نخبگان و جمعیت‌های مسلمان

یکی از ویژگی‌های مشترک کلیه جوامع اسلامی پیشامدرن موجود «علما» و صوفیانی در آن حدود که به عنوان سرمشق و الگو، به عنوان معلمان علوم اسلامی، و به عنوان رهبران جمعیت‌های مسلمان در این جوامع فعالیت می‌کردند. علما
جمعه، 30 مرداد 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نخبگان و جمعیت‌های مسلمان
 نخبگان و جمعیت‌های مسلمان

 





 

یکی از ویژگی‌های مشترک کلیه جوامع اسلامی پیشامدرن موجود «علما» و صوفیانی در آن حدود که به عنوان سرمشق و الگو، به عنوان معلمان علوم اسلامی، و به عنوان رهبران جمعیت‌های مسلمان در این جوامع فعالیت می‌کردند. علما دانشمندانی بودند که در زمینه‌ی حدیث، فقه، و کلام اسلامی تخصص داشتند. انجام فعالیت‌های آموزشی و حل و فصل دعاوی مردم از عمده‌ترین فعالیت‌های این افراد در غرب آفریقا که «ملام» (1) یا «کارامکو» (2) خوانده می‌شدند به امر تعلیم در روستاها و محله‌های شهری اشتغال داشتند؛ در اندونزی به عنوان معلمانی در بین روستاییان کشاورز پیشه فعالیت می‌کردند؛ و در ایران، آسیای مرکزی، و امپراتوری عثمانی با نام «ملا» به تدریس در مدارس قرآنی و مدارس سطح بالا می‌پرداختند. لازم به ذکر است علی‌رغم اینکه از نظر سطح علم، ثروت و ویژگی‌های خانوادگی بین علمای عالی رتبه و علمای دون رتبه تفاوت‌های زیادی وجود داشت اما به طور رسمی هیچ تمایزی بین آنها لحاظ نمی‌شد و هیچ نوع نظام رتبه‌بندی در بین آنها اعمال نمی‌گردید. البته بخارا و غرب آفریقا از این مورد مستثنی بودند. در این دو منطقه رتبه‌بندی‌هایی بین علما وجود داشت.
عموماً هر یک از علما پیرو یکی از مکاتب فقهی بودند. مکاتب فقهی مجموعه قوانین فقهی خاصی بودند که در نتیجه‌ی بحث‌های فقهای دو قرن هشتم و نهم پا گرفته بودند. چهار مکتب حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی از جمله مهم‌ترین مکاتب فقهی اهل تسنن به شمار می‌آمدند و می‌آیند. علمای هر مکتب در چارچوب اصول مورد پذیرش مکتب خود به فعالیت‌های آموزشی پرداختند و افرادی را به عنوان معلم علوم دینی و مسئوول رسیدگی به امور قضایی تربیت کردند. بدین ترتیب افرادی به عنوان مشاور فقهی (مفتی)، محضردار و قاضی از مکاتب فقهی سر برآوردند.
تدریجاً علما و مکاتب فقهی آن‌ها طرفداران بسیاری پیدا کردند. شاگردان علما نزدیک‌ترین طرف‌داران آنها بودند. این افراد خود را مریدان و موالی اساتیدشان به حساب می‌آوردند و نهایتاً به عنوان عضوی از خانواده اساتیدشان درمی‌آمدند. (3) شاگردان علما به عنوان یک گروه سازمان یافته می‌توانستند از نقش سیاسی مهمی در سطح محلی برخوردار باشند. علاوه بر محصلان برخی از ساکنان محله‌های اطراف «مدارس» نیز از علما حمایت می‌کردند. اینان عمدتاً عضو طبقات بازرگان و صنعتگر بودند. حتی در مناطق شرقی ایران (در زمان سلطه‌ی مغول‌ها و تیموریان در این مناطق) و مناطق دیولانشین آفریقا، رهبری توده‌های مردم در دست علما قرار داشت.
مرجعیت دینی علما، تخصص آنها در فقه، و برخورداری آنها از نفوذ بالای اجتماعی رژیم‌های حاکم را بر آن داشت تا این گروه نخبه را تحت کنترل خود درآورند. در راستای این هدف امپراتوری‌های عثمانیان، صفویان، مغولان کبیر، و دولت‌های تونس و بخارا تشکیلات بوروکراتیکی را برای علما پدید آوردند. دولت‌های دیگر حاکم بر آفریقای شمالی و آفریقای سودانی نیز اگرچه این نخبگان را در قالبی بوروکراتیک سازماندهی نکردند اما آنها را با عنوان درباری وارد دستگاه حکومتی خود کردند. با این حال حنبلی‌های مصر و سوریه، مالکی‌های شمال و غرب آفریقا، و نقشبندی‌هایی هند نه تنها آزادی عمل و استقلال خود را حفظ کردند بلکه با نام دفاع از اصول اسلامی به مخالفتی فعالانه علیه نخبگان حاکم برخاستند.
علمای عالی رتبه اغلب دارای مناصب و مشاغل دولتی بودند، در حالی که علمای دون رتبه غالباً به عنوان مشاوران و واعظان دینی مردم عادی فعالیت می‌کردند. برای مثال در امپراتوری عثمانیان آن علمای عالی رتبه در دستگاه بوروکراسی فعال بودند و بخشی از طبقه‌ی نخبگان حکام را تشکیل می‌دادند، و علمای دون رتبه در نقطه‌ی مخالف آنها قرار داشتند. در ایران نیز علمای شیعه تعداد نخبگان حکومتی وابسته بودند اما بعدها توانستند خود را از وابستگی به دستگاه حاکمه برهانند و رهبری مردم عادی را در دست بگیرند.
ظهور فرقه‌های جدید و متنوع صوفیگری مهمترین تحول اجتماعی-مذهبی جوامع اسلامی در طی قرون سیزدهم تا نوزدهم می‌باشد. صوفیگری در این دوره به وسیله عرفای دانشمند پیشه، اصلاح‌طلبان و مبلغان مسلمان، و مردان مقدس در سراسر جهان گسترش یافت. به طور کلی ارائه تعریفی جامع از صوفی‌گری در دوره مذکور غیرممکن می‌باشد، زیرا صوفیگری رایج در این دوره آیین‌های مذهبی و اجتماعی بسیار متعدد و متفاوتی را دربر می‌گرفت. در عین حال می‌توان گفت صوفیگری در این عصر همان عرفان اسلامی می‌باشد؛ یعنی مجموعه آئین‌ها و آدابی که به شناخت مستقیم وجود خدا منجر می‌شود. با این تعریف دو نوع صوفیگری در دوره‌ی مذکور قابل تشخیص است. لااقل در واقع نظامی مذهبی و اخلاقی بود که بر پایه‌ی پیروی از تعالیم قرآن، حدیث، و فقه قرار داشت. این نوع از صوفیگری همچنین مجموعه‌ای از آئین‌های روحانی را نیز در خود جای داده بود که برای شناخت واقعیات غیرمادی طراحی شده بودند. مردان مقدسی که پیرو این نوع از صوفیگری بودند هم در جهت تحصیل دانش مذهبی، هم در جهت اجرای اصول دینی و اخلاقی، و هم در جهت دستیابی به معرفت درونی فعالیت می‌کنند. آنها غالباً عضوی از گروه علما به حساب می‌آمدند. در آن نوع از صوفیگری هر صوفی در آن واحد هم یک دانشمند بود و هم یک راهنمای سیر معنوی.
نوع دیگری است از صوفیگری بر ایمان به بزرگان صوفی تأکید می‌کرد. این صوفیگری از اعتقاد به ازلی بودن ارواح انسانی و برخورداری مردان مقدس از نیروهای سحرآمیز نشأت می‌گرفت. در این نوع از صوفیگری، صوفی کسی تلقی می‌شد که به نوعی آگاهی و بیداری درونی رسیده، به خدا نزدیک شده است، و لذا باید به عنوان واسطه بین جهان مادی و جهان معنوی مورد احترام قرار گیرد. از نظر این نوع صوفیگری وجود پیوند فوق طبیعی و ذاتی بین روح بشر و خدا، صوفی را قادر می‌سازد تا واسطه‌ی بین دو جهان باشد. صوفیان بزرگ مستقیماً با کیهان در ارتباطند زیرا که آنها از نیروهای عقلانی و روحانی لازم برخوردار هستند. در این نوع از صوفی‌گری، صوفی از سوی هواداران خود به عنوان راهنمای سیر معنوی، معجزه‌گر، حامل رحمت الهی، و واسطه بین بشر و خدا شناخته می‌شد. این صوفیگری در نهایت به تکریم و تقدیس مردان مقدس و وارثان «برکت» (4) آنها (آرامگاه، مریدان، و فرزندان آنان) منتهی گردید. بر پایه اصول صوفیگری زندگی مذهبی خاصی بنیاد نهاده شد که شامل اعطای هدایا، قربانی کردن حیوانات و انجام یک سری مراسم جمعی و گروهی می‌شد. این زندگی در کنار مراقد صوفیان بزرگ جریان داشت. خلاصه اینکه «صوفیگری مرقدگرا» (5) دین تحصیل توانایی‌ها و نیروهای معنوی بود، نه دین خودپروری اخلاقی.
به علاوه در این دوره (قرن سیزدهم تا نوزدهم) صوفیان از نوعی سازماندهی جمعی برخوردار شدند. کوچک‌ترین واحد اجتماعی صوفیان در این دوره گروهی بود که از یک صوفی بزرگ و مریدانش متشکل می‌شد. این گروه‌ها گاهی به هم می‌پیوستند و انجمن‌ها و خانواده‌های مذهبی بزرگی را تشکیل می‌دادند. خانواده‌های مذهبی از احترام و قداست خاصی در نزد مردم برخوردار بودند. قداست این خانواده‌ها از علم آنها به قرآن، دستاوردهای عارفانه اعضای آنها، و قدرت‌های خارق‌العاده موروثی-از طریق مجاری معنوی یا ژنتیکی از یک فرد مقدس و یا از خود پیامبر به این افراد منتقل شده بود-نشأت می‌گرفت. درست همچنان که «سلسله» یا شجره نامه‌های معنوی صوفیان به اصحاب پیامبر منتهی می‌گشت شجره نامه‌های نَسَبی آنها نیز عموماً به خلفا و پیامبر ختم می‌شد. این مسئله به‌ویژه در مورد «میرها»، « خواجه‌ها» و «سیدهای» ماوراءالنهر، و همچنین در مورد «شریف‌های» مراکش مصداق پیدا می‌کرد. صوفیان در مرتبط نشان دادن خود از نظر معنوی و نَسَبی به پیامبر مشکل چندانی نداشتند، زیرا آنها به منزله‌ی فرزندان پیامبر تلقی می‌شدند. با توجه به محترم بودن پیامبر، خلفا، و اصحاب پیامبر در نزد مردم طبیعی بود که صوفیان نیز سعی کنند خود را از نظر معنوی و نَسَبی با آن‌ها مرتبط نشان دهند.
مقام و رتبه‌ی صوفیان به واسطه‌ی روابط معنوی و یا نسبی به فرزندان، مریدان، و آرامگاه‌های آنها انتقال می‌یافت. پس از مرگ هر صوفی فرزندان وی شدیداً مورد توجه مردم قرار می‌گرفتند. آنها با تکیه بر رابطه‌ی نسبی و میراث معنوی پدر خود گروه‌های مذهبی جدیدی را بوجود می‌آوردند. به هر حال از قرن چهاردهم به بعد مسئله هم‌تباری با پیامبر و صوفیان بزرگ از اهمیت خاصی در بین مسلمانان برخوردار شد. خانواده‌های مذهبی مصر، خواجه‌های بخارا و کاشغر، شریف‌های مراکش، خانواده‌های جاخاکه (6)، گروه‌های اولیادی (7) و خانواده‌های زوایا (8) از جمله خانواده‌های مذهبی این دوره بودند که هریک از اعضای مرد آنها خلف یک مرد مقدس (ولی) و وارث صفات و ویژگی‌های معنوی نیز به حساب می‌آمد.
« طریقت‌ها» یا انجمن‌های صوفیگری (9) رایج‌ترین گروه‌های مذهبی در این دوره بودند. هر طریقت هنگامی شکل می‌گرفت که چند صوفی بزرگ گردهم جمع می‌شدند تا در جهت زنده نگه داشتن تعالیم یکی از اساتید مشترک خود تلاش کنند. شاخه‌های مختلف هر طریقت از یکدیگر مستقل بودند و از نظر رتبی در یک سطح قرار داشتند. ورد طریقت‌های صوفیگری به هند منجر به شکل‌گیری یک جامعه‌ی اسلامی منطقه‌ای در این ناحیه شد. این انجمن‌ها در آفریقای غربی-در قرن هیجدهم و نوزدهم-نیز به عنوان مبنایی برای ایجاد یک نظم سیاسی گسترده عمل کردند. برخی از این انجمن‌ها از جمله نقشبندیه و قادریه در سطحی جهانی گسترش یافتند.
تکریم و تقدیس مراقد صوفیان نیز به شکل‌گیری تشکیلات گروهی و سیاسی خاصی در جهان اسلام منتهی شد. پیروان هر صوفی بزرگ در کنار آرامگاه او گرد می‌آمدند و تحت رهبری فرزندان وی به عبادت می‌پرداختند. این‌گونه آرامگاه‌ها دارای موقوفاتی بودند که درآمدهای حاصل از آنها صرف تأمین هزینه‌های نگهداری این اماکن و انجام کارهای خیریه می‌شد. به علاوه گروه‌هایی از مردم عادی نیز که به قدرت اعجاز صوفیان اعتقاد داشتند برای زیارت به این آرامگاه‌ها می‌آمدند. بنابراین هر فرقه‌ی صوفیگری علاوه بر فرزندان صوفی بزرگ و پیروان فعال وی گروهی از مردم عادی را نیز دربرمی‌گرفت. البته به علت آنکه رابطه بین مردم عادی با طریقت‌های مورد علاقه‌ی آنها رابطه‌ای از هم گسیخته و پراکنده بود صوفیان به ندرت می‌توانستند توده‌های مردم را برای نیل به اهداف خود بسیج نمایند. اما به هر حال تکریم و تقدیس مراقد و اماکن مقدس رایج‌ترین آئین مذهبی اسلامی در جریان قرن سیزدهم تا پایان قرن هیجدهم بود. ارائه پند و اندرز در زمینه‌ی امور عبادی و معنوی، شفا دادن، و میانجیگری بین گروه‌ها و طبقات مختلف از جمله کارکردهایی بود که به صوفیان یا مراقد آن‌ها در این دوره اختصاص داشت. به علاوه صوفیان این دوره به ایجاد پیوند بین شخصیت‌های حقوقی مختلف از جمله اصناف و همچنین به شکل‌گیری تشکیلات سیاسی در بین گروه‌های خانوادگی مختلف کمک شایانی کردند.
صوفیگری قرن سیزدهم و پس از آن آئین‌های مذهبی و اجتماعی بسیار متعدد و متفاوتی را در بر می‌گرفت. یک صوفی ممکن بود معتقد به عقاید مذهبی و فلسفی مختلف و متعددی باشد، ممکن بود در چندین گروه مذهبی عضویت داشته باشد (مثلاً عضویت در مکاتب فقهی و انجمن‌های صوفیگری مختلف)، و ممکن بود زندگی عرفانی خود را با نوعی زندگی دنیوی آمیخته کرده باشد؛ یعنی علاوه بر صوفیگری در زمینه‌ی علم‌اندوزی، بازرگانی، صنعتگری، و یا رهبری سیاسی مردم هم فعالیت داشته باشد. همچنین، علاوه بر اینکه هریک از صوفیان، برخاسته از محیط‌های اجتماعی مختلفی بودند. هواداران و مریدان آنها نیز خاستگاه‌های اجتماعی بسیار متفاوتی داشتند. با توجه به تمام این تمایزها و تفاوت‌ها نمی‌توان تعریفی کلی از صوفیگری رایج در قرن سیزدهم و بعد از آن ارائه داد اما شاید بتوان این پدیده را از طریق مطالعه‌ی موردی تبیین کرد: در این مطالعه به وجه شبه مشترکی بین فرقه‌های مختلف صوفیگری می‌رسیم و آن این است که کلیه فرقه‌های مذکور از مرجعیت دینی و قداست خود برای پیشبرد مقاصد مادی خود استفاده کردند.

جدول 1. تشکیلات اجتماعی صوفی‌گری

اساتید صوفی‌گری

شیخ

معلم

مرشد

راهنما

ولی

دوست خدا، مرد مقدس

عارف

پیرو مکتب عرفان

خلیفه

نماینده، رئیس شاخه‌ای از فرقه‌ی صوفیگری با اختیار پذیرش اعضای جدید

خانواده‌های صوفی

شریف‌ها، شرفا، زوایا

فرزندان پیامبر و اصحاب پیامبر و فرزندان اولیاءالله

اینسیلیمن‌ها، اولیادی‌ها

انجمن صوفیگری

طریقت

 

مرشد-خلیفه-مرید

سلسله مراتب اعضاء

سلسله

زنجیره‌ای از اسامی که نشان‌دهنده چگونگی انتقال «برکت» از پیامبر به صوفی بزرگ می‌باشد.

خرقه

عبای وصله زده‌ی استاد که به عضو جدید داده می‌شد تا نشانه‌ای از پذیرفته شدن وی در فرقه باشد.

خانقاه، زاویه، تکیه، درگاه

اقامتگاه‌ها و ساختمان‌های مربوط به فرقه

وقف

بخشیدن ملک و مالی برای همیشه

مراقد و آرامگاه‌ها

برکت

توانایی فرود آوردن رحمت الهی بر دیگران، این توانایی از خدا به اولیاء انتقال داده می شود.

کرامات

معجزات اولیاءالله

زیارت

سرکشی به آرامگاه اولیاء با هدف تکریم و تقدیس آنها و طلب شفاعت از آنها در نزد خدا

عرس

مراسم سالگرد وفات صوفی (زمان پیوستن وی به خدا)


تا قرن نوزدهم در کلیه‌ی جوامع اسلامی اعتقادات، آئین‌های مذهبی و تشکیلات اجتماعی مشابهی رواج پیدا کردند. در این قرن هر منطقه‌ی مسلمان‌نشین شاهد وجود چندین شکل مختلف از اسلام در درون خود بود. در این قرن علما، به عنوان ارائه‌کنندگان دانش نظری صرف، بخش آموزشی و قضایی مناطق اسلامی را تحت کنترل خود درآورده بودند. همچنین در این قرن ما شاهد حضور «علما صوفیان»، (یعنی کسانی که هم دارای دانش فقهی بودند و هم پیرو اصول سیر عرفانی) در مناطق اسلامی می‌باشیم؛ آنان سعی می‌کردند همچون پیامبر زندگی ساده و بی‌پیرایه‌ای داشته باشند. علما صوفیان معتقد بودند فقه، کلام و صوفیگری می‌بایست در کنار هم تدریس شوند. حضور صوفی‌های سکرگرا که پیرو سنت ابن‌عربی بودند نیز در قرن نوزدهم مشهود می‌باشد. همچنین صوفیگری عامه‌پسند که تکریم و تقدیس اولیاءالله، ایمان به قدرت‌های فردی آنها، و اعتقاد به معجزه‌گر بودن مراقد این افراد از جمله ویژگی‌های آن بود در مناطق اسلامی رواج یافته بود. به هر ترتیب تا قرن نوزدهم صوفیگری، در تمام اشکال خود، به گسترده‌ترین و پرطرف‌دارترین جنبش اسلامی در سرتاسر قلمرو اسلامی تبدیل شده بود.
به دنبال تثبیت اسلام‌های ارائه شده توسط علما و صوفیان، در جریان دو قرن هفدهم و هیجدهم جنبش‌های اصلاح‌طلبانه‌ای در جهان اسلام پدید آمدند. این جنبش‌ها مخالف سخت‌گیری‌های مکاتب فقهی و تعالیم صوفیگری مرقدگرا (10) بودند. در واقع سابقه‌ی اصلاح‌طلبی مسلمانان به جنبش حنابله بازمی‌گردد که در طی آن پیروان مکتب حنبلی به مخالفت با فقه و فقها برخاستند، بر التزام به احادیث پیامبر تأکید نمودند، و در جهت بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی سیاسی و گروهی مسلمانان اهتمام ورزیدند. این عقاید و نظرات تا اواخر قرن هفدهم در خارج از محافل حنابله نیز طرفدارانی پیدا کردند. از جمله اینکه علمایی در شمال آفریقا و امپراتوری عثمانی مجدداً بر برتری احادیث پیامبر تأکید کردند، و فرقه‌های نقشبندیه و خلوتیه نیز ضمن اعلام مخالفت با مراسم و آیین‌های صوفی‌گری مرقدگرا بر اهمیت آمیختن حدیث و فقه با صوفیگری تأکید نمودند.
در جریان دو قرن هفدهم و هیجدهم دو شهر مکه و مدینه مرکز تجمع اصلاح‌طلبان مسلمان بودند. در این دو شهر علمای اصلاح‌طلب مناطق مختلف گرد هم آمده بودند تا به مطالعه مجدد احادیث و ارائه دکترین‌های جدیدی در زمینه‌ی صوفیگری بپردازند. آنان در مطالعات خود به نخستین مجموعه‌های حدیثی توجه بیشتری داشتند تا مجموعه‌های بعدی. آنها که غزالی را به عنوان بزرگ‌ترین معلم تصوف تلقی می‌کردند با نظر به عقاید وی فرقه‌های مذهبی جدیدی را پی‌ریزی کردند؛ این افراد سعی نمودند تا آیین‌های مذهبی را که در قرآن و تعالیم پیامبر یافت نمی‌شد از صحنه زندگی دینی مردم خارج کنند. به هر ترتیب در این دو شهر مقدس (مکه و مدینه) دانش حدیثی شمال آفریقا با سنت مبارزه‌طلبی هندی ترکیب شد و اسلامی اصلاح‌طلب پا به عرصه‌ی وجود گذاشت.
دیدگاه‌های اصلاح‌طلبانه در اثر تماس‌های غیررسمی علما با یکدیگر به سرعت در سراسر جهان اسلام گسترش یافت. فرقه‌ی نقشبندیه بسیار سریع از یمن به هند، سوریه و مصر گسترش پیدا کرد. در همین زمان الازهر به عنوان مرکز مهم اصلاح‌طلبی در قاهره پا به عرصه وجود گذاشت. در این مدرسه علم حدیث به همراه تعالیم غزالی تدریس می‌شد و در مقابل، سنت ابن عربی مورد انتقاد قرار می‌گرفت. با ساخت الازهر علمایی از شمال آفریقا به قاهره مهاجرت کردند تا به ردّ نظریه‌ی وحدت وجودی‌ها در اتحاد با خدا و ترویج نظریه‌ی خود مبنی بر تقلید از پیامبر در زندگی و وحدت با وی بپردازند.
وهابیت اولین ترجمان سیاسی از اصلاح‌طلبی اسلامی بود. این جنبش که در عربستان ظهور یافت اشکال سنتی صوفیگری و هر گونه تکریم و تقدیس انسان‌ها را مورد نکوهش قرار داد. پالایش قلب از شرارت و گناه آرمان مذهبی جنبش وهابیت بود؛ جنبش مذکور معتقد بود برای رسیدن به این هدف از هیچ مرجعی نمی‌توان کمک گرفت به جز از پیامبر و آن هم در زمان حیات وی. بنابراین در زمان نبود پیامبر این میزان باید شخصاً با تصدیق یگانگی خدا و اطاعت و فرمانبرداری از وی این هدف را دنبال کند. بدین ترتیب وهابیت مصداقی از یک اصلاح‌طلبی اخلاقی و اجتماعی خشک و انعطاف‌پذیر بود.
وهابیت در اثر ارتباط مستمر عربستان و هند وارد شبه‌قاره هند شد. مسافرت و مهاجرت بازرگانان و علما به هند و انجام سفرهای زیارتی توسط مسلمانان هند به عربستان از جمله عواملی بودند که باعث ورود وهابیت به دهلی، مرزهای شمال غربی هند، و بنگال گردیدند. گرایش‌های اصلاح‌طلبانه در مینانگ کابائو (سوماترا) نیز رواج یافتند و به شکل‌گیری نهضت «پادری» (11) در این منطقه منجر شدند. این گرایش‌ها در آفریقا نیز از اهمیت بسیار زیادی برخوردار شدند و باعث برانگیختن جنبش‌های سانوسیه (12)، تیجانیه (13) و «جهاد حاج عمر» در این منطقه گردیدند. چنانچه بعداً مشاهده خواهیم کرد به دنبال زوال نظام سیاسی کشورهای اسلامی و ظهور استعمار جنبش‌های اصلاح‌طلبی نقش مهمی را در بسیج مردمان مسلمان علیه سلطه‌ی اروپاییان بازی می‌کنند.
در هر حال به دنبال ظهور انواع مختلفی از عقاید، فرقه‌های مذهبی و نخبگان مسلمان در جوامع اسلامی پیشامدرن ساختار این جوامع بیش از پیش پیچیده گردید. با یک نگاه، اسلام رایج در دوره پیشامدرنیسم را می‌توان دینی بین‌المللی تصور کرد چرا که مسلمانان این دوره به واسطه دارا بودن مجموعه اعتقادات و علوم مشترک، به خاطر سفر به مراکز زیارتی و آموزشی مشترک برای عبادت و تحصیل، و همچنین به دلیل عضویت در مکاتب فقهی و انجمن‌های مذهبی بین‌المللی دارای نوعی پیوند و ارتباط با یکدیگر بودند. برای مثال استانبول تنها کانون مذهبی امپراتوری عثمانی و بسیاری از ایالات عربی بود بلکه این شهر به‌عنوان مرکز دینی آسیای مرکزی نیز به حساب می‌آمد. الازهر نیز محل تحصیل افرادی که از اقصی نقاط جهان مثل اندونزی و آفریقای غربی آمده بودند. مکاتب فقهی هم در این‌دوره در مناطق وسیعی گسترش یافته بودند. مکتب مالکی در شمال و غرب آفریقا مکتب غالب بود. مکتب حنفی در امپراتوری عثمانی، آسیای مرکزی، و هند دارای بیشترین طرف‌دار بود. مکتب شافعی نیز در آسیای جنوب شرقی و آفریقای شرقی گسترش بیشتری داشت. به همین ترتیب انجمن‌های صوفیگری نیز در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی گسترش یافته بودند. فرقه‌ی نقشبندیه در سراسر هند، آسیای مرکزی، چین، قفقاز، و خاورمیانه انتشار پیدا کرده بودند. فرقه‌ی تیجانیه نیز در جریان دو قرن هیجدهم و نوزدهم در شمال و غرب آفریقا رواج یافته بود و شاخه‌های مهمی از آن نیز به خاورمیانه عربی گسترش پیدا کرده بودند. به هر ترتیب در دوره پیشامدرن علما و عرفای مسلمان که به واسطه عضویت در انجمن‌های مذهبی و مکاتب فقهی و به وسیله‌ی انجام سفرهای زیارتی و آموزشی با یکدیگر مرتبط بودند یک جمعیت اسلامی بین‌المللی را تشکیل می‌دادند. این ویژگی است که به ما امکان می‌دهد از مفهومی به نام جهان اسلام سخن به میان آوریم. درعین‌حال اگر از زاویه‌ای دیگر بنگریم اسلام را دینی شدیداً «محلی» می‌یابیم؛ دینی که آمیزه‌ای از عقاید و آئین‌های اسلام جهان‌شمول با اعتقادات، سنن و رسوم زندگی مردمان محلی می‌باشد؛ دینی که علما و عرفای آن در گروه‌های کوچک محلی سازماندهی شده‌اند. از این رو می‌توان گفت که اسلام رایج در دوره‌ی پیشامدرنیسم هم دینی جهانی است و هم دینی محلی.
در دوره‌ی پیشامدرنیسم رهبران مذهبی و اعتقادات اسلامی نقش مهمی را در سازماندهی مسلمانان ایفا نمودند. نخبگان مذهبی که به واسطه‌ی انجمن‌های غیرمذهبی یا مذهبی (از قبیل مکاتب فقهی و طریقت‌های صوفیگری) با یکدیگر ارتباط داشتند توانستند جوامع اسلامی این دوره را از مسیر خود منحرف کنند و مسلمانان را به جای عضویت در گروه‌های سنتی در قالب گروه‌های اعتقادی سازماندهی نمایند. در اینجا بهتر است که برای بررسی نقش اجتماعی نخبگان مذهبی، بین دو محیط شهری و روستایی تمایز قایل شویم.
اسلامی در محیط شهری هم دارای نقش مذهبی بود و هم دارای نقش اجتماعی. جمعیت‌های شهری مسلمان با وجود اینکه برپایی واحدهای خانواده، طایفه، محله و... از یکدیگر جدا می‌شدند اما همه هویتی اسلامی داشتند. این هویت مشترک می‌توانست به عنوان مبنایی برای اتحاد جمعیت‌های همسایه عمل کند. در شهرها پیروان مکاتب فقهی، انجمن‌های صوفیگری، و یا فرقه‌های شیعی معمولاً در محله‌های خاص خود سکونت داشتند و دارای مشاغل خاص خود بودند. برای مثال در قرن یازدهم و دوازدهم محله‌های مختلف شهرهای ایران با مکاتب فقهی مورد پذیرش خود شناخته می‌شدند. برخی از مناطق هند و آفریقای شرقی نیز صرفاً محل سکونت پیروان فرقه اسماعیلیه بودند؛ اسماعیلیان در این مناطق انجمن‌هایی را با نام «جماعت بندی» تشکیل داده بودند. این انجمن‌ها رهبری سیاسی و سازماندهی امور عبادی و آموزشی جماعت‌های مستقل و کوچک اسماعیلی را برعهده داشتند. جماعت بندی‌ها توانستند حوزه‌های بسته‌ای را در درون جوامع اسلامی به وجود بیاورند.
نخبگان و جمعیت‌های مسلمان
نقشه 1. مکاتب فقهی و انجمن‌های صوفی‌گری: 1500
وجود بازارها، انجام مذاکرات سیاسی مستقیم بین اشراف شهرهای مختلف، و فعالیت‌های علما و صوفیان از جمله عواملی بودند که نقش مهمی در ایجاد اتحاد و همبستگی بین مردمان شهری داشتند. به علاوه مکاتب فقهی و طریقت‌های صوفی‌گری مردمانی از جمعیت‌های مختلف را در خود جای می‌دادند و لذا فراهم‌کننده زمینه اتحاد سیاسی و اجتماعی بین آنها بودند. علاوه بر اینها اسلام شهری نیز از نقش مهمی در ایجاد شبکه‌های تجاری منطقه‌ای و بین‌المللی ایجاد تشکیلات اداری، و تشکیل رژیم‌های سیاسی برخوردار بود.
علما و صوفیانی که در روستاها فعالیت می‌کردند خود را با جوامع این مناطق هماهنگ کردند. در بسیاری از جوامع روستایی هویت اسلامی باعث از بین رفتن کامل هویت سنتی این جوامع نشد بلکه در کنار آن قرار گرفت برای مثال در روستاهای کشاورزی مانند مینانگ کابائو (سوماترا) ساختار اجتماعی دوگانه‌ای وجود داشت که براساس آن خانواده و مالکیت بر پایه اصول مادرسالارانه قرار داشتند اما تجارت و سیاست بر پایه‌ی تعالیم پدرسالارانه‌ی اسلامی قرار داشتند. در مناطق دیگر نیز زیارت مراقد، اعتقاد به عالم ارواح، اعتقاد به نیروهای سحرآمیز ساحران و صوفیان و برپایی جشن‌های سنتی بیانگر تلفیق هویت اسلامی و هویت سنتی در این مناطق بودند. بنابراین پذیرش اسلام لزوماً منجر به شکل‌گیری جوامع جدیدی در سطح جهان نشد.
از قرن سیزدهم به بعد صوفیگری دارای جایگاه مهمی در جوامع اسلامی بود. در این دوره صوفیان به عنوان معلمانی فرهمند (کاریزماتیک) در جوامع اسلامی فعالیت می‌کردند و گاهی سرپرستی مراقد محلی را نیز در دست داشتند. با این حال آنان نیز همانند دیگر اعضای این جوامع دارای خانواده‌های خاصی برای خود بودند. خانواده‌های صوفی موجود در الجزایر، مراکش، سومالی جنوبی، موریتانی و ترکمنستان خود را از تبار پیامبر یا خلفای نخستین می‌دانستند و به عنوان جمعیت‌های مستقلی در کنار جمعیت‌های دیگر زندگی می‌کردند. به همین ترتیب دیولاهای ساکن آفریقا نیز دارای خانواده‌ها یا طبقات شغلی خاصی بودند و در کنار خانواده‌ها و قبایل غیرمسلمان روزگار می‌گذراندند.

جدول 2. مناصب و عناوین مذهبی-اسلامی

خلیفه

رهبر «امت»، برای اهل تسنن

مساجد

 

امام

کسی که در نماز به او اقتدا می‌شود

خطیب

خواننده‌ی «خطبه»

مؤذن

کسی که اذان می‌گوید

مکاتب

 

فقیه یا عالم

دانشمند علم فقه

مدرس

استاد مدرسه

مسئولان امور قضایی

 

قاضی

داور

مفتی

کسی که فتوا می‌دهد

شیخ الإسلام

مفتی بزرگ و مسئول تشکیلات قضایی

محتسب

بازرس بازار و مجری اصول اخلاقی

طریقت ها (انجمن های صوفیگری)

 

شیخ (مرشد و...)

استاد و راهنما

خلیفه

نماینده

مقدّم

رهبر محلی طریقت

شیخ الشیوخ

مهتر شیوخ صوفی (در مصر)

سجاده نشین

جانشین، سرپرست مرقد

افراد برخاسته از سلاله‌ی پیامبر
سید، شریف (جمع، اشراف، شرفا)

 

نقیب الأشراف

رهبر و رئیس افراد برخاسته از سلاله‌ی پیامبر

شیعه‌ی اثناعشری

 

مجتهد

دانشمند علم فقه که مستقلاً قادر به استنباط احکام فقهی می‌باشد.

حجة الله

حجت خدا: مجتهد عالی رتبه

آیت الله

نشانه‌ی خدا: بالاترین درجه‌ی اجتهاد

مرجع تقلید

مجتهدی که دیگران از او پیروی می‌کنند

اسماعیلیان

 

داعی

مبلّغ

حجت

نماینده امام

امام

جانشین پیامبر و رهبر مسلمانان

خانواده‌های صوفی از نفوذ اجتماعی خوبی در بین مردم برخوردار بودند. نفوذ اجتماعی این خانواده‌ها تا حدودی از ارتباط نَسَبی آنها با پیامبر یا خلفای نخستین و تا حدودی از ویژگی‌ها و توانایی‌های خارق‌العاده اعضای آنها نشئت می‌گرفت. به هر حال وجود صوفیان و خانواده‌های صوفی در جوامع اسلامی باعث تسهیل جریان انتخاب رؤسای قبایل و طوایف می‌شد انجام تجارت‌های درازمدت یا دیگر فعالیت‌های اقتصادی را که مستلزم همکاری گروه‌های مختلف بودند ممکن می‌ساخت. صوفیان به حل منازعات بین گروه‌های مختلف می‌پرداختند، جوانان را تعلیم می‌دادند، مریض‌ها را درمان می‌کردند، حرزها و دعاهایی را برای مردم تهیه می‌کردند، در هنگام ختنه پسران، ازدواج، و تدفین مردگان مراسم و آئین‌های ویژه‌ای را برگزار می‌کردند، و بالاخره به‌زعم خود ارتباط انسان‌ها با جهان معنی را برقرار می‌نمودند.
صوفیان همچنین گاهی به عنوان محوری برای انجام فعالیت‌های سیاسی سازمان یافته، انجام فعالیت‌های نظامی، و تشکیل رژیم‌های حکومتی عمل می‌کردند. این مردان مقدس گاهی طوایف، خانواده‌ها، و قبایل مختلف را با هم متحد کرده و گروه‌های بزرگ‌تری را تشکیل می‌دادند. در این صورت جامعه دارای ساختاری دوگانه می‌شد که در یک طرف آن نخبگان مذهبی قرار داشتند و در طرف دیگر رؤسای قبایل و طوایف. گروه‌های بزرگی که بدینگونه تشکیل می‌یافتند هر لحظه احتمال آن می‌رفت به واحدهای تشکیل دهنده خود تجزیه شوند.
نخستین نمونه از این مورد در صدر اسلام دیده می‌شود. در این دوره محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) توانست بر پایه‌ی اسلام اعراب بادیه‌نشین را با هم متحد کند و جنبش بزرگی را بوجود بیاورد. از آن دوره به بعد سناریوی اتحاد مردمان شبانکاره و قبیله‌ای تحت رهبری نخبگان مذهبی مسلمان مکرراً تکرار گردید. از جمله اینکه در عمان مردمان قبیله‌ای عرب تحت رهبری امام‌های عبادی (خوارجی) با هم متحد گردیدند و در جریان قرون هفتم تا سیزدهم نیز بربرهای شمال آفریقا بر پایه‌ی مذهب خوارج، مذهب تشیع، نهضت اصلاح‌طلبی اهل تسنن، و صوفیگری گروه‌های متحدی را بوجود آوردند. درخصوص صوفیگری باید گفت که این گرایش از بعد از قرن دوازدهم نقش مهمی را در ایجاد اتحاد بین قبایل و طوایف مختلف ایفا کرد. صوفیان در شمال آفریقا باعث اتحاد مردمان روستایی شدند. آنها در مراکش با تشکیل ائتلاف‌هایی از مردمان شبانکاره و مردمان کشاورزپیشه سلسله‌های سعدیان و علویان را بوجود آوردند. صوفیان صفوی با هدف تصرف ایران اشخاص، طوایف، و قبایل مختلف را با هم متحد کردند. فاتحان بالکان و آناتولی نیز در حالی که به طور کلی تحت اداره‌ی سلسله‌ی حاکم قرار داشتند در سطح محلی تحت رهبری صوفیان بودند. در آسیای مرکزی نیز این خواجه‌ها بودند که بین مردمان شبانکاره میانجیگری می‌کردند و ائتلاف‌هایی از آنها به وجود می‌آوردند. قبایلی هم که سومالی را تصرف کردند حول محور صوفیان با یکدیگر متحد شده بودند. به همین ترتیب جهادهای فولانی‌ها (14) که در دو قرن هیجدهم و نوزدهم جریان داشتند در اثر فعالیت‌های اصلاح‌طلبانه صوفیان شکل گرفتند. خلاصه بسیاری از نهضت‌های بزرگ قبیله‌ای که به تشکیل دولت‌های اسلامی منتهی شدند بر پایه‌ی رهبری علما و صوفیان و یا بر پایه اتحاد بین رهبران مذهبی و رهبران غیرمذهبی قرار داشتند. به طور کلی تلاش برای برهم زدن نظم موجود و بوجود آوردن نظمی جدید مشخصه‌ی بارز جهان اسلام در دوره‌ی پیشامدرنیسم می‌باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- Mallam.
2- Karamoko.
3- آنها در آفریقا و اندونزی در عوض حق‌التدریس اساتید خود برای ایشان کار می‌کردند.
4- توانایی فرود آوردن رحمت و نعمت بر دیگران
5- Shrine-Sufism.
6- Jakhanke.
7- Evliadi Groups.
8- Zawaya.
9- Sufi Brotherhoods.
10- Shrine Sufism.
11- Padri.
12- Sanusiya.
13- Tijaniya.
14- Fulani Jihads.

منبع مقاله :
ایرا ماروین. لاپیدوس؛ (1381)، تاریخ جوامع اسلامی، ترجمه علی بختیاری زاده، تهران: انتشارات اطلاعات. چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط