نگاهی به سریال تنهایی لیلا
سریال «تنهایی لیلا» آنطور که در مقدمه روایی، از هویت مجموعه و پیرنگ داستانیاش مشخص بود و تبلیغات فراوانی که حول این سریال شکل گرفت، قرار بود یکی از سریال های ویژه و منحصر به فرد سیما در فصل داغ تابستان، پس از ماه مبارک رمضان باشد. تبلیغات سازندگان با اتکاء به نام کارگردان، خبر از صاحبدلانی دیگر می داد. مقدمه روایت با تاثیر شگفت انگیز مرگ اندیشی وتراژدی در انتظار آدمی، نوید بتشکنی دراماتیک در سازو کار تلویزیون را می داد. بی انصافی است که تاثیر نمایش کهن الگوی میردامادی و نگرش به سرشت و سرنوشت آدمی را درهمان مقدمه سریال منکر شویم. اما با گذشت بیست و اندی قسمت از سریال، خیزش دراماتیک پر شور سریال تنهایی لیلا با عدم دقت بر روی جزئیات نمایشی که می توانست بسیار موفق باشد تبدیل یه یک تراژدی نمایشی تبلیغی بیاثر شد.
پس از قسمت هفتم، تنهایی لیلا، در محتوا و روایت دچار افت فاحشی شد و با نمایش قسمت های بعدی مشخص شد که کلیت سریال بر اساس ایده ای کاملا یک خطی شکل گرفته و فیلمنامه نگاری حین فیلمبرداری، آسیب های فراوانی را به بدنه درام زده است و شتاب در تولید سبب شده تا نویسنده برای ارتقاء داستان به هر ترفند دم دستی چنگ اندازد. روایتی که با بهره بری از کهن الگوی ازدواج «میر برهانالدین محمدباقر استرآبادی» ،ملقب به میرداماد آغاز می شود اما در ادامه و پس مرگ شخصیت محمد که تمثیلی امروزی از میرداماد است داستان تنهایی لیلا، بدل به یک مالنای فارسی می شود.مالنایی بودن سریال هم عیب نیست، اما عرصه رسانه ملی نباید تجلی قصه های غیر بومی باشد یا برگردان تلویزیونی فیلم سینمایی رسوایی. خلاقیت در قصه گویی است که عطش مخاطب هفتاد میلیونی را برطرف می کند.
«تنهایی لیلا» قصه میردامادی اش در چاله گرته برداری از روابط افسانه و حاج آقا یوسف فیلم رسوایی می افتد و به سادگی شروع و موتور محرکه قصه، با روایتی شبیه رسوایی آغاز می شود با این تفاوت که قصه افسانه و حاج آقا یوسف در فیلم رسوایی ده نمکی عاشقانه نیست، اما نویسنده «تنهایی لیلا» همان الگوی رسوایی افسانه و حاج یوسف را عاشقانه کرده است و با ترفندی نه چندان پیچیده و خاص، الگوی رسوایی را با روایت شیخ میرداماد در آمیخته و ماحصلش شده چند قسمت ابتدایی تنهایی لیلا.
حکایت تنهایی لیلا پس از مرگ محمد لحن مالنایی به خود می گیرد. بحث هایی که حول کاراکتر لیلا شکل می گیرد و تلاش زرین(حسن پورشیرازی) و شایان(سام قریبیان) برای شکار لیلا و پچ پچ های اهالی شهر کوچک و فوج اتهام زنی به این زن، حتی دادگاهی که برگزار می شود، لحن کاملا مالنایی فیلم را کامل می کند. حتی جغرافیای فیلم نیز ناخواسته شهر کاستلکوتوی سیسیل ایتالیا،شهری که مالنا در آن زندگی می کند را در ذهن متبادر می کند. از سوی دیگر شخصیت زرین به کاراکتر آقا شریف (محمدرضا شریفی نیا) در فیلم رسوایی شباهت دارد و نمود پررنگ این شخصیت سبب می شود گاهی زرین (حسن پورشیرازی) به وکیل سنتوربی ( گیلبرتو آدنا) مالنا شباهت پیدا کند. چون فیلمنامه خواستگاه ارجینالی ندارد، نویسنده مجبور است دائما از این کاراکتر به آن کاراکتر سوئیچ کند. درسریال تنهایی لیلا فلاش بک ترفندی است برای پوشانیدن حفره های متعددی که کلیت روایت سریال بدان دچار است. بر خلاف روایت های کلاسیک، تراژدی یعنی مرگ محمد در همان ابتدای سریال رقم می خورد و کلیت روایت افشا می شود اما آنچه موجب مرگ محمد شده بازداشت لیلاست، حالا باید از آقای نویسنده پرسید لیلا به چه دلیل منطقی بازداشت می شود؟ از ابتدای داستان می فهمیم که لیلا درگیر دادگاه ورثه است امامدعی ورثه مگر می تواند حکم جلب لیلا را بگیرد؟! چرا در نهایت لیلا در مرحله نخست باوثیقه آزاد می شود و مسئله وثیقه شایان به تدریج فراموش می شودو پرونده شکایت ورثه به حکم تقسیم اراضی می انجامد بی آنکه بازداشت لیلا که منجر به مرگ محمد شد منطقی داشته باشد. پرونده لیلا در طول داستان سریال در حال حل و فصل است. ورثه جدید باید کارهای قانونی خود از طریق دادگاه پیگیری کند چطور می شود که ناگهان ورثه مدعی در مقام خوانده حکم بازداشت لیلا را دریافت می کند ؟! مگر لیلا زمینی مدعی را غصب کرده، مدعی باید شکایت خود را از طریق حکم دادگاه پیگیری کند و در نهایت دادگاه حکم می دهد که نیمی از زمین متعلق به ورثه قلابی است. پر واضح است که هیچ تحقیق قضایی در مورد سریال انجام نشده است و فلاش بک به ترفندی بدل شده که اصل موضوع یعنی بازداشت بیهوده و بی استدال لیلا که موجب مرگ محمد شده، فراموش شود.
مشکلات حقوقی و قضایی غیر باوری در این سریال، به بازداشت لیلا خلاصه نمی شود. یکی دیگر از ایرادات قضایی فیلم این است که هیچگاه مشخص نمیشود که لیلا و محمد آیا با دستور حاکم شرع ازدواج کردهاند یا با اذن پدر لیلا؟! اگر لیلا اذن پدر را نگرفته حتما با دستور حاکم شرع با محمد ازدواج کرده است و اگر با دستور حاکم شرع ازدواج صورت پذیرفته، چرا عموی محمد بدون هیچ شکایت قضایی به کلانتری مراجعه میکرده و محمد را به کلانتری میکشاند و در نهایت بدون هیچ انجام و سرانجامی از کلانتری خارج می شوند بی آنکه استدلال ازدواج لیلا برای مخاطب روشن شود.ضمن اینکه عموی هیچ دختری حتی با داشتن وکالت نمی تواند به دلیل ازدواج از داماد شکایت کند.
سریال«تنهایی لیلا» در شخصیت پردازی از دم دستی ترین ترفندها برای شخصیت پردازی کتایون (اندیشه فولاوند) استفاده شده است. استدلال های طراحی شخصیت آنچنان منطقی نیست. کتی دزدی کردهاست و به زندان رفته است، حالا سئوال این است که بعد از آزادی از زندان که قصد دارد سرپرستی برادرش را به عهده بگیرد با چه دلیلی زندانی شده است. در نهایت با نسرین (نسرین مقانلو) شوهر زرین دستگیر می شود و زندان می شود محلی برای دلجویی و کلانتری محل تفریح شخصیت هایی که خلق شده اند. هر چند اندیشه فولاوند هر آنچه در چنته داشته رو کرده است اما کتی روی کاغذ طراحی منطقی ندارد و کاملا باسمه ای است. و این باسمه ای بودن به سایر شخصیت ها تسری یافته است و تلاش بازیگران موجب شده این تلاش متظاهرانه فرو نریزد.
در قسمت 18 بازهم اتفاق جالبی در سریال می افتد و زن شاکی (لیلا) مدعی مفقود شدن فرزند خویش است اما ناگهان وکیل شایان، در پرونده ای که به او مربوط نمی شود به مراجع قضایی مراجعه می کند و حکم بازرسی منزل لیلا از مراجع ذی صلاح می گیرد. در این بخش از داستان طرف مورد شکایت وکیل شایان، لطیف است و اصلا موضوع تفتیش خانه لیلا چه ربطی به وکیل شایان دارد؟ مشخص است که نویسنده برای یک تحقیق ساده به نزدیک ترین کلانتری محل اسکانش مراجعه نکرده است و برای پوشاندن این همه عیب قضایی و پلیسی دقیقا مثل گاف های سریال «انقلاب زیبا» تلاش چندانی نکرده است.
نویسنده تنهایی لیلا در سریال انقلاب زیبا سلطنت طلبان پیر و فرتوت که 36 سال قبل خدمتگزار پهلوی بودند را مثل جوانان های بیست و چند ساله چست و چابک خلق کرده بود که می دویدند و می جهیدند همچون رستم دستان. مشکل چنین سریال هایی که بدون پشتوانه تحقیقاتی و با شتاب ساخته می شوند انحصاری بودن تولید و درام نویسی در چنته چند تهیه کننده خاص و نویسندگانی است که قرار همه سریال های تلویزویونی را یک تنه بنویسند.بدین صورت خلاقیت توسط نیروهای تازه نفس وارد عرصه تولید آثار نمایشی سینما نخواهد شد.