معرفت امام زمان-3 (علم امام)

گفتيم كه شيخ صدوق(ره) در «باب الامامة» از كتاب الهدايه خود پس از بيان مباني امامت و اصول اعتقاد شيعه در اين زمينه، به موضوع معرفت امامان پرداخته و در ذيل بابي با عنوان «باب شناخت اماماني كه پس از پيامبر خدا(ص) حجت‌هاي الهي بر مردم هستند» به تفصيل در اين زمينه سخن گفته است. در قسمت‌هاي پيشين به چهار ويژگي امام معصوم(ع) كه هر مسلمان بايد بدان‌ها معتقد باشد، اشاره كرديم، در اين قسمت از مقاله به بررسي دو ويژگي ديگر مي‌پردازيم.
چهارشنبه، 15 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معرفت امام زمان-3 (علم امام)
معرفت امام زمان-3 (علم امام)
معرفت امام زمان-3 (علم امام)

نويسنده:ابراهيم شفيعي سروستاني
منبع:ماهنامه موعود
اشاره:
گفتيم كه شيخ صدوق(ره) در «باب الامامة» از كتاب الهدايه خود پس از بيان مباني امامت و اصول اعتقاد شيعه در اين زمينه، به موضوع معرفت امامان پرداخته و در ذيل بابي با عنوان «باب شناخت اماماني كه پس از پيامبر خدا(ص) حجت‌هاي الهي بر مردم هستند» به تفصيل در اين زمينه سخن گفته است.
در قسمت‌هاي پيشين به چهار ويژگي امام معصوم(ع) كه هر مسلمان بايد بدان‌ها معتقد باشد، اشاره كرديم، در اين قسمت از مقاله به بررسي دو ويژگي ديگر مي‌پردازيم. 5. اعتقاد به جايگاه علم الهي امامان
شيخ صدوق(ره) در ادامة بيان ويژگي‌هاي امامان معصوم(ع)، جايگاه و منزلت علمي ائمه را مورد توجه قرار داده، مي‌فرمايد:
[واجب است معتقد باشد كه] آن‌ها جايگاه (و خزانة) علم الهي‌اند.1
در اين زمينه نيز روايات فراواني از ائمه معصومين(ع) نقل شده است؛ تا آن جا كه در برخي از مجامع روايي ابواب ويژه‌اي به نقل روايات وارد شده در اين موضوع اختصاص يافته است، كه از آن جمله مي‌توان به بصائرالدرجات2، الكافي3 و بحارالانوار4 اشاره كرد.
در روايتي كه از امام باقر(ع) نقل شده، در اين زمينه چنين آمده است:
به خدا قسم، ما خزانه‌داران خدا در آسمان و زمين او هستيم، اما نه بر طلا و نقره بلكه بر علم او.5
امام صادق(ع) نيز در اين باره مي‌فرمايد:
ما سرپرستان امر خدا، خزانه‌داران علم خدا و جايگاه علم خدا هستيم.6
در زيارت «جامعة كبيره» كه از امام هادي(ع) نقل شده است، نيز خطاب به ائمه اهل بيت(ع) عرضه مي‌داريم:
السلام عليكم يا أهل بيت النبوّة... و خزّان العلم.7
سلام بر شما اي خاندان پيامبر... و خزانه‌داران علم و دانش.
در پاره‌اي ديگر از روايات با دسته‌بندي علوم خداوند به علم خاص و عام يا علمي كه تنها مخصوص خداوند است و كسي از آن آگاهي ندارد و علمي كه ملائكه مقرب و انبياي مرسل از آن آگاهي دارند، تصريح شده است كه ائمه اهل بيت(ع)‌ نيز چون ملائكه مقرب و انبياي مرسل از علم عام خداوند بهره‌منداند.
در يكي از رواياتي كه در اين زمينه از امام باقر(ع) نقل شده است، چنين مي‌خوانيم:
همانا براي خداوند دو علم است؛ علم عام و علم خاص. علم خاص، علمي است كه [حتي] فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل هم از آن آگاهي ندارند. اما علم عام خداوند، كه فرشتگان مقرب و پيامبران مرسل از آن آگاه‌اند به طور كامل به ما ارزاني شده است.8
از امام صادق(ع) نيز رواياتي به همين مضمون نقل شده است.9
پرسشي كه در اين جا مطرح مي‌شود اين است كه اين علوم چگونه به امامان معصوم(ع) افاضه مي‌شود؟ پاسخ اين پرسش را با روايتي از امام صادق(ع) پي مي‌گيريم:
در اين روايت كه در واقع حكايت مفصل ديدار حضرت الياس(ع) با امام باقر(ع) در مسجدالحرام و پرسش‌هاي متعدد آن حضرت از امام چهارم شيعيان(ع) است، موضوعات متعددي مطرح شده كه يكي از آن‌ها علم امامان(ع) است.
امام باقر(ع)، در ابتداي روايت ياد شده، پس از اشاره به اين مطلب كه در علم خداوند هيچ اختلافي نيست، در پاسخ آن حضرت كه از ايشان مي‌پرسد: «چه كسي از اين علم كه در آن هيچ اختلافي (تناقضي) نيست، آگاهي دارد؟» مي‌فرمايد:
همه علوم نزد خداي ـ جلّ ذكره ـ است، اما آن دسته از علوم كه [دانستن آن‌ها] براي بندگان ضروري است، نزد اوصياست.10
آن‌گاه در پاسخ اين پرسش كه «اوصيا چگونه اين علوم را فرا مي‌گيرند؟» فرمود:
همان گونه كه پيامبر خدا(ص) اين علوم را فرا مي‌گرفت با اين تفاوت كه آن‌ها آنچه را رسول خدا مي‌ديد نمي‌بينند؛ زيرا او پيامبر بود و آن‌ها الهام شدگان (راست‌گمانان). آن حضرت به عنوان رسول در پيشگاه خداي صاحب عزت و جلال حاضر مي‌شد و وحي را مي‌شنيد در حالي كه آن‌ها وحي را نمي‌شنوند.11
چنان‌كه ملاحظه مي‌شود، امام باقر(ع) در اين روايت در تبيين شيوة علم‌آموزي امامان معصوم(ع) از تعبير «محدَّثون» استفاده كرده‌اند. در توضيح اين تعبير امام باقر(ع)، يادآوري دو نكته ضروري است: نخست اين كه، در روايات ما در موارد متعددي امامان معصوم(ع) با اين تعبير توصيف شده‌اند، تا آنجا كه در كتاب الكافي،‌ بابي با عنوان «أنّ الأئمة عليهم السلام محدّثون مفهّمون»12 به نقل روايات وارد شده در اين زمينه اختصاص يافته است.
در يكي از روايات اين باب «محمدبن اسماعيل» از امام موسي بن جعفر(ع) چنين نقل مي‌كند:
از ابالحسن [امام موسي بن جعفر](ع) شنيدم كه مي‌فرمود: «امامان علماي صادق، مفهّم و محدّث‌اند.»13
نكتة دوم اين كه، تعابيري چون «محدّثون؛ الهام‌شدگان (راست‌گمانان)» و «مفهّمون؛ فهمانيده‌‌شدگان» كه در مورد امامان معصوم(ع) وارد شده است، به اين معناست كه آن‌ها علوم و معارف مختلف را از طريق الهام رباني دريافت مي‌كنند؛ يعني همان‌طور كه پيامبر اكرم(ص) از طريق وحي بر همة امور واقف و از علوم الهي برخوردار مي‌شدند، ايشان نيز از طريق الهام بر همة آنچه بدان نياز دارند، آگاه مي‌شوند. البته با اين تفاوت كه پيامبر(ص) فرشتة وحي را مي‌ديد ولي ائمه(ع) فرشتة وحي را نمي‌بينند و تنها الهامات او را دريافت مي‌كنند.
در روايتي كه «محمدبن سلم» از امام صادق(ع) نقل كرده است، در اين زمينه چنين مي‌خوانيم:
نزد ابي‌عبدالله [امام صادق](ع) از «محدث» بودن [امام] سخن به ميان آمد، حضرت فرمود: او سخنان را مي‌شنود ولي شخص [فرشته] را نمي‌بيند. پرسيدم: فدايت شوم، پس چگونه مي‌فهمد كه آن كلام فرشته است؟ فرمود: با آرامش و سكينه‌اي كه به او عطا مي‌شود؛ مي‌فهمد كه آن كلام فرشته است.14
شايان ذكر است كه در ميان ائمه معصومين(ع)، امام علي(ع)، به عنوان يك استثنا هم فرشته وحي را مي‌ديد و هم صداي او را مي‌شنيد.
آن حضرت در اين زمينه چنين مي‌فرمايد:
هنگامي كه وحي بر پيامبر(ص) نازل مي‌شد صداي ناله شيطان را شنيدم، پرسيدم: اي پيامبر خدا، اين صداي نالة چيست؟ فرمود: اين شيطان است از اين كه او را بپرستند نوميد شده است، تو هم مي‌شنوي هرچه من مي‌شنوم، و مي‌بيني آنچه من مي‌بينم، جز آن‌كه تو پيامبر نيستي، ولي تو وزير مني، و به راه خير مي‌روي.15 6. اعتقاد به مفسران وحي بودن امامان
شيخ صدوق(ره) ششمين موضوعي را كه هر مسلمان بايد در مورد امامان خود بدان معتقد باشد، اين‌گونه بيان مي‌كند:
[واجب است كه معتقد باشد كه] آن‌ها ترجمان (مفسران) وحي هستند.16
ائمة معصومين(ع) در روايات متعددي خود را با اين تعبير توصيف كرده‌اند. از جمله در روايتي كه «سدير» از امام صادق(ع) نقل كرده، آمده است:
ما خزانه‌داران علم خدا و ترجمان امر اوييم.17
در زيارت جامعة كبيره نيز امامان(ع) با تعبير «تراجمة لوحيه»18 توصيف شده‌اند.
در اين جا براي روشن شدن مفهوم «ترجمان وحي بودن امامان معصوم(ع)» برخي از آيات و روايات مرتبط با اين موضوع را بررسي مي‌كنيم:
قرآن كريم در بياني زيبا تنها خداوند و «راسخون في العلم؛ ريشه‌داران در دانش» را به عنوان كساني كه دانا به تأويل كتاب (= قرآن) هستند، معرفي كرده، مي‌فرمايد:
و ما يعلم تأويله إلّا الله و الراسخون في العلم يقولون امنّا به كلّ من عند ربّنا.19
تأويل كتاب را جز خدا و ريشه‌داران در دانش كسي نمي‌داند. [آنان كه] مي‌گويند: «ما بدان ايمان آورديم. همه [چه محكم و چه متشابه] از جانب پروردگار ماست».
در روايتي كه «بريد بن معاويه» از امام باقر يا امام صادق(ع) در ذيل آية ياد شده نقل كرده، چنين آمده است:
پيامبر خدا(ص) برترين ريشه‌داران در علم است. خداوند ـ عزّ و جلّ ـ هم تنزيل و هم تأويل آنچه را بر او نازل كرده، به او آموخت. امكان ندارد كه خداوند چيزي را بر او نازل كند، اما تأويلش را به او نياموزد. اوصياي پيامبر نيز پس از او همة اين امور را مي‌دانند... و قرآن خاص و عام، محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ دارد، اما ريشه‌داران در علم همة آن‌ها را مي‌دانند.20
ترديدي نيست كه قرآن به عنوان كلام خدا، از اصلي‌ترين منابع استنباط احكام و معارف دين بوده و ظواهر آن بر ما حجت است. اما سخن در اين است كه اين كتاب عهده‌دار بيان همة معارف و حقايق الهي نبوده است و تنها به تبيين اصول معارف و احكام پرداخته است. قرآن كريم بسان ساير متون ديني با ارائة رهنمودهاي كلي و بيان چارچوب تفكر اسلامي، وظيفه تشريح و توضيح آن را به پيامبر(ص) و اوصياي او گذاشته است. در قرآن كريم تصريح شده است كه:
و أنزلنا إليك الذّكر لتبيّن للنّاس ما نزّل إليهم.21
اين قرآن را به سوي تو فرود آورديم، تا براي مردم آنچه را كه به سوي ايشان نازل شده است توضيح دهي.
پيامبر گرامي اسلام(ص) بنابر خبر متواتري كه به طريق شيعه و اهل سنت از ايشان نقل شده است، مي‌فرمايند:
من دو چيز گرانبها را در ميان شما به يادگار مي‌گذارم، و تا زماني كه بدان‌ها تمسك مي‌جوييد هرگز گمراه نمي‌شويد؛ يكي كتاب خدا و ديگري خاندان و اهل بيت من. اين دو از يكديگر جدا نمي‌شوند تا زماني كه در [كنار] حوض [كوثر] بر من وارد شوند.22
قرآن كريم، چنان‌كه در كلام نبي اكرم(ص) نيز بدان اشاره شده از اهل بيت(ع) جدايي‌ناپذير بوده و نمي‌توان براي شناخت احكام خدا تنها به ظواهر قرآن اكتفا كرد، بلكه بايد با مراجعه به روايات امامان معصوم(ع) كه مفسران قرآن و مبلغان احكام آن مي‌باشند، از ابعاد مختلف حكمي در قرآن بدان اشاره شده، آگاه شد.
امام علي(ع) در روايتي كه از ايشان نقل شده است، ارتباط قرآن و اهل بيت(ع) را چنين بيان مي‌كند:
خداوند ما را پاكيزه داشته و از خطا حفظ كرده است. او ما را گواه بر آفريدگان خويش، و حجت خود در زمين قرار داده است. ما را با قرآن و قرآن را با ما قرار داده است، نه ما از قرآن جدا مي‌شويم و نه قرآن از ما.23
در كتاب وسائل الشيعة بابي وجود دارد با عنوان: «باب وجوب رجوع به معصومان(ع)،در همة احكام» كه در آن بيش از چهل روايت از پيامبر اكرم(ص) و ائمه(ع) نقل شده است، كه همگي به نوعي دلالت بر لزوم مراجعه به امامان معصوم(ع) براي شناخت احكام خدا، مي‌كنند.
در يكي از روايات اين باب از امام باقر(ع)، در تفسير آيه شريفة:
فسئلوا أهل الذكر إن كنتم لاتعلمون.25
اگر خود نمي‌دانيد از اهل ذكر بپرسيد.
چنين روايت شده است:
پيامبر خدا فرمود: [در اين آيه مراد از] «ذكر» من هستم، و ائمه نيز «اهل ذكر» هستند.26
ادامه دارد...

پي‌نوشت‌ها:

1. شيخ صدوق، كتاب الهداية، ص33.
2. ر.ك: صفار قمي، محمدبن الحسن، بصائرالدرجات، ص103ـ106، باب في الأئمة أنّهم خزّان الله في السّماء و الأرض علي علمه؛ ص109ـ112، باب في الأئمة(ع) أنّه صار إليهم جميع العلوم التي خرجت إلي الملائكة و الأنبياء و امر العالمين.
3. ر.ك: كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج1، ص192ـ193، باب أنّ الأئمة(ع) ولاة أمر الله و خزنة علمه، ص255ـ256 باب أنّ الائمة(ع) يعلمون جميع العلوم التي خرجت إلي الملائكة و الرسل(ع).
4. ر.ك: مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، ج26، ص105ـ108، باب أنّهم عليهم السلام، خزّان الله علي علمه و حملة عرشه.
5. صفار قمي، محمدبن الحسن، همان، ص103، ح1؛ كليني، محمدبن يعقوب، همان، ص192، ح2؛ والله إنّا لخزّان الله في سمائه و أرضه لاعلي ذهب و لاعلي فضّة إلّا علي علمه.
6. كليني، محمدبن يعقوب، همان، ح3؛ نحن ولاة امرالله و خزنة علم الله و عيبة وحي الله.
7. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص610.
8. صفار قمي، محمدبن الحسن، همان، ص109، ح1؛ هم‌چنين ر.ك: ح3 و ص110، ح5 و 6 و ص111، ح11 و 12؛ إنّ لله علماً عاماً و علماً خاصاً فأمّا الخاص فالّذي لم يطلّع عليه ملك مقرّب و لا نبيّ مرسل و أمّا علمه العام الذي اطلعت عليه الملائكة المقربين و الأنبياء المرسلين قد رفع ذلك كلّه إلينا.
9. ر.ك: همان، ص109، ح2، ص110، ح4، 7و 8، ص111، ح10و13.
10. كليني، محمدبن يعقوب، همان، ص243، ح1؛ أمّا جملة العلم فعند الله جلّ ذكره و أمّا ما لابدّ للعباد فعند الأوصياء.
11. همان؛ كما كان رسول الله صلّي الله عليه و آله يعلمه إلّا أنّهم لايرون ما كان رسول الله صلّي الله علي و آله يري، لأنّه كان نبيّاً و هم محدّثون و أنّه كان يفد إلي الله عزّوجلّ فيسمع الوحي و هم لايسمعون.
12. ر.ك: همان، ص270ـ271؛ هم‌چنين ر.ك: همان، ص534، ح18.
13. همان، ص271، ح3؛ سمعت اباالحسن(عليه‌السلام) يقول: «الأئمّة علماء صادقون مفهّمون محدّثون.»
14. همان، ح4؛ ذكر المحدّث عند أبي عبدالله(عليه‌السلام) فقال: إنّه سمع الصوت و لايري الشخص. فقلت له: جعلت فداك، كيف يعلم أنّه كلام الملك؟ قال: إنّه يعطي السكينة و الوقار حتّي يعلم أنّه كلام الملك.
15. سيد شريف رضي (گردآورنده)، نهج‌البلاغه (امام علي(ع)، ترجمه محمدمهدي فولادوند، خطبه 234، ص316؛ لقد سمعت رنّة الشيطان حين نزل الوحي عليه صلّي الله عليه و اله، فقلت: يا رسول‌الله، ما هذه الرنّة؟ فقال: هذا الشيطان قد ايس من عبادته إنّك تسمع ما أسمع و تري ما أري، إلّا أنّك لست بنبيّ و لكنّك لوزير و إنّك لعلي خير.
16. شيخ صدوق، كتاب الهداية، ص33.
17. كليني، محمدبن يعقوب،‌ همان، ص269، ح6؛ هم‌چنين ر.ك: صفار قمي، محمدبن حسن، همان، ص62، ح9؛ نحن خزّان علم الله، نحن تراجمة أمر الله... .
18. شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج2، ص610.
19. سورة آل عمران (3)، آيه 7.
20. كليني، محمدبن يعقوب، همان، ص213، ح2؛ فرسول الله صلي الله عليه و اله أفضل الراسخين في العلم، قد علّمه الله عزّوجل جميع ما أنزل عليه من التّنزيل و التأويل، و ما كان الله لينزل عليه شيئاً لم يعلّمه تأويله و أوصياؤه من بعده يعلمونه كلّه... و القرآن خاص و عام و محكم و متشابه و ناسخ و منسوخ، فالراسخون في العلم يعلمونه.
21. سورة نحل (16)، آية 44.
22. حر عاملي، محمد بن الحسن، تفصيل وسائل الشيعه، ج27، ابواب صفات القاضي، باب 5، ص33ـ34، ح9؛ المتقي الهندي، علاءالدين علي، كنزالعمال في سنن الأقوال و الأفعال، ج1، ص173، ح873؛ إنّي تارك فيكم الثقلين ما إن تمسكتم بهما لن تضلّوا: كتاب الله و عترتي أهل بيتي، و أنّهما لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض.
23. حرّ عاملي، محمدبن الحسن، همان، باب 13، ص178، ح4؛ إنّ الله طهّرنا، و عصمنا، و جعلنا شهداء علي خلقه، و حجّته في أرضه، و جعلنا مع القرآن، (والقرآن) معنا،لانفارقه، و لايفارقنا.
24. ر.ك: همان، ص62ـ77.
25. سورة نحل (16)، آية 43.
26. حرّ عاملي، محمدبن الحسن، همان، باب 7، ص63، ح4؛ قال رسول‌الله(صلي الله عليه و اله): الذكر أنا، و الأئمة أهل الذكر.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط