افسانه عبد الله بن سبا
نويسنده:علي رباني گلپايگاني
منبع:سايت حوزه
منبع:سايت حوزه
تفکر شيعي از دوران رسالت آغاز شده و در نخستين روزهاي پس از رحلت پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله درباره مسئله خلافت و امامت، به صورت يک مذهب خاص اعتقادي در جهان اسلام ظاهر گرديد. ولي در برخي از کتب تاريخ و ملل و نحل، تاريخ و پيدايش مذهب شيعه، در زمان خلافت عثمان بن عفان دانسته شده، و پديدآورنده آن، عبد الله بن سبا به شمار آمده است. اساس اين نظريه به فردي به نام سيف بن عمر در قرن دوم هجري باز ميگردد، و پس از وي برخي از متاخرين از نويسندگان اهل سنت و مستشرقين آن را ترويج کردهاند و حاصل آن اين است: از تشيع در زمان رسول خدا صلي الله عليه و آله و خلافتشيخين نشان و اثري نبود، تا آنکه در زمان خليفه سوم فردي به نام عبد الله بن سبا که در آغاز يهودي بود و سپس اظهار اسلام نمود، مسلمانان را به بيعتبا علي بن ابي طالب عليهالسلام دعوت کرد، و شايستهتر بودن او را به امر خلافت مطرح ساخت، و عدهاي از مسلمانان نيز از او پيروي کردند و به نام «شيعه علي» ناميده شدند. (1)
1- همه مورخان معتبر اسلامي داستان او را نقل نکردهاند.
2- اساس اين داستان از سيف بن عمر است که در دروغ پردازي و حديثسازي او شکي نيست.
3- کارهايي که به عبد الله بن سبا نسبت داده شده، از قبيل معجزه است، و از يک فرد عادي ساخته نيست.
3- کارهايي که به عبد الله بن سبا نسبت داده شده، از قبيل معجزه است، و از يک فرد عادي ساخته نيست، مگر آنکه مسلمانان را در نهايتبلاهت و ساده لوحي بدانيم.
4- با قبول چنين داستاني، سکوت خليفه (عثمان) و کارگزاران او در برابر آن قابل توجيه نخواهد بود، در حالي که او با کساني چون محمد بن ابي حذيفه و محمد بن ابي بکر و عمار و ديگران با شدت برخورد ميکرد.
5- از فردي به نام عبد الله بن سبا در جنگ صفين و جمل اثر و نشاني يافت نميشود. (3)
نقد و بررسي
اين نظريه از سوي عدهاي از محققان شيعه و اهل سنت و نيز برخي از مستشرقين مورد نقد قرار گرفته است که چند نمونه را يادآور ميشويم:علامه اميني
وي در نقد اين نظريه ميگويد: لازم است در اين باره راه حزم و احتياط را برگزينيم، و مقام مسلمانان صدر اسلام را بالاتر از اين بدانيم که فردي يهودي از صنعا که به دروغ اظهار اسلام کرده، آنان را بفريبد، به گونهاي که مردم و سياستمداران و متصديان امر حکومت همگي تسليم مکر و نيرنگ او شوند و او به گونهاي که خود ميپسندد عقايد مسلمانان را به بازي بگيرد، اينها نه مورد قبول عقل است و نه ارزش تاريخي دارد. (2)طه حسين
طه حسين پس از تحليل و بررسي داستان مربوط به عبد الله بن سبا او را فردي خيالي و حکايت وي را ساخته و پرداخته دشمنان شيعه دانسته است. دلايل وي بر اين مدعا چنين است:1- همه مورخان معتبر اسلامي داستان او را نقل نکردهاند.
2- اساس اين داستان از سيف بن عمر است که در دروغ پردازي و حديثسازي او شکي نيست.
3- کارهايي که به عبد الله بن سبا نسبت داده شده، از قبيل معجزه است، و از يک فرد عادي ساخته نيست.
3- کارهايي که به عبد الله بن سبا نسبت داده شده، از قبيل معجزه است، و از يک فرد عادي ساخته نيست، مگر آنکه مسلمانان را در نهايتبلاهت و ساده لوحي بدانيم.
4- با قبول چنين داستاني، سکوت خليفه (عثمان) و کارگزاران او در برابر آن قابل توجيه نخواهد بود، در حالي که او با کساني چون محمد بن ابي حذيفه و محمد بن ابي بکر و عمار و ديگران با شدت برخورد ميکرد.
5- از فردي به نام عبد الله بن سبا در جنگ صفين و جمل اثر و نشاني يافت نميشود. (3)
برنارد لوئيس
عدهاي از مستشرقين نيز نظريه مزبور را بي اساس دانستهاند. برنارد لوئيس (4) ضمن بيپايه دانستن آن، ديدگاه «ولهوزن» (5) و «فريد ليندر» (6) را در اين باره ياد آور شده که پس از نقد و بررسي مصادر به اين نتيجه رسيدهاند که داستان عبد الله بن سبا ساخته و پرداخته متاخرين است. (7)کاشف الغطاء
آية الله شيخ محمد حسين کاشف الغطاء در رد داستان عبد الله بن سبا ميگويد:«کتب شيعه به اتفاق، عبد الله بن سبا را لعن کرده و از او تبري جستهاند و عاديترين تعبير آنان درباره او اين است که وي پليدتر از آن است که از او ياد شود. (8)علامه عسکري
علامه سيد مرتضي عسکري در اين باره دستبه تحقيق گسترده و عميقي زده و ثابت کرده است که مدرک داستان ياد شده، تاريخ طبري، و راوي آن سيف بن عمر است که به گواهي علماي رجال متهم به جعل حديث، و زندقه است. و طبعا نميتوان به روايت وي در اين باره استناد نمود. (9)سخن پاياني
در کتب ملل و نحل از سبئيه (بر وزن نظريه) به عنوان يکي از فرقههاي غلات ياد شده است. چنانکه بغدادي نخستين فرقه از فرقههايي را که منتسب به اسلاماند ولي در حقيقت از فرقههاي اسلامي نيستند، فرقه سبئيه دانسته و درباره آن گفته است: «سبئيه پيروان عبد الله بن سبا هستند که در حق علي عليهالسلام غلو کردند، نخست او را پيامبر و سپس خدا خواندند. و جمعي از مردم کوفه دعوت او را پذيرفتند، و هنگامي که خبر آنها به علي عليهالسلام داده شد، دستور داد آنان را بسوزانند، ولي چون سوزاندن همه آنها را صلاح ندانست، ابن سبا را به ساباط مداين تبعيد کرد، و پس از آنکه امام به شهادت رسيد، وي شهادت آن حضرت را انکار کرد و گفت او به سان عيسي بن مريم عليهالسلام به آسمان بالا رفته است و بار ديگر به زمين باز خواهد گشت و از دشمنان خود انتقام خواهد گرفت» . (10) پس بر فرض که عبد الله بن سبا وجود خارجي داشته است، نقش او در حد تاسيس يکي از فرقههاي غلات بوده، و هيچ گونه ارتباطي با مذهب شيعه ندارد. در اين صورت قبول سبئيه به عنوان يکي از فرقههايي که در جهان اسلام پديد آمده است، با انکار وجود شخصي به نام عبد الله بن سبا و آنچه درباره وي در زمان خلافت عثمان در مورد پايهگذاري مذهب تشيع از سوي محققان نقل گرديد، هيچ گونه منافاتي ندارد.پينوشتها:
1- المذاهب الاسلامية، ابو زهرة، ص 46، نشاة الفکر الفلسفي في الاسلام، دکتر علي سامي النشار، ص 18، السنة و الشيعة، رشيد رضا، ص 4- 6.
2- الغدير، ج 9، ص 220.
3- علي و بنوه، ص 98- 100، فصل ابن سبا.
4 -Bernard Lewis.
5 -Wellhausen.
6 -Fried lander.
7- نشاة التشيع، ص 57- 58.
8- اصل الشيعة و اصولها، ص 106.
9- ر. ک: عبد الله بن سبا. تاليف علامه عسکري. اسد حيدر، نويسنده کتاب «الامام الصادق و المذاهب الاربعة» نيز در جلد سوم کتاب خود تحقيق جامعي در اين باره دارد. (ص 456- 493) .
10- الفرق بين الفرق، ص 223- 224.