ويژگى هاى حكومت جهانى اسلام

«جهانى سازى» به عنوان يك پديده نسبتاً جديد، دغدغه فكرى زمانه است. دغدغه بودن اين مقوله ناشى از چالش هاى فكرى و هويتى اين پديده است. آثار و پيامدهاى جهانى سازى درعرصه ها و موزه هاى اصلى حيات اجتماعى انسار سياست، اقتصاد و فرهنگ ) با محورهاى مثبت و منفى همراهند و همين امر موجب مى گردد
شنبه، 11 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ويژگى هاى حكومت جهانى اسلام
ويژگى هاى حكومت جهانى اسلام
ويژگى هاى حكومت جهانى اسلام
نويسنده:سيدعبدالقيوم سجادى
منبع:روزنامه جوان 
«جهانى سازى» به عنوان يك پديده نسبتاً جديد، دغدغه فكرى زمانه است. دغدغه بودن اين مقوله ناشى از چالش هاى فكرى و هويتى اين پديده است. آثار و پيامدهاى جهانى سازى درعرصه ها و موزه هاى اصلى حيات اجتماعى انسار سياست، اقتصاد و فرهنگ ) با محورهاى مثبت و منفى همراهند و همين امر موجب مى گردد كه داورى مطلق انگارانه، سياه و سفيد دانستن مطلق آن و سطحى انگارانه جلوه كند. دو رويه بودن جهانى سازى از سويى ناشى از بعد فناورانه آن مى باشد و از سوى ديگر در ماهيت ايدئولوژيك آن ريشه دارد. جهانى سازى با استفاده از فناورى ارتباطى، ميان پديده هاى بومى و جهانى پيوند مى زند ايده ها و هنجارهاى بومى را جهانگير مى سازد و از طريق تعميم سازى فرهنگى و ارزشى به استحاله و تخريب تمايزها و تفاوت هاى بومى و محلى مى انجامد.
از جانب ديگر، به گفته ديويد هاردى، جهانى سازى با فروريختن مرزهاى زمانى و مكانى، جوامع بشرى را دچار بى هويتى و بحران معنا مى سازد، زيرا اين پديده مهم ترين عناصر هويت ساز - يعنى زمان و مكان - را تحت تاثير قرار داده به فشردگى مكان ها و تراكم زمان ها مى انجامد. با توجه به آثار و پيامدهاى جهانى سازى براى جوامع بشرى و با عنايت به وضعيت خاص جوامع اسلامى، چالش ها و تعارضات جهانى سازى نسبت به جوامع و انديشه اسلامى تشديد مى گردد؛ زيرا چه جهانى شدن را به عنوان يك پروسه تاريخى تلقى نماييم يا يك پروژه غربى، در هر دو حالت، مظروف اين ظرف ايده هاى ليبراليسم است و فرهنگ ليبراليستى، گفتمان مسلط عصر جهانى. اين امر به معناى چالش جدى هويت و فرهنگ اسلامى است. به عبارت ديگر، جهانى سازى چالش هاى مدرنيته غرب در برابر سنت دينى را از لايه هاى خاص روشن فكرى و روشن انديشى در حوزه عام جوامع مطرح نموده و تعامل جوامع اسلامى با پديده هاى جديد را به دغدغه  عمومى مسلمانان و به ويژه جوانان مسلمان تبديل كرده است. با الهام از ايده آنتونى گيدنز مى توان گفت : اگر تجدد و مدرنيته جوامع سنتى را با بحران هويت و تشخص يابى روبه رو نمود، جهانى سازى اين بحران را در سطح عام و گستره وسيع جوامع سنتى مطرح كرد. در مواجهه با دغدغه مطرح شده، انديشمندان مسلمان چه پاسخى تدارك ديده اند؟ انديشه و فرهنگ اسلامى از چه ظرفيت ها و توانمندى هايى براى ارايه تعريف جديدى از هويت انسان مسلمان و تجدد برخوردار است؟ به طور خاص، در انديشه فقهى- كلامى تشيع، چه ظرفيت ها و زمينه هايى را مى توان براى مواجهه منطقى با پرسش هاى برآمده از درون جهانى سازى شناسايى كرد؟ متن حاضر به اين پرسش عنايت دارد كه انديشه فقهى - كلامى چه ظرفيت هايى براى مواجهه با پديده جهانى سازى دارد؟ طبعاً پرسش از ظرفيت هاى فكرى مقدم بر سوال اين زمينه ها و موانع عينى است.
حكومت جهانى اسلام بر مبناى نگرش جهان شمولى تعاليم اسلامى استوار مى باشد. اين نكته بدان معنا است كه اسلام دينى جهان شمول و عالمگير است كه در جهت رفاه دنيوى و سعادت عموم ابناى بشر، برنامه هاى خود را مطرح مى نمايد. هدف اسلام در واقع همان هدف بعثت نبى خاتم و فلسفه نبوت است كه در بلند مدت غايت آن را كمال و سعادت بشرى تشكيل مى دهد. اما براى رسيدن به اين هدف نهايى اسلام از بسط ارزش هاى دينى و به ويژه عدالت اجتماعى از حوزه خاص، آغاز مى كند و تا مرز عدالت گسترى در سطح جهان امتداد مى يابد. بنابراين، تقسيم مكارم اخلاق و بسط عدالت اجتماعى و قيام جامعه به قسط و عدالت از مهمترين اهداف رسالت نبى خاتم مى باشد. در اين زمينه، اسلام ساز و كار اجرايى نيل به اهداف مزبور را تحت عنوان «تشكيل حكومت دينى»، كه گستره حاكميت خود را در وراى مرزهاى ملى و در سطح جهان جست و جو مى كند، مطرح مى نمايد . مهم ترين ويژگى هاى حكومت جهانى اسلام عصر ظهور را مى توان در محورهاى ذيل مطرح كرد:

