عدم دخالت در امور مراجع
به خاطر دارم كه در جریان دستگیری شهید نواب صفوی به همراه مرحوم آقای گلسرخی به خدمت امام رفتیم. ناراحتی ما این بود كه در جریان دستگیری شهید نواب، آقای بروجردی سكوت كردهاند. من به امام عرض كردم كه: ایشان چرا اقدامی نمیفرمایند؟امام از جملهی من خوششان نیامد. فرمودند: «شما چه كار به كار مراجع دارید؟ آنها به تشخیص خود عمل میكنند، اگر خودتان میتوانید بروید كاری كنید!»
بعد گفتند: «اگر میخواهید كه من مطلبی را به ایشان برسانم، بگویید تا من به ایشان بگویم!»
این برخورد نشان میداد كه امام میخواهند ما احترام مراجع را كاملاً حفظ كنیم. در عین اینكه ایشان نمیتوانستند بپذیرند كه فداییان اسلام قربانی مطامع امریكا شوند.امام براستی اقدامی هم نمیتوانستند برای رهایی فداییان اسلام بكنند، آن هم در شرایطی كه مرجعی مثل آیت الله بروجردی- حیّ و حاضر- اقدامی صریح انجام ندادند. آن روز امام به ما فرمودند كه: «ایشان مسؤول اجتهادشان هستند و من یك بار در این زمینه با ایشان صحبت كردهام، باز هم اگر ایشان را دیدم مجدداً تذكر میدهم.» (1)
اجتناب از احتمال تفرقه در صفوف حوزه ها
وقتی كه آیت الله بروجردی فوت كردند، امام بسیار ناراحت شدند، اما نه تنها در تشییع جنازه مرحوم بروجردی شركت نكردند، بلكه مجلس ترحیمی هم برای ایشان برگزار نكردند. عدهای از آقایان و شاگردان حضرت امام از ایشان علت این كار را پرسیدند و در ضمن به حضرت امام اصرار میكردند كه حتماً مجلس ختمی را ترتیب دهند. اما ایشان تنها یك جمله فرمودند:من فكر میكنم كه شاید آمدن من به تشییع جنازه و مجلس فاتحه باعث تشتت در صف طلبهها شود. ممكن است عدهای هم به دنبال بیایند و من همین اندازه پراكندگی را هم نمیخواهم. نمیخواهم تشتتی باشد. باید آقایان همه در یك صف واحد باشند.
یكی از فضلا به امام گفتند: «شاید از نیامدن شما به تشییع جنازه و برگزار نكردن مجلس ختمی برای ایشان، این طور استنباط شود كه شما با آقای بروجردی مخالفید.»
حضرت امام فرمودند:
به جدم قسم هنوز كسی را سراغ ندارم كه مانند من، آیت الله بروجردی را دوست داشته باشد. ولی به خاطر اینكه سرسوزنی اختلاف، انتزاع نشود، من شركت نمیكنم.
بالاخره بعضی از آقایان گفتند: «در ضمن این امكان هم وجود ندارد كه مردم فكر كنند كه شما موافق برگزاری مجالس ترحیم و عزاداری برای آیت الله بروجردی نیستید و همین امر هم ممكن است باعث تشتت و اختلاف بشود».
حضرت امام فرمودند:
حال كه ممكن است این معنا انتزاع شود و بگویند این جور؛ مانعی ندارد.
به این ترتیب، آقایان طلاب و فضلا دور هم جمع شدند و به مناسبت رحلت مرحوم آیت الله بروجردی از طرف حضرت امام خمینی قدس سره مجلس برگزار كردند. آقای فلسفی هم برای موعظه به منبر رفتند. قبل از اینكه آقای فلسفی به منبر بروند، حضرت امام به ایشان فرمودند:
اسم من را در منبر نیاور.
اما آقای فلسفی گفتند: «شما وظیفهای دارید، من هم وظیفهای دارم.»
و به این ترتیب، بر روی منبر از ایشان تجلیل بسیار كردند. (2)
امام از دخالت در وظایف دستگاهها ابا داشتند
دخالتهای امام در كارهای دولت همیشه در موارد استراتژیك بود. ایشان همیشه از دخالت در وظایف دستگاهها ابا داشتند و همین روش باعث پختگی و رشد دستگاهها و دولت گردید. امام بشدّت معتقد به نظم در امور بودند و مراجعاتی كه به دفتر ایشان میشد، همیشه از طریق دستگاههای ذیربط و مسؤول به جریان انداخته میشد. بنده ندیدم دفتر ایشان خود را درگیر وظایف دستگاههای دولتی بكند. حتی به یاد نمیآورم، جز در یك مورد، امام در مورد انتصاب یك فرد به یك پست و یا بركناری او دخالت كرده باشند و در تشكیل دولت توصیهای در مورد انتصاب یك فرد به یك پست و یا بركناری او دخالت كرده باشند و در تشكیل دولت توصیهای در مورد بودن یا نبودن فردی بكنند و آن مورد استثنایی هم وزیر اطلاعات بود. در این مورد هم ایشان اسمی را مطرح ننمودند و فقط به بنده تذكر دادند كه وقتی در مورد فرد یا افرادی به نتیجه رسیدم، با ایشان مشورت كنم. در مورد تشكیل كابینه در معرفی وزرا به مجلس، هر وقتی مشكلی پیش میآمد و موضوع از طریق عادی حل نمیشد، ایشان حل مشكل را به شورایی محول میكردند. به هر حال، در مجموع باید بگویم كه امام روی استقلال مسؤولان و عمل آنان در چارچوب قانون اساسی تأكید داشتند. (3)حرف شما راست درآمد
امام در یك مسأله گاهی اظهارنظر میكرد ولی برخلاف نظر همه یعنی همه یك چیز میگفتند امام هم یك چیز میگفت، امام وقتی كه میگفت،همه احساس میكردند حق همین است. حتی من یادم هست كه وقتی راجع به كشاورزی راجع به یك شخصی بود. حضرت امام امر فرمود كه فلان كس را از آنجا بردارید. مرحوم آقای بهشتی بود، مرحوم آقای باهنر بود، من بودم شاید كس دیگری هم بود، یادم نیست ما صلاح نمیدانستیم در آن روز به آن وضع او را برداریم. امام میفرمود بردارید. مرحوم آقای بهشتی، باهنر و من یك دو سه تا حرف زدیم. امام قبول نكرد. بعد من اجازه گرفتم و گفتم این به تجربه ثابت شده نظر شما اصابتش به واقع نود درصد، نود و نه درصد، صد در صد است ولو همه با نظر شما موافق نباشند، مخالف هم باشند. این به تجربه ثابت شده ولی این یك موردنظر ما مصاب و درست است. امام از این استثنا خندهاش گرفت و گفت نه خیر همین یك مورد هم نظر من درست است بعد گفت حالا كه اصرار میكنید بگذارید باشد ولی پشیمان خواهید شد. من گفتم آقا اجازه فرمودند حالا دیگر تمام شده. ولی بعد كه پشیمان شدیم، حالا میخواستیم برداریم، گفتند چطور به امام بگوییم. گفتم من میگویم. باز همان افراد رفتیم خدمت امام نشستیم آقا آماده بود كه ما صحبت كنیم. دیدند برخلاف همیشه كه من هیچ وقت ابتدا نمیكردم به صحبت مگر استثنائاً، این دفعه من شروع كردم. بسم الله الرحمن الرحیم، آقا آمدیم به شما یك مژده بدهیم. گفت مژده؟ گفتم آمدیم بگوییم حرف شما راست درآمده! امام تصمیم گیریهای این طوری داشت، قاطع بود، تردید نمیكرد، با قطعیت نظر میداد، صائب بود. خودش معتقد نبود نظرش مصاب است. لذا خودش این را میفرمود، میفرمود ما مكلف به واقع نیستیم. مكلف هستیم به نظری كه به ذهنمان می آید، یا معذوریم یا مصاب هستیم. خودش این را بارها میگفت. میگفت حتی به نیمه شوخی نیمه جدی میگفت مرد كسی است كه حرفش را پس بگیرد. یعنی وقتی یك چیزی گفتهاید، بعد دیدید این طور نیست، پس بگیرید. (4)من رویهام نیست از مجلس چیزی بخواهم
آن روز كه ما كارمان را در مورد لایحه حذف فرمان همایونی شروع كردیم، زمزمهای در مجلس پیچید كه آغازگر آن آقای حجتی بود كه میگفت امام مایل نیستند این لایحه در دستور كار باشد. البته من با سابقهای كه از امام داشتم و احترام خاصی كه ایشان برای مجلس قائلند و تأكیدهای فراوانی كه در حضور خیلی از افراد كردهاند در مورد اینكه مجلس باید مستقل، معتبر و بدون اعمال نیرویی از خارج كارش را ارایه دهد برای من قبول آن حرف مشكل بود. لذا در تنفس از آقای رجایی خواستم كه با امام ملاقات كنند تا ببینند مسأله چیست؟ ایشان به خدمت امام رفتند در حالی كه دو نفر از اعضای شورای نگهبان هم در آنجا بودند؛ امام فرمودند كه من رویهام این نیست كه در اینگونه موارد چیزی بگویم و از مجلس چیزی بخواهم ولی هر چیزی را كه مجلس با امضای شورای نگهبان تصویب كند به هیچ وجه هیچ كس حق ندارد خدشهای در ان وارد كند. (5)من دخالت نمیكنم، بروید با هم تفاهم كنید
