نفوذ ناپذیری وحی

درباره وحی و قرآن بحث‏های گوناگونی بر بیان و بنان اندیشمندان علوم قرآنی جاری شده است. یكی از آن‏ها بحث «نفوذ ناپذیری وحی» است. مفسّران و محققان قرآنی برای اثبات این مدعا، به برخی از آیات استدلال كرده‏اند. از سوی دیگر، كسانی كه درصدد نفی نفوذ ناپذیری وحی و قرآن برآمده‏اند نیز به آیاتی چند و همچنین به افسانه «غرانیق» تمسّك جسته‏اند كه در این نوشتار، ابتدا به نقل استدلال معتقدان به نفوذناپذیری وحی می‏پردازیم و پس از آن، گفتار دسته دوم نقل و نقد می‏گردد.
يکشنبه، 12 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نفوذ ناپذیری وحی
نفوذ ناپذیری وحی
نفوذ ناپذیری وحی
نويسنده:جعفر انواری
منبع:فصلنامه معرفت
مقدّمه
درباره وحی و قرآن بحث‏های گوناگونی بر بیان و بنان اندیشمندان علوم قرآنی جاری شده است. یكی از آن‏ها بحث «نفوذ ناپذیری وحی» است. مفسّران و محققان قرآنی برای اثبات این مدعا، به برخی از آیات استدلال كرده‏اند. از سوی دیگر، كسانی كه درصدد نفی نفوذ ناپذیری وحی و قرآن برآمده‏اند نیز به آیاتی چند و همچنین به افسانه «غرانیق» تمسّك جسته‏اند كه در این نوشتار، ابتدا به نقل استدلال معتقدان به نفوذناپذیری وحی می‏پردازیم و پس از آن، گفتار دسته دوم نقل و نقد می‏گردد.

الف. دلایل قایلان به نفوذناپذیری وحی

از جمله آیاتی كه برای اثبات این مدعا مورد استناد قرار گرفته، آیات 26 تا 28 سوره «جن» می‏باشد. ادعای این‏كه این آیات روشن‏ترین آیات در این زمینه هستند، ادعای گزافی نیست.
«عالمُ الغیبِ فلا یُظهر علی غیبهِ احدا الاّ من ارتضی من رسولٍ فانّه یسلكُ مِن بینِ یدیهِ و مِن خَلفِه رصدا لِیَعلمَ اَن قَد ابلغوا رسالاتِ ربِّهِم...؛[خداوند] دانای غیب اوست و كسی را بر غیب خود آگاه نمی‏سازد، مگر رسولی كه پسندیده و برگزیده است كه برای او از پیش رو و پشت سر نگهبانانی می‏گمارد تا معلوم دارد كه پیام‏های پروردگارشان را رسانده‏اند.
در این آیات، فرشتگان به عنوان پاسداران وحی معرفی شده‏اند. آنان سلامت وحی را از هرگونه نفوذپذیری عهده‏دار می‏باشند. با وجود چنین نگهبانانی، نفوذ ناپذیری وحی امری قطعی است.
این برداشت از آیات شریف را می‏توان در قالب یك برهان عقلی بیان داشت. صورت برهان چنین است: شخص حكیم هرگز كاری نمی‏كند كه نتیجه آن خلاف مقصود و هدف او باشد. از سوی دیگر، می‏دانیم فلسفه فرو فرستادن وحی، هدایت و تربیت انسان‏هاست. بنابراین، اگر سلامت وحی تضمین نشده باشد، این هدف تأمین نمی‏گردد و در نتیجه، نقض غرض خواهد شد، و چون خداوند قدرت انجام این كار را دارد، قدرت خود را برای تأمین این هدف به كار خواهد گرفت.(1)
در تفسیر كلمه «رسول» در آیه مزبور «الاّ من الرتضی مِن رسولٍ...» دیدگاه مفسّران متفاوت است. در تفسیر تبیان و مفاتیح الغیب، به «فرشته وحی» تفسیر شده(2)، در تفسیر ابن كثیر آمده است كه كلمه رسول، هم ملك و هم پیامبر را شامل می‏شود.(3) جمهور مفسّران این كلمه را به پیامبر تفسیر كرده‏اند.(4) این تفسیر نیز در برخی از روایات مورد تأیید قرار گرفته است.(5)
آنچه در این‏جا اثر این اختلاف دیدگاه‏ها را خنثا می‏سازد، این است كه با پذیرش هر كدام از این دیدگاه‏ها استدلال به این آیات شریف همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند؛ چه این‏كه اگر مقصود از «رسول» فرشته وحی باشد و دیگر فرشتگان وظیفه پاس‏داری از او را برعهده داشته باشند، دلالت این آیه بر نفوذناپذیری وحی ـ با تقریبی كه بیان شد ـ كاملاً آشكار است. همچنین اگر مقصود از «رسول» پیامبر باشد و آنچه از این آیات به طور مستقیم به دست می‏آید، همان عصمت و لغزش ناپذیری پیامبر در گرفتن و ابلاغ وحی می‏باشد كه با نفوذناپذیری وحی تلازم روشن دارد؛ زیرا تا وحی به سلامت به پیامبر ابلاغ نگردد، عصمت در گرفتن و ابلاغ وحی بی‏اثر خواهد بود. نتیجه آن‏كه، با تأمّل در این آیات شریف، موضوع نفوذناپذیری وحی به اثبات می‏رسد.
در آیه 27 سخن از گماردن نگهبانان وحی به میان آمده و در آیه 28 از هدف این برنامه پرده‏برداری شده است؛ می‏فرماید: «لیعلمَ اَنَ قد اَبلغوا رسالاتِ ربِّهم...» ضمیر در «لیعلم» به خداوند برمی‏گردد و دو ضمیر «قد ابلغوا» و «ربهم» با به «من» برمی‏گردد به اعتبار معنا، یا به «رسول» به اعبتار جنس، و مقصود از علم «لیعلم» همان علم فعلی است؛ یعنی تا این‏كه این ابلاغ در حالی كه متعلَّق علم الهی است در خارج تحقق یابد، نه آن‏كه مجهولی برای خداوند معلوم گردد. این جمله بیانگر این معناست كه خداوند برای وحی نگهبان قرار داده تا این رسالت الهی بدون هیچ فزونی و كاستی به مردم برسد.
جمله «من بین یدیه و مِن خلفه» نگهبانی از مصدر وحی تا رسیدن به مردم را مطرح می‏كند و این قسمت اشاره به آن دارد كه وحی نزد پیامبر محفوظ خواهد ماند. در نتیجه، وحی در تمام مراحل خود، نفوذناپذیر است.(6)
در این زمینه نیز آیات دیگری در قرآن وجود دارد كه پرداختن به تفسیر و تبیین آن‏ها از حوصله این نوشتار بیرون است.

ب. شبهه قایلان به نفوذپذیری وحی

گفته شد كه پس از بیان استدلال به آیات قرآن برای نفوذ ناپذیری وحی، گفتار معتقدان به نفوذپذیری وحی به عرصه بحث كشانده در بوته نقد قرار خواهد گرفت. صاحبان این دیدگاه آیه شریف 52 «حج» و افسانه «غرانیق» را دستاویز خود قرار داده‏اند كه برای اثبات بی‏اساس بودن این دیدگاه، پرداختن به تفسیر آیه و نقد و بررسی افسانه «غرانیق» ضروری می‏نماید: «و ما اَرسلنا مِن قبلكَ مِن رسولٍ ولا نبیٍّ الاّ اذا تمنّی القی الشیطانُ فی اُمنیّتِه فینسخ اللّهُ ما یُلقی الشیطانُ ثمَّ یُحكم اللّهُ ءایاتِه...»؛ و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم، مگر این‏كه هرگاه آرزو (آرزوی پیشبرد اهداف مقدّس خود) را می‏كرد شیطان در آن القا[ی شبهه [می‏كرد. پس خداوند آنچه را شیطان القا می‏كرد، از بین می‏برد، و آن‏گاه آیات خود را استوار می‏ساخت...
استدلال به آیه شریفه این‏گونه تبیین می‏گردد كه در این آیه، سخن از القائات شیطانی به میان آمده، یعنی وحی بر پیامبران همیشه مورد نفوذ این القائات قرار داشته است. داستانی كه به عنوان «غرانیق» در شأن نزول این آیه شریف نقل شده مؤیّدی برای این برداشت شمرده شده است.
نقد و بررسی: در تفسیر آیه، واژه «تمنّی» و «امنیّه» در لغت دارای دو معنا می‏باشند. 1. آرزو؛ 2. قرائت. برخی از لغت‏شناسان تنها معنای «آرزو»(7) و برخی دیگر تنها معنای «قرائت»(8) و گروهی هر دو معنا را ذكر كرده‏اند.(9)
بررسی موارد كاربرد این واژه در قرآن می‏تواند در به دست آوردن معنای قرآنی آن، به ویژه در آیه مورد بحث، نفش به سزایی داشته باشد. برخی از این آیات عبارتند از:
1. «ام للانسانِ ما تمنّی» (نجم: 24)؛ مگر برای انسان هرچه آرزو كند، آماده خواهد شد؟
2. «و اَصبَح الّذینَ تمنّوا مكانَه بِالامس یقولونَ و یَكانَّ اللّهَ یبسطُ الرزق لِمَن یشاءُ مِن عبادِه و یقدُر...» (قصص: 82)؛ همان كسانی كه دیروز آرزو داشتند به جای او (قارون) باشند، صبح هنگام چنین می‏گفتند: وای برما، گویی خداوند روزی را بر هر یك از بندگانش كه بخواهد، گسترش می‏دهد یا تنگ می‏گرداند...»
دیگر آیاتی كه ماده «تمنّی» و «امنیه» در آن‏ها به كار رفته عبارتند از: بقره: 94 و 95 و 111 / آل عمران: 143 / نساء: 32 و 123 / جمعه: 6و7.
با دقت در مفهوم این آیه‏ها، می‏توان ادعا كرد كه «تمنّی» در قرآن تنها به معنای آرزو آمده و معنای «قرائت» با هیچ كدام از این آیه‏ها تناسب و همخوانی ندارد.
آن دسته از مفسّرانی كه این واژه‏ها را به معنای «قرائت» دانسته‏اند، شعر حسان بن ثابت را به عنوان شاهد بیان كرده‏اند، وی چنین سروده است:
تمنّی كتاب اللّه اول لیلةٍ و آخره لاقی حمام المقادر؛
در اول شب، به تلاوت كتاب خداوند پرداخت...
اما با توجه به معنای قرآنی این واژه، كه از كاربردهای گوناگون قرآنی به دست آمده است، دیگر نمی‏توان شعر حسّان را شاهد قرار داد و از معنای روشن در آیات دست برداشت. چگونه یك شعر می‏تواند آیه‏های قرآنی را از معنای ظاهری خود منصرف گرداند؟!
اما اگر تمنّی در این آیه به معنای «قرائت» هم باشد، از این آیه شریفه نمی‏توان در جهت نفوذپذیری وحی بهره جست، بلكه مفسّران این آیه را طبق هر دو معنا به گونه‏ای تفسیر و تبیین كرده‏اند كه آیه نه تنها دلیلی بر نفوذپذیری وحی نمی‏باشد، بلكه به عكس، خود دلیل محكمی بر نفوذناپذیری وحی خواهد بود.
نمونه این تفسیرها:
1. هرگاه پیامبری آیات الهی را تلاوت می‏كرد، شیطان با شبهه‏پراكنی خود به مقابله برمی‏خاست تا ایمان مؤمنان را فاسد كند، اما خداوند به كمك وی می‏شتافت و تلاش‏های شیطان را بی‏اثر می‏گرداند.(10)
2. پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله وقتی آیه‏های قرآن را بر مردم تلاوت می‏نمود، دشمنان به القای شبهه می‏پرداختند؛ مثلاً، در آیه شریفه «حرمت علیكم المیتة» (مائده: 3)، چنین می‏گفتند: پیامبرخدا حیوانی را كه خود ذبح كند، حلال می‏شمارد، اما حیوانی را كه ذبح خدایی شده باشد، حرام می‏داند. یا در مورد آیه شریفه «انّكم و ما تعبدون من دونِ اللّه حَصَبُ جهنم» (انبیاء: 98)، می‏گفتند: طبق این آیه، حضرت عیسی علیه‏السلام و فرشتگان كه معبود عده‏ای از مردم بودند، هیزم جهنم خواهند بود كه خداوند در مقابل این شبهه‏ها، قدرت پاسخ‏گویی به آنان را به پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله داده است.(11)
3. آرزوی پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله این بود كه امّت او با دستورهای او مخالفت نورزند، اهل‏بیت او را گرامی بدارند و... ولی شیطان با القائات خود، خلاف آن را به وجود آورد و سپس خداوند آیه‏های خود را تحكیم بخشید كه هیچ‏گونه تغییر و تبدیلی در آن‏ها راه نیافت و از دل مؤمنان جدا نگشت.(12)
4. وقتی پیامبران الهی علیهم‏السلام در برابر كفّار و مشركان آیات و مواعظ خدا را می‏خواندند، شیاطین (و شیطان صفتان) حرف‏های خود را در لابه‏لای سخنان آن‏ها برای اغفال مردم القا می‏كردند... آیه بعد (حج: 53) این القائات را امتحانی از سوی خداوند برای سنگ‏دلان معرفی می‏كند؛ یعنی در حقیقت این القائات امتحانی برای تمام افراد جامعه هستند و این‏جاست كه بیماردلان سنگ‏دل از جاده حق منحرف می‏شوند، در حالی كه مایه آگاهی هرچه بیش‏تر مؤمنان به حقّانیت انبیا می‏گردد.(13)
5. هرگاه پیامبر برای امّت خود آرزوی ایمان می‏داشت، شیطان با قراردادن موانع و مشكلات، راه را برای تحقق این آرزو می‏بست.(14)
فخر رازی پس از بیان هر دو احتمال، در معنای «تمنی» به نقل و نقد تفسیرهای گوناگون می‏پردازد.(15)
با عنایت به آیات پیش و پس از این آیه شریفه، یعنی آیات 41 تا 55 «حج»، معلوم می‏شود كه شیطان با شبهه‏پراكنی خود می‏خواهد آرزوی پیامبران را در هدایت‏یابی مردم ناكام گذارد، اما خداوند با از بین بردن این شبهه‏ها و تحكیم آیات خود، راه را برای عملی شدن این آرزوی پیامبران باز می‏كند.(16) در نتیجه، نه تنها این آیه شریفه هیچ‏گونه دلالتی بر نفوذپذیری وحی ندارد، بلكه دلالت آن بر نفوذناپذیری وحی بسیار روشن است.

داستان غرانیق؛ واقعیت یا افسانه؟

برخی از معتقدان به نفوذپذیری وحی، برای اثبات مدعای خود، به نقل داستانی پرداخته‏اند و آن را با سوره‏های نجم و حج مرتبط دانسته‏اند:
طبری در تفسیر آیه 52 حج چنین آورده است: «گفته شده كه سبب نزول این آیه بر پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آن بوده كه شیطان توانسته است هنگام تلاوت قرآن توسط حضرت رسول صلی‏الله‏علیه‏و‏آله جمله‏های غیرقرآنی بر زبان حضرت جاری سازد. آن داستان از این قرار است كه حضرت روزی در جمع مشركان نشسته بودند كه سوره «نجم» نازل شد. حضرت به تلاوت سوره پرداختند. وقتی آیه‏های «اَفراَیتم اللّات و العزّی و مناةَ الثالثة الاُخری» (به من خبر دهید از بت‏های لات و عزّی و منات كه سومین آن‏هاست) (نجم: 19ـ20) را تلاوت كردند، شیطان دو جمله بر این آیه‏ها افزود و بر زبان حضرت جاری ساخت:
«تلك الغرانیق العلی وان شفاعتهنَّ لتُرتجی»
(غرانیق، جمع غرانق، به چند معنا آمده است: 1. نوعی پرنده آبی؛ 2. جوان سپید و خوش‏اندام)(17)
حضرت سوره را به پایان رساندند، و با تلاوت آیه سجده در این سوره، به سجده افتادند. مسلمانان نیز سجده كردند. مشركان با حالت خوش‏حالی با پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به سجده رفتند. شب هنگام وقتی جبرئیل بر حضرت نازل شد و حضرت آیات سوره «نجم» را بر او عرضه نمود، جبرئیل گفت: این دو جمله در سوره وجود ندارد. حضرت از این‏كه چنین نسبتی به خداوند داده، غمناك بود تا این‏كه آیه 52 حج نازل شد و به حضرت تسلّی بخشید.(18)
نقد و بررسی: این داستان، كه افسانه‏ای بیش نیست، از جهت سند و محتوا مورد نقض و ایراد جدّی قرار گرفته است.
سند: سلسله‏سنداین‏افسانه‏در نهایت، به ابن عباس می‏رسد كه وی هنگام نزول سوره «نجم» حداكثر سه سال داشته است.(19)
دیگر راویان آن عبارتند از:
محمدبن كعب بن سلیم القرظی، متولّد 40 ق؛ محمدبن قیس سخنگوی دولت عمر بن عبدالعزیز؛ ابی العالیه البرّاء، متوفّی سال 90؛ سعید بن جبیر كه از تابعان بوده و هرگز زمان پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را درك نكرده‏اند. راویان دیگر سند نیز به همین منوال می‏باشند.(20)
از محمد بن اسحق بن خزیمه درباره این داستان پرسش شد، وی در پاسخ، آن را مجعول زندیق‏ها دانست و كتابی در ردّ آن به نگارش درآورد. همچنین ابوبكر احمد بن حسین بیهقی این داستان را مردود و راویان آن را ضعیف شمرده است.(21)
گرچه بخاری در صحیح خود، ماجرای سجده مسلمانان و مشركان را بدون ذكر ماجرای غرانیق نقل كرده،(22) اما عسقلانی در شرح خود بر صحیح بخاری، می‏گوید: تمام سندهای روایت به غیر از طریق سعید بن جبیر یا ضعیف است، یا منقطع.(23)
برخی معتقدند: سعید بن جبیر ماجرا را از ابن عباس نقل می‏كند. اما وی هنگام نزول سوره «نجم» متولد نشده بود و یك سال قبل از هجرت به دنیا آمده است.(24) ولی در برخی از روایات، سعید بن جبیر بدون اسناد به ابن عباس به نقل ماجرا پرداخته است: «اخرج ابن جریر و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و ابن مردویه بسند صحیح عن سعید بن جبیر، قال: قرأ رسول‏الله صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ...»(25)
بنابراین، بهتر آن است كه بگوییم سعید بن جبیر و ابن عباس و دیگر راویان هیچ‏كدام زمان وقوع حادثه را درك نكرده‏اند.
چند گانگی نقل داستان: شاهد دیگری كه حكایت از افسانه بودن این داستان دارد، اضطراب و چند گانگی نقل آن است. این داستان به 24گونه مختلف نقل شده كه به برخی از این نقل‏ها اشاره می‏شود:
1. پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هنگام نماز این آیات را قرائت نمودند.
2. حضرت در جمع قوم خود نشسته بودند كه این آیات را تلاوت نمودند.
3. حضرت پس از آیه «ومناة الثالثة الاخری» (نجم: 20) این جمله‏ها را قرائت كردند.
4. حضرت این جمله‏ها را پس از آیه شریفه «تلك اذا قسمة ضیزی» (نجم: 22) بر زبان جاری ساختند.
5. این جمله‏ها به این‏گونه نقل شده‏اند:
الف) «اِنَّهنَّ لفی الغرانیق العلی و انّ شفاعتهُنَّ لترتجی»
ب) «تلكَ الغرانیق العلی و انّ شفاعتهُنَّ لتُرتجی»
ج) «تلكَ الغرانیقَ العلی و شفاعتهُنَّ ترتضی و مثلهنَّ لا یُنسی»
این اختلاف نقل‏ها در روایاتی كه سیوطی در الدر المنثور آورده نیز روشن هستند.(26)
ناسازگاری داستان با آیات قرآن: با مروری گذرا بر آیات قرآن، ناسازگاری این داستان با قرآن به خوبی آشكار خواهد گشت. در این‏جا به چند آیه، به عنوان نمونه‏ای از آیه‏های متعدد قرآنی اشاره می‏شود:
الف. آیات آغازین سوره «نجم» بر افسانه بودن این داستان گواهی می‏دهند؛ زیرا با صراحت اعلام می‏دارند پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله از روی هوای نفس سخن نمی‏گوید و سخنان او در زمینه عقاید و قوانین اسلامی، وحی الهی است: «و ما ینطقُ عن الهوی ان هو الاّ وحی یوحی» (نجم: 3ـ4)
همچنین تصریح می‏كند كه حضرت هرگز از راه حق منحرف نمی‏شود، و مقصد خود را گم نمی‏كند: «ما ضل صاحبكم و ما غوی» (نجم: 2) چه گم‏راهی و انحرافی از این بالاتر كه در لابه‏لای آیات توحید، سخن از شرك و ستایش بت‏ها به میان آمد و چه نطق و بیانی از روی هوا و هوس از این بدتر كه به كلام خداوند سخن شیطان را بیفزاید؟!
همچنین آیات بعد با صراحت، به نكوهش بت و بت‏پرستان می‏پردازند؛ در آیه 23 «نجم» می‏فرماید: «ان هی الاّ اسماءً سیمتّموها انتم و اباءُكم»؛ این‏ها جز نام‏هایی كه شما و پدرانتان بر آن‏ها گذاشته‏اید، چیزی نیستند.
ب. «ولو لا اَن ثبتّناك لقد كدِت تركنُ الیهم شیئا قلیلاً» (اسراء: 74)؛ اگر ما تو را ثابت قدم نمی‏ساختیم نزدیك بود كمی به آن‏ها تمایل پیدا كنی.
با توجه به این‏كه آیه 72 همین سوره نشان می‏دهد كفّار و مشركان كوشش داشتند با وسوسه‏های خود پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله را از وحی آسمانی منحرف كنند، روشن می‏گردد كه خداوند هرگز اجازه نداد آن‏ها با وسوسه خود چنین موفقیتی به دست آورند.
ج. «ولو لا فضلُ اللّهِ علیكَ و رحمته لهمّت طائفةٌ» (نساء: 113)؛ اگر فضل و رحمت الهی بر تو نبود، گروهی از آنان تصمیم داشتند تو را گم‏راه سازند، اما آن‏ها جز خودشان را گم‏راه نمی‏سازند.
از این آیه چنین استفاده می‏شود كه خداوند با تأییدات و امدادهای خویش، هرگز اجازه نداد وسوسه‏های شیاطین جن و انس در پیامبراسلام نفوذ كنند، بلكه او را از هرگونه انحراف مصون نگه داشت.(27)
ناسازگاری داستان با آرمان پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله : با مروری كوتاه در تاریخ، می‏توان آرمان پیامبر اكرم را كه همان مبارزه بی‏امان و قاطع با تمام جلوه‏های شرك باشد، یافت. پیامبری كه رسالت خود را با نفی بت و بت‏پرستی آغاز كرد و در این راه هرگونه سختی و شكنجه را پذیرا می‏گردد و واكنش كافران و مشركان ـ از قبیل تهدید و تطمیع و حصر اقتصادی و شكنجه یاران و... ـ هرگز در اراده پولادین حضرت كوچك‏ترین خللی ایجاد نكرد و حتی پس از آن‏كه با تهدید جدّی مرگ روبه‏رو شد، با ترك وطن و هجرت به دیاری دیگر، مبارزه خود را پی گرفت و تا پایان عمر شریف خود، بر این آرمان مقدس پای فشرد، چگونه ممكن است این‏گونه لب به ستایش بتان بگشاید و دشمنان قسم خورده خود را شادمان سازد؟ كسانی كه دست به جعل چنین افسانه‏ای زده‏اند، چگونه چشم خود را بسته و این حقایق را نادیده انگاشته‏اند؛ «علی ابصارهم غشاوة» داستان‏سرایی اینان راه را برای یاوه‏سرایی برخی از خاورشناسان كینه‏توزی، همچون یوسف شاخت هلندی و بوهل دانماركی هموار ساخته است.
ژرف اندیشی‏های اساسی: این افسانه در هیچ یك از منابع شیعی نقل نشده و تنها برخی از موّرخان اهل سنّت به نقل از آن پرداخته‏اند، اما مفسرّان و محققان بزرگ اهل سنّت از آن به عنوان افسانه یاد كرده‏اند: قرطبی سندهای این داستان را به كلی فاقد اعتبار می‏داند.(28) مراغی نیز اعتراف می‏كند كه این روایات در هیچ كدام از كتاب‏های صحیح نقل نشده و اصول دین و عقل سلیم آن‏ها را مردود می‏شمارند و بر دانشمندان لازم است این روایات را كنار گذاشته، وقت خود را در تأویل وتوجیه آن‏ها ضایع نسازند.(29)
سید قطب نیز این حدیث را از حیث سند كاملاً بی‏اعتبار و از نظر محتوا، با یكی از اصول اعتقادی كه همان عصمت پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله باشد، ناسازگار می‏داند و چنین می‏افزاید: خاورشناسان و دشمنان دین در پخش و استفاده از این حدیث تلاش فراوانی كرده‏اند.(30)
ابن كثیر نیز بر این باور است كه تمام این روایات به نحو ارسال، نقل شده و من برای آن‏ها به هیچ سند صحیحی برخورد نكرده‏ام.(31)
طنطاوی در ذیل آیه «فینسخ اللّه ما یُلقی الشیطان»، نسخ را این‏گونه تفسیر می‏كند كه كسی در میان امّت اسلامی اقدام به نابودی خرافه‏ها و حدیث‏های دروغ كند، احادیثی كه در تفسیر این آیه (داستان غرانیق) نقل شده‏اند در شمار همان احادیث دروغ می‏باشد. البته، این حدیث در هیچ كتاب صحیحی نقل نشده... پس این حدیث ارزش نقل ندارد، تا چه رسد به آن‏كه بخواهد مورد نقد و بررسی قرار گیرد.(32)
از مباحث گذشته معلوم شد كه وحی الهی در مرتبه اخذ و ابلاغ، از نفوذ هرگونه خللی مصون است و پیامبراكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله تمام آنچه را به ایشان وحی شده، بدون كمی و زیادتی دریافت و ابلاغ می‏نمود و شیطان هرگز در این عرصه جولانگاهی نداشته است.

پی‏نوشت‏ها

1ـ محمدتقی مصباح، معارف قرآن، (راهنماشناسی)، دروس مؤسسه‏درراه‏حق، ص 641/ناصر مكارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 187
2ـ محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج 10، ص 158 / فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج 30، ص 148
3ـ حافظ ابن كثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 4، ص 378
4ـ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج 10، ص 374 / محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 20، ص 56 / محمد ابی السعود، تفسیر ابی‏السعود، ج 9، ص 47 / عبدالله بشّر، تفسیر القرآن الكریم، ص 573 / ابوالفضل میبدی، كشف‏الاسرار، ج 10، ص 258 / عبدالنعم احمد تغلیب، فتح الرحمن، ج 7، ص 3784 / محمدبن جریر طبری، جامع البیان، ج 12، ص 276 / ملافتح‏الله كاشانی، منهج الصادقین، ج 10، ص 240 / بهاءالدین شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج 4، ص 609 / ناصر مكارم، تفسیر نمونه، ج 25، ص 141
5ـ محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج 1، ص 256
6ـ محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 20، ص 54ـ55
7ـ احمدبن محمد فیّومی، المصباح المنیر، ص 582 / سیدحسن مصطفوی، التحقیق، ج 9، ص 11
8ـ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج 3، ص 1731
9ـ احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج 5، ص 276 / ابوالقاسم راغب اصفهانی، مفردات، ص 476
10ـ محمدحسین طباطبایی، پیشین، ج 14، ص 393
11ـ عبدالمنعم احمد تغلیب، پیشین، ج 4، ص 2248
12ـ حاج سلطان جنابذی، بیان السعادة، ج 3، ص 81
13ـ ناصر مكارم، پیام قرآن، ج 7، ص 166
14ـ محمدسبزواری،الجدید فی‏تفسیرالقرآن‏المجید،ج5، ص 36
15ـ فخرالدین رازی، پیشین، ج 23، ص 49
16ـ مرتضی‏عسگری،احادیث ام المؤمنین عائشه، ج 2، ص 322
17ـ محمدبن‏جریرطبری، جامع البیان، ج 9، ص 176 (ط جدید)
18ـ جبران مسعود، ترجمه الرائد، ج 2، ص 1246
19ـ محمدجواد بلاغی،الهدی‏الی دین المصطفی، ج 1، ص 169
20ـ مرتضی‏عسگری، پیشین، ص 317
21ـ فخرالدین رازی، پیشین، ج 23، ص 50
22ـ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج 6، ص 52، كتاب «تفسیر القران»
23ـ محمدبن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج 8، ص 354
24ـ محمدهادی معرفت، تنزیه انبیاء، ص 199
25ـ جلال‏الدین سیوطی، الدرر المنثور، ج 6، ص 65
26ـ محمدجواد بلاغی، پیشین، ج 1، ص 169
27ـ ناصر مكارم شیرازی، پیام قرآن، ج 7، ص 172
28ـ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحكام القرآن، ج 6، ص 56
29ـ احمد مصطفی مراغی، پیشین، ج 17، ص 130
30ـ محمد قطب، فی ضلال القرآن، ج 5، ص 613
31ـ ابی الفداء ابن كثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 239
32ـ جوهری طنطاوی، الجواهر فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 46





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط