نو واژه ها مهندسى زبان
نويسنده:اعظم اروميه
ظهور يك مفهوم تازه معمولاً با ظهور نامى تازه همراه است اين نام جديد در زبان جامعه اى پا مى گيرد كه اين مفهوم تازه در آن خلق شده است. واژه گزينى به عنوان روشى براى خلق يك نام تازه در رشته هاى خاصى كه در آن ظهور مفاهيم تازه فعاليت واژه گزينى مداوم را ايجاب مى كند، امرى ضرورى است. اين نام را نو واژه مى نامند. دردايرةالمعارف ويكى پديا نوواژه اين گونه تعريف شده است: «نوواژه ، واژه اى است كه به تازگى ابداع شده است يا مى توان آن را عامل ساخت يك واژه يا گروه دانست. » واژه گزينى يا اصطلاح سازى رشته اى است كه با پديده هاى تازه اى مواجه است كه در زبان ها بروز مى نمايند. به عقيده واژه شناسان كلاسيك مانند راندو (۱۹۸۳) يا گيلبرت (۱۹۷۵) واژه گزينى با مطالعه پديده اى سروكار دارد كه در يك زمان در مسير توسعه يك زبان رايج بروز مى كند. اين پديده را مى توان در تمام سطوح توصيفى زبان مانند سطح آوايى، واجى، صرف، نحو يا واژگان مشاهده كرد. (كابره، ۲۰۴:۱۹۹۲)
بطور كلى علم واژه گزينى در بردارنده سه بعد اساسى است:
۱- بررسى مفاهيم (به عنوان بازنمودهاى مرتبه اول عناصر بنيادين دانش تخصصى كه اجزاى سازنده «واحدهاى» بزرگتر دانش هستند، همانند نظريه ها و گزاره ها)
۲- بررسى باز نمود مفاهيم (بازنمودهاى مرتبه دوم مفاهيم مشتمل براصطلاحات و ديگر گزينش هاى زبانى و همچنين بازنمودهاى غيرزبانى همچون فرمول ها و نهادهاى تصويرى)
۳- بررسى اشياء (كه مفاهيم به آن ها مربوط مى شود)
علم واژه گزينى در ديگر حوزه ها نيز كاربردهاى متعددى دارد، به عنوان نمونه؛
- ارتباطات (كه در آن اصطلاحات و ديگر انواع بازنمود ها پيش نياز برقرارى رابطه ميان متخصصان هستند)
- مستندسازى يا به عبارتى «ارتباط مكتوب» ميان حوزه هاى تخصصى
- اطلاعات كه تأثير مثبت آن برنوآورى و انتقال دانش بخوبى شناخته شده است ضمن آنكه انتقال دانش، انتقال فناورى را ميسر و كارآمد مى كند
- و نيز در حوزه هايى همچون آموزش و تعليم، مهندسى زبان و مهندسى دانش، وساطت زبان (ترجمه و تفسير) (گالينسكى: ۱۰-۹)
كابره نيز به نقل از بولانگر (۱۹۸۹) واژه گزينى را شامل ۵ فعاليت مى داند:
۱- فرايند عملى خلق واحدهاى واژگانى تازه با استفاده از منابعى كه ممكن است به مكانيسم خلاقيت زبانى در يك زبان حساس باشند يا نباشند.
۲- مطالعه نظرى و عملى نوآورى هاى واژگانى مانند فرايندهاى خلق، معيارهاى تشخيص، پذيرفتنى بودن يا گستردگى نوواژه ها، جنبه هاى اجتماعى و فرهنگى واژه گزينى و …
۳- فعاليت مؤسسه اى كه به طور منظم به گردآورى، تعيين و اشاعه يا تحقق نو واژه هاى درون خط مشى زبانى خاصى مى پردازد.
۴- وظيفه تشخيص رشته هاى تازه توسعه يافته يا رشته هايى كه داراى خلأ هايى هستند كه نياز به مداخله دارند.
۵- ارتباط ميان عنصر تازه در فرهنگ لغت ها بويژه در دو مورد:
الف: كاربرد فرهنگ هاى لغت به عنوان يك صافى براى تشخيص نوواژه ها.
ب: تجزيه و تحليل اين كه در فرهنگ ها با واژه گزينى چگونه برخورد مى شود. (كابره، ۱۹۹۲ :۵-۲۰۴)
باطنى (۴۵:۱۳۷۱) در بحث واژه گزينى به دنبال اين است كه دريابد آيا زبان موجود در جامعه جوابگوى نيازهاى امروزى اين جامعه است يا خير؟ و آيا در آن كاستى هايى يافت مى شود؟ اگر يافت مى شود چگونه مى توان آن ها را برطرف كرد.
حق شناس (۲۳۹:۱۳۷۰) واژه گزينى را بلوايى مى داند كه به دنبال هجوم مفاهيم نو به يك جامعه براى مثال جامعه فارسى زبان برپا مى شود، زيرا با دريافت اين كه اين مفاهيم نو اسباب پيشرفت و تعالى خواهند شد و از آنجايى كه هيچ مفهوم نويى را نمى توان بى واژه اى كه به آن دلالت داشته باشد در ذهن نگهداشت و در زندگى بكار بست، در لحظه فزونيِ مفاهيم گرفتار كمبود كلمه مى شويم. به عبارت ديگر هرگاه جامعه به واردات خو كرده باشد و از سازندگى حتى در زمينه واژه، هراس داشته باشد، چنين هنگامه اى در مى گيرد كه در همين دو نكته ريشه دارد: نياز به واژه هاى تازه براى مفاهيم نو و هراس از ساختن آنها.
حداد عادل (۱۳۷۲ : ۴-۲۰۳) معتقد است كه هرگاه جامعه اى داراى رونق علمى باشد يا محقق داشته باشد و محققانش در آزمايشگاه ها تحقيق علمى انجام دهند و قدم به قدم از راه فرايند منطقى يا علمى به كشف علمى نائل شوند و در يك كلام، خودشان به علم برسند، همزمان و به موازات اين طى طريق علمى، به زبان علمى هم دست مى يابند. بنابراين از ديدگاه او واژه گزينى هنگامى حائز اهميت است كه مفهوم در عمق جان گويشور زبان درك شود و مقدم بر لفظ، انسى درونى با مفهوم داشته باشد و آنگاه براى پيدا كردن يك لفظ و يك اصطلاح دستى دراز شود.
احمد منصورى نيز در نامه فرهنگستان واژه گزينى را توليد ابزارهاى تفكر خلاق و مجموعه اى از دانش ها، بينش ها، فرايند ها و روش ها، مهارت ها، ابزار و مديريت معرفى مى كند. به عقيده او واژه گزينى بايد به عنوان صنعت تلقى شود و مهندسى در مديريت صنعت واژه گزينى وارد شود و توليد فناورى و واژه گزينى و بومى شدن آن و اشاعه واژه گزينى در تمام سطوح تحصيلى و زندگى معمولى ضرورى است. (منصورى، ۲۸۳:۱۳۸۲)
علاءالدين طباطبايى (۳۵:۱۳۷۶) نيز معتقد است وظيفه بنيادين زبان ايجاد ارتباط است و آدميان از رهگذر زبان مى توانند در زمينه هاى بيشمار از مسائل درونى و عاطفى گرفته تا كهكشان هاى دور دست، با يكديگر ارتباط برقرار كنند و نظام شگفت انگيز زبان به گونه اى تكوين يافته است كه بتواند با نهايت صرفه جويى از عهده اين كار برآيد. او واژه سازى و واژه گزينى را حاصل اين نظام مى داند.
از آنچه گفته شد مى توان اهميت واژه گزينى را در اين موارد خلاصه كرد:
۱- تقليل نام هاى مختلف
۲- خلق نام هاى تازه
۳- پاسخگويى به نيازهاى جامعه
۴- نهراسيدن از ساخت واژه هاى تازه
۵- درك مفهوم، قبل از ساخت واژه نو
۶- مهندسى در مديريت صنعت واژه گزينى
۷- تلاش در ايجاد ارتباط با ديگران با ساخت واژه هاى تازه
بطور كلى علم واژه گزينى در بردارنده سه بعد اساسى است:
۱- بررسى مفاهيم (به عنوان بازنمودهاى مرتبه اول عناصر بنيادين دانش تخصصى كه اجزاى سازنده «واحدهاى» بزرگتر دانش هستند، همانند نظريه ها و گزاره ها)
۲- بررسى باز نمود مفاهيم (بازنمودهاى مرتبه دوم مفاهيم مشتمل براصطلاحات و ديگر گزينش هاى زبانى و همچنين بازنمودهاى غيرزبانى همچون فرمول ها و نهادهاى تصويرى)
۳- بررسى اشياء (كه مفاهيم به آن ها مربوط مى شود)
علم واژه گزينى در ديگر حوزه ها نيز كاربردهاى متعددى دارد، به عنوان نمونه؛
- ارتباطات (كه در آن اصطلاحات و ديگر انواع بازنمود ها پيش نياز برقرارى رابطه ميان متخصصان هستند)
- مستندسازى يا به عبارتى «ارتباط مكتوب» ميان حوزه هاى تخصصى
- اطلاعات كه تأثير مثبت آن برنوآورى و انتقال دانش بخوبى شناخته شده است ضمن آنكه انتقال دانش، انتقال فناورى را ميسر و كارآمد مى كند
- و نيز در حوزه هايى همچون آموزش و تعليم، مهندسى زبان و مهندسى دانش، وساطت زبان (ترجمه و تفسير) (گالينسكى: ۱۰-۹)
كابره نيز به نقل از بولانگر (۱۹۸۹) واژه گزينى را شامل ۵ فعاليت مى داند:
۱- فرايند عملى خلق واحدهاى واژگانى تازه با استفاده از منابعى كه ممكن است به مكانيسم خلاقيت زبانى در يك زبان حساس باشند يا نباشند.
۲- مطالعه نظرى و عملى نوآورى هاى واژگانى مانند فرايندهاى خلق، معيارهاى تشخيص، پذيرفتنى بودن يا گستردگى نوواژه ها، جنبه هاى اجتماعى و فرهنگى واژه گزينى و …
۳- فعاليت مؤسسه اى كه به طور منظم به گردآورى، تعيين و اشاعه يا تحقق نو واژه هاى درون خط مشى زبانى خاصى مى پردازد.
۴- وظيفه تشخيص رشته هاى تازه توسعه يافته يا رشته هايى كه داراى خلأ هايى هستند كه نياز به مداخله دارند.
۵- ارتباط ميان عنصر تازه در فرهنگ لغت ها بويژه در دو مورد:
الف: كاربرد فرهنگ هاى لغت به عنوان يك صافى براى تشخيص نوواژه ها.
ب: تجزيه و تحليل اين كه در فرهنگ ها با واژه گزينى چگونه برخورد مى شود. (كابره، ۱۹۹۲ :۵-۲۰۴)
اهميت واژه گزينى
همانطور كه گفتيم واژه گزينى رشته اى است كه با پديده هاى تازه در زبان ها مواجه است. به طور معمول در دو حالت نياز به مداخله از جانب يك سازمان يا نهاد دولتى يا وابسته به دولت وجود دارد؛ اول هنگامى كه به يك مفهوم، دو يا چند نام اطلاق مى شود و اين امر تأثيرى منفى بر ارتباط مى گذارد. دوم هنگامى كه يك زبان خاص واژه لازم براى بيان يك مفهوم را دارا نيست. در مورد اول به عقيده كابره (۱۹۹۲) براى برقرارى ارتباط صحيح بايد نام هاى مختلف را تقليل داد، بطورى كه تنها يك نام باقى بماند و در مورد دوم براى بيان مفهوم تازه بايد نامى تازه ساخته شود.باطنى (۴۵:۱۳۷۱) در بحث واژه گزينى به دنبال اين است كه دريابد آيا زبان موجود در جامعه جوابگوى نيازهاى امروزى اين جامعه است يا خير؟ و آيا در آن كاستى هايى يافت مى شود؟ اگر يافت مى شود چگونه مى توان آن ها را برطرف كرد.
حق شناس (۲۳۹:۱۳۷۰) واژه گزينى را بلوايى مى داند كه به دنبال هجوم مفاهيم نو به يك جامعه براى مثال جامعه فارسى زبان برپا مى شود، زيرا با دريافت اين كه اين مفاهيم نو اسباب پيشرفت و تعالى خواهند شد و از آنجايى كه هيچ مفهوم نويى را نمى توان بى واژه اى كه به آن دلالت داشته باشد در ذهن نگهداشت و در زندگى بكار بست، در لحظه فزونيِ مفاهيم گرفتار كمبود كلمه مى شويم. به عبارت ديگر هرگاه جامعه به واردات خو كرده باشد و از سازندگى حتى در زمينه واژه، هراس داشته باشد، چنين هنگامه اى در مى گيرد كه در همين دو نكته ريشه دارد: نياز به واژه هاى تازه براى مفاهيم نو و هراس از ساختن آنها.
حداد عادل (۱۳۷۲ : ۴-۲۰۳) معتقد است كه هرگاه جامعه اى داراى رونق علمى باشد يا محقق داشته باشد و محققانش در آزمايشگاه ها تحقيق علمى انجام دهند و قدم به قدم از راه فرايند منطقى يا علمى به كشف علمى نائل شوند و در يك كلام، خودشان به علم برسند، همزمان و به موازات اين طى طريق علمى، به زبان علمى هم دست مى يابند. بنابراين از ديدگاه او واژه گزينى هنگامى حائز اهميت است كه مفهوم در عمق جان گويشور زبان درك شود و مقدم بر لفظ، انسى درونى با مفهوم داشته باشد و آنگاه براى پيدا كردن يك لفظ و يك اصطلاح دستى دراز شود.
احمد منصورى نيز در نامه فرهنگستان واژه گزينى را توليد ابزارهاى تفكر خلاق و مجموعه اى از دانش ها، بينش ها، فرايند ها و روش ها، مهارت ها، ابزار و مديريت معرفى مى كند. به عقيده او واژه گزينى بايد به عنوان صنعت تلقى شود و مهندسى در مديريت صنعت واژه گزينى وارد شود و توليد فناورى و واژه گزينى و بومى شدن آن و اشاعه واژه گزينى در تمام سطوح تحصيلى و زندگى معمولى ضرورى است. (منصورى، ۲۸۳:۱۳۸۲)
علاءالدين طباطبايى (۳۵:۱۳۷۶) نيز معتقد است وظيفه بنيادين زبان ايجاد ارتباط است و آدميان از رهگذر زبان مى توانند در زمينه هاى بيشمار از مسائل درونى و عاطفى گرفته تا كهكشان هاى دور دست، با يكديگر ارتباط برقرار كنند و نظام شگفت انگيز زبان به گونه اى تكوين يافته است كه بتواند با نهايت صرفه جويى از عهده اين كار برآيد. او واژه سازى و واژه گزينى را حاصل اين نظام مى داند.
از آنچه گفته شد مى توان اهميت واژه گزينى را در اين موارد خلاصه كرد:
۱- تقليل نام هاى مختلف
۲- خلق نام هاى تازه
۳- پاسخگويى به نيازهاى جامعه
۴- نهراسيدن از ساخت واژه هاى تازه
۵- درك مفهوم، قبل از ساخت واژه نو
۶- مهندسى در مديريت صنعت واژه گزينى
۷- تلاش در ايجاد ارتباط با ديگران با ساخت واژه هاى تازه
منابع :
محمدرضا باطنى(۱۳۷۱). «فارسى زبان عقيم؟» در پيرامون زبان و زبانشناسى. تهران: فرهنگ معاصر.
حداد عادل، غلامعلى (۱۳۷۲). «چند نكته در باب زبان فارسى علمى» در زبان فارسى و زبان علم. تهران: مركز نشر دانشگاهى.
حق شناس، محمدعلى (۱۳۷۰). «بلواى واژه سازى» در مقالات ادبى، زبانشناختى. تهران: نيلوفر
طباطبايى، علاء الدين (۱۳۷۶). فعل بسيط فارسى و واژه سازى ۱۳۷۶. تهران: مركز نشر دانشگاهى.
.(۱۹۹۲) Teresa . M ، Cabre
Company Publishing John Benjamins . Terminology