در قضیه اختلاف بر سر تعیین بعضی از وزراء [كه بین شهید رجایی نخست وزیر با بنی صدر رئیس جمهور وقت، اختلاف بود] برادرانمان آقایان موسوی اردبیلی و مهدوی كنی اطلاع دادند كه خدمت امام رفتند و دربارهی وزرایی كه من انتخاب كردم خدمت امام گفتهاند. امام فرمودهاند: من دخالت نمی كنم بروید با هم بنشینید و به تفاهم برسید. (6)اگر خلاف اسلام حركت كنند جلویشان میایستیم
آیت الله یزدی نقل میكند: یك بار كه در محضر امام شرفیاب بودم، در مورد جریانی به مجلس پیغام دادند كه به نمایندگان برسانم. ایشان فرمودند: من دخالت نمیكنم در كارهای مجلس، اما اگر روزی ببینم مجلس برخلاف اسلام میخواهد حركت كند من طلبه جلوی آنها میایستم. حالا مجلس است و من ملاحظه قانون را میكنم و دخالت نمیكنم و قانون باید كار خودش را انجام بدهد، ولی اگر یك روز دیدم خلاف اسلام است، جلوی همهشان میایستم تا تصور نشود در برابر خلاف اسلام میخواهم بیتفاوت باشم. (7)منع نزدیكان از تصدی پستهای حساس
خانم زهرا اشراقی نقل میكند كه: امام ما را از تصدی پستهای حساس منع میكردند؛ مثلاً دوست نداشتند دخترشان نمایندهی مجلس شود. چون میگفتند: دلم نمیخواهد این احساس و توهم پیدا شود كه به خاطر منسوب بودن به من، دخترم فلان پست را گرفته است. یا میگفتند: ما انقلاب نكردیم كه پست بین خودمان تقسیم كنیم و اصلاً برای اینكه این شایعه در ذهن مردم به وجود نیاید دنبال این كارها نروید. هزار جور دیگر هست كه میتوانید آنها را انجام دهید. (8)مقاومت و پافشاری امام برای شركت زنان در انتخابات
آقای هاشمی رفسنجانی نقل میكند: در جریان انتخابات مجلس اول تلاشهای فراوانی انجام گرفت كه زنها از شركت در انتخابات محروم بشوند. اما مقاومت و پافشاری امام این توطئه را با شكست مواجه ساخت. در جریان انتخابات عده معدودی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی نامهای خدمت امام نوشتند و امضا كردند و تقاضا كردند كه زنها را از انتخابات و رفتن به مجلس نهی و منع كنند كه امام پاسخ این نامه را در یك سخنرانی دادند و فرمودند: «دخالت در سیاست نه تنها وظیفه همه هست وظیفه زنها هم هست زنها هم باید در مجلس باشند.» شورای نگهبان نمایندهای خدمت امام فرستاد كه ما می خواهیم زنها را از رفتن به مجلس منع كنیم امام فرمودند كه این كار را نكنید زنها باید به مجلس بروند و از نظر شرع هم هیچ اشكالی ندارد. بعد آن نماینده شورای نگهبان وقتی بلند شد از اتاق بیرون برود امام او را صدا كرد فرمودند كه به شورای محترم نگهبان از قول من بگویید كه مبادا زنها را از دخالت در مسائل انتخابات منع كنند اگر این كار را كردند من موضع میگیرم و برخورد میكنم. (9)خانمها در تمام مراحل نهضت شركت كنند
آقای محتشمی نقل میكند: بعضی از آقایان از تهران و قم به امام در نجف پیام داده بودند كه به هر حال ممكن است خانمهایی كه در راهپیماییها و تظاهرات شركت میكنند، دستگیر شوند و هتك حرمت شوند، و از این رو از امام خواسته بودند: شما مثلاً بفرمایید كه خانمها در راهپیماییها شركت نكنند. اگر نظر شما به آنها برسد، قطعاً اطاعت میكنند. امام با شنیدن این پیام بشدّت برآشفته و عصبانی شدند، چون معتقد بودند مبارزه و حركت سیاسی و اسلامی بدون حضور خانمها قطعاً ناقص است و به ثمر نمینشیند. هركس نیز كه چنین اعتقادی ندارد اعتقادش فاسد است و انحراف و اعوجاج دارد. پس از آن نیز پیام دادند: «خانمها دوش به دوش مردان و در كنار آقایان در تمام مراحل شركت داشته باشند و هیچ كس حق ندارد كه تفوهی [حرف و سخنی] نسبت به مسأله جدا كردن خانمها از حركت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی داشته باشد.» (10)مخالفت امام با تصمیمات مخالف خط انقلاب
