استحسان به معنای نیکو شمردن و یا طلب نیکویی برای عمل کردن است. (1)
برای استحسان، تعریفهای گوناگونی ارائه شده است. (2) برخی گفته اند: استحسان، عدول از قیاسی به قیاسی قوی تر است. (3) برخی گفته اند: استحسان آن چیزی است که مجتهد آن را نیکو تشخیص دهد. (4) برخی استحسان را عدول به حکم مسئله از نظایر آن به دلیل خاصی مانند قرآن و سنت و ... دانسته اند. (5) برخی استحسان را در عرف فقیهان دو نوع دانسته اند: یکی عمل به رأی غالب در مواردی که شرع به رأی مؤمنان واگذار کرده است و دیگری تأمل در دلیل معارض قیاس و وجوب پیروی از آن به جهت قوت بیشتر دلیل معارض. (6)
نتیجهی این تعریفها از دست رفتن استقلال استحسان در دلیلی بودن میباشد، زیرا موجب رجوع استحسان به کتاب و سنت، عقل و قیاس و مصالح مرسله است. (7)
آیات قرآنی که برای حجیت استحسان مورد تمسک قرار گرفته، به طور عمده به دو دسته قابل تقسیم است:
1. دسته ای از آنها امر کرده است که از بهترین احسن پیروی کنید، چنان که در آیهی 145 سورهی اعراف که پس از آن که به حضرت موسی (علیه السلام) امر میکند تورات را با جد و اجتهاد بگیرد، به وی دستور میدهد از قومش بخواهد که بهترین آن چه را در تورات است، اخذ کنند: «وَأْمُرْ قَوْمَكَ یَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا» و در آیات 17 و 18 سورهی زمر خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) از آن حضرت میخواهد بشارت دهد به کسانی که از میان قرآن و غیر قرآن و یا از میان طاعات و مباحات قرآن و سنت هر چه را احسن و سزاوارتر به قبول و عمل است، برمی گزینند و پیروی میکنند: (8) «فَبَشِّرْ عِبَاد * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» و در آیات 53 و 55 سورهی زمر فرموده است: ای پیامبر، به بندگان من بگو: ... که از بهترین حلال و حرام، امر و نهی، وعد و وعید خدا که بر شما نازل کرده است، پیروی کنید: « قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ... وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنزِلَ إِلَیْكُم مِّن رَّبِّكُم» (9) و در آیهی 23 سورهی زمر خداوند، قرآن مجید را «احسن الحدیث» معرفی کرده است: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ ...» و پس از بیان برخی اوصاف، به این حقیقت یادآور شده که هر کس از قرآن پیروی نکند، هیچ کس نمیتواند او را هدایت کند. ادعا شده است که در این آیات به پیروی از بهترین [احسن] دستور داده شده و این به معنای حجیت و اعتبار شرعی استحسان است. (10)
ولی این ادعا ناتمام است، زیرا:
اولاً:
در این آیات نیامده از آن چه نیکو میپندارید [ما استحسنوا]، پیروی کنید، بلکه آمده است: از نیکوتر [احسنه] پیروی کنید و مراد از احسن، احسن واقعی است نه پنداری، و این آیات در حقیقت به مفهوم عدم حجیت «استحسان» و لزوم پیروی نیکوتر واقعی است.(11)ثانیاً:
در این آیات پیروی از احسن به نحو مطلق درخواست نشده، بلکه از مؤمنان خواسته شده احسن را از آن چه در قرآن است، جست و جو کنند. این برداشت در آیات 145 سورهی اعراف و 17 و 18 سورهی زمر روشن است و مفسران ادعا کرده اند که «احسن» در آیهی 55 زمر نیز قرآن و معارف قرآنی است. (12)ثالثاً:
واژههای «قوم»، «عباد» و «اتبعوا» نشان میدهد که مراد از «احسن» معنای لغوی آن است نه معنای اصطلاحی استحسان، چنان که خطاب آیه به همهی مؤمنان است نه به افرادی خاص و کسانی که با اجتهاد از راه استحسان به اثبات حکم شرعی میپردازند.2. دستهی دوم آیاتی است که خداوند در آنها حکمی که دشوار باشد، نفی کرده و میفرماید:
«یُرِیدُ اللّهُ بِكُمُ الْیُسْرَ وَلاَ یُرِیدُ بِكُمُ الْعُسْرَ»؛ (13)
خدا برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد.
و آیاتی که در آنها از مؤمنان حکم حرجی را نفی کرده است:
«مَا یُرِیدُ اللّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْكُم مِّنْ حَرَجٍ»؛ (14)
خدا نمیخواهد بر شما هیچ تنگی و دشواری قرار دهد.
استدلال شده که چون استحسان، طلب آسانی در احکامی است که خاص و عام به آن مبتلا هستند و این به معنای ترک عسر برای رسیدن به یسر است و خداوند در آیات یاد شده آسانی را برای بندگانش اراده فرموده، پس استحسان از مصادیق آیات یادشده است. (15)
حق این است که این آیات نیز بر استحسان دلالت ندارند، زیرا مفاد این آیات، نفی حکم جرحی و دشوار میباشد و مفاد استحسان برابر تعریف آن، اثبات حکم است.
از دیدگاه فقهای شیعه، استحسان حجت نبوده و عمل بر طبق آن جایز نیست؛ (16) هم چنین بسیاری از اهل سنت [مانند ظاهریه] آن را حجت نمیدانند. (17) شافعی میگوید: استحسان سبب میشود که در دین بدعت پدید آید و هر کس هر چند از اهل علم نباشد، برای خویش شرعی پدید آورد. (18) «ابن حزم» استحسان را شهوت و پیروی از آن را پیروی از هوای نفس و سبب گمراهی دانسته است. (19)
پینوشتها:
1. الصحاح، ج5، ص 2099 و مجمع البحرین، ج1، ص 515، «حسن».
2. الاحکام، آمدی، ج4، ص 157.
3. ارشادالفحول، ج2، ص 181.
4. المستصفی، ص 171.
5. همان، ص 173.
6. اصول السرخسی، ج2، ص 200.
7. الاصول العامه، ص 363.
8. مجمع البیان، ج8، ص 392.
9. همان، ص 409.
10. المبسوط، سرخسی، ج10، ص 145؛ الاحکام، ابن حزم، ج6، ص 758 و الاحکام، آمدی، ج4، ص 156.
11. الاحکام، ابن حزم، ج6، ص 758.
12. مجمع البیان، ج8، ص 392؛ تفسیر قرطبی، ج15، ص 244؛ احکام القرآن، ج3، ص 46 و المستصفی، ص 172.
13. بقره، آیهی 185.
14. مائده، آیهی 6.
15. المبسوط، سرخسی، ج10، ص 145.
16. منابع اجتهاد، ص 318-319.
17. الاحکام، آمدی، ج6، ص 163.
18. ارشادالفحول، ج2، ص 181.
19. الاحکام، ابن حزم، ج6، ص 759.
یوسفی مقدم، محمدصادق؛ (1387)، درآمدی بر اجتهاد از منظر قرآن، تهران: مؤسسهی بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، چاپ اول.
/م