انتظار و مهدویّت از دیدگاه جامعه شناختی
نويسنده: دکتر مسعود کوثری
منبع:انتظار و مهدویّت از دیدگاه جامعه شناختی
منبع:انتظار و مهدویّت از دیدگاه جامعه شناختی
پیش درآمد
سلام بر مهدی، خاتمه دهنده ی سلسله ی امامت.
بحث خود را با عنوان انتظار از دیدگاه جامعه شناسی یا مهدویّت از دیدگاه جامعه شناسی ارایه خواهم داد. برای تبیین بحث، ابتدا چند نکته را یادآور می شوم:
الف) نخست روز داوری و روز بازپسین است که حساب اعمال بشر در آن روز رسیده خواهد شد و شر را جزا خواهند داد و خیر را پاداش.
ب) موعودگرایی؛ موعود گرایی نیز نوعی غایت شناسی ادیان است. نهایتی را برای حرکت جوامع ترسیم می کند؛ این که چرخه ی ظلم، استبداد، بی عدالتی و رنج، روزی از گردش باز خواهد ایستاد. این جا است که عنصر دوم این غایت شناسی یعنی موعود گرایی، پیدا می شود و نه تنها در اسلام بلکه در ادیان دیگر نیز ما شاهد پیدایش و رشد این عنصر هستیم. موعودگرایی و هزاره گرایی را در پایان سال 2000 شاهد بودید؛ باشکوه ترین جشن ها در این روز بود. این جشن برای جهان غرب فقط یک تفریح نبود؛ بسیاری از مسیحیان و یهودیان ، چشم انتظار پایان این هزاره بودند. چشم انتظار پایان هزاره ای که در آن، وعده هایی به بشر داده شده بود. پس می بینیم که این عنصر هم در ادیان تکرار می شود. معنای این عنصر در اسلام چیست؟ در اسلام غایتی داریم به نام روز داوری یا روز باز پسین، که اعمال در آن روز، داوری خواهند شد. امّا چرا این موعودگرایی و انتظار منجی، حلقه ای از یک زنجیر است؛ حلقه ای از یک زنجیر که ایده های آن توسط قرآن و اهل بیت علیهم السلام مطرح شده است. باقی گذاشتن یک حلقه در انتهای این سلسله، نشان گر چیست؟ به نظر می رسد که این حلقه پایانی می خواهد به ما بگوید که این ایده ها در تاریخ بشر، پاسخ گوی نیاز این جوامع هستند. اگر ما عدل علی علیه السّلام و تمام فضایل را دریک جامعه ی کوچک می بینیم، مهدویّت نهایت این فضیلت ها است. باز گذاشتن این فضایل تا جایی است که جامعه ی بشری می تواند توسعه یابد. پس این جا مهدویّت معنایی نزدیک به معنای روز داوری یا روز باز پسین دارد. مهدویّت در این جا تجلّی والاترین و برترین نمونه ی عدالت، شفقت، رحمت ، برادری ، مساوات ، زیبایی و خردورزی است؛ نهایتی که برای جامعه ی بشری ترسیم شده است.
ب) جنبه و نتیجه ی بعدی این بحث این است که حکومت برای این موضوع، چه برنامه ای دارد. اندیشه ی بانیان این گفتمان، این است که حال که حکومتی دینی بر سر کار است، حاکمان و مسؤولان دینی ، چه برنامه ای برای مهدوی شدن جامعه دارند؟ چرا که ضابطه های چنان جامعه ای روشن است؛ عدالت، برادری، شفقت: « ... همه ی اموال جهان در نزد مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرد آید؛ آن چه در دل زمین است و آن چه در روی زمین؛ آن گاه مردمان را بگویند بیایید این اموال را بگیرید؛ این ها همان چیزهایی است که برای به دست آوردن آن ها قطع رحم کردید و خویشان خویش را رنجاندید؛ خون های به ناحق ریختید و مرتکب گناهان شدید».2
وَ السَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه
سلام بر مهدی، خاتمه دهنده ی سلسله ی امامت.
بحث خود را با عنوان انتظار از دیدگاه جامعه شناسی یا مهدویّت از دیدگاه جامعه شناسی ارایه خواهم داد. برای تبیین بحث، ابتدا چند نکته را یادآور می شوم:
1.دین در جهان امروز
روزگاری تصور می شد که دین به سرانجام رسیده و به زودی نقش آن در جهان به پایان خواهد رسید و اگر چیزی هم باقی مانده باشد، چیزی است که به قول پیتر برگر یکی از جامعه شناسان دین، سایه بانی است مقدّس. برگر کتابی دارد به نام سایه بان مقدس (The Sacred Canopy). به نظر او، دین سایه بانی است که بر سر مردم است، امّا نه ضرورتاً سایه بانی خارج از این جهان؛ سایه بانی الوهی ؛ سایه بانی است که مردم به آن متوسل می شوند ، سایه بانی که پشتوانه ای برای اخلاق است. بعد از گذشت چهار دهه ، در همین چند سال گذشته، این دانشمند آمریکایی کتابی به نام پایان سکولاریسم نوشت و در آن اعلام کرد که بر خلاف تصور ما، دین در جهان حتی در کشوری چون امریکا به پایان نرسیده، بلکه تحقیقات تجربی جامعه شناسی نشان می دهد که اتفاقاً گرایش به دین حتی در کشوری چون آمریکا افزایش پیدا کرده است.2. غایت شناسی دین
اگر ادیان را نیک بنگریم، چه در ادیان الهی و چه ادیان غیر الهی، همواره عنصری دارند که در دین شناسی به آن «اسکاتولوژی*» می گویند؛ یعنی غایت شناسی. ادیان همواره غایتی را برای بشر ترسیم می کنند؛ حتی ادیانی که پیامبری نداشتند و رهبران آن چون بودا مردم را به دینی بدون پیامبر و دینی بدون خدا دعوت می کردند. اما این دین هم سرانجام غایت شناسی خودش را پیدا کرد. غایت شناسی، جزء عناصر اساسی ادیان است؛ به طوری که حتی ادیانی مثل بودا به این سرانجام کشیده می شوند؛ انسان در چرخه ی کارما، چرخه ی رنج و اندوهی که در این زندگی پابرجا است، گرفتار است و سرانجام از این چرخه ی منحوس تکرارِ کارما، رهایی خواهد یافت. نه تشنه است و نه گرسنه؛ آسوده و بی خیال چون هوا. این جا است که ما می بینیم ادیان به سمت ترسیم غایت کشانده شده اند؛ زیرا (حداقل از دید جامعه شناسی که رشته ی بنده است) ادیان علاوه بر آن که پشتوانه ی اخلاق هستند، برای استحکام بخشیدن به اخلاق ، نیاز به پشتوانه ای در انتها و آ« سوی این زندگی دارند به بیان دیگر این جهان زمان بند است و روزگاری به پایان خواهد رسید. اعمال داوری خواهد شد و دقیقاً در این وضع است که نیک و شر معنا می دهد؛ بنابراین اخلاق در چنین شرایطی معنا می دهد و ارزش های اخلاقی به کمک چنین غایت شناسی تحکیم می شوند.3. عناصر غایت گرایانه در ادیان
به نظر می رسد دو عنصر غایت گرایانه در ادیان وجود دارد:الف) نخست روز داوری و روز بازپسین است که حساب اعمال بشر در آن روز رسیده خواهد شد و شر را جزا خواهند داد و خیر را پاداش.
ب) موعودگرایی؛ موعود گرایی نیز نوعی غایت شناسی ادیان است. نهایتی را برای حرکت جوامع ترسیم می کند؛ این که چرخه ی ظلم، استبداد، بی عدالتی و رنج، روزی از گردش باز خواهد ایستاد. این جا است که عنصر دوم این غایت شناسی یعنی موعود گرایی، پیدا می شود و نه تنها در اسلام بلکه در ادیان دیگر نیز ما شاهد پیدایش و رشد این عنصر هستیم. موعودگرایی و هزاره گرایی را در پایان سال 2000 شاهد بودید؛ باشکوه ترین جشن ها در این روز بود. این جشن برای جهان غرب فقط یک تفریح نبود؛ بسیاری از مسیحیان و یهودیان ، چشم انتظار پایان این هزاره بودند. چشم انتظار پایان هزاره ای که در آن، وعده هایی به بشر داده شده بود. پس می بینیم که این عنصر هم در ادیان تکرار می شود. معنای این عنصر در اسلام چیست؟ در اسلام غایتی داریم به نام روز داوری یا روز باز پسین، که اعمال در آن روز، داوری خواهند شد. امّا چرا این موعودگرایی و انتظار منجی، حلقه ای از یک زنجیر است؛ حلقه ای از یک زنجیر که ایده های آن توسط قرآن و اهل بیت علیهم السلام مطرح شده است. باقی گذاشتن یک حلقه در انتهای این سلسله، نشان گر چیست؟ به نظر می رسد که این حلقه پایانی می خواهد به ما بگوید که این ایده ها در تاریخ بشر، پاسخ گوی نیاز این جوامع هستند. اگر ما عدل علی علیه السّلام و تمام فضایل را دریک جامعه ی کوچک می بینیم، مهدویّت نهایت این فضیلت ها است. باز گذاشتن این فضایل تا جایی است که جامعه ی بشری می تواند توسعه یابد. پس این جا مهدویّت معنایی نزدیک به معنای روز داوری یا روز باز پسین دارد. مهدویّت در این جا تجلّی والاترین و برترین نمونه ی عدالت، شفقت، رحمت ، برادری ، مساوات ، زیبایی و خردورزی است؛ نهایتی که برای جامعه ی بشری ترسیم شده است.
مهدویّت پایان جامعه ی مدرن و فرا مدرن
بنابراین، اگر ما تجلّی بسیاری از مفاهیم دینی را در صدر اسلام در محدوده ی جامعه ی قبایلی می بینیم، مهدویّت ، انتهایی است برای جامعه ای مدرن و فرا مدرن ، صنعتی و فرا صنعتی؛ فضایی است همواره نو و نوشونده، نه کهنه و متعلق به گذشته و نه در فضای یک جامعه ی کوچک یا قبایلی . از لحاظ جامعه شناسی ، همان گونه که می بینیم ، این غایت متناسب با تحول و تکامل جوامع بشری است. به عبارت دیگر، همواره مقیاس و میزانی است در افق که ما می توانیم خود را با آن مقایسه کنیم و احساس نوبودن و فرا نو بودن داشته باشیم؛ احساسی که جامعه می تواند به آن سو برود. این آینده و نجات بخشی، موتور محرّک جامعه ی اسلامی است. اگر کمونیسم و جامعه ی بی طبقه ی آن، در انتهای تاریخ، آرزو عاملی است برای تحرّک جامعه ی مارکسیستی و کمونیستی ، مدینة المهدی، موتور محرّک جامعه ی اسلامی است. در طول تاریخ، همین مدینة المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) فلسفه ی تاریخ شیعه شده است؛ فلسفه ای برای مبارزه ی شیعه در راستای تحقق عدالت.جنبه های قیام مهدویّت
در این فضا می بینیم که همواره یک فلسفه ی قیام، حرکت، نهضت و انتفاضه از بطن مهدویّت برای جامعه ی اسلامی بیرون آمده و این جامعه به آن سمت رفته است. سؤالی که باقی می ماند این است که در حکومت اسلامی تکلیف چنین فلسفه ای که همواره توده را به قیام برای ستادن حق از حکومت دعوت می کند، چه می شود؟ تکلیف این فلسفه قبل از انقلاب معلوم بود؛ دعوت توده به قیام.اما حالا که حکومت اسلامی است چه باید کرد؟ این جا می بینیم که فلسفه ی مهدویّت و یا مهدویّت به عنوان یک فلسفه ی سیاسی ، دو جنبه پیدا می کند: الف: یک جنبه مربوط به توده ها است که همواره چالش کنند، حاکمان را تذکر دهند تا عدل و برادری و برابری را و فضای سالم برای رشد بشر را به وجود آورند. از طرف دیگر ، فلسفه ای است برای حکومت که راه ها و موانع بی عدالتی را از میان بردارد و راه های برادری ، شفقت و مهربانی را در جامعه گسترش دهد.چنین فلسفه ای ، از سویی ما را به عنوان فرد، فرا می خواند به این که عدالت و برادری بجوییم؛ آزادی بجوییم و مهربانی کنیم و از دیگر سو، فلسفه ای است برای حکومت که موانع را بردارد و فضا را برای رشد انسان ها آماده کند. در این جا از مهدویّت یک فلسفه ی سیاسی با دو نگرش در می آید.ب) جنبه و نتیجه ی بعدی این بحث این است که حکومت برای این موضوع، چه برنامه ای دارد. اندیشه ی بانیان این گفتمان، این است که حال که حکومتی دینی بر سر کار است، حاکمان و مسؤولان دینی ، چه برنامه ای برای مهدوی شدن جامعه دارند؟ چرا که ضابطه های چنان جامعه ای روشن است؛ عدالت، برادری، شفقت: « ... همه ی اموال جهان در نزد مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گرد آید؛ آن چه در دل زمین است و آن چه در روی زمین؛ آن گاه مردمان را بگویند بیایید این اموال را بگیرید؛ این ها همان چیزهایی است که برای به دست آوردن آن ها قطع رحم کردید و خویشان خویش را رنجاندید؛ خون های به ناحق ریختید و مرتکب گناهان شدید».2
گفتمان مهدویّت
اگر ما چنین غایتی داریم، تکلیف ما در برنامه های حکومتی چیست؟ عنوانی که برای این همایش برگزیده شده، عنوانی زیباست؛ « گفت مان مهدویّت». معنای گفت مان این است که شما دنبال یک شناخت برنامه ای هستید. به عبارت دیگر از این فلسفه ی دینی می خواهید به یک فلسفه ی سیاسی برسید که از دل آن برنامه ای برای عمل بیرون آید؛ برنامه ای که مدیران اجرایی کارهای خود را با آن ضابطه ها بسنجند.آیا مسؤولان در جهت گسترش عدل کار کرده اند؟ آیا برابری ایجاد کرده اند؟ آیا کارهایی انجام داده اند که به توزیع عادلانه تر ثروت و فرصت بینجامد؟ چرا که گاه فرصت مهم تر از ثروت است؛ زیرا فرصت خود ثروت می آفریند. آیا برای رشدِ خرد، دانش و فهمِ جامعه ی مسلمانان کاری کرده اند؟ آیا برنامه هایی داشته اند که به جای تضاد و دعوا، برادری و رأفت ومهربانی را ترویج کنند؟ در غرب، فیلسوفی به نام « کامپانلا» ، شهرِ خورشید را می نویسد. شهر خورشید جایی است که در آن ستم و بی عدالتی نیست؛ انسان ها اسیر طبقات اجتماعی نیستند و مسیر رشد و تعالی انسان ها فراهم است. سنت آگوستین ، در شهر خدا «اُتوپیا» یا جامعه ای آرمانی را به تصویر می کشد که در آن زشتی ها و بی عدالتی ها نفی شده است. به بیان دیگر، از دل آن ارزش ها و ایده آل های بشری که در کتاب شهر خدا تصویر شده است، یک فلسفه ی سیاسی بیرون آمده است. تأکید من بر این نکته است که ما باید از دل مفاهیمِ خود یک فلسفه ی سیاسی بیرون بیاوریم. اگر می خواهیم حکومت دینی یک حکومت پاینده باشد، باید فلسفه ی سیاسی مختص به خودش را داشته باشد. اگر چنین نباشد، همواره ما حکومتی دینی خواهیم داشت که از سوی غرب با تهاجم فلسفه های سیاسی دیگر رو به رو است. فلسفه ی سیاسی حکومت، باید با مبادی دینی اش سازگار باشد و منافاتی هم ندارد که یک حکومت دینی، چندین فلسفه ی سیاسی رقیب داشته باشد، چنان که در جهان هم چنین است. بنابراین اگر بخواهیم از این دید بحث را جمع بندی کنیم، باید از مفاهیمی چون مهدویّت و جامعه ی آرمانی که در آن آزادی ، عدالت، رشد و خردورزی خواهد بود، یک فلسفه ی سیاسی استخراج کنیم که از سویی مبنای حرکت توده ها و از سویی دیگر، مبنای برنامه ریزی حکومت باشد.موعودگرایی از نگاه جامعه شناختی
در پایان، به این پرسش می پردازیم که موعود گرایی یا مهدویّت ، چگونه می تواند از نگاه جامعه شناختی مورد پژوهش قرار گیرد؟ شما می دانید که فاصله ی سیمای امامان ما آن چنان که در کتاب های دینی و سینه ی علمای دینی ما است با آن چه در توده ی مردم است، ممکن است فاصله ای شگرف با هم داشته باشند؛ یعنی ممکن است برداشت ذهنی توده، از سیمای امامان، با برداشت علمای راستین دین، متفاوت باشد. سیمای امامان را در نزد توده ی مردم چه چیز آشکار می کند؟ در این جا دیگر نمی توان با بحث های کلامی، فلسفی، فقهی و دینی از نوع خاص به پاسخ این پرسش پی برد؛ بلکه باید با تحقیق تجربی مشخص کرد که امامان ما در ذهن توده چه تصویری دارند. بعد از این که این تحقیق تجربی صورت گرفت و تفاوت این دو تصویر روشن شد، می توانیم برنامه ای برای اصلاح و هدایت داشته باشیم. در همین راستا، ما در پژوهش گاه فرهنگ، هنر و ارتباطات چند طرح پژوهشی را برای این کار سامان داده ایم: یکی چهره ی حضرت علی علیه السّلام در توده ی مردم است که می خواهیم ببینیم چه تصویری از امام در ذهن توده ی مردم جای دارد. دیگری مربوط به مسجد جمکران است که در آن در پی این هستیم که بدانیم مردم با چه انگیزه ، نیّت و با چه شیوه- ی نیایشی به سراغ این مسجد می آیند؛ چه انتظاری دارند و در پی چیستند؟ این ها بحث هایی است که می تواند به عنوان مباحثی نو در پژوهش های جامعه شناختی و مردم شناختی دین دنبال شود. از آن جا که در برخی از مدارس قم، جامعه شناختی دین و مردم شناسی دین تدریس می شود، این موضوع ها می تواند توسط خود طلاب حوزه به عنوان موضوعات ناب پژوهشی دنبال شود. امیدواریم که در سال های آینده نیز شاهد رشد و گسترش این مباحث و نشست های تخصصی باشیم؛ زیرا یکی از نیازهای دینی ما به ویژه در نهاد حوزه، پرداختن به موضوعات به صورت تخصصی است.نیازمندی های جامعه ی امروز
جامعه ی امروز نیاز دارد که برای گروه های سنّی مختلف کتاب های خاص آن گروه تولید شود. دیگر نوشتن یک کتاب، به عنوان کتابی دینی کفایت نمی کند. نه تنها باید کتاب هایی نوشته شود که ظاهر آن ها دینی است، بلکه کتاب هایی که دین مبنا هستند نیز باید تولید شوند؛ یعنی کتاب هایی که ظاهر آن ها دینی نیست امّا دین مبنا هستند. کتاب شازده کوچولو نوشته ی «سنت اگزوپری*» را نگاه کنید این کتاب نشان دهنده ی آرزوی این نویسنده برای صلح وآزادی و نفرت از جنگ است. کتاب، یک داستانِ به ظاهر کودکانه است، اما انسانیّت مبنا است. باید ببینیم در این مدت، چند جلد کتاب دین مبنا تولید کرده ایم؛ کتاب هایی که بدون این که ظاهر دینی داشته باشند و در آن ها آیات و روایاتی آمده باشد و بدون تصریح یا استناد به دین یا چهره های دینی، مفاهیم دینی داشته باشند. یکی از این موضوعات که بسیار زیبا است و می تواند مبنای کتاب های دین مبنا قرار بگیرد، «انتظار» است.امیدواریم که نویسندگان، هنرمندان و دانش مندان ما در حوزه و دانش گاه، بتوانند سهم این دسته از کتاب ها را افزایش دهند.وَ السَّلامُ عَلَیکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه
پی نوشت ها :
1. رییس پژوهش گاه فرهنگ ، هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
*Schatology
2. قاضی نعمان مغربی، شرح الأخبار ، ج3، ص397.
SENT EGZOPERY*