آیت الله موسوی اردبیلی نقل میكند: هر كجا شورای انقلاب یك تصمیمی میگرفت اگر آن تصمیم با خط اصلی مخالف بود امام با رهنمود قاطع جلوی آن را میگرفت. تذكر میداد. گاهی لحن تذكرش خیلی شدید بود. (11)اظهار تأسف شدید برای اختلاف مسلمانان بر سر مسائل جزئی
حامد الگار بیان میدارد: آیت الله خمینی آنگاه كه من افتخار محضرشان را در پاریس یافتم از این بابت كه وقتی یك مسلمان شیعه در ایران طی محرم سال 1357 در خیابانهای تهران برای استقرار یك جمهوری اسلامی متحمّل شهدای فراوانی میشدند در عین حال مسلمان شیعه و سنی هندوستان در همان ماه به خاطر اختلاف بر سر مسائل جزیی تعزیه به كشتار یكدیگر مشغول بودند، شدیداً اظهار تأسف و تأثر كردند. (12)اجازه باز كردن راه را نمیدادند
حجتالاسلام سید حمید روحانی نقل میكند: آقای سید علی شاهرودی پسر مرحوم آیت الله شاهرودی (اعلی الله مقامه) نقل میكرد روزی در حرم مطهر حضرت علی (علیه السلام) دیدم امام در میان جمعیت انبوه درهم پیچیده میشوند و هر لحظه خطر آن است كه زیر دست و پا بیفتند. اتفاقاً در همان لحظهها دو نفر نیز به عنوان همراه در پشت سر امام بودند. آقای شاهرودی به آن دو نفر اعتراض كرد كه چرا ایستادهاید؟ منتظرید امام برای شما راه باز كند؟ پاسخ دادند ما جرأت دخالت نداریم. آقا اجازه راه باز كردن به ما نمیدهند. سید علی شاهرودی عصبانی میشود عبا را به گوشهای میاندازد و جلو میرود و با سلام و صلوات مردم را از سر راه امام كنار میزند. اما امام مرتّب دست به پشت او میزدند و او را از این كار منع میكردند. (13)به سپاه كار نداشته باش
مرحوم سید احمد خمینی نقل میكند: درباره سپاه این اواخر امام اصلاً اجازه نمیدادند كه بنیصدر چیزی بگوید و این خیلی جالب بود. تا بنیصدر میخواست چیزی درباره سپاه بگوید امام میگفتند نه به سپاه كاری نداشته باش. (14)توطئه حذف روحانیت را به مردم بگویید
شهید باهنر نقل میكند: در محضر امام شرفیاب كه بودیم، جملهای را تأكید فرمودند كه به مردم بگویید مردم بدانند توطئههای پشت پرده دست در كار است برای آنكه بار دیگر روحانیت را از صحنه بیرون كنند. (15)اجازه دخالت به كسی نمیدادند
خبرنگارانی كه بنایشان كشف واقعیات بود و میخواستند دقیقاً از نظرات امام آگاه شوند به هیچ وجه حاضر به مصاحبه با به اصطلاح اطرافیان امام نبودند زیرا میدانستند نوشتن مطالب آنان دردی را دوا نمیكند، چون نه بیانگر موقع و موضع فكری و سیاسی امام و نه گزارشگر حركات سیاسی و اجتماعی مردم ایران است. چون موضع امام تنها توسط خود ایشان قابل بیان بود و حركات مردم ایران نیز تابع دستور شخص امام بود نه دیگری یا دیگران. نتیجه اینكه خبرنگاران كوشش داشتند كه یا با امام مصاحبه كنند و یا از سخنرانیها و بیانات ایشان به مناسبت برخی از ایام از قبیل تاسوعا و عاشورا بهره گیرند و یا از اعلامیهها و نامههایی كه خطاب به مردم ایران و یا برخی از علما صادر می شد استفاده كنند و برنامههای امام را دریابند. همین امر موجب شده بود مرتباً تقاضای مصاحبه داشته باشند و مقدار زیادی از وقت امام صرف این كار شود. و باز همین روشنبینی امام موجب شد كه خبرنگاران همه فن حریف بینالمللی كه از كاه كوه می سازند، نتوانند كوچكترین خدشهای در كار مبارزه و انقلاب اسلامی ما وارد كنند و كمترین سوءتفاهم یا سوءتعبیری را كه در جریان مبارزه امام مؤثر باشد به وجود آورند. اگر گوشه و كنار مطالبی خلاف عنوان میشد بلافاصله به عرض امام میرسید و ایشان در متن بیانیه یا سخنرانی و یا مصاحبه بعدی به آن خلافها اشاره میكردند و در یك كلام صریح بگویم، در آن ایام اجازهی دخالت به هیچ كس ندادند. (16)من سخنگو ندارم
