از تربیت بیش از حد بپرهیزید
نويسنده: دكتر لورنس استینبرگ
ترجمه: نوشین دیانتی
منبع:sharghnewspaper.ir
ترجمه: نوشین دیانتی
منبع:sharghnewspaper.ir
فرزندان از مشاركت شما در زندگی شان بهره مند می شوند اما گاهی اوقات ممكن است یك چیز خوب بیش از حد زیاد باشد. مشاركت شما نباید آنقدر زیاد باشد كه رشد روانی او را سركوب كند.
مشاركت كنید اما مزاحمت ایجاد نكنید
ایجاد مزاحمت بعضی والدین از نیاز بسیار شدید كنترل كردن سرچشمه می گیرد، اما اكثر والدین مزاحم در واقع نیت خوب دارند. می خواهند از فرزندشان در مقابل آسیب، شكست و طرد شدن حمایت كنند. می خواهند هر كاری كه می توانند برای ارتقای سطح سلامت، خوشبختی و موفقیت فرزندشان بكنند. هیچ پدر و مادری خلاف این را نمی خواهد اما ممكن است در این كار تندروی كنند.بچه ها باید حس سالم استقلال را به دست آورند و مشاركت مزاحمت آمیز از طرف والدین این مسئله را مختل می كند. به این معنی كه باید یاد بگیرید چه موقع كنار بكشید، چه موقع از دور نظاره كنید، چه موقع تصمیم گیری را به او واگذار كنید، نه اینكه مسئله را خودتان به دست بگیرید و چه موقع اجازه بدهید فرزندتان كمی فضای خصوصی داشته باشد.برای اینكه پدر یا مادر خوبی باشید باید قبول كنید كه چیزهایی در زندگی فرزندتان هست كه از اختیار شما خارج است. در واقع كار شما در مقام پدر یا مادر این باید باشد كه همین طور كه فرزندتان بزرگ و بزرگتر می شود اختیار زندگی اش را بیشتر و بیشتر به خودش واگذار كنید. این كار به معنی مشاركت كمتر نیست بلكه به معنی مشاركت به روش های دیگر است. همین طور كه فرزندتان بزرگتر می شود باید به تدریج امكان گذار از مشاركت از طریق مدیریت خود به مشاركت به شكل نظارت از دور را فراهم كنید.بخشی از آنچه كودك را سالم، خوشحال و موفق می كند ایجاد حس توانایی و خودكفایی كاملا درست است كه فرزندتان باید مطمئن باشد مواظبش هستید اما از طرفی باید بداند موقعیت های فراوانی هست كه می تواند بدون شما از پسر آن بربیاید. اگر زندگی او را جز به جز مدیریت كنید طوری كه هیچ گاه نتواند كاری را خودش انجام بدهد، نخواهد توانست به شایستگی های خود اعتماد كند.در نهایت آخرین راهی كه كودك را واقعا سالم، خوشحال و موفق می كند این است كه به او آزادی خطر كردن بدهید تا خودش بعضی تصمیماتش را بگیرد حتی اگر با این كار در معرض دلخوری یا ناامیدی قرار بگیرد. والدین باید مهارت ایجاد تعادل بین مشاركت و استقلال را داشته باشند. در هر دو حالت افراطی، چه والدین بی توجه باشند و چه بیش از حد دخالت كنند، سلامت روانی بچه ها به خطر می افتد.مشاركت در مسائل مدرسه فرزند مهم است اما مثلا اگر تكالیفش را به جای او انجام بدهید یا همیشه قبل از تحویل آنها را تصحیح كنید به توانایی های خودش شك می كند و هیچ وقت نمی فهمد نمرات خوبش واقعا به خاطر كار خودش نیست.نظارت بر روابط دوستانه فرزند مهم است اما اگر مدام در روابط او با سایر بچه ها دخالت كنید تا مطمئن شوید همه چیز بدون دردسر پیش می رود، فرزندتان عصبی می شود و فكر می كند مهارت لازم برای ایجاد ارتباط و زندگی اجتماعی ندارد.پیگیری فعالیت های فرزند مهم است اما اگر مدام مسئولیت ها و پایان یافتن موعد تحویل كارهایش را یادآوری كنید، هیچ وقت یاد نمی گیرید چطور به كارهایش سر و سامان بدهد. اگر همه چیز را برای او برنامه ریزی كنید بدون اینكه به خودش اجازه بدهید حداقل بخشی از وقتش را آن طور كه می خواهد بگذراند اعتمادبه نفسش را تضعیف می كنید.فهم اینكه در دنیای فرزندتان چه می گذرد مهم است اما لازم نیست جزئیات هر تلفن یا مكالمه او را با دوستش بدانید. برای اینكه احساس بزرگ شدن بكند باید در دنیای خودش چیزی فقط مخصوص خودش داشته باشد.مسئله خصوصی داشتن با دزدكی كار كردن فرق دارد.وقتی فهمیدید كه مشاركت شما مناسب است یا بیش از حد، خوب است .
این سه سئوال را از خود بپرسید
۱ آیا فرزند من توانایی برخورد با این وضعیت را دارد یا می تواند خودش چنین تصمیمی بگیرد مسئله را از چشم انداز مرحله رشد فرزندتان بررسی كنید. جوان می تواند مسائل بیشتری را نسبت به یك نوجوان برعهده بگیرد و نوجوان هم بیشتر از كودك. البته بچه ها حتی در سنین مشابه با هم فرق می كنند پس قوت ها و ضعف های فرزندتان را در نظر بگیرید. بعضی بچه های هشت ساله می توانند با موفقیت دعوایشان با سایر بچه ها را حل وفصل كنند در حالی كه بعضی دیگر به كمك پدر و مادرشان نیاز دارند.
۲ اگر فرزندم با موفقیت از عهده این كار بربیاید، احساس بهتری نسبت به خودش خواهد داشت یا در نتیجه این عمل چیز مهمی یاد می گیرد از خودتان درباره منافع مشاركت نكردنتان سئوال كنید. گاهی اوقات والدین فقط به نكات منفی احتمالی فكر می كنند. شما می دانید چطور باید شغلی تابستانی پیدا كنید، باید چه كارهایی بكنید و چگونه قرار مصاحبه را بگذارید اما فرزندتان باید این كار را خودش یاد بگیرد و اگر همیشه شما این كار را انجام بدهید یاد نمی گیرد.
۳ اگر فرزندم اشتباه كند پیامد آن طوری هست كه خودم و او بتوانیم در درازمدت با آن بسازیم هر چیز كوچكی را فاجعه بالقوه تصور نكنید اما مراقب نتیجه تصمیم گیری های نادرست باشید. مثلا لازم نیست هر بار كه فرزندتان امتحان دارد به او یادآوری كنید كه درس بخواند. اما خوب است كه مراقب باشید شب قبل از امتحان نهایی خوب بخوابد. اجازه بدهید از اشتباهاتش پند بگیرد البته تا وقتی كه اشتباهات او پیامدهای وخیم نداشته باشد.
اگر در موقعیت های بسیاری پاسخ شما به این سه سئوال مثبت است اما باز هم نمی توانید جلوی دخالت خود را بگیرید، احتمالا پدر یا مادر مزاحمی هستید.
من طرفدار رویكرد پرورشی «مدرسه های سخت گیر» نیستم. هیچ مدرك و سندی نیست كه نشان بدهد بچه هایی كه ضربه می خورند قوی تر می شوند، وقتی طرد می شوند شخصیت شان رشد می كند یا از شكست سود می برند. در كل درد، اندوه و ناامیدی برای بچه ها سودمند نیست.
مشاركت كنید اما مزاحمت ایجاد نكنید
ایجاد مزاحمت بعضی والدین از نیاز بسیار شدید كنترل كردن سرچشمه می گیرد، اما اكثر والدین مزاحم در واقع نیت خوب دارند. می خواهند از فرزندشان در مقابل آسیب، شكست و طرد شدن حمایت كنند. می خواهند هر كاری كه می توانند برای ارتقای سطح سلامت، خوشبختی و موفقیت فرزندشان بكنند. هیچ پدر و مادری خلاف این را نمی خواهد اما ممكن است در این كار تندروی كنند.بچه ها باید حس سالم استقلال را به دست آورند و مشاركت مزاحمت آمیز از طرف والدین این مسئله را مختل می كند. به این معنی كه باید یاد بگیرید چه موقع كنار بكشید، چه موقع از دور نظاره كنید، چه موقع تصمیم گیری را به او واگذار كنید، نه اینكه مسئله را خودتان به دست بگیرید و چه موقع اجازه بدهید فرزندتان كمی فضای خصوصی داشته باشد.برای اینكه پدر یا مادر خوبی باشید باید قبول كنید كه چیزهایی در زندگی فرزندتان هست كه از اختیار شما خارج است. در واقع كار شما در مقام پدر یا مادر این باید باشد كه همین طور كه فرزندتان بزرگ و بزرگتر می شود اختیار زندگی اش را بیشتر و بیشتر به خودش واگذار كنید. این كار به معنی مشاركت كمتر نیست بلكه به معنی مشاركت به روش های دیگر است. همین طور كه فرزندتان بزرگتر می شود باید به تدریج امكان گذار از مشاركت از طریق مدیریت خود به مشاركت به شكل نظارت از دور را فراهم كنید.بخشی از آنچه كودك را سالم، خوشحال و موفق می كند ایجاد حس توانایی و خودكفایی كاملا درست است كه فرزندتان باید مطمئن باشد مواظبش هستید اما از طرفی باید بداند موقعیت های فراوانی هست كه می تواند بدون شما از پسر آن بربیاید. اگر زندگی او را جز به جز مدیریت كنید طوری كه هیچ گاه نتواند كاری را خودش انجام بدهد، نخواهد توانست به شایستگی های خود اعتماد كند.در نهایت آخرین راهی كه كودك را واقعا سالم، خوشحال و موفق می كند این است كه به او آزادی خطر كردن بدهید تا خودش بعضی تصمیماتش را بگیرد حتی اگر با این كار در معرض دلخوری یا ناامیدی قرار بگیرد. والدین باید مهارت ایجاد تعادل بین مشاركت و استقلال را داشته باشند. در هر دو حالت افراطی، چه والدین بی توجه باشند و چه بیش از حد دخالت كنند، سلامت روانی بچه ها به خطر می افتد.مشاركت در مسائل مدرسه فرزند مهم است اما مثلا اگر تكالیفش را به جای او انجام بدهید یا همیشه قبل از تحویل آنها را تصحیح كنید به توانایی های خودش شك می كند و هیچ وقت نمی فهمد نمرات خوبش واقعا به خاطر كار خودش نیست.نظارت بر روابط دوستانه فرزند مهم است اما اگر مدام در روابط او با سایر بچه ها دخالت كنید تا مطمئن شوید همه چیز بدون دردسر پیش می رود، فرزندتان عصبی می شود و فكر می كند مهارت لازم برای ایجاد ارتباط و زندگی اجتماعی ندارد.پیگیری فعالیت های فرزند مهم است اما اگر مدام مسئولیت ها و پایان یافتن موعد تحویل كارهایش را یادآوری كنید، هیچ وقت یاد نمی گیرید چطور به كارهایش سر و سامان بدهد. اگر همه چیز را برای او برنامه ریزی كنید بدون اینكه به خودش اجازه بدهید حداقل بخشی از وقتش را آن طور كه می خواهد بگذراند اعتمادبه نفسش را تضعیف می كنید.فهم اینكه در دنیای فرزندتان چه می گذرد مهم است اما لازم نیست جزئیات هر تلفن یا مكالمه او را با دوستش بدانید. برای اینكه احساس بزرگ شدن بكند باید در دنیای خودش چیزی فقط مخصوص خودش داشته باشد.مسئله خصوصی داشتن با دزدكی كار كردن فرق دارد.وقتی فهمیدید كه مشاركت شما مناسب است یا بیش از حد، خوب است .
این سه سئوال را از خود بپرسید
۱ آیا فرزند من توانایی برخورد با این وضعیت را دارد یا می تواند خودش چنین تصمیمی بگیرد مسئله را از چشم انداز مرحله رشد فرزندتان بررسی كنید. جوان می تواند مسائل بیشتری را نسبت به یك نوجوان برعهده بگیرد و نوجوان هم بیشتر از كودك. البته بچه ها حتی در سنین مشابه با هم فرق می كنند پس قوت ها و ضعف های فرزندتان را در نظر بگیرید. بعضی بچه های هشت ساله می توانند با موفقیت دعوایشان با سایر بچه ها را حل وفصل كنند در حالی كه بعضی دیگر به كمك پدر و مادرشان نیاز دارند.
۲ اگر فرزندم با موفقیت از عهده این كار بربیاید، احساس بهتری نسبت به خودش خواهد داشت یا در نتیجه این عمل چیز مهمی یاد می گیرد از خودتان درباره منافع مشاركت نكردنتان سئوال كنید. گاهی اوقات والدین فقط به نكات منفی احتمالی فكر می كنند. شما می دانید چطور باید شغلی تابستانی پیدا كنید، باید چه كارهایی بكنید و چگونه قرار مصاحبه را بگذارید اما فرزندتان باید این كار را خودش یاد بگیرد و اگر همیشه شما این كار را انجام بدهید یاد نمی گیرد.
۳ اگر فرزندم اشتباه كند پیامد آن طوری هست كه خودم و او بتوانیم در درازمدت با آن بسازیم هر چیز كوچكی را فاجعه بالقوه تصور نكنید اما مراقب نتیجه تصمیم گیری های نادرست باشید. مثلا لازم نیست هر بار كه فرزندتان امتحان دارد به او یادآوری كنید كه درس بخواند. اما خوب است كه مراقب باشید شب قبل از امتحان نهایی خوب بخوابد. اجازه بدهید از اشتباهاتش پند بگیرد البته تا وقتی كه اشتباهات او پیامدهای وخیم نداشته باشد.
اگر در موقعیت های بسیاری پاسخ شما به این سه سئوال مثبت است اما باز هم نمی توانید جلوی دخالت خود را بگیرید، احتمالا پدر یا مادر مزاحمی هستید.
من طرفدار رویكرد پرورشی «مدرسه های سخت گیر» نیستم. هیچ مدرك و سندی نیست كه نشان بدهد بچه هایی كه ضربه می خورند قوی تر می شوند، وقتی طرد می شوند شخصیت شان رشد می كند یا از شكست سود می برند. در كل درد، اندوه و ناامیدی برای بچه ها سودمند نیست.