۱- پيشرفت برق آساى علوم

روايات و متون دينى اسلام جامعه عصر ظهور و تحت حاكميت جهانى امام عصر (عج) را به گونه اى توصيف نموده اند كه فهم اين تحولات جز در پرتو گسترش عينى فناورى علم و اطلاعات، كه از آن با عنوان «جهانى شدن» ياد مى شود، دشوار مى نمايد. از اين رو، تفاسير اسلاف و انديشمندان گذشته اين دگرگونى عظيم و بنيادين در زمينه علوم و فناورى را از منظر قدرت ماوراى طبيعى و با عنوان «معجزه الهى» مطرح نموده اند. براى نمونه، از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمودند: «دانش ۲۷ حرف (شعبه و شاخه) است و مجموع آنچه پيامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز (عصر ظهور) بيش از آن دو حرف ندانند و وقتى قائم قيام كند، ۲۵ حرف بقيه را بيرون مى آورد و در ميان مردم منتشر مى سازد. بدينسان، مجموع ۲۷ جزء دانش را نشر مى دهد.»
بنابراين، طبق مفاد روايت مزبور، نشر و گسترش علوم، اعم از علوم عقلى و طبيعى، در عصر ظهور، در مقايسه با ساير مقاطع تاريخى، از نسبت دو به ۲۵ برخوردار مى باشد. در پرتو پيشرفت علم و فناورى است كه امكان اعمال حاكميت جهانى در اكناف عالم فراهم مى آيد و شهروندان حكومت جهانى با همديگر مرتبط مى شوند. امام صادق (ع) اين مساله را چنين مطرح مى نمايند: «در زمان قائم، شخص مومن در حالى كه در مشرق به سر مى برد، برادر خود را كه در مغرب است، مى بيند و نيز آن كه در مغرب است برادر خويش را در شرق خواهد ديد.»
پيشرفت فناورى اطلاعات و ارتباطات، كه از آن به عنوان مهم ترين عامل جهانى شدن به مفهوم فشرده شدن فضا و زمان ياد مى كنند، در عصر ظهور به مرحله كمال مى رسد، به گونه اى كه همگان در آن واحد، از طريق امواج صوتى پيام را دريافت مى كنند.
در روايتى، در اين زمينه مى خوانيم: «چون قائم ما قيام كند، گوش و چشم شيعيان ما را چنان تقويت مى كند كه بين آن ها و امام پست و پيكى وجود نداشته باشد، به گونه اى كه وقتى امام با آن ها سخن مى گويد آنان مى شنوند و او را مى بينند و امام در جايگاه خود قرار دارند.» در اينجا رويه تكنولوژيك جهانى شدن مطرح است كه نه تنها با انديشه حكومت جهانى اسلام تعارض ندارد، بلكه فهمى معقول و قابل قبولى از آن مطرح مى كند. اگر در گذشته، درك مضمون اين حديث با شك و ترديدهاى علمى روبه رو بود، امروزه توسعه و پيشرفت خيره كننده فناورى و اطلاعات ارتباطى اين معانى را مورد تاييد قرار داده، كمترين ترديدى براى آن ها باقى نمى گذارد. در پرتو چنين جامعه اى، مردمانى با افكار و انديشه هاى بلند و بينش وسيع تربيت مى شوند كه بيش از پيش استقرار حاكميت جهانى اسلام و برخوردارى از يك جامعه همراه با ثبات و عدالت را فراهم مى آورند؛ زيرا شهروندان اين جامعه در پرتو عقلانيت ناشى از تعاليم عصر ظهور و با پشتوانه توسعه علمى، به تعامل و برقرارى روابط اجتماعى در سايه حكومت مهدوى همت مى گمارند.

۲- توسعه اقتصادى و عدالت اجتماعى

«توسعه اقتصادى» به مفهوم برخوردارى از موهبت مادى و بهبود كمى و كيفى زندگى، از دير باز يكى از دغدغه هاى بشر بوده و امروزه نيز جايگاه مهمى در مباحث اجتماعى - سياسى به خود اختصاص داده است. اما از سوى ديگر، «عدالت اجتماعى» نيز مقوله اى است كه در كنار توسعه اقتصادى به عنوان گم شده جوامع بشرى از دير زمان مطرح بوده است. اگر توسعه اقتصادى را از كار ويژه هاى مهم دولت ها بدانيم، به يقين برقرارى عدالت اجتماعى و ايجاد فرصت هاى برابر براى كليه شهروندان از مهم ترين وظايف آنان محسوب مى گردد. در ميان دو مقوله توسعه و عدالت، دومى از اهميت بيشترى برخوردار بوده و در عين حال كمتر مورد توجه قرار داشته است. ثروتمندان و توانمندان منابع اقتصادى را در انحصار خود دارند و روند رو به ازدياد و انباشت ثروتشان را با تشديد فقر در جوامع ضعيف و فقير دنبال مى كنند. امروزه به رغم ظهور صورى توسعه اقتصادى عدالت در وراى اميال و منافع صاحبان قدرت هاى اقتصادى و سياسى كنار زده شده و كمترين نمودى از آن به چشم نمى خورد.در جهانى كه ۸۰ درصدموهبت هاى مادى تنها در اختيار ۲۰ درصد از جوامع بشرى قرار دارد، صحبت از عدالت گفتمانى يوتوپياپى (آرمان شهر) را مى ماند كه در سطح خواست درونى جوامع بشرى باقى مى ماند. در پرتو حكومت جهانى اسلام، عدالت اجتماعى در شكل كامل آن عينيت مى يابد؛ رفاه مادى و توسعه اقتصادى شكوفا مى گردد و همگان از اين شكوفايى منتفع مى گردند. توسعه اقتصادى در حكومت جهانى شكاف فقير و غنى را از ميان بر مى دارد و مرزبندى شمال و جنوب را يك باره كنار مى گذارد. روايات اسلامى توسعه مزبور را اين گونه توصيف مى كند. و يا طبق حديثى از پيامبر اكرم (ص) «رفاه و برخوردارى اقتصادى درجامعه عصر ظهور بى سابقه است و امت من در زمان مهدى از چنان نعمتى برخوردار مى شوند كه مانند آن را هرگز برخوردار نشده باشند؛ آسمان باران بر سر آنان فرو مى ريزد و زمين هيچ گياهى را نگاه نمى دارد، مگر اين كه آن را مى روياند.» اما اين وفور و توسعه بى سابقه چگونه توزيع مى گردد؟ احتمالاً در اينجا مهم ترين نقطه امتياز حكومت جهانى اسلام از مقوله «جهانى شدن» است؛ زيرا چرخ جهانى شدن اگر توسعه علم، فناورى و حتى بازار آزاد اقتصاد را با خود حمل مى كند، تنها به نفع صاحبان ثروت مى چرخد و همگان از آن منتفع نمى گردند. اما در سايه حكومت جهانى اسلام، دستاوردهاى بشرى و موهبت هاى اقتصادى به گونه اى توزيع مى گردند كه كمترين اجحاف و تعدى نسبت به حقوق افراد صورت نگيرد: « امت او چنان نزدش پناه جويند كه زنبورهاى عسل نزد ملكه خود؛ زمين را پر از عدل و داد كند، همان گونه كه از جور و ستم مالامال شده باشد، به طورى كه مردم همچون جامعه نخستين خود گردند. وى خفته اى را بيدار نمى كند و خونى را نمى ريزد.»(۱۰) احتمالاً مقصود از جامعه نخستين در حديث مزبور، اشاره به اين نكته باشد كه جامعه عصر ظهور همانند جوامع اوليه بر اساس صلح و صفاى برخاسته از فطرت انسانى و به دور از هر نوع زياده خواهى و امتيازطلبى است و همگان همانند دانه هاى تسبيح، يك رنگ و يك صدا جامعه واحدى را شكل مى دهند كه همان جامعه اى است كه قرآن از آن به جامعه واحد و «امةواحدة» ياد مى كند.
گستره عدالت حكومت جهانى اسلام بر رسالت جهان شمول اين دين انطباق دارد و از مرزهاى تصنعى عبور مى كند. عدالت گسترى امام عصر (عج) از موهبت هاى الهى است كه همانند اصل اسلام و پيام آور وحى، كليه جوامع بشرى را منتفع مى سازد. بنابراين به همانسان كه جامعه عصر ظهور جامعه جهانى است، عدالت حاكم بر آن نيز جهانى خواهد بود. از رسول گرامى (ص) نقل شده است كه فرمودند: «شما را به مهدى بشارت مى دهم كه او هنگام اختلاف و تزلزل مردم، در امت من مبعوث شود و زمين را از عدل و داد پر كند؛ چنان كه از ظلم و ستم پر شده باشد و اهل آسمان و زمين از وى خشنود و راضى شوند.»

۳- حاكميت جهانى

از ديگر ويژگى هاى حكومت جهانى اسلام، حاكميت جهانى است؛ «حاكميت» به مفهوم اعمال نظريه حكومت جهانى و تحقق عينى آن در مديريت و ساماندهى جوامع بشرى. حكومت جهانى اسلام صرفاً يك پديده نظرى نيست، بلكه در فرايند تاريخى خود از طريق حاكميت تعاليم و آموزه هاى دينى بر كليه جوامع بشرى تحقق عينى مى يابد. بنابراين، در پرتو حاكميت جهانى اسلام، همه حاكميت هاى ملى رنگ مى بازند و مرزهاى تصنعى از ميان برداشته مى شوند در حديثى از پيامبر اكرم (ص) در اين زمينه آمده است: «ان خلفايئى و اوصيائى و حجج الله على الخلق بعدى الاثنى عشر اولهم على و آخرهم ولدى المهدى ... و تشرق الارض بنور ربها و يبلغ سلطانه المشرق و المغرب»
جانشينان پس از من دوازده نفرند كه اولشان على و آخرش مهدى است.. وى (مهدى) زمين را با نور الهى روشن خواهد كرد و حكومت او در تمام شرق و غرب زمين گسترش خواهد يافت.در واقع حاكميت جهانى اسلام، كه در آيات قرآن كريم و روايات رهبران دينى با عنوان برترى اسلام نسبت به ساير اديان و عالمگير شدن اين دين آسمانى با مفاهيم و عبارات گوناگون بيان شده است در پرتو حكومت جهانى امام عصر (عج) تحقق مى  يابد. جمعى از مفسران در تفسير آياتى ناظر به عالمگير شدن اسلام مانند آيه «ليظهره على الدين كله ولو كره المشركون» (توبه : ۱۴)، گفته اند: تحقق اين امر با استقرار حكومت جهانى اسلام در عصر ظهور صورت مى گيرد. بنابراين، حكومت جهانى اسلام با حاكميت تعاليم اسلام در سراسر جهان همراه است. از امام باقر (ع) نقل شده كه فرمودند: «قائم به سبب ترس و رعب به وجود آمده در دل دشمنان پيروز مى گردد و با يارى خداوند تاييد مى گردد و ... گنج هاى زمينى برايش آشكار مى گردد و حكومت وى شرق و غرب جهان را فرا مى گيرد و خداوند دين خود را به وسيله او برتمام مكاتب جهان پيروز مى گرداند، هرچند مشركان ناخشنود و مخالف باشند؛ ويرانى هاى زمين آباد مى گردد و عيسى روح الله (ع) به زمين فرود مى آيد و پشت سر آن حضرت نماز مى گزارد.»

حكومت جهانى اسلام و جهانى شدن

محورهاى ياد شده به عنوان ويژگى هاى حكومت جهانى اسلام به نحوى در فرآيند جهانى شدن نيز به چشم مى خورند. اما در اين ميان، چند نقطه تمايز جدى وجود دارند. اين نقاط از جهاتى بيانگر ناتوانى «جهانى شدن» در عالمگير نمودن فرهنگ ليبراليسم غرب نيز مى باشند. مقايسه اجمالى محورهاى مزبور از ديدگاه دو رويكرد اسلام و جهانى شدن مى تواند بازگو كننده توانمندى  و پويايى انديشه حكومت جهانى اسلام و كاستى هاى جهانى شدن نيز باشد.

۱- توسعه علم و فناورى

آنچه در فرايند جهانى شدن در حال شكل گيرى است، رشد چشمگير علم تجربى و فناورى بشرى است، اما آيا در پرتو اين ترقى و توسعه عقلانيت، اخلاق نيز توسعه يافته است؟ اين پرسش احتمالاً مهم ترين تمايز عصر جهانى شدن با عصر ظهور است؛ زيرا ويژگى عصر ظهور، توسعه علم و فناورى، اعم از علوم طبيعى و عقلى است و در واقع، در اين عصر، عقول و اخلاق بشر نيز به توسعه و كمال مى رسند و همين نكته خود به عنوان زمينه ساز پذيرش حاكميت جهانى اسلام مطرح گرديده است.رواياتى كه در اين زمينه آمده اند، به وضوح اين نكته را يادآور مى شوند كه در عصر ظهور عقول بشرى به كمال مى رسند و روابط سالم، عادلانه و انسانى در پرتو چنين عقلانيتى شكل مى گيرند. روايات متعددى اين مضمون را تصريح مى كنند كه: «... وضع الله يده على رووس العباد فجمع بها عقولهم و كملت به اخلاقهم» در جامعه عصر ظهور، عقول آدميان تمركز مى يابد و اخلاق به كمال مى رسد. نتيجه اين امر در روابط اجتماعى دوستانه و به دور از كينه ورزى و حسادت، كه از ريشه هاى اساسى تعارض محسوب مى شوند، بازتاب مى يابد.

۲- توسعه اقتصادى و عدالت اجتماعى

يكى از مهمترين چالش هاى جهانى شدن تشديد شكاف فقير و غنى است، به گونه اى كه برخى از صاحب نظران معتقدند: جهانى شدن روندى است كه به نفع نظام سرمايه دارى و در جهت خواست ها و منافع ثروتمندان حركت مى كند. همين مساله باعث شده است كه عده اى نويسندگان مانند سمير امين و پل سويزى از آن به عنوان چهره جديد امپرياليسم سرمايه دارى ياد كنند. در فرآيند جهانى شدن، هرچند بشر دوره درخشان توسعه و رفاه اقتصادى و اوج پيشرفت اقتصادى را نظاره گر خواهد بود، اما همه اين دستاوردها در اختيار معدودى از جوامع خواهند بود. بنابراين، عصر جهانى شدن دوره شكوفايى اقتصادى و تجارت همراه با تشديد فقر و محروميت در جوامع حاشيه اى خواهد بود. نابرابرى شگفت انگيز اقتصادى در عصر جهانى شدن، كليه مواهب اقتصادى و رفاهى را در اختيار تنها ۲۰ درصد از جوامع بشرى مى گذارد و برخوردارى چشمگير اينان را به بهاى محروميت بى شمارى از انسان ها جست وجو مى كند . اما در عصر حكومت جهانى اسلام، آن گونه كه روايات دينى توصيف مى كنند، جوامع همراه با برخوردارى هاى مادى، از عدالت و برابرى بى سابقه اى نيز برخوردار خواهند بود. در اين جامعه، نه تنها حقى از كسى ضايع نمى گردد، بلكه كليه امكانات و موهبت هاى معنوى و مادى به صورت برابر در اختيار همگان قرار مى گيرند. منطق استدلالى اين گزاره نيز با عقلانيت و كمال بشرى و وفور امتيازات مادى به انجام مى رسد .




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.