امام در پاریس برای خود سخنگو انتخاب نكرده بود، اما قطبزادهی معدوم مرتباً خود را سخنگوی امام معرفی میكرد. امام فرمودند: بنویسید من سخنگو ندارم. از آن زمان به بعد دیگر قطبزاده نتوانست خود را سخنگوی امام معرفی نماید. انتصاب وی به سرپرستی صدا و سیما نیز مربوط به امام نبود و اصولاً هیچ حكمی در هیچ زمینهای از طرف امام به قطبزاده داده نشده بود. قطبزاده به وسیلهی دولت موقت برای ادارهی صدا و سیما منصوب شده بود. (17)نه نماینده دارم نه سخنگو
بعضی افراد نهضت آزادی و... بودند كه در پاریس به عنوان سخنگو و نماینده امام مصاحبه و با خبرنگاران خارجی و داخلی صحبت میكردند. امام فرمودند: من نه نماینده دارم و نه سخنگو و این مسأله را اعلام میكنم. لذا به زبانهای مختلف انگلیسی، عربی، فرانسوی و فارسی با خط درشت نوشته شد و به دیوارها و درختهای داخل محوطه زده شد كه امام سخنگو و نماینده ندارد. (18)من دخالتی نمیكنم
در اوایل سال 67 یعنی اوایل كار شورای نگهبان بازنگری قانون اساسی، آیتالله مشكینی رییس این شورا بودند سؤالی از امام درباره متمم قانون اساسی پرسیدند. امام در جواب ایشان نوشتند: «پس از عرض سلام خواسته بودید نظرم را در مورد متمم قانون اساسی بیان كنم. هرگونه آقایان صلاح دانستند عمل كنند من دخالتی نمیكنم فقط در مورد رهبری، ما كه نمیتوانیم نظام اسلامیمان را بدون سرپرست رها كنیم. باید فردی را انتخاب كنیم كه از حیثیت اسلامیمان در جهان سیاست و نیرنگ دفاع كند. من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم كه شرط مرجعیت لازم نیست، مجتهد عادل مورد تأیید خبرگان محترم سراسر كشور كفایت میكند، اما مردم به خبرگان رأی دادند تا مجتهد عادلی را برای رهبر حكومتشان تعیین كند. وقتی آنها هم فردی را تعیین كردند تا رهبری را به عهده بگیرد، قهراً او مورد قبول مردم است. در این صورت او ولیّ منتخب مردم میشود و حكمش نافذ است. در اصل قانون اساسی من این را میگفتم ولی دوستان در شرط مرجعیت پافشاری كردند. من هم قبول كردم. من در آن هنگام میدانستم كه این در آینده نه چندان دور قابل پیاده شدن نیست.» (19)چرا به اینجا فرستادهاند؟
امام در حفظ نظم طولی و رعایت سلسله مراتب در سایر امور بویژه در زمینهی مسایل اداری مقید بودند و اگر كاری خارج از دایره نظم و رعایت سلسله مراتب به ایشان مراجعه میشد. صریحاً میفرمودند این كار به من مربوط نیست، چرا به اینجا فرستادهاند. البته در مواردی خاص كه اطلاع پیدا می كردند اداره یا مسؤولی وظیفهی محوله خود را انجام نداده یا مرتكب خلافی شده است به حسب مورد برخورد متناسب میكردند. حتی در مواردی به طور مستقیم دخالت میكردند مانند آنچه كه در برخی از مسایل قضایی انجام میدادند. (20)از آقای هاشمی سؤال كنند
امام سعی داشتند همیشه كار از طریق مسؤولان انجام شود و جایگاه و شأن آنها را مورد نظر داشتند و اگر احیاناً درخواست یا شكایتی از فرد یا ادارهای به محضرشان میرسید و تصمیم به پیگیری میگرفتند از طریق بالاترین مقام مربوطه اقدام میكردند. و در حالی كه حكم كلی را بیان میكردند تشخیص و مصداقها و موضعها را به عهده مسؤول مربوطه میگذاشتند از جمله وقتی آقای هاشمی رفسنجانی براساس حكم امام جانشینی فرماندهی كل قوا را به عهده داشتند، بعضی از دانشجویان و طلاب از چگونگی رفتنشان به جبهه و جمع بین درس و جبهه و تعیین اولویت هریك از امام سؤال میكردند، سؤال را كه به عرض ایشان رساندم، فرمودند: بگویید از آقای هاشمی سؤال كنند. (21)این مسأله مربوط به آقای هاشمی و خامنهای است
همزمان با ورود هیأت شوروی به ایران یك بار ستاد نماز جمعه با جماران تماس گرفتند كه آیا باز هم شعار «مرگ بر شوروی» گفته شود یا نه؟ من هم رفتم خدمت امام و گفتم: از ستاد نمازجمعه چنین سؤالی شده است. امام فرمودند:این شعار را بدهند، ولی كمتر.
