برگردان: حسین محمدی
نمایش و ارائه شهر
ما در یک شهر زندگی میکنیم، نیمی از مردم جهان در شهرها یا شهرستانها زندگی میکنند (1). علاوه بر این جمعیت شهری به مراتب سریعتر از جمعیت روستایی در حال رشد است. تا سال 2030 پیش بینی میشود که جمعیت ساکن جهان در شهرها و شهرستانها به 60 درصد برسد (2). نرخ رشد شهرنشینی بسیار نامتعادل است. در سال 3005 حداقل رشد جمعیتی شهر تیمور شرقی فقط 8 درصد از مردم در شهرها یا شهرستانها زندگی میکردند (3). در صحرای بزرگ آفریقا (جنوب صحرا) رقم 38 درصد بود، در آسیا (به غیر از خاورمیانه) 37 درصد است. در مقابل در همان سال، 82 درصد از آمریکای جنوبی شهرنشین بودند (4).آرزوی دولت چین است که مطمئن شود تا سال 2020 جمعیت شهری غلبه مییابد، اغلب این مورد کم سابقهای در تاریخ شهرنشینی است که انتظار میرود 800 میلیون جمعیت چین شهری شوند (تا سال 2002، بالای 502 میلیون نفر بودند) این به دنبال ثروت و وضعیت رو به جلوی جامعه درک و تلقی میشود (5). وامگ منگر کوی (6) یکی از مقامات رسمی دولت چین دربارهی آن توضیح داد:
کشوری که بیشتر جمعیت آن در روستاهای فقیر یا دورافتاده هستند، یک ملت توسعه یافته یا مدرن نخواهد شد. نرخ شهرنشینی ما 39 درصد است هم اکنون معادل بریتانیا در سال 1850 ایالات متحدهی آمریکا در سال 1911 و ژاپن در سال 1950 است (7).
شهر شاید به صورت جدید ایجاد شود. هنوز در زیر برجهای شیشهای کلانشهرهای سدهی بیست و یک ساختمانهای بسیار قدیمیتر باقی ماندهاند، شهرنشینی یک ایدهی مدرن است. اما میراث و پیشینهی قدیمی دارد.
به طور معمول اور، (8) به عنوان اولین شهر شناخته میشود، نزدیک به 5000 سال پیش یک گروه از روستاهای جنوبی بین النهرین (9) (عراق کنونی)، برای تشکیل یک سکونتگاه بزرگتر گرد هم آمدند، چه منفعت و نتیجهای در این روش زندگی وجود دارد؟ اور پاسخهای اولیه را فراهم میکند. قبل از تشکیل این سازمان برای رفع تقاضای آبیاری فقط یک تغییر در آب و هوا باید رخ میداد، یک سیستم آبیاری بهتر و بزرگتر نیاز بود. مردم اور با تشکیل گروه و تقسیم کارهایشان قادر به ساختن و حفظ زیرساختهای کشاورزی شدند که همگی آنها از آن سود میبردند. از آن زمان، همان روش به کار گرفته شده است. شهر ما به ما اجازه میدهد منابع را هم به صورت منابع عملی و هم منابع فرهنگی آموزشی بهتر از دیگر مکانها مدیریت کنیم و به کار بگیریم.
شهر به مردم کمک میکند تا کارهایی را انجام دهند. هنوز یک تصور تا اندازهای قدیمی وجود دارد که مردم باید در شهر به روشهای معینی زندگی کنند: نه تنها شهر به وسیلهی مردم کنترل میشود، بلکه مردم هم به وسیلهی شهر کنترل میشوند. این به خوبی تصور میشود، زمانی که به ایدئوگراف (شکل گیری شناسی) شهری چین باستان نگاه میکنیم.
ایدئوگراف مردی را که زیر یک حصار (محیط بسته) زانو زده است را نشان میدهد. حصار، دیوار یک شهر است. این حالت همچنین قدرت نمادین یک شهر به عنوان مرکز سیاست و تشریفات را نشان میدهد. مرد در حال زانو زدن تحت قدرت و نیرو است، او شهر را تشریح و نشان میدهد، نظم شهری نیازمند آن است که چشم اندازها به شدت منضبط باشند، شکلی به سیستم میدهد که اجازه میدهد از ملتهای مختلف جهان پیوسته به دو موضوع محیط فیزیکی و شهرهایشان باز میگردد.
ظهور و شکوه شهرها به وسیلهی استرابو برای نشان دادن شکوفایی تمدن مورد توجه قرار گرفته است. در مقابل، افول و فقدان شهرها مربوط به بربریت میشود و با ترک و رها کردن شهرها، جنون و زوال شروع میشود روند شهرگرایی و از طرف دیگر، تمدن و استقرار روستایی و جوامع توسع نیافته، چیزی است که شاید از امپراطوری چین و روم از طریق جهان شدن فرم شهرهای غربی در طول یکصد سال گذشته، ترسیم و دنبال شود. برنامه ریزی سبک هندسی و مشبک که از خصوصیات شهری جدید است به تحمیل سریع و آسان نظم ساماندهی جدید اجازه میدهد. همانطور که لویس مامفورد (10) توضیح میدهد، شبکهی شهرهای باستانی در درون امپراطوری روم به اوج خود رسیدند:
@@@
طرح شبکه بندی استاندارد، یک بخش اساسی از ابزار کار یک مهاجر و جهانگرد بود که برای استفادهی فوری همراه خود آورده بود. مهاجر زمان کمی برای به دست آوردن زمین یا کشف منابع یک مکان داشت. سادهتر کردن سبک فضایی، خود، برای توزیع سریع و تقریباً متعادل تعداد زیادی ساختمان فراهم شده است (11).
@@@
نقشه بردار رومی یک مسکن جدید طراحی میکند که موقعیت خودش در بالاترین نقطهی مشرف به مکان باشد. یک بار او از گروما (یک چوب با بازوهای عرضی دارای دو خط مناسب)، برای طراحی خطوط مستقیم و نقشه برداری مربع و مستطیل و تعیین مرکز استقرار شهری، جایی که ممکن است میدان (بازار) مکان گزینی شده باشد، استفاده میکند. برنامه ریزی شهری به وسیلهی رومیها اختراع نشد و همین طور نه اینکه طرح مشبک، اما آنها آن را توسعه داده و اصلاح کردند. در حقیقت، شبکه بخش مرکزی در بعضی شهرهای رومی با دیگر شهرها که به سمت حومه کشیده شده بودند تزیین و همپوشانی شده بود که مرکزیت نامیده میشود، که زمین را برای ساکنان اطراف شهر تقسیم میکند و شکل فضایی شهر را در سراسر منطقهی گستردهی شهری ترسیم و به نقشه میکشد (شکل1)، و شکل (2).
این تلاشهای اولیه به منظور اعمال نظم بر روی چشم اندازها شامل کنترل ایده آل و همچنین تناسب، زیبایی و هماهنگ میشد. آرمان بعدی به ما یادآوری میکند که شهر نیز مخزن آرزوهای انسانی و مدینهی فاضله بوده است یک نوع کمال در طراحی شهرهای جدید، که به طور منظمی مانند یک تخته نرد یا مانند تقارن خود طبیعت هستند، یافت میشود. پالمانوا (12)، در سال 1953 در ایالت ونیز تاسیس شد و به نظر میرسد که از دو نوع شکل هندسی ترکیب شده است.
شکل 2- ساختار پالامانوا 1593، منبع جانسون، 1967
همان طور که شکل 2 نشان میدهد و همانند این مفاهیم، برنامه ریزی شهری بر علیه گذشته، در برابر ادغام اتفاقی و سازمانی شکل، شبکه و مکان ساخته شدهی خودجوش، مبارزه میکند. اما همچنین در برابر بینظمیهای موجود به صورت آشفتگیهای دقیقتر، بینظم، انبساطی؛ به رقابت واداشته میشود. در واقع برنامه ریزی مداوم به عنوان واکنشی در برابر گسترش بیرویه و نامنظم شهری سدهی نوزدهم دیده میشود. معمار سوئدی له کوربوزیر، (13) هشدار داد که شهر بزرگ، که باید پدیدهای از قدرت و انرژی باشد، امروزه فاجعه شومی است؛ چون به وسیلهی اصول هندسی اداره نمیشد. (14)اصلاح در شکل بورکراسی (15) دولتی که قرار است بر برنامه ریزی ملی و محلی نظارت کند، پدیدار میشود همپای تکنیکهای ساخت و ساز جدید، هم تشویق و هم مبارزهی این مؤسسات که یک شهر میتواند به سرعت دوباره مطابق با تغییر تمایلات فرهنگی، سیاسی و تقاضاهای اقتصادی تغییر شکل دهد؛ و در کنار نیاز به جواز تحول مداوم شهری، نیاز به کنترل و سازماندهی شهری مورد انتظار است.
عمر مفید بسیاری از ساخت و سازهای ساختمانهای جدید بسیار کوتاه است، برآورد شده است که تا سال 2030 بیش از نیمی از تمام ساختمانها در ایالات متحدهی آمریکا بعد از سال 2000 ساخته شدهاند (16). تلاش برای درک چگونگی عملکردهای شهری، اختلافات و بیعدالتیهای آن به یک موضوع تخصصی و نیمه تخصصی به رسمیت شناخته شده (مطالعات شهری) تبدیل شده است. جغرافیدانان شهری با جامعه شناسان شهری، برنامه ریزان شهری، اندیشمندان سیاست شهری پیوند میخورند و همگی رقابت میکنند تا زندگی آرمانی شهری را به دست بیاورند. مدلهایشان به طور سنتی منطقی را که یک رابطه گمراه کننده دارد، جست وجو کرده است. در واقع آنها نوعی از هندسه را که حالت نمادین و منظمی برای یک هزاره دارد ترسیم میکنند. شناخته شدهترین این مدلها در تغییرات سریع چشم انداز اخیر شیکاگوی سده بیستم ابداع شدند. مهمترین ویژگی تئوری ساختار شهری ارنست بورگس کانسنتریک (17) (شکل 2)، منطقه گذر است (18). این محدوده که بخش تجارت مرکزی را احاطه میکند؛ مهاجران زیادی را دریافت میکند و به وسیلهی رابطه اجتماعی ناپایدار مشخص میشود. بیشترین آنهایی که خارج میشوند، مرفهترین ساکنان هستند (و تعدادی از مسافران برای کار وارد میشوند). گروههای مهاجر جدید محدود به مرکز هستند، همانقدر که آنها بیشتر جذب میشوند، همچنین مهاجران بیشتری خارج میشوند. در مرحلهی اول آنها مهاجرت میکنند تا از محاصره خارج شوند؛ تا اینکه سرانجام آنها به طور کامل جذب میشوند و به عنوان نهادهای مجزا و هویت فضایی ناپدید میشوند. بورگس پیشگام بود و مدلش مورد توجه قرار گرفت و بارها تجدیدنظر شده است. مدل او شدت رشد شهری ایالات متحدهی آمریکا را منعکس میکند و بر پایهی یک دیدگاه خوب از طول عمر تقسیمات نژادی بر این باور است که تمام گروهی اجتماعی در رفتارهای مشابه مشترک زندگی شهری مورد توجه قرار گرفتهاند. هنوز با وجود فرضها و تصورات مشکوک و پرسش برانگیزش یک تصور و دیدی از تجسم واقعی، پیشنهاد میکند که بعدها توسط نظریه پردازان جدید شهری هنوز مورد توجه است. از این رو برای مثال، جان رکس (19) در مطالعه برای انتخاب خانه و سکونت در بیرمنگهام انگلستان دریافت که:
@@@
حرکات پی در پی و مکرر برونسو که مکان یابی و جابه جایی را برای ما در گفتار توجیه میکند و مرکزیت را برای ما مدل قرار میدهد که خانههای حومهای ثروتی کمیاب میباشند. (20)
@@@
همچنین شهرگرایی جنبشی را در نواحی مرکزی شهرها از لحاظ گفتمان سیاسی و اقتصادی ایجاد کرده است. در طول دورهای، که مدرنیته در دو مسیر سیاسی (کمونیست یا سرمایه داری) قرار داشت، شهرهای جدید یا باید براساس شهر سرمایه داری باشد (غرب) یا شهر سوسیالیستی (شرق). هر چند این موضوعی نبود که بعدها مورد توجه پیروان مارکسیسم باشد، گروهی که تفکراتشان در دهههای 1970 تا 1980 بر مطالعات شهری در غرب تسلط داشت. با وجود وضعیت محدود و کم منابع تفکرات مارکسیستی، اندیشمندان جدید را تحت تأثیر قرار داد. در چرخه و سیر دانشگاهی، فهم شهر در عرصهی سرمایه داری یک موضوع اصلی از تحلیلهای دقیق است. مشهورترین جغرافیدان پیرو مکتب مارکسیسم دیوید هاروی (21) است. هاروی ساختار محیط را برای سرمایه مثل یک حوزهی ثانوی فرض کرده است؛ در اقتصاد در جایی امکان دارد که پول به کار گرفته شود و در جایی دیگر به علت نرخ رو به کاهش سود جایگزین چیز دیگر باشد و به کار گرفته نشود. بنابراین او توسعهی شهر و احیای آن را برای اجتناب از بحران اقتصادی ارائه میدهد:
@@@
در حقیقت هر بحران جهانی از سرمایه داری ناشی از حرکات عظیم سرمایه در دورهی طولانی سرمایه گذاری در ساختار محیط بوده است. ویژگی فوق العادهای در پیشرفت بسیاری از کشورهای سرمایه داری از 1969 تا 1973 سبب آسیب تخریب محیط زیست در پایان سال 1973 گردید و سبب یکی از بحرانهای عصر جاری گردید، این یک مثال قابل توجه میباشد (22).
@@@
در مدل هاروی توسعهی شهری و بحران آن ریشه در مدیریت انباشت سرمایه دارد. همچنین توسعهی صنعت در ارتباط با این فرآیند است. از این رو:
@@@
راهبردهای زیادی برای محرک مصرف حداقل، نه آن دسته از راهبردهای پولی و مالی برای سرعت بخشیدن و افزایش دادن فرایند حومه سازی (حومه نشینی) پدید آمده و طراحی شدهاند (23).
@@@
نوعی جسارت و شفافیت تحلیلی در بیان هاروی وجود دارد، هر چند در طول سه دههی گذشته رویکردهای مارکسیستی به شهر به صورت گسترده به دلیل مرتبط کردن هر چیز به اقتصاد و عدم درک الگوهای شهری اخلاق جنسیت و تنوع جنسی از آن انتقاد شده است. هاروی این دوگانگی و تضاد را مشاهده کرده و آن را نشانهی توانایی یک سرمایه داری پسا مدرن جدید تفسیر میکند تا یک هویت و تشخیص شخصی یک ضد سیاست (آنتی پولیتیک) جزء به جزء را بیان کند (24).
وقتی که این تضاد گفتمان و پاسخ متضاد اعمال شود، یکی از چیزهایی که هاروی آن را در انتقاداتش آزار دهنده میداند این است که مسئولان شهری بر این عقیدهاند که شهر میتواند یا باید به عنوان یک مدلسازی خلاصه و کوچک مورد توجه قرار گیرد پافشاری میکنند. اما او از یک نظریه و دستور جغرافیایی یعنی تمایل به پیدایش و اعمال نظم در شهر در بعد جهانی دفاع کرده است.
ما یک راه طولانی را از اور آمدهایم. در سالهای گذشته باقیماندهی اور، شهر نخست، به وسیلهی نیروهای آمریکایی اشغالگر عراق آسیب دیده است. اما عطش ما برای ظهور شهر سیری ناپذیر به نظر میرسد. شهر همچنان ادامه میدهد تا شاهد و دلیلی باشد که تمایل به ایجاد نظم و کنترل را نشان دهد و یکی از مهمترین دستاوردهای بشریت و مهمترین و بزرگترین تحمیل بر طبیعت را نشان میدهد. به هر حال همان طور که ما باید اکنون و در آینده ببینیم، شهر به عنوان موضوعی در معرض بدگمانی و ظن باقی میماند.
منتقدان شهر
شهر یک پارادوکس تمدن و فرهنگ است: شهرها نماد نظم و عقلانیت هستند که هنوز قابلیت کنترل و محدود نگه داشتن از سقوط گسترده از جذابیت و زیبایی دارند. زندگی روستایی به حاشیه مرتبط میشود. اما زندگی شهری مصنوعی و ناراحت کننده است. در اروپا این نظرات و عقاید در مدت مدیدی به یک اراده و تمایل عاطفی برای انتقاد از انحطاط اروپاییها به وسیلهی مقایسهی آنها با جوامع اخلاقی اولیهی بدون صنعت و شهر مطرح و در نظر گرفته میشد. با مراجعه به وقایع و رویدادهای سال 1562 مونتیژنه (25) مقاله نویس فرانسوی سدهی شانزده از سه بومی آمریکایی خواست تا با آرامش و مسالمت قلمروشان را ترک کنند و بیایند جوامع روان ما را ببینند پادشاه با آنها مصاحبهای طولانی داشت و آنها شرایط، آداب و رسوم، جشنها و چیدمان شهرمان را ارائه دادند (26). هنور مونیتژن به ما میگوید که این انسانهای آمده از دنیای دیگر بیشتر با عدم برابری با انسانهای با انواع راحتیها که در کنار آنها زندگی میکنند، مواجه شدهاند،@@@
افراد لاغر شده و درگیر با فقر و گرسنگی، آنها این را عجیب یافتند که نصف افراد نیازمند و بینوا باید با این قبیل بی عدالتیها کنار بیایند و یا آتش در خانههایشان روشن نکنند (27)
@@@
مجاورت در تقسیمات اقتصادی سخت در شهر، به طور سنتی به عنوان یکی از شدیدترین مسائل بیان شده رتبه بندی شدهاند. چشم انداز زندگی در میان افراد و تراکم زیاد افراد بیگانه همچنین جوامع شهری را با مشکل مواجه کرده است. روابط بیگانگی بین افراد مرتبط با شهر به طور نظام مند به وسیلهی سوسیالیستهای آلمانی در اوایل سدهی بیست شروع به تجزیه و تحلیل شد. برای جرج سیمل و فردیناند تونیز (28) رشد زندگی شهری به معنای یک حرکت از ارتباط جوامع رسمی و غیررسمی و ذاتی به اشکال ابزاری و واسطهی منطقی، ارتباط بین بیگانگان را نشان میدهد (29).
@@@
اشتراک و ارتباط یکطرفه بدون جذابیت و حساسیت و شرایط زندگی بخردانه چرخهای وسیع توسط افراد و تأثیر بر استقلال و نسبت به شلوغی و ازدحام زیاد شهرهای بزرگ هرگز بسیار قوی احساس و ملاحظه نشده است. این به آن دلیل است که نزدیکی فیزیکی و فضای باریک و محدود فاصلهی ذهنی را مربیتر مینماید. واضح است فقط با مواجه شدن این آزادی، اگر فرد تحت شرایط خاصی در کلانشهرهای شلوغ احساس تنهایی و غربت نکند، معنا دار است. در اینجا و جاهای دیگر این به آن معنی نیست که ضرورتاً آزادی فردی بازتابی از احساس و تحرک زندگی به عنوان آسایش او باشد (30).
@@@
تعارض و تردید آزادیهای یک شهر، که سیمل در این متن بیان میکند، یک موضوع محوری شخصی و اغلب تحریک آمیز نسبت به منتقدان معاصر شهری داشته است مانند ریچارد سننت (31). او با رویکرد خدانگرانه به بسیاری از شهرهای نخستین نگاه میکند، جالب است بدانیم که سنت در یک نظریه یاستهلاک کلانشهری وارد شده، که بیگانگی شهری را در نقش فرار ضروری از بهشت میداند، یک تبعید از جامعه زنده و آنکه مردم را قادر میسازد برای تکریم دیگران به روشهای مختلف روی آورند. این یک نگرش عجیب و بیگانه و البته متقاعد کننده است، چون یک مضمون عرفانی را در قلب مکانیکی شهر مدرن تزریق میکند:
@@@
شهر مردمی را که متفاوت از هم هستند گرد هم میآورد و پیچیدگی زندگی اجتماعی را تشدید میکند و مردم را به صورت بیگانه از هم گرد میآورد. همهی این زمینهها و جنبههای تجربه (تفاوت و اختلاف، پیچیدگی و بیگانگی) شهری پایدار در مقابل سلطه را پدید میآورند. این جغرافیای ناهموار و دشوار شهری یک تعهد معنوی خاص را ایجاد میکند و میتواند برای کسانی که خودشان را تبعید شده از باغ میدانند به عنوان یک خانه باشد (32).
@@@
به هر حال شاید مواردی هست که موافقت با پذیرش عدم امکان اتحاد بشر به وسیلهی سنت را دچار خدشه کند. بزرگترین منتقدان شهرگرایی مدرن هرگز از این امید همیشگی منصرف نشده اند. هیچ منتقدی خشمگینتر از جغرافیدانان انقلابی پاریس، کسانی که پس از دهه ی1950 خود را موقعیت گرا مینامیدند، نبوده است. چند سال قبل از این رهبری این گروه، گوی دبرد به تلخی شکایت کرد که، هر کسی لبههای این تور بزرگ را ببیند غم و اندوه ما را میبیند، آنجا اکنون چیزی پیدا نمیشود که ستونهای جنبدهی تقلای بردگان مکانیکی (موتوری شده) را نجات دهد (33). دبرد تنفری از همهی تلاشها برای انطباق مردم با بیگانگی را پایه گذاری کرد و بستههای بومی آشکار و همگون بعد از 1945 تلاشهای چشمگیر سازندهی جهت این دقت مورد نظر را مشاهده کرد. در نظر دبرد توسعههای شهری جدید علایم ریشه کنی حافظهی عمومی و از این شورش را نشان دادهاند "شهرکهای جدید" فناوری شبه روستایی رعیت را به سخره میگیرد او این شعار را داد که در این نقطه هرگز چیزی رخ نداده است و رخ نخواهد داد (34).
غرب دربارهی اینکه شهر به آنچه تبدیل به یک مجموعهی جهانی از مسائل و مشکلات میشود، توجهی اندک میکند، نگران است. تا سال 2005 نسبت شهروندانی که در کشورهای توسعه یافته زندگی میکردند تا 45 درصد رشد کرده است (35). منتقدان غیرغربی فرآیند شهرگرایی، ابعاد جدیدی از قبیل شیوهای که شهر از طریق آن به مکانی از غربی شدن و تلفیق در اقتصاد جهانی میتواند تبدیل شود، را به بحث میکشانند. البته ممکن است، این نیروها به طور مشترک عمل کنند یعنی امکان گرایی و احتمالی که جغرافیدانان شهری به نام استانلی برون و جک ویلیامز (36) را برانگیخت تا پیشنهاد کنند که:
@@@
احتمال دارد (در کشورهای کمتر توسعه یافته) تغییر در قالب غربی شدن صورت گیرد، چون در غرب کشورهای بسیار توسعه یافته هستند که پیشگام ایجاد شهرهای پیشرفتهی صنعتی و سبک زندگی وابسته به آن هستند. نشانههای مفصل برای اطمینان این فرآیند غربی شدن، وجود دارد (ممکن است برخی آن را فرآیند همگن شدن یا جهانی شدن بنامند). شهرهای بزرگ جهان در غالب آسمان خراشها و جامعهی ماشینی دارای معماری مدرن، فناوری برتر غربی و بازار و تجارت و سامانههای عمومی و غیره را میتوان برشمرد (37).
@@@
اگرچه در بسیاری از بخشهای جهان به ویژه بیشتر در آمریکا نظم و ساماندهی مسکن غربی تا حد زیادی به ایجاد شهرهای جدید گره خورده است. در واقع بور خوردل و جانسون (38) ذکر کردهاند که کشورگشایان و ساکنان اولیه خود را ساکنان شهرهای جدید تعریف کردهاند زیرا بین تمدن و فرهنگ اروپایی و خودشان رابطهای میدیدند .(39).
ارتباط شهر با قدرت ساماندهی آن دلالت بر این دارد که جنبشهای ضد استقرار شهرگرایی گاهی اوقات از طریق یک سیاست ضد شهری و طرفدار روستا، شکل گرفتهاند. ملی گراهای ضد ساختار شهرگرایی در آسیا و آفریقا اغلب در پی حومههای شهری تخریب نشده به عنوان جایگاه یک ماهیت ملی و نژادی استقرار تخریب نشده بودهاند (40). تمایل به پیگیری سندیت سیاسی در حومههای شهری گاهی به شکل گیری این حس منجر شده است که شهر خود یک فرم بیگانه است. مشهورترین تجلی این نوع استدلال به وسیلهی رژیم نظامی ضد شهری خمر سرخ کامبوج (41) (1979-1975) پیشنهاد شده بود. رهبر این رژیم پل پوت (42) بیان کرد: از پول استفاده نکنید و اجازه ندهید مردم در شهرها زندگی کنند (43)، با خالی شدن شهرها و ممنوعیت پول، امید میرفت که یک رژیم سرخ کمونیست و به طور کامل دهقانی شکل گیرد (بزرگترین گروه نژادی در کامبوج). این بارزترین مثال یعنی پایان قطعی طیفی از بدگمانی ضد شهری است.
ضد شهرگرایی از خصومت و ضدیت خمر نسبت به شهر و توجه به روستا از توجه بشری گاندی و شاعر هندی رابیندرانات تاگور (44) شکل گرفته است. در نظر تاگور غرب یک تمدن ساختگی اداری و متناقض فرهنگ و تمدن اصیل موجود در آسیا است. این تمایز به شکل دیگری توصیف شده است: غرب اساساً شهری بوده که خود را از طریق فرآیند شهرگرایی به گرداگرد جهان گسترش داد. برعکس آسیای معتبر و سازش پذیر نه در هر ملت خاص بلکه در حومههای شهری ظهور کرده است. تاگور در کتاب "وحدت آفریننده" در 1922 نوشت، که شهرکهای مدرن در همه جا از سانفرانسیسکو تا لندن، از لدن تا توکیو یکسان است. آنها مناظری نشان نمیدهند بلکه نقابهای خاص دارند (45) این موضوعی بود که تاگور در چندین مورد برای آنچه که او ارتباط غربی بین شهر و شهرکهای کشور در سراسر آسیا دیده است ارجاع میدهد. این شهرها برخلاف یک قلب زنده، خون را محبوس کرده و میکشند، مراکز خطرناکی که از مردگان پر میشود، ایجاد میکنند (46).
باید انتظار و توقع داشت که بیان نارضایتی تاگور از شهر با گسترش و غلبهی زیاد شهرنشینی به طور قطع قدیمی و کهنه شده است. به هر حال تصور از شهر پیوسته با یافتههای جدید دفاعها و پیروزیها همراه است در اظهارات کمتر انتقادی و کمتر بحث انگیز، نقد شرایط بر زندگی کارگران شهر، در شهرهای مرفه جنوب شرق آسیا با شک و تردید زیادی از منافع طولانی مدت در کلانشهرها (47) همراه است (48). در زمانی که ما وارد مرحلهای میشویم که زندگی شهری در سطح کرهی زمین عادی خواهد شد شاید گفت و گو دربارهی ماهیت زندگی شهری حتی با رشد بیشتری روبه رو خواهد بود.
اهمیت شهر
شهر تماشایی و مهم است. مرکز مرحله و قدیم به تاریخ مدرن است و دربارهی واژههای مهم آن بحث میشود. شهرها با مرده بودن با زنده بودن با انفجاری بودن با احیا و ایجاد مجدد، بحث و شناخته میشوند. ظرفیت و قابلیت شهر از یک مجموعه سکونتگاههای مجاور هم تا کلانشهرها (49) (واژهای که به وسیلهی پاتریک جدس در سال 1915 ابداع شد)، یکی از موضوعات خاص مرتبط با شهر بود که به طور وسیع مورد توجه لویس مامفرود (50) بوده است در اواخر دههی1950 مامفرود در نوشتهاش توجه کرد که:@@@
اگر اهداف انسانی مانع گسترش به نقاط حواشی نبود تا محدودیتهایی را برای رشد و گسترش شهرها ایجاد نماید، تمام نقاط اطراف ساحل از مین (51) تا فلوریدا ممکن بود تقریباً به یک ابر شهر یکپارچه تبدیل شوند. اما برای اینکه این مجموعه به یک شهر منطقهای یا اینکه در مقیاس جدید سکونتی نمایش و ارائه شود که انسان تازه وارد به آن باید خود و نهادها و احتیاجهای شخصیاش را به آن سازگاری دهد، که واقعیت این است شرایط انسانی به ظاهر اجازه میدهد نیروها و فشارهایی اتوماتیک جایگزینی برای اهداف انسانی شوند (52).
@@@
در سال 1961 جین گوتمن (53) واژهی ابر شهرها را برای این نواحی شهر به کار گرفت (54). در بین مکانهای واقعی با اقتصاد مدرن و متحرک با ارتباطهای طبیعی، جامعه و بعضی نقاط در عمل بدون ارتباط و تحرک به نقاط ثابت و غیرآسایشی تبدیل میشوند. عاریف دیرلیک (55) بحث میکند، آن مکانها در گذر توسعه و پیشرفت تبدیل به محیطهای غیرمفید و نامناسب شدهاند. ارجاع دیرلیک به اقتصادی و تجاری بودن به ما یادآور میشود که نابودی و متروک شدن یک مکان اجازه میدهد که آن مکان به تولیدات دیگری تبدیل شود و برای بازار موجود و دسترسی بازار در عوض مجدداً احیا شود (فرآیندی که با باز بودن یک مرکز سنتی ورود کالا همراه میشود).
عناوین مکان و مکانی ادوارد رلف (56) بیمکانهای مارک ایوج (57)(58)، و جغرافیای حالا اینجای جیمز کانست لر (59) از یک دسته نگرانیها حکایت میکنند (60). برای ایوج مکانها جاهایی هستند که مردم با هم وجود دارند و با هم سکنی دارند، بدون اینکه با هم زندگی کنند (61).
به نظر میرسد که نارضایتی با بیمکانی به ایجاد جریانهای متضاد نظیر خودآگاهی خاص (روستا-شهر) و یک مسافرت و حرکت به حواشی شهر شروع شده است. تصمیم غیرمنطقی افزایش تعداد جابه جایی (افراد ثروتمند) برای زندگی در یک مکان واقعی، ممکن است به فشار و تهدید دیگری علیه زندگی جامعه منجر شود این با جابه جایی روستاها رضایت مند از جوامع به منظور حفظ بهترین ثروت صورت میگیرد. (62).
هر چند تمدن شهری در واژگان نیز کمتر سیاه (بد) ارائه شده است. روش جدید ما در شهرهای نامرکزگرا با نویسندگان پسا مدرن (63) که آزاد از انعطاف و سنت هستند، مرتبط است. در واقع امکان هر نوع مدل یا تحلیلی از شهر تمدن یافته با شک و تردید است. لورتالیز گزارش میدهد که برخلاف مکتب شیکاگو که مدل منطقهای مرکزی را مورد توجه قرار میدهد، شهرهای جدید پسامدرن غیرممکن به ارائه و نمایش هستند. حتی در واژگان برجستهتر جیمز هرتفیلد (64) به ما میگوید که لندن به انتها رسیده است (65). چون مدلهای شهر همیشه به کار انسان مرتبط بوده که انسان یک نظم دقیق در ارائه شهر پیدا خواهد کرد که احتمالاً روند اندیشمندانه آگاهانه و علمی برای روند شناخت آنها طول نخواهد کشید. ناآگاهی قبل از پیچیدگی بازتابی از فقدان هدف تحلیلی است. مارکس مبنای اقتصادی- اجتماعی این وضعیت نارضایتی را توصیف کرد:
@@@
ایجاد تحول دائمی، آشفتگی ناخواستهی شرایط کلی اجتماعی، شک و تردید بیپایان و مخالف مشخص و خاصی با طبقه و دورهی بورژوازی از گذشتههای دورتر وضعیت اقتصادی- اجتماعی اساس همه مخالفتها بوده است (66).
@@@
دلیل دیگر مارکس آن است که فقط 30 درصد از جمعیت جهان در کشورهایی زندگی میکنند که تلاش کردهاند به روش مارکسیستی روی آورند و حالا از روش مارکسیستی به انقلاب طبقهی متوسط وسیلهی جامعه ترک و رها شدهاند. در این زمینه، علاقهی شدید پست مدرن برای عدم اطمینان (بلاتکلیفی) دائمی، یا وابستگی به ایدئولوژی مسلط سرمایه داری به تازگی، ظاهر شد. به هر حال، در پایان، یک دلیل مبهم آنکه نام مارکس ارتباط مناسبی با این حقیقت دارد که در جغرافیای آکادمیک و علمی، یک مارکسیستی جدید به احساس دلتنگی داشتن به مکان محدود (67)، و در بسیاری از بحثهای اخیر دربارهی مکان، بحث به وجود آمده است. بنابراین واژههایی مانند « حالت دفاعی» و «واکنشی - ارتجاعی» برای مکانهایی که فکر میکردند به طور نامناسب متغیر و ناپایدار باشند، معمول بود و به حساب میآید. مشهورترین سخنور این چنین نقادانی، دورین مسی (68) است مقالهی1993 او تحت عنوان یک حس جهان وطنی یک معیار (بهانه) شد، برای آنهایی که آرزو میکردند که ادعاهای ریشه داری که مکانهای ویژهای داشتند را مورد اعتراض قرار دهند (به چالش بکشانند)، یا از بعضی طرق سازمانی، هویتها و سوابق (تاریخچه)، استفاده کنند (69). دورین مسی از بخش کیلبورن (70) در لندن، به عنوان مکانی پیشرو سیاسی تجلیل کرد، زیرا این مکان به هویتهای گوناگون و چندگانه اجازه داد. کشش و جاذبه دورین مسی، به کیلبورن به خاطر نماد شناسی فضای روزمره، دوران جناح چپ لیبرال، بوده است. مقالهی قدم زدن بر بزرگ راه کیلبورن او، فضای تهی بسیاری از یک تابلوی آراسته با اسناد و نامههای ارتش جمهوری خواه ایرلند را آشکار کرد، گفتگوی او مشخص کرد که یک مسلمان به وسیلهی حوادث درون خلیج فارس به طور غیرقابل توصیف غمگین است (71).
مقالهی مسی برای انسان پریشانی به جای گذاشت. اگرچه آن به اظهارات گوناگون تصور و بیان شده است، هرگونه امکان تنش بین اطهار دورین مسی از هویتهای چندگانه و موافقت موکد او از لیبرال چپ با عمل ساده نفی دیدن یا شنیدن به پیام واکنشی، قطعی است.
اعتراض پذیرفتنی دیگر به میهن پرستی برای سازمانی، احساسات وطنی ریشه دار از طریق مباحثی در مورد طرق جدید فناوری ارتباطات و اینکه اهمیت مجاورت و نزدیکی رو به ضعف است، ظهور یافت. در شهر بیتس، ویلیام میشل پیشنهاد کرد که:
@@@
جوامع به طور فزایندهای زمینه مشترکشان را در فضای مجازی به جای قطعه زمین خشکی، پیدا میکنند، امروزه وجود ارتباطات الکترونیکی بعضی اوقات جانشین وجود فیزیکی میشوند، و همین طور بیشتر از همه تجارت و تغییر کنش متقابل اجتماعی درون فضای مجازی، گسترش یافته است، ما دریافتهایم که دسترسی، مربوطه به حتی کمتر از مجاورت و نزدیکی است (مکان و فاصله جغرافیایی)، و جامعه از جغرافیا رها و جدا شده است (72).
@@@
این بحث پایان جغرافیا به وسیلهی گوتدنیر و بود (73) تقویت شده است و آنها نوشتهاند که این تصور که "ما احتیاج به نزدیکی و چگالی برای شهرها و حومهها به منظور کار کردن داریم"، در یک جامعهی اطلاعاتی، به طور کامل منسوخ شده است (74). با ورود اینترنت، اطرافیان و نزدیکان بیرون میروند. نقادان شهرهای پست مدرن وانمود میکنند که از کاهش همبستگیهای مکانی (مکان محور)، لذت میبرند. بااین حال، سزاوار است که از نظریه پردازان کلاسیک (سنتی) موقعیت (وضع) شهری، مانند سیمل و تونیز، که سالیان پیش یک تحقیق ترکیبی در مورد مجاورت (نزدیکی) و جامعه انجام دادند یاد نماییم. به راستی در دورهی لوئیس ویرت (75)، ارتباطات شهر ممکن بود رو در رو باشد، اما با وجود این آنها غیراجتماعی، صوری، گذرا و مقطعی هستند (76). احتمالاً جامعهی درون شهر، بیش از 100 سال، یک محور مباحثه در مطالعات شهری بوده است. همان طور که اشاره شد، نه به عنوان یک حرکت قدیمی، بلکه به عنوان یک افزون شدگی و شدت روند با زندگی شهری مدرن پیش از این شناخته شده یعنی، فروپاشی اجتماعی، از خودبیگانگی و بیمایگی (دانش سطحی) ابداع الکترونیک میتواند دوباره ارائه شود.
پینوشتها:
1. Department of Economic and Social Affairs, "Population Division World Urbanization Prospects: The 2005 Revision’, http://www. un.org/esa/population/publications/WUP2005/2005wup.htm.accessed 22.12.2006.
2. Earth Trends. ‘Population, Health and Human Well-being Urban and Rural Areas: Urban populat ion as a percent of total population’, http:// earthtrends.wri.org/text/population-health/variable-448.htinl, accessed 22.12.2006.
3. Ibid.
4. Ibid.
5. People"s Daily Online, "China encourages mass urban migration’, http:// english.people.com.cn/20031 l/28/eng20031128 129252.shtml. accessed 22.12.2006.
6.Wamg Mengkui
7. Quoted in People"s Daily Online, ‘China encourages mass urban migra¬tion’. http://english.people.com.cn/20031 l/28/eng20031128 129252.shtml. accessed 22.12.2006.
8.Ur
9.Mesoptamia
10.Lewis Mumford
11. Lewis Mumford, The City in History, Harmondsworth. Penguin. 1966. p. 224.
12.Palma Nuova
13.Le Corbusier
14. Quoted in James Donald. This. here, now: imagining the modern city", in Sallie Westwood and John Williams (Eds), Imagining Cities: Scripts. Signs, Memories. Routledge. Ixmdon, 1997. p. 195. Corbusier’s stark geometric plans for high rise cities were not the only solutions on offer. Although the semi-pastoral vision behind Ebornezer Howard’s "Garden Cities" was very different, it too was structured around a desire to achieve symmetry and the spatial division of urban functions. See Ebcnezcr Howard, Garden Cities of To-morrow, Swan Sonnenschein, London. 19(12.
15. Bureaucracies
16. Arthur Nelson, ‘Bv 2030 the US will have re-built almost half its built environment’, http://www.cityinayors.com/development/built environment.usa.html. accessed 22.12.2006.
17.Ernest Burgesses Concentric
18. Ernest Burgess, The growth of the city: an introduction to a research project’, in Robert Park, Ernest Burgess and R. McKenzie (Eds), The City. University of Chicago Press, Chicago. 1925.
19. Jon Rex
20. John Rex. The sociology of a zone of transition’, in Ray Pah 1 (Ed.) Readings in Urban Sociology, Pergamon, London, 1968, p. 21 1.
21. David Harvey
22. David Harvey, The urban process under capitalism: a framework for analysis’. International Journal of Urban and Regional Research. 2, pp. 101-31, 1978, p. 120.
23. David Harvey, ‘Geography policies, financial institutions and neigh¬bourhood change in United States cities, in M. Harloe (Ed.) Captive Cities, John Wiley, London, 1977. p. 121.
24. David Harvey, The Condition of Post modernity. An Enquiry into the Origins of Cultural Change, Oxford, Blackwell, 1990. This book was itself the subject of criticism from feminist writers, sec Meahgan Morris, The Man in the Mirror: David Harvey’s “Condition” of Postmodernity’ 7heory. Culture Society, 9, 1992. pp. 253-279. See also Noel Castree (Ed.) David Harvey: A Critical Reader, Blackwell. Oxford. 2006.
25. Montaigne
26. Michel de Montaigne. The Complete Essays, 1993, p. 235.
27. Ibid. pp. 240-1.
28. Ferdinand Tonnies
29. Ferdinand Tonnies. Community and Society. Harper and Row. New York. 1963. Georg Simmel. Sim met on Culture: Selected Writings. Sage, London, 1997.
30. Quoted in Peter Saunders, Social Theory and the Urban Question, Hutchinson. London, 1981. p. 89.
31. Richard Sennent
332. Richard Sennett, Flesh and Stone: The Body and the City in Western Civilization. Faber and Faber, London, 1994, pp. 25-26.
33. Guy Debord. Panegyric, Verso. London, 1991, pp. 44—45.
34. Guy Debord, Society of the Spectacle. Black and Red. Detroit. 1983. thesis 177.
35. Earth Trends, ‘Population, health and human well-being urban and rural areas: urban population as a percent of total population’, http://earthtrends.wri.org/text/population-health/variable-448.htinl. accessed 22.12.2006.
36.Stanley Brunn and Jack William
37. Stanley Brunn and Jack Williams, Cities of the World: World Regional Urban Development, Harper and Row. New York. 1983. p. 36.
38. Burkholder and Johnson
39. Mark Burkholder and Lyman Johnson. Colonial Colin America. Oxford University Press. New York. 1994, p. 175.
40. Jonathan Spencer. "Occidentalism in the East: the uses of the West in the politics and anthropology of South Asia", in J. Carrier (Ed.) Occidentalism: Images of the West, Oxford University Press. Oxford. 1995.
41. Khmer Rouge regime of Caubodia
42. Pol Pot
43. Quoted in Ben Kierman, The Pol Pot Regime: Race, Power, and Genocide in Cambodia under the Khmer Rouge, 1975-79, New Haven. Yale University Press. 1996, p. 57.
44. Rabindranth Tagore
45. Rabindranath Tagore. Creative Unity, Macmillan. London. 1922. p. 144.
46. Quoted in Stephen Hay. Asian Ideas of East and West: Tagore and his Critics in Japan, China, and India, Harvard University Press, Cambridge. 1970, p. 180.
47. Megalopolis
48. Ernesto Pernia (Ed.) Urban Poverty in Asia: A Survey of Critical Issues. OUP China. Hong Kong, 1999. See also Tim Bunnell. Lisa Drummond and Ho Kong Chong (Eds), Critical Perspectives on Cities in Southeast Asio, Times Academic Press. Singapore, 2002.
49. Conurbation
50. Lewis Mumford
51. Maine
52. Lewis Mumford, The City in History, 1966, p. 616.
53. Jean Gottman
54. Jean Gottmann, Megalopolis: The Urbanized North-Eastern Seaboard of the United Slates, MIT Press, Cambridge. 1961.
55. Arif Dirlik
56. Edward Relph
57. Arif Dirlik, ‘Place-based imagination: globalism and the politics of place’, in Roxann Prazniak and Arif Dirlik (Eds), Places and Politics in an Age of Globalization. Lanhara. Rowman and Littlefield. 2001. p. 42.
58. Marc Auge
59. James Kunstler
60. Edward Relph. Place and Placelessness, Pion. London. 1976: Marc Auge, Non-Places: Introduction to an Anthropology of Supermodernity, Verso, London, 1995; James Kunstler. The Geography of Nowhere, Simon and Schuster, New York, 1993. See also Jane Jacobs. The Death and Life of Great American Cities, Random House, New York. 1961.
61. Marc Auge, Non-Places, 1995. p. 110.
62. On these new class dynamics see Paul Cloke and Jo Little (Eds). Contested Countryside Cultures, Routledge, London. 1997: Jon Murdoch et al.. The Differentiated Countryside. Routledge. London. 2003.
63. Post Modern
64. James heart Field
65. James Heartfield. ’Londonostalgia’, reprinted from Blueprint, September 2004. http://www.design4design.com/artucles/artcles_story. asp?STORYID=5765. accessed 05/04/2005.
66. Karl Marx, The Revolutions of 1848, Penguin, Harinondswort.il. 1973. p. 71.
67. Harvey is critical "of all those manifestations of place-bound nostalgias that infect our images of the country and the city, of region, milieu, and locality’. David Harvey. The Condition of Post modernity, Blackwell. Oxford. 1989. p. 218.
68.Doreen Massey
69. Doreen Massey. ‘A global sense of place’, in Trevor Barns anil Derek Gregory (Eds), Reading Human Geography. Arnold. London. 1997, p. xx. Massey develops her vision of a ‘politics of place beyond place" in World City. Cambridge, Polity Press, 2007. p. 188. See also Tim Cresswell, Place: A Short Introduction. Blackwell. London, 2004; Linda McDowell (Ed.). Undoing Place? A Geographical Reader. Arnold. London, 1997.
70. Kilburn
71. Doreen Massey. ‘A global sense of place’, in Trevor Barns anil Derek Gregory (Eds), Reading Human Geography. Arnold. London. 1997, p. xx. Massey develops her vision of a ‘politics of place beyond place" in World City. Cambridge, Polity Press, 2007. p. 188. See also Tim Cresswell, Place: A Short Introduction. Blackwell. London, 2004; Linda McDowell (Ed.). Undoing Place? A Geographical Reader. Arnold. London, 1997. p. xx.
72. William Mitchell. City of Pits: Space. Place and the Infohalin, MIT Press. Cambridge, 1995. p. 161. p. 166.
73. Gottdiener and budd
74. Mark Gottdiener and Leslie Budd, Key Concepts in Urban Studies, London, Sage. 2005, p. 15.
75. Louis Wirth
76. Louis Wirth. ‘Urbanism as a way of life’, American Journal of Sociology, 44. pp. 1-24, 1938, p. 12.
بانت، آلیستر؛ (1392) جغرافیا چیست؟ ترجمهی حسین محمّدی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ نخست