رقابت فرانسه با انگلستان در خليج فارس در عصر استعمار

رقابت فرانسه با انگلستان در منطقه خليج فارس به صورت جدّي از دوران فتحعلي شاه قاجار شروع شد. در اين زمان فتحعلي شاه در ايران و ناپلئون بناپارت در فرانسه در مسند قدرت بودند و از سوي ديگر هندوستان مستعمره انگلستان
سه‌شنبه، 29 ارديبهشت 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رقابت فرانسه با انگلستان در خليج فارس در عصر استعمار
رقابت فرانسه با انگلستان در خليج فارس در عصر استعمار

 

نويسنده: ابوالفضل حسيني (1)




 

چكيده

رقابت فرانسه با انگلستان در منطقه خليج فارس به صورت جدّي از دوران فتحعلي شاه قاجار شروع شد. در اين زمان فتحعلي شاه در ايران و ناپلئون بناپارت در فرانسه در مسند قدرت بودند و از سوي ديگر هندوستان مستعمره انگلستان شده بود و انگليسي ها براي تأمين امنيت هندوستان اهميت بسيار قائل بودند. از آنجا كه خليج فارس مسير دستيابي به هندوستان به شمار مي رفت، به همين دليل انگلستان به دنبال تثبيت موقعيت خود در خليج فارس بود. ناپلئون هم مي خواست هر طور شده از طريق خشكي يا آبي (خليج فارس) ‌به هندوستان دست يابد، به همين علت او درصدد برآمد تا با همسايگان خليج فارس ارتباط برقرار كند و به اين ترتيب فرانسه و انگلستان مدتي طولاني براي كسب منابع بيشتر در منطقه ي خليج فارس با همديگر رقابت كردند. در نهايت انگليسي ها توانستند فرانسه را از گردونه ي اين رقابت خارج سازند اما با اقداماتي كه صورت دادند، فصل جديدي در تاريخ منطقه گشودند كه همانا اكتشاف و استخراج نفت خام بود.
واژگان كليدي: خليج فارس، فرانسه، انگلستان، استعمار

درآمد

اولين حضور فرانسوي ها در خليج فارس به سال 1669م باز مي گردد. در آن سال سه كشتي كمپاني هند شرقي فرانسه براي اولين بار به خليج فارس آمدند و در سال 1674م يك راهب مذهبي فرانسوي به بصره آمد و تا اخر عمر در آنجا اقامت نمود. اين راهب در ضمن كنسول سياسي دولت فرانسه نيز بود. در آن زمان بيشتر مأموران سياسي فرانسه كه به منطقه ي خليج فارس مي آمدند در واقع مبلغ ديني مسيحيت بودند. لذا اگرچه مسئوليت كنسولي و سياسي هم برعهده داشتند اما كار اصلي آنها تبليغ دين مسيح در منطقه بود. بعدها مأموران سياسي فرانسه از بين كساني انتخاب شدند كه فقط اين مسئوليت سياسي را انجام دهند.
شايد بتوان گفت خليج فارس و سرزمين ايران زماني براي فرانسوي ها اهميت جدي پيدا كرد كه ناپلئون بناپارت در فرانسه روي كار آمد. وجود سرزمين هندوستان در مجاورت آب هاي خليج فارس باعث شد ناپلئون به صورت جدي به خليج فارس توجه كند، چون مي خواست از طريق ايران و خليج فارس به هندوستان دست يابد. جزيره ي خارك هم دو بار به دست فرانسوي ها افتاد تا پايگاهي باشد براي تصرف هندوستان. در سال 1759م يك فرانسوي به نام كنت دتن (2) در رأس چهار كشتي هلندي به خليج فارس آمد و مركز بازرگاني انگليسي ها در بندرعباس را تصرف كرد. (3)
در سال 1798م ناپلئون بناپارت يك نظامي فرانسوي به نام ژنرال بن (4) را مأمور تصرف باب المندب نمود كه نگراني شديد انگليسي ها را برانگيخت. از اين رو حفظ خطوط حمله به هند (خليج فارس) در رأس ديپلماسي انگلستان قرار گرفت. (5)
از نيمه ي دوم قرن هجدهم مواضع فرانسه به طور قابل ملاحظه اي در خليج فارس تحكيم يافته بود. از سال 1765م به بعد هيأت سياسي فرانسه به صورت دائم در سطح كنسول در بصره اقامت گزيد. همزمان با آن، يك اسقف كاتوليك در بغداد حضور يافت كه هم مأمور سياسي بود و هم مأمور ديني و مذهبي. فرانسه از طريق پايگاه هاي خود در بغداد و بصره و جزيره ي موريس به تحكيم مواضع خود در خليج فارس و عمان پرداخت. فرانسه پس از ايجاد يك رابطه ي منظم با ميسور (6)، ارتش خود را هم در منطقه تقويت كرد. اين ها همه موجب نگراني بريتانيا شده بود.
اين وقايع، يعني نفوذ فرانسه در منطقه ي خليج فارس و نگراني انگليسي ها پس از انقلاب فرانسه در سال 1789م و همچنين پس از جنگ سال 1793م بين فرانسه و بريتانيا، اهميت ويژه اي پيدا كرد. بخصوص اينكه در فاصله ي سال هاي 1793 تا 1798م دو دانشمند معروف فرانسوي از سوي دولت فرانسه به منطقه سفر كرده بودند و از جمله اهداف آنها تشويق پادشاه جديد ايران يعني آقامحمد خان قاجار به تصرف بصره، بازگرداندن حاكميت مجدد ايران بر بندرعباس، دريافت اجازه ي ايجاد پايگاه تجاري و نظامي در بندرعباس، جلب نظر سلطان عمان به برقراري رابطه با فرانسه و سرانجام ايجاد يك پايگاه سياسي در عمان بود. اين ها مواردي بود كه انگليسي ها را سخت نگران مي ساخت لذا تلاش مي كردند تا حد امكان از رسيدن فرانسه به اهداف خود در خليج فارس جلوگيري كنند. (7) زيرا همان طور كه قبلاً هم گفته شد خليج فارس راه آبي دسترسي به هندوستان بود و ايران راه خشكي دست يابي به هندوستان به شمار مي آمد، بنابراين لازم بود براي حفظ و حراست هندوستان هم بر خليج فارس تسلط داشته باشند و هم بر ايران و هم بر عمان.
با روي كار آمدن فتحعلي شاه قاجار در ايران، انگليس و فرانسه به صورت همزمان به ايران و خليج فارس و حاكم عمان و مسقط توجه نمودند و سعي كردند خود را به پادشاه قاجار و همچنين حاكم مسقط نزديك كرده و با آنها ارتباط برقرار نمايند. انگليسي ها براي حفظ هندوستان لازم بود به خليج فارس توجه داشته باشند و ناپلئون بناپارت هم مي خواست از طريق تسلط بر خليج فارس و ايران از راه خشكي و يا راه آبي (خليج فارس) به هندوستان دسترسي پيدا كند.
ذكر اين نكته لازم است كه در همان زمان كه فتحعلي شاه با روسيه درگير جنگ بود، يك بار از انگليسي ها تقاضاي كمك كرده بود، اما انگليسي ها شرايط سنگين و غيرمنطقي پيشنهاد كرده بودند كه فتحعلي شاه آنها را نپذيرفت. به همين دليل فتحعلي شاه سعي كرد با فرانسوي ها ارتباط برقرار كند. زمينه اي براي برقراري روابط دوستانه بين ايران و فرانسه كاملاً فراهم بود و ناپلئون قبلاً دو نامه، يكي در سال 1805م و ديگري در 1806م براي فتحعلي شاه فرستاده و درخواست اتحاد و دوستي و همكاري نموده بود. فتحعلي شاه در فوريه 1807م هيئتي را به رياست ميرزا رضاخان قزويني با هداياي بسيار به دربار ناپلئون فرستاد. ناپلئون كه در آن ايام در اردوگاه «فينكن اشتاين» (8)، در شرق اروپا به سر مي برد، سفير فتحعلي شاه را به گرمي پذيرفت. در روز چهارم مه 1807م بين نماينده ي ايران و ناپلئون قراردادي به امضا رسيد كه به «عهدنامه ي فينكن اشتاين» معروف شد. به موجب اين عهدنامه امپراطور فرانسه استقلال ايران را تضمين و گرجستان را هم متعلق به ايران دانست و بر خروج روس ها از آن تأكيد نمود و متعهد شده بود توپ هاي صحرايي و تفنگ و ساير سلاح هايي كه پادشاه ايران لازم دارد را به او تحويل دهد و تعدادي افسر توپخانه و مهندس و پياده نظام براي تعليم ارتش ايران اعزام كند. در مقابل، دولت ايران متعهد شده بود بي درنگ روابط سياسي و اقتصادي خود را با انگليس قطع و به دولت مزبور (به انگلستان) اعلان جنگ بدهد و وزير مختاري را كه به بمبئي فرستاده بود احضار نمايد و هرگونه ارتباط خشكي و دريايي را با انگلستان قطع كند و در هر جنگي كه انگلستان و روسيه هم عهد شوند دولت ايران و فرانسه نيز با هم متحد شوند و بر ضد آنها اقدام كنند؛ همچنين در موقع حمله ي ناپلئون به هندوستان دولت ايران به فرانسوي ها راه عبور بدهد و كمك هاي لازم را براي عبور سربازان فرانسوي به عمل آورد و هر وقت كشتي هاي فرانسه به خليج فارس وارد شدند تمام احتياجات آنها را برطرف و سكنه ي قندهار و افغان ها را هم بر ضد انگلستان بشوراند.
ناپلئون پس از انعقاد عهدنامه ي فينكن اشتاين دستور تدارك اسلحه و مهمات براي ارسال به ايران را صادر كرد و ژنرال گاردان را با مقام وزير مختاري در رأس يك هيئت دويست نفري افسر و درجه دار، به منظور تعليم ارتش ايران، به تهران فرستاد. هيئت فرانسوي در 24 دسامبر 1807م وارد تهران شد و گاردان تمام تلاش خود را براي انجام وظيفه ي اصلي اش كه لشكركشي به هندوستان بود، انجام داد. تمام راه ها و نقاط مهم ايران مورد مطالعه قرار گرفت و نقشه ي خط حركت قوا تنظيم شد و بنادر درياي خزر و خليج فارس با نهايت دقت از طرف كارشناسان فرانسوي بازديد شد. جزيره ي خارك براي انجام مقاصد نظامي از طرف دولت ايران در اختيار فرانسوي ها قرار گرفت. (9)
اما استعمارگران تا زماني به عهد و پيمان هاي خود وفادار مي مانند كه منافع آنها اقتضا مي كند و هرگاه منافع آنها ايجاب كند در سياست هاي خود چرخش كامل انجام مي دهند. در مورد روابط ايران و فرانسه در اين دوران وضعيت به همين صورت بود. در همان زمان كه ژنرال گاردان و هيئت فرانسوي در ايران بودند ناپلئون عهدنامه ي صلح تيلسيت (10) را با امپراطور روسيه امضاء نمود و چند ماه بعد ژنرال گاردان و فرانسوي ها ايران را ترك كردند. فتحعلي شاه سفير انگليس را به حضور پذيرفت به اين اميد كه با كمك انگليسي ها، روس ها را از ايران بيرون كند. حكومت بريتانيا توسط نماينده ي خود از دولت ايران تعهد گرفت در صورتي كه متصرفات وي (متصرفات انگلستان) در هندوستان مورد حمله قرار گيرد از جزاير و بنادر ايران استفاده كند. (11)
در سال 1799م، يعني در اوايل دوران قاجار، دو مأمور انگليسي به ايران آمدند؛ يكي از طرف دولت انگلستان كه سرجان مالكوم نام داشت و ديگري سر هارد فورد جونز از طرف حكمران انگليسي هندوستان.
سرجان مالكوم به هنگامي كه عازم دربار فتحعلي شاه بود در سر راه خود از مسقط هم ديدن نمود. او در اين سفر موظف بود از صحت اخبار مربوط به تماس هاي محرمانه ي سلطان مسقط با فرانسويان اطلاع حاصل كند و اگر ارتباطي برقرار شده، آن را قطع كند. در آن ايام حاكم مسقط به نام سلطان بن احمد با لشكريان خود در جزيره ي قشم به سر مي برد. سرجان مالكوم در ديدار خود با سلطان بن احمد او را تهديد نمود اگر تماس هاي خود را با فرانسوي ها قطع نكند، تمام بنادر هند غربي بر روي كشتي هاي سلطان بن احمد بسته خواهد شد و در حقيقت او را محاصره دريايي خواهد نمود. سلطان بن احمد به ناچار تسليم شد و در هجده ژانويه 1800م تعهدنامه اي با انگلستان امضاء‌ نمود كه تمام سوءتفاهم هاي موجود بين مسقط و انگلستان را برطرف نمايد. او براي جلوگيري از تكرار اين سوءتفاهم ها (رابطه با فرانسه) موافقت نمود اقامتگاه دائم نماينده ي سياسي كمپاني هند شرقي به نام دكتر بكل (12) در مسقط ايجاد شود تا نماينده ي كمپاني از نزديك مسائل را زير نظر داشته باشد. دكتر بكل كه در نيروي دريايي انگلستان يك پزشك جراح بود، در حقيقت يك سياستمدار كارآزموده ي انگليسي به شمار مي رفت و در مسقط علاوه بر انجام مأموريت سياسي و جلوگيري از ارتباط فرانسه با سلطان مسقط، وظيفه ي طبابت خصوصي سلطان بن احمد را هم برعهده داشت. شتاب ديپلماسي انگلستان در اين زمان تا حدودي مربوط به خطري بود كه از ناحيه ي ناپلئون و فرانسه، خليج فارس و راه دريايي هندوستان را تهديد مي كرد و قسمتي هم مربوط مي شد به ظهور خطر جدّي و مهمي به نام وهابي ها در غرب خليج فارس كه امكان داشت امنيت خليج فارس و امنيت راه دريايي هندوستان را به خطر اندازند. (13)
بعد از آنكه ناپلئون بناپارت عهدنامه ي تيليسيت را با امپراطور روسيه منعقد كرد و متعاقب آن ژنرال گاردان و هيئت فرانسوي ايران را ترك كردند، فتحعلي شاه فرستاده ي دولت انگلستان به نام سرجان مالكوم را به حضور پذيرفت تا بلكه بتواند با كمك انگليسي ها، روس ها را از سرزمين هاي تحت اشغال خود كه متعلق به ايران بودند، بيرون كند. بعد از آنكه سرجان مالكوم به حضور فتحعلي شاه رسيد طرفين به صورت مفصّل در مورد اهداف خود صحبت كردند و سرانجام سرجان مالكوم موفق شد با صدراعظم ايران به نام حاجي ابراهيم خان كلانتر يك عهدنامه ي دوستي و همكاري امضا كند. اين عهدنامه در پنج ماده تنظيم شده بود. ماده ي پنجم درباره ي فرانسه و خليج فارس و از اين قرار بود: «اگر اتفاقاً قشوني از طرف ملت فرانسه كه محرك آنها انجام مقصود معين يا دسيسه باشد بخواهند در يكي از بنادر ايران براي خود مسكن اختيار كنند، در چنين پيش آمدي يك قشون منظم مركب از سپاهيان دولتين متعاهدين (ايران و انگليس) تشكيل شده، براي اخراج و اضمحلال آنها اقدام خواهند نمود و آنها را معدوم نموده بنيان دساسيس آنها را ريشه كن خواهند نمود... و اگر يك وقتي يكي از رجال بزرگ ملت فرانسه اظهار ميل يا خواهش نمايد اين كه يك محل ايستگاه يا مسكن در يكي از جزاير و يا سواحل طويل مملكت شاهنشاهي ايران به دست بياورند كه در آن محل بيرق (پرچم) خودشان را برافراشته آن جا را محل توقف خودشان قرار بدهند، البته يك چنين خواهش يا تمنايي از طرف كارگزاران اعلي حضرت شاهنشاهي قبول نخواهد شد. » (14)

