جوان خدا ترس و آيات عذاب الهى
نويسنده:امالى شيخ مفيد
ترجمه: حسين استاد ولى
ترجمه: حسين استاد ولى
امام صادق عليه السّلام فرمود : روزى سلمان در بازار آهنگران عبور مىكرد، ديد جوانى فرياد مىكشد و جمعيت بسيارى دور او را گرفتهاند و آن جوان به روى زمين افتاده و بىهوش شده است. مردم تا سلمان را ديدند نزد او آمدند و گفتند : گويا به اين جوان، بىهوشى يا ديوانگى روى آورده است. به بالين او بياييد و از خدا بخواهيد، تا وى نجات يابد. وقتى جوان احساس كرد كه سلمان در كنارش است، آرامش يافت و چشم خود را گشود و عرض كرد : من نه ديوانهام و نه حالت بىهوشى به من رخ داده است، بلكه در اين بازار عبور مىكردم، وقتى ديدم آهنها را روى سندانها گذاشته و مىكوبند، به ياد اين آيه قرآن افتادم:
براى كافران، لباسهايى از آتش بريده شود و آب سوزان بر سرهاى آنها ريخته گردد، كه شدت گرمى آن، اندرون و پوستشان را بسوزانند و براى آنها گرزهاى از آتش قرار داده شود.(1)
ياد اين آيه مرا به اين وضع در آورده است. محبت آن جوان با ايمان، در قلب سلمان راه يافت. او را به دوستى خود انتخاب كرد و همواره سلمان با او رفاقت داشت، تا وقتى كه به وى خبر دادند دوستت در بستر مرگ قرار گرفته است. سلمان به بالين او آمد و گفت : اى فرشته مرگ (عزرائيل) با برادر من مهربانى كن. صدايى شنيده شد كه گفت :اى سلمان، من نسبت به هر شخص با ايمان، رفيق و مهربانم.
براى كافران، لباسهايى از آتش بريده شود و آب سوزان بر سرهاى آنها ريخته گردد، كه شدت گرمى آن، اندرون و پوستشان را بسوزانند و براى آنها گرزهاى از آتش قرار داده شود.(1)
ياد اين آيه مرا به اين وضع در آورده است. محبت آن جوان با ايمان، در قلب سلمان راه يافت. او را به دوستى خود انتخاب كرد و همواره سلمان با او رفاقت داشت، تا وقتى كه به وى خبر دادند دوستت در بستر مرگ قرار گرفته است. سلمان به بالين او آمد و گفت : اى فرشته مرگ (عزرائيل) با برادر من مهربانى كن. صدايى شنيده شد كه گفت :اى سلمان، من نسبت به هر شخص با ايمان، رفيق و مهربانم.
پی نوشت:
1- سوره حج، آيه 20 - 23