هدايت در قرآن
منبع:روزنامه جوان
بحث مقدماتى ما درباره هدايت در قرآن است. نخستين سوالى كه مطرح مى كنم اين است كه اساساً آيا قرآن كتاب هدايت است يا خير؟ پاسخ آن نيز بالاجمال اين است كه آرى و نه. اولين مدعا اين است كه قرآن كتاب هدايت است. مدعاى دومى مى تواند مطرح باشد و آن اين كه قرآن كتاب هدايت نيست.
آيات مربوط به هدايت در قرآن، حداقل در چهار دسته آمده اند. قرآن درباره هدايت به چهار شكل طرح مطلب كرده است:
۱- قرآن كتاب هدايت است، براى همه مردم. در سوره بقره، آيه ۱۸۵ مى خوانيم: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى للناس.»
هدى للناس، بحث هدايت است، آن هم براى همه مردم. با اين مدعا، قرآن ديگر نژادى و قومى و صنفى و جنسى و... نيست، بلكه همه اصناف، اقشار، طبقات، نژادها و... را شامل مى شود. پس اگر كسى بپرسد كه آيا قرآن كتاب هدايت است؟ طبق آيه ۱۸۵ سوره بقره، اولاً: آرى كتاب هدايت است؛ ثانياً: مربوط به اقشار و اصناف خاص هم نيست، قرآن كتاب هدايت براى همه مردم است. پس اولين مدعاى قرآن درباره هدايت، عام و همگانى و براى ناس است.
۲- شكل دوم از هدايت كه در قرآن ادعا شده است، آيه دو سوره بقره است كه: «ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين.»
در اين آيه، ادعاى عام بودن هدايت را پس گرفته و خاص كرده است. قرآن در اين آيه ادعا مى كند كه من هدايت مى كنم، اما متقين را. پس پاسخ آن سوال كه آيا قرآن كتاب هدايت است، از نگاه اين آيه هم مثبت است، اما نه همه مردم، بلكه فقط متقين را هدايت مى كند. ممكن است اين جا دو سوال مطرح شود كه اولاً: آيا اين دو آيه با هم تعارض ندارند؟ يك جا مى گويد: «هدى للناس» و جاى ديگر مى آورد: «هدى للمتقين»؟ يك جا ادعاى شمول و عموم مى گويد: «هدى للناس» و جاى ديگر مى آورد: «هدى للمتقين»؟ يك جا ادعاى شمول و عموم شده، يك جا ادعاى بسيار خاص، زيرا متقين افراد بسيار محدودى را شامل مى شود. آيا اين دو آيه با هم سازگارند؟
ثانياً: اشكال دومى كه مى تواند مطرح شود اين است كه متقين را هدايت كردن كه هنر نيست و كارى ندارد، مثلاً آدم هايى را كه نماز شب خوان هستند هدايت مى كنيم، متقين كه خودشان در مسير هستند، كلى از راه را آمده اند، اگر توان دارى، بايد آن را كه زمين خورده است و مساله دارد هدايت كنى، هدايت كردن متقين كه هنر نيست. اين اشكال دومى است كه اگر گفتيد قرآن كتاب هدايت است، مطرح مى شود.
سير بحث رها نشود، داريم مى گوييم كه قرآن درباره هدايت، يك نوع سخن ندارد، حداقل در چهار شكل، بحث هدايت در قرآن مطرح شده است، يكى مدعاى عام و هدى للناس بود كه محققان مى توانند شواهد بيش ترى را از قرآن بيابند. مدعاى دوم، خاص بودن هدايت است كه براى آن هم شواهدى در قرآن مى توان يافت.
۳- طبق نص آيه قرآن، قرآن گروه هايى را هدايت نمى كند. اگر قرار است ما از جانب خداوند هدايت شويم، نص تحريف نشده و دست نخورده ما مسلمانان، قرآن است. از طريق پيامبر(ص) قرآن ما را هدايت مى كند و حال آن كه خداوند در آيات توبه/،۸۰مائده/،۵۱زمى/،۳غافر/۲۸و... مى فرمايد: «ان الله لا يهدى القوم الظالمين، لا يهدى القوم الفاسقين، لا يهدى القوم الكافرين، من هو مسرف كذاب و...»
اين ها آياتى است كه به يك تعبير، مى گويد ما قسم نخورده ايم كه همه را هدايت كنيم، طريق هدايت بشر و مسلمانان از طريق قرآن است. يعنى از زمان پيامبر خاتم(ص) تا نهايت هستى، قرار است كه بشر از طريق قرآن هدايت شود، اما خداوند مى فرمايد ما اين تيپ آدم هاى فاسق و ظالم و كافر و... را هدايت نمى كنيم. «انّ» كه آمده، حرف تاكيد است كه ما كسانى را هدايت نمى كنيم، خداوند در قرآن مى فرمايد كه چه كسى گفته كه من الا و لابد، هر كسى را با هر شرايطى و در هر موقعيتى و با هر تيپ شخصيتى هدايت مى كنم؟
۴- گروه چهارمى از آيات قرآن قابل طرح هستند كه در پاسخ به آن سوال اصلى بحث كه آيا قرآن كتاب هدايت است يا خير؟ جواب مى دهد كه نه خير، قرآن نه تنها كتاب هدايت نيست، بلكه كتاب ضلالت است. مثلاً در قرآن آمده كه: «يضل به كثيراً و يهدى به كثيراً و ما يضل به الا الفاسقون» (بقره/۲۶).
خدا كه به وسيله پيامبر و از طريق قرآن با ما سخن گفته است، مى فرمايد: «يضل به كثيراً» ما اصلاً يك سرى از افراد را با مثال هاى قرآنى گمراه مى كنيم و به ضلالت مى افكنيم و البته يك سرى را هدايت مى كنيم. دسته اى را به جهنم مى فرستيم و گروهى ديگر را به بهشت.
شاهد ديگر آيه مشهور سوره بنى اسراييل/۸۲(و نيز آيه ۴/سوره ابراهيم) است كه مى فرمايد: «و ننزل من القرآن ما هو شفا، و رحمة للمؤمنين.»
آنچه شفا و رحمت است، از طريق قرآن است، براى مريضى هاى خودتان به قرآن تمسك بجوييد و از قرآن شفا بگيريد. اما براى چه كسى؟ «للمؤمنين»، مؤمنين افرادى هستند كه مى توانند از قرآن شفا بگيرند. اما اگر كسى ظالم باشد، چه؟ پاسخ مى دهد: «و لا يزيد الظالمين الا خساراً».
و همين قرآن، به افرادى لطمه و خسارت مى زند. نص از اين واضح تر مى خواهيد كه قرآن، صدمه و ضلالت مى بخشد؟! برخى درباره قرآن كه بحث مى كنند، مى گويند قرآن، كتاب هدايت است، خود قرآن مى گويد كه «و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خساراً».
نه تنها ظالمين هدايت نمى شوند و قرآن كارى به كار آن ها ندارد، اما قرآن در برابر ظالمين بى تفاوت نيست، بلكه آن ها را به زمين مى زند و ضرر و زيان مى بينند، مولانا در اين رابطه چه زيبا مى گويد كه مؤيد گمراه كردن و به ضلالت انداختن قرآن براى بعضى از انسان ها است و انصاف اين است كه بگوييم، مثنوى مولوى، قرآن را به تفسير مى نشيند، او مى گويد: «زان كه از قرآن بسى گمره شدند
زين رسن قومى درون چه شدند.»
قرآن را تعبير كرده است به حبل (ريسمان و طناب) و حبل الله در جاى ديگر آمده: «و اعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا».
كه يكى از مصاديق حبل، مى تواند قرآن باشد. فرض كنيد كه كسى داخل چاه افتاده و طنابى هم آويزان باشد. هم مى توان طناب را گرفت و بالا آمد، هم مى توان طناب را بگيريم و پايين برويم. قرآن يك طناب است، مى توانيد بگيريد و بالا يا پايين برويد، اين طور نيست كه الا و لابد، قرآن همه را هدايت مى كند، چنين نيست كه قرآن بر همه افراد تاثير سازنده داشته باشد، ممكن است قرآن را بگيريد و درون چه (چاه) برويد:
«زان كه از قرآن بسى گمره شدند
زين رسن قومى درون چه شدند
مر رسن را نيست جرمى اى عنود
چون تو را سوداى سر بالا نبود.»
اگر شما نمى خواهيد بالا برويد، جرم رسن چيست؟ قرآن را مى توانيد بگيريد و بالا يا پايين برويد. وقتى خود شما پايين را انتخاب مى كنيد، چرا به قرآن اشكال مى كنيد؟ ابزار را درست به كار ببريد، به بهشت مى رويد، درست استفاده نكنيد، به جهنم مى رويد.
يكى از استفاده هايى كه از قرآن مى شود و انسان متاسف مى شود، اين است كه مى بينيم، از قرآن هم استفاده ابزارى مى كنيم، مثلاً استفاده سياسى مى كنيم. به فرض، من يك تئورى در پس ذهنم دارم، مى گردم ببينم مى توانم آيه اى پيدا كنم كه مؤيد فرضيه من باشد؟ اين طور كه به قرآن مراجعه نمى كنند. اين اشكال مربوط به الان هم نيست، استفاده ابزارى از قرآن در طول تاريخ اسلام هم وجود داشته است. مثلاً اشاعره و معتزله، از گروه هاى كلامى اهل سنت هستند. آيا همين طورى از جبر يا تفويض دفاع مى كردند؟ خير، آيه قرآن نيز براى يك ديگر مى خواندند. اشاعره مثلاً مى گفتند: «يضل الله من يشاء و يهدى من يشاء» (ابراهيم/۴).
هدايت و ضلالت هر دو به دست خدا است. پس نظام عالم همه جبر است. از آن طرف معتزله كه از تفويض دفاع مى كردند، نيز از قرآن شواهد فراوانى داشتند. مثلاً مى گفتند: «ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغير و ما بانفسهم.»
اما مشكل اين دو گروه اين بود كه يك تئورى و پيش فرض براى خودشان داشتند و براى پيش فرض خودشان از قرآن شاهد درمى آوردند و استفاده مى كردند.
اما آن ها تنها برداشت هاى متفاوت از قرآن داشتند.
درست است، اشكال ندارد كه افراد، برداشت هاى متفاوت از قرآن داشته باشند، برداشتى كه مثلاً مرحوم «شُبر» از قرآن دارد، قطعاً با برداشت علامه طباطبايى رضوان الله تعالى عليه متفاوت است، اما بايد اين نكته را مد نظر داشته باشيد كه اگر مثلاً در موضوع تربيت در قرآن مى خواهيم كار كنيم، آنچه آيات در اين موضوع وجود دارد، استخراج كنيم و برداشت خود را از همه آيات بگيريم. نه اين كه اول پيش خودمان بگوييم، خوب است كه تربيت روسويى را اشاعه دهيم. كتاب «اميل» روسو را خوانده باشم، حال ببينم آيا آيه اى كه مؤيد فرضيه روسو باشد، مى توانم پيدا كنم؟! اين كه برداشت از قرآن نيست، بلكه تفسير به نكته ديگر اين كه گرچه انسان، سالم به محضر قرآن برود، هدايت از داخل آن درمى آيد، «و من جاهدو فينا لهدينهم سبلنا» (عنكبوت/۶۹).
شما در مسير خدا مجاهده كن، او راه را براى شما باز مى كند، اما به نظر مى رسد، اين كه سالم برويد، حتماً ضرورى است، شرط لازم است، اما نه شرط كافى. شرط كافى اش اين است كه اگر شما مى خواهيد قرآن را بفهميد، بايد با زبان قرآن آشنا باشيد. مراد از زبان قرآن نيز لزوماً زبان عربى نيست. خوب است جمله اى را از حضرت امام خمينى رضوان الله تعالى عليه، درباره تفسير بخوانم، درباره اين كه سالم رفتن به محضر قرآن، لازم است ولى كافى نيست، بيش از آن لازم دارد.
شرط لازم اين است كه سالم به محضر قرآن برويم، اما شرط كافى اين است كه بفهميم قرآن براى چه آمده است؟ از نگاه امام خمينى قرآن براى استفاده ايمانى، اخلاقى، عرفانى و امثالهم بايد باشد، قرآن آمده كه دل ها را صفا و جلا دهد.خلاصه بحث: سوال اصلى ما اين بود كه آيا قرآن كتاب هدايت است يا خير؟ در پاسخ به اين سوال چهار دسته از آيات قرآن كه نگاه متفاوت به موضوع هدايت دارند را مطرح نموديم. ۱- دسته اى از آيات، قرآن را كتاب هدايت براى همه مردم مى دانند؛ ۲- قرآن كتاب هدايت براى متقين است؛ ۳- دسته سوم اين كه قرآن بعضى را هدايت نمى كند؛ ۴- دسته آخرى از آيات مثلاً مى گويند: خدا انسان ها را گمراه نيز مى كند، چنانچه هدايت مى كند و ما از اين دسته آيات، اين نكته را استفاده كرديم كه: تا شما سوداى سربالا داشته باشيد يا خير؟ چه جامعه بخواهد استفاده كند و چه فرد، شرط لازم اش اين است كه شما منحط به سراغ قرآن نرويد. اگر جامعه فاسق به سراغ قرآن رفت، قرآن هدايت اش نمى كند، همين طور است فرد فاسق .
آيات مربوط به هدايت در قرآن، حداقل در چهار دسته آمده اند. قرآن درباره هدايت به چهار شكل طرح مطلب كرده است:
۱- قرآن كتاب هدايت است، براى همه مردم. در سوره بقره، آيه ۱۸۵ مى خوانيم: «شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هدى للناس.»
هدى للناس، بحث هدايت است، آن هم براى همه مردم. با اين مدعا، قرآن ديگر نژادى و قومى و صنفى و جنسى و... نيست، بلكه همه اصناف، اقشار، طبقات، نژادها و... را شامل مى شود. پس اگر كسى بپرسد كه آيا قرآن كتاب هدايت است؟ طبق آيه ۱۸۵ سوره بقره، اولاً: آرى كتاب هدايت است؛ ثانياً: مربوط به اقشار و اصناف خاص هم نيست، قرآن كتاب هدايت براى همه مردم است. پس اولين مدعاى قرآن درباره هدايت، عام و همگانى و براى ناس است.
۲- شكل دوم از هدايت كه در قرآن ادعا شده است، آيه دو سوره بقره است كه: «ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين.»
در اين آيه، ادعاى عام بودن هدايت را پس گرفته و خاص كرده است. قرآن در اين آيه ادعا مى كند كه من هدايت مى كنم، اما متقين را. پس پاسخ آن سوال كه آيا قرآن كتاب هدايت است، از نگاه اين آيه هم مثبت است، اما نه همه مردم، بلكه فقط متقين را هدايت مى كند. ممكن است اين جا دو سوال مطرح شود كه اولاً: آيا اين دو آيه با هم تعارض ندارند؟ يك جا مى گويد: «هدى للناس» و جاى ديگر مى آورد: «هدى للمتقين»؟ يك جا ادعاى شمول و عموم مى گويد: «هدى للناس» و جاى ديگر مى آورد: «هدى للمتقين»؟ يك جا ادعاى شمول و عموم شده، يك جا ادعاى بسيار خاص، زيرا متقين افراد بسيار محدودى را شامل مى شود. آيا اين دو آيه با هم سازگارند؟
ثانياً: اشكال دومى كه مى تواند مطرح شود اين است كه متقين را هدايت كردن كه هنر نيست و كارى ندارد، مثلاً آدم هايى را كه نماز شب خوان هستند هدايت مى كنيم، متقين كه خودشان در مسير هستند، كلى از راه را آمده اند، اگر توان دارى، بايد آن را كه زمين خورده است و مساله دارد هدايت كنى، هدايت كردن متقين كه هنر نيست. اين اشكال دومى است كه اگر گفتيد قرآن كتاب هدايت است، مطرح مى شود.
سير بحث رها نشود، داريم مى گوييم كه قرآن درباره هدايت، يك نوع سخن ندارد، حداقل در چهار شكل، بحث هدايت در قرآن مطرح شده است، يكى مدعاى عام و هدى للناس بود كه محققان مى توانند شواهد بيش ترى را از قرآن بيابند. مدعاى دوم، خاص بودن هدايت است كه براى آن هم شواهدى در قرآن مى توان يافت.
۳- طبق نص آيه قرآن، قرآن گروه هايى را هدايت نمى كند. اگر قرار است ما از جانب خداوند هدايت شويم، نص تحريف نشده و دست نخورده ما مسلمانان، قرآن است. از طريق پيامبر(ص) قرآن ما را هدايت مى كند و حال آن كه خداوند در آيات توبه/،۸۰مائده/،۵۱زمى/،۳غافر/۲۸و... مى فرمايد: «ان الله لا يهدى القوم الظالمين، لا يهدى القوم الفاسقين، لا يهدى القوم الكافرين، من هو مسرف كذاب و...»
اين ها آياتى است كه به يك تعبير، مى گويد ما قسم نخورده ايم كه همه را هدايت كنيم، طريق هدايت بشر و مسلمانان از طريق قرآن است. يعنى از زمان پيامبر خاتم(ص) تا نهايت هستى، قرار است كه بشر از طريق قرآن هدايت شود، اما خداوند مى فرمايد ما اين تيپ آدم هاى فاسق و ظالم و كافر و... را هدايت نمى كنيم. «انّ» كه آمده، حرف تاكيد است كه ما كسانى را هدايت نمى كنيم، خداوند در قرآن مى فرمايد كه چه كسى گفته كه من الا و لابد، هر كسى را با هر شرايطى و در هر موقعيتى و با هر تيپ شخصيتى هدايت مى كنم؟
۴- گروه چهارمى از آيات قرآن قابل طرح هستند كه در پاسخ به آن سوال اصلى بحث كه آيا قرآن كتاب هدايت است يا خير؟ جواب مى دهد كه نه خير، قرآن نه تنها كتاب هدايت نيست، بلكه كتاب ضلالت است. مثلاً در قرآن آمده كه: «يضل به كثيراً و يهدى به كثيراً و ما يضل به الا الفاسقون» (بقره/۲۶).
خدا كه به وسيله پيامبر و از طريق قرآن با ما سخن گفته است، مى فرمايد: «يضل به كثيراً» ما اصلاً يك سرى از افراد را با مثال هاى قرآنى گمراه مى كنيم و به ضلالت مى افكنيم و البته يك سرى را هدايت مى كنيم. دسته اى را به جهنم مى فرستيم و گروهى ديگر را به بهشت.
شاهد ديگر آيه مشهور سوره بنى اسراييل/۸۲(و نيز آيه ۴/سوره ابراهيم) است كه مى فرمايد: «و ننزل من القرآن ما هو شفا، و رحمة للمؤمنين.»
آنچه شفا و رحمت است، از طريق قرآن است، براى مريضى هاى خودتان به قرآن تمسك بجوييد و از قرآن شفا بگيريد. اما براى چه كسى؟ «للمؤمنين»، مؤمنين افرادى هستند كه مى توانند از قرآن شفا بگيرند. اما اگر كسى ظالم باشد، چه؟ پاسخ مى دهد: «و لا يزيد الظالمين الا خساراً».
و همين قرآن، به افرادى لطمه و خسارت مى زند. نص از اين واضح تر مى خواهيد كه قرآن، صدمه و ضلالت مى بخشد؟! برخى درباره قرآن كه بحث مى كنند، مى گويند قرآن، كتاب هدايت است، خود قرآن مى گويد كه «و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمة للمؤمنين و لا يزيد الظالمين الا خساراً».
نه تنها ظالمين هدايت نمى شوند و قرآن كارى به كار آن ها ندارد، اما قرآن در برابر ظالمين بى تفاوت نيست، بلكه آن ها را به زمين مى زند و ضرر و زيان مى بينند، مولانا در اين رابطه چه زيبا مى گويد كه مؤيد گمراه كردن و به ضلالت انداختن قرآن براى بعضى از انسان ها است و انصاف اين است كه بگوييم، مثنوى مولوى، قرآن را به تفسير مى نشيند، او مى گويد: «زان كه از قرآن بسى گمره شدند
زين رسن قومى درون چه شدند.»
قرآن را تعبير كرده است به حبل (ريسمان و طناب) و حبل الله در جاى ديگر آمده: «و اعتصموا بحبل الله جميعاً و لا تفرقوا».
كه يكى از مصاديق حبل، مى تواند قرآن باشد. فرض كنيد كه كسى داخل چاه افتاده و طنابى هم آويزان باشد. هم مى توان طناب را گرفت و بالا آمد، هم مى توان طناب را بگيريم و پايين برويم. قرآن يك طناب است، مى توانيد بگيريد و بالا يا پايين برويد، اين طور نيست كه الا و لابد، قرآن همه را هدايت مى كند، چنين نيست كه قرآن بر همه افراد تاثير سازنده داشته باشد، ممكن است قرآن را بگيريد و درون چه (چاه) برويد:
«زان كه از قرآن بسى گمره شدند
زين رسن قومى درون چه شدند
مر رسن را نيست جرمى اى عنود
چون تو را سوداى سر بالا نبود.»
اگر شما نمى خواهيد بالا برويد، جرم رسن چيست؟ قرآن را مى توانيد بگيريد و بالا يا پايين برويد. وقتى خود شما پايين را انتخاب مى كنيد، چرا به قرآن اشكال مى كنيد؟ ابزار را درست به كار ببريد، به بهشت مى رويد، درست استفاده نكنيد، به جهنم مى رويد.
يكى از استفاده هايى كه از قرآن مى شود و انسان متاسف مى شود، اين است كه مى بينيم، از قرآن هم استفاده ابزارى مى كنيم، مثلاً استفاده سياسى مى كنيم. به فرض، من يك تئورى در پس ذهنم دارم، مى گردم ببينم مى توانم آيه اى پيدا كنم كه مؤيد فرضيه من باشد؟ اين طور كه به قرآن مراجعه نمى كنند. اين اشكال مربوط به الان هم نيست، استفاده ابزارى از قرآن در طول تاريخ اسلام هم وجود داشته است. مثلاً اشاعره و معتزله، از گروه هاى كلامى اهل سنت هستند. آيا همين طورى از جبر يا تفويض دفاع مى كردند؟ خير، آيه قرآن نيز براى يك ديگر مى خواندند. اشاعره مثلاً مى گفتند: «يضل الله من يشاء و يهدى من يشاء» (ابراهيم/۴).
هدايت و ضلالت هر دو به دست خدا است. پس نظام عالم همه جبر است. از آن طرف معتزله كه از تفويض دفاع مى كردند، نيز از قرآن شواهد فراوانى داشتند. مثلاً مى گفتند: «ان الله لا يغير ما بقوم حتى يغير و ما بانفسهم.»
اما مشكل اين دو گروه اين بود كه يك تئورى و پيش فرض براى خودشان داشتند و براى پيش فرض خودشان از قرآن شاهد درمى آوردند و استفاده مى كردند.
اما آن ها تنها برداشت هاى متفاوت از قرآن داشتند.
درست است، اشكال ندارد كه افراد، برداشت هاى متفاوت از قرآن داشته باشند، برداشتى كه مثلاً مرحوم «شُبر» از قرآن دارد، قطعاً با برداشت علامه طباطبايى رضوان الله تعالى عليه متفاوت است، اما بايد اين نكته را مد نظر داشته باشيد كه اگر مثلاً در موضوع تربيت در قرآن مى خواهيم كار كنيم، آنچه آيات در اين موضوع وجود دارد، استخراج كنيم و برداشت خود را از همه آيات بگيريم. نه اين كه اول پيش خودمان بگوييم، خوب است كه تربيت روسويى را اشاعه دهيم. كتاب «اميل» روسو را خوانده باشم، حال ببينم آيا آيه اى كه مؤيد فرضيه روسو باشد، مى توانم پيدا كنم؟! اين كه برداشت از قرآن نيست، بلكه تفسير به نكته ديگر اين كه گرچه انسان، سالم به محضر قرآن برود، هدايت از داخل آن درمى آيد، «و من جاهدو فينا لهدينهم سبلنا» (عنكبوت/۶۹).
شما در مسير خدا مجاهده كن، او راه را براى شما باز مى كند، اما به نظر مى رسد، اين كه سالم برويد، حتماً ضرورى است، شرط لازم است، اما نه شرط كافى. شرط كافى اش اين است كه اگر شما مى خواهيد قرآن را بفهميد، بايد با زبان قرآن آشنا باشيد. مراد از زبان قرآن نيز لزوماً زبان عربى نيست. خوب است جمله اى را از حضرت امام خمينى رضوان الله تعالى عليه، درباره تفسير بخوانم، درباره اين كه سالم رفتن به محضر قرآن، لازم است ولى كافى نيست، بيش از آن لازم دارد.
شرط لازم اين است كه سالم به محضر قرآن برويم، اما شرط كافى اين است كه بفهميم قرآن براى چه آمده است؟ از نگاه امام خمينى قرآن براى استفاده ايمانى، اخلاقى، عرفانى و امثالهم بايد باشد، قرآن آمده كه دل ها را صفا و جلا دهد.خلاصه بحث: سوال اصلى ما اين بود كه آيا قرآن كتاب هدايت است يا خير؟ در پاسخ به اين سوال چهار دسته از آيات قرآن كه نگاه متفاوت به موضوع هدايت دارند را مطرح نموديم. ۱- دسته اى از آيات، قرآن را كتاب هدايت براى همه مردم مى دانند؛ ۲- قرآن كتاب هدايت براى متقين است؛ ۳- دسته سوم اين كه قرآن بعضى را هدايت نمى كند؛ ۴- دسته آخرى از آيات مثلاً مى گويند: خدا انسان ها را گمراه نيز مى كند، چنانچه هدايت مى كند و ما از اين دسته آيات، اين نكته را استفاده كرديم كه: تا شما سوداى سربالا داشته باشيد يا خير؟ چه جامعه بخواهد استفاده كند و چه فرد، شرط لازم اش اين است كه شما منحط به سراغ قرآن نرويد. اگر جامعه فاسق به سراغ قرآن رفت، قرآن هدايت اش نمى كند، همين طور است فرد فاسق .