تصرف مصر توسط ناپلئون

با فتح مصر به دست ناپلئون بناپارت، انگليسي ها توجه خود را بيش از پيش به خليج فارس معطوف نمودند زيرا متوجه تهديد جدي منافع خود در هندوستان شدند. آنها مجبور بودند خليج فارس را كه همچون حريم امنيتي هندوستان و يكي از مهم ترين راه هاي دستيابي و تسلط بر هندوستان به شمار مي رفت، زير سلطه ي كامل خود درآورند؛ بدين سبب در پي آن بودند در منطقه حكامي را كه نسبت به انگليس نظر مساعد داشتند تقويت و پشتيباني نمايند تا بدين وسيله از اقدامات جدي و خطرساز فرانسه در امان بمانند. با آشكار شدن اقدامات فرانسه در خاورميانه، انگليس بيش از پيش به فكر تحكيم موقعيت خود افتاد و با انعقاد معاهداتي از جمله معاهده ي 1820م كه تنظيم كننده ي امنيت خليج فارس بود، موفق شد تا حدودي خطر فرانسه را از خود برطرف كند. روي هم رفته انگليس با انعقاد اين گونه معاهدات و مشاركت هاي پنهاني و غيررسمي در محيط سياسي خليج فارس، كه تضمين كننده ي امنيت مستعمره ي هند بود، براي خود به وجود آورد. (15)
مي توان گفت از هنگامي كه فرانسوي ها در خليج فارس حضور پيدا كردند بيشترين درگيري و رقابت را با انگليسي ها داشتند و اين دو هيچ گاه نتوانستند با هم توافق كنند، هر چند پيمان هاي عدم تجاوز و پيمان دوستي بين آنها بسته مي شد، اما اين پيمان ها هيچ گاه دوام نمي آورد و در هر زماني و در هر جايي كه منافع آنها با هم تضاد پيدا مي كرد، خود به خود جنگ و درگيري ميانشان بالا مي گرفت. در مورد خليج فارس هم وضعيت به همين صورت بود.
نكته ي ديگر اينكه دو دولت فرانسه و انگليس براي تسلط بر خليج فارس لازم بود با هر دو همسايه ي آن يعني ايران و عمان (مسقط) تماس برقرار كنند. هنگامي كه مسقط مركز حساس رقابت بين انگليس و فرانسه در اقيانوس هند بود ايران مورد توجه شديد هر دو رقيب شد.
در اين ميان فتحعلي شاه نيز مي خواست با تقويت روابط خود با فرانسه مانع از توسعه ي نفوذ روس ها در شمال ايران گردد. ناپلئون هم كه در حمله به انگليس شكست خورده بود مي خواست با تسلط بر مستعمرات انگليس در شرق و بخصوص هندوستان، انگليس را از پاي درآورد. (16)
مثلاً هنگامي كه ناپلئون به مصر لشكركشي كرده بود، در آن زمان نامه هاي متعددي به حاكم مسقط نوشت و سعي كرد با ايجاد ارتباط و دوستي با حاكم مسقط بر خليج فارس مسلط شود تا از آن طريق به هندوستان دست يابد، چون در آن زمان براي تسلط بر خليج فارس لازم بود با هر دو دولت ايران و عمان تماس برقرار كنند. ناپلئون در يكي از نامه هاي خود به حاكم مسقط چنين نوشت: «منظور اينجانب از ارسال اين نامه به جنابعالي (حاكم مسقط) مطلع ساختن آن جناب از ورود ارتش فرانسه به مصر است. نظر به اين كه شما هميشه تمايلات دوستانه نسبت به ما داشته ايد مي توانيد از نيت ما در زمينه ي حمايت ضروري از همه ي كشتي هاي تجاري كه بخواهيد به سوئز اعزام داريد اطمينان داشته باشيد. » (17)
اين جريانات به شدت انگلستان را نگران كرده بود تا اين كه شكست ناپلئون در قاهره در سال 1800م و شكست هاي بعدي او، طرح تصرف خليج فارس و تنگه ي هرمز و هندوستان را عقيم گذاشت و فرانسه را تا مدتي از منطقه ي خليج فارس دور كرد. اما اهميت خليج فارس مانع از آن بود كه فرانسه نسبت به آن بي تفاوت باشد و لذا ادامه ي حضور خود را با اتخاذ يك سياست جديد اقتصادي حفظ كرد و سعي كرد روابط تجاري و اقتصادي خود را با منطقه ي خليج فارس گسترش دهد و منتظر فرصت مناسب باشد. سرانجام در سال 1895م با روسيه پيمان همكاري امضاء نمود و يك خط كشتي راني بين بمبئي، هرمز و بصره ايجاد نمود و در سال 1900م چهار فروند از كشتي هاي جنگي خود را به خليج فارس اعزام نمود اما هيچ گاه نتوانست قدرت برتر و حاكم خليج فارس باشد. (18)

مرواريد در خليج فارس

در اين دوران موضوع ديگري هم وجود داشت كه توجه فرانسويها را به خود جلب كرده بود و آن مسأله مرواريد خليج فارس بود. مي توان گفت يكي از اهداف فرانسه براي حضور در خليج فارس به دست آوردن صيدگاه هاي مرواريد بود. در آن زمان مرواريد خليج فارس براي فرانسوي ها، همان اهميتي را داشت كه ابريشم براي اروپايي ها، وادالا (19)، كنسول سياسي فرانسه كه در اواخر قرن نوزدهم در منطقه ي خليج فارس حضور داشت در اين مورد مي نويسد: «چندين بازرگان مرواريد از فرانسه براي خريد بلاواسطه ي مرواريد از تازيان (عرب ها) ‌به بحرين و دُبي رفتند اما بازرگاني فرانسه از طريق كشتي هاي بخاري انگليسي يا كشتي هاي آلماني كه هزاران تن قند و شكر براي خليج فارس و تجارتخانه هاي انگليسي در لندن، بمبئي، بصره و بوشهر حمل مي كردند، صورت مي گرفت و اينان (انگليسي ها و آلماني ها) ‌از راه واسطه گري استفاده سرشاري مي بردند. » (20)

فعاليت گسترده فرانسوي ها در اواخر قرن نوزدهم ميلادي:

در اواخر قرن 19م يعني از سال 1880م تا 1900م فرانسوي ها تلاش هاي زيادي كردند تا بتوانند در منطقه ي خليج فارس جاي پايي براي خود پيدا كنند. اين تلاش ها شامل تأسيس مراكز بازرگاني در بصره و خرمشهر، ورود محموله هاي قند فرانسوي توسط كشتي هاي فرانسوي، راه اندازي خطوط كشتي راني در رودخانه ي دجله و كارون، راه اندازي خطوط كشتي راني بين بصره و بمبئي و بين بمبئي با تمام بنادر جنوبي ايران، ايجاد مراكز تجاري و بازرگاني در بوشهر و بندرعباس، برافراشتن پرچم فرانسه بر روي قايق ها و كشتي هاي كوچك سواحل مسقط و عمان و نظاير آن. اين تلاش ها هرچند در بيشتر موارد بر اثر كارشكني انگليسي ها و يا جهالت و ناداني خود فرانسوي ها شكست خورد اما نشان مي دهد فرانسوي ها به اهميت موقعيت خليج فارس به خوبي واقف بودند و مي خواستند در آنجا جاي پايي داشته باشند، هرچند نتيجه ي دلخواه حاصل نشد.
يك عامل ديگري هم وجود داشت كه نفوذ فرانسوي ها را با مشكل مواجه كرده بود و آن آب و هواي گرم و مرطوب منطقه بود كه فرانسوي ها به آن عادت نداشتند و نمي توانستند مدت زيادي در اين آب و هوا دوام بياورند. (21)

فعاليت هاي باستان شناسي فرانسوي ها:

يكي ديگر از فعاليت هاي فرانسوي ها در اين دوران، كاوش هاي باستان شناسي بود. باستان شناسان فرانسوي با كاوش در منطقه ي شوش و ديگر نقاط، آثار باستاني به دست آمده را به بوشهر منتقل كرده و از آن جا با كشتي به فرانسه مي بردند. هم اكنون بسياري از اين آثار در موزه لوور (22) پاريس نگهداري مي شود. (23) همين فعاليت هاي باستان شناسي بود كه فصل جديدي را در تاريخ خليج فارس گشود و آن اكتشاف و استخراج نفت بود.

فرانسه و كشف نفت در خليج فارس:

داستان نفت هم از آنجا آغاز شد كه در دوران ناصرالدين شاه قاجار يك نفر فرانسوي به نام دمورگان در منطقه ي خوزستان فعاليت هاي باستان شناسي انجام مي داد. او در مراجعت خود به اروپا با چاپ مقالاتي در روزنامه هاي فرانسوي از وجود نفت در خوزستان ايران خبر داد. او در اين مقالات مشاهدات خود را از نشانه هاي نفت بر سطح زمين در مناطقي كه كاوش توصيف كرد. اين موضوع را چند نفر ديگر از اروپايي ها كه در خوزستان حضور داشتند و بعد به اروپا مراجعت كرده بودند، نيز تأييد كردند. همين مسئله باعث شد تا يك سرمايه دار اروپايي به نام ويليام ناكس دارسي در اين زمينه سرمايه گذاري كند. به اين ترتيب عمليات حفاري براي اكتشاف و استخراج نفت شروع شد و سرانجام اولين چاه نفت در مسجد سليمان شروع به فوران نمود و بدين ترتيب فصل جديدي در تاريخ منطقه ي خليج فارس آغاز شد. پديده اي كه تا همين امروز هم يكي از دلايل توجه قدرت هاي استعمارگر به خليج فارس بوده است.
در سال 1862م معاهده اي بين فرانسه و انگلستان در مورد تقسيم منافع بين فرانسه و انگلستان در منطقه ي خليج فارس و خصوصاً براي تقسيم منافع در مسقط منعقد شد. بر طبق اين معاهده دولت انگلستان با ايجاد يك انبار ذغال و يك كنسولگري توسط فرانسه در مسقط موافقت كرد. هرچند بعضي معتقدند كه اين عهدنامه بين فرانسه و امام مسقط امضاء‌ شده بود اما به هر حال انگليسي ها از آن مطلع بودند و الا امكان نداشت با وجود هندوستان كه اين همه براي انگلستان اهميت داشت و خليج فارس هم راه ورودي آن محسوب مي شد، انگليسي ها بگذارند يك دولت ديگر اروپايي در آنجا (خليج فارس) پايگاه به دست آورد. علي ايحال مسلم بود اين معاهده تحت هر شرايطي كه امضاء شده بود نمي توانست مدت زيادي دوام آورد. انگليسي ها فقط به منافع خود فكر مي كردند و مفاد اين عهدنامه بارها توسط انگليسي ها ناديده انگاشته شد، در واقع عملاً ملغي شد و بعداً عهدنامه هاي ديگري جاي آن را گرفت. در آن دوران يك قاعده و قانوني هم وجود داشت مبني بر اينكه هر عهدنامه اي كه ميان دول بزرگ امضاء مي شد اگر به مرور ايام در عمل به آن نمودار مي شد از درجه اعتبار ساقط مي گرديد و دولت هايي كه آن عهدنامه را امضاء كرده بودند بعد از آن مجبور نبودند كه به آن عمل كنند.
به هر حال رقابت بين فرانسه و انگلستان در خليج فارس در قرن نوزدهم ميلادي شديد بود به طوري كه يكي از كارشناسان فرانسوي گفته بود ممكن است در آينده هر دو سال يك بار بين فرانسه و انگلستان جنگ روي دهد. امام مسقط هم به دليل اين تغيير مواضع سريع اروپايي ها در مقابل يكديگر دچار سرگرداني بود. روزنامه هاي آن زمان هم اين جنگ و صلح و عهدنامه هاي پي در پي بين فرانسه و انگلستان در خليج فارس را بازي موش و گربه ي دو كشور مي خواندند. (24)

مبارزه ي فرهنگي انگليس و فرانسه در خليج فارس:

همان طور كه قبلاً گفته شد انگليس و فرانسه در خليج فارس همانند دو رقيب و دو دشمن با يكديگر رفتار مي كردند؛ يكي از ابعاد اين كشمكش، مبارزه ي فرهنگي بود، بدين صورت كه فرانسوي ها با چاپ و انتشار روزنامه در منطقه ي خليج فارس نيرنگ بازي و منفعت جويي و جنايات انگليسي ها را برملا مي كردند و ملت هاي منطقه را در جريان نيرنگ ها و دسيسه هاي انگليسي ها قرار مي دادند. از جمله فعالان اين عرصه يك نفر فرانسوي به نام ژوژير (25) بود كه در مسقط اقامت داشت. زبان عربي را همانند عرب ها به رواني صحبت مي كرد. مردي سخت فعال و پر طاقت بود و در ضمن به كار بازرگاني و تجارت هم مي پرداخت. او مقالاتش را در روزنامه هاي فرانسه، روسيه و قاهره چاپ مي كرد و حتي بر ضد سلطان عمان كه او را دست نشانده ي انگليس مي دانست، مطلب مي نوشت. هدف او برانگيختن احساسات مردم فرانسه و ساير كشورها بر عليه انگلستان و تا حدودي اعمال فشار بر وزارت خارجه فرانسه بود (براي حضور بيشتر فرانسه در خليج فارس). كار به جايي رسيد كه در آوريل 1904م سلطان عمان به واسطه ي وزارت خارجه ي فرانسه درخواست خروج ژوژير از مسقط و بازگشت به فرانسه را نمود، اما از اين كار نتيجه اي نگرفتند.
يك فرانسوي ديگر به نام موسيو پيات (26) كه قبلاً كنسول فرانسه در بوشهر بود همانند ژوژير در روزنامه ها بر عليه انگلستان مطلب مي نوشت. از جمله در روزنامه اي به نام «فتح البصائر» (گشودن چشم ها= افزايش آگاهي ها) بر ضد انگلستان و سياست هاي توسعه طلبانه اش مطلب مي نوشت. هدف او برانگيختن مسلمانان بر ضد انگلستان در منطقه ي خليج فارس و برملاسازي سياست هاي انگلستان در سرتاسر دنيا بود. اين روزنامه ها با وجود مشكلاتي كه دولت انگلستان و سلطان عمان براي آنها به وجود آوردند سال ها چاپ و منتشر مي شدند. (27)

رقابت بر سر جزيره ي موريس (ال دو فرانس):

در سال 1810م نيروهاي انگليسي، جزيره ي موريس (28) را كه در اشغال فرانسه بود، تصرف كردند و بدين ترتيب عمليات فرانسه در مشرق زمين عملاً‌ پايان پذيرفت. فرانسوي ها با از دست دادن اين جزيره از پايگاهي محروم شدند كه از آنجا جنگ هاي فرسايشي و عمليات دريايي خود را در آب هاي مشرق زمين بر ضد انگليسي ها انجام مي دادند. از هنگامي كه فرانسوي ها جزيره ي موريس را در اختيار داشتند يك نام فرانسوي به آنجا داده بودند كه «ال دو فرانس» بود. بعدها كه اين جزيره به دست انگليسي ها افتاد نام آن را به جزيره ي موريس تغيير دادند. اين جزيره به دليل موقعيت خاص خود كه از يك طرف به خليج فارس و از طرف ديگر به آفريقا نزديك بود، براي فرانسوي ها و انگليسي ها اهميت خاصي داشت؛ در واقع مركز تصميم گيري و اعزام نيرو به خليج فارس و آفريقا بود. با از دست رفتن جزيره ي موريس خود به خود نفوذ و حضور فرانسه هم در خليج فارس كاهش يافت و انگليسي ها از آن به بعد توجه خود را به ايران و روس ها معطوف نمودند تا از جانب آنها هم خطري متوجه هندوستان نشود. (29)
به هر حال هرچند حضور فرانسوي ها در خليج فارس همانند حضور انگليسي ها در خليج فارس جدي و پررنگ نبود، اما فرانسوي ها توانستند قسمتي از تاريخ خليج فارس را به خود اختصاص دهند. بعضي از مأموران سياسي فرانسه در منطقه با تأليف كتاب هايي راجع به حضور قدرت هاي بيگانه در خليج فارس، فصلي از تاريخ خليج فارس را ثبت كردند. از جمله وادالا كه كنسول فرانسه در خليج فارس، در اواخر قرن نوزدهم بود، با تأليف كتابش به نام خليج فارس در عصر استعمار كمك زيادي به شناسايي تاريخ خليج فارس در قرن گذشته نمود.
نكته ي مهم ديگر اينكه در واقع فرانسوي ها بودند كه نخستين بار نظريه ي وجود نفت در منطقه را مطرح نمودند و باعث گشايش فصل جديدي در تاريخ خليج فارس شدند، فصل اكتشاف و استخراج نفت؛ فصلي كه تا به امروز هم ادامه دارد و شايد تا قرون آينده هم، همچنان گشوده باقي بماند.

پي‌نوشت‌ها:

1. كارشناس ارشد تاريخ، محقق و پژوهشگر.
2. Conte Detain
3. وادالا: خليج فارس در عصر استعمار ترجمه ي شفيع جوادي، تهران: سحاب، چاپ اول، 1364، ص 47.
4. Bon
5. لاهوتي، هوشنگ: روابط دولت شاهنشاهي با كشورهاي اداره نهم سياسي، تهران: وزارت خارجه، چاپ اول، 1355، ص 1.
6. Meisur
7. پوندارفسكي، گريگوري: برتري جويان در خليج فارس، ترجمه زمان زاده، تهران: ابوريحان، چاپ اول، 1361، ص 55.
8. Finken Stein
9. طلوعي، محمود: نبرد قدرت ها در خليج فارس، تهران: انتشارات پيك، چاپ اول، 1366، ص 68.
10. Tilsit
11. ميرداماد، صادق: تاريخ سياسي خليج فارس، تهران: انتشارات كانون كتاب، چاپ اول، 1344، صص 176 و 174.
12. Bekel
13. دلدم، پيشين، ص 128.
14. كلي، جان: لشكركشي ناپلئون به مصر، ترجمه ي حسن زنگنه، قم: انتشارات همسايه، چاپ اول، 1378، ص 98.
15. طبرسا، نقي: جزاير سه گانه ايراني در خليج فارس، تهران: انتشارات ابرار، چاپ اول، 1390، ص 74.
16. ميرداماد، پيشين، ص 173.
17. دلدم، اسكندر: خليج فارس، انتشارات نوين، چاپ اول، تهران، 1363، ص 126.
18. حافظ نيا، محمدرضا: خليج فارس و نقش استراتژيك تنگه هرمز، تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني دانشگاه ها (سمت)، چاپ اول، 1371، ص 95.
19. Vadala
20. وادالا، پيشين، ص 51.
21. وادالا، پيشين، صص 50-47.
22. Louver
23. همان، ص 51.
24. انوري، هوشنگ: «گزيده اخبار و مقالات روزنامه هاي مهم درباره ي خليج فارس»، تهران: انتشارات بنياد ايران شناسي، چاپ اول، 1387، صص 160-163.
25. Gogouyer
26. Piat
27. لاريمر: وقايع نگاري خليج فارس، ترجمه ي عبدالمحمد آيتي، تهران: بنياد ايران شناسي، چاپ اول، 1388، صص 255-258.
28. جزيره ي موريس در جنوب غربي اقيانوس هند، شرق جزيره ي ماداگاسكار و جنوب شرقي قاره ي آفريقا واقع است. اين جزيره را پرتغالي ها در سال 1505م كشف كردند؛ سپس در سال 1638 مستعمره ي هلند شد؛ نام موريس برگرفته از نام شاهزاده ي هلندي، موريس ناساو است. در قرن هجدهم (1715م) اين جزيره به دست فرانسوي ها افتاد اما در سال 1810م، در پي جنگ هاي ناپلئوني، انگليسي ها بر جزيره دست يافتند. رضاشاه پهلوي هنگام تبعيد از ايران در سال 1941م مدتي را در اين جزيره گذراند، سپس به ژوهانسبورگ در آفريقاي جنوبي منتقل شد و همانجا از دنيا رفت (دايره المعارف اينترنتي ويكي پديا).
29. كلي، پيشين، ص 89.

کتابنامه:
آهني، علي: فرانسه و مجامع بين المللي در برابر بحران خليج فارس. چاپ اول: تهران: وزارت خارجه، 1372.
اقتداري، احمد: خليج فارس. چاپ اول. تهران: انتشارات فرانكلين، 1344.
انوري، هوشنگ: گزيده اخبار و مقالات روزنامه هاي مهم درباره خليج فارس. چاپ اول. تهران: انتشارات بنياد ايرانشناسي، 1387.
بوندارفسكي، گريگوري: برتري جويان در خليج فارس. چاپ اول. تهران: ابوريحان، 1361.
حافظ نيا، محمدرضا: خليج فارس و نقش استراتژيك تنگه هرمز. چاپ اول: تهران: سازمان مطالعه و تدوين كتب علوم انساني (سمت)، 1371.
دلدم، اسكندر: خليج فارس. چاپ اول. تهران: انتشارات نوين، 1363.
طبرسا، نقي: جزاير سه گانه ايراني در خليج فارس. چاپ اول. تهران: انتشارات ابرار، 1390.
طلوعي، محمود: قدرتها در خليج فارس. چاپ اول، تهران: انتشارات پيك، 1366.
كلي، جان: لشكركشي ناپلئون به مصر. [مترجم] حسن زنگنه، چاپ اول. قم: انتشارات همسايه، 1378.
لاريمر، ج. ج: وقايع نگاري خليج فارس. [ مترجم] عبدالمحمد آيتي. چاپ اول. تهران: انتشارات بنياد ايران شناسي، 1388.
لاهوتي، هوشنگ: روابط دولت شاهنشاهي. چاپ اول. تهران: وزارت امور خارجه، 1355.
ميرداماد، صادق: تاريخ سياسي خليج فارس. چاپ اول. تهران: انتشارات كانون كتاب، 1344.
وادالا، ر: خليج فارس در عصر استعمار. [مترجم] شفيع جوادي. چاپ اول. تهران: انتشارات سحاب، 1364.


منبع مقاله:
خيرانديش، عبدالرسول، تبريزنيا، مجتبي، (1392)، پژوهشنامه خليج فارس (‌دفتر ششم)، تهران، نشر خانه كتاب، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط