رحمان هم اين كار را مي كند و جالب اينكه در پايان فيلم تمامي دعاهاي رحمان مستجاب مي شود. نصرت به مادرش سرمي زند و ديگر خودش براي وي نان مي خرد، ايوب پس از قضيه ي نجات مردان و حسن از محوطه ي باستاني، مردان را مانند پدر خود مي داند و مردان نيز به او اعتماد مي كنند، خالقي و نجف بر سر ارث و ميراث به توافق مي رسند، حنانه هم خوب مي شود و عاقبت به خير. فقط اين رحمان است كه باز هم تنها مي ماند و روستا را ترك مي كند.
فيلم « قدمگاه » به عنوان يك فيلم ديني موفق كه توانسته قدرت هنري سينما را به خوبي براي ترويج مفاهيم ديني به كار بگيرد. در عين حال فيلمي است كه داراي جنبه ي سرگرم كنندگي هم هست، يعني همان چيزي كه سينما را سينما مي كند و نه منبر وعظ و خطابه، مخاطب فيلم « قدمگاه »، لازم نيست فردي مذهبي باشد تا بتواند با آن ارتباط برقرار كند و از آن لذت ببرد، چرا كه فيلم در لايه ي اول خود تنها يك داستان سرگرم كننده و پندآموز است. اما اگر مخاطب اين فيلم فردي مذهبي باشد، بهتر مي تواند به لايه و هدف دوم فيلم، يعني معرفي ويژگي هاي شخصيتي امام زمان و نقش وي در جامعه ي امروز و نيز نوع رابطه ي وي با مردم و نياز به ايجاد تغيير مثبت در اين رابطه، دست يابد. حتي منتقد فيلم مي تواند با روشن كردن مفاهيم در لايه ي دوم فيلم براي مخاطب، توجه وي را به اين مسائل جلب كند و شناخت بهتر او را از موضوع موجب شود. در زير جدول نشانه هاي فيلم و معناي آنها در رابطه با مفهوم امام زمان ترسيم مي شود.

جدول شماره ي 43: نشانه ها و معناي آنها در فيلم « قدمگاه »

معنا

نشانه

نقش رهبري داشتن رحمان براي روستا

سكانس نماز خواندن رحمان در قدمگاه

آگاهي به اسرار و مشكلات همه ي اهالي روستا

دعا كردن رحمان براي همه با ذكر نوع مشكل

آگاهي به احوالات كلي همه ي مردم روستا

پاسخگويي به مأمور سرشماري به جاي فرد ديگر

كمك كردن به ديگران بدون هرگونه چشمداشت

انجام كارهاي مختلف براي اهالي

رنج بردن از رنج ديگران

گريه كردن به هنگام دعا براي اهالي روستا

واسطه ي فيض بودن رحمان

درخواست ديگران از وي براي دعا كردن

واسطه ي فيض بودن رحمان

اجابت دعاهاي رحمان براي اهالي روستا

واسطه ي فيض بودن رحمان

ارتباط ماوراي طبيعي داشتن ( خواب آقا ديدن )

تضاد ظاهر و باطن

پايگاه پايين و حاشيه اي در روستا داشتن

شباهت با تنهايي امام زمان

تنها زندگي كردن و تنها سفر كردن

ناشناخته ماندن شخصيت و هدف امام زمان

عدم شناخت اهالي روستا از نقش واقعي رحمان

تأكيد بر ساده زيستي آدم هاي خوب

ظاهر ساده و بي پيرايه

اشاره به اسب سفيد امام زمان

اسب سفيد

تشبيه مظلوميت مادر رحمان به مادر امام زمان

لگد زدن به پهلوي مادر رحمان در فيلم

تشبيه به ظلم ما به امام زمان با عدم شناخت وي

آشكارشدن ظلم اهالي روستا به رحمان

اشاره به تداوم حضور امام زمان در همه ي زمان ها

ترك روستا و نامعلوم ماندن سرنوشت رحمان


در فيلم « قدمگاه » مفهوم امام زمان به آنچه در متون ديني معتبر ( نه آنچه برخي از مداحان ناآگاه روي منبرها مي گويند )، از امام آمده است، نزديك تر به نظر مي رسد. با توجه به ستون چپ جدول بالا متوجه مي شويم كه فردي كه در فيلم شخصيتي امام زماني دارد، داراي ويژگي هاي خاصي است. سپس مي توان گفت فيلم در حقيقت با اين تشبيه، ويژگي هاي شخصيتي امام زمان را براي مخاطب تشريح مي كند. با نمايش شخصيتي امام زماني در متن زندگي مردم و با تأكيد بر ارتباط تنگاتنگ وي با جامعه، فيلم امام را نزديك به مردم و او را ناظر بر اعمال ايشان و آگاه به احوالاتشان معرفي مي كند. اين امامي است كه از مردم جدا نيست و با آنان زندگي مي كند. بنابراين در همه ي مواقع و نه فقط در مواقع استثنايي، در كار كمك و تلاش براي بهبود امور مسلمانان است و وجود او واسطه ي فيض و رحمت الهي براي بندگان است.
از نظر محتوا، ويژگي هاي نمايش داده شده در فيلم بسيار به آنچه آموزه هاي ديني به ما مي گويند، نزديك است بر اساس اين آموزه ها امام زمان ( عج ) تكميل كننده ي رسالت پيامبر است. يعني نقش ايشان همان نقش پيامبر است كه در يك كلمه، انسان سازي و هدايت انسان ها در جهت رسيدن به رشد و تكامل معنوي و در نهايت حركت به سوي خداست. وي از زمان غيبت تاكنون هميشه حي و حاضر است، اما در آخرالزمان ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد كرد، پس از اينكه از ظلم و ستم پرشده باشد. حضور او در پس پرده ي غيبت خود واسطه ي فيض الهي است. غيبت او عين حضور است و در حقيقت اين ما هستيم كه غايبيم. در حديث است كه ما او را مي بينيم اما نمي شناسيم، ولي ما را مي بيند و مي شناسد، به احوالات ما آگاهي دارد و براي ما دعا مي كند.
او از روزي كه در پس پرده ي غيبت رفته است، همواره انتظار مي كشد، تا با فراهم شدن زمينه هاي ظهورش از پرده بيرون آيد و وظيفه ي خود را به انجام رساند. اما كساني كه وظيفه ي آماده كردن زمينه هاي ظهور را دارند، يعني ما، در اهداف كوچك و بزرگ دنيايي خود غرق شده ايم و به غير از معدودي از عاشقان واقعي كه همواره در رنج آماده سازي زمينه هاي ظهور با انجام انواع مبارزات سياسي، اجتماعي و فرهنگي قرار دارند، بقيه ي ما هدف اصلي را فراموش كرده ايم و به وسيله ها مشغول شده ايم. با اين كار به امام خود ظلم مي كنيم. او مترصد ظهور است و ما به بر زبان راندن نامش و جشن گرفتن به مناسبت تولدش بسنده كرده ايم. حداكثر، مانند آدم هاي فيلم كوير در سختي ها و مشكلات به يادش مي افتيم و از وي استمداد مي طلبيم. اين خود ظلم بزرگتري است.
مقصود از ذكر مطالب دو پاراگراف بالا تأكيد بر اين موضوع است كه دو گونه شناختي كه از يك مفهوم واحد وجود دارد، يعني شناخت عوامل زده و اين دنيايي، كه نمونه ي اعلاي آن در فيلم كوير قابل مشاهده است، و شناخت آگاهانه و مبتني بر متون معتبر ديني، كه نمونه ي آن در فيلم قدمگاه قابل مشاهده است، مي تواند منجر به ساخت دوگونه ي فيلم ديني شود.
از طرف ديگر شناخت ديني آگاهانه كافي نيست و از آنجا كه درباره ي فيلم و سينما صحبت مي كنيم، مهارت و توانايي آفرينش هنري و نيز شناخت مقتضيات رسانه اي سينما نيز به همان اندازه در ساخته شدن فيلم ديني اهميت دارد. از اين نظر مي توان گفت فيلم كوير، سينما و تلويزيون را با منبر وعظ و خطابه اشتباه گرفته است و با تأكيد عمده بر ديالوگ و گفت و گوها سعي در تحميل ديدگاه هاي مذهبي خاصي بر مخاطب دارد، آن هم مخاطبي كه خود به شدت به اين ديدگاه معتقد است و فيلم فقط احساسات مذهبي وي را تحريك مي كند. مخاطبي كه شناخت متفاوتي نسبت به آنچه در فيلم به او عرضه مي شود، از دين داشته باشد يا فيلم را تا به آخر تماشا نخواهد كرد يا از ديدن آن خرسند نخواهد شد. به علاوه، فيلمي كه از نظر كيفيت هنري ضعيف است، انگيزه ي ديگري به غير از انگيزه ي ديني براي جذب مخاطب ايجاد نمي كند و اين سبب محدودشدن نوع و جنس مخاطب مي شود. اين در حالي است كه فيلم دوم، مقتضيات و ملزومات سينما را به خوبي شناخته است، با مخاطب آن آشنايي دارد و با در نظر گرفتن هر دو موضوع، هم مخاطب خود را سرگرم و هم وي را نسبت به مفاهيم ديني آگاه تر مي كند.

نتيجه گيري

اگرچه به دليل پرهيز از پراكندگي مطلب، در اين مقاله به تحليل فيلم هاي موجود در سينماي ديني مسيحي پرداخته نشد، اما با مراجعه به مقالات مرتبط ( ارتيز و روكس، 1381، بران: 1379، سانتاك، 1378، گرافي، 1377، مالونه، 1379 )، مي توان دريافت كه مهم ترين ويژگي مشترك اين فيلم ها با هم و نيز با فيلم قدمگاه، تضاد ميان ظاهر و باطن از نظر مضمون، و رسانه اي كردن اين مضمون براي طرح در سينماست.
مورد اول اشاره به وجود آدم هايي دارد كه در ظاهر حاشيه اي و بي اهميت هستند، پايگاه اجتماعي پاييني دارند و مورد بي اعتنايي ديگران قرار مي گيرند، اما در حقيقت عامل وحدت و به هم پيوستگي جامعه و دليل سعادت و بهروزي آن هستند. آدم هايي كه با وجود داشتن ظاهر ساده و بي پيرايه اي كه نشانه ي پايگاه اجتماعي پايين آنهاست، در عمل موهبت هايي هستند كه به اشكال مختلف پنهان و آشكار در رفع مشكلات جامعه نقش ايفا مي كنند و علمشان لَدُنّي و نياموختني است. آنها برخلاف ثروتمندان و قدرتمنداني كه تمايز خود را از ديگران با لباس هاي فاخر، خانه هاي مجلل و مصرف كالاهاي گران قيمت به نمايش مي گذارند و با اشغال مناصب مختلف اجتماعي و پايگاه هاي مختلف تصميم گيري به اداره ي اجتماع مي پردازند و قدرتشان در اين زمينه آشكار است، فاقد هرگونه قدرت و توان تأثيرگذاري بر جامعه در سطح كلان نشان داده مي شوند، در حالي كه قدرت واقعي كه همانا شناخت حقيقت است، در دست آنهاست.
فيلم قدمگاه از اين نظر، با اينكه به طور مشخص درباره ي يك مفهوم ديني خاص و شيعي است، اما به دليل نمايش تضاد ميان ظاهر و باطن با فيلم هاي ديني ديگر وجه اشتراك دارد. اين در حالي است كه فيلم كوير تنها داراي يك مفهوم خاص، آن هم با تعبير ويژه اي از اين مفهوم است. بنابراين در حالي كه فيلم قدمگاه مي تواند ماندگار باشد و با آدم هايي از زمان ها و مكان هاي ديگر ارتباط برقرار كند، فيلم كوير با گذشت زمان از يادها خواهد رفت و مخاطبش هم محدود به گروه اجتماعي خاصي باقي خواهد ماند.
مورد دوم هم به اين نكته اشاره دارد كه سينما به عنوان يك هنر- رسانه و با ايفاي نقش هنري و رسانه اي خود به توسعه و ترويج و روشن شدن مفاهيم ديني كمك مي كند، به شرطي كه اين مفاهيم را به شكل مناسب نمايش در سينما به تصوير بكشد. توجه به ماهيت سينما و تلويزيون در توانايي آنها در القاي مفاهيم مختلف با استفاده از رمزهاي ديداري، فيلم را از تبديل شدن به منبر باز مي دارد و سبب مي شود فيلم بتواند با روش خاص خود با مخاطب ارتباط بگيرد و مفاهيم ديني را برايش روشن كند. به عبارت ديگر مفاهيم ديني تنها در صورتي كه رسانه اي شوند، مي توانند به وسيله ي فيلم ديني با مخاطب ارتباط برقرار كنند و بر وي تأثير گذارند. در غير اين صورت، رسانه ي سينما با ترويج دين و مفاهيم ديني به شيوه ي خام دستانه و صريح و مستقيم، از جايگاه رسانه ي ارتباط جمعي خارج مي شود و با شعار زدگي و عوام فريبي قرين خواهد شد. از اين نظر هم فيلم قدمگاه برتري قابل ملاحظه اي نسبت به فيلم كوير دارد.
در مجموع، با استفاده از رسانه سينما براي القاي پيام ها و مفاهيم ديني بخشي از فعاليت هاي رسانه اي جهان معاصر است. اين استفاده، گاه به صورت بسيار سطحي و ساده انديشانه و گاه ناشي از يك درك عميق از دين و رسانه ضروريات هر يك است. در حالت اول، فيلم ديني محدود به يك دين خاص و مضمون آن شعاري مي شود. در حالت دوم، فيلم ديني دربردارنده ي وجه مشترك پيام هاي عميق الهي و بشري مشترك در همه ي اديان است و بنابراين براي طيف وسيع تري از مخاطب قابل استفاده خواهد بود، بدون اينكه با شعارهاي سطحي آنان را دلزده كند.
در اين مقاله ضمن مقايسه ي تحليلي فيلم هاي ايراني كوير، به عنوان نمونه اي از سينماي نوع اول، و قدمگاه؛ به عنوان نمونه اي از سينماي نوع دوم، نشان داديم كه سينماي ديني نوع دوم با ويژگي چندلايه و هنري خود سينمايي موفق و تأثيرگذار در جهت اهداف آن است، در حالي كه سينماي نوع اول، بر ضد خود و اهدافش عمل مي كند و نه تنها رشد فكري مخاطب را در زمينه ي آگاهي هاي ديني به دنبال ندارد، بلكه با دلزده كردن مخاطب به دليل ضعف هنري، در حقيقت وي را از دين دور خواهد كرد.
منبع مقاله :
راودراد، اعظم ( 1386 )، سينماي ديني ايران، مقايسه، فيلم هاي « كوير » و « قدمگاه » در نامه ي صادق، دوره ي 14، شماره ي 32.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط