یکی از روشهای تفسیر که متنی یا ترتیبی نیز نامیده می شود، دو گونه است:
أ. نزولی یعنی بر پایه ترتیب زمان نزول:
این قسم از تفسیر را از دو زاویه می توان بر رسید:1- امکان وقوعی نه عقلی؛
2- مشروعیت و جواز نقلی.
از نگاه نویسنده، این نوع تفسیر به گونه موجبه کلیّه در تمامی آیات قرآن شدنی نیست. اکنون چرائی آن را شرح می دهیم:
ادلّه امکان ناپذیری
1. به دست آوردن زمان دقیق نزول به گونه ای علم آور و یقینی، شدنی نیست، مگر در موارد اندکی که از متواترات به شمار می روند؛ مانند آیات آغازین وحی در سوره قلم یا آیه بیانگر ولایت و امامت حضرت علی (علیه السّلام) در سوره مائده یا آیات بیانگر جنگ بدر و احد و... .گفتنی است جدول های سامان یافته در کتاب های علوم قرآنی ( هر چند از گونه ترکیبی ) بر پایه قرائنی گمان آور استوار است؛ شاید کلیّات طبقه بندی مکّی و مدنی، پس از روشن شدن ملاک آن، غالباً اطمینان آور و یقین زا باشد.
2. دست یابی به زمان نزول، دو راه بیشتر ندارد: روایات معصومان (علیهم السّلام) و گزارش های مورّخان؛ هیچ یک در اثبات مدّعا سودمند نیست، چون:
أ. اخبار دارندگان عصمت دو گونه است: علم آور و گمان زا؛ فقط احادیث متواتر و خبر واحد همراه با شواهد و قرائن قطعی صدور، علم آور است و « سنّتِ قطعی » نامیده می شود، در صورتی که جهت صدورشان مصلحتی ( برای زمین یا زمان، فرد یا گروه خاصّی ) نباشد و بیان واقعی بودن آن ها احراز شود ) و دلالت آن ها به گونه نصّ باشد، نه ظهور.
به طور کلّی در قلمرو معارف دینی، از این سنخ روایات به اندازه انگشتان یک یا دو دست، در دست نیست؛ چه رسد به کشف ترتیب نزول، آن هم در تمامی سوره ها و آیات قرآن.
ب. اخبار آحاد، هر چند از نظر سندی معتبر و حجّت باشند، مُفاد آنها چیزی بیش از مظنّه و گمان نیست.
ج. در امور نظری و علمی، فقط روایات علم آور سودمند است و اخبار آحادِ معتبر، در حوزه احکام عملیِ فقهی و ارزش های اخلاقی یا آن دسته از امور نظری که به اعتقاد جزمی نیازمند نیستند، مانند خصوصیّات برزخ و قیامت، به کار می آیند.
پس، چون از دسته نخستِ روایات به شمار انگشتان در اختیار نداریم، دست یابی دقیق و یقینی به ترتیب نزول نیز شدنی نیست. (1)
3. گزارش های تاریخی نیز چنین است، چون:
أ. بیشتر آیات قرآن حکیم از سنخ ابتدائی است ( نه درخواستیِ مستقیم مانند پرسش های گوناگون، نه نامستقیم که هر دو از سبب نزول ویژه ای برخوردارند؛ مانند رویدادهای فردی و اجتماعی که مردم چشم به راه شنیدن نظر وحی درباره آن بودند ) که در حوزه کاری مورّخ قرار ندارد تا در این زمینه نقلی داشته باشد.
ب. اصولاً دلیلی بر بهاوری و اعتبار سخن تاریخ نگار ( فی نفسه و با هویّت مورّخ ) وجود ندارد.
ج. فقط برخی نقل ها متواتر است و قطعی و غالباً از نوع خبر واحد و تک گزارش اند که بسیاری از آنها سنددار نیست یا سندشان ضعیف است و در این زمینه به آن ها نمی توان تکیه کرد، زیرا گزارش گری که در متن حادثه حضور نداشته باشد، بی تردید از دیگری نقل می کند، پس باید آن واسطه ها افراد شناخته شده و موثّق و در خور اعتماد باشند؛ هر چند به شرط حضور در صحنه و صداقت در گفتار، سخن مستقیم مورخ نیز پذیرفته است.
د. شکل محتوایی گزارش ها نیز شایان توجه است، چون درباره نزول پاره ای از آیات، گزارش های متضادّ و ناهم آهنگی بیان شده است. اصولاً اختلاف در تعیین آغازین و فرجامین آیه و سوره، خود نشان بزرگی است بر نبود علم به ترتیب نزول. (2) پس با قطع نظر از تردید در صحت و اعتبار گزارش های تاریخی، محتوای آن ها نیز به سبب تعارض درونی در خور اعتماد نیست.
هـ. در طول زمان، بیشتر مورخان از وابستگان زمام داران (3) بودند. هم چنین نگاشته های تاریخی آنان از تحریف و دستبرد نااهلان و دروغ سازان ایمن نمانده است.
نقد کلان این دیدگاه
بر فرض پذیرش جداول اجتهادی یا مبتنی بر اخبار آحاد بی سند یا معتبر، اگر میان دو آیه یا دو سوره هیچ گونه ارتباط مفهومی نباشد، احراز پیوند زمانی آن دو هیچ اثر و ثمری ندارد؛ آیه ای یا سوره ای دیروز آمده درباره بیان حقیقت مرگ و امروز درباره طلاق زنان باردار، دیروز درباره جهاد و امروز درباره تنظیم سند در داد و ستدهای نسیه. صدها دیروز و امروزهایی از این دست، حتّی در صورت یقینی بودن این ترتیب، چه نقشی در تفسیر و کشف مقصد و مقصود الهی دارد؟به گفته استاد معرفت (رحمه الله) ترتیب کنونی آیات در مصحف، چینش طبیعی و بیشتر بر پایه ترتیب نزول است که در دوران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داده است:
و أمّا تألیف الآیات فی ضمن کلّ سورة علی الترتیب الموجود، قد تحقّق فی الأکثر الساحق وفق ترتیب النزول، و هکذا ترتَّبَت آیات السور وفق ترتیب نزولها علی عهد الرسول الأعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و هذا ما نسمّیه الترتیب الطبیعی، و هو العامل الأوّل الأساسی للترتیب الموجود بین الآیات فی الأکثریّة الغالبة، سوی ماشذّ علی خلاف هذا الترتیب. (4)
بر این اساس، مشروعیت این کارکرد ثابت نیست و دلیلی برای جواز شرعی آن وجود ندارد؛ بلکه اهتمام امامان معصوم (علیه السّلام) به تلاوت و تفسیر و تعلیم مصحف موجود و نپرداختن به تفسیر نزولی، (5) شاهدی گویا بر مشروع نبودن این شیوه است. بنابراین، آیا سبک دیگری جز شیوه امامان (علیهم السّلام) و بزرگان دانش تفسیر را دنبال کردن، هدر دادن عمر و انرژی نیست؟ آیا روز رستاخیز نباید در برابر این گونه رفتارهای بی دلیل و تجویز نشده پاسخ گفت؟
در خور درنگ این که « جناب سیّد قطب » نیز به گفته خودش، در اثر ارجمندش مشاهد القیامة نخست بر اساس ترتیب نزول عمل کرد؛ ولی سرانجام به قطعی نبودن آن پی برد و به بی فایدگی آن اعتراف کرد و از آن دست برداشت. (6)
پس از اثبات عدم امکان وقوعی و جایز نبودن شرعی و بی فایدگی پرداختن به تفسیر نزولی، اکنون گونه دوم تفسیر ترتیبی و مزایای آن را برمی رسیم.
ب. دستوری:
یعنی بر اساس ترتیبی که به فرمان نبوی و چیدمان کنونی آیات است. به گزارش قرآن پژوهان برجسته ای چونان زرکشی و سیوطی و استاد معرفت (رحمه الله) ترتیب آیات در درون سوره ها توقیفی است. (7)سیره مفسران گران پایه نیز در طول تاریخ همواره بر این روش استوار بوده؛ ولی شمار اندکی از آنان توفیق خدمت گزاری و تفسیر همه آیات قرآن را داشته اند و برخی فقط در خدمت یک یا چند سوره یا چند جزء بوده اند.
امتیازهای سبک تفسیر موضعی
در برشماری ویژگی های شیوه تفسیر متنی و موضعی و ترتیبی در برابر تفسیر موضوعی، این شناسه ها در خور درنگ است:1. کارآمدی سیاق و بهره وری از آن در دست یابی به مفاد ظاهری و مراد واقعی آیات؛
2- حراست از تأثیر معنایی متقابل آیات بر یکدیگر؛
3- ارائه دقیق مفاد و مراد تک تک آیات در جایگاه خود.
پینوشتها:
1- شاید بر این اساس، دانشمندان اسلامی در قرون پیش بدان اهتمام نورزیده اند؛ ما نیز در پی جویی ره آوردهای این شیوه به سه مورد برخوردیم، هر چند سومی را نمی توان تفسیر نامید:
أ. بیان المعانی علی حسب ترتیب النّزول: عبدالقادر مولا حُویش آل غازی که در سال 1355 ق نگاشته است و در سال 1384 ق در سه جزء و شش مجلّد در قطع وزیری در سوریه چاپ شد. ایشان در مقدمه کتابش، روش خود را اقتباس از شیوه تفسیری امام علی (علیه السّلام) می شمارد؛ هر چند مستند این ویژگی در مصحف علوی نیز اخبار آحاد و ظنّی است نه علمی.
ب. تفسیر الحدیث: محمد عزّت دَروَزَة النّابلسی که در سال 1380 با دسته بندی بهتر و تحلیلی تر نوشته و میان سال های 1381-1387 ق در دوازده جلد ( شش مجلّد ) در قاهره چاپ شد. وی از مبارزان متفکر فلسطینی بود که این اثر را پس از آزاد شدن از زندان صهیونیست ها در دوران تبعیدش در ترکیه پدید آورد.
ج. پا به پای وحی: از مهندس مهدی بازرگان که به گردآوری و تفسیر شش گروه از آیات پرداخته، سپس مباحث علوم تجربی را پیش کشیده است. پسرش مهندس عبدالعلی بازرگان نیز در ادامه راه پدر کتاب « نظم قرآن » را در چهار جلد سامان داده است.
هنگام آماده سازی پایانی این نوشته برای چاپ، جلد نخست تفسیر همگام با وحی نگاشته حجت الاسلام آقای بهجت پور را دیدم که آن هم مانند دیگر آثار تولیدی در این زمینه، بر اساس جدول ترکیبی بناشده که بر پایه روایت بی اساس عبدالله بن عباس استوار است. جناب عبدالرحمن سیوطی درباره راوی ابن عباس و چگونگی اعتماد به وی می نویسد: و أوهی طرقِ التّفسیر طریقُ الکلبی عن أبی صالح عن ابن عباس، فإن انضمّ الی ذلک روایةُ محمد بن مروان السدی الصغیر، فهی سلسلة الکذب! ( الإتقان فی علوم القرآن، ج2، ص 498 ).
صرف نظر از ارزیابی وی، حداکثر و دست بالا، سخن وی چون به معصوم (علیه السّلام) مستند نشده، ارزش ذاتی ندارد و بر فرض استناد و درستی آن، فقط گمان آور است، فأین العلم؟
افزون بر همه، نظر وی در ترتیب سور به گونه اختلافی ( سه نوع ) گزارش شده است. آیا ناسازواری درونی جایی برای بررسی بیرونی می گذارد؟
گفتنی است که جداول ترکیبی ( به ویژه مقبول الأزهر ) نیز برآیند روایات بی سند و اجتهاد تنظیم گران است و هیچ گونه ارزش علمی ندارد، هر چند گمان آور بودنش جای تردید نیست.
2- ر.ک: محمدهادی معرفت، التمهید، ج1، ص 157-160.
3- مانند حمیدبن مسلم از دربار سلاطین اموی و احمدبن أبی یعقوب ( نامور به یعقوبی متوفّای 292 ق ) از دربار شاهان عباسی.
4- محمدهادی معرفت، التمهید، ج1، ص 280.
5- دریغ از یک روایت بی سند که بتواند مستندی برای تفسیر نزولی باشد؛ یعنی سفارشی یا سخنی از امام معصوم (علیه السّلام) درباره رویکرد به این گونه تعلیم و تبیین و تفسیر کتاب الهی!
6- ر.ک: سید قطب، فی ظلال القرآن، ج3، ص 1429.
7- ر.ک: بدرالدین زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 237؛ عبدالرحمن سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، ج1، ص 172؛ محمدهادی معرفت، التمهید، ج1، ص 280.
حیدری فر، مجید؛ (1392)، مهندسی فهم و تفسیر قرآن، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ دوم