گفتگو با حجت الاسلام علی کورانی

سؤال : از وقتى كه در اختيار ما قرار داديد، متشكريم. لطفاً به گوشه هايى از زندگى، آثار و تحصيلات خودتان اشاره فرماييد. پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم. اين جانب على كورانى عاملى، در سال 1945م. در جنوب لبنان (جبل عامل)، روستايى نزديك صور متولد شدم. روستاى ما محل تبليغ مرحوم سيدعبدالحسين شرف الدين بود، كه من به بركت ايشان طلبه شدم و به نجف رفتم. در آنجا تقريباً ده سال، در درس هاى آية الله خوئى و شهيد صدر شركت كردم. در ايام تبليغى، ماه مبارك رمضان و محرم، در داخل عراق مشغول تبليغ بودم. بعداً، به عنوان وكيل آية الله حكيم و سپس وكيل آية الله خويى در كويت بودم.
يکشنبه، 12 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفتگو با حجت الاسلام علی کورانی
گفتگو با حجت الاسلام علی کورانی
گفتگو با حجت الاسلام علی کورانی
منبع:سايت حديث

سؤال : از وقتى كه در اختيار ما قرار داديد، متشكريم. لطفاً به گوشه هايى از زندگى، آثار و تحصيلات خودتان اشاره فرماييد.

پاسخ: بسم الله الرحمن الرحيم. اين جانب على كورانى عاملى، در سال 1945م. در جنوب لبنان (جبل عامل)، روستايى نزديك صور متولد شدم. روستاى ما محل تبليغ مرحوم سيدعبدالحسين شرف الدين بود، كه من به بركت ايشان طلبه شدم و به نجف رفتم. در آنجا تقريباً ده سال، در درس هاى آية الله خوئى و شهيد صدر شركت كردم. در ايام تبليغى، ماه مبارك رمضان و محرم، در داخل عراق مشغول تبليغ بودم. بعداً، به عنوان وكيل آية الله حكيم و سپس وكيل آية الله خويى در كويت بودم. بعد از آن به لبنان برگشتم، براى فعاليت هاى اجتماعى، تبليغ و تدوين نوشته ها و ياد داشت هايى كه از حدود سى سال قبل تهيه كرده بودم، از جمله: عصر ظهور و معجم احاديث امام مهدى(علیه السلام) و اخيراً، مشغول كتاب «تدوين القرآن» در ردّ شبهات مطرح شده عليه شيعه در باره قرآن بودم. و دراين مورد، در منابع فعلى اهل سنت، اسنادى پيدا كرديم كه اين نسخه موجود قرآن را نسخه قرآن اميرالمومنين (علیه السلام) مى داند. بعد از انقلاب اسلامى به جمهورى اسلامى ايران آمدم و در تهران با دوستانمان در زمينه حركت هاى انقلابى در عراق و لبنان فعاليت داشتيم، بعداً به قم آمدم و حدود پانزده سال است كه در قم مشغول فعاليت هاى تحقيقى هستم.

سؤال : از چه زمانى و با چه علل و انگيزه هايى به پژوهش هاى حديثى روى آورديد؟

پاسخ: الحمدالله از طفوليت علاقه مند بودم كه راجع به امام مهدى (عجل الله تعالی فرجه) بدانم و هنگامى كه نجف بودم، مكتب امام اميرالمؤمنين(علیه السلام) تازه تأسيس شده بود، كليد آن را مى گرفتم و شب براى مطالعه مى ماندم و تمام كتاب هايى كه مربوط به حضرت بود، مطالعه كردم. مسأله امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه) و انتظار فرج او، يك مسأله اعتقادى و مشترك بين شيعه و اهل سنت است. در كويت با مرحوم سيد عباس مهرى، مؤسس مكتب امام اميرالمؤمنين(علیه السلام) دوست بودم. ايشان وقتى كه اين مؤسسه را تأسيس كرد، گفت: مى خواهم يك كار خوبى بشود. من پيش نهاد كردم كه اين موضوع كار بشود و ايشان پذيرفت و در اين مؤسسه در باره موضوع امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه) كار شد.بعداً انقلاب مبارك و اسلامى ايران و زمينه ساز بودن آن در حركت حضرت مهدى (عجل الله تعالی فرجه) انگيزه اى دو چندان شد براى تحقيق در اين موضوع و الحمدالله درباره حضرت مهدى كتابى نمانده مگر اين كه آن را خوانده ام.

سؤال : در مدتى كه با حديث و كتاب هاى حديثى سروكار داشته ايد، چه تاثير روحى خاصى در خود احساس مى كنيد؟

پاسخ: از استادم در جبل عامل شنيدم كه مى گفت: هر موقع كه ناراحت مى شوم كتابهاى حديثى را باز مى كنم و مى خوانم دلم آرام مى گيرد.انس با احاديث اهل البيت(علیهم السلام) اثر خاص وضعى در انسان دارد.در نجف هم وقتى كه با بعضى طلاب كه اظهار ناراحتى مى كردند برخورد مى كردم، چند دارو براى آنها تجويز مى كردم. يكى اين كه كتاب هاى حديثى را باز كن و چند حديث از ائمه(علیهم السلام) را مطالعه كن. دوم اين كه قرآن را باز كن و قدرى از آن بخوان. سوم اين كه در صحن حضرت اميرالمؤمنين(علیه السلام) بنشين و به گنبد و بارگاه حضرت امير(علیه السلام) نگاه كن اين سه امر را اساتيد اخلاق در نجف مى گويند.انسان وقتى كه احاديث اهل بيت(علیهم السلام) را بخواند در قلب خود احساس نورانيت مى كند.

سؤال : هم اكنون چه كارهايى را در دست پژوهش و تحقيق داريد؟

پاسخ: عقايد شيعه و سنى از كتاب و سنت نشات گرفته و اكنون به يك دوره اعتقادات مقارن نياز داريم. معمولاً اعتقادات را يا به شيوه سخنرانى بيان مى كنند يا به شيوه كلامى و فلسفى. الان مشغول تهيّه يك دوره اعتقادات كه بيشتر آن حديث باشد هستيم و يك جلد آن را به اتمام رسانده ايم.

سؤال : چه انگيزه اى بيشتر باعث شد كه اين تحقيق را شروع كرديد؟

پاسخ: چون الان نياز داريم به عقايد و مبانى آن، لذا من اين شيوه مرحوم آية الله بروجردى (قدس سره الشریف) را كه در واقع نگاه تاريخى به مسایل است، بسيار دوست دارم. مثلاً مسأله رؤيت خداوند متعال كه آيا به چشم قابل رؤيت هست يا نه؟ ريشه آن از كجا آغاز شده است؟ تسلسل تاريخى مسأله از آغاز تا عصر ما، اين نگاه تاريخى به مسایل، روش بارز آقاى بروجردى بود.

سؤال : اگر صلاح بدانيد بعضى نكات جالب و مهم كه در تحقيقات حديثى به آن دست يافته ايد نقل فرماييد.

پاسخ: در زمينه عقايد از آقاى بروجردى نام برده شد. ايشان نظريه اى در فقه دارند و مى گويند ما فقه را بايد دو قسم كنيم: متلقاة و تفريعى، «فقه متلقاة» فقهى است كه راويان، حديث را به طور مستقيم از امام گرفته اند.اين همان ثروتى است كه اصحاب دست به دست از ائمه(علیهم السلام) گرفته اند و به ما رسانيده اند. اما «فقه تفريعى» فقهى است كه فقها بعدها امور و فروع مورد نياز را تفريع كردند. اين دو فقه مهم است مثلاً شهرت در فقه متلقاة حجت است. و در فقه تفريعى نه، و اين خيلى مهم است و اثر عملى هم دارد. ايشان نظرش اين بود كه فقه متلقاة و تفريعى تا عصر محقق حلى محفوظ بود اما بعد از محقق حلى اين دو فقه مخلوط شد.اين دو روش متلقاة و تفريعى را مى توانيم در عقايد هم مطرح كنيم. در اين وادى يك مسأله متلقاة داريم و يك مسأله تفريعى و اجتهادى، در امور متلقاة مى بينيم كه اعتقادات ما آن قدر احاديث آن شفاف و روشن و صحيح اعلايى است كه شبهه اى در آن راه پيدا نمى كند؛ مثلاً در فقه چقدر خوشحال مى شويم كه اين سند اعلايى است و آن را مى بينيم، مثلاً روايتى كه مى بينيم مسندش خوب است؛ مثلاً على بن ابراهيم عن ابيه عن ابن ابى عمير عن هشام عن امام الصادق (علیه السلام) كه نوع سند اعلايى است. در عقايد احاديث اعلايى بسيار زيادى داريم. در تفسير هم من روايات با سند اعلايى ديدم، وقتى كه ما در اعتقادات متلقاة اين گونه روايات داريم، ديگر نيازى به خيلى از امور فلسفى و تفريعات نداريم. نياز ما به تفريع در فقه بيشتر از نياز ما به تفريع در عقايد است. البته اگر كلام و اعتقادات را به صورت مقارنه اى بخوانيم بهتر است، هم چنان كه باز در فقه، نظر مرحوم آقاى بروجردى اين بود كه فقه بايد مقارنه اى خوانده شود، چون فقه شيعه حاشيه تصحيحى برفقه سنّى هاست؛ چون دولت، قضات و حكومت دست سنى ها بود و ائمه(علیهم السلام) جريانات و احكام فقهى را تصحيح مى كنند. در اعتقادات هم ما مى بينيم كه حركات و جريانات اعتقادى مختلفى بعد از پيامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) رخ داده است و ائمه(علیهم السلام) در مقابل آنها ايستاده اند. پاسدارى اهل بيت(علیهم السلام) از توحيد و اعتقادات اسلامى از اميرالمؤمنين(علیه السلام) تا امام عسگرى(علیه السلام) بسيار روشن است.

سؤال : اهميّت و جاى گاه سنت را در تبين و معارف دينى چگونه ارزيابى مى فرماييد، هم چنين سنت در نسبت با قرآن از چه جاى گاهى برخوردار است؟

پاسخ: البته ما مقلد آن طرز تفكر نيستيم كه مى گويد نيازى به سنت نداريم و قرآن كافى است، بلكه اعتقاد داريم كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: «انى تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى اهل بيتى».
عترت شامل دو معناست: رهبرى عترت و بيان عترت، بيان عترت يعنى سنت و لذا سنت حكم اهل اسلام است و قرآن تنها كافى نيست، قرآن مفسر مى خواهد و لذا اسلام دو ركن دارد: قرآن و سنت.

سؤال : بيشتر توضيح دهيد كه رابطه سنت با قرآن چگونه است؟

پاسخ: خداوند متعال از آغاز ارسال انبيا و انزال كتب، مسؤوليت بيان كتب الهى را به پيامبران و اوصيا آنها سپرده است؛ بدان دليل كه خود مى فرمايد: ان علينا جمعه و بيانه. يعنى خود خداوند است كه مبين را مشخص مى نمايد و آن را به عهده عامه مردم نگذاشته است، لذا در زمان حضور پيامبران اين مسؤوليت بر دوش آنهاست و پس از آن بر عهده اوصياى آنها وائمه اطهار(علیهم السلام) است. مى توان گفت كه قرآن و سنت مثل اكسيژن و هيدروژن است كه آب بدون يكى از اين دو حاصل نمى شود، قرآن هم به تنهايى حجت نيست، بلكه سنت تكميل كننده آن است.

سؤال : قرآن را در واقع نمى توان بدون اهل بيت(علیهم السلام) و سنت، فهم و تفسير كامل كرد؟

پاسخ: بله، در غير محكمات و نيز در مجموع محكمات و متشابهات قرآن را بدون اهل بيت(علیهم السلام) نمى توان تفسير كامل كرد، اما در محكمات مى توان. بعضى علما ـ قدس الله نفسه ـ گويند ظواهر قرآن حجيت ندارد. اما ما نمى گوييم ظواهر حجيت ندارد، بلكه مى گوييم، قرآن بدون روايات پيامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه اهل بيت(علیهم السلام) قابل استفاده نيست و نمى توان به آن عمل كرد. من تعجب مى كنم از آقايانى كه در حوزه، كار تفسيرى و قرآنى مى كنند، اما كم تر روايات تفسيرى را مطالعه و بررسى مى كنند و حال آن كه روايات تفسيرى زياد است و حداقل صدهزار روايت تفسيرى داريم و از اين مجموعه عظيم و گنج پربها كم استفاده مى شود. بعضى از مفسران نظريات صوفيه و عرفا را مى بينند، برخى، به روايات سنى ها و منابع تفسيرى آنها، مانند فخر رازى و غير آن رجوع مى كنند و يا ديدگاه هاى تفسيرى مفسران شيعه را از نظر مى گذرانند، اما به روايات كم توجه اند.

سؤال : روايات مربوط به تفسير قرآن و فضيلت سوره ها، رواياتى است كه، مفسران به آنها توجه خاصى نمى كنند. آيا به خاطر اين نيست كه سند آنها متقن نيست؟

پاسخ : درست است. اين نوع روايات را داريم، اما روايات با سند اعلايى در تفسير قرآن، داريم، مثلاً در كتاب تفسير برهان راجع به سوره يوسف تقريباً دو صفحه روايات به سند اعلايى هست.

سؤال : دليل حجيّت سنت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه(علیهم السلام) از نظر قرآن چيست؟

پاسخ: در قرآن آمده است كه: «ما آتيكم الرسول فخذوه و مانهاكم عنه فانتهوا»، «يا ايها الذين آمنوا اطعيوا الله و اطعيوا الرسول» دلالت اين دو آيه براى تمام مسلمين است و مورد اجماع همه هم هست كه اطاعت از رسول به دستور قرآن است. سؤال : به نظر حضرت عالى با توجه به اطلاعات و مطالعاتى كه داريد، آيا حديث در حوزه هاى علميه جاى گاه خود را پيدا كرده است؟ پاسخ: الحمدالله رب العالمين بعد از انقلاب مبارك اسلامى، قدم هاى مهم و وسيع شروع شده، شيعه از اوّل به حديث اهميت داده است، حوزه هاى علميه در قرون مختلف به حديث اهميت داده است، به مضامين احاديث، به بررسى احاديث، چه از منابع شيعه و چه منابع سنيها. بعد از انقلاب اسلامى حركت هاى مهمى در توجه به حديث پيدا شد. مى توان گفت الان ما در اوايل راه هستيم. الان انواع كارهاى حديثى شروع شده است، از جمله تأسيس دارالحديث با بخش هاى گوناگون يا همين مجله پژوهشى شما در زمينه حديثو حوزه هاى ديگر مربوط به حديث.

سؤال : چه پيش نهادى در خصوص بهره گيرى بيشتر از حديث در حوزه و جامعه به نظر شما مى رسد؟

پاسخ: براى خود حوزه، در واقع ما بانك احاديث لازم داريم تا سؤال هاى گوناگون حديثى را سريعاً پاسخ گويد. ديگر، يك معجم حديثى جامع كه هم لفظى باشد و هم موضوعى؛ همراه با ترجمه. اگر اين كار انجام شود حوزه و مردم خيلى استفاده مى كنند. الان خيلى از مردم، دوست دارند كه بدانند آيا در فلان موضوع، حديثى هست يا نه؟ و اگر هست ترجمه آن چيست؟

سؤال : موقعيت كتب اربعه و صحاح سته را در جوامع شيعى و سنى چگونه ارزيابى مى كنيد و چه ويژگى هايى در آنها وجود دارد؟

پاسخ: جايگاه كتب اربعه در بين شيعه و صحاح سته در ميان اهل سنت خيلى قوى و محكم است. ولى برادران ما از عامه، حاضر نيستند كه در صحاح سته ـ خصوصاً بخارى ـ كمى بررسى علمى كنند، زيرا مى گويند: «بخارى كتاب معصوم من الجلد الى الجلد»و معناى صحاح سته و منابع معتبر اين است كه قابل مناقشه نيست و بايد قبول كرد حتى اگر در آنها تناقض هم باشد. اما كتب اربعه گرچه نزد ما معتبر است اما قابل بحث و بررسى است. و هر مجتهدى مى تواند بررسى كند و به نتيجه برسد كه اين سندش ضعيف است و آن ديگرى قوى. و لذا كتب اربعه نزد شيعه يك جاى گاه قوى و قابل بحث علمى دارد و صحاح سته نزد سنى ها جايگاهى قوى اما قابل بحث علمى نيست.

سؤال : اگر ممكن است ويژگيهاى كتب اربعه و صحاح سته را هم بيان بفرماييد.

پاسخ: من ادعا مى كنم كتاب كافى دقيق ترين كتاب علوم حديث، نزد شيعه و سنى، است. شما مى توانيد كتاب كافى را با هر كتاب حديثى از شيعه و سنى مقايسه كنيد و آن گاه مى بينيد كه از چه عمقى برخوردار است. ما مى بينيم كتاب كلينى و بخارى در يك عصر تأليف شده و مؤلفان آنها معاصر هستند اما روش و دقت كارى كلينى نسبت به كليه كتاب هاى قبل و معاصر او برتر است. بخارى در واقع پيش نويس بود و ماند، لذا خيلى از اوقات عنوان بابى را دارد اما ذيل آن حديثى نيست يا حديثى كه تحت عنوان آمده با آن تطبيق ندارد و حديث در موضوع ديگرى است، اين گونه احاديث زياد است.

سؤال : در جريان منع كتابت كه يكى از حوادث مهم تاريخ كتابت حديث است، علل روى كرد خلفا به منبع حديث و ضبط چگونه است؟

پاسخ: اين به جريان انتقال قدرت به بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) برمى گردد، واقعيت اين بود كه براى عرب سنگين بود كه بنى هاشم حاكم مطلق بشوند. پيامبر(صلی الله علیه و آله) از بين بنى هاشم مبعوث شد و بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) هم بنى هاشم حاكم تمام قبايل قريش مى شدند و اين امر براى آنان سنگين بود. لذا بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله)نشستند و خليفه دوم گفت: نبوت براى بنى هاشم كافى است و بايد خلافت در قبايل قريش بگردد. اصل قضيه اين بود كه خودشان حكومت تشكيل دادند و حديث پيامبر(صلی الله علیه و آله) با اين كار متناقض بود و ترسيدند اگر حديث پیامبر(صلی الله علیه و آله) از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله) تدوين شود براى شان دردسر آفرين باشد و خلافت شان زير سؤال برود، لذا تصميم گرفتند اوّل اكتفا به قرآن كنند، چنان كه در زمان مريضى پيامبر(صلی الله علیه و آله) وقتى كه خواستند وصيت كنند عمر گفت: قرآن، كافى است و حتى مفسر قرآن، از بنى هاشم هم، لازم نيست، خليفه حق تفسير قرآن دارد و اين حق خليفه است. وقتى كه قرآن، كافى است و حق تفسير قرآن با خليفه باشد، ديگر نيازى به سنت پيدا نمى شود و خليفه احاديثى را كه مناسب است انتخاب مى كند.آقاى رشيد رضا به اين نظريه كه مى رسد مى گويد: صحابه نخواستند تمام سنت پيامبر(صلی الله علیه و آله) را دين قرار بدهند لذا تدوين حديث مشكلات زيادى براى آنها داشت و مردم را منع كردند. اما مردم به اين دستور خليفه مقيد نبودند، ائمه اهل بيت(علیهم السلام) ايستادند، خود حديث تدوين كردند و هم دستور دادند كه تدوين حديث كنند.

سؤال : به نظر شما چه كسانى در حفظ جاى گاه حديث در مذهب تشيع نقش مهم و اصلى را داشتند؟

پاسخ: تعدادى در حضور ائمه(علیهم السلام) بودند كه اصحاب اجماع بودند، امام صادق(علیه السلام) فرمود: «لولا هؤلاء لدرست احاديثاً اهل البيت». اين اصحاب اجماع احاديث را حفظ كردند. در غيبت صغرا بعد از حضور اهل بيت(علیهم السلام) در درجه اوّل به اعتقاد من مرحوم كلينى ـ قدس الله نفسه الزكيه ـ است (از عجايب دنياست كه قبر مرحوم كلينى ـ رئيس محدثان شيعه ـ در بغداد در مسجد سنّى هاست و قبر بخارى در بخارا در مسجد شيعه هاست و اين را مى توان نشان وحدت تلقى كرد). پس مرحوم كلينى بالاترين نقش را بعد از حضور و زمان ائمه(علیهم السلام) دارد و بعيد نيست اين كار او به توجيه مستقيم حضرت على(علیه السلام) باشد.

سؤال :پس جا دارد كه دارالحديث و جاهايى كه قدرت دارند «كلين» را رونق دهند

پاسخ: اگر مركز حديث ايران «كُلِين» شود و دانشگاه حديث در «كلين» باشد و قبر مرحوم پدر كلينى احيا شود و يك مسجد مفصل در آنجا ساخته شود خيلى مناسب است.

سؤال : حديث در ميان شيعه و اهل سنت چه ادوارى را پشت سر گذاشته است؟

پاسخ: در عامه، اوّل منع مطلق حديث، مرحله بعد به دستور عمر بن عبدالعزيز فرمان تدوين حديث صادر شد.(برادران اهل سنت اين مرحله را مهم مى دانند و تقريباً صد سال بعد از وفات پیامبر-صلی الله علیه و آله- بود) پس حديث در ميان اهل سنت دو دوره داشته: يكى منع و ديگرى تدوين. دستور تدوين حديث هم زير نظر دولت ها و حكومت ها آن هم تدوين حديث پيامبر(صلی الله علیه و آله) و عمر با هم. اما نزد شيعيان و اهل بيت(علیهم السلام) مرحله منع تدوين حديث نداريم. مى توانيم بگوييم مرحله تلقى احاديث كه اين از اصول اربعمائه شروع شده است. نحوه تدوين اين اصل ها اين گونه بوده است كه مطالب را از امام(علیه السلام) مى شنيده و آنها را در دفترهايى يادداشت مى كردند، پس اصول يعنى همان دفترچه هاى يادداشت از امام(علیه السلام) و اوّلين جمع موسوعى و آكادمى از مرحوم كلينى ـ قدس سره الشریف ـ است.

سؤال : به نظر شما برجسته ترين كارى كه تشيع و تسنن درحوزه حديث، انجام داده اند چيست؟

پاسخ: در جهان اسلام و مراكز اسلامى كارهاى برجسته اى در زمينه حديث انجام داده اند؛ مثلاً در حوزه قم، دارالحديث، مؤسسه بزرگى است كه به كار حديث در جنبه هاى مختلف اشتغال دارد. برشمردن كارهاى همين مؤسسه حديثى مى تواند حجم و عمق كار را نشان دهد.سؤال : به نظر شما كدام يك از شيعه و عامه در زمينه حديث كارهاى جديد و قوى تر كرده اند؟ و كدام جلوترند؟ پاسخ: در حفظ و نشر حديث و ياد دادن آن به مردم، سنىّ ها جلوترند. آنان احاديث بخارى را به مردم و بچّه ها ياد مى دهند، در پاكستان، هندوستان احاديث را مى خوانند و حفظ مى كنند. اما در تحقيق و تحليل احاديث، شيعه جلوتر است.

سؤال : عوامل و انگيزه هاى جعل روايات چه بوده است؟ آيا غير از مسایل حكومت مسایل ديگرى هم در نظر بوده است؟

پاسخ: خيلى مسایل ممكن است نقش داشته باشد، اما اصلى ترين انگيزه براى جعل حديث، انگيزه سياسى بوده است، شروع اين مسأله به زمان پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) برمى گردد، حضرت بالاى منبر تشريف بردند و فرمودند: «الا و من كذب على فليتبوء مقعده من النار» اين جريان ادامه پيدا كرد و نتيجه آن به نفع قبايلى تمام شد كه در مقابل بنى هاشم صف آرايى كرده بودند. اين انگيزه، سياسى بود. انگيزه هاى غير سياسى هم براى جعل روايات و احاديث از عالِم گرفته تا غير عالم و … در كار بود. ذهبى مى گويد دو نفر آمدند پيش يكى از راويان حديث، راوى حديث به يكى از آنها رو كرد و گفت: مقدارى پول به عنوان هديه به ما بده، گفت: ندارم، گفت مگر نشنيده اى اين حديث را … فلان از فلان از فلان … ( به اين مضمون) كه: «هيچ كس نبايد ديگرى را رد كند و به او هديه ندهد.» آن مرد از اين حديث جعلى مرتب و منظم شده خوشش آمد و درهمى به او داد.راجع به احاديثى كه در باره تعريف و يا مذمت اقوام آمده بايد شك كرد، مثلا حديثى كه مى گويد: «لغة اهل الجنة عربية» البته من بررسى نكردم ولى انسان بايد احتمال جعلى بودن را بدهد.يا روايات در مذمت و يا مدح فارس؛ يكى از آنها اين است: كه «حملة العرش يتكلمون بالفرسية».
همين طور احاديث راجع به شهرها و كشورها؛ مثلاً در تعريف شام يهوديان خيلى حديث نقل كرده اند. بعضى از جاعلين حديث، خود تصريح كرده اند كه انگيزه جعل آنها تشويق مردم به خواندن قرآن و دورى از حديث بوده است.ممكن است انگيزه جعل گاهى صرفا قوميّت و تعصب به اقوام و طوايف باشد، مثلا در نقد ابن ماجه، محدثين مى گويند: ابن ماجه در نقل اين حديث كه در فضل قزوين از پیامبر(صلی الله علیه و آله) نقل مى كند كه: «… يرابطون فى قزوين …» از باب تعصب وى به شهر خودش قزوين بوده است. بنابراين مى توان گفت يكى از انگيزه هاى اصلى در جعل روايات مسایل سياسى بود؛ البته انگيزه هاى ديگرى مانند مالى، قومى، ملى و … هم نقش داشته است.

سؤال : علم رجال، درايه و امثال آن در ارزيابى حديث چه اندازه نقش دارد؟

پاسخ: علم رجال نقش مهمى دارد، در اين جا يك مبنايى وجود دارد كه ميزان رد و قبول احاديث، مقبوله، موثقه، و حسن بودن احاديث است و بهتر اين كه بگوييم فقه الحديث يا بيوگرافى حديث و اين هم از بركات مرحوم بروجردى است كه ايشان روايتى را مى ديد كه سند آن هم صحيح است و مورد قبول، به آن اكتفا نمى كرد. وى می فرمود بايد بررسى كرد تا چندين حديث را بر يك مضمون يافت، و اطمينان حاصل كرد كه چنين مضمونى از امام(علیه السلام) صادر شده است. روايات را هم بايد از اين طرف و آن طرف جمع كرد تا از مجموع آنها به ضميمه جريانات مختلف، اطمينان حاصل شود كه اين اصل صدور دارد و لذا فقه رجال حديث و علم درايه خيلى مهم است و در عين حال، هم علم به شرايط احاديث و روايات و هم چنين شرايط ديگرى را كه مربوط به احاديث است، بايد از نظر دور نداشت.

سؤال :آيا شارع راه خاصى را براى ارزيابى روايات پيش نهاد كرده است؟ يا راه همان روش عقلايى است؟

پاسخ: بله، ميزان قرآن است، پيامبر (صلی الله علیه و آله) و ائمه (علیهم السلام) فرموده اند كه: «يجب ان نعرض الحديث على القرآن» اما برادران سنى معتقدند كه اگر تعارض بين اخبار شد لازم است راهى انديشيده شود و ما قبل از تعارض، دو چيز را بايد ببينيم كه آيا اين روايت با قرآن تنافى و مخالفتى دارد يا نه. از اصول اماميه آن است كه تمام احاديث پیامبر(صلی الله علیه و آله) و ائمه ـ عليهم صلوات الله ـ اوّل بايد با ميزان قرآن سنجيد، اگر مخالفتى با آن نداشت آن گاه سراغ سندش مى رويم و بررسى مى كنيم و اگر مخالفت داشت از اوّل به دور خواهيم ريخت، حال سندش درست باشد يا نه، لذا در مورد مسأله رؤيت خداوند متعال با چشم سر، «ابوقراء» وقتى خدمت امام رضا(علیه السلام) رسيد از رؤيت خدا سؤال كرد، امام(علیه السلام) فرمود: مگر چه كسى به مردم فرموده است«لاتدركه الابصار» جز پیامبر(صلی الله علیه و آله) آن هم از لسان وحى، خوب، پس چطور مى پذيريد كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) در يك جا فرموده باشد به من وحى شده كه «لاتدركه الابصار» و در جاى ديگر بگويد «تدركه الابصار»، آيا اين را هيچ عاقلى مى تواند قبول كند و به پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت دهد؟! زنادقه نتوانستند در گفتار پيامبر(صلی الله علیه و آله) تناقض اثبات كنند حال آيا مى خواهى از اين راه ثابت كنى؟! به امام عرض كرد آيا اين احاديثى را كه از پیامبر(صلی الله علیه و آله) وارد شده تكذيب مى كنى؟ حضرت فرمود: بله، اگر مخالف قرآن باشد، پس مهم ترين معيار، عرضه روايات بر كتاب خدا است.

سؤال : آيا شما شيوه هاى رايج در حوزه را براى بررسى احاديث، كافى مى دانيد؟

پاسخ: شيوه اى كه اكنون رايج است خيلى مفيد و ضرورى است اما كافى نيست، زيرا بايد شرايط مختلف را در نظر داشت، مثلاً اگردر جريان مربوط به حضرت صديقه طاهره ـ سلام الله عليها ـ براى بعضى از حوادث روايت خاص پيدا نكنيم، اما شرايط كلى، امارات و مناسبت حكم و موضوع، دلالت بر بسيارى از چيزها دارد. اگر شيوه كار دولت با مخالفان در جزيرة العرب و برخورد مخالفان با حكومت آن عصر را همراه با قرائن مختلف مد نظر داشته باشيم در مى يابيم كه جميع اين امور مكمل هم هستند. بنابراين لازم است در هر امر تنها به حديث اكتفا نشود بلكه بايد تمام اوضاع، شرايط وقراين مختلف آن عصر را بررسى كرد.

سؤال : بهره گيرى از سنت با چه مشكلاتى روبه رو است؟

پاسخ: پيدا كردن حديث و منابع مختلف آن بسيار مهم است. اين كه حديث از چه كسانى روايت شده و تاريخچه و شأن نزول آن چيست، فقه الفاظ حديث، فقه الفاظ مشابه يا الفاظ حديثى كه مورد نظر است و تركيب كلمات حديث مثلا الفاظ و كلمات پیامبر(صلی الله علیه و آله) تركيب خاص دارد؛ از باب نمونه روايتى وجود دارد كه پیامبر(صلی الله علیه و آله) هنگام مراجعت از تبوك، شنيد كه راجع به بنى هاشم حرف هايى زده مى شود فرمود: «مالى ارائكم اذا ذكر آل محمد كانى يفقع فى وجوهكم حب الرمان» كه چهره هاى آنها در هم مى رفت، معلوم مى شود انار مدينه ترش بوده است و اين از تعبير «يفقع فى وجوهكم حب الرمان» استفاده مى شود. يا مثلا راجع به رؤيت خداوند متعال با چشم سر، عايشه اين امر را رد كرد و گفته است «لاتدركه الابصار» هر كس به شما گفت پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدا را ديده است او را تكذيب كنيد: «من قال ان محمداً رأى ربه فقد اعظم الفرية على الله».
تا وقتى كه اين تعبير را در جاهاى ديگر مى بينيم مى فهميم از پيامبر است. پس تعبيرات و تركيبات مخصوص حديث در فهم معانى الفاظ حديث خيلى كمك مى كند.

سؤال : نقش حديث را در مسایل كلامى به ويژه در جاهايى كه ميان حديث و استنباط عقل مخالفتى وجود داشته باشد چگونه ارزيابى مى كنيد؟

پاسخ: اگر مخالفت حديث با ادراك عقلى قطعى باشد در حديث بايد توقف نمود و اين خيلى كم است و اگر مخالفت با احتمالات و ظنون عقلى باشد در اين جا حديث مقدم است آن گاه كه جامع شرايط باشد.

سؤال : آيا تحقيق و شناخت احاديث عامه تأثيرى در فهم و درك احاديث شيعه دارد؟

پاسخ: اطلاع از احاديث عامه حتماً در فهم روايات خاصه موثر است،مشروط بر آن كه ابتدا انسان اطلاع كامل از احاديث شيعه داشته باشد، زيرا گاهى مى شود كه انسان مى خواهد با عينك اهل سنت نگاه كند، پس به طور كلى هركس تسلط اش بر احاديث مذاهب مختلف بيشتر باشد قدرت درك او بيشتر خواهد بود.

سؤال : معناى مخالفت و موافقت حديث با قرآن چيست و حدود آن كدام است؟

پاسخ: مخالفت با قطعيات قرآن يعنى مخالفت با ظهورات قطعيه قرآن، هر آن چه كه مخالف با ظهورات قطعيه قرآن باشد نمى توان آن را قبول كرد و مردود است.

سؤال : آيا قواعد فهم تمام روايات يكسان است يا تفاوت مى كند؟

پاسخ: علم طب تفصيلاتى دارد و نمى توان نسخه يك مريض را به مريض ديگر داد و نمى توان حكم يك حالت را بر حالت ديگر تسرّى داد، در واقع مسأله فقه وحديث و علوم اسلامى تفصيلاتش بيشتر از طب است و لذا نمى توان يك قاعده كلى بر فهم حديث مشخص نمود.

سؤال : شناخت تاريخ عصر پیامبر و ائمه(علیهم السلام) چه نقشى در فهم حديث دارد؟

پاسخ: خيلى مؤثر است، وضع سياسى جهان و جزيرة العرب و وضع قبايل و يا فتوحات اسلامى در فهم حديث، بسيار مؤثر و حتى دانستن آنها ضرورى است.

سؤال : به نظر حضرت عالى آيا فحص فقها در كتابهاى رايج حديثى امروز مى توان مبناى اجتهاد در استنباط صحيح و جامع قرار گيرد، و آيا اين كافى است؟

پاسخ: اين جا دو سؤال است: يكى اين كه اگر فقيهى هزار فتوا داشته باشد و دو سال در دنيا بگردد ده فتوا از هزار فتواى او عوض مى شود آيا اين علم اجمالى منجز مى شود يا نه؟ سؤال دوم اين كه اگر خودش كتب اربعه و وسائل و نيز كتب مختلف حديثى سنى و شيعه را ديد و كتب ديگر از اطلاعات عمومى و سياسى و اجتماعى را هم مطالعه كرد از اين هزار فتوا ده فتوا به نحو علم اجمالى عوض شود، اين علم منجز است يا نه؟ اگر منجز باشد بايد در فتواهايش توقف كند و فتوا ندهد. در باره اين موضوع نزد شهيد صدر زياد بحث شد و اخيرا نوشته اى از ايشان دارم كه در آن آمده است: تكليف مجتهد به اندازه قدرت متعارف شخص او است.
الآن هم اين را مى توان گفت كه مجتهد از رايانه و غيره كمك بگيرد و تمام احاديث مربوط به موضوع را ببيند و تا تمام روايات را نديده، فتوا ندهد.

سؤال : جناب عالى چه نوع كتاب حديثى را براى ترجمه به زبان هاى فارسى و غيره پيش نهاد مى كنيد؟

پاسخ: اگر كتاب كافى به زبان هاى مختلف ترجمه شود خيلى خوب است.

سؤال : چه تفاوت هايى ميان ترجمه قرآن و حديث وجود دارد؟ آيا لازم نيست در ترجمه حديث هم مانند قرآن دقت شود؟

پاسخ: بله خيلى لازم است، خصوصا بيشتر احاديث ما عين الفاظ امام است و اين از امتيازات احاديث شيعه است، احاديث عامه تقريباً نقل به معناست، لذا برخى از عامه به تعريض به ما مى گويند احاديث ما نسبت به احاديث شما زيباتر است، غافل از آن كه غالب روايات شيعه نقل عين لفظ امام است. وقتى كه مى خواهيم كافى يا كتاب هاى ديگر را ترجمه كنيم بايد دقت كافى مبذول گردد.

سؤال : تصحيح و تحقيق متون حديثى از چه زمانى آغاز شد؟

پاسخ: تقريباً از اوّل اين سيستم اجازاتى را داريم. تحقيقات مختلفى كه در كتاب هاى فقهى است، خود باعث تصحيح و تحقيق دوباره حديث هم مى شده است، اين كه كدام روايت صحيح تر است و بررسى تفاوت روايت ها كه در كتب فقهى ما از زمان شيخ طوسى تا كنون مطرح است در واقع همه اش تحقيق در باره احاديث است. اگر شما نگاه كنيد بحث هاى فقهاى ما در متن احاديث و سلسله اجازات، خودش كانال مهم در تحقيقات احاديث است.

سؤال : بهترين روش در تصيح و تحقيق كتاب هاى حديثى چيست؟پاسخ: بهترين راه براى اين كار پيش گرفتن روش اصول كافى است. در هنگام تصحيح بايد نسخه هاى خطى مختلف گرد آورى و تفاوت نسخه ها يادداشت شود و از روايات كافى مطرح شده در كتاب هاى فقها و غير آن از منابع استفاده شود كه تمام نسخه هاى مختلف خطى مقابله شود، الآن در كتاب هاى مختلف مى بينيم حديثى را به بخارى نسبت مى دهند در حالى كه در بخارى وجود ندارد.

سؤال : چه مقدار از كتاب هاى حديثى هنوز تحقيق و تصحيح نشده است؟

پاسخ: شايد بشود گفت، از كتاب هاى خطى موجود 20% آنها تحقيق و منتشر شده است.

سؤال : برخى از متون كهن و شايسته پژوهش را معرفى كنيد؟

پاسخ: القاضى القضاعى مصرى كه تقريبا هم عصر شريف رضى است، مؤلفاتى دارد كه بسيارى از خطبه ها و كلمات اميرالمؤمنين(علیه السلام) را مستقلا جمع آورى نموده است كه تعداد زيادى از آنها هنوز محفوظ است و منابع كوچك ديگرى كه در لابلاى متون ديگر يافت مى شود. گرچه علماى اعلام مستدركات نهج البلاغه را تهيه نموده اند ولى خيلى از آثار أميرالمؤمنين(علیه السلام) در منابع مختلف باقى است.




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط