مساجد نماد هنراسلامي

يکي از شگفتي هاي تاريخ ، هنر و فرهنگ بشري ، گسترش عظيم هنر اسلامي در سرزمين هاي دور و در زمان هاي بس طولاني است. آثار هنري اسلامي در ايران: منطقه هلال اخضر ، شمال آفريقا و اسپانيا از قرن هشتم ميلادي پديد آمدند و تا قرن هجدهم که امپراتوران مسلمان مغولي بر هندوستان استيلا داشتند ، پيوسته در گستره وسيع ممالک اسلامي ، با ايجاد و ابداع آثار جديد بر تنومندي درخت هنر اسلامي مي افزود يا شاخه اي جديد بر آن مي روياند.
شنبه، 11 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مساجد نماد هنراسلامي
مساجد نماد هنراسلامي
مساجد نماد هنراسلامي
نويسنده:دکتر مهري باقري
منبع:روزنامه جام جم
يکي از شگفتي هاي تاريخ ، هنر و فرهنگ بشري ، گسترش عظيم هنر اسلامي در سرزمين هاي دور و در زمان هاي بس طولاني است. آثار هنري اسلامي در ايران: منطقه هلال اخضر ، شمال آفريقا و اسپانيا از قرن هشتم ميلادي پديد آمدند و تا قرن هجدهم که امپراتوران مسلمان مغولي بر هندوستان استيلا داشتند ، پيوسته در گستره وسيع ممالک اسلامي ، با ايجاد و ابداع آثار جديد بر تنومندي درخت هنر اسلامي مي افزود يا شاخه اي جديد بر آن مي روياند. از اين رو مي توان اين سرزمين هاي پهناور را براي مدتي بيش از 1000 سال به صورت قلمرو واحدي به حساب آورد ؛ البته اين نکته نيز مسلم است که تغيير و تعديل هاي اجتناب ناپذيري در مناطق و ادوار مختلف در زمينه هاي هنري به وجود آمده است. چگونگي شکل گيري اين سنت هنري ديرپا ، تنها از طريق غور و بررسي همه جانبه درباره تنها يک نوع از آثار هنري نظير مساجد يا کوشکها قابل تعيين و تبيين نيست ؛ بلکه بايد ضمن بررسي نمونه هاي هنري در 2 زمينه جانبي نيز تامل کرد. نخست در زمينه فرهنگ عمومي حاکم بر زمان روايي آن پديده ، يعني لحظه اي که تمدني جديد از همه جهات پاي گرفته است.
دوم در زمينه فرضيه علمي رايج درباره هنرها و شيوه تکامل آنها که در حقيقت موضوعات مختلفي را شامل مي شود از جمله: مسائل تاريخي ، بافتهاي بومي و قومي ، جهان بيني ، فرايض و مناسک ديني ، وضعيت اقتصادي ، شايست ناشايست هاي جامعه اسلامي ، زيبايي شناسي نظري و صوري ، توانها و مهارت هاي حرفه اي که در پيدايش هنر اسلامي دخيل بوده اند.بايد توجه داشت که به طور کلي صفت اسلامي را به فرهنگ يا تمدن سرزمين هايي اطلاق مي کنيم که بيشترين جمعيت با کمترين هيات حاکمه آنها مسلمان بودند. به اين ترتيب هنر اسلامي در نوع خود با هنر ايراني ، يوناني ، چيني و نظاير اينها فرق دارد ؛ زيرا سرزمين خاصي را به عنوان کشور اسلامي و مردمي معيتي را به عنوان ملت اسلامي سراغ نداريم. از اين رو ، مي توان گفت هنر اسلامي هنري است که ميان شيوه هاي بيان هنري سنتهاي بومي و محلي موجود و نيازهاي تمدن جديد اسلامي ، نوع خاصي از تجانس و هماهنگي ايجاد کرده است. در اينجا مهمترين نکته اين است که تعيين شود در هنر اسلامي کداميک از عناصر محلي و بومي است و کداميک دستاوردهاي فرهنگ و تمدن اسلامي است که به صورت پوششي عام و فراگير روي همه اين آثار متفرق و متنوع تاثير گذاشته است و چگونه مي توان بين اين دو عنصر تشکيل دهنده يک سنت هنري توازن برقرار ساخت.
مثلا ضمن اين که ويژگي هاي محلي و منطقه اي هنرهاي اسلامي در مناطقي همچون ايران ،هند، آفريقاي شمالي ، ترکيه ، آسياي مرکزي ، منطقه هلال اخضر(سوريه ، عراق و فلسطين) و اندلس از يکديگر متمايزند ، نوعي وحدت و همساني ميان هنرهاي اين مناطق آشکارا به چشم مي خورد که اين وحدت در پرتو فرهنگ اسلامي به وجود آمده است. اين تغيير و تحول را که به عنوان پديده هنر اسلامي در سنتهاي هنري پيشين پديد آمده است ، مي توان در 2 محور تعريف کرد: محورهاي عمودي و افقي. محور عمودي ، به اين معنا که سنتهاي هنري مربوط به برخي از دوران هاي فرهنگي پيشين يا مربوط به منطقه جغرافيايي خاصي از اسپانيا گرفته تا سغد در آسياي مرکزي و از سوريه تا شبه قاره هند ، در زمان معيني به هنر اسلامي تبديل شدند و داراي مشخصات خاصي گشتند که از روي اين مشخصات مي توان آنها را شناسايي کرد.
محور افقي يعني توضيح وحدت و همساني مفروض در نهاد، تحول و تغييري که مثلا هنر قرطبه را در قرن نهم ميلادي به هنر سمرقند نزديک مي کند ، در حالي که اين 2 منطقه در سال 700 ميلادي احتمالا کوچکترين ارتباط هنري نداشتند ؛ ولي در سال 800 ميلادي در سايه اسلام به يکديگر مربوط مي شوند و بعدها در سال 1200 ميلادي دوباره از يکديگر جدا شده و ديگر بخشهايي از يک جهان واحد محسوب نمي شوند. در حالي که قرناطه در سال 1200 هنوز هم بخشي از جهاني محسوب مي شود که سمرقند به آن متعلق بود ، ولي ارتباط آن با قرطبه ديگر قطع شده است. همچنان که هنر قسطنطنيه از سال 1500 ميلادي با هنر دهلي يا مراکش قابل مقايسه مي شود.به اين ترتيب روشن مي شود که شناخت تغييراتي که تمدن اسلامي به وجود آورده تا به نوبه خود پيدايش هنر اسلامي را ممکن بسازد ، مستلزم شناسايي و توضيح 3 عامل مجزا است که عبارتند از: جهان بيني فرد مسلمان به عنوان به کار برنده و سازنده آثار ، معني و مفهومي که وي به آثار هنري بخشيده و صور و اشکالي که در خلق آثار هنري از آنها بهره گرفته شده است.
در تعيين تاريخ پيدايش هنر اسلامي ، مي توان از رويکردهاي تاريخي بهره گرفت ؛ زيرا پيش از پيدايش دين اسلام ، هنر اسلامي نمي توانست وجود داشته باشد. از اين رو همچنان که سال 622 ميلادي (که زمان هجرت پيامبر اکرم ص به مدينه است) مبداء تاريخ و تقويم مسلمانان واقع شد ، مي توان اين زمان را مبدا همه ابداعات قابل تصور هنر اسلامي منظور کرد ؛ البته واقعيت اين است که تقريبا همه آثار هنري شناخته شده و موجود اسلامي خارج از منطقه جغرافيايي عربستان به وجود آمده است. بنابراين تاريخ تسلط اسلام بر هر منطقه معيني مي تواند از لحاظ زمان قطعي مبدائ تاريخ مناسب تري محسوب شود که اين خود نمودار و منحني فوق العاده ناهمسان و متغيري را نشان مي دهد ؛ زيرا از سال 634 ميلادي يعني زماني که اولين آبادي هاي سوريه به وسيله اعراب مسلمان گشوده شد ، شروع مي شود و در شروع قرن شانزدهم ميلادي يعني هنگامي که امپراتوران مسلمان مغول ، سلطان نشين هاي متعدد هندوستان را تحت لواي حکومت واحدي درآوردند به انجام مي رسد ؛ ولي از آنجا که سرانجام به عنوان مهمترين مظهر تمدن اسلامي در جهان شناخته شده و در زمينه هنر اسلامي از يکتايي خاصي برخوردار است ، مساجد اسلامي هستند و به نظر مي رسد که مدل اصلي اين بناهاي رواق و شبستان دار ، در حقيقت خانه حضرت پيامبر (ص) در مدينه بوده است ، مي توان از سال 622 ميلادي به عنوان زمان شروع دوره هنر اسلامي ياد کرد.به اين اعتبار که در شروع ، نياز مسلم مسلمانان ، داشتن فضايي بزرگ براي تجمع بود و به اين منظور خانه حضرت پيامبرص که با وجود تنه درختان و پوشاندن بالاي آنها با پوشال اين امکان را فراهم مي آورد تا امت مسلمان زير يک سقف جمع شوند ، الگو و مدل قرار گرفت براي ساختن مساجد اوليه اسلامي ، بناهايي با رواق و شبستان يعني مدلي که ابتدا در مساجد شهرهاي جديد عراق ابداع شد ، سپس در هر شهري که مسلمانان فتح کردند رواج يافت.در طول قرن اول هجري به اقتضاي نيازهاي مذهبي و اجتماعي تعدادي از صور و اشکال نيز به فرم اصلي افزوده شد.

فرم هاي رمزگونه

واحدهاي تشکيل دهنده مساجد اوليه مانند دمشق و قرطبه با واحدهاي مربوط به کليساها يا ساير بناهاي پيش از اسلام شبيه اند و آنچه تغيير يافته ، عبارت از توالي و ترتيب اين واحدها، برجها ، صحنها ، ستونها و فاصله ميان ستون هاست. همچنين زمينه هاي معماري و تزئيني که در پيرايش مساجد به کار مي رفت درهر بخش از بنا فرمها و عناصر فرهنگي پيش از اسلام به وضوح وجود داشت. با اين همه ويژگي خاص اسلامي مساجد به گونه اي چشمگير است که نمي توان مسجدي را با يک بناي پيش از اسلام اشتباه کرد. مشخص ترين مدلهاي اوليه مساجد اسلامي متعلق به کشورهاي ايران ، سوريه و عراق است که تفاوت هايي نيز در آنها ملاحظه مي شود. مثلا مساجد ايراني پيش از مساجد سوري از طاق و گنبد استفاده مي کردند ؛ ولي در همه اين بناهاي صدر اسلام ، تصاويري که براي توضيحات دقيق و توصيفات واضح ، بويژه در هنر مسيحيت و بناهاي کليساها مقبول و معمول بود ، مردود شناخته شد و فرهنگ اسلامي از پذيرفتن اين قبيل تصاوير سرباز زد و تصويرگري را قابل تحسين ندانست ؛ البته در زمان هاي بعدي برخي از گروه هاي عرفاني پاره اي از نمادها و سمبل هاي قابل درک را به صورتي رمزگونه به کار گرفتند که ابهام درباره مفاهيم اين اشکال همواره به صورت کيفيتي خاص براي اين فرمهاي اسلامي باقي ماند به طور خلاصه شيوه معماري مساجد که از اصلي ترين ابداعات مسلمين بود ، عبارت است از بناي شبستان دار که بخشي از فضاي آن سرباز و بخشي ديگر سرپوشيده بود و ديوار و محصوري نيز نداشت ؛ ولي در بيشتر آنها يک سردر و نمايي شکيل که روبه روي محوطه اي روباز بود وجود داشت. از قرن هشتم ميلادي در زمان امويان ، بويژه الوليد مسجد از فضايي باز به يک ساختمان بدل شد و از قرن نهم ساختن درها و دروازه براي مساجد معمول شد و بناي مذهبي مسلمانان از بناهاي مذهبي ديگر که معرف فرهنگ هاي پيشين بويژه مسيحيت بودند، بکلي متمايز و مشخص شد.
مساجد دمشق و قرطبه از شاهکارهاي شناخته شده معماري در شروع دوره اسلامي هستند و خصوصيات ساختماني آنها ويژگي هاي اين نوع از معماري اسلامي را مشخص مي کند. از اين رو ، با انطباق اين 2 اثر هنري مهم مي توان کيفيات آثار اصيل اسلامي را در مقطع صدر اسلام تعيين کرد. مسجد اعظم دمشق که ميان سالهاي 715 - 706 ميلادي به وسيله خليفه اموي (الوليد) ساخته شد يک بناي مشخص دوران بني اميه است.تقريبا همه مساجد که در شهرهاي اسلامي در طول 3 قرن اوليه اسلامي برپا شده ، داراي شکلي ، مشابه اين مساجد است.مسجد دمشق داراي طرحي متناسب و متوازن و متقارن است ، ولي مسجد قرطبه در اسپانيا بي قرينه و غيرمتقارن است و در تزيين آن از موزائيک هايي با اشکال فراوان نباتي و هندسي استفاده شده است ؛ البته دو بار به وسعت اين مسجد در سالهاي 848 - 833 و 966 - 965افزوده شده است. دو سوم از الحاقات در قسمت غربي ساختمان فعلي و يک سوم نيز در سالهاي 988 - 987 به قسمت شرقي آن افزوده شد. در همه اين افزوده ها و الحاقات کوشيده شد تا ترتيب اصلي بنا به همان شکلي که در سال 784 ساخته شده بود حفظ شود و درنتيجه اين مسجد يکتايي مشخص و ويژه خود را حفظ کرده است.
اين نوع وسيع سازي مساجد در معماري اسلامي تقريبا معمول شد و مي توان مظاهر آن را در مساجد مدينه ، نائين ، کوفه ، بصره ، بغداد، الازهر مصر و از همه مهمتر در مسجدالاقصي در اورشليم بازيافت. قابليت گسترش مساجد در معماري اسلامي بسيار حائز اهميت است ؛ زيرا از يکسو مساجد اصلي شهرها از نظر فيزيکي هماهنگ با نيازهاي فرهنگي که عبارت بود از فضايي واحد براي همه امت مسلمان وسعت مي يافت و از سويي ديگر براي رفع نيازهاي ساختماني ، ستونها و پايه هاي قديمي و کهنه که متعلق به بناهاي پيش از اسلام در آن مناطق بودند ، از ويرانه ها يا عمارات مسيحي و رومي آورده شده در بناي مساجد به کار رفتند.براي ساختن اولين مسجد کوفه از ستون هاي کليساهاي قديمي مسيحي استفاده شد و با اين که نقش ستون ها در اصل حمايت از سقف بود؛ ولي بر اثر زيادي استفاده از آنها، به صورت يکي از ارکان اصلي در معماري اسلامي درآمد. درباره عمل اقتباس و علت وفور ستون ها در معماري اسلامي مي توان گفت که اين عوامل حمايت کننده سقف که قابل تکرار و قابل ازدياد هم بوده و به طور گسترده تقريبا در همه مساجد اوليه ديده مي شود به احتمال قوي متاثر از طرحهاي ميادين عمومي رومي بوده است. زيرا ميدان هاي رومي نيز به منظور گردآوري و فراهم آمدن جمعيت هاي فراوان برپا مي شدند ، بويژه ويرانه هاي زياد ميدان هاي رومي در آن سوي فرات مي توانست به آساني مدلي براي مسلمانان قرار گيرد.
به طور کلي آنچه به عنوان شيوه معماري صدر اسلامي ظاهر شد ، يک شيوه ابتکاري بود که مي توانست محل وسيعي را به آساني با سايباني به کمک يک سقف روي ستون هايي که از پيش موجود بودند و دوباره مورد استفاده قرار مي گرفتند، به وجود بياورد. مساجد اوليه ديوار و حفاظي نداشتند و در همه جهات در آنها راه هاي خروجي متعددي تعبيه شده بود. اين شيوه ساختماني سرمشق مسجدهاي بيشتري شد که در نقاط ديگر جهان اسلامي بر پا شدند و سرانجام در قرن هشتم ساختمان هاي عظيم و باشکوهي از اين دست به وجود آمدند.ساختن شبستان هاي ستون دار در قرن چهاردهم ميلادي مشخص ترين فرم معماري جهان اسلامي شد. اجزاي موجود در شبستان که فضاي وسيع سرپوشيده اي است و ستون ها حايل آنند و فقط مسلمانان حق ورود به آن را دارند، عبارتند از: ستون ، محوطه وسيع مسقف ، فاصله هاي معين ميان ستونها، منبر و محراب. يکي ديگر از ويژگي هاي مساجد داشتن مناره است تا مومنين را از بالاي آن براي برپايي نماز فراخوانند. مناره برج بلندي است که يا به خود مسجد چسبيده است ، مانند مسجد دمشق ، قيروان و قرطبه يا در نزديکي ساختمان اصلي مسجد بر افراشته شده است مانند مسجد سامره و بيشتر مساجد اوليه ايراني. در مساجد اوليه اسلامي غير از مسجد دمشق ، تنها يک مناره وجود داشت ، ولي شکل اين مناره ها متفاوت بود. در سوريه و ممالک مجاور آن مناره هاي اصلي گرد هستند ، زيرا شکل آنها به طور مستقيم از برجهاي گردي که خاص کليساهاي مسيحي بود اقتباس شده است. خود اين برجهاي کليسايي نيز از شيوه هاي ساختماني رومي و هلينستي اقتباس شده بودند. در عراق بويژه در سامره ساختن مناره هايي به شکل مارپيچ نيز رايج شده بود.
براي يافتن مدل اصلي اين مناره هاي پيچ در پيچ نبايد در ميان زيگوران هاي بين النهرين جستجو کرد ، زيرا منشائ اصلي آنها نوع مخصوصي از برجهاي پيچاني بود که در ايران زمان ساسانيان ساخته مي شد و البته هنوز منظور اصلي از ساختن اين برجها در زمان ساسانيان به درستي معلوم نشده است. از قرن 11 ميلادي به بعد در مساجد ساختن مناره ها به شکل استوانه اي رايج شد. از اين تفصيلات مي توان چنين نتيجه گرفت که ساختن مناره در مساجد اوليه اسلامي به منظور خاصي صورت مي گرفته است و چون شيوه ساختماني آن متاثر از انواع معماري هاي پيشين بود ، از منطقه اي به منطقه ديگر فرق مي کرد ، ولي به طور کلي تنوع شيوه مناره سازي سوريه که عبارت از مناره هاي گرد بود در طول قرون اوليه اسلامي آشکارتر است. تاثير هنر بيزانس را نيز مي توان در اين باره مشاهده کرد. توضيح اين که چون در صدر اسلام ساختمان ويژه اي براي فراخواندن مسلمانان به انجام فرايض وجود نداشت ، به طور معمول از بام خانه اين عمل انجام مي گرفت.
برجهاي جانبي معابد رومي واقع در دمشق ، پس از تبديل آن معابد به مساجد ، استفاده از برجها را به اين منظور رايج کرد. البته بعدها ضمن ساختن مناره هاي بسيار آراسته و پر تجمل که در معماري شهرهايي نظير اصفهان ، استانبول و قاهره رايج گرديد اين موضوع آشکار شد که اهميت ويژه مناره به صورت سمبل و نمادي از حضور اسلام در منطقه است و مناره بيش از آن که وسيله اي براي بيان آيين مذهبي باشد يک بنيان کاملا تزئيني و هنري براي پرجلوه ساختن مساجد مي باشد. قسمتي که براي فراخواني به نماز مورد استفاده قرار مي گرفت در ايران گلدسته خوانده مي شود.يکي ديگر از بخشهاي مهم مساجد محراب است که عبارت است از فرورفتگي در ديوار که بيشتر تزئينات چشمگير دارد. محراب در ديواري از مسجد قرار دارد که به طرف کعبه است. در قرطبه محراب در واقع يک اتاق است که از داخل خود مسجد به صورت در بازي به نظر مي رسد. در قيروان و در سامره نيز محراب بزرگتر از بناهاي ديگر است. شکل محراب در نقاط مختلف ، متفاوت است ، ولي ويژگي مشترک آن طاق نمايي بودن آن است.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط