نویسنده: ریتاویکس نلسون، الن سی. ایزرائل
مترجم: محمد تقی منشی طوسی
مترجم: محمد تقی منشی طوسی
ما اکنون به کاری روی میآوریم که از هر جهت بر موضوع و روشی متفاوت توجّه دارد. این روی آوری به میزان قابل توجهی از علاقه به مسألهی شیزوفرنی ناشی میشود. افرادی که شیزوفرنیک خوانده میشوند، دچار عوارض حادّ و اغلب مزمنی هستند که آنان را از پای در میآورد. این عوارض عبارتند از: اختلالهایی در تفکّر، توجّه، ادراک؛ عوارض حرکتی؛ و نابهنجاریهای هیجانی؛ که نتیجهی آن ناتوانی در امور روزمرهی زندگی است ( دیویسون و نیل، 1982 ). برای درمان شیزوفرنی اقدامات گوناگونی به عمل آمده، امّا با موفّقیّت چندانی توأم نبوده است. از جایی که علّت این بیماری شناخته شده نیست، اطلاعات اندکی دربارهی راههای جدید درمان و تلاشهای پیش گیرانهی آن در دست است. هدفهایی که اغلب اوقات برای غلبه بر این بیماری دنبال میشود عبارتست از (1) ردیابی افرادی که مستعدّ ابتلا به شیزوفرنی هستند؛ (2) کشف راههای ممکن برای پیش گیری از بروز آن ( مندیک و ویتکین- لان اویل Witkin- Lanoil، 1977 ). تاکنون، تحقیقات بسیاری که صورت گرفته است، بیشتر بر شناسایی افراد مبتلا تأکید داشته است. به عنوان نمونه میتوان از اوّلین مطالعهی دراز مدت در نوع خط که توسّط مندیک و شولزینگر Schulsinger در دانمارک صورت گرفته است یاد کرد ( مندیک، 1970؛ مندیک و شولزینگر، 1968؛ شولزینگر، 1976 ).
این پژوهشگران در بررسی خود با استفاده از روش دراز مدّت، افرادی را که در معرض خطر ابتلا به شیزوفرنی قرار داشتند، زیر نظر گرفتند. این عده افرادی را تشکیل میدادند که پدر یا مادرشان مبتلا به شیزوفرنی تشخیص داده شده بود. چنین افرادی نسبت به افراد عادی پانزده مرتبه بیشتر در خطر احتمال ابتلا به شیزوفرنی قرار دارند. مندیک، شولزینگر، در ابتدا 207 نوجوان را که بشدّت در معرض ابتلا به شیزوفرنی بودند، امّا عملکردی بهنجار داشتند، انتخاب کردند. این نوجوانان از نظر سن، جنسیّت، محل سکونت، و نظایر اینها، با کودکان دیگری که بشدّت در معرض ابتلا به شیزوفرنی قرار نداشتند قابل قیاس بودند. ماماهایی که این کودکان را به دنیا آورده بودند، دربارهی تولّد، و معلّمان آنها دربارهی عملکرد اجتماعی و تحصیلیشان اطلاعاتی در اختیار پژوهشگران گذاردند. افزون بر آن، به هر کودک آزمونهای روانی چون آزمون هوشی، و آزمون تداعی کلمهها داده شد. سرانجام آن که، هر یک از این نوجوانان، یک عمل شرطی شدن کلاسیک انجام دادند که در آن یک صدای خنثی ( محرک شرطی ) با یک صدای ناخوشایند ( محرک غیر شرطی ) قرین شد، و سپس شرطی شدن سایر صداهای خنثی مورد ارزیابی قرار گرفت. در خلال انجام این عمل، سرعت تپش قلب و واکنشهای پوستی گالوانیک ثبت گردید، و بدین طریق واکنش پذیری دستگاه خودکار عصبی نیز ارزیابی شد. اطلاعات گردآوری شده نشان داد: نوجوانانی که در مخاطرهی شدید ابتلا به شیزوفرنی قرار داشتند، در مقایسه با گروه دیگری تولّدی مشکلتر و طولانیتر داشتند؛ تعارضات آنها در منزل بیشتر بود؛ بهرهی هوشی آنان به نوعی پایین تر بود؛ رفتارهای آنان در مدرسه حالتی طبیعی نداشت؛ در آزمون تداعی کلمه، پاسخهای ارائه دادند؛ و واکنش پذیرشان در دستگاه خودکار عصبی بیش تر بود.
بررسیهای پیگیرانهی چند سال بعد نشان داد: بیست تن از کودکانی که در مخاطرهی شدید قرار داشتند مشکلات رفتاری از خود ظاهر ساختند، دوازده تن آنان به واسطهی اختلالهای روان پزشکی در بیمارستان بستری شدند، و هشت تن دیگر نیز به اختلال شیزوفرنی، اعتیاد به الکل، یا خلافکاری مبتلا گشتند. هنگامی که بعدها این هشت تن را با بقیّهی گروه که به اختلالی مبتلا نشده بودند مقایسه کردند، ویژگیهای زیر به دست آمد:
1. فقدان مادر در اوان کودکی و نگهداری کودک در مؤسسههای پرورشی، نشانگر اختلال شدیدتر فشار بیش تر در منزل، یا هر دو این ها توأم با یکدیگر بود. پدران بیش تر کودکانی که دچار اختلال شده بودند، در مقایسه با پدران کودکان غیر مبتلا، خود نیز دچار ناراحتی روانی بودند.
2. کودکان مبتلا به اختلالی که در آزمون تداعی که عملکرد ضعیفتری داشتند، در تداعی تفکّر دچار اختلال بودند.
3. فعّالیّت بیش از حدّ دستگاه خودکار عصبی، که با واکنشهای قویتر پوستی گالوانیک در برابر صدا، شرطی شدن کلاسیک شدیدتر، تعمیم بیشتر پاسخ شرطی شده، و خاموشی کُندتر پاسخ شرطی شده خود را نشان داد.
4. مشکلات دوران بارداری و تولّد در میان کودکان مبتلا.
هنگامی که پژوهشگران مطالعهی خویش را آغاز کردند، مندیک (1958) و همکارانش تصوّر میکردند که شیزوفرنی اختلالی اکتسابی است، و فردی که واکنش پذیری بالایی در دستگاه خودکار عصبی دارد، برای ابتلا به آن آمادگی دارد. یافتههای آنان این فرضیه را تا اندازهای تأیید کرد، و همچنین وجود مشکلات بارداری و تولّد را در این افراد نشان داد. با وجود این، موضوع همچنان مبهم بود. در آخرین مطالعهی پیگیرانهای که در مورد گروه نمونهی اوّلیّه به عمل آمد، هفده کودک از افراد در معرض مخاطرهی شیزوفرنی ( و تنها یک کودک از گروه دوم ) مبتلا به شیزوفرنی تشخیص داده شدند. در عین حال، اکثر این عده در میان آنهایی نبودند که در بررسی پیگیرانه نوبت اول مبتلا تشخیص داده شدند. در حال حاضر این افراد تحت بررسی قرار دارند تا مشخص شود آیا میتوان این گونه افراد را از افراد گروه کنترل که کمتر در معرض خطر ابتلا قرار دارند، و نیز از سایر افراد همگروه که در معرض خطر ابتلا بودند، امّا دچار نشدند تشخیص داد و اگر میتوان، چگونه این کار امکان پذیر است.
پروژهی مطالعاتی مندیک و شولزینگر، در طول سالیان دراز، تنها پروژهای بوده است که به منظور فراهم آوردن اطّلاعات دراز مدت، خطر شدید ابتلا به شیزوفرنی را مورد تحقیق قرار داده است. در عین حال، چندین بررسی دیگر از طریق مقایسهی گروه اوّل ( در خطر شدید ابتلا ) و گروههای کنترل اطّلاعاتی مقطعی به دست داده است. مروری که نیل و اولتمانز (Oltmanns) از یافتههای مطالعات انجام شدهی دیگران به عمل آوردند، نشان میدهد با وجود این که اطّلاعات به دست آمده در مورد افراد در معرض خطر ابتلا به شیزوفرنی در تمام مطالعهها یکی نیست، امّا در چندین زمینه میان این افراد و افراد گروه کنترل تفاوتهایی پیدا شده است. تفاوتهای به دست آمده اغلب جزیی است، امّا این موضوع دور از انتظار نیست، زیرا اگر افرادی که در مخاطرهی شدید شیزوفرنی قرار دارند در مراحل بعد به عارضهای دچار نمیشوند. جالب آن که میان رفتارهای کودکانی که در معرض شدید شیزوفرنی قرار دارند با بزرگسالان مبتلا به شیزوفرنی تشابهاتی دیده میشود. برای مثال، هر دو گروه به اختلالهای عصبی دچارند، و کاستیهای مربوط به تداعی و توجّه از خود نشان میدهند، و در امور اجتماعی با نارسایی روبرویند. همان گونه که نیل و اولتمان اشاره میکنند باید بررسی کرد و دید که آیا این متغیّرها میتواند برای شیزوفرنی یا مشکلات دیگر بعدی عامل پیش بینی باشد یا خیر. بی تردید، این امیدواری وجود دارد که از طریق شناسایی عوامل پیش بینی کننده در مورد سبب شناسی و راههای پیش گیری، هر دو اطلاعاتی به دست آید. در همین حال، مندیک و همکارانش پروژهای را آغاز کردهاند که تلاشهای پیش گیرانه را در بر میگیرد.
بررسی دراز مدّت آنان در حال حاضر در جزیرهی موریس واقع در اقیانوس هند در جریان است، که ساکنان آن را هندوها، تامیلیها، مسلمانان، کرئولها، و چینیها تشکیل میدهند ( مندیک ویتکین- لان اویل، 1977 ). آنها از میان 1800 کودک سه ساله، برحسب معیارهای روانی- فیزیولوژیکی، گروهی را که در معرض خطر شدید ابتلا به شیزوفرنی بودند برگزیدند. آن چه در مورد این کودکان به اجرا در آمد، نگهداری آنها در مهدکودکهای ویژه بود. گزارشهای اوّلیه در مورد آنان نشان میدهد که تغییرات رفتاری کاملاً مشخصی در این کودکان در حال پدید آمدن است. بدین گونه که کودکانی که در ابتدا با یکدیگر به نزاع میپرداختند و پرخاشگر بودند، اکنون خود بخود با همدیگر بازی میکنند، و با خوشرویی و علاقه به غریبهها سلام میگویند. در عین حال، این تغییرات تاکنون در کارهای روانی- فیزیولوژیکی صورت نگرفته است. همچنین مشخص نشده است که چه جنبههایی از تجربههای مهد کودک با این تغییرات پیوند دارد؛ برای مثال رژیم غذایی پر پروتیین، معلّمان خونگرم، جدایی از محیط خانه، یا همنشینی آنان با کودکان دیگر مشابه خودشان. سرانجام آن که باید منتظر ماند و دید آیا تغییرات به وجود آمده در کودکان، با بروز بیماری روانی پیوند خواهد داشت یا نه.
منبع مقاله :
ریتا ویکس - نلسون، الن سی. ایزرائل؛ (1387)، اختلالهای رفتاری کودکان، محمد تقی منشی طوسی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ هشتم