من در آن موقع داشتم از اتاق خارج میشدم كه امام دوباره صدایم كردند و گفتند:
این حرفی را كه من زدم نادیده بگیر و به ستاد نماز جمعه بگو این مسأله مربوط به آقای هاشمی و خامنه ای میشود. (22)
به من چه ربطی دارد؟
فردی از رهبران یكی از گروهكهای سیاسی طی تلگرافی به امام درخواست آزادی چند نفر از همفكرانش را كه به دلیلی دستگیر شده بودند، كرد. متن تلگراف كه به عرض امام رسید، فرمودند: به من چه ربطی دارد، مگر من آنها را دستگیر كردهام؟! (23)این مربوط به دولت است
یكی از مسؤولان عقیدتی- سیاسی در یكی از نهادها نامهای به امام فرستاده بود در مورد تأسیس یك صندوق قرضالحسنه. او ضمن برشمردن مزایای آن از امام درخواست كمك كرده بود، امام فرمودند: «چرا اینجا فرستادهاند؟ این مربوط به دولت است.» (24)بیخود اینجا فرستادهاند
نامهای از دادگاه كیفری یك، یكی از شهرهای آذربایجان خدمت امام فرستاده شده بود كه به دلیلی نقص در پرونده تقاضا كرده بود كه حكم اعدام را لغو فرمایند! فرمودند: «شما در جریان این نامه هستید؟» عرض كردم: «بله». فرمودند: «این را باید به دیوان عالی كشور بفرستید.» و با لحنی تند ادامه دادند: «بیخود اینجا فرستادهاند، من نمیدانم اینها كی هستند؟» (25)از آقای نخست وزیر سؤال كنید
در مورد وجوهات شرعیهای كه از مقلدان حضرت امام در خارج از كشور و به صورت ارز واصل می شد و گاهی لازم میآمد كه تبدیل به ریال شود، امر دایر بود بین آنكه به بانك مركزی فروخته شود و نرخ دولتی آن دریافت شود (و در نتیجه مابهالتفاوت قیمت دولتی و نرخ آزاد از مستحقین مربوطه تقویت شود) یا آن كه به صورت آزاد به فروش رسد و كل آن در موارد مقررهی شرعیه صرف شود. طبیعی بود كه مثلاً اگر صد دلار صدقه یا زكات فطریه باید به فقیر داده شود، لازم بود كه عین آن یا قیمت واقعی آن به فقیر پرداخت شود. با این حال امام فرمودند: «از آقای موسوی نخستوزیر وقت سؤال كنید در صورتی كه از نظر دولت اشكال نداشته باشد، ارزها به صورت آزاد فروخته شود.» (26)تقیّد به مقررات دولت اسلامی
به عنوان یكی از خدمتگزارانی كه سالها در دفتر امام بودم به جرأت میتوانم بگویم در محدودهی زندگی شخصی حضرت امام هیچگونه تخطی از مقررات دولت اسلامی ندیدم. برای نمونه فیشها و صورت حسابهای مربوط به آب، برق، تلفن و مالیات نوسازی به مجرد وصول، در اولین فرصت پرداخت میشد. (27)برای ملاقات، چه وقت بیایند؟
یك بار كه آقای انصاری به جبهه جنوب دعوت شده بود تا حامل سلام و محبت امام به رزمندگان اسلام باشد، شب كه در واحد تبلیغات جبهه و جنگ قرارگاه كربلا در خدمت ایشان بودم، دست در جیبشان كرده، بریده كاغذ روزنامهای را درآوردند و به من گفتند؛ این دستخط امام را به شما هدیه میكنم. امام با خط زیبای خودشان بر روی حاشیه سفید روزنامهای خطاب به ایشان نوشته بودند، خانم مرحوم آقای بهشتی و فرزند ایشان برای ملاقات وقت خواسته است، چه وقت بیایند؟ آقای انصاری میگفت امام تا این حد به مقررات و ضوابط بیت و دفتر خودشان احترام میگذارند كه با اینكه وقت مال خودشان است اما برنامهریزی آن را از دیگران سؤال مینمایند تا برنامههای دفتردار تداخل نشود. احتمالاً این درخواست از طرف خانم امام به نقل از خانم شهید بهشتی به امام عرض شده بود. (28)این كار جایز نیست!
در نجف شبی در محضر امام بودم كه یكی از طلاب حاضر در مجلس از ایشان سؤال نمود، آیا میتوان برای تمبر هشت ریالی دو ریال داد و از تأدیه بقیه امتناع ورزید؟ امام در پاسخ فرمودند این كار جایز نیست و سپس اضافه فرمودند: حتی اگر استالین هم روی كار باشد، حفظ نظم از اهم واجبات است. (29)چرا به شكل قاچاق آمدید!
من به دلیل آنكه ممنوع الخروج بودم، به صورت قاچاق به نجف رفتم و در این راه مشكلات فراوانی تحمل كردم. وقتی خدمت امام رسیدم، ظهر بود. در اتاق را باز كردم و سلام كردم. فرمودند: «علیكم السلام. شما هم قاچاق آمدید؟»گفتم: «بله» امام فرمودند: «دیگر نیایید». گفتم: «چشم آقا؛ دیگر نمیآیم.» فرمودند: «منظورم این است كه دیگر قاچاق نیایید. چرا به شكل قاچاق آمدید و خودتان را به خطر انداختید؟ دیگر از این كارها نكنید. اگر توانستید، با تذكره [گذرنامه] بیایید. ولی قاچاق نیایید.» این اصرار به این دلیل بود كه مرا مجبور به رعایت اصول كنند. (30)
رعایت قانون تكلیف شرعی است
امام خیلی مقیّد به قانون هستند و احترام زیادی به قانون میگذارند، ایشان رعایت قانون را یك تكلیف شرعی میدانند. یعنی حتی برای راهنمایی و رانندگی، ایشان خلاف شرع میدانند كه مثلاً از جایی كه تابلوی ورود ممنوع دارد، ماشین عبور كند. اگر كسی در رانندگی از حد سرعت متجاوز بیشتر برود. امام این را چون خلاف مقررات رانندگی است، خلاف شرع میدانند. (31)از روی چمن عبور نمیكردند
تقیّد و التزام امام به قوانین و مقررات منحصر به نظام اسلامی نبود. بلكه به رعایت مصالح عمومی جامعه و حفظ بیتالمال بستگی داشت. امام حتی در رژیم باطل پهلوی نیز مشابه این روش را داشتند. مرحوم آیت الله شهید حاج آقا مصطفی خمینی نقل می كرد در شهر همدان امام به هنگام عبور از عرض یكی از خیابانها به خاطر عدم عبور از روی جدول وسط خیابان كه چمنكاری شده بود مسافت زیادی را طی میكردند تا از تقاطع عابر پیاده عبور كنند و مجبور نباشند قدم روی چمنها بگذارند. (32)از این گوشت نمیخورم
یكی از خصوصیات بارز امام این بود كه حتی در مملكت كفر هم حقوق و قوانین اجتماعی آن جامعه را رعایت میكردند. از جمله وقتی در پاریس برادران پولی جمع كرده و گوسفندی خریدند و آن را در پشت حیاطی كه امام برای نماز به آنجا میآمدند، ذبح كردند و به مناسبت شب عاشورا مقداری از آن خوراك تهیه كردند و مقداری از آن را هم برای منزل امام فرستادند. چون در فرانسه قانونی وجود دارد كه طبق آن ذبح هر حیوانی در خارج از كشتارگاه به خاطر رعایت مسائل بهداشتی ممنوع است تا امام از چنین قانونی اطلاع یافتند، فرمودند: چون تخلف از قانون حكومت اینجا شده است، من از این گوشت نمیخورم. (33)ایشان نمیتواند رئیس جمهور شود
در مورد كاندیداتوری آقای جلالالدین فارسی كه از سوی حزب جمهوری اسلامی اعلام شده بود، امام فرمودند: چون پدر و مادر جلالالدین فارسی كه كاندیدای حزب جمهوری اسلامی بود افغانی هستند، ایشان نمیتواند رئیس جمهور (34) شود و هر مقدار اصرار شد، امام زیر بار نرفتند. (35)اگر قانونش این است نیاورید
یك روز من خدمت امام بودم، ایشان رو كردند به برادرم حاج احمد آقا و گفتند شما از اینجا كتاب كشف اسرار را بگیر. امام اشاره كردند به یك جای نزدیك كه من احتمال میدادم لابد حسینیهی جماران كتابخانهای دارد و امام به آن اشاره میكنند چون اشاره به جای خیلی نزدیكی كردند و گفتند از اینجا برای من بگیرید. احمد آقا گفت كه اگر شما بفرمایید چشم؛ من میگیرم و میآورم اما قانون این كتابخانه این است كه كتاب بیرون ندهد. هركس میخواهد كتاب بخواند باید برود آنجا. امام گفتند: پس اگر قانونش این است شما نمیخواهد كتاب را بیاورید و بعد هم اشاره به من كردند و گفتند: شما میتوانید این كتاب را گیر بیاورید. من گفتم بله و بعد كتاب كشف اسرار را از جای دیگری تهیه كردم و به ایشان دادم. (36)قانون داخل خانه را رعایت میكنند
حضرت امام در شبانه روز چند بار بیست دقیقه راه میروند. در یكی از روزها كه من همراه ایشان بودم. ایشان وقتی قدمشان تمام شد، به نقطهای از حیاط اشاره كردند و گفتند: دلم میخواست اینجا مینشستم و یك چای میخوردم. من گفتم: چه اشكالی دارد. الآن یك قالیچهی كوچك میاندازم و همین جا چای بخورید. گفتند: نه، مادرت گفته است كه وقتی میخواهید توی حیاط بنشینید، آن طرف- ضمن اشاره به یك فرش- آن فرش را بیندازید و بنشینید. یعنی تا این حد امام از قانونی كه خانم در منزل وضع كرده بودند تبعیت میكردند، و آن روز ننشستند و چای هم نخوردند. (37)مجاز نیستید
روزی در محضر امام بودم از ایشان پرسیدم كه آقا به دلیل وضعی كه دارم از سازمانها و مراكز مختلف برای سخنرانی دعوت میكنند و من با ماشینی كه متعلق به نهضت سوادآموزی است، در این برنامهها شركت میكنم. امام فرمودند: نه، مجاز نیستید كه هزینهای را كه طبق قانون مربوط به نهضت سوادآموزی است، صرف سازمانهای دیگر بكنید. منظور ایشان استفاده از ماشین و هزینه بنزین و... بود كه از سوی نهضت تأمین میشد. عرض كردم: پس وضع من تا به حال چگونه است؟ امام فرمودند: البته من به شما اجازهی استفاده در موارد دیگر را میدهم اما دیگران به هیچ وجه مجاز نیستند. (38)پینوشتها:
1. سید هادی خسروشاهی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، خاطرات 12، ص 39.
2. علی اكبر مسعودی، پابه پای آفتاب، ج3، صص 114 و 115.
3. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج4، صص 296 و 297.
4. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج4، ص 247.
5. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج4، ص 297.
6. همان، ص 299.
7. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج4، ص 28.
8. ویژه نامه روزنامه اطلاعات، 14/ 3/ 1369
9. آینده سازان، شماره 11.
10. پابه پای آفتاب، ج2، صص 156 و 157.
11. روزنامه اطلاعات، 12/ 11/ 1360.
12. انقلاب اسلامی ایران، تألیف حامد الگار، ص77.
13. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج2، صص 125 و 126.
14. پیام انقلاب، ش59.
15. برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج4، ص 364.
16. دكتر حسن حبیبی،روزنامه اطلاعات، 19/ 7/ 1360.
17. آیت الله صادق خلخالی، روزنامهی سلام، 3/ 9/ 1371.
18. حجةالاسلام و المسلمین محتشمی، سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی (ره)، ج1، ص 46.
19. حجة الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، روزنامهی اطلاعات، 20/ 3/ 1368.
20. در سایهی آفتاب، ص 198.
21. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان، در سایهی آفتاب، ص 201.
22. آقای عیسی جعفری، مصاحبه مؤلف.
23. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.
24. در سایهی آفتاب، ص200.
25. در سایهی آفتاب، ص 200.
26. در سایهی آفتاب، ص49.
27. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان، پاسدار اسلام، ش107، ص 34، آبان 69.
28. غلامعلی رجایی، برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ص 289.
29.حجة الاسلام و المسلمین سید مجتبی رودباری، 15 خرداد، شماره 5 و6، ص59، اسفند 1370، همان، ص 290.
30. حجة الاسلام و المسلمین علی اكبر مسعودی، پابه پای آفتاب، ج4، ص157، همان، ص 290.
31. خانم زهرا مصطفوی، برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ص 290.
32. حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان، پاسدار اسلام، ش 108، ص 35، سال نهم، آذر 69، همان،ص 291.
33. مرضیه حدیدهچی، سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی (ره)، ج4، ص 57، همان، ص 291.
34. طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی، كسی كه ایرانی الاصل نباشد نمیتواند رئیس جمهور اسلامی ایران بشود. در مصاحبهای كه با آقای جلالالدین فارسی در این باره داشتم اظهار داشت.درباره این موضوع به اتفاق آقای هاشمی رفسنجانی خدمت امام رسیدیم و عرض شد پدر و مادر بنده در زمان قاجار كه هرات تابع ایران بود و شناسنامهای هم در كار نبوده به ایران آمده و من هم متولد مشهد هستم. ایشان فرمودند و الله برای من فرقی نمیكند كه شما رئیس جمهور باشید یا بنیصدر. نمیخواهم از اوّل شبههای در كار باشد كه بعد مجبور بشویم از آن دفاع بكنیم من هم كه رضایت امام را بر همه چیز ترجیح میدادم در همان جا به ایشان عرض كردم برای رفع این شبهه بنده انصراف میدهم. برای اطلاعات بیشتر، رك به: زوایای تاریك؛ جلالالدین فارسی. نقل از برداشتهایی از سیره امام خمینی(ره)، ج4، صص 291 و 292.
35. آیت الله خلخالی، روزنامهی سلام، 15/ 5/ 1371.
36. خانم زهرا مصطفوی، برداشتهایی از سیره امام خمینی (ره)، ج4، ص 292.
37. خانم زهرا مصطفوی، همان، ج4،صص 292 و 293.
38. حجة الاسلام و المسلمین محسن قرائتی، سخنرانی در جلسهی شورای اداری استان خوزستان، آرشیو مؤسسه همان، ص 293.
گردآوری و تدوین: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیرهی سیاسی حضرت امام خمینی(قدسسره)(10)، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول.
/م