دردها و بيماريهاي كه منشا جسماني ندارند
مترجم : كوروش بهبهانيان
منبع:www.shamisapsy.com
منبع:www.shamisapsy.com
امروزه شاهد هستيم كه برخي از افراد از دردها و بيماريهايي رنج ميبرند كه معترف هستند نزد اين دكتر و آن دكتر رفته اند ولي مشكل آنها رفع نشده است. چنانچه به زخم معده مبتلا باشيد و دكترها نتوانند كار درمان براي شما انجام دهند چه ميكنيد؟آمار دقيقي وجود ندارد ولي از اين طرف و آن طرف ميشنويم فلاني بدون داشتن نشانه بيماري قلبي يكدفعه سكته كرد و مُرد خود، كسي را ميشناسم كه به يكباره بينايي يك چشم خود را از دست داد و پس از آن نزد بهترين دكترهاي كشور مراجعه و همه به او گفتند كه كاري از دستشان بر نميآيد. اين افراد از فشار روحي زيادي رنج بردهاند. در واقع مشكلات روانشناختي و جسماني برخاسته از عوامل تعامل كننده متعدد است وقتي روابط و رويدادهاي محيطي بر اي هر كسي معني «انفرادي» خاصي دارند و هيجانات قوي را برميانگيزند و در آن صورت واكنشهاي بدني گوناگوني روي ميدهد بعنوان مثال شنيدن خبر مرگ عزيزي، يا بودن در جمع خانواده و يا ورشكست شدن تغييرات بدني متفاوتي ايجاد ميكند.
پيوند بين عوامل روانشناختي و سلامت جسمي البته يك طرفه نيست هر حالت روانشناختي در مستعد ساختن فرد براي ابتلا به بيماري جسماني نقش دارد، اما بيمار شدن نيز به نوبه خود حالت ذهني فرد را تحت تاثير قرار ميدهد افسردگي، اضطراب، خشم و احساس نا اميدي و درماندگي مشخصه بيشتر كساني است كه مجبورند با بيماري و ناتواني جسماني زندگي كنند لازم نيست بيماري جسمي بدخيم باشد تا اثر روانشناختي داشته باشد كسي كه سرما خوردگي يا پيچ خوردن مچ پا يا دندان درد داشته باشد ميداند كه اين اختلالهاي نسبتاً جزئي تا چه حد ميتوانند باعث آسيب روانشناختي گردند. البته اختلال جسمي سخت تر مثل سرطان تاثير شديدي روي افكار و احساسات شخص خواهد گذاشت .
همچنين محققين دريافتهاند كه نگرش بيمار نسبت به بيماري ميتواند بهبود را سرعت دهد در آزمايشهايي كه سِليه با حيوانات انجام داد متوجه شد تهديدهاي بدني يا محيطي مخاطره آميز غدد درون ريز را به فعاليت در ميآورد براي مثال غدد آدرنال حجيم شده و ذخيره استروئيدهاي خود را تخليه ميكنند و اين امر رنگ آنها را از زرد به قهوه اي تغيير ميدهد و زماني كه حيوانات از فشار رواني خلاص ميشوند غدد آدرنال به اندازه طبيعي خود باز ميگشتند اما اين تنها يك بهبود موقت بود چند هفته پس از احيا فشار رواني غدد دوباره حجيم گشته و ذخيره استروئيدهاي خود را از دست ميدهند سليه دريافت كه اگر فشار رواني شديد و طولاني مدت باشد عاقبت حيوان از ناتواني زياد، ميميرد.بخاطر چنين تغييراتي در كاركرد بدن فشارهاي روانشناختي دراز مدت (مثل استرس در شغل يا خانواده، مشكلات مالي و ...) ميتوانند بيماريهاي جسمي مثل فشار خون، زخمهاي معده يا سردرد و ... ايجاد كنند .
همانگونه كه نقائص بدني ممكن است باعث مشكلات روانشناختي شوند، مشكلات روانشناختي ممكن است باعث نقائص بدني شوند وقتي عوامل روانشناختي در بيماري دخالت دارند نقش آنها معمولاً غير مستقيم است به عنوان مثال ويژگيهاي شخصيتي به تنهايي ممكن نيست بيماري مثل آسم ايجاد كند، اما وقتي با ريه هاي بسيار حساس و فشارهاي رواني موقعيتي خاص همراه شود ممكن است نقش مهمي در ايجاد آسم ايفا كنند .علم به اينكه حالت ذهني شخصي ميتواند بدنش را تحت تاثير قرار دهد تاريخچه اي طولاني دارد. در قرن هيجدهم مسمر ادعا نمود كه ميتواند سير علائم بيماري بدني را با استفاده از مغناطيس شخصي خويش اصلاح كند . در قرن نوزدهم شاركو استفاده از هپيپنوتيزم را در درمان شكايات بدني پايه گذاري كرد و در اوايل قرن حاضر فرويد روانپويشي را در مورد علائم جسماني بكار برد. هم اكنون آلبر ت اليش شارحِ رويكرد شناختي ميگويد : تمام مشكلات عاطفي افراد از تفكرات جادويي و موهومي آنها سرچشمه ميگيرد كه از نظر تجربي معتبر نيستند .
دردهاي روانتني معمولاً اختيارشان در دشت شخصي نيست و فرد نميداند چگونه اين درد شروع شده يا چه كاري انجام دهد تا درد او كاهش يابد اما كساني هم هستند كه همان درد را دارند كه منشا جسماني دارد و با مراجعه به پزشك درد آنها رفع ميشود .شروع اينگونه دردها از 30 سالگي به بعد است كه معمولاً براي سالهاي سال ادامه دارد و موجب اختلال در كاركرد اجتماعي يا شغل فرد ميشود فردي كه دردهاي روانتني دارد معمولاً چند درد را باهم دارا ميباشد مثل سردرد، دل درد، درد پشت يامفاصل . اما دو شكايات معدي – روده اي بعنوان سابقه بايد وجود داشته باشد. در زنها اين علامت ممكن است بي نظمي قاعدگي، خونريزي شديد قاعدگي و استفراغ در طي بارداري را در بر گيرد و در مردها ممكن است علايم نظير نارسايي كاركرد نعوظي يا انزال وجود داشته باشد . هم زنها و هم مردها ممكن است دچار بي تفاوتي جنسي شوند .
گاهي افرادي كه دچار بيماري روانتني هستند اغلب بطور همزمان در جستجوي كمك گرفتن از چندين پزشك برآيند كه ممكن است موجب پيچيده شدن وضع آنها شده و بعضي اوقات تركيب خطرناك درمانهاي مختلف را به دنبال دارد .علائم اضطراب، خلق افسرده، رفتار تكانه اي و ضد اجتماعي، تهديدهاي خود كشي و ناسازگاري زناشويي اغلب ديده ميشوند .فردي با شكايات معده دردي به پزشك مراجعه ميكند، پزشك پس از معاينات و آزمايش ها متوجه ميشوند كه درد بيمار علامت جسماني ندارد و او را به روانپزشك ارجاع ميدهد ملاحظه ميشود فرد پس از تجوز داروهاي روانپزشك از درد معده خلاص ميشود . زماني كه اين دردها درمان نشوند مزمن شده و داراي نوسان هستند كه بندرت كاملاً از بين ميروند .
اخيراً بر تعامل بين حالات روانشناختي و متغيرهاي زيست شناختي و اجتماعي تاكيد شده است بر طبق الگوي «زيستي – رواني – اجتماعي » شخص ميتواند اين الگو را در بعضي فعاليت هاي پيچيده در كنش مغز تشريح كند. مغز در رويدادهاي جسمي و غير جسمي (رويدادهاي محيطي، عقايد) را پردازش كند افكار رفتار ميسازد و به واكنش هاي بدني نظم ميبخشد . در هر لحظه مفروض، مغز «برنامه ريزي شده » همزمان داده هاي مربوط به حوزه هاي زيستي، روانشناختي و اجتماعي را فراهم ميسازد. مشكلات زيستي – رواني – اجتماعي اغلب وقتي روي ميدهند كه زندگي افراد را تغيير ات محيطي، معظلات و تنگناها تخريب ميشود . واژه «تعادل حياتي» به مكانيسمي اطلاق ميشود كه بوسيله آن موجود زنده خود را بر اي ارزيابي توازن پويا در مواجهه با اين تخر يبها تجهيز ميكند.
بنا به گفته هاي فوق چنانچه هر يك از ما از دردي رنج ميبريم ويا بتازگي دردي در ما شروع شده ميبايست بجز عوامل جسماني نگاهي هم به عوامل روانشناختي نظير فشارهاي روحي كه بتازگي يا براي مدتي آنها را تجربه ميكنيم داشته باشيم .
استرس ها نقش موثري در بوجود آوردن دردهاي جسماني دارند همچنين بنا به ديدگاه بهداشت رواني جهت جلوگيري از اتفاقات جسماني ناخوشايند ( نظير سكته قلبي ) ميبايست يا خود را در مقابل فشارهاي روحي مجهز كرده و يا از آنها دوري كنيم .
بعلاوه خود اين فشارها باعث بوجود آمدن بيماري هاي روانشناختي همچون افسردگي، اضطراب، وسواس، افت كاركرد و ... هستند .
پيوند بين عوامل روانشناختي و سلامت جسمي البته يك طرفه نيست هر حالت روانشناختي در مستعد ساختن فرد براي ابتلا به بيماري جسماني نقش دارد، اما بيمار شدن نيز به نوبه خود حالت ذهني فرد را تحت تاثير قرار ميدهد افسردگي، اضطراب، خشم و احساس نا اميدي و درماندگي مشخصه بيشتر كساني است كه مجبورند با بيماري و ناتواني جسماني زندگي كنند لازم نيست بيماري جسمي بدخيم باشد تا اثر روانشناختي داشته باشد كسي كه سرما خوردگي يا پيچ خوردن مچ پا يا دندان درد داشته باشد ميداند كه اين اختلالهاي نسبتاً جزئي تا چه حد ميتوانند باعث آسيب روانشناختي گردند. البته اختلال جسمي سخت تر مثل سرطان تاثير شديدي روي افكار و احساسات شخص خواهد گذاشت .
همچنين محققين دريافتهاند كه نگرش بيمار نسبت به بيماري ميتواند بهبود را سرعت دهد در آزمايشهايي كه سِليه با حيوانات انجام داد متوجه شد تهديدهاي بدني يا محيطي مخاطره آميز غدد درون ريز را به فعاليت در ميآورد براي مثال غدد آدرنال حجيم شده و ذخيره استروئيدهاي خود را تخليه ميكنند و اين امر رنگ آنها را از زرد به قهوه اي تغيير ميدهد و زماني كه حيوانات از فشار رواني خلاص ميشوند غدد آدرنال به اندازه طبيعي خود باز ميگشتند اما اين تنها يك بهبود موقت بود چند هفته پس از احيا فشار رواني غدد دوباره حجيم گشته و ذخيره استروئيدهاي خود را از دست ميدهند سليه دريافت كه اگر فشار رواني شديد و طولاني مدت باشد عاقبت حيوان از ناتواني زياد، ميميرد.بخاطر چنين تغييراتي در كاركرد بدن فشارهاي روانشناختي دراز مدت (مثل استرس در شغل يا خانواده، مشكلات مالي و ...) ميتوانند بيماريهاي جسمي مثل فشار خون، زخمهاي معده يا سردرد و ... ايجاد كنند .
همانگونه كه نقائص بدني ممكن است باعث مشكلات روانشناختي شوند، مشكلات روانشناختي ممكن است باعث نقائص بدني شوند وقتي عوامل روانشناختي در بيماري دخالت دارند نقش آنها معمولاً غير مستقيم است به عنوان مثال ويژگيهاي شخصيتي به تنهايي ممكن نيست بيماري مثل آسم ايجاد كند، اما وقتي با ريه هاي بسيار حساس و فشارهاي رواني موقعيتي خاص همراه شود ممكن است نقش مهمي در ايجاد آسم ايفا كنند .علم به اينكه حالت ذهني شخصي ميتواند بدنش را تحت تاثير قرار دهد تاريخچه اي طولاني دارد. در قرن هيجدهم مسمر ادعا نمود كه ميتواند سير علائم بيماري بدني را با استفاده از مغناطيس شخصي خويش اصلاح كند . در قرن نوزدهم شاركو استفاده از هپيپنوتيزم را در درمان شكايات بدني پايه گذاري كرد و در اوايل قرن حاضر فرويد روانپويشي را در مورد علائم جسماني بكار برد. هم اكنون آلبر ت اليش شارحِ رويكرد شناختي ميگويد : تمام مشكلات عاطفي افراد از تفكرات جادويي و موهومي آنها سرچشمه ميگيرد كه از نظر تجربي معتبر نيستند .
دردهاي روانتني معمولاً اختيارشان در دشت شخصي نيست و فرد نميداند چگونه اين درد شروع شده يا چه كاري انجام دهد تا درد او كاهش يابد اما كساني هم هستند كه همان درد را دارند كه منشا جسماني دارد و با مراجعه به پزشك درد آنها رفع ميشود .شروع اينگونه دردها از 30 سالگي به بعد است كه معمولاً براي سالهاي سال ادامه دارد و موجب اختلال در كاركرد اجتماعي يا شغل فرد ميشود فردي كه دردهاي روانتني دارد معمولاً چند درد را باهم دارا ميباشد مثل سردرد، دل درد، درد پشت يامفاصل . اما دو شكايات معدي – روده اي بعنوان سابقه بايد وجود داشته باشد. در زنها اين علامت ممكن است بي نظمي قاعدگي، خونريزي شديد قاعدگي و استفراغ در طي بارداري را در بر گيرد و در مردها ممكن است علايم نظير نارسايي كاركرد نعوظي يا انزال وجود داشته باشد . هم زنها و هم مردها ممكن است دچار بي تفاوتي جنسي شوند .
گاهي افرادي كه دچار بيماري روانتني هستند اغلب بطور همزمان در جستجوي كمك گرفتن از چندين پزشك برآيند كه ممكن است موجب پيچيده شدن وضع آنها شده و بعضي اوقات تركيب خطرناك درمانهاي مختلف را به دنبال دارد .علائم اضطراب، خلق افسرده، رفتار تكانه اي و ضد اجتماعي، تهديدهاي خود كشي و ناسازگاري زناشويي اغلب ديده ميشوند .فردي با شكايات معده دردي به پزشك مراجعه ميكند، پزشك پس از معاينات و آزمايش ها متوجه ميشوند كه درد بيمار علامت جسماني ندارد و او را به روانپزشك ارجاع ميدهد ملاحظه ميشود فرد پس از تجوز داروهاي روانپزشك از درد معده خلاص ميشود . زماني كه اين دردها درمان نشوند مزمن شده و داراي نوسان هستند كه بندرت كاملاً از بين ميروند .
اخيراً بر تعامل بين حالات روانشناختي و متغيرهاي زيست شناختي و اجتماعي تاكيد شده است بر طبق الگوي «زيستي – رواني – اجتماعي » شخص ميتواند اين الگو را در بعضي فعاليت هاي پيچيده در كنش مغز تشريح كند. مغز در رويدادهاي جسمي و غير جسمي (رويدادهاي محيطي، عقايد) را پردازش كند افكار رفتار ميسازد و به واكنش هاي بدني نظم ميبخشد . در هر لحظه مفروض، مغز «برنامه ريزي شده » همزمان داده هاي مربوط به حوزه هاي زيستي، روانشناختي و اجتماعي را فراهم ميسازد. مشكلات زيستي – رواني – اجتماعي اغلب وقتي روي ميدهند كه زندگي افراد را تغيير ات محيطي، معظلات و تنگناها تخريب ميشود . واژه «تعادل حياتي» به مكانيسمي اطلاق ميشود كه بوسيله آن موجود زنده خود را بر اي ارزيابي توازن پويا در مواجهه با اين تخر يبها تجهيز ميكند.
بنا به گفته هاي فوق چنانچه هر يك از ما از دردي رنج ميبريم ويا بتازگي دردي در ما شروع شده ميبايست بجز عوامل جسماني نگاهي هم به عوامل روانشناختي نظير فشارهاي روحي كه بتازگي يا براي مدتي آنها را تجربه ميكنيم داشته باشيم .
استرس ها نقش موثري در بوجود آوردن دردهاي جسماني دارند همچنين بنا به ديدگاه بهداشت رواني جهت جلوگيري از اتفاقات جسماني ناخوشايند ( نظير سكته قلبي ) ميبايست يا خود را در مقابل فشارهاي روحي مجهز كرده و يا از آنها دوري كنيم .
بعلاوه خود اين فشارها باعث بوجود آمدن بيماري هاي روانشناختي همچون افسردگي، اضطراب، وسواس، افت كاركرد و ... هستند .