نویسنده: دکتر علی اکبر شعاری نژاد
كودكستان یا دبستان نخستین مركز آموزش- پرورش رسمی و مستقیم برای كودك است و اساس هر نوع آموزش- پرورش در آنها پی ریزی می شود و بیش از هر عامل دیگر در كودك تأثیر دارد. از نظر آموزش- پرورش، مدرسه، در قابل سایر مؤسسات آموزشی، چهار وظیفه ی عمده ی زیر را به عهده دارد:
1. مدرسه وسیله ایجاد است
مدرسه تواناییها و مهارتهای تازه ای در دانش آموز به وجود می آورد و گسترش می دهد كه قبلاً آنها را نداشت.2. مدرسه وسیله ی تكمیل است
دومین وظیفه ی مدرسه، تكمیل كارهای تربیتی سایر مؤسسات است كه در درجه ی اول خانه را شامل می شود. مدرسه، اگرچه یك مؤسسه ی تربیتی اختصاصی است، ولی سبب نمی شود كه خانه و خانواده، خاصیت تربیتی خود را از دست بدهد یا از مسئولیت آن كاسته شود بلكه محافظ آن می باشد كه در صورت لزوم، دست یاری به سوی مدرسه دراز كند تا هر دو به كمك یكدیگر به تربیت كودك بپردازند كه در غیر این صورت، تربیت صحیح امكان پذیر نخواهد بود.3. مدرسه وسیله ی تصحیح است
وظیفه ی سوم مدرسه، تصحیح خطاها و اشتباهاتی است كه سایر مؤسسات تربیتی مرتكب می شوند، به این معنا كه نقص آنها را تلافی و خلأ آنها را پر كند. مثلاً هرگاه كودكی در خانه به كردارهای زشتی عادت كرده است، مدرسه باید به تبدیل آنها به عادتهای پسندیده بكوشد. همچنین، اگر در سالن سینما فكر اجتماعی نادرستی پیدا كرده است، مدرسه باید او را به راه درست راهنمایی كند. هرگاه از خرافات و موهومات روزنامه ها، مجله ها و رادیو و تلویزیون متأثر شده است، وظیفه ی مدرسه است كه او را با سلاح علم و فكر درست، مجهز كند تا از شرّ این اوهام خلاص شود.4. مدرسه، وسیله ی تنظیم و تربیت است
وظیفه ی مدرسه است كه كوششها و فعالیتهای سایر مؤسسات تربیتی را درباره ی كودك، منظم و مرتب گرداند و همواره با آنها در ارتباط باشد تا آنها را به بهترین روشهای تربیتی، راهنمایی كند و از هیچ گونه همكاری با آنها دریغ نورزد. از طرف دیگر، مدرسه به قدر امكان، تجاربی را كه دانش آموزان از منابع گوناگون و در اوقات و احوال مختلف كسب می كنند، مورد استفاده قرار می دهد و در مربوط ساختن آنها به یكدیگر و ایجاد یك وحدت منظم می كوشد. ناگفته نماند كه تجارب آموخته دانش آموزان وقتی مفید خواهند بود كه با یكدیگر و با زندگی روزانه ی ایشان ارتباط پیدا كنند.پس وظیفه ی مدرسه است كه آثار ناشایست محیطهای دیگر را در كودك اعم از بدنی، روانی، ذهنی و اخلاقی، از میان بردارد و آثار شایسته را جانشین آنها بكند. مربیان باید همیشه این حقیقت را در نظر داشته باشند كه مدرسه راهرو یا دالانی برای زندگی نیست، بلكه اتاق زندگی است. از این رو، مشكلات مدارس ابتدایی بیش از مدارس متوسطه است.
هر داستان شامل: فكر، نتیجه، خیال، روش و زبان است كه هر یك از آنها در تربیت كودك، تأثیر خاصی دارد و همین امر، ضرورت استفاده از داستان را در دبستان ایجاب می كند. همچنین، اهمیت لزوم انتخاب داستانهای خوب و مطلوب و چگونگی گفتن آنها را به كودكان آشكار می سازد. بنابراین، داستانگویی در دبستان، یك مسأله تربیتی است.
چنانكه قبلاً گفتیم كودك در كودكستان یا سالهای اول دبستان نمی تواند شخصاً داستانی را بخواند و از آن لذت ببرد بنابراین، معلم خودش باید بگوید یا بخواند. در داستانگویی، زیبایی دیگری وجود دارد و آن زیبایی تعبیر است كه خود، هنری محسوب می شود كه بر زیبایی و ارزش داستان می افزاید و حیات تازه ای به آن می بخشد. و شنونده بیشتر لذت می برد. این حالت را می توان در كودكانی مشاهده كرد كه ساكت و آرام نشسته، به داستانهای رادیو یا مادران بزرگ خود گوش می دهند و گاهی خواب و خوراك را نیز فراموش می كنند.
از طرف دیگر، همین كه دانش آموز، داستان شنیده را بازگویی می كند یا به پرسشها پاسخ می دهد، تعبیر افكار را به زبان خود تمرین می كند. در این هنگام معلم می تواند این افكار را مرتب و اصلاح كند و مقدار داستانی را كه دانش آموز به خاطر نگاه داشته است بداند و نیز به اصلاح زبان و روش بپردازد و شجاعت در بیان خاطرات و افكار را در كودك پرورش دهد.
منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1390)، ادبیات کودکان، تهران: انتشارات اطلاعات، چاپ بیست و هفتم