انسان و عالم ذر

معناي عالم ذر و تعهد انسان به خداپرستي در اين عالم چيست؟ در اين باره توجه به چند نكته لازم است: الف) هيچ موجودي در وجود يافتنش داراي اختيار نيست و وجود انسان نيز از اين قبيل است و عالم ذر، ربطي به آن ندارد. ب) در مورد عالم «ذر» در ميان دانشمندان، مفسران، متكلمان و محدثان، گفت و گوهاي زيادي واقع شده است و اين، نشانگر پيچيدگي موضوع (عالم ذر) مي باشد.
سه‌شنبه، 7 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انسان و عالم ذر
انسان و عالم ذر
انسان و عالم ذر
منبع:ماهنامه پرسمان
معناي عالم ذر و تعهد انسان به خداپرستي در اين عالم چيست؟
در اين باره توجه به چند نكته لازم است:
الف) هيچ موجودي در وجود يافتنش داراي اختيار نيست و وجود انسان نيز از اين قبيل است و عالم ذر، ربطي به آن ندارد.
ب) در مورد عالم «ذر» در ميان دانشمندان، مفسران، متكلمان و محدثان، گفت و گوهاي زيادي واقع شده است و اين، نشانگر پيچيدگي موضوع (عالم ذر) مي باشد.
خداي سبحان در قرآن كريم مي فرمايد: « به خاطر بياور زماني را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم، «ذريه ي» آنها را برگرفت و آنان را گواه بر خودشان گرفت و از آنها پرسيد: « آيا من پروردگار شما نيستم؟ آنان همگي گفتند: آري، ما گواهي داديم. اين كار را خداوند به خاطر آن انجام داد كه در روز قيامت نگوييد ما از اين موضوع –توحيد و معرفه الله – غافل بوديم». 1
حال، اين ظهور و بروز ( در عالم ذر) كه واقع شده، به چه صورت انجام گرفته است و منظوراز عالم ذر چيست؟
1. محدثان در پاسخ مي گويند: در بعضي از احاديث آمده است : فرزندان آدم تا پايان دنيا به صورت ذرات كوچكي از پشت آدم خارج شدند و فضا را پر كردند؛ در حالي كه داراي عقل و شعور بودند و قادر بر سخن و تكلم بودند. خداوند از آنان پرسيد: آيا من پروردگار شما نيستم؟ همگي در پاسخ گفتند. آري و به اين ترتيب ، پيمان نخستين بر توحيد گرفته شد.
2. گروهي از مفسران چنين مي گويند: منظور از «ذر» ذرات نخستين وجود انسان (نطفه) است كه از پشت پدران به رحم مادران انتقال يافت و به تدريح در عالم جنين، به صورت انسان كاملي درآمد و در همان حال، خداوند استعدادهايي به او داد تا بتواند حقيقت توحيد را درك كند. از اين رو، عالم ذر، عالم جنين است و سوؤال و پاسخ، به زبان حال صورت گرفته است.
3. منظور از عالم «ذر»، عالم ارواح است؛ يعني، خداوند در آغاز، ارواح انسان ها را آفريد و مخاطب ساخت و از آنان اقرار بر توحيد گرفت.
4. منظور از «ذر» ، اجزاي بسيار كوچك نيست؛ بلكه ذر به معناي (ذريه) است؛ خواه كوچك و صغير باشند يا بزرگ و كبير. بنابراين، سوؤال و جواب در ميان انسان و خداوند ، به وسيله ي پيامبران و به زبان «قال» مي‌باشد.
5. سوؤال و جواب ( در عالم ذر) بين انسان و خداوند، به زبان حال، صورت گرفته است؛ آن هم بعد از بلوغ، كمال و عقل.
6. علامه طباطبايي مي گويد: موجودات داراي دو نوع وجودند؛ يك وجود جمعي در نزد خدا كه در قرآن به عنوان ملكوت از آن ياد شده است و ديگري وجودات پراكنده كه با گذشت زمان، به تدريج ظاهر مي‌شوند. به اين ترتيب، عالم انسانيت دنيوي، مسبوق به عالم انسانيت ديگري است كه در آن جا هيچ موجودي از پروردگار پوشيده نسيست و با شهود باطني، اورا مشاهده كرده، به واحديت او اعتراف مي كندو سوؤال و جواب در عالم «ذر» مربوط به آن جا مي‌شود.2
آيه ي ميثاق، از آياتي است كه مفسران سوؤال هاي زيادي دربارة آن مطرح كرده اند كه برخي به شرح ذيل است:
1. اين ميثاق الهي ، در چه عالمي انجام گرفته است؟
2. اين پيمان، در چه شرايطي واقع شده است؟
3. آيا اين عهد ، به صورت دسته جمعي بوده است يا تك تك انسان ها حضور داشته اند؟ پيش از آن كه به آراي صاحب نظران اشاره كنيم، لازم است توجه كنيم كه گر چه نكات مهم و دقيقي در اين بحث وجود دارد ، ولي اين آيه به روشني دلالت مي كند كه خدا با فرد فرد انسانها مواجهه داشته و به آن ها گفته است.« آيا من خداي شما نيستم»؟ آنان نيز گفته اند: «آري، تويي خداي ما».
منشاء ابهام ، اين است كه ما خودمان چنين چيزي به خاطر نداريم. برخي از اين مطلب روشن، نتيجه‌اي جالب گرفته‌اند و گفته‌اند كه چنين مكالمه ي حضوري و عذربراندازي كه خطاي در تطبيق را هم نفي مي‌كند، جز با علم حضوري و شهود قلبي حاصل نمي‌شود؛از اين رو، معرفتي كه در آيه به آن اشاره شده است، معرفتي شخصي خواهد بود و نه شناختي كلي كه با مفاهيم عقلي حاصل مي‌شود و تفاوت اولي با دومي دراين است كه در اولي، شخص خالق و اوصاف آن هم چون يگانگي و ربوبيت او مشخص مي‌گردد؛ ولي در دومي ، تنها نفس خالق كلي ، بدون تشخص معلوم مي‌شود. 3
آراي صاحب نظران درباره ي جايگاه ميثاق به قرار زير است:
1. اين نظريه ي عالم ذر مي‌گويد كه ارواح انسان‌ها قبل از تعلق به بدن، به ذرات ريزي تعلق گرفته است و آن ذرات ، با تعلق ارواح، زنده و آگاه شدند؛ پس از آن، خداوند اين مطلب را ميثاق گرفت . بر اساس نظر اين گروه، آيه ناظر به عالم ذر است؛ يعني خداوند از صلب آدم، ذرات ريزي را استخراج كرد و با تعلق ارواح به آنها، از آنان عهد و پيمان گرفت. علامه مجلسي و آقا جمال الدين خوانساري اين نظر پذيرفته‌اند.4
نقد:
الف) اين نظريه، با ظاهر آيه مخالف است؛ زيرا آيه مي گويد كه خدا از صلب بني آدم، ذريه آنها را گرفت و نه از صلب آدم.
ب) نظريه فوق مستلزم تناسخ است و تناسخ به حكم عقل باطل است؛ زيرا بر اين اساس، تمام انسان‌ها يك بار به اين جهان گام نهاده‌اند و پس از يك زندگي كوتاه، از اين جهان رخت بربسته‌اند و بار ديگر، به تدريج، به اين جهان بازگشته‌اند كه اين، همان تناسخ است .5
ج) اگر اين پيمان، با آگاهي كامل اخذ شده است، چرا كسي فعلاً از اين پيمان خبري ندارد؟
2. برخي چون زمخشري، بيضاوي، شيخ طوسي، سيد قطب، علامه شرف الدين عاملي و ميرداماد، محمد تقي جعفري و...قايلند كه اين آيه، در مقام بيان واقع نيست؛بلكه از طريق تمثيل ، به مسأله فطرت اشاره دارد. به نظر اين گروه، منظور آيه اين است كه خداوند با اعطاي نعمت‌هاي بي‌شمار و اعطاي عقل به انسان، گويا توقع و انتظار دارد كه انسان در مقابلش تعظيم كند، و انسان هم طبق ذات فطرت خود، به اين خطاب مجازي خداوند لبيك گفته است.6 مهم ‌ترين اشكال اين نظريه، مخالفت آن با ظاهر كلام الهي مي‌باشد؛ زيا آيه ي با كلمه «اذ» كه علامت گذشته مي باشد؛ نازل گرديده است.
3. شيخ مفيد، اصل عالم ذر را به صورت حقيقي و تكويني پذيرفته است؛ ولي خطاب‌هاي رد و بدل شده ي خدا و انسان‌ها را به نحو حقيقي منكر شده و همه آنها را به تمثيل و مجاز حمل كرده است. 7
انتقادهاي وارد بر نظريه‌هاي اول و دوم، بر اين نظريه هم وارد است.
4. به اعتقاد علم الهدي، عالم ذر، واقعاً بوده است؛ اما تمام ذريه ي آدم در آن عالم حاضر نبوده‌اند؛ بلكه اختصاص به اولاد كفار دارد.8
1. اين نظريه با ظاهر آيه كه دلالت بر اخذ ميثاق از عموم دارد، مخالف است.
2. اگر تنها ميثاق اولاد مشركين مقصود بود، بايد به نحوي روشن ادا مي‌گرديد.9
5. استاد جوادي آملي معتقد است كه مراد از آيه،بيان واقعيت خارجي است و خداوند متعال به لسان عقل و وحي و با زبان انبياء از انسان ميثاق گرفته است؛ يعني خداوند در برابر درك عقلي و رسالت وحي، از مردم پيمان گرفته است كه معارف دين را بپذيرند. وي در تاييد نظريه ي خود به پنج نكته اشاره مي‌كند و مي‌گويد « اين معنا، براي عقل و وحي، نحوه‌اي تقدم نسبت به مرحله ي تكليف وجود دارد؛ لذا ظاهر كلمه ي «اذ» محفوظ مي ماند. منظور از نحوه ي تقدم ، اين است كه اول پيامبران مي‌آيند و مقدمات پذيرش را فراهم مي‌كنند؛ سپس تكليف حادث مي‌شود».10
اين نظريه، به تأويل نزديك تر است تا تفسير، زيرا از اذهان همگان دور است و افزون بر آن، خطاب‌هاي آيه را طبق اين تفسير، بايد بر مجاز حمل كرد و نه حقيقت.
علامه طباطبايي هم در نقد نظريه ي فوق مي‌گويد: « اگر منظوراز اخذ ميثاق ، همان زيان وحي باشد؛ [بايد] مانند ساير احكام مي‌فرمود: به مردم چنين ابلاغ كن؛ به اين كه بگوييد: شما به ياد بياوريد.11
6. علامه طباطبايي معتقد است كه مقصود آيه ، جنبه ي ملكوتي انسان هاست ؛ يعني جاي شهود و اشهاد و جايگاه ميثاق، ملكوت انسان هاست ؛ زيرا با توجه به ظاهر آيه كه فرمود « و اذ اخذ؛ يعني به ياد بياور» استفاده مي‌شود كه اولاً، قبل از اين جايگاه محسوس، جايگاه نامحسوس ديگري وجود داشته است كه در آن جا ميثاق انجام گرفته است. ثانياً ، صحنه ي اخذ ميثاق، بر نشأيه حس و طبيعت مقدم است. ثالثاً، چون اين دو جايگاه با هم متحدند و از هم جدا نيستند، خداوند به انسان ملكي و مادي امر مي‌كند كه به ياد آن جايگاه ملكوتي باشد و وقتي به ياد آن جايگاه باشد، آن را حفظ مي‌كنند.
7. اين نظريه در ميان علما مورد توجه جدي قرار گرفته است و آنان، نظرهاي مختلفي درباره ي آن اظهار كرده‌اند استاد جوادي آملي ، استاد جعفر سبحاني و شهيد دكتر بهشتي اين نظريه را نقد و بررسي كرده اند.
طبق نظريه ي علامه و تمامي كساني كه عالم ذر و گفت و گوي بين انسان و خدا را پذيرفته‌اند ، فلسفه ي وجود آن عالم اين است كه انسان با شهود باطني ، خدا را مشاهده و به وحدانيت او اعتراف نموده است و اين شهود، باعث مي‌شود كه در عالم مادي كه موانع مختلفي سر راه دارد، آن عالم را و شهود خداي خويش را كه سرمايه ي اصلي هدايت و نجات اوست، فراموش نكند و تا زماني كه آن ميثاق و آن شهود فطري در درون جان انسان زنده باشد، راه انحراف را در پيش نخواهد گرفت و در واقع، آن شهود عالم ملكوت و عالم ذر، مي‌تواند تضمين كننده ي نجات انسان و ماندن بر صراط توحيد باشد؛ البته اين امكان وجود دارد كه انسان، گنجينه هاي عالم ملكوت و فطرت را با آلودگي هاي گناه و حب دنيا دفن كند؛ ولي اگر به پيامبران و امامان اين امكان را بدهد كه به آنها دسترسي پيدا كنند، آن گنجينه‌ها را از زير خروار حجاب ها نجات مي دهند.
امام علي عليه السلام درباره ي هدف بعثت مي فرمايد: « خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود و هر چند گاه، متناسب با خواسته‌هاي انسان‌ها، رسولان خود را پي در پي اعزام كرد تا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان بازجويند و نعمت هاي فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهي، حجت را بر آنها تمام نمايند و توانمندي‌هاي پنهان شده ي عقل ها را آشكار سازند». 12
از جملات بالا به حكمت و فلسفه دوم براي عالم ذر مي توان پي برد و آن سهولت يافتن هدايت انسان‌ها توسط پيامبران و امامان و مصلحان است، وجود شهود عالم ملكوت و عالم ذر، اين زمينه را براي رهبران ديني آماده مي‌كند كه بشر را به راحتي هدايت نمايند و با زنده نمودن آن پيمان و كشف گنجينه‌هاي فطرت، به سادگي انسان ها را به راه راست رهنمون سازند.
فلسفه ديگر اين است كه معلمان و انسان‌هاي متدين، از هدايت ديگران هرگز نااميد نشوند؛ زيرا خواهند دانست كه عوامل مختلفي در درون انسان ها، آنان را براي اصلاح ياري مي‌رساند؛ عوامي مثل عقل آدمي، وجدان اخلاقي، فطرت و وجود عالم ذر و شهود ملكوتي آن.
در واقع، مجموعه اينها، عوامل ستون پنجم دروني به حساب مي‌آيند كه باعث مي‌شوند مصلحان تا آخرين لحظه، ازهدايت انسان‌ها نااميد نشوند و به همين جهت گاهي برخي افراد با يك جرقه در آخرين روزهاي عمر خود، به فطرت حقيقي و شهود ملكوتي خود برگشته، در صراط حق و توحيد قرار گرفته‌اند.
براي اطلاعات بيشتر به منابع زير مراجعه كنيد:
1. فطرت در قرآن ، جوادي آملي ، ج 12
2. منشور جاويد، جعفر سبحاني، ج2.
3. تفسيرالميزان ، علامه طباطبايي، ج 8.
4. خدا از ديدگاه قرآن، دكتر بهشتي.
5. كيهان انديشه، شماره 58.

پي نوشت:

1. اعراف(7) ، آيه 172.
2. الميزان، ج 8 ، ص 320-333.
3. مصباح يزدي ، معارف قرآن ، ج 2 و 1، ص 47-37.
4. كيهان انديشه، شماره 58؛ مقاله نگاهي به عالم ذر از محمدحسن قدردان.
5. علامه طباطبايي، الميزان، ج 8، ص 327-325.
6. كيهان انديشه، شماره 58.
7. همان.
8. ملاهادي سبزواري ، غررالفوائد، چاپ سنگي،ج 1، ص 20.
9. منشور جاويد، ج2، ص 80.
10. فطرت در قرآن ، ج12، ص 137-122.
11. الميزان، ج 8، ص 334.
12. نهج البلاغه، محمد دشتي، ص